۱۳۸۷ اردیبهشت ۱۱, چهارشنبه

كاپیتولاسیون محور اختلاف عمیق قرارداد امنیتی دوجانبه عراق و آمریكا


برگرفته از سایت دنیای ما

آمریكا و عراق با نزدیك شدن پایان مدت مجوز سازمان ملل برای حضور نظامیان آمریكایی در این كشور در حالی مشغول مذاكره درباره قرارداد دوجانبه امنیتی خود هستند كه اختلافات عمیقی بخصوص در سه محور اصلی از جمله كاپیتولاسیون میان آنها جاری است. مجوز سازمان ملل تا پایان سال جاری میلادی برای ادامه عملیات نظامی آمریكا در عراق و حضور نیروهای بین‌المللی در این كشور به پایان می‌رسد و از ماه گذشته میلادی دو طرف مذاكرات خود را درباره چارچوب راهبردی برای ادامه حضور این نیروها آغاز كرده‌اند. قرار است در این مذاكرات موسوم به توافقنامه وضعیت نیروها (SOFA)، توافقات درباره چارچوب راهبردی صورت گرفته و روابط بلندمدت دوجانبه و وضعیت نیروها در عراق و همچنین مقررات حاكم بر عملیات نظامی در عراق تدوین شود. خانم "میرنبه ناتونگو" سخنگوی سفارت آمریكا در عراق درباره این مذاكرات گفت كه دو طرف تعدادی پیش‌نویس تهیه كرده و پیشنهادات لازم را در این باره ارایه كرده‌اند. با این حال گزارش‌های رسانه‌ای بنا به گفته منابع عراقی آشنا به این مذاكرات حاكی از اختلاف عمیق درباره سه موضوع مصونیت پرسنل و پیمانكاران آمریكا در عراق (كاپیتولاسیون)، اختیار صدور دستورات مربوط به عملیات‌ها و حملات و همچنین بازداشت افرادی كه از آنها به عنوان تهدیدی برای امنیت یاد می‌شود، وجود دارد. بنا بر این گزارش‌ها، این سه محور موجب شده تا اختلافات عمیقی میان ارتش آمریكا و دولت عراق پیش آید. عراقی‌ها بارها خواستار خاتمه كاپیتولاسیون و مصونیت آمریكایی‌ها از پیگرد قانونی در عراق شده‌اند و بارها به انتقاد از عملیات ارتش آمریكا در برخی از اماكن پرجمعیت مانند شهرك صدر بغداد كرده‌اند كه منطقه‌ای شیعه‌نشین و پرازدحام در شمال شرق پایتخت عراق به شمار می‌رود. مقامات آمریكایی مدعی هستند كه بنا بر مجوز سازمان ملل این اختیار را دارند كه به مدت نامعلوم هر كسی را كه مظنون به تهدید علیه نیروهای ائتلاف است، در بازداشت نگهدارند. دسامبر گذشته نیز نوری مالكی، نخست‌وزیر عراق و "جرج بوش" رئیس جمهوری آمریكا بیانیه‌ای اصولی امضاء كردند كه درباره آینده رابطه آمریكا و عراق تدوین شده بود. آنها اعلام كردند در نظر دارند قرارداد امنیتی جدید دو جانبه را تا ۳۱ ژوئیه (۱۰ مرداد) نهایی كنند. به گفته سخنگوی سفارت آمریكا در بغداد، دولت عراق در نظر دارد كه توافقنامه مذكور را برای تصویب به مجلس این كشور ارایه كند. پیش‌بینی می‌شود كه این اقدام دردسرهای تازه‌ای برای تصویب این سند ارایه كند چرا كه ممكن است نمایندگان عراقی آن را برای آمریكایی‌ها سخاوتمندانه بدانند. با این حال "دیوید ساترفیلد" هماهنگ كننده ارشد وزارت امور خارجه آمریكا در امور عراق اعلام كرد كه هرگونه توافق با عراق درباره عملیات نظامیان آمریكا در این كشور به تصویب كنگره نیاز ندارد.ساترفیلد كه به یكی از كمیته‌های سنا گزارش می‌داد این امر را رد كرد كه دموكرات‌های كنگره خواهان تایید كنگره برای هرگونه توافق آتی با عراق باشند. دموكرات‌های ارشدی مانند هیلاری كلینتون، نامزد آتی ریاست جمهوری آمریكا نگرانی خود را از این امر اعلام كرده كه قراردادهای پیشنهادی آزادی عمل رئیس جمهوری بعدی آمریكا را سلب كند. فارس

گیتس: اعزام دومین ناو هواپیمابر تذکر به ایران است


گیتس می گوید ناو هواپیمابر دوم برای تشدید تنش ها وارد منطقه نشده است
رابرت گیتس وزیر دفاع ایالات متحده می گوید حضور دومین ناو هواپیمابر آمریکا در خلیج فارس تذکری به ایران است.
در این حال، آقای گیتس که به مکزیک سفر کرده است، در گفتگو با خبرنگاران گزارش های مربوط به تدارک آمریکا برای حمله به ایران را تکذیب کرد.
آقای گیتس گفت: "اعزام این ناو از مدت ها پیش برنامه ریزی شده بود. فکر نمی کنم برای مدتی طولانی دو ناوهواپیمابر را همزمان در آن منطقه نگه داریم. بنابراین من این را تشدید تنش ها نمی دانم بلکه فکر می کنم می توان آن را تذکری به ایران دانست."
آقای گیتس از توضیح بیشتر درباره سخنان خود خودداری کرد.
به گفته جف مورل سخنگوی پنتاگون ناوهواپیمابر دوم آمریکا روز سه شنبه وارد خلیج فارس شده است تا جایگرین ناوهواپیمابر دیگری شود که تا دو روز دیگر منطقه را در پایان ماموریتش ترک می کند.
مسوولان نیروی دریایی آمریکا هنوز در این باره اظهار نظر نکرده اند.
انتشار همزمان خبر ورود ناو هواپیمابر دوم آمریکا به خلیج فارس همزمان با افزایش تنش های این کشور با ایران، حدس و گمان درباره افزایش احتمال اقدام نظامی ایالات متحده علیه این کشور را افزایش داده است.
هفته گذشته دریاسالار مایکل مولن فرمانده ستاد نیروهای مسلح ایالات متحده با متهم کردن ایران به دست داشتن در حملات علیه نیروهای نظامی آمریکایی در عراق، از گزینه های نظامی پنتاگون برضد ایران خبر داده بود.
در این حال، آقای مولن تاکید کرد آمریکا همچنان به اتکا بر روش دیپلماتیک و اقتصادی در برابر ایران ادامه خواهد داد.
آمریکا بارها ایران را به دست داشتن در خشونت های عراق و حمله شبه نظامیان شیعه علیه نیروهای نظامی ائتلاف در این کشور متهم کرده است. ایران با رد این اتهام، حضور نیروی نظامی 160 هزار نفری آمریکا در عراق را عامل اصلی بی ثباتی در این کشور می داند.

۱۳۸۷ اردیبهشت ۹, دوشنبه

تحلیلی از وضعیت عراق و تقویت موقعیت صدری های زاغه نشین


روشنگری

ژنرال ديويد پتريوس فرمانده نيروهای نظامی آمريکا در عراق، و رايان کروکر سفير آمريکا در عراق، روز سه شنبه 8 آوريل در مقابل کميته امور خارجی سنای آمريکا حاضر شدند تا آخرين گزارش اوضاع عراق را ارائه کنند. خطوط رسمی گزارش عمدتا برای رسانه ای شدن تنظيم شده بود. اماگزارش واقعی اوضاع، برای ناظران و البته برای سناتورها بويژه سه سناتوری که نامزد های اصلی انتخابات رياست جمهوری هستند، در فاصله سفيد بين خطوط ارائه شده بود. پيام کاملا روشن و درست عکس آن چيزی بود که خطوط رسانه ای گزارش به نمايش ميگذاشتند:اوضاع بطور اسفناکی نااميد کننده است، عقب نشينی را بايد متوقف کرد. سوالات سناتورها که بخش عمده ای از آن ها روی حمله اخير به بصره و در گيری با نيروهای مقتدا صدر متمرکز بود بيش از خود گزارش اين واقعيت را نشان ميداد. حمله مزبور در حقيقت آزمايش نهايی نظاميان عراقی تعليم ديده توسط ارتش آمريکا قبل از اعلام گزارش بود. تام انگلهارت که مقالات او از جمله بهترين گزارشات و تحليل ها در رابطه با عراق از زمان حمله 2003 تاکنون است، در آستانه جلسه اخير سنای آمريکا مقاله ای نوشت که در مورد وضعيت نظاميان عراقی وابسته به آمريکا اطلاعات تکان دهنده ای دارد. اين اطلاعات عمدتا با استفاده از گزارشات مندرج در رسانه های رسمی غربی جمع شده و زمينه ای برای ارزيابی وضعيت ,ارتش عراق , به دست ميدهد. چکيده ای از مقاله را که يک هفته قبل از اجلاس نوشته شده بود،در زير ميخوانيد. در ادامه پاره ای از اطلاعات موجود در آخرين مقاله پاتريک کابرن گزارشگر روزنامه ايندينپندنت در مورد علل صعود مقتدا صدر آمده است. خطاب به ژنرال Betray Us*: اعتراف کنيد، اوضاع عراق وخيم تر شده و طرح افزايش نيروها شکست خورده است آنها آمدند، ديدند، و در رفتند. اين خلاصه ی داستان ,عمليات تهاجمی, اخير در بصره - و ,بغداد,- است. عمليات فقط چند روز طول کشيد، ولی حالا عناوين مقالات خارجی مربوط به آن، قصه تلخی را بازگو ميکنند. در درون اين مقالات به اطلاعات باز هم بدتری دست پيدا ميکنيم. استيون فارل و جيمز کلنز در نيويورک تايمز تخمين زدند حداقل 1000 سرباز و پليس عراقي، يعنی بيش از 4 درصد نيروهای اعزامی به بصره، از جمله ده ها افسر و حداقل دو فرمانده ارشد در جريان جنگ ,پست های خود را رها کردند., در مقالات ديگر اعداد وحشتناک ترند. از جمله ارنستو لندو و همکارش در واشينگتن پست ارزيابی کردند 30 درصد نيروهای حکومت قبل از اعلام آتش بس ترک خدمت کرده بودند.ارزيابی تينا سامن از لس آنجلس اين بود که 50 درصد نيروهای پليس در بحبوحه درگيری گسترده در زاغه نشين ,صدر سيتی,، پايگاه ميليشيای ارتش مهدي، از خدمت در رفتند. به عبارت ديگر بعد از سال ها تعليم فشرده توسط مشاوران آمريکايی و يک سرمايه گذاری 22 ميليارد دلاري، سخنگوی نظاميان آمريکا حالا يک بار ديگر تلاش ميکند تا آنجا که در توان دارد ظاهری مناسب برای اين رسوايی فاجعه بار استراتژيک دست و پا کند، رسوايی که نجات از آن به ياری مذاکرات بين مقتدا صدر و مشاوران مالکی با وساطت سردار سليماني، کسی که خزانه داری آمريکا او را در ليست تروريست های خود گذاشته است، ميسر شد. طنز را ببينيد. اين است توجيه مساله از نظر فرمانده زمين گير شده ی آمريکايی:, تا آنجا که ما ميدانيم، بخش عمده ی اين [ترک خدمت کنندگان]از سربازان تازه نفسی بودند که تازه تعليمات پايه ای را تمام کرده بودند و احتمالا اعزام آنها به ميدان جنگ زود بود., اين هفته که ژنرال پتريئوس از ,منطقه سبز, ی که از هميشه سرخ تر، و خطرناک تر شده است به آمريکا آمده اند، چند واقعيت مهم را بايد در خاطر داشت: 1) اوضاع عراق از هميشه وخيم تراست. هرکس عکس آن را بگويد باورنکنيد. عراقی که ژنرال ادعا خواهد کرد در اثراعزام نيروهای اضافی ,خشونت در آن کمتر شده است,، مجموعه ای است از: دولت شهرهای آماده ی انفجار، ميليشياهای در حال تکثير که تا دندان مسلح شده اند، محدوده های در حال رقابت که تا دندان مسلح شده اند، و فرقه های مذهبی در حال رقابت که تا دندان مسلح شده اند. بدتر از همه اين است که آمريکا تحت مديريت پتريئوس و رايان کروکر بزرگ ترين عامل اين تکثير بوده است. با پول و سلاح ايالات متحده، نزديک 100000 سنی به صورت ميليشيايی سازمان يافته است که به تاييد گزارشات، قصد دارد يک روز ,ايرانی ها,[يعنی حکومت مالکی] را نابود کند. آمريکا همچنين حامی ميليشيای شيعه [يعنی همان به اصطلاح ارتش عراق] است. آمريکا در بصره در جنگ داخلی بين شيعه ها به نفع يک طرف وارد شد. همانطور که نير روزن Nir Rosenدر مقاله درخشان خود در نيشن خاطر نشان ميکند، بغداد اکنون چيزی بيش از مجموعه ای از ,فئودال نشين ها تحت اداره جنگ سالاران و نيروهای ميليشيا نيست,، مدلی که بقيه کشور از آن تقليد ميکند. روزن اضافه ميکند:, دولت بوش و ارتش ايالات متحده ديگر از عراق به مثابه يک پروژه عظيم ملت سازی ياد نمی کنند، و رسانه های آمريکا فرمانبرانه همين کار را ميکنند., در اين ضمن در شمال عراق که کمتر زير توجه قرار داده ميشود، يک جنگ داخلی عرب/ کرد برای تسلط برشهر نفتی کرکوک، و احتمالا موصل، در حال جوشش است. گزارش پپه اسکولار در آسيا تايمز در اين رابطه قابل توجه است. اين يک کابوس است. 2)دولتمردان بوش فاقد قدرت يادگيری هستند. آنها نمی توانند واقعيت های عراق (و منطقه)را در يابند و مثل ژنرال های جنگ اول فقط سربازان شان را به ميزانی فزون از ظرفيت تحمل آنها با تغييرات جزيی در تاکتيک، مکرر و مکرر به آنجا می فرستند. در اين مورد تونی کارون در مقاله اش در تايم دات کام مقاله درخشانی دارد و مينويسد تهاجم شکست خورده مالکی ,تقريبا کاملا همان مدل جنگ های بوش و موتلفانش در حمله به گروه های وابسته از آغاز ,جنگ با ترور, را به نمايش ميگذارد., 3)ادعای ,موفقيت, طرح افزايش نيرو(surge) از آغاز يک تاکتيک مدل پونزی (Ponzi scheme) برای رسيدن به اهداف کوتاه مدت، به بهای گران در آينده بوده است. دولت بوش با خريدن زمان برای جنگ خود در داخل آمريکا، بدهی به بار می آورد که در آينده بايد با فاجعه و خشونت باز پرداخت شود. حالا به اين اميد است که قبل از فرارسيدن زمان پرداخت کامل آن،از دفتر رياست جمهوری در رفته باشد. 4) حالا يک طرح ديگر افزايش نيرو (surge) بطور مخفيانه در دست اجراست که در گزارش پتريوس و کراکر در اين هفته از آن صحبتی به ميان نخواهد آمد. در سال گذشته نيروی هوايی تقويتی به منطقه فرستاده شد و اکنون بطور فزاينده به کار گرفته ميشود. زمان بازپرداخت سنگين اين طرح نيز در آينده خواهد رسيد. 5) يک عقب نشينی سريع ولی معقول از عراق تنها راه خروج از اين باطلاق است (و با توجه به تاخير تاکنوني، اين عقب نشينی خيلی خوش منظر نخواهد بود.) عليرغم اين، حتی يک طرح پيشنهادی هم در اين رابطه روی ميز قرار داده نشده است. در واقع چنانکه در گزارش وارن استوربل و نانسی يوسف آمده است، رسوايی فاجعه بار يورش به بصره , بحث عقب نشينی نيروهای آمريکايی در آينده نزديک را در پنتاگون متوقف کرده است., از آوريل 2003 دولت بوش با هرگام کج در عراق به سوی يک گام کج تر رفته است. متاسفانه در بحث نمايشی که بهاصطلاح ,بهترين و درخشان ترين , آدم های واشينگتن هفته آينده به راه خواهند انداخت، و با کلمات رمز و مشتی تخيلات بی پايه به عنوان چاشنی ادا ميشود، اين واقعيت مطرح نخواهد شد. من برای مادون طبقه تره هم خرد نمی کنم هفته نامه اکونوميست در گزارش خود از تهاجم به بصره، نوشت تنها کسی که توانست دراين حمله بر اقتدار خود بيفزايد مقتدا صدر بود. جرج بوش با اتکاء به گزارش تزيين شده ی پتريوس و کروکر، طرح افزايش نيروها را ,موفق, خواند و گفت توقف عقب نشينی به خاطر اين است که آمريکا,ابتکار عمل, را در دست دارد و بايد ضربه نهايی را به ,القاعده, وارد کند. اين در حالی است که ارزيابی ها از همه سو حاکی از برآمد نيروی های بنيادگرای صدر به عنوان مقتدرترين نيروی ضد اشغال است. اگر ,موفقيت, ادعايی بوش در عراق اين است، ترديدی نيست که بوش بهترين دليل برای مخالفت را به نيروهای ضد جنگ و حمله به کشورها داده است. به عبارت ديگر با اين موضع گيری بوش، برای مخالفت با جنگ لازم نيست به دروغ های او متوسل شويم، کافی است حرف های او را باور کنيم. برای درک اوضاع وخيمی که تام انگلبرت تشريح کرده است، مطالعه مقاله پاتريک کابرن در مورد علت برآمد مقتدا صدر بسيار کمک کننده است. کابرن در آغاز اين مقاله نوشته است پل برمر حاکم آمريکايی عراق از ابتدا به شدت با مقتدا صدر دشمنی می ورزيد و او را بطور بالقوه عاملی برای از هم پاشيدن اوضاع عراق ميدانست. اما توضيحات بعدی کابرن بوضوح نشان ميدهد صعود صدر به موقعيت کنونی محصول از هم پاشيدگی عراق در اثر جنگی است که منطق آن از لگدمال کردن حقوق ملت ها و بهره کشيدن از اقشار فقير و زحمتکش آنها اخذ شده بود. برمر با ماموريت بازسازی عراق براساس مدل ايده آل نوليبرالی بدون وجود هرنوع مانع محلی به اين کشور اعزام شده بود. ,هرنوع مانع محلی, يعنی حتی يک متحد مشتاق همکاری مثل صدام را جنگ از ميان بر ميداشت، زيرا اين نوع متحد هم ادعايی بر حاکميت ملی داشت و مزاحم محسوب ميشد. برمربه نوشته کابرن مقتدا صدر را به اين دليل تحقير ميکرد که او را آدمی ميديد که ,عوام بی سر و پا, را تحريک ميکرد. او در مقابل توضيح مقامات عراقی که به او می گفتند صدر ,ميليون ها شيعه فقير را نمايندگی ميکند, با عصبانيت پاسخ ميداد:, من تره هم برای اقشار مادون طبقه و اينکه صدری ها چه کسانی را نمايندگی ميکنند خرد نمی کنم,. کابرن می نويسد اين در شرايطی بود که 70 درصد جمعيت طبق آمار وزارت کار عراق بی کار بودند. ,صدر سيتی, که يک پايگاه عمده توده ای مقتدا صدر است، 2.5 ميليون جمعيت را در خود جا داده است که در يک مساحت 20 کيلومتر مربعی در خانه هايی فشرده به هم زندگی می کنند. کابرن می نويسد صدر سيتی که رسانه ها بطور روتين آنرا شهرکی ,در حاشيه بغداد, ميخوانند، در واقع خيلی بزرگ تر از اين عنوان است و اگر يک شهر جداگانه بود، دومين شهر کشور بعد از بغداد، بزرگ تر از بصره و موصول، به شمار می آمد. او اضافه ميکند واقعيت صدر سيتی را هم صدام و هم حکومت موقت آمريکا تحت رياست برمر مخفی ميکردند، زيرا از اعتراف به وجود چنين ناحيه ای که مردم ساکن آن آشکارا يا نهانی با قدرت حاکم خصومت ميورزند واهمه داشتند. کابرن مينويسد اکثريت جمعيت اين ناحيه که تقريبا تماما شيعه است سال های 50 به اين منطقه پناه آوردند. آنها از آزار فئودال های زمين دار در استان عماره در جنوب کشور می گريختند. کابرن در اين مقاله نوشته است تکيه اساسی برمر بر شورای عالی انقلاب اسلامی SCIRI و حزب الدعوه بود که با عضويت در شورای حکومت عراق Iraqi Governing Council در دستگاه قدرت برنشانده توسط آمريکا سهيم شده بودند و به همين جهت در نظر مردم به عنوان عوامل دست نشانده اشغال محسوب ميشدند. برمر به اين احزاب شيعه برای سرکوب شورش سنی ها نياز داشت. آيت الله سيستانی نيز از سياست فاصله ميگرفت و در مخالفت با اشغال فعال نبود. به اين ترتيب بعد از قتل حکيم و خويی دو آخوند برجسته شيعه که اولی را به نيروی صدر ارتباط داده اند، در آريستوکراسی دستگاه روحانيت شيعه، تنها مقتدا صدر مانده بود که هم بر وسيع ترين قشر آسيب ديده تکيه کرده و خدماتی را که حکومت موقت آمريکا از مردم دريغ ميکرد به آنها ارائه ميداد، هم بطور فعال با اشغال مخالفت ميکرد. همه اينها در حالی بود که همه نيروهای شيعه با سوء ظن به آمريکا نگاه می کردند و ميدانستند در صورت موفقيت به سوی آن ها نشانه گيری خواهد کرد، بنابراين عليرغم اختلافات در مواقع حساس به توافق با هم دست ميزدند. اين شامل سيستانی هم بود که تمايلش به فاصله گرفتن از سياست و عدم تمايل به تشکيل دولتی مشابه رژيم اسلامی به قصد جدايی دين از دولت نبود، بلکه با نگاهی به فساد ايجاد شده در جمهوری اسلامی سعی ميگرد قدرت مرجعيت شيعه را در عراق حفظ کرده و بر مبنای نفوذ آن قوانين شريعت را به دولت بياورد. به اين ترتيب سياست آمريکا و ائتلاف آن با سيستانی و شورای عالی انقلاب اسلامی عراق و حزب الدعوه به منظور جنگ با مقاومت ضداشغالگرانه سنی ها، مذهب را در بالا به قدرت نشاند و در پائين انبوه نيروهای مقتدا صدر با اعمال خشونتی لجام گسيخته سياست مذهبی کردن جامعه را پيش ميبردند. مقاله کابرن نشان ميدهد در سال 2004 ديگر مقتدا صدر به نيروی عمده ای تبديل شده بود. اين زمانی بود که آمريکا دچار توهم بود و تصور ميکرد مردم کشورها نيز مثل بوروکرات های نشسته در قدرت در سالن های بين المللی به راحتی با اشغال کنار می آيند و می توان تعدادی سرباز را همراه با شماری مقاطعه کار که به قصد پول اندوزی خطر ميکنند،و تعدادی سرباز تازه وارد گود شده ی اوکراينی و لهستانی برداشت و به آن سوی اقيانوس ها رفت و به مردم يک کشورامر کرد از اين ببعد از اين ها فرمان ببريد. به اين قطعه از نوشته کابرن توجه کنيد: ,من آن موقع در کوت در کناره دجله بودم.اوکراينی ها تنها نمايندگان نيروهای ائتلاف بودند که مسلح بودند. مردم نسبت به دخالت آنها به چشم حقارت نگاه ميکردند. دوستی به من گفت:, آنها از ما فقيرترند. شما ميتوانيد چند پاکت سيگار به آنها رشوه بدهيد و از ايستگاه های بازرسی بگذريد., و اين در شرايطی بود که صدر، آن ,گدا گرسنه های مادون طبقه, را که همه رها کرده بودند، زيربال خود گرفته بود. کابرن مينويسد يک کارگر 23 ساله از صدر سيتی که برای جنگ به نجف آمده بود، به او ميگويد:,مردم هرچه دارند می فروشند تا اسلحه بخرند و همره با ارتش مهدی بجنگند., و اين بعد از 12 سال تحريم وجنگ بود که آنچه مردم داشتند را برای آنها به گنجينه ای عزيز تبديل کرده بود. آمريکا بعد از آن از مقاومت عراق آموخت و تلاش کرد با به اصطلاح ,محلی کردن, جنگ و تعليم ,نيروهای امنيتی عراق, بين سربازان خود و مقاومت محلی يک فاصله حفاظتی ايجاد کند و ,ارتش عراقی, را تحت پوشش حملات هوايی آمريکايي، به جنگ با ,مقاومت عراقی, وادارد. ائتلاف با ,جنگجويان, سنی و ايجاد ميليشيايی متشکل از شورشيان سابق نيز مکمل همين تاکتيک بود. شکست نيروهای مالکی در تهاجم اخير را بايد در اين زمينه مورد بررسی قرار داد. ظاهرا تجربه حمله به بصره نشان داده است که آمريکا و انگليس بايد خود راسا زحمت جنگيدن را متقبل شوند و از ,ارتش عراقی, کاری ساخته نيست. به عبارت ديگر اوضاع به سال های نخست برگشته است.اين است معنای واقعی ,ابتکار عمل, که بوش در باره آن داد سخن داد. اين ,ابتکار, به درجات زيادی حاکی از ,اجبار, است و چاره ای به جز ,توقف عقب نشينی, نيست. مقتدا صدر:,من از نظر سياسی به سنی ها نزديک تر هستم , هفته نامه اکونوميست در گزارش خود آورده است مقتدا صدر در مصاحبه ای با شبکه الجزيره گفت: من از نظر مذهبی شيعه هستم، اما از نظر سياسی به سنی ها نزديک ترم. به نوشته اکونوميست، اين مصاحبه در جريان حمله به بصره پخش شد، اما احتمالا قبلا ضبط شده بود. تنها همين گفته صدر نشان ميدهد همه طرف ها خود را برای جنگ های بزرگ در آينده و سازمان دادن ائتلاف های متناسب با اهداف سياسی خود آماده ميکنند و اگر در سياست آمريکا تحولی روی ندهد، روند اوضاع عراق در آينده بستگی به اين دارد که آيا فرقه های مذهبی بر اختلافات خود فايق آمده و جنگ با اشغال تحت هدايت فرقه های مذهبی در مرکز درگيری ها قرار خواهد گرفت، يا آمريکا در تاکتيک خود برای به جان هم انداختن فرقه های مذهبی و قومی موفق شده و جنگ داخلی خصلت درگيری ها را روشن خواهد کرد. در هر دو حال آزادی و دمکراسی با فاصله نوری از سنگرهای دو طرف فاصله خواهد داشت و عراق ممکن است يا به شرايط بلافصل بعد از تهاجم 2003 يا به شرايط بدتر جنگ داخلی بعد از انفجار سامره برگردد و آنوقت رئيس جمهور جديد در واشينگتن به چه راه برون رفتی متوسل خواهد شد، جای تامل و نگرانی دارد. با وجوداين در جلسه واشينگتن وقتی يک سناتور دمکرات، پتريوس را تحت فشار قرار داد که جمع بندی خود را ارائه دهد، او که نخست از پاسخ طفره ميرفت، سرانجام طرح افزايش نيروها را موفق خوانده و جمله معروف مادلين آلبرايت را تکرار کرد که اين جنگ به مصائبش , می ارزيد.,! که ما را به اين سوال ميرساند: اگر او واقعا راست می گويد و آمريکا ازاوضاع عراق راضی است و به عراق حمله کرده بود که اين وضعيت را بوجود بياورد، آيا ويرانی عراق هدف از قبل تعيين شده ی تهاجم به عراق نبوده است؟ آيا آمريکا از آغاز در اين انديشه بود که فقط در خرابه های بابيلون ميتواند ,گنج سياه, خود را بيابد و تحت اختيار بگيرد؟ و کاری که اکنون مانده است دورکردن دست خرده دزدهای ديگر مثل رژيم ايران و از بين بردن ,موانع جزيی, است که گاه به صورت شورش سنی و گاه به صورت شورش شيعه سر برميدارند؟ آزادی و دمکراسی که زير مشت هردو طرف و نيروهای سياهی که از تحريم طولانی و جنگ سر برآورده اند، فعلا توان و رمق خود را از دست داده و مانع عمده برای رئيس جمهور و ژنرال هايش به شمار نمی آيد.
*Betray Us،,بتری آس, بروزن ,پتری آس, به معنای ,خيانت کن به ما,،اشاره است به آگهی جنبش موو آن در نيويورک تايمزدر آستانه گزارش سپتامبر ژنرال پتريوس که با کنايه از گوش به فرمانی اين ژنرال نسبت به خواست های دولت بوش و ارائه گزارش نظامی منطبق با تمايل سياسی دولت مردان در کاخ سفيد، اين لقب را به او داده بود. *مقاله تام انگلهارت http://www.alternet.org/waroniraq/81572/?page=entire*مقاله پاتريک کابرن در باره صعود مقتدا صدر دراينديپندنت را در بخش بين المللی روشنگری بخوانيد: http://world.roshangari.com/*گزارش اکونوميست از تهاجم اخير به نيروهای مقتدا صدر http://www.economist.com/world/africa/displaystory.cfm?story_id=10979883

سوقصد به کرزای, بازگشت طالبان


روشنگری:سوقصد جديد به جان حامد کرزای در مراسم سالگرد ورود مجاهدين به کابل (هشت ثور) در حالی که مراسم به صورت مستقيم از تلويزيون دولتی پخش می شد, وضعيت وخيم و بحرانی افغانستان و افزايش قدرت طالبان را در اين کشور دوباره به صحنه رسانه ها و افکار عمومی کشيد. بويژه اين که برای اين مراسم که در آن علاوه بر کرزای رؤساى قواى سه‌گانه، رهبران جنگ سالار، سفراى آمريكا و انگليس و تعدادی ميهمان خارجی ديگر, نماينده بلندپايه سازمان ملل در کابل, فرماندهان ناتو و جمعی از شخصيت‌هاى سياسى حضور داشتند, شديد ترين تدابير امنيتي، و مجهزترين تيم محافظان تدارک ديده شده بود تا نمايش تثبيت اوضاع افغانستان موثر واقع شود. بگذريم از اين که خود انتخاب هشت ثور به عنوان مبنايی در برگزاری جشن ملی يک دهن کجی شنيع به هر چه جشن ملی و غيرملی بود. زيرا اين روز روزی بود که رژيم سرکوبگر سابق به دست جنگ سالاران سرکوبگر و فرماندهان محلی و باندهای قاچاق مواد مخدر سقوط کرد و موجی بی سابقه از کشتار, غارتگری, جنايت و ستيزه های داخلی گروههای "جهادی", کوچ داخلی, فرار و آوارگی ميليونی افغانستان را فرا گرفت. در هر حال در جريان حمله خمپاره ای طالبان, كريم خليلي، معاون حامد كرزاى کشته شد و دو نماينده مجلس همراه با 9 تن ديگر به شدت مجروح شدند. (يک خبر ديگر تعداد کشته ها را 3 نفر اعلام داشته است) البته اين اولين سوقصد به جان کارزای نيست و اولين قدرت نمايی طالبان در کابل هم به شمار نمی رود. کرزای تاکنون سه بار از سوء قصد جان سالم بدر برده است. قدرت نمايی طالبان در مراسمی که سرمايه گذاری امنيتی فوق العاده ای برای برگزاری بی حادثه آن صورت گرفته بود, برخی گزارش هايی را که پيش از اين در رابطه با وضعيت وخيم امنيتی افغانستان منتشر شده است تاييد می کند. حداقل از نيمه سال ميلادی گذشته, جای ترديدی در باره پيشروی های طالبان باقی نمانده است. به گزارش کميسيون حقوق بشر سازمان ملل طی سال گذشته 117 حمله خونين انتخاری در افغانستان صورت گرفت, ميزان ترورها بيست و پنج درصد افزايش يافت و حداقل 8 هزار نفر جان خود را از دست دادند. در پايان پنجمين سال اشغال افغانستان شمار نيروهای اشغالگر آمريکا و ناتو 40 هزار نفر بود, با تشديد وخامت امنيتی اوضاع اين تعداد اکنون به 70 هزار نفر رسيد. از اين تعداد 32 هزار نفر نظاميان آمريکايی و سايرين نظاميان عضو کشورهای ناتو هستند. تقويت نظامی گری, دور باطل جنگ و کشتار و خشونت همزمان با حمله جديد طالبان در کابل, خبرگزاری ها اعلام کردند که گروه جديدی از تفنگداران آمريکا از يگان 24 ضربت نيروى دريايى شامل حدود 3500 نفر برای استقرار در منطقه هلمند که در 2 سال اخير تحت کنترل طالبان قرار دارد, اعزام شده اند. طالبان بخش های وسيعی از مناطق جنوب و شرق افغانستان را تحت کنترل خود دارند و بيشترين حملات آنها از اين مناطق صورت گرفته است. گزارش های رسمی رسانه ها می گويد که حدود 10 درصد خاک افغانستان در کنترل طالبان است, اما در گزارش واقعی تری که در 21 نوامبر سال گذشته از سوی يک گروه لابی با تجربه طولانی حضور در منطقه انتشار يافته بود, (1) تاکيد شده بود که "طالبان ها در 54 درصد کشور حضور دايمی دارند و عليرغم حضور ده ها هزار سرباز ناتو و ميلياردها دلار کمک، شورشيان طالبان که در حمله 2001 از قدرت رانده شدند، اکنون مناطق بسيار گسترده,از جمله روستاها، برخی از مراکز ايالات و راه های ارتباطی را بدون هرنوع چالشی تحت کنترل خود گرفته اند." دو علت مهم پيشروی طالبان, يکی طبيعت فاسد, جنگ سالار و ضد مردمی گروهبندی های حاکم بر کابل است که در واقع کلسيونی از جنايتکاران جنگی دو دهه اخير افغانستان, فرماندهان قاچاقچی محلی, روسای قبائل, ماموران سابق سيا و افراطيون بشدت واپس انديش و شبه طالبانی هستند و دوم, فروپاشی اقتصادی و اجتماعی اين کشور در اثر حکومت اين گروهها در همراهی با اشغالگران. به تصريح گزارش ياد شده, "ميليون ها نفر در افغانستان در وضعيت فلاکت باری به سر می برند و موقعيت فاجعه بار انسانی در آن قابل قياس با فقيرترين بخش های آفريقا است. اين در حالی است که کشور از سال 2001 بيش از 15 ميليارد دلار کمک دريافت کرده ولی بنابر گزارش اکسفام بيشتر اين کمک ها به دست مردمی که به آن نياز دارند نمی رسد يا صرف پروژه های توسعه پايدار که بتواند وضع زندگی مردم را بهبود ببخشد نمی شود." "مت والدمن" مشاور امور سياست‌ گذارى موسسه اكسفام در گزارشی که 6 فروردين ماه جاری در کابل انتشار يافت تاکيد کرد که کشورهای غربی که وعده کمک مالی به بازسازی افغانستان داده بودند, از انجام وعده خود سرباز زده اند. به تاکيد گزارش , آمريکا از سال ۲۰۰۲‬ ميلادى تا سال جارى تنها به نيمى از تعهدات مالی خود عمل كرده است. كميسيون اروپا و دولت آلمان كمتر از دوسوم تعهدات خود را انجام داده‌اند و بانك جهانى نصف تعهد ‪ ۶/۱‬ميليارد دلارى را ارائه داده و انگلستان از وعده ‪ ۴۵/۱‬ميليارد دلارى خود، ‪ ۳/۱‬ميليارد دلار را تاكنون در افغانستان به مصرف رسانده است. ‪ ۴۰‬درصد از پول‌هاى مصرف شده در افغانستان به كشورهاى اهداكننده برگشته و بيشتر اين پول‌ها صرف پرداخت به شركت‌هاى قراردادى و حقوق مشاورين شده است. اين گزارش در باره بقايای کمک های مالی مثالی از نحوه مصرف پول ها می زند و می گويد:" يك جاده از مركز كابل تا فرودگاه اين شهر بيشتر از ‪ ۳/۲‬ميليون دلار در هر كيلومتر هزينه داشته كه اين پول چهار برابر هزينه ساخت يك جاده در اين كشور مي‌باشد." در حالی که اشغالگران افغانستان يا همان هسته اصلی باصطلاح "جامعه جهانی" زير عنوان کمک به بازسازی افغانستان, پول ماليات دهندگان کشورهای خود را صرف تامين مخارج ماشين جنگی شان در افغانستان ويران شده و بمباران مناطق مسکونی مردم فقير می کنند و بقايای کمک ها از سوی دولت فاسد و وابسته کرزای بلعيده می شود, فقر و فلاکت مردم اين کشور دائم رو به گسترش است. براساس يک گزارش جديد که همزمان با خبر سوقصد به کرزای انتشار يافت, در حال حاضر در افغانستان در هر 28 دقيقه يک زن در هنگام زايمان جان خود را از دست می دهد! به گزارش يونيسيف متوسط بيسوادی در بزرگسالان حدود 71 درصد است. در مورد زنان 86 درصد. حدود 30 درصد کودکان واجب التعليم برای کمک معاش به خانواده هايشان کار می کنند. 43 درصد زنان افغان از خشونت جنسى شاکی اند. بيش از شصت درصد ازدواج ها اجبارى است. 57 درصد عروس هاى افغان زير شانزده سال سن دارند. وضع بهداشت فاجعه بار است. در استان بدخشان برای هفت هزار زن تنها يک کلنيک وجود دارد که آن هم دکتر ندارد. مين های جنگی هنوز ماهانه شصت‌ تا نود نفر قربانی می گيرند. اکنون فقط کشت ترياک است که در افغانستان ويران شده رونق دارد. به تخمين سازمان ملل کشت ترياک در سال 2008 به صورت عمده مشابه محصول ثبت شده سال گذشته يعنی 192000 هکتار زمين و يا فقط اندکی کمتر از آن خواهد بود. با اين وضعيت روشن است که ريشه تغذيه طالبان و گسترش روزافزون نفوذ اين گروه ارتجاعی در کجاست. اعتماد به نفس آنها اکنون به حدی رسيده است که حتی دعوت های مکرر کرزای به اتحاد با خود را رد می کنند و تلاش او که قوانين شريعت و اعدام ها را برای نزديکی به طالبان دوباره برقرار کرده است را بی پاسخ می گذارند. نمی شود با 70 هزار لشکر بر سر مردمی فقير خراب شد و خانه ها و آلونک هايشان را بمباران کرد, بدسابقه ترين جنايتکاران جنگی را که کوچک ترين دست کمی از طالبان ندارند بر آنها گماشت و کشور را بدون راه و جاده و بهداشت و درمان و آموزش و اشتغال به حال خود رها کرد. اين نوع "جنگ با ترور" که در پائين با ويرانی زيرساخت های اجتماعی, اقتصادی و شرايط بقای ملی همراه است و در بالا با ائتلاف های بشدت ارتجاعی و ضد مردمی, شرايط رشد دمکراسی را فراهم نمی کند, بلکه آن را بکلی نابود می سازد و زمينه را برای تقويت نيروهای سياه و مرتجع فراهم می کند. اشغالگران همانقدر در بيرون راندن طالبان از افغانستان در سال 2001 سهيم اند که در رسيدن آنها به دروازه های کابل در سال 2008 . شکست طالبان نشان پيروزی استراتژی "جنگ با ترور" نبود, در حالی که بازگشت طالبان فقط مبين آن است که اين استراتژی زير چادر اکسيژن نفس می کشد. 1- يادداشت روشنگری در باره اين گزارش را در لينک زير بخوانيد: http://www.roshangari.net/as/ds.cgi?art=20071122011137.html

هشدار درباره پیامدهای حمله آمریکا به ایران

بی بی سی : سناتور دموکرات دایان فاینستاین و رابرت هوکسترا، عضو جمهوریخواه مجلس نمایندگان آمریکا، درباره هرگونه اقدام نظامی کاخ سفید علیه ایران هشدار داده اند.
رابرت گیتس، وزیر دفاع و دریاسالار مایکل مولن، رئیس ستاد مشترک نیروهای مسلح آمریکا، به تازگی دولت ایران را به افزایش حمایت از شبه نظامیان شیعه و نیز قتل سربازان آمریکایی در عراق متهم کرده اند. برخی از ناظران در آمریکا نگرانند که مطرح شدن این اتهام ها می تواند مقدمه ای برای اقدام نظامی احتمالی علیه ایران باشد.
زیبگنیو برژینسکی، مشاور امنیت ملی جیمی کارتر- رئیس جمهور پیشین آمریکا- بارها هشدار داده است که هر چه ارتش آمریکا بیشتر در عراق بماند، امکان حمله نظامی آن به ایران بیشتر است.
دولت ایران با رد چنین تحلیل هایی می گوید، ارتش آمریکا در عراق و افغانستان به شدت درگیر است و توانایی حمله به ایران را ندارد.
مذاکره با رهبر ایران
سناتور فاینستاین روز یکشنبه (۲۷ آوریل) دولت ایران را دولتی متخاصم و منزوی خواند که به گفته وی در حال گسترش نفوذش در عراق است. او این سخنان را در مصاحبه ای با شبکه تلویزیونی "سی ان ان" آمریکا بیان کرد. اما این سیاستمدار دموکرات که عضو کمیته اطلاعات مجلس سناست، از جورج بوش، رئیس جمهور آمریکا، به خاطر خودداری از مذاکره بی قید و شرط با دولت ایران انتقاد کرد. به گفته او، دولت آمریکا باید به جای محمود احمدی نژاد، رئیس جمهور، با آیت الله خامنه ای، رهبر ایران، وارد مذاکره مستقیم و بی قید و شرط شود. این سناتور دموکرات ابراز امیدواری کرد که از این طریق آمریکا بتواند دولت ایران از آن چه وی مداخله در امور داخلی عراق خواند، بازدارد و در عین حال این دولت را به توقف برنامه اتمی اش ترغیب کند. ایران بارها تاکید کرده است که در امور داخلی عراق دخالت نمی کند و درباره حقوق هسته ای خود کوتاه نخواهد آمد. به گفته سناتور فاینستاین، "کسی نباید فکر کند که ایران عراق است. این اشتباه بزرگی خواهد بود که درباره ایران فقط به گزینه نظامی فکر کنیم." پیتر هوکسترا، از اعضای ارشد حزب جمهوریخواه در مجلس نمایندگان آمریکا، هم توسل به گزینه نظامی علیه ایران را "اشتباهی بزرگ" دانست. او گفت که دولت آمریکا باید به طور چند جانبه یعنی به همراه روسیه و اتحادیه اروپا با دولت ایران مذاکره کند. این سیاستمدار جمهوریخواه که از منتقدان جورج بوش به حساب می آید، آغاز روند مذاکرات چند جانبه با ایران را بسیار مهم ارزیابی کرد. دولت جورج بوش تا به حال هرگونه مذاکره درباره برنامه هسته ای ایران را به توقف جوانب حساس آن به ویژه برنامه غنی سازی اورانیوم ایران مشروط کرده است.

چهار کودک فلسطینی در حمله اسرائیل کشته شدند











محاصره غزه توسط اسرائیل باعث کمبود کالاهای اساسی و فشار بر ساکنان این منطقه شده است
منابع فلسطینی از کشته شدن چهار کودک در اثر حمله ارتش اسرائیل خبر داده اند اما ارتش اسرائیل این خبر را تکذیب کرده است.
روز دوشنبه ، 28 آوریل (9 اردیبهشت)، از قول پزشکان فلسطینی در غزه گزارش شد که اصابت یک موشک یا گلوله تانک ارتش اسرائیل به خانه ای در شهرک بیت حانون، واقع در شمال باریکه غزه، باعث کشته شدن هفت نفر از جمله چهار کودک خردسال شده است.
براساس این گزارش، موشک اسرائیلی زمانی به این ساختمان یک طبقه اصابت کرد که ساکنان خانه مشغول صرف صبحانه بودند.
منابع فلسطینی گفته اند که کودکانی که در این حمله جان دادند بین یک سال و نیم تا پنج سال سن داشتند و مادر آنان نیز به شدت زخمی شده و به بیمارستان انتقال یافته است.
سخنگوی نظامی اسرائیل ضمن تایید انجام عملیات زمینی ارتش اسرائیل در بیت حانون، حمله به خانه مسکونی در این شهر را تکذیب کرده است.
وی گفته است که نیروهای اسرائیلی به منظور مقابله با فلسطینیانی که، به گفته وی، از بیت حانون به سوی خاک اسرائیل موشک پرانی می کردند وارد این شهرک شده اند.
به گفته سخنگوی نظامی اسرائیل، بامداد روز دوشنبه، تانک های اسرائیلی به سوی گروهی مردان مسلح که به سوی آنها نزدیک می شدند آتش گشودند اما هیچ خانه ای در این شهر هدف حمله قرار نگرفته است.
بیت حانون در شمال باریکه غزه و نزدیک مرز با اسرائیل واقع است و ارتش اسرائیل گفته است که گروه های تندرو فلسطینی از این شهر نیز برای پرتاب موشک به سوی هدف هایی در داخل خاک اسرائیل استفاده کرده اند.
عملیات اسرائیل در غزه
در هفته های اخیر، دولت اسرائیل علاوه بر محاصره اقتصادی باریکه غزه، که باعث کمبود مواد اساسی و به خصوص سوخت در این بخش از سرزمین های فلسطینی شده، به حملات هوایی و زمینی در داخل غزه نیز دست زده است.
در حمله روز شنبه به غزه یک نوجوان اسرائیلی کشته شدروز شنبه منابع فلسطینی گفتند که یک دختر چهارده ساله در حمله هوایی اسرائیل به خانه ای در شهرک بیت لاهیا، در غزه، کشته شد.
ارتش اسرائیل گفت که این حمله در جریان عملیات دستگیری فرمانده گروهی از تندروهای فلسطینی صورت گرفته است.
باریکه غزه از ماه ژوئن سال گذشته تحت تسلط جنبش اسلامگرای حماس قرار داشته که بر خلاف تشکیلات خودگردان فلسطینی، مستقر در کرانه باختری رود اردن، موجودیت اسرائیل و تفاهم صلح این کشور و فلسطینیان را به رسمیت نمی شناسد.
اسرائیل هدف از محاصره اقتصادی غزه را قطع امکاناتی توصیف کرده که تندروهای فلسطینی از آنها برای دست زدن به حملات علیه خاک اسرائیل استفاده می کنند.
در مقابل، منابع فلسطینی و برخی سازمان های بین المللی نسبت به فشاری که این اقدام بر ساکنان غیرنظامی غزه وارد می کند ابراز نگرانی کرده اند.
اسرائیل اخیرا پیشنهاد آتش بس موقت حماس در برابر لغو محاصره غزه را رد کرد و گفت که با گروهی که متعهد به نابودی این کشور است نمی تواند قراردادی منعقد کند.
دولت اسرائیل حماس را متهم کرد که در نظر دارد از فرصتی ایجاد شده در طول لغو محاصره غزه، جهت تقویت تندروهای مسلح فلسطینی بهره برداری کند.

۱۳۸۷ اردیبهشت ۸, یکشنبه

در واکنش به ادامه توقيف محموله هسته ای ايران, سفير آذربايجان در تهران به وزارت امور خارجه فراخوانده شد

ايرنا:رييس كميسيون امنيت ملى و سياست خارجى مجلس شوراى اسلامى گفت: به دنبال توقيف محموله سوخت هسته‌اى جمهورى اسلامى ايران توسط جمهورى آذربايجان، وزارت امور خارجه سفير اين كشور در تهران را فراخواند و مراتب اعتراض ايران را به اين اقدام اعلام كرد. علاالدين بروجردى روز يكشنبه در گفت و گو با خبرنگار پارلمانى ايرنا افزود : جمهورى اسلامى ايران مراتب اعتراض خود را اعلام و به سفير جمهورى آذربايجان در اين خصوص تذكر داده است. وى تصريح كرد: ارسال هرگونه محموله هسته‌اى براى تجهيز و تكميل نيروگاه هسته‌اى بوشهر بر اساس توافقات رسمى صورت گرفته، بر عهده روسيه است. بروجردى پيگيرى علت توقف اين محموله را بر عهده روسيه دانست و گفت: روس ها در حال مذاكره با مقامات آذربايجان در اين خصوص هستند. رييس كميسيون امنيت ملى مجلس تاكيد كرد: اصل حسن همجوارى اقتضا مي‌كند ديگر شاهد تكرار چنين اقداماتى نباشيم.

تايمز مدعي حضور 5 انگليسي ربوده شده در بغداد در ايران شد

روزنامه انگليسي تايمز در گزارشي بار ديگر مدعي شد كه پنج انگليسي ربوده شده در عراق در ايران نگهداري مي‌شوند اما در عين حال به نقل از مقامات انگليس تاكيد كرد كه مدركي دال بر اين ادعا در دست ندارند. به گزارش خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، روزنامه تايمز به نقل از منابعي كه به نام و هويت آن‌ها اشاره نكرد مدعي شد كه پنج نيروي انگليسي كه نزديك به يك سال قبل در عراق ربوده شدند، به وسيله ربايندگان عراقي‌شان به ايران تحويل داده شده‌اند و در حال حاضر در استان همدان نگهداري مي‌شوند. تايمز تاكيد كرد كه با اين حال مقامات انگليسي مي‌گويند كه با وجود شايعات مطرح شده درباره حضور اين افراد در ايران تاكنون هيچ مدركي كه بتواند آن را اثبات كند مشاهده نكرده‌اند. اين اتباع انگليسي در ماه مه سال گذشته ميلادي در بغداد ربوده شدند كه يكي از آن‌ها متخصص كامپيوتر و چهار تن ديگر محافظان او هستند و همگي در وزارت دارايي عراق مشغول فعاليت بودند. ادعاي حضور اين افراد در همدان در حالي مطرح مي‌شود كه پيش‌تر نيز ادعا شده بود آن‌ها در تهران به سر مي‌برند.

۱۳۸۷ اردیبهشت ۶, جمعه

ادعای ارتش آمریکا در مورد کشف سلاحهای تازه ساخت ایران


وال استریت ژورنال: کشف ذخایری از سلاح های تازه ساخت ایران درعراق
راديو فردا : ارتش آمريکا درعراق می گويد: ذخايری از سلاح های تازه ساخت ايران را کشف کرده است که شامل خمپاره، راکت و مواد منفجره می شود. روزنامه "وال استريت ژورنال" که اين گزارش را چاپ کرده، بنقل از دو تن از فرماندهان ارشد آمريکا درعراق می گويد: تاريخ ساخت اين سلاح ها که برروی آنها حک شده، نشان می دهد که آنها در دو ماه گذشته در ايران ساخته شده اند. ايران همواره ارسال هرگونه سلاح برای گروههای تندروی عراق را رد کرده است. وزارتخارجه آمريکا هنوزدرباره اين گزارش، ابراز نظری نکرده است.

۱۳۸۷ اردیبهشت ۵, پنجشنبه

دولت هند توصيه ايالات متحده برای وارد کردن فشار بر ايران در مورد برنامه هسته ای اين کشور را رد کرده است.

بی بی سی:دولت هند توصيه ايالات متحده برای وارد کردن فشار بر ايران در مورد برنامه هسته ای اين کشور را رد کرده است. روز چهارشنبه، 23 آوريل (4 ارديبهشت)، سخنگوی دولت هند، ضمن تاييد خبر ديدار کوتاه مدت محمود احمدی نژاد به اين کشور که اواخر ماه ميلادی جاری صورت خواهد گرفت، گفت که درخواست مقامات آمريکايی برای توصيه به وی برای تغيير در سياست های خارجی جمهوری اسلامی را قابل پذيرش ندانسته است. روز سه شنبه تام کيسي، سخنگوی وزارت خارجه آمريکا، با اشاره به سفر آقای احمدی نژاد به دهلي، از دولت هند خواست تا در اين ديدار از ايران بخواهد "در صحنه جهانی مسئولانه تر عمل کند." آقای کيسی گفت که مقامات هندی در ملاقات با محمود احمدی نژاد می توانند به وی تذکر دهند که لازم است دولت ايران "فعاليت های نا مناسب" خود را متوقف کند. اشاره سخنگوی وزارت خارجه آمريکا از جمله به بخش هايی از فعاليت های هسته ای جمهوری اسلامي، به خصوص در زمينه غنی سازی اورانيوم است که بدون توجه به قطعنامه های شورای امنيت همچنان ادامه دارد. سخنگوی دولت هند، با اعلام رد اين درخواست، گفت که هند و ايران دو تمدن باستانی هستند و روابط متقابل آنها قرنها سابقه دارد. وی افزود "هر دو ملت توانايی آن را دارند که تمامی جنبه های روابط خود را با دقت و توجه لازم اداره کنند." سخنگوی دولت هند اظهار داشت که هر دو کشور ايران و هند همواره به شرايط منطقه ای و بين المللی توجه داشته اند و از طريق مذاکره و مبادلات سياسی در سطوح مختلف سياست های خود را دنبال کرده اند. وی با غيرقابل قبول خواندن توصيه ايالات متحده گفت که ايران و هند نيازمند راهنمايی طرف ثالث در مورد روابط دو جانبه خود نيستند و معتقدند که ارتباط مسالمت آميز و مذاکره می تواند صلح منطقه را تضمين کند. قرار است رئيس جمهور ايران هنگام بازگشت از ديداری از کلمبو، پايتخت سريلانکا، در روز 29 آوريل (10 ارديبهشت) توقف کوتاهی در هند داشته باشد و با مقامات اين کشور، از جمله رئيس جمهور و نخست وزير هند ديدار کند. روابط ايران و هند انتظار می رود روابط سياسی و اقتصادی دو کشور، از جمله طرح موسوم به "خط لوله صلح" برای انتقال گاز طبيعی ايران به هند از طريق خاک پاکستان، در دستور مذاکرات دو طرف قرار داشته باشد. توافق مقدماتی برای اجرای اين طرح در سال 1994 به دست آمد اما به دليل اختلاف هند و پاکستان و همچنين نحوه تامين منابع مالی لازم، هنوز به مرحله اجرا نرسيده است. همچنين، سه سال پيش ايران و هند به توافقی برای صدور گاز مايع از ايران به هند دست يافتند اما اين طرح نيز، ظاهرا به دليل افزايش سريع قيمت نفت و عدم توافق در مورد بهای گاز صادراتي، هنوز عملی نشده است. اقتصاد هند در سال های اخير از رشد مناسبی برخوردار بوده که باعث افزايش سريع اين کشور تقاضا برای انرژی شده در حاليکه افزايش سريع بهای نفت خام در يکی دو سال اخير فشار قابل توجهی را بر تراز پرداخت های خارجی هند وارد کرده است. در همين زمينه، هند در صدد گسترش همکاری با آمريکا در بخش انرژی هسته ای بر آمده و مقامات آمريکايی اين همکاری را باعث کاهش وابستگی هند به منابع انرژی ايران دانسته اند. در نتيجه، دولت هند ناگزير است ضمن حفظ روابط دوستانه با ايران، از اقداماتی که باعث ناخرسندی ايالات متحده شود نيز خودداری ورزد. در سال 2005، هند به عنوان يکی از اعضای شورای حکام آژانس بين المللی انرژی اتمي، به قطعنامه ای عليه ايران رای مثبت داد اما اين اقدام با انتقاد احزاب چپگرا و جناح چپ حزب حاکم مواجه شد و مقامات هندی از امکان تجديد نظر در موضع اين کشور در اين زمينه سخن گفتند. ديدار آقای احمدی نژاد از هند نخستين سفر وی به اين کشور از زمان تصدی سمت رياست جمهوری و اولين ديدار يکی از روسای جمهور ايران از هند از زمان سفر محمد خاتمي، رئيس جمهور سابق، به دهلی در سال 2003 ميلادی است.

البرادعی: ورود به مرحله‌ای تازه در مذاکره با ايران

صدای آلمان:هئيت آژانس بين‌المللی انرژی اتمی به سرپرستی اولی هاينونن، معاون مدير کل آژانس، تهران را ترک کرد. جمهوری اسلامی برای پاسخگويی در مورد پروژه‌های اتمي‌ای که گفته مي‌شود هدف نظامی داشته‌اند، اعلام آمادگی کرده است. پايان مذاکرات در تهران کارشناسان آژانس بين‌المللی انرژی اتمی صبح روز دوشنبه (۲۱ آوريل / ۲ ارديبهشت) وارد تهران شدند و بعداز ظهر آن روز به مذاکره با مقامات جمهوری اسلامی پرداختند. در روز بعد مذاکرات در دو نوبت ادامه يافت. ابتدا قرار بود جواد وعيدي، معاون بين‌الملل شورای عالی امنيت ملی ايران، طرف گفت‌وگو با هاينونن باشد. اما از او در هيچ کدام از سه دور مذاکرات اثری ديده نشد. به جای او، از طرف جمهوری اسلامی محمد سعيدی معاون سازمان انرژی اتمی ايران و علی اصغر سلطانيه، نماينده ايران در آژانس بين‌المللی انرژی اتمی مذاکرات را پيش ‌بردند. موضوعات مذاکره هيئت کارشناسان آژانس بين‌المللی انرژی اتمی صبح روز چهارشنبه تهران را ترک کرد. در پايان مذاکرات اعلاميه‌ای رسمی منتشر نگرديد. در پايان روز سه‌شنبه، رويترز از قول يک مقام ايراني، که نامش فاش نشد، نتيجه‌ی مذاکرات را مثبت خواند. اظهار نظر در وين، مقر آژانس بين‌المللی انرژی اتمي، روز چهارشنبه صورت گرفت. سخنگوی آژانس، خانم مليسا فلمينگ اعلام کرد که ايران پذيرفته است با آژانس بين‌المللی انرژی اتمی برای برطرف کردن ابهامات در مورد برخی پروژه‌های اتمی اين کشور همکاری کند. اين پروژه‌ها شامل فرآوری اورانيوم، آزمايش‌‌های انفجاری و تغيير در ساختمان موشک به‌منظور حمل کلاهک مي‌شوند. کارشناسان آژانس بين‌المللي، هم‌چنين خواهان آنند که مقامات ايرانی توضيح دهند، به چه دليل آزمايش‌های انفجاری خود را در چاه‌هايی که ۴۰۰ متر ژرفا داشته‌اند، انجام داده‌اند. محمد البرادعي، مدير کل آژانس بين‌المللی انرژی اتمي، در گزارشی که در ماه فوريه منتشر ساخت، اين گونه فعاليت‌ها را دارای بار نظامی دانست. نظر البرادعی علاوه بر نظری که از جانب سخنگوی آژانس بين‌المللی انرژی اتمی در مورد توافق حاصل در تهران شنيده شد، اظهار نظر خود محمد البرادعي، مدير کل آژانس نيز مهم تلقی مي‌شود. وي، که در روز چهارشنبه برای دريافت يک جايزه‌ی صلح در سارايوو بود، اعلام آمادگی دولت ايران برای روشن‌سازی موارد مشکوک را ورود به مرحله‌‌ی تازه‌ای برای دست‌يابی به توافق توصيف کرد. وی مواردی را که در مذاکرات اخير در تهران به آنها پرداخته شده، موضوعاتی خواند که عملا حکم آخرين موارد مبهم‌ در فعاليت‌های اتمی ايران را دارند. وی گفت، ايران برای رفع ابهام از اين موارد، گام مثبتی برداشته و اميد مي‌رود در چند هفته‌ی آينده موضوعات روشن شوند. روايت جمهوری اسلامی چه در آستانه‌ی سفر اولی هاينونن و هيئت همراه او، و چه در جريان مذاکرات اين هيئت در تهران و نيز پس از پايان آن، رسانه‌های دولتی ايران به نحو شفافی در مورد مضمون مذاکرات خبررسانی نکردند. مذاکرات را مذاکراتی عادی خواندند يا اين که به اين اکتفا کردند که بگويند محتوای آن "موارد ادعايی" بوده است. "موارد ادعايی" را روزنامه کيهان، چاپ تهران، که به مواضع تند و نزديکي‌اش با محافل امنيتی و نظامی در ايران شهرت دارد، در روز ورود اولی هاينونن و هيئت همراه او به تهران، مواردی مبتنی بر "اسناد موساد"، سازمان جاسوسی اسرائيل توصيف کرد و خواهان آن شد که اولی هاينونن به جای مذاکره، عذرخواهی کند. اکنون روشن شده است که خطی که کيهان آن را نمايندگی مي‌کند، پيش نرفته و حکومت ايران به درخواست روشن‌سازی در باره‌ی "موارد ادعايی" تن داده است.

نژادپرستي امريکايي مانع انتخاب نهايي اوباماي سياهپوست خواهد شد

واحد مرکزي خبر : يک تحليلگر امريکايي در اذعان به وجود نژادپرستي درامريکا تصريح کرد مجمع ملي دموکراتها حتي درصورت پيروزي نهايي سناتور باراک اوباما بر رقيب دموکراتش، وي را به سبب سياهپوست بودنش انتخاب نخواهد کرد. به گزارش شبکه تلويزيوني فاکس نيوز، ديک موريس تصريح کرد علت اينکه در انتخابات ايالتي پنسيلوانيا سناتور هيلاري کلينتون برنده شد اين نيست که وي در نزد مردم امريکا محبوبيت بيشتري دارد بلکه اين بدان علت است که مردم اين ايالت از سناتور باراک اوباما متنفر بودند و به همين علت به هيلاري کلينتون راي دادند. بايد به اين نکته توجه داشت که باوجود پيروزي سناتور هيلاري کلينتون در انتخابات ايالتي پنسيلوانيا ، سناتور باراک اوباما همچنان از رقيب خود پيش است . وي در مقايسه با سناتور هيلاري کلينتون يکصد و چهل و يک حوزه انتخابيه بيشتري را با خود به همراه دارد. اگر باراک اوباما در انتخابات ايالت کاروليناي شمالي بازنده شود ، فقط شانزده حوزه انتخابيه را از دست خواهد داد. بااين اوصاف مشخص مي شود که سناتور باراک اوباما در وضعيت بسيار خوبي قرار دارد. اين تحليلگر امريکايي در ادامه افزود مجمع ملي دموکراتها قطع نظر از اراي کلي هواداران اين حزب در امريکا تصميم گيري خواهد کرد و به سناتور هيلاري کلينتون راي خواهد داد. نمايندگان مجمع سراسري دموکراتها به اين نکته توجه نخواهد داشت که سناتور باراک اوباما توانسته است اکثر اراي هواداري حزب را از ان خود بکند بويژه انکه وي سياهپوست است

تفسيری از موضع هيلاری کلينتون در مورد حمله به ايران

برگرفته از سایت روشنگری
راديو آلمان
در گرماگرم مبارزات انتخاباتی مقدماتی رياست جمهوری امريکا برای تعيين کانديدای حزب دموکرات، روز سه شنبه (۲۲ آوريل) هيلاری کلينتون گفت که اگر به رياست جمهوری امريکا انتخاب شود و ايران با اسلحه اتمی به اسراييل حمله کند، امريکا نيز به ايران حمله خواهد کرد. چرا لحن کلينتون عليه ايران شديدتر از هميشه شده است؟ هيلاری کلينتون تهديد خود عليه ايران را در پاسخ به پرسش خبرنگار فرستنده تلويزيونی امريکايی ABC به زبان آورد. خبرنگار ABC به جدلی اشاره کرد که کلينتون هفته گذشته در ‌آن شرکت کرده و ضمن آن گفته بود که ايران در صورت حمله به اسراييل با اقدام تلافي‌جويانه شديدی روبرو خواهد شد. خبرنگار از کلينتون خواست که بگويد منظورش از اقدام تلافي‌جويانه شديد چيست. آيا قرار است ايران بمباران شود؟ کلينتون گفت که از او پرسيده بودند که اگر ايران با اسلحه اتمی به اسراييل حمله کند، پاسخ ما چه خواهد بود. وی افزود: �من مي‌خواهم ايرانيان بدانند که در اين صورت اگر من رييس جمهور باشم، ما به ايران حمله خواهيم کرد. و من مي‌خواهم که آنها اين را بفهمند، چون اين به معنای آن است که آنها بايد خوب ببينند که چه چيزی را برای جامعه‌شان مي‌خواهند. چون آنها در هر مرحله از پيشرفت هم که در رابطه با برنامه اسلحه اتمي‌شان‌باشند، ما در ده سال آينده که آنها ممکن است به طور احمقانه‌ای حمله به اسراييل را مد نظر داشته باشند ، قادر خواهيم بود که کاملا آنها را از بين ببريم.� کلينتون گفت که بيان چنين چيزی وحشتناک است، اما کسانی که بر ايران حکومت مي‌کنند بايد اين را بفهمند، چون شايد اين باعث شود که از کار بي‌پروا و احمقانه‌ای که مي‌خواهند بکنند، باز داشته شوند. موضوع پيشين کلينتون کلينتون، اين کانديدای حزب دموکرات، ماههاست که همراه با باراک اوباما رقيب هم‌حزبش در تب و تاب انتخابات مقدماتی رياست جمهوری امريکا ازاين ايالت به ايالت ديگر مي‌رود و گهگاه هم مواضع خود را عوض مي‌کند. در ماه اکتبر سال ۲۰۰۷، يعنی بيش از شش ماه پيش بود که نام او در آستانه شروع مبارزات انتخاباتی مقدماتی به عنوان سياستمداری که تلاش مي‌کند تا مانع از حمله نظامی به ايران شود، در صفحه نخست مطبوعات ديده ‌مي‌شد. کلينتون اعلام کرده بود که مي‌خواهد طرحی را به مجلس ببرد که طبق آن رييس جمهور بدون تصويب کنگره امريکا حق تامين مالی جنگی تازه را نداشته باشد. تحليلگران مي‌گفتند که او مي‌خواهد پاسخگوی جو ضدجنگ عراق در ميان افکار عمومی امريکا باشد. علت تغيير موضع تغيير موضعی اين چنين برای چيست؟ به گفته کريستين هاکه، استاد رشته علوم سياسی و کارشناس مسائل سياسی امريکا، اين موضع‌گيری کلينتون به دو قصد صورت گرفته است. گفته کلينتون از سويی برای جهت دادن به سياست داخلی امريکاست آنگونه که کلينتون مي‌خواهد. و کلينتون هم اکنون چه مي‌خواهد؟ هنگام پخش مصاحبه پاسخ به اين سوال در گوشه‌ای از صفحه تلويزيون نوشته شده بود: �مي‌خواهم پيروز شوم�. کريستين هاکه دراين باره مي‌گويد: �آنچه کلينتون ديروز در پنسيلوانيا گفته، درست در ميانه مبارزات انتخاباتی در اين ايالت بوده، که اکثريت آن را سفيدپوستان محافظه‌کار، فقير و دست راستی تشکيل مي‌دهند و دارای اقليت يهودی قوي‌ای هم هست. به نظر من اين حرف کلينتون برای اين است که مي‌خواهد در پنسيلوانيا رای مردم را بدست آورد.� روش استدلال کلينتون کلينتون در مصاحبه‌خود به خاورميانه پرداخت و تاکيد کرد بر اينکه حمله امريکا عليه ايران به معنای تلافی خواهد بود، آن هم در صورتی که ايران دست به حمله عليه اسراييل بزند. اما به نظر کريستين هاکه اين تنها يک فرضيه است که ايران، حتی اگر دارای اسلحه اتمی باشد، بخواهد به اسراييل حمله کند. چون ايرانيها مي‌دانند که چنين حمله‌ای به معنای خودکشی است. هاکه روش هيلاری کلينتون را درست نمي‌داند که با بيان مقاصد احتمالی يک کشور، دست به استدلال مي‌زند. تصويری ناخوشايند تغيير موضع کلينتون برای کسانی که متوجه چنين تغييری مي‌شوند، تصويری خوشايند از اين سياستمدار دموکرات به دست نمي‌دهد. به گفته کريستين هاکه کلينتون با اين کار در نهايت به خود آسيب مي‌رساند. هاکه مي‌گويد: �مفسران دقيقا متوجه اين هستند که چنين تناقضاتی در گفته‌های کلينتون وجود دارد و طبيعی است که او با اين کار به خود ضرر مي‌زند. اما بايد اين را به عنوان حلقه‌ای از زنجيره‌ای دانست که خانم کلينتون حرفهای بسيار تندی زده است: چه در باره اوباما، چه موقع اقامتش در بوسنی که گفته بود نزديک بوده در فرودگاه به او حمله کنند، چيزی که معلوم شد کاملا اشتباه بوده است. او در حال حاضر در موقعيتی است که انگار وحشت‌زده و هول است. اين نشان مي‌دهد که او با تمام قدرت مي‌خواهد به مقام رياست جمهوری برسد و در آن ميان از هر گونه استدلالی در باره سياست داخلی يا سياست خارجی استفاده مي‌کند، مثل اين استدلالش در باره ايران و اسراييل.� مردم آمريکا جنگ نمي‌خواهند هاکه تاکيد مي‌کند که مردم امريکا پس از دو جبهه افغانستان و عراق خواهان جنگ ديگری نيستند. وی مي‌گويد: �ما در حال حاضر وضعيتی در امريکا داريم که اکثريت امريکاييها جنگ سومی پس از افغانستان و عراق نمي‌خواهند. جنگ با تروريسم به هر حال در همه جا در جريان است. کلينتون در رابطه با جنگ عراق هم آن موقع از جنگ حمايت کرد، در حاليکه اوباما از همان ابتدا مخالف جنگ بود. � از اين رو به نظر کريستين هاکه بايد ارزش گفته‌های هيلاری کلينتون را مطلق ندانست و او را در وضعيت مبارزاتي‌پرفشاری که هم اکنون در آن قراردارد، بازشناخت. کيواندخت قهاری

۱۳۸۷ اردیبهشت ۴, چهارشنبه

دولت بوش به صورت پنهانى به روزنامه‌نگاران آمريكايى و روزنامه‌هاى عراقى مبالغى را پرداخت مي‌كرد تا به نفع ارتش و دولت آمريكا مطالبى را چاپ كنند.

فارس:تورى كلارك" مدير اسبق روابط عمومى وزارت دفاع كه به عنوان معاون وزير دفاع بر معاملات پنتاگون با كارشناسان نظارت مي‌كرد، كار خود را با ايده‌اى كه او آن را "تسلط اطلاعات" مى ناميد آغاز كرد. وى معتقد بود كه با گردش اخبار به اندازه كافى در محافل خبري، ايده ها و نظرات توسط صداهاى داراى اعتبار و استقلال و نفوذ (كارشناسان) بر مخاطبان حاكم مى شوند.
فارس: يك روزنامه آمريكايى در گزارشى افشاگرانه نوشت كه دولت بوش به صورت پنهانى به روزنامه‌نگاران آمريكايى و روزنامه‌هاى عراقى مبالغى را پرداخت مي‌كرد تا به نفع ارتش و دولت آمريكا مطالبى را چاپ كنند. نيويورك‌تايمز در ادامه گزارش خود آورده است: در اوايل سال 2002 ميلادى يك برنامه دقيق براى حمله احتمالى به عراق آماده شده بود، اما مانعى در اين زمينه وجود داشت. بر اساس نظرسنجي‌ها، بسيارى از مردم آمريكا به‌شدت مخالف حمله به كشورى بودند كه هيچ ارتباطى را با حادثه 11 سپتامبر نداشت. پنتاگون و كاخ سفيد بر اين باور بودند تا با استفاده ابزارى از كارشناسان بتوانند بر اين مشكل فائق آيند. "تورى كلارك" مدير اسبق روابط عمومى وزارت دفاع كه به عنوان معاون وزير دفاع بر معاملات پنتاگون با كارشناسان نظارت مي‌كرد، كار خود را با ايده‌اى كه او آن را "تسلط اطلاعات" مى ناميد آغاز كرد. وى معتقد بود كه با گردش اخبار به اندازه كافى در محافل خبري، ايده ها و نظرات توسط صداهاى داراى اعتبار و استقلال و نفوذ (كارشناسان) بر مخاطبان حاكم مى شوند. اين گزارش مي‌افزايد: بنابراين كلارك قبل از حادثه 11 سپتامبر، سيستمى را طراحى كرد تا مطابق آن پنتاگون افراد داراى نفوذ در جامعه، از هر قشر و صنفى كه باشند به خدمت بگيرد و با مديريت صحيح آنها بتواند حمايت هاى وسيعى را براى برنامه ها و اولويت هاى رامسفلد، وزير دفاع آمريكا در آن زمان جذب كند. بر اساس اين گزارش، طى ماه هاى بعد از 11 سپتامبر زمانى كه شبكه هاى مختلف شروع به حفظ و به خدمت گرفتن افسران بازنشسته رده بالاى ارتش آمريكا به عنوان تحليلگران و كارشناسان كردند، كلارك و همكارانش احساس كردند كه فرصت خوبى را در دست دارند. اين دسته از كارشناسان كه به ظاهر قهرمانان جنگى هم بودند و در مقابل ديدگان عده كثيرى از مردم آمريكا به تحليل وقايع مي‌پرداختند، همان افراد مورد نظر و صاحب نفوذ كلارك و گروه او به شمار مي‌آمدند كه مي‌توانستند اطلاعات مورد نظر پنتاگون را در سطح جامعه آمريكا جارى كنند. نيويورك تايمز مى نويسد: كارشناسانى كه مورد نظر پنتاگون بودند، زمان بيشترى را نسبت به خبرنگاران شبكه ها براى اظهار نظر درباره وقايع و اتفاقات در اختيار داشتند و از طرفى آنها فقط به توضيح قابليت هاى هلى كوپترهاى آپاچى بسنده نمى كردند، بلكه آنها چارچوبى را آماده مي‌كردند تا مطابق آن بينندگان بتوانند حوادث را تعبير و تفسير كنند. مسئله مهم ديگر اين بود كه اين كارشناسان زمانى كه بر سر برنامه هاى تحليلى حاضر مى شدند، نماينده شبكه ها نبودند. آنها كارشناسان نظامى بودند كه به لحاظ ايدئولوژيك مورد اعتماد دولت نومحافظه كار بودند و عمدتا از جمله افراد مهمى در صنايع دفاعى بودند كه از افزايش بودجه براى جنگ عراق حمايت مى كردند. اين روزنامه آمريكايى در ادامه گزارش خود آورده است: حتى برخى از كارشناسانى كه با صنايع دفاعى و نظامى رابطه اى نداشتند و نسبت به دولت آمريكا نظر مساعدى نداشتند، نسبت به انتقاد از رهبران ارتش آمريكا كه از دوستان آنها بودند امتناع مي‌كردند. "ويليام نش"،‌ژنرال بازنشسته ارتش و كارشناس شبكه آمريكايى "اى بى سى" در اين باره مي‌گويد: انتقاد از ارتش آمريكا براى من بسيار سخت است. ارتش آمريكا زندگى من را تشكيل مي‌دهد. گزارش فوق مى افزايد: دولت هاى ديگر و قبلى تلاش هايى كم و بيش براى ايجاد ارتباط با كارشناسان داشتند، اما مورد كنونى (رابطه پنتاگون با كارشناسان) به رغم شدت بيشتر نسبت به موارد قبلى با آن چيزى كه در ذهن كلارك بود بسيار متفاوت است. "دن مير" يكى از معاونان كلارك مى گويد كه يك تصميم راهبردى براى تمركز بر روى كارشناسان از سوى روابط عمومى اتخاذ شده بود تا با استفاده از آنها زمينه جنگ با عراق مهيا شود. خبرنگاران در اولويت دوم قرار داشتند. ما نمى خواستيم از آنها به عنوان منبعى اصلى براى خروج اطلاعات مورد نظرمان استفاده كنيم. نيويورك تايمز مي‌نويسد: "برنت كروگر" ، يكى ديگر از معاونان ارشد كلارك مي‌گويد:قرار بر اين بود تا دفتر مطبوعاتى وزارت دفاع به دور از كارشناسان نظامى باشد. در عوض اين كارشناسان توسط يك گروه كوچكى از مسئولان سياسى به خدمت گرفته مي‌شدند و هماهنگى هاى لازم توسط آنها به عمل مي‌آمد. براساس اين گزارش، تصميم فوق تاكتيك هاى دولت هاى قبلى را مبنى بر تخريب رسانه ها از درون را يادآورى كرد. به طور مثال،‌ آژانس هاى فدرال با پرداخت پول به روزنامه نگاران آنها را موظف به نوشتن مطالب به نفع دولت مي‌كردند. در همين زمينه دولت اخبار نادرست و غيرواقعى بسيارى را به تلويزيون‌هاى سرتاسر آمريكا كه در آنها چاپلوسانه از دولت دفاع مي‌شد ارسال كرد. پنتاگون نيز به طور مخفيانه به روزنامه‌هاى عراقى مبالغى را پرداخت كرده بود تا هماهنگ با هم مطالبى را به نفع آمريكا در روزنامه هاى خود چاپ كنند. كروگر مي‌گويد كه اين تكنيك باعث شد تا كارشناسان نيز به نفع جنگ عراق مطلب نوشته و تعابير و تفاسيرى در اين راستا داشته باشند.

۱۳۸۷ اردیبهشت ۳, سه‌شنبه

چه کسانی در تبت «اعتراض» می‌کردند؟


برگرفته از سایت دنیای ما
گروه‌های مختلفی از مردم تبت در تظاهرات لاسا و در آتش‌سوزی و تاراج دکانهای غیر تبتیان و در حمله به مهاجرین مثل «هانها» و «هوئی‌ها» که مسلمانان چینی تبارند شرکت داشتند. ....بسیاری از این گروهها توسط وزارت امور خارجه ایالات متحده آمریکا و یا «بنیاد تامین مالی جنبش برای دمکراتی» وابسته به کنگره آمریکا از نظر مالی تامین می‌گردند.... ازآنجائیکه رژیم در تبعید، جدائی دین از سیاست را مجاز نمی‌داند، لذا بسیاری از راهبان وفاداری به موضع دالائی‌لاما در مورد عدع قبول مشروعیت حکومت چینی در تبت را از وظایف دینی خود می‌دانند.

منبع: www.chinastudygroup.netبرگردان: خ. طهوری عدالت

چه کسانی در تبت «اعتراض» می‌کنند؟

هرجا امروز در متروپول‌های غربی دوربین خبرنگاران متوجه مشعل المپیک می‌گردد، فعالین تبتی نیز به صحنه هجوم می‌آورند و خواستار «آزادی تبت» می‌گردند. پرفسور Barry Sautmann استاد دانشگاه علم و تکنیک در هنگ‌کنگ طی مقاله‌ای برای روزنامه «مورنینگ پست چین جنوبی» جوانب مختلف اعتراضات مضاف بر بازیهای المپیک را روشن می‌سازد. اعتراضات اخیر در لاسا و نقاط دیگر تبت سازماندهی شد تا دولت چین را پیش از آغاز بازیهای المپیک در مخمصه دردناکی بیافکند. این مسئله را اخیراً کنگره جوانان تبت (TYC)، مهمترین سازمان تبتی در مهاجرت، که خواستار استقلال تبت می‌باشد و برای دست‌یابی به این هدف استفاده از زور و خشونت را نیز مشروع اعلام کرده، اعلام داشت. رئیس این سازمان، Tsewang Rigzin روز 15 مارچ طی مصاحبه‌ای با شیکاگو تریبیون با اشاره به احتمال سرکوب تظاهرات در تبت توسط مامورین چینی گفت: « ما مایلیم، هنگامیکه آنها در پرتو نورافکن بازیهای المپیک قرار دارند، آنها را تست کنیم. ما مایلیم که آنها چهره واقعی خود را نمایان کنند. بهمین دلیل ما این اقدامات را بجلو می‌بریم.» در کنفرانس برای استقلال تبت در ژوئن سال 2007 ، که در سال 2007 در هندوستان توسط «دوستان تبت» سازماندهی گردید، سخنرانان تاکید کردند که بازیهای المپیک موقعیت بسیار مناسبی را برای اعتراض تبت فراهم خواهند کرد. در ژانویه 2008 تبعیدیان در هندوستان تشکیلاتی به نام «جنبش قیام مردم تبت» تاسیس کردند تا به «یاد» قیام خونین 1959 علیه مامورین دولت چین «عمل کنند» و خود را برروی بازیهای المپیک متمرکز سازند.گروه‌های مختلفی از مردم تبت در تظاهرات لاسا و در آتش‌سوزی و تاراج دکانهای غیر تبتیان و در حمله به مهاجرین مثل «هانها» و «هوئی‌ها» که مسلمانان چینی تبارند شرکت داشتند. مدتهاست که دیرهای بزرگ که توسط TYCو سایر گروههای تبعیدی تقویت می‌شود، تبدیل به مراکز تجزیه‌طلبان گردیده است. بسیاری از این گروهها توسط وزارت امور خارجه ایالات متحده آمریکا و یا «بنیاد تامین مالی جنبش برای دمکراتی» وابسته به کنگره آمریکا از نظر مالی تامین می‌گردند. راهبان به این شرط دست‌چین می‌شوند که مطیع کامل دالائی لاما باشند. هرچند که دالائی لاما موضع خود را همواره اینطور فرموله می‌کند که وی تنها خواستار خودمختاری بیشتری برای تبت است، ولی راهبان وی دقیقاً می‌دانند که وی حاضر نیست اعلام کند که تبت بخش جدائی ناپذیری از چین است، چیزی که پیش شرط چین برای آغاز مذاکرات رسمی است. ازآنجائیکه رژیم در تبعید، جدائی دین از سیاست را مجاز نمی‌داند، لذا بسیاری از راهبان وفاداری به موضع دالائی‌لاما در مورد عدع قبول مشروعیت حکومت چینی در تبت را از وظایف دینی خود می‌دانند.گزارشات در باره خشونت به وضوح نشان داد که کاسبان تبتی که رقیب تجار متعلق به ملیت «هان» و «هوی» می‌باشند با حضور شهروندان غیر تبتی بشدت مخالفند. در کنار راهبان، کاسبان و فروشندگان پیگیرترین فعالین اعتراضات در لاسا در اواخر دهه 80 و اوائل دهه 90 بوده‌اند. اینبار هم باز تعداد زیادی از دکان «هان» و «هوی»ها به آتش کشیده شد. بسیاری از کسانی که در آتش‌افروزیها، تاراجها و ضرب و شتم شهروندان بدلایل ملی و قومی شرکت داشتند، احتمالاً به خیل شهروندان بیکار جوان تعلق داشتند. شهرها با مهاجرت گروه‌های دهقانی تبتی روبروست که دارای هیچ‌نوع کیفیت ضرور برای کارهای شهری نیستند. ویدیو‌های مختلف از لاسا نشان می‌دهد که بخش اعظم شورشیان را مردان جوان در سنین بلوغ و یا در حدود 20 سال تشکیل می‌دهد.وقایع اخیر تبت متمایز از تظاهرات وسیع «جنبش‌های مردمی» در سایر نقاط جهان در دهه گذشته است. این تظاهرات به هیچ وجه جنبه غالب و عمیق ضد چینی، آنطور که رسانه‌های بین‌المللی مطرح می‌کند، ندارد. بزرگترین رقم تخمینی تبتی‌هائیکه در تظاهرات شرکت داشته‌اند، متعلق به Steve Chao رئیس دفتر اخبار تلویزیونی کانادا در « بجین» است که آنرا 20هزار نفر اعلام داشته، یعنی از هر 300 نفر تبتی، یک‌نفر. آنرا مقایسه کنید مثلاً با تظاهرات در فیلیپین علیه دیکتاتوری مارکوس در سال 1986 که 3 میلیون نفر، یعنی از هر 19 نفر یک‌نفر درآن شرکت داشت. تجزیه‌طلبان، سوگلی غرب تجزیه طلبان می‌دانند که بطور اتوماتیک از سمپاتی سیاستمداران و رسانه‌های غربی که چین را رقیب استراتژیکی، اقتصادی و سیاسی خود می‌دانند، برخوردارند. خبرگان غرب با تفاهم در سطح وسیع چین را بعلت سرکوب ناآرامی‌ها محکوم ساختند، ناآرامی‌هائی که این خبرگان در کشورهای خود هیچگاه تحمل نکرده‌اند. آنها خواستار آنند که امکانات واکنش چین محدود گردد. در طی ناآرامی‌ها و یا «قیام» لوس‌آنجلس در سال 1992 که به تعداد زیادی از شهرهای دیگر نیز سرایت کرد، جورج بوش وقتیکه هزاران سرباز را عازم این منطقه می‌کرد گفت: « هیچ نوع پوزشی برای قتل، آتش سوزانی، دزدی و تخریب که مردم لوس‌آنجلس را تروریزه می‌کند، وجود ندارد... من بشما قول می‌دهم که هرنوع خشونتی را بکار خواهم گرفت تا نظم و آرامش را مجدداً برقرار سازم.» درآنزمان نه دولتمردان غرب و نه رسانه‌های بورژوائی این برخورد را مورد حمله قرار دادند در حالیکه امروز نه روسای کشورهای غرب و نه دالائی لاما آن شهروندان تبتی را که در حملات و آتش سوزانی‌های اخیر که صرفاً جنبه نژادی دارد، شرکت داشتند مود تقبیح قرار نداده‌اند.«خلق‌کشی فرهنگی»؟خبرگان غرب بهیچ‌وجه تغییرات مثبتی که دولت مرکزی چین بکمک سوبسید در زندگی مردم تبت بوجود آورده و حتا دالائی لاما نیز بدانها اذعان دارد را نمی‌پذیرند. سیاستمداران و رسانه‌های غرب دائماً این ادعای دالائی لاما را نشخوار می‌کنند که در تبت «خلق‌کشی فرهنگی» صورت می‌گیرد، با اینکه تبعیدیان تبتی و پشتیبانان آنها تاکنون هیچ مدرک معتبری برله این ادعا ارائه نکرده‌اندکه مثلاً استعمال زبان و یا اجرای فرائض دینی ممنوع است و تولیدات فرهنگی و هنری توسط دولت مرکزی چین نابود می‌گردد. واقعیت این است که 90% مردم تبت به زبان مادری خود یعنی زبان تبتی سخن می‌گویند. تبت دارای 150 هزار راهب و راهبه است که بزرگترین رقم از «روحانیت تمام وقت» در جهان بودیسم است. دانشمندان غربی رشته‌های ادبیات و اشکال مختلف هنری تبت تائید می‌کنند که این بخش در حال شکوفائی است.تضادهای نژادی در تبت نتیجه دموگرافی، اقتصاد و سیاست مناطق مختلف تبت پدید آمده است. تجزیه‌طلبان و هواداران آنها مدعیند که سیل چینی‌های متعلق به نژادی «هان» مدتهاست که به تبت سرازیر شده و تبت را از طریق دموگرافی به «باتلاق» تبدیل کرده است. اما در واقع امر در طی دهه 90 در صد مردم تبت رویهمرفته افزایش یافته و افراد وابسته به ملیت «هان» تنها یک پنجم جمعیت آنرا تشکیل می‌دهند. یک تجزیه و تحلیل موقتی در نیم دهه اول دهه 2000 نشان می‌دهد که سهم «هان» در مناطق مرکز غربی (منطقه خود مختار تار) کمی رشد یافته اما در بخش شرقی تبت هیچ تغییری پیدا نکرده است. نیروهائی که خواستار استقلال تبت می‌باشند، مثل سالهای 1912 و 1949 خواهان تصفیه تبت از مردم متعلق به نژاد هان هستند. دالائی لاما مکرراً اعلام داشته که نسبت 1 به 3 تبتیان به غیر تبتیان را تحمل خواهد کرد ولی وقتی وی از تفوق کمی نژاد «هان» سخن می‌گوید، وضعیت فعلی را قلب می‌کند. و از آنجا که وی نه تنها عالیترین مقام مذهبی بودائی را داراست بلکه در عین حال شخص بودا در غالب انسان محسوب می‌گردد، مردم تبت هرچه که وی در این مورد و یا موارد دیگر بگوید، آنرا پاس خواهند داشت.مناطق دهقانی تبت، جائیکه سه‌چهارم مردم تبت زندگی می‌کنند، دارای تعداد بسیار کمی مردم غیر تبتی هست. بخش عمده مهاجرین «هان» در شهرهای تبت یا فقیر است و یا در مرز فقر می‌زید. آنها مورد سوبسید مستقیم دولت قرار ندارند. البته آنها نیز مثل سایر مردمان تبت مورد سوبسید غیر مستقیم مثل تکامل و توسعه انفراستروکتور که شهرها را دربر می‌گیرد، قرار دارند. قریب 85% «هان»ها که به تبت می‌روند تا به تجارت بپردازند، با شکست روبرو می‌گردند. آنها بطور متوسط پس از 2 تا 3 سال تبت را ترک می‌کنند. ولی آنهائیکه از نظر اقتصادی دوام می‌آورند، برای تجار و فروشندگان محل رقیب محسوب می‌گردند. اما طی تحقیقات جامعی در لاسا معلوم شد که مردم غیر تبتی پیشگامان آغازین در بخش‌های تجارت کوچک و متوسط بوده‌اند که بعدها برخی از تبتیان بدان پیوسته و با استفاده از امکانات محلی و شناخت بر محیط موفق از آب درآمدند.تبتیان فقط انسانها درجه دو نیستند؛ در تبت یک قشر متوسط نسبتاً بزرگ وجود دارد که در مراتب دولتی، توریسم، تجارت، تولید خرد و حمل و نقل بکار مشغول است. البته تعداد زیادی تبتی بیکار یا کم‌کار هم موجود است در حالیکه در بین «هان»ها بیکار یا کم کار تقریباً وجود ندارد چون همه آنهائی که کار پیدا نمی‌کنند مجدداً تبت را ترک می‌نمایند. بسیاری از «هان»های مهاجر برداشت راسیستی نسبت به تبتی‌ها دارند، بدین صورت که آنها را تنبل، کثیف و خشکه‌مذهبی می‌دانند. بسیاری از تبتی‌ها نیز بنوبه خود هان‌ها را پولدار، پول‌پرست و استثمارگر می‌دانند. تبتی‌هائیکه مدتها در شهرها زندگی می‌کنند، به نحو مشابهی بخش‌هائی از فرهنگ هان را می‌پذیرند. البته آنها بزور «چینی» نمی‌شوند. اکثر تبتی‌ها یا زبان چینی نمی‌دانند و یا کم آشنا هستند. آنها تازه در کلاسهای بالا به یاد گرفتن این زبان می‌پردازند و مجبورند در بسیاری از مناطق تبت، در دبیرستانها و دانشگاه بزبان چینی ادامه تحصیل دهند. ولی زبان چینی یکی از مهمترین زبانهای جهان است و هرکس که این زبان را فراگیرد، دارای شانس موفقیت بیشتری خواهد بود، مثل کسانی که با زبان انگلیسی آشنا هستند، بدون آنکه انگلیسی زبان مادری آنها باشد. پیامدهای «اقتصاد بازار» تکامل «اقتصاد بازار» در تبت تقریباً همان پیامدهائی را بدنبال داشت که سایر نقاط چین شاهد آن گردید. این پیامده عبارت بود از رشد استثمار، کاهش درآمد، اختلاف سطح رفاه اجتماعی و هم‌چنین رشد سریع ارتشا. اینکه این مشکلات زاده «تقسیم کار ملی» است که بضرر تبتی‌ها تمام می‌شود، غلوی است که توسط تجزیه‌طلبان مطرح می‌گردد تا خصومت ملی تشدید یابد. مثلاً برعکس آنچه که مکرراً مطرح می‌گردد، تبت به هیچ‌وجه فقیرترین بخش چین نیست. تبت نسبت به بسیاری از مناطق دیگر با اقلیت‌های ملی و حتا نسبت به برخی از مناطق «هان» بعلت سوبسیدهای بزرگ دولتی دارای وضعیت بهتری است. رهبران اپوزیسیون در خارج از کشور نه تنها در مورد تفاوتهای تجربی غلو کرده و آنها رابزرگ جلوه می‌دهند، بلکه اساساً روابط ملی در تبت را مورد سئوال قرار می‌دهند: برخلاف مثلاً اسرائیل/ فلسطین، تبتی‌ها دارای حقوق مشابه «هان»ها هستند و علاوه برآن در سیاست اقتصادی و اجتماعی از امتیازاتی برخوردارند و نیمی از رهبران عالیرتبه «تار» تبت‌تبارند. تبت دارای هیچیک از علائم مستعمره بودن و یا مورد اشغال قرار داشتن نیست و لذا هیچ رابطه‌ای با خودمختاری ندارد، طرحی که در دهه‌های اخیر بویژه از طرف ایالات متحده آمریکا مورد سوء استفاده قرار گرفته شده تا تکه تکه شدن کشورها و جدائی خلق‌ها از یکدیگر تقویت گردد. توافق مابین دولت چین و خبرگان تبتی مهاجر پیش شرط از میان برداشتن مشکلات مردم تبت است. بدون کسب توافق، سیاست ملی هرتم دیگری را در سایه قرار خواهد داد مثل تایوان و یا کوسوو که اختلافات ملی توسط «شرکتها و بازرگانان سیاسی ـ ملی» دامن زده می‌شود که کوشش می‌کنند برای جلب پشتیبانی مردم از یکدیگر سبقت می‌گیرند.ناآرامی‌ها در تبت تاکنون هیچ کمکی به بحث و مذاکره برای نیل به توافق سیاسی مابین دولت چین و مهاجرین نکرد. با وجود این، راه دیگری جز توافق وجود ندارد تا شرایط زندگی مردم تبت بطور محسوسی بهبود یابد. برای آن بخش از نیروهای تبتی که خواستار استقلالند، شکست یک چنین مذاکراتی شاید درست همان هدفی باشد که آنها با تشدید مخاصمات دنبال می‌کنند. نیروهای تبتی که امر استقلال را بجلو می‌رانند، مانند دیگر تجزیه طلبان کوشش می‌کنند تا مانع از هرگونه نحوه برداشت جهان که برپایه وابستگی ملی استوار نگردیده، شوند و کلیه کوشش‌ها برای حل تضادهای ملی را نافرجام کنند تا بتوانند بسیج انظار عمومی را که برای استقرار پروژه ناسیونالیستی ـ ملی لازم است ممکن سازند. آنها ادعا کردند که چین بزودی متلاشی خواهد گردید و بدنبال آن ایالات متحده آمریکا دست حافظ خود را از طریق خبرگان تبتی در خدمت مردم ساده تبت برسر کشور تبت خواهد کشید. انسان باید فجایع و مصیبت‌های انسانی عدیدی را که بدنبال همین نوع تفکر تاکنون بوقوع پیوسته‌اند در مد نظر قرار دهد تا بتواند پیامد سنگین تخیلات تجزیه‌طلبان را که نهایتاً شهروندان ساده تبتی بردوش خواهند کشید، پیش بینی کند.

پیرامون اجلاس وسیع 5 گروه سیاسی افغانی در اروپا

برگرفته از سایت سازمان زنان مترقی
اخیرا فراخوانی با امضاء 5 جریان سیاسی افغانی در اروپا منتشر گردیده است که ضمن آن نیروهای ملی، مترقی و دموکرات افغانی در اروپا به یک اجلاس وسیع دعوت شده‌اند که طی آن اتحادی میان این نیروها برقرار گردد.

صرف‌نظر از سوابق سیاسی فعالین این 5 جریان سیاسی، که در جای خود ضرورتا باید مورد بررسی قرار گیرد، مواضعی که در این فراخوان از سوی فعالین این جریانات اتخاذ گردیده نیز، خود قابل‌بحث می‌باشد. مواضعی که قبلا مورد توافق این 5 جریان سیاسی قرار گرفته و "نیروهای ملی، مترقی و دموکرات افغانی در اروپا" نیز با شرکت در این اجلاس، این مواضع را مورد تائید قرار خواهند داد.

فراخوان مذکور با این عبارت آغاز شده است:

کشور عزیز ما افغانستان، بعد از حوادث واتفاقات سال‌های گذشته، هنوز هم در بحران جنگ ویران‌گر و بی‌ثباتی قرار دارد؛ که علی‌رغم حضور نظامی نیروهای چندین ملیتی و به‌ویژه ناتو و آمریکا و سرازیرشدن کمک‌های وسیع بین‌المللی در عرصه‌های مختلف، اوضاع سیاسی نظامی به شکل نامطلوب آن انکشاف می‌یابد. اگر حوادث به گونه‌ای که همین اکنون است ادامه یابد، از احتمال به دور نیست که وضعیت کشور ومنطقه بحرانی‌تر و متشنج‌تر گردد. درپی به زیر کشیدن امارات قرون وسطائی طالبان انتظار می‌رفت که به کمک جامعه‌ی جهانی یک نظام وسیع‌البنیاد و کارآ در کابل شکل بگیرد که مشارکت همه‌ی شهروندان افغانستان را در امر سیاست‌گذاری ادار‌ی کشور تأمین نماید، صلح و ثبات را برای جامعه‌ی بلاکشید‌ی ما به ارمغان بیاورد و بازسازی و نوسازی میهن ویران شده‌‌ی ما آغاز گردد.

این 5 جریان سیاسی، ضمن انتشار این فراخوان، صریحا ادعاهای دروغین امپریالیسم جهانی را در مورد اشغال افغانستان و سرکوب مردم محروم و ستم‌دیده‌ی افغانستان، مورد تائید قرار داده‌اند.

در سرتاسر تاریخ پیدایش امپریالیسم، ایجاد دولت آمریکا و تاسیس سازمان "ناتو"، هیچ‌گاه دیده نشده است که این‌ سه پدیده‌ی شوم و ضدانسانی، "صلح و ثبات را برای جامعه‌ی بلاکشیده‌ا‌ی به ارمغان" آورده باشند و یا برای "بازسازی" و "نوسازی" جامعه‌ای، گامی برداشته باشند. بلکه برعکس، همواره برای تجاوز به سائر کشورها و غارت ثروت این کشورها، ضمن برافروختن جنگ‌های خانمان‌سوز، مردم این کشورها را به شدیدترین وجهی مورد کشتار و سرکوب قرار داده‌اند. سرتاسر تاریخ این سه پدیده‌ی ضدبشری مملو از جنایت و آدم‌کشی است و به همین دلیل، ورود و حضور آنان در کشور مصیبت‌دیده‌ی افغانستان هم به هیچ‌وجه نمی‌توانست و نمی‌تواند پیام‌آور "صلح"، "ثبات"، "بازسازی" و "نوسازی" باشد.

تمامی این‌ها، یعنی "سرازیرشدن کمک‌های وسیع بین‌المللی در عرصه‌های مختلف"، "کمک جامعه‌ی جهانی"، "یک نظام وسیع‌البنیاد و کارآ"، "مشارکت همه‌ی شهروندان"، "صلح"، "ثبات"، "بازسازی" و "نوسازی"، تماما ادعاهای پوچ و بی‌اساس امپریالیست‌ها برای تجاوز به خاک افغانستان بود و امروز هم پس از گذشت نزدیک به 7 سال، هیچ اثری از عمل به این ادعاها دیده نشده است. اما، افشاء این توطئه‌ها و حیله‌ها و نیرنگ‌های امپریالیسم، از "وظائف مبرم نیروهای ملی، مترقی و دموکرات افغانی" بود، که انجام نشد.

تجاوز "نیروهای نظامی چندین ملیتی" به افغانستان در راستای تقویت و تحکیم منافع امپریالیست‌ها در منطقه صورت گرفت و از همان آغاز ورود نیروهای نظامی امپریالیستی به افغانستان نیز، کاملا مشخص بود که با حضور آنان، "اوضاع سیاسی و نظامی در افغانستان به شکل نامطلوب آن انکشاف خواهد یافت" اما چرا این جریان‌های فراخوان‌دهنده از همان ابتدا چشمان خود را بر این حقائق بستند و اکنون نیز به تائید ادعاهای کاذب امپریالیست‌ها نشسته‌اند، سوالی است که باید توسط خود فراخوان‌دهندگان پاسخ داده شود.

در ادامه‌ی مطلب در فراخوان آمده است:

اما امروز بعد از گذشت هفت سال روشن است که فرصت‌ها و امکانات زیادی بنا بر ناکارآ بودن حاکمیت موجود به هدر رفت.

جریانات فراخوان‌دهنده با آوردن این جمله، به‌یک‌باره آب تطهیر بر دستان خونین مزدوران امپریالیسم ریخته و امپریالیسم و ایادی‌اش را از تمام فجایعی که هم‌اکنون در افغانستان جاری است، مبرا ساخته‌اند و مسئولیت تمام این مصیبت‌ها را بر گردن "حاکمیت ناکارا" انداخته‌اند.

حاکمیت دست‌نشانده‌ای که در روز روشن، توسط امپریالیست‌ها تعیین گردید، توسط امپریالیست‌ها نصب گردید و تا همین امروز هم حافظ منافع امپریالیست‌ها است و توسط همین نیروهای نظامی امپریالیستی نیز حمایت می‌شود.

این حاکمیت دست‌نشانده و اربابان امپریالیست‌اش برای ایجاد "فرصت‌ها" و "امکانات" به افغانستان وارد نشده بودند که اکنون به خاطر "ناکارا" بودن حاکمیت، این "فرصت‌ها وامکانات به هدر رفته" باشند بلکه دقیقا برای سلب "فرصت‌ها و امکانات" از خلق‌های محروم وارد افغانستان شدند و در پیش‌برد سیاست‌های ضدبشری‌شان نیز تاکنون موفق بوده‌اند.

همچنین در فراخوان آمده است که:

وضعیت امنیتی بدتر، تروریزم وسائر فعالیت‌های طالبان و القاعده توسعه یافته، فقر و بی‌کاری، ارتشاء و فساد، دزدی و غارت بی‌داد می‌کند، وحدت ملی، حاکمیت ملی و منافع ملی ما به مخاطره افتیده‌اند.

نیروهای فراخوان‌دهنده معتقدند که "امروز بعد از گذشت هفت سال، وحدت ملی، حاکمیت ملی و منافع ملی افغانستان به مخاطره افتیده‌ است". آیا این نیروهای فراخوان‌دهنده واقعا معنای عبارات "وحدت ملی"، "حاکمیت ملی" و "منافع ملی" را نمی‌دانند و یا می‌دانند و به فریب‌کاری مشغول هستند! آیا در کشوری که سال‌هائی طولانی نیروهای تجاوزگر بیگانه حضور داشته باشند، "حاکمیت ملی" باقی می‌ماند که اکنون به مخاطره افتاده باشد؟!

چرا نیروهای فراخوان‌دهنده، در ذکر مصائب اجتماعی حاکم بر جامعه‌ی افغانستان، از ناامنی، تروریزم، طالبان، القاعده، فقر، بی‌کاری، ارتشاء، فساد، دزدی و غارت یاد می‌کنند، ولی به تولید، انتقال و فروش مواد مخدر که توسط همین مزدوران امپریالیست‌ها صورت می‌گیرد، اشاره‌ای نمی‌کنند؟ چرا نگران این امر نیستند که امپریالیست‌ها با گسیل نیروی نظامی خود، افغانستان را به اولین کشور تولیدکننده‌ی مواد مخدر در دنیا تبدیل کرده‌اند و با تولید، انتقال و فروش مواد مخدر، ثروت بی‌کرانی را از آن خود می‌سازند.

در ادامه‌ی مطلب آمده است:

با گذشت زمان، نیروهای ائتلاف بین‌المللی، در رأس ایالات متحده‌ی امریکا، در افغانستان به چالش‌های جدید و بن‌بست نزدیک می‌گردند، در یک جمله، بحران در تمام ابعاد زندگی سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی گسترده‌تر و عمیق‌تر شده‌اند و در نتیجه، موج نارضایتی وجنبش دادخواهانه‌ی اجتماعی و ملی مردم رو به افزایش‌اند که این حالت وظائف مبرم را در مقابل نیروهای ملی، مترقی و دموکرات قرار می‌دهد.

از این عبارت چنین برمی‌آید که چون "نیروهای ائتلاف بین‌المللی، در رأس ایالات متحده‌ی امریکا، در افغانستان به چالش‌های جدید و بن‌بست نزدیک گشته‌اند"، نیروهای فراخوان‌دهنده نگران شده و به یاد "وظائف مبرم"شان افتاده‌اند تا امپریالیست‌ها را از این "بن‌بست" نجات دهند! در حالی که "وظائف مبرم نیروهای ملی، مترقی و دموکرات" جلوگیری از ورود نیروهای بیگانه به کشور و اکنون نیز مبارزه برای بیرون‌راندن آن‌ها می‌باشد.

به بن‌بست رسیدن امپریالیست‌ها، همواره آغاز روند پیروزی مبارزات تود‌ه‌هاست و "وظائف مبرم"، باید خیلی پیش از این‌ها در مقابل نیروهای ملی، مترقی و دموکرات قرار گرفته باشد، یعنی هنگامی که خاک افغانستان مورد تجاوز مزدوران امپریالیسم قرار گرفت.

به طور خلاصه، تحلیلی که این جریانات فراخوان‌دهنده از اوضاع و شرائط امروز افغانستان ارائه می‌دهند و مواضعی که بر این اساس اتخاذ کرده و ارائه می‌دهند، به هیچ‌وجه مبنای علمی نداشته و به همین خاطر به اهداف مورد ادعای‌شان، یعنی احیاء "وحدت ملی"، نجات "منافع ملی" و برقراری "حاکمیت ملی" در افغانستان منتهی نخواهد شد.

بر اساس تمام دست‌آوردهای علم مبارزه‌ی طبقاتی، در هر جامعه‌ای، "وحدت ملی" بر اساس "منافع ملی" ایجاد می‌گردد و در هر کشوری که مورد تجاوز نیروهای بیگانه قرار گرفته باشد، مهم‌ترین "منفعت ملی"، بیرون راندن نیروهای بیگانه می‌باشد.

در افغانستان، در کشور تحت‌سلطه‌ی امپریالسم، نیز تنها یک راه برای تامین "وحدت ملی" وجود دارد و تنها یک انگیزه وجود دارد که ملیت‌های مختلف در افغانستان بر اساس آن متحد شده و به "وحدت ملی" نائل گردند و آن، سازمان‌دهی و گسترش مبارزه‌ از سوی تمام ملیت‌ها و علیه سلطه‌ی امپریالیستی، علیه نیروهای نظامی امپریالیسم و ایادی داخلی‌شان است. در راستای همین مبارزه علیه نیروهای بیگانه است که "نیروهای ملی، مترقی و دموکرات" سازمان یافته و پس از بیرون راندن بیگانگان، "حاکمیت ملی" را برقرار می‌سازند و به پاسداری از "منافع ملی" و "وحدت ملی" می‌پردازند.


بهمن آرام
آوریل 2008
isaned@hotmail.com
www.19bahman.net

"گلف‌نیوز" : آمریكا راهبردی واقعی در قبال ایران ندارد


نووستی: یك روزنامه اماراتی در شماره امروز خود با اشاره به شكست سیاست‌های آمریكا در جنگ عراق نوشت: آمریكا در قبال ایران نیز راهبردی واقعی ندارد. روزنامه "گلف‌نیوز" در گزارش امروز خود با اشاره به جلسه استماع سنای آمریكا درباره گزارش "دیوید پترائوس" فرمانده نیروهای آمریكا در عراق و "رایان كراكر" سفیر آمریكا در بغداد نوشت، گزارش آنها تعجبی به دنبال نداشت و چیزی كه جالب بود تكرار ادعاهای آمریكا درباره نقش ایران در عراق بود. گزارش پترائوس و كراكر هر دو بدون مطرح كردن اشتباهات فاحش آمریكا در عراق به این اشاره داشت كه ایران ریشه اصلی تمام مشكلات درعراق است و تهران دلیل اصلی عدم توانایی واشنگتن در خروج از عراق معرفی شد. این روزنامه اماراتی در ادامه می‌افزاید: گزارش‌ پترائوس و كراكر بارزترین نشانه دشمنی آمریكا علیه ایران بود. در عوض محمود احمدی‌نژاد رئیس جمهور ایران نیز دو هفته قبل اعلام كرد: "شش‌هزار سانتریفیوژ جدید در تاسیسات هسته‌ای نطنز نصب شده است كه به تنش بین واشنگتن و تهران دامن زد". پترائوس در گزارش خود به كمیته نیروهای مسلح سنای آمریكا به قانونگذاران آمریكایی پیشنهاد كرد به محض اینكه 30 هزار نیروی اضافی اعزام‌شده به عراق در ماه ژوئیه از این كشور خارج شوند به 45 روز برای ارزیابی شرایط و تحكیم مواضع نیاز است. "گلف‌نیوز" می‌افزاید: علاوه بر مسئله هسته‌ای، آمریكا تهران را به افزایش ناامنی‌ها در عراق و افغانستان و همچنین تهدید بودن برای امنیت اسرائیل متهم كرد. ایران همچنین به دخالت در امور لبنان، حمایت از حماس و بی اثر كردن مذاكرات اسرائیل-فلسطین متهم شده است. این نشریه اماراتی در ادامه با طرح این پرسش كه آمریكا چه راهبردی در قبال ایران خواهد داشت نوشت: "دولت آمریكا بر این باور است كه واشنگتن و متحدانش باید با تهدید راهبردی با ایران روبرو شوند و تهران را از دستیابی به سلاح‌های هسته‌ای و كنترل منطقه بازدارد". اما از سوی دیگر دولت بوش درباره آنچه كه باید درباره مواجه شدن با ایران انجام دهد دچار اختلاف شده است. روزنامه گلف‌نیوز در ادامه می‌‌نویسد برخی از ناظران بر این باورند که كاخ سفید از سیاست محدود كردن به منظور بی‌اثر كردن قابلیت هسته‌ای ایران و كاهش نقش آن در منطقه استفاده خواهد كرد. این نشریه اماراتی به سیاست محدود كردن آمریكا در زمان شوروی سابق اشاره می‌كند و می‌افزاید، واشنگتن در آن زمان گزینه‌ دیگری نداشت و این سیاست با كمك وخیم شدن اوضاع داخلی شوروی همراه شد و به فروپاشی آن نظام منتهی گشت. بر همین اساس سیاست محدود كردن بغداد كه 13 سال پس از اشغال كویت از سوی عراق به طول انجامید دلیل اصلی سقوط حكومت دیكتاتوری این كشور بود. اما شرایط ایران متفاوت است زیرا آمریكا قادر نیست تهران را تحت سیطره خود در آورد. این شرایط به گونه‌ای است كه تحریم‌های جدید و قدیم علیه ایران محدودیتی برای فعالیت‌های هسته‌ای ایران ایجاد نكرده و مؤید این امر است كه آمریكا راهبردی واقعی در قبال تهران ندارد. روزنامه اماراتی گلف‌نیوز در پایان می‌نویسد آمریكا نتوانست یك ائتلاف سیاسی در سطح منطقه‌ای و بین‌المللی را علیه ایران بوجود آورد و در منزوی كردن سیاسی و دیپلماتیك تهران ناكام ماند.

ارتش آمريكا: يك مسئول عاليرتبه ايران را دستگير كرديم


ارتش آمريکا در بيانيه اي ادعا کرد يک مسئول عاليرتبه ايراني را به همراه سه تن از همکارانش در منطقه کاظميه بغداد در حال آموزش يک گروه ويژه دستگير کرده است .به گزارش «جهان»، ارتش آمريکا گزارش داد: اين فرد در حملات صورت گرفته عليه نيروهايي امنيتي عراق و همچنين نيروهاي چند مليتي دست داشته است . در بيانيه ارتش آمريکا آمده است: فرد دستگير شده در چند مورد قتل در بغداد نيز مشارکت داشته است. بنابراين گزارش لفظ "گروه ويژه" از سوي ارتش آمريکا به گروه‌هاي مسلح منشعب شده از ارتش مهدي بکار مي‌رود.

۱۳۸۷ اردیبهشت ۲, دوشنبه

رايس:افزايش خشونت در عراق، نتيجه يک تصميم خوب است.


روشنگری

کندوليزا رايس در سفری غيرمنتظره به عراق دولت مالکی را به خاطر حمله به نيروهای صدر مورد تحسين قرار داد. بنابر گزارش آسوشيتدپرس رايس در واکنش به تهديد مقتدا صدر گفت او از محل امن خود در ايران تهديد ميکند. من ميدانم او در ايران است. رايس به قصد تاثير بر هواداران صدر در مورد تهديد او به جنگ تمام عيار گفت ,فکر ميکنم اين جنگی برای همه به غير از اوست. هواداران او ميتوانند به سوی مرگ بشتابند و او در ايران است., آسوشيتدپرس در ادامه از وبسايت رسمی مقتدا صدر واکنش او رانقل کرده است: ,ما ديدار وزيرخارجه آمريکا را محکوم ميکنيم و از دولت ميخواهيم از ورود اشغالگران تروريست به کشور مقدس ما جلوگيری کند, به گزارش پاتريک کابرن از اينديپندنت آمريکا جنگ گسترده ای را با نيروهای صدر با همکاری دولت مالکی آغاز کرده است. سربازان آمريکا در شهرک صدر ديوار کشيده و بخشی را که نيروهای مسلح صدر در آن متمرکزند زير حمله گرفته است. مقتدا صدر که تاکنون از درگيری مستقيم با آمريکا و ارتش عراق که عمدتا متشکل از ميليشای شورای عالی انقلاب اسلامی است، پرهيز ميکردند، جنگ را در مناطق نفوذ خود در کشور کشانده اند. به گزارش کابرن به نقل از يک وزير سابق عراقي، صدريست هاحدود 30 تا 40 درصد جمعيت عراق و يک نيروی 10 ميليونی را تشکيل ميدهند. کابرن مخالفت صدر با اشغال از روز نخست تاکنون را علت اصلی گسترش نفوذ او خوانده است.کابرن همچنين يادآوری کرده هواداران صدر شيعه های فقير و هواداران شورايعالی انقلاب اسلامی که در ايران توسط جمهوری اسلامی تاسيس شد و حزب الدعوه، حزب مالکی عمدتا شيعه های ثروتمند هستند و اين دو حزب اخير در ميان مردم پايگاه وسيع ندارند، اما ميليشيای شورای عالی انقلاب اسلامی در ارتش عراق قدرت گرفته اند. او همين امر را علت توافق مالکی با حمله اخير در آستانه انتخابات پائيز ميداند. در گيری کنونی نخستين رويايی نظامی جدی فرقه های شيعه با هم است. اما آسوشيتدپرس گزارش داده است که رايس ,اتحاد بی سابقه, فرقه های مختلف در عراق را ستود. اشاره رايس به نيروهای کرد و سنی و شيعه است که اکنون در دولت عراق با آمريکا همکاری ميکنند. او همچنين افزايش خشونت در عراق را تاييد کرد اما آن را نتيجه يک ,تصميم درست, خواند. اخرين گزارش کاکبورن http://www.counterpunch.org/patrick04192008.htmlآسوشيتدپرس http://ap.google.com/article/ALeqM5hKO6E2Vs5MktD_-DXHsbQ6tnT1-QD905PU2G0

دکتر برقوتی دبیر کل ابتکار ملی فلسطین: مذاکرات بی معنا است




برقوتی : تا زماني كه اسرائيل ساختن شهرك های يهودی نشين، ديوار آپارتايد و محاصره غزه را پايان ندهد، مذاكرات بی معنا است

رامالا، 3 آوريل 2008 (15 فروردین ماه)، مصطفی برقوتی، دبير كل ”ابتكار ملی فلسطين“ امروز گفت: تا زماني كه قدم های اوليه حاكی از تعهد جدی برای صلح برداشته نشوند، مذاکرات با اسرائیل بی معنا است.او امروز در يك کنفرانس مطبوعاتی در رامالا، يك روز بعد از اعلام دولت اسرائيل مبنی بر ساختن 1900 مسکن ديگر علاوه بر 9432 مسكنی كه در اجلاس 27 نوامبر 2007 آناپوليس تصويب شد، بيانيه ای صادر كرد. دكتر برقوتی گفت : ”اسرائيل در آناپوليس اعلام كرد كه خواهان صلح است، در حاليكه شهرك های يهودی نشين با سرعت 20 برابر قبل از اجلاس آناپوليس گسترش می يابند. ضمنا، اسرائيل همچنان به ساختن ديوار آپارتايد خود ادامه میدهد. مسئله به اندازه كافی روشن است، اسرائيل از روند صلح به عنوان سرپوشی برای طرح های توسعه طلبانه خود استفاده می كند، با هدف واگذاری تنها نيمی از كرانه غربی به فلسطينی ها و ايجاد بانتوستان (گتو)“.وی همچنين به ادعای رياكارانه دولت اسرائيل اشاره كرد كه در 30 مارس به كاندوليزا رايس قول داد به منظور ”كاهش زجر مردم فلسطين“ 50 پست بازرسی را برخواهد چيد. دكتر برقوتی يادآور شد كه از زمان آناپوليس تعداد پست های بازرسی از 521 به 580 افزايش يافته اند، و وعده 30 مارس به مسخره گرفته شده است. او به مورد دهكده ”بالا“ در منطقه ”تولكارم“ اشاره كرد، كه روز 31 مارس اسرائيلی ها در آنجا يك پست بازرسی برقرار كردند و سپس همان روز پس از دعوت خبرنگاران به عنوان شاهد آنرا برچيدند. به دنبال گزارش سازمان بهداشت جهانی در اول آوريل مبنی بر مرگ بيماران غزه ای كه برای دريافت كمك های پزشكی ضروری اجازه خروج از غزه را نيافتند ”تراژدی كه می توانست و بايد جلوگيری شود“، دكتر برقوتی گزارش داد كه از ماه ژوئن 2007 تا بحال 121 بيمار از نوار غزه بدينگونه جان خود را از دست دادند. او به مورد مرگ بايان ابو هيلو، كودك يك ساله بيمار كليوی ، در 2 مارس كه بنا به ”دلايل امنيتی“ اجازه خروج از غزه را نيافت اشاره كرد. دكتر برقوتی گفت : ” دولت اسرائيل برای جلوگيری از هر گونه امكانی در راه تاسيس يك دولت مستقل،‌ پويا و همسايه تلاش می كند. توسعه شهرك های يهودی ‌نشين را همچنان ادامه دهد به نحوی كه هنگام توافق نهائی جای هيچگونه ادعائی بر زمين های فلسطينی باقی نماند، پست های بازرسی را برپا میكند و در همان روز برمی چيند تا ”نيت خير“ خود را اثبات كند، و اجازه می دهد تا كودكی يك ساله بميرد، زيرا كودك بدشانس و فلسطينی مريضی بود ازنوار غزه“. وی در خاتمه می گويد :‌“اين سياست تاثير عميقی بر آينده اسرائيلی ها و فلسطينی ها خواهد داشت“.



شمارش وقايع : تجاوزات اسرائيل از زمان آناپوليس به زبان آمار (1 آوريل 2008 - 28 نوامبر 2007)



حملات نظامی اسرائيل مجموع : 1502



كرانه غربی :703نوار غزه : 799



كشته شدگان فلسطينی مجموع : 344 (39 كودك)



كرانه غربی : 37نوار غزه : 307



مجروحان فلسطينی مجموع : 1194 (76 كودك)



كرانه غربی : 397نوار غزه :797



دستگير شدگان فلسطينی مجموع : 2175 (24 كودك)



كرانه غربی : 1852نوار غزه : 323



كشته شدگان اسرائيلی : 15نسبت كشته شدگان فلسطینی به اسرائيلی 23 : 1



مورد مرگ بيماران غزه ای در نتيجه عدم دريافت اجازه مراقبت پزشكی : 121پست های بازرسی فوريه 2008 : 580 پست دائمی متوسط ماهانه در سال 2007 : 549 پست دائمی متوسط ماهانه در اسل 2006 : 519 پست دائمی متوسط ماهانه در سال 2005 : 472 پست دائمی

ژنرال آمريکايی : از سال گذشته تاکنون، ۱۴۶ نيروی آمريکايی بوسيله «مهمات ايرانی» کشته شده اند


راديو فردا : يک ژنرال ارشد آمريکايی روز يکشنبه گفت: افزايش حملات شيعه های تندرو در عراق نشان می دهد که آنها کمک های بيشتری از ايران دريافت کرده اند.ژنرال ريک لينچ، فرمانده نيروهای آمريکايی در مرکز عراق گفت که حملات با راکت و خمپاره بوسيله شيعه های تندروی عراق، «بيش از گذشته موثر بوده» و نشان می دهد که کمک ايران به شبه نظامی ها افزايش يافته است.جمهوری اسلامی ايران همواره هر گونه کمک مالی و حمايت از شبه نظاميان را در عراق انکار می کند، اما آمريکا، ايران را متهم کرده است که در امور داخلی عراق دخالت می کند و به شيعه های تندرو کمک مالی، تسليحاتی و آموزشی می کند.اين ژنرال نيروهای آمريکايی اضافه کرد: «ما شاهديم که نفوذ ايران بيشتر شده است... تعداد حمله هایی که می تواند توسط گروه های وابسته به ايران صورت گرفته باشد و تعداد شيعه های تندرو آموزش ديده در ايران افزایش یافته است.»وی گفت: نوع پرتابگرهای راکتی نیز که شبه نظاميان استفاده می کنند، اکنون متفاوت بوده و شامل نوع پيچيده تری است.اين ژنرال که بر بخش های شيعه نشين کربلا و نجف نظارت دارد گفت: نيروهای آمريکايی ۲۵ نفر از شبه نظاميان شيعه را دستگير کرده اند که در ايران يا در عراق بوسيله گروه های مرتبط با ايران آموزش ديده اند و گفت:« اين شاهدی بر نفوذ ايران است.»ژنرال لينچ گفت که از سال گذشته تاکنون، ۱۴۶ نيروی آمريکايی تحت امر او بوسيله «مهمات ايرانی» کشته شده اند.

۱۳۸۷ اردیبهشت ۱, یکشنبه

مانور مجازات قاطعانه در منطقه خليج فارس با شرکت آمريکا، بحرين، كويت و قطر آغاز شد



ايرنا : پايگاه اينترنتي الشرق الاوسط امروز (يكشنبه) در گزارشي اعلام كرد كه مانور نظامي آمريكايي حسم العقبان (مجازات قاطعانه) از امروز در منطقه خليج فارس آغاز شد. بنابراين گزارش، هدف اعلامي از اين مانور، هماهنگي مشترك بين كشورهاي شركت كننده عليه سلاحهاي كشتار جمعي و عمليات تروريستي است. در اين مانور كشورهاي بحرين، كويت، قطر به همراه ناظراني از كشورهاي عربستان، سلطان‌نشين عمان، اردن و مصر شركت دارند. بر پايه اين گزارش، يك مقام نظامي از كشورهاي شركت‌كننده حاشيه خليج فارس _ كه در اين گزارش به نام و سمت وي اشاره نشده است _ در اين‌باره به الشرق الاوسط گفت كه اين تمرين نظامي عليه هيچ كشوري نيست و به صورت دوره اي هر ساله انجام مي‌شود. به گفته وي، اين تمرينات نظامي مشترك از اين نظر اهميت دارد كه موجب پيشرفت توانايي‌ها در سطح فرماندهي، جنگي و فراهم آوردن طرحها و اداره عمليات جنگي در سطوح مختلف راهبردي و به خصوص در زمينه جلوگيري از تكنولوژي سلاحهاي كشتار جمعي و تهديدهاي فزاينده براي توليد موشكهاي بالستيك و قاره پيما مي‌باشد.

۱۳۸۷ فروردین ۲۹, پنجشنبه

اسرائیل به غزه حمله هوایی کرد


بی بی سی

در جریان درگیری در نوار غزه چند سرباز اسرائیلی نیز مجروح شدند
به دنبال درگیری میان سربازان اسرائیلی و پیکارجویان فلسطینی که منجر به کشته شدن تعدادی از هر دو طرف شد، ارتش اسرائیل به نوار غزه حمله هوایی کرده است که 11 فلسطینی از جمله پنج کودک در این حمله کشته شده اند.
در حادثه ای دیگر یک عکاس خبری که برای خبرگزاری رویتر کار می کرده در اثر منفجر شدن خودرویی که سوار بوده، کشته شده است. ساکنان محلی می گویند که این انفجار به خاطر حمله هوایی بوده است اما اسرائیل این موضوع را تائید نکرده است.
در این حادثه دو رهگذر نیز کشته شده اند.
تلفات هوایی اسرائیل آمار کشته شدگان روز چهارشنبه (16 آوریل) را به دست کم بیست نفر رسانده است.
ارتش اسرائیل پیشتر گفته بود که در جریان زد و خورد با مردان مسلح فلسطینی در نوار غزه، سه سرباز اسرائیلی کشته شده اند.
در این درگیری، که در نزدیکی گذرگاه مرزی ناحال اوز در شرق شهر غزه رخ داد، پنج پیکارجوی حماس نیز کشته شده اند.

۱۳۸۷ فروردین ۲۸, چهارشنبه

سيمور هرش: تغيير توجيه حمله به ايران از برنامه هسته اي به تروريسم


برگرفته از سایت دنیای ما

سيمور هرش روزنامه نيويوركر
مترجم: ستوده پارسا
مطلب دریافتی «دنیای ما»
تغيير توجيه حمله به ايران از برنامه هسته اي به تروريسمطي ماه‌هاي اخير جورج بوش و اعضاي دولتش در اظهارات خود با ارائه تعريفي جديد از جنگ عراق اين جنگ را روزبه‌روز بيشتر به صورت نبردي راهبردي بين ايالات متحده و ايران جلوه داده‌اند.در ماه اوت، بوش در همايش ملي كانون جنگ‌ديدگان امريكا گفت: «افراطيون شيعه با پشتيباني ايران در حال آموزش عده‌اي عراقي با هدف انجام حملاتي به نيروهاي ما و مردم عراق هستند. حمله به پايگاه‌ها و سربازان ما به وسيله مهماتي كه ايران در اختيار مهاجمان گذاشته افزايش يافته است... رژيم ايران بايد اين از اقدامات دست بردارد. و تا زماني كه اين كار را نكرده من اقدامات لازم براي محافظت از سربازانمان را صورت خواهم داد.» وي سپس در ميان تشويق حضار سخنان خود را با اين جمله به پايان برد كه «من به فرماندهان نظامي‌مان در عراق اختيار مقابله با فعاليت‌هاي جنايتكارانه تهران را داده‌ام.» موضع رييس‌جمهور و نتيجه منطقي آن ـ اينكه اگر مسئول بسياري از مشكلات امريكا در عراق تهران باشد، پس براي رفع آنها بايد به مقابله با تهران رفت ـ حاميان سرسختي در دولت دارد. به گفته مقامات و مشاوران سابق دولت، در تابستان امسال دفتر ديك چني، معاون اول رييس‌جمهور، از كاخ سفيد درخواست كرد تا خواستار بازنگري ستاد مشترك ارتش در طرح‌هاي قديمي حمله احتمالي به ايران شود. محور طرح‌هاي مزبور بمباران گسترده ايران و اهداف آنها شامل تاسيسات هسته‌اي شناخته‌شده و مشكوك و ديگر اماكن نظامي و زيرساختي آن كشور بود. اما هم‌اينك تاكيد بر حملات محدود به تاسيسات متعلق به سپاه پاسداران در تهران و ساير نقاط است كه طبق ادعاي دولت امريكا منبع حمله به نيروهاي امريكا در خاك عراق هستند. آنچه در ابتدا به عنوان ماموريتي براي مقابله با توليد سلاح هسته‌اي مطرح شده بود اكنون به صورت ماموريتي براي مقابله با تروريسم در آمده است.تغيير اهداف حمله نشان‌دهنده سه تحول است. اول اينكه رييس‌جمهور و مشاوران ارشدش به اين نتيجه رسيده‌اند كه تلاش‌هاي آنها براي قبولاندن اين نكته به مردم امريكا كه ايران يك تهديد هسته‌اي فوري است به شكست انجاميده (برخلاف تلاش‌هاي مشابه صورت‌گرفته قبل از جنگ عراق) و درنتيجه طرح بمباران گسترده از حمايت كافي مردم برخوردار نيست. تحول دوم اين است كه كاخ سفيد در جلسات خصوصي اين اجماع كلي در ميان اعضاي جامعه اطلاعاتي امريكا را پذيرفته است كه ايران حداقل پنج سال با دستيابي به سلاح هسته‌اي فاصله دارد. و تحول آخر اينكه در واشينگتن و در سطح خاورميانه اين حقيقت روزبه‌روز بيشتر درك مي‌شود كه ايران دارد به صورت برنده ژئوپوليتيك جنگ عراق در مي‌آيد.بوش طي يك كنفرانس ويدئويي محرمانه كه در همين تابستان برگزار شد به رايان كراكر، سفير امريكا در عراق، گفت در فكر انجام حملاتي از خاك عراق به خاك ايران است و انگليس را نيز در كنار خود دارد. در اين لحظه كاندوليزا رايس، وزير امور خارجه، گفت به دليل مسير ديپلماتيكي كه در جريان است بايد با احتياط پيش رفت. در پايان بوش از كراكر خواست به ايران بگويد كه اگر از مداخله در عراق دست بر ندارد با اقدامات تلافي‌جويانه امريكا مواجه خواهد شد.به گفته يك مقام ارشد اطلاعاتي سابق، در جلسه‌اي كه در تابستان در كاخ سفيد با حضور چني برگزار شد توافق گرديد كه اگر حملات محدود به ايران انجام گيرد، دولت مي‌تواند در برابر انتقادات استدلال بياورد كه حملات انجام‌شده اقدامي تدافعي به منظور محافظت از جان سربازان امريكايي در عراق بوده است. در صورت اعتراض دموكرات‌ها هم دولت مي‌تواند بگويد: «بيل كلينتون هم همين كار را كرد و براي حفظ جان امريكايي‌ها حملات محدودي را در افغانستان، سودان و بغداد انجام داد.» اين مقام اطلاعاتي سابق افزود «چني و همفكرانش شديدا در تلاش‌اند كه حمله نظامي به ايران هر چه زودتر تحقق پذيرد. در همين حال سياستمداران مي‌گويند شما نمي‌توانيد اين كار را بكنيد چون تك‌تك جمهوريخواهان شكست خواهند خورد. ما فقط يك قدم تا فرو افتادن از پرتگاه عراق فاصله داريم.» ولي نه چني و نه رييس‌جمهور هيچ‌كدام كمترين توجهي به نگراني‌هاي جمهوريخواهان ندارند.» برايان وايتمن، سخنگوي پنتاگون، گفت: «رييس‌جمهور صراحتا بيان داشته كه ايالات متحده در رابطه با ايران به راه‌حل ديپلماتيك متعهد است. وزارت امور خارجه دوشادوش جامعه جهاني سخت در تلاش است تا پاسخي براي طيف وسيع نگراني‌هاي ما بيابد.» (كاخ سفيد از اظهارنظر در اين باره خودداري كرد.)در مصاحبه‌هايي كه داشتم كرارا به من تذكر داده شد كه رييس‌جمهور هنوز اقدام به صدور «دستور اجرا» كه لازمه عمليات نظامي در داخل خاك ايران است نكرده و چنين دستوري شايد هيچگاه صادر نشود. ولي با اين حال روند برنامه‌ريزي براي حمله شتاب قابل‌ملاحظه‌اي گرفته است. در اواسط ماه اوت، مقامات بلندپايه امريكا به گزارشگران گفتند كه دولت قصد دارد سپاه پاسداران ايران را در رديف سازمان‌هاي تروريستي خارجي قرار دهد. و دو مقام ارشد سابق سيا به من گفتند كه اين سازمان تا اواخر تابستان ابعاد و اختيارات گروه عمليات ايران را افزايش داده است. (يك سخنگوي سيا گفت: «سيا رسم ندارد كه ابعاد تقريبي بخش‌هاي عملياتي خود را فاش كند.») يك مقام سازمان سيا كه به تازگي بازنشسته شده گفت: «آنها دارند همه را سر ميز ايران مي‌برند. دارند تعداد زيادي تحليل‌گر به كار مي‌گيرند و همه چيز را بررسي مي‌كنند. اوضاع درست عين پاييز 2002 است.» ـ يعني چند ماه قبل از حمله به عراق، كه گروه عمليات عراق به مهم‌ترين بخش سيا تبديل شد. وي مي‌افزايد: «آدم‌هايي كه الآن دارند برنامه ايران را مي‌گردانند تجربه مستقيم زيادي با ايران ندارند. در صورت حمله، ايران چه واكنشي نشان مي‌دهد؟ حتما واكنش نشان مي‌دهد، و دولت زيروبم اين قضيه را درست بررسي نكرده است.» زبيگنيو برژينسكي، مشاور سابق امنيت ملي امريكا، نيز همين نظر را داشت و گفت چيزهايي درباره برنامه‌هاي كاخ سفيد براي بمباران محدودتر ايران شنيده است. برژينسكي گفت واكنش احتمالي ايران به حمله امريكا «دامن زدن به درگيري‌ها در عراق و افغانستان است كه ممكن است پاي پاكستان را هم وسط بكشد. در آن صورت بيست سال در يك درگيري منطقه‌اي گرفتار خواهيم شد.» محمود احمدي‌نژاد، رييس‌جمهور ايران، در سخنان هفته گذشته خود در سازمان ملل لحني متمردانه داشت. او از امريكا به عنوان دولتي «تجاوزگر» ياد كرد و گفت: «افراد ناصالحي كه نمي‌توانند خود را اداره و كنترل كنند، چگونه مي‌توانند بر بشريت حكومت و امور انسان‌ها را اصلاح كنند؟ متاسفانه آنان خود را به جاي خدا قرار داده‌اند.» (يك روز قبل از آن وي در دانشگاه كلمبيا گفته بود حقايق مربوط به هولوكاست هنوز نيازمند بررسي است.)برژينسكي گفت: «همه چيز بستگي به اين دارد كه مقامات ايران چقدر حماقت به خرج دهند. آيا جلو سخنان تند احمدي‌نژاد را خواهند گرفت و لحن خود را ملايم‌تر خواهند كرد؟» به گفته وي دولت بوش با طرح اتهام دخالت ايران در عراق قصد دارد اين طور جلوه دهد كه «ما داريم به آنچه وضعيتي غيرقابل‌تحمل است واكنش نشان مي‌دهيم. اين بار برخلاف جريان حمله به عراق ما مي‌خواهيم نقش قرباني را بازي كنيم. ظاهرا مي‌خواهيم كاري كنيم كه ايراني‌ها لقمه بزرگ‌تر از دهانشان بردارند.»ژنرال ديويد پترايوس،‌فرمانده نيروهاي چندمليتي در عراق، در گزارش خود به كنگره در ماه سپتامبر موضع دولت در قبال ايران را تقويت كرد. وي گفت: «پيش از اين در سال جاري هيچ‌يك از ما به دامنه مداخلات ايران در عراق واقف نبود ولي هم‌اكنون هم ما و هم رهبران عراق نگراني بيشتري از اين بابت پيدا كرده‌ايم.» به گفته پترايوس، ايران «درگير جنگي نيابتي عليه دولت عراق و نيروهاي ائتلاف در عراق است.» ايران دهه‌هاست كه در عراق حضور دارد، اما درباره گستره و اهداف فعاليت‌هاي كنوني ايران در آن كشور بحث‌هاي زيادي در جريان است. در زمان حكومت دام حسين كه حزب بعث (كه عمدتا از اهل سنت تشكيل مي‌شد) اقدام به سركوب وحشيانه اكثريت شيعه عراق مي‌كرد، ايران از آنها حمايت مي‌كرد. هم‌اكنون بسياري از اعضاي شيعه هيات حاكمه عراق، ازجمله اعضاي بلندپايه دولت نوري المالكي، سال‌ها به حالت تبعيد در ايران زندگي كرده‌اند؛ به نوشته روزنامه واشينگتن‌پست، هفته گذشته مالكي در شوراي روابط خارجي امريكا گفت روابط عراق با ايران «به اندازه‌اي پيشرفت كرده كه ايران در امور داخلي ما دخالت نمي‌كند.» ايران هم‌اكنون چنان نفوذي در محافل شيعه عراق دارد كه هرگونه «جنگ نيابتي» هم مي‌تواند عليه دولت عراق باشد هم از طريق آن دولت. اصل معضل راهبردي دولت بوش اين است كه تصميم آن دولت براي حمايت از يك حكومت شيعه پس از سرنگوني صدام موجب تقويت ايران شده و حذف ايران از صحنه سياسي عراق را ناممكن ساخته است. ولي نصر، استاد سياست بين‌الملل در دانشگاه تافتس و صاحب‌نظر در مسايل ايران و تشيع، در گفتگو با من گفت: «در فاصله سال‌هاي 2003 تا 2006 مقامات ايران تصور مي‌كردند كه در زمينه مسايل عراق از همه به امريكا نزديك‌ترند.» رهبران مذهبي شيعه عراق از شيعيان مي‌خواستند كه از مقابله با سربازان امريكايي اجتناب كنند و در انتخابات شركت كنند، زيرا معتقد بودند كه تنها نتيجه يك فرايند انتخاباتي مبتني بر هرنفر يك راي روي كار آمدن حكومتي عمدتا شيعي است. در ابتدا مسئولان ناآرامي‌ها عمدتا اهل سنت و به‌خصوص القاعده در منطقه بين‌النهرين بودند. نصر به من مي‌گويد سياست ايران از سال 2003 تامين مالي، تجهيز و ياري چندين گروه شيعه، ازجمله برخي از اعضاي ائتلاف مالكي، بوده است. به گفته نصر «مساله اين است كه وقتي اسلحه را وارد ميدان كردي ديگر نمي‌تواني مشخص كني كه بعدا چه استفاده‌اي از آن خواهد شد.»نصر گفت از ديد شيعيان كاخ سفيد «به روابط ايران با عراق تنها از جنبه امنيتي نگاه مي‌كند. سال گذشته بيش از يك ميليون ايراني به قصد زيارت وارد خاك عراق شدند، و حجم مبادلات تجاري بين دو كشور بيش از يك ميليارد دلار در سال است. ولي مقامات امريكايي طوري رفتار مي‌كنند كه انگار هر ايراني‌اي كه در خاك عراق است براي وارد كردن سلاح آنجاست.»بسياري از حاميان سياست‌هاي بوش معتقدند كه ايران تهديدي عاجل محسوب مي‌شود. نورمن پادهارتس اخيرا در مقاله‌اي در نشريه كامنتري ضمن ارائه چهره‌اي انقلابي از احمدي‌نژاد نوشت: «او نيز مانند هيتلر هدفش نابودي نظام بين‌المللي حاكم بر دنيا و استقرار نظامي نوين به رهبري ايران است... بدون رودربايستي بايد بپذيريم كه اگر قرار است ايران را از دستيابي به يك زرادخانه هسته‌اي باز داريم چاره‌اي جز استفاده عملي از نيروي نظامي نداريم.» پادهارتس در خاتمه مقاله مي‌نويسد: «از صميم قلب دعا مي‌كنم» كه پرزيدنت بوش «بتواند تنها اقدامي را كه مي‌تواند ايران را از پيگيري اهداف شرارت‌بارش هم عليه ما و هم عليه اسراييل باز دارد انجام دهد.» پادهارتس اخيرا در گفتگو با پايگاه اينترنتي پاليتيكو دات كام گفت كه در ملاقاتي چهل‌وپنج دقيقه‌اي با رييس‌جمهور از او خواسته عليه ايران اقدام نظامي انجام دهد و اظهار عقيده كرده كه «بوش قبل از پايان دوره تصدي‌اش به ايران حمله مي‌كند.» (پادهارتس كه يكي از بنيان‌گذاران نومحافظه‌كاري است از حاميان سرسخت مبارزات انتخاباتي رودولف جولياني است و داماد او، اليوت آبرامز، مشاور ارشد پرزيدنت بوش در امور امنيت ملي است.) در اوايل ماه اوت، ريموند آدي‌يرنو، سرتيپ نيروي زميني ارتش و مقام دوم فرماندهي امريكا در عراق، در گفتگو با نيويورك تايمز از افزايش ميزان حملات صورت‌گرفته با استفاده از نفوذگر انفجاري‌شده سخن گفت؛ يك نوع بمب قوي كه پس از اصابت يك قطعه مسي نيمه‌مذاب از آن خارج مي‌شود كه مي‌تواند از زره خودروهاي نظامي عبور كند. به گزارش اين روزنامه اطلاعات و تحليل‌هاي فني امريكا نشان مي‌دهد كه ستيزه‌جويان شيعه اين بمب‌ها را از ايران دريافت كرده‌اند. آندي‌يرنو گفت كه ظرف سه چهار ماه گذشته حجم حمايت‌هاي ايران از ستيزه‌جويان سير صعودي داشته است. با اين حال و مخصوصا با توجه به وجود بازار سياه گسترده اسلحه هنوز پرسش‌هايي درباره سرمنشاء سلاح‌هايي كه در عراق است وجود دارد. ديويد كي، مشاور سابق سيا و سربازرس تسليحاتي سازمان ملل در عراق، به من گفت كه تيم بازرسي او پس از هر دو جنگ عراق از مواجهه با «مقادير انبوه اسلحه» كه در سطح كشور بين افراد نظامي و غيرنظامي دست‌به‌دست مي‌شد شگفت‌زده شده‌اند. او تعريف كرد كه شاهد ذخيره‌هايي از نفوذگران انفجاري‌شده و همچنين خرج‌هاي بازيافتي از بمب‌هاي خوشه‌اي عمل‌نكرده امريكايي بوده است. سال‌ها قبل نيز ايران متحدان شيعي خود در جنوب عراق را كه مورد ظلم‌وستم حزب بعث بودند به سلاح مجهز كرد. كي گفت: «به نظر من پترايوس در مورد كارهايي كه امروز ايران در عراق انجام مي‌دهد مبالغه كرده است. شش ماه قبل كه كاخ سفيد تلاش‌هاي ضدايراني خود را شروع كرد با خودم گفتم كه حماقت محض است. الآن البته به نظر مي‌رسد كه مقداري قاچاق گزينشي توسط ايران در حال انجام است ولي بيشترش در واكنش به فشارها و تهديدات امريكا بوده ـ يك جور «زهرچشم گرفتن»، كه واشينگتن خيال نكند مي‌تواند به راحتي تهديد كند و كسي هم كاري به كارش نداشته باشد. ايران جنس خوب به عراقي‌ها نمي‌دهد ـ چيزهايي مثل موشك‌هاي ضدهواپيما كه هواپيماهاي امريكايي را سرنگون كند، يا مثلا سلاح‌هاي پيشرفته ضدتانك.» از ديگر ادعاهاي دولت امريكا عليه ايران حضور ماموران ايراني در عراق است. ژنرال پترايوس در سخناني در كنگره گفت يك واحد تكاوري سپاه پاسداران در تلاش است تا متحدان خود در عراق را به «نيرويي شبيه به حزب‌الله تبديل كند كه در خدمت منافع ايران باشد.» در ماه اوت، ريك لينچ، سرلشكر نيروي زميني و فرمانده لشكر سوم پياده ارتش امريكا، در بغداد به خبرنگاران گفت نيروهاي تحت امر وي در حال پي گرفتن رد حدود پنجاه ايراني هستند كه از سوي سپاه پاسداران اعزام شده‌اند و در حال آموزش شورشيان شيعه در جنوب بغداد هستند. وي گفت «ما مي‌دانيم كه آنها اينجا هستند و آنها را نشان كرده‌ايم.»پاتريك كلاوسون، كارشناس امور ايران در موسسه سياست‌گذاري خاور نزديك در واشينگتن، به من گفت: «هميشه تعداد زيادي ايراني در عراق هستند كه بعضي از آنها كار اطلاعاتي انجام مي‌دهند و بعضي هم به فعاليت‌هاي بشردوستانه مشغول‌اند. به صلاح دولت امريكاست كه شواهد بيشتري از آموزش نظامي مستقيم ارائه دهد، يا اينكه مبارزاني را كه در عراق دستگير شده و در ايران آموزش ديده‌اند به مردم نشان دهد.» وي افزود: «مهم است كه دولت عراق بتواند بگويد كه از اين نوع فعاليت بي‌خبر بوده است»؛ در غير اين صورت با توجه به شدت روابط ميان رهبران شيعه عراق و تهران، مقامات ايراني ممكن است بگويند: «خود دولت عراق از آنها درخواست كرده كه اين افراد را آموزش دهند.» (در اواخر ماه اوت، سربازان امريكايي به هتلي در بغداد هجوم آوردند و چند ايراني را بازداشت كردند. اين عده توسط وزارت نيروي ايران و به درخواست دولت مالكي به عراق اعزام شده بودند و چندي بعد آزاد شدند.)كلاوسون مي‌گويد: «اگر مي‌خواهيد حمله كنيد بايد زمينه‌سازي كنيد و آماده باشيد كه مدرك رو كنيد.» به گفته وي آنچه بر پيچيدگي وضعيت مي‌افزايد پرسشي است كه ظاهرا برخلاف انتظار است: «اگر ما به ايران حمله كنيم نظر عراق چه خواهد بود؟ چنين حمله‌اي مي‌تواند دولت عراق را تحت فشار بگذارد.»يك ديپلمات بلندپايه اروپايي كه همكاري نزديكي با دستگاه‌هاي اطلاعاتي امريكا دارد، به من گفت شواهدي در دست است كه نشان مي‌دهد ايران تدارك گسترده‌اي براي حمله امريكا ديده است. وي گفت «ما اطلاع داريم كه ايران در حال تقويت توانمندي‌هاي پدافند هوايي خود است و ما معتقديم كه آنها به روش غيرمتقارن واكنش نشان خواهند داد و نقاطي در اروپا و امريكاي لاتين را هدف قرار مي‌دهند.» اطلاعات ويژه‌اي هم وجود دارد حاكي از اينكه ايران در اين حملات از كمك حزب‌الله برخوردار خواهد بود. اين ديپلمات گفت «حزب‌الله توانمند است و آنها مي‌توانند اين كار را بكنند.»در مصاحبه با مقامات فعلي و سابق امريكا، تقريبا همه آنها به كمبود اطلاعات موثق در اين رابطه اشاره كردند. يك مقام بلندپايه سابق سيا گفت اطلاعات مربوط به اينكه چه كسي در ايران چكار دارد مي‌كند «به قدري كم است كه هيچ‌كس حتي نمي‌خواهد اسمش روي آن باشد. مشكل اين است.»دشواري مشخص كردن مسئول ناآرامي‌هاي عراق را مي‌توان در شهر بصره واقع در جنوب شيعه‌نشين مشاهده كرد؛ جايي كه قبلا نيروهاي انگليسي وظيفه پاسداري از منطقه‌اي نسبتا امن را بر عهده داشتند. اما در طول سال جاري اين منطقه روزبه‌روز غيرقابل‌اداره‌تر شد و تا پاييز نيروهاي انگليسي به پايگاه‌هاي ثابت خود برگشتند. يك مقام اروپايي كه به اطلاعات روز دسترسي دارد به من گفت «در ميان اعضاي جامعه اطلاعاتي امريكا و انگليس اين اعتقاد راسخ وجود دارد كه ايران از بسياري از گروه‌هاي جنوب عراق كه مسئول مرگ سربازان امريكايي و انگليسي هستند پشتيباني مي‌كند. از ايران پول و اسلحه وارد مي‌شود. آنها توانسته‌اند در گروه‌هاي زيادي نفوذ كنند» ـ مخصوصا جيش‌المهدي و ديگر گروه‌هاي شبه‌نظامي شيعه.اما بر اساس گزارش ژوئن 2007 گروه بحران بين‌الملل، علت اصلي بازگشت بي‌ثباتي به بصره «سوءاستفاده نظام‌مند نهادهاي رسمي، ترورهاي سياسي، خصومت‌ورزي‌هاي قبيله‌اي، اجراي خودسرانه قانون توسط افراد و گروه‌هاي غيررسمي، و اجراي رسوم اجتماعي، و در كنار آن رشد گروه‌هاي تبهكار مافيايي» است. اين گزارش مي‌افزايد سياستمداران و مقامات بلندپايه عراقي «معمولا براي توجيه رفتار خود يا شانه خالي كردن از زير بار مسئوليت شكست‌هايشان خطر دخالت خارجي (از طرف ايران) را مطرح مي‌كنند.» پيشتر در سال جاري قبل از افزايش نيروهاي امريكايي در عراق، فرماندهي امريكا در عراق سياست مقابله‌جويانه خود در غرب عراق، منطقه‌اي سني‌نشين (و پايگاه رژيم بعثي)، را تغيير داد و شروع به همكاري با قبايل سني، ازجمله قبايل مرتبط با شورشيان، كرد. هم‌اكنون روساي قبايل، عمدتا براي مبارزه با القاعده در بين‌النهرين، كمك‌هاي رزمي و پول و اطلاعات و اسلحه دريافت مي‌كنند. اما تقويت اهل سنت ممكن است به تلاش‌هاي جاري در جهت آشتي ملي ضربه بزند. همين الآن، ده‌ها هزار شيعه از استان الانبار گريخته‌اند و بسياري از آنها به محلات شيعه‌نشين بغداد پناه آورده‌اند، و از آن طرف اهل سنت از خانه‌وكاشانه خود در مناطق شيعه‌نشين آواره شده‌اند. ولي نصر، استاد دانشگاه تافتس، جابه‌جايي داخلي اقوام در داخل عراق را نوعي «پاكسازي قومي» مي‌داند.نصر گفت: «سياست امريكا مبني بر حمايت از اهل سنت در غرب عراق موجب نگراني شديد رهبران شيعه شده است. كاخ سفيد اين طور جلوه مي‌دهد كه انگار شيعيان فقط از القاعده هراس دارند ـ ولي آنها از قبايل سني‌اي مي‌ترسند كه ما داريم تجهيزشان مي‌كنيم. شيعيان مي‌گويند: «وقتي از شر القاعده خلاص شديد بعدش مي‌خواهيد چه كنيد؟» مشكل مقاومت اهل سنت هنوز وجود دارد. امريكا معتقد است كه مي‌تواند شورشي خوب را از شورشي بد تشخيص دهد ولي شيعيان به اين تفاوت قائل نيستند. براي شيعيان همه آنها سروته يك كرباس‌اند.» نصر افزود «ايالات متحده سعي دارد در همه جبهه‌ها بجنگد ـ سني و شيعه ـ و با همه طرف‌ها دوست باشد.» نصر گفت از نظر شيعيان «واضح است كه ايالات متحده نمي‌تواند امنيت را به عراق بياورد چون كارهايي را كه براي برقراري ثبات لازم است انجام نمي‌دهد. اگر مي‌خواستند، براي رسيدن به اين هدف با همه ـ حتي ايران و سوريه ـ وارد گفتگو مي‌شدند.» (چنين تعاملي يكي از توصيه‌هاي عمده گروه مطالعه عراق بود.) «امريكا نمي‌تواند با جنگيدن با ايران در خاك عراق ثبات را در عراق برقرار سازد.» نقشه بازنگري‌شده حمله احتمالي به ايران كه تاكيد آن شديدا بر مبارزه با تروريسم است دارد حامياني در ميان ژنرال‌ها و درياسالاران پنتاگون پيدا مي‌كند. اين راهبرد بر استفاده از موشك‌هاي كروز شليك‌شده از دريا و حملات زميني و بمباران‌هاي متكي بر هدايت دقيق، ازجمله طرح‌هايي براي نابودي مهم‌ترين مراكز آموزشي، انبارهاي تداركاتي و تاسيسات فرماندهي و كنترل سپاه پاسداران تاكيد دارد.مقام اطلاعاتي ارشد سابق امريكا به من گفت: «در حال حاضر گزينه موردنظر چني يك حركت بزن‌ودرروي سريع است ـ يعني حملات محدود.» به گفته وي نقش اصلي به نيروي دريايي سپرده شده كه از حضور كمرنگ خود در جنگ عراق كه عمدتا توسط نيروي هوايي انجام گرفت آزرده بود. «هواپيماها، كشتي‌ها، و موشك‌هاي كروز نيروي دريايي در خليج فارس مستقرند و روزانه عمليات مي‌كنند. آنها هرچيزي را كه بخواهند در اختيار دارند ـ حتي هوايپماهاي آواكس در محل مستقرند و اهداف واقع در خاك ايران برنامه‌ريزي شده است. نيروي دريايي هرروز جنگنده‌هاي اف اي 18 خود را د رخليج فارس به پرواز در مي‌آورد. طرح‌هايي هم براي ضربه زدن به سايت‌هاي موشكي زمين‌به‌هواي ضدهواپيماي ايران وجود دارد. اين مقام سابق گفت «ما بايد يك مسير براي ورود و يك مسير براي خروج داشته باشيم.»يك مشاور ضدتروريسم پنتاگون به من گفت كه اگر عمليات بمباران به اجرا در بيايد، به همراه يك سري عمليات‌هايي است كه وي از آنها به عنوان «يورش‌هاي تند و سريع» ياد كرد. اين يورش‌ها توسط واحدهاي نيروهاي ويژه امريكا عليه سايت‌هاي آموزشي مشكوك ايران انجام مي‌شود. وي گفت «چني صددرصد موافق اين عمليات است.» اين مشاور گفت يك حمله محدود از اين نوع «تنها در صورتي معنا دارد كه اطلاعات خوب باشد.» اگر اهداف به‌روشني مشخص نشود، بمباران «ابتدا محدود خواهد بود، ولي بعد شاهد «تشديد تمام‌عيار عمليات» خواهيم بود. طراحان خواهند گفت كه اينجا بايد با حزب‌الله طرف شويم و آنجا با سوريه. هدف اين است كه با يك ضربه به گوي سفيد همه توپ‌ها وارد سوراخ شوند. ولي در طرح‌هاي حمله هميشه ضمايمي وجود دارد.»برخي از متحدان امريكا در جريان طرح حمله محدود قرار گرفته‌اند، ولي واكنش‌ها ضدونقيض بوده است. مقامات نظامي و سياسي اسراييل احساس خطر كرده‌اند، چون به گفته اين مشاور معتقدند كه اين طرح تاسيسات هسته‌اي ايران را به اندازه كافي هدف قرار نمي‌دهد. اين مقام ارشد سابق به من گفت كه كاخ سفيد به دولت اسراييل اطمينان داده كه شمار محدودتر اهداف هم هدف جلوگيري از توليد سلاح هسته‌اي را محقق مي‌سازد، زيرا راس برنامه تحقيقات هسته‌اي ايران، يعني سپاه پاسداران، را كه كