جوزف اورتون (Joseph Overton) يكي از متفكران برجسته آمريكائي است كه در فاصله سالهاي ١٩٩٢ و ٢٠٠٣ تاثير عميقي بر عملكرد فكرانباره هاي (Think Tanks) آمريكائي و نحوه شكل دادن افكار عمومي در آمريكا داشته است.
او كه در مركز سياستگزاري مك كيناك (Mackinac Center for Public Policy) در سمت معاون ارشد به كار تحقيق اشتغال داشت در ماه جون سال ٢٠٠٣ در سن ۴٣ سالگي در يك حادثه سقوط هواپيما جان سپرد. يافته بزرگ اورتون نظريه "پنجره اورتون" (Overton Window of Political Possibilities) بود كه نام وي را بر سر زبانها انداخت.اورتون معتقد بود صرف نظر از اينكه يك فكرانباره، يك سياستمدار و يا يك قانون گذار تا چه حد قدرت متقاعد كردن مردم را براي دفاع از يك سياست خاص و يا يك طرح را داشته باشد، به هر حال مجبور است در يك محدوده خاص دست به عمل و تصميم گيري بزند. اگر يك قطعه چوب را در نظر بگيريد كه دو سر آن را راه حل هاي افراطي و تفريطي در بر بگيرد سياستمداران و سياستگزاران تنها امكان مانور در بخشي از اين طيف كه مورد قبول راي دهندگان است خواهند داشت. خارج از اين طيف هر نوع اقدامي بدليل تقابل با خواست راي دهندگان مي تواند مجازات هاي جدي را در آينده نه چندان دور در بر داشته باشد به اين عبارت كه مردم از دادن راي به فرد و يا جرياني خاطي خودداري كرده و به جناح رقيب روي خواهند آورد.اين "طيف سياست هاي قابل قبول راي دهندگان" را اورتون "پنجره احتمالات سياسي" ناميد. به گفته اورتون در صورتي كه يك طرح و يا يك ايده سياسي و يا اقتصادي خارج از "پنجره اورتون" ( پنجره اي كه راه حل هاي قابل قبول جامعه در چارچوب آن قرار مي گيرد) قرار گيرد هر چقدر هم كه تبليغات حول و حوش آن ترتيب داده شود باز نتيجه دلخواه به دست نخواهد آمد. پس چه بايد كرد؟اورتون مي گويد بايد اين پنجره را تغيير مكان داد تا خواست طراحان و مديران سياسي (و يا اقتصادي) در داخل اين پنجره قرار گيرد.يكي از بهترين توضيحاتي كه مي توان در خصوص تئوري "پنجره اورتون" يافت از سوي ميلتون فريدمن (Milton Friedman) اقتصاددان آمريكايي عنوان گرديده است.[*البته زماني كه فريدمن اين عبارات را نوشت،هنوز تئوري "پنجره اورتون" تدوين نشده بود.]فريدمن در كتاب "كاپيتاليسم و آزادي" (Capitalism and Freedom) مي گويد: "به اعتقاد من وظيفه اساسي ما اين است كه براي تغيير فكر جامعه دست به توليد آلترناتيو بزنيم. سپس اين آلترناتيو را كه در ابتدا ابدا مورد قبول جامعه نيست آنقدر در زندگي مردم زنده نگاهداريم كه يك راه حل سياسي غيرممكن به يك راه حل سياسي اجتناب ناپذير تبديل گردد". به عبارت ديگر دقيقا همانند مثال قطعه چوب كه اورتون از آن استفاده كرد پلان و طرحي را كه در يك سر چوب قرار گرفته و به نظر جامعه به لحاظ سياسي "غيرممكن" مي آيد آهسته آهسته به سمت ديگر به نحوي حركت دهيم كه در پايان مردم آن را اصلا امري "اجتناب ناپذير" تلقي كنند!سلسله مراتبي كه اورتون براي تغيير فكر جامعه و جابجائي پنجره افكار عمومي پيشنهاد مي كند به قرار زير است:
او كه در مركز سياستگزاري مك كيناك (Mackinac Center for Public Policy) در سمت معاون ارشد به كار تحقيق اشتغال داشت در ماه جون سال ٢٠٠٣ در سن ۴٣ سالگي در يك حادثه سقوط هواپيما جان سپرد. يافته بزرگ اورتون نظريه "پنجره اورتون" (Overton Window of Political Possibilities) بود كه نام وي را بر سر زبانها انداخت.اورتون معتقد بود صرف نظر از اينكه يك فكرانباره، يك سياستمدار و يا يك قانون گذار تا چه حد قدرت متقاعد كردن مردم را براي دفاع از يك سياست خاص و يا يك طرح را داشته باشد، به هر حال مجبور است در يك محدوده خاص دست به عمل و تصميم گيري بزند. اگر يك قطعه چوب را در نظر بگيريد كه دو سر آن را راه حل هاي افراطي و تفريطي در بر بگيرد سياستمداران و سياستگزاران تنها امكان مانور در بخشي از اين طيف كه مورد قبول راي دهندگان است خواهند داشت. خارج از اين طيف هر نوع اقدامي بدليل تقابل با خواست راي دهندگان مي تواند مجازات هاي جدي را در آينده نه چندان دور در بر داشته باشد به اين عبارت كه مردم از دادن راي به فرد و يا جرياني خاطي خودداري كرده و به جناح رقيب روي خواهند آورد.اين "طيف سياست هاي قابل قبول راي دهندگان" را اورتون "پنجره احتمالات سياسي" ناميد. به گفته اورتون در صورتي كه يك طرح و يا يك ايده سياسي و يا اقتصادي خارج از "پنجره اورتون" ( پنجره اي كه راه حل هاي قابل قبول جامعه در چارچوب آن قرار مي گيرد) قرار گيرد هر چقدر هم كه تبليغات حول و حوش آن ترتيب داده شود باز نتيجه دلخواه به دست نخواهد آمد. پس چه بايد كرد؟اورتون مي گويد بايد اين پنجره را تغيير مكان داد تا خواست طراحان و مديران سياسي (و يا اقتصادي) در داخل اين پنجره قرار گيرد.يكي از بهترين توضيحاتي كه مي توان در خصوص تئوري "پنجره اورتون" يافت از سوي ميلتون فريدمن (Milton Friedman) اقتصاددان آمريكايي عنوان گرديده است.[*البته زماني كه فريدمن اين عبارات را نوشت،هنوز تئوري "پنجره اورتون" تدوين نشده بود.]فريدمن در كتاب "كاپيتاليسم و آزادي" (Capitalism and Freedom) مي گويد: "به اعتقاد من وظيفه اساسي ما اين است كه براي تغيير فكر جامعه دست به توليد آلترناتيو بزنيم. سپس اين آلترناتيو را كه در ابتدا ابدا مورد قبول جامعه نيست آنقدر در زندگي مردم زنده نگاهداريم كه يك راه حل سياسي غيرممكن به يك راه حل سياسي اجتناب ناپذير تبديل گردد". به عبارت ديگر دقيقا همانند مثال قطعه چوب كه اورتون از آن استفاده كرد پلان و طرحي را كه در يك سر چوب قرار گرفته و به نظر جامعه به لحاظ سياسي "غيرممكن" مي آيد آهسته آهسته به سمت ديگر به نحوي حركت دهيم كه در پايان مردم آن را اصلا امري "اجتناب ناپذير" تلقي كنند!سلسله مراتبي كه اورتون براي تغيير فكر جامعه و جابجائي پنجره افكار عمومي پيشنهاد مي كند به قرار زير است:
1- طرح غيرقابل تصور است Unthinkableپس از مدتي:
2- طرح افراطي به نظر مي رسد Radicalپس از مدتي:
3- طرح قابل قبول به نظر مي رسد Acceptableپس از مدتي:
4- طرح معقول و بديهي به نظر مي رسد Sensibleپس از مدتي:
5- طرح محبوب و پرطرفدار مي شود Popularو بالاخره پس از مدتي:
6- به يك سياست تبديل مي شود Policyطرح "پنجره اورتون" در رابطه با حمله به ايران تا كنون اينگونه پي گيري شده است:
1- مطرح نمودن طرح حمله به ايران پس از حمله به عراق و افغانستان غيرقابل تصورپس از مدتي:
2- مطرح نمودن طرح حمله به ايران به دليل حمايت از گروههاي حماس و حزب الله ولي از آنجا كه تنها اسرائيل در خطر است... افراطيپس از مدتي:
3- مطرح نمودن حمله به ايران به دليل امكان دستيابي به سلاح هسته اي و كار برد آن توسط تروريستها عليه آمريكا قابل قبولپس از مدتي:
4- مطرح نمودن حمله به ايران به دليل حمله به پرسنل و كشتن سربازان آمريكائي كه براي دفاع از آزادي مردم آمريكا و مبارزه با تروريسم در عراق بسر مي برند معقول و بديهيپس از مدتي:
5- حمله به كمپ هاي شناخته شده "نيروي قدس" شاخه سپاه در داخل خاك ايران و تحريك ايران به نشان دادن واكنش تلافي جويانه عليه منافع آمريكا (پيشنهاد چني كه چندي قبل صورت گرفت) محبوب و پرطرفدار
6- تصويب سياست حمله به ايرانپرزيدنت بوش پنج شنبه هفته گذشته در يك كنفرانس خبري ايران را تهديد نمود كه ادامه حمله به پرسنل آمريكائي عواقب سنگيني در بر خواهد داشت. وي هم چنين گفت كه به رايان كراكر (Ryan Crocker) سفير آمريكا در عراق سفارش كرده است كه در جلسه اي كه با ايرانيان داشته است آنانرا از اين اعلام خطر كاخ سفيد مطلع كند.اين طرح كه در يكي از مقالات قبلي ما از آن به عنوان پروژه "خليج تانكن ٢" نام برديم از لحظه مصاحبه ژنرال برگنر محتمل به نظر مي رسيد. اينك در يك حركت هماهنگ شده افسران ارشد ارتش، دولت، كنگره و سنا، فكرانباره ها و بالاخره رسانه ها در حال آماده ساختن جامعه براي اجراء مرحله ۵ "پنجره اورتون" هستند. با آنكه صراحتا هم توسط مسئولين كابينه بوش و هم توسط نظاميان تصريح گرديده كه مسئول وضع كنوني در عراق القاعده عراق است اما در هفته هاي اخير و پس از مصاحبه حساب شده ژنرال برگنر و انعكاس آن در نيويورك تايمز و سپس تصويب لايحه جوزف ليبرمن در سنا (با راي ٩٧ موافق در مقابل صفر مخالف) جريان مسئوليت شكست آمريكا بطور ناگهاني متوجه دخالت هاي ايران شده است.حمله به ايران بنا به نوشته واشنگتن پست بطور فعال از سوي عناصر بانفوذ "لابي اسرائيل از جمله ويليام كريستول (William Kristol) سردبير هفته نامه "ويكلي استاندارد"، مايكل روبين (Michael Rubin) از عناصر برجسته فكرانباره آمريكن اينترپرايز و متفكر پرنفوذ نورمن پود هورتز (Norman Podhoretz) سردبير سابق نشريه پرواسرائيلي كامنتري (Commentary) تبليغ و پي گيري مي شود.هم چنانكه در واشنگتن پست آمده و ما نيز بارها نوشته ايم اينكه حمله نظامي به ايران تحقق خواهد پذيرفت يا نه سئوالي است كه حتي افراد درون كاخ سفيد نيز در اين لحظه نمي دانند زيرا كه جناح مقابل كه به هر حال از قدرت و نفوذ برخوردار است از جمله خانم رايس و رابرت گيتس به شدت با اين طرح مخالفند. ولي يك چيز نزد همه آناليست هاي آمريكائي از چپ و راست قطعي است. جناحي كه ظرف هفت سال گذشته دست بالا را در سياست خارجي آمريكا داشته مشتمل بر لابي اسرائيل، نمايندگان كمپاني هاي نفتي و نمايندگان مسيحيان اوانجليست و فكرانباره هاي پرنفوذ قاطعا تصميم به اجراي اين طرح دارند.
* شهير شهيد ثالث
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر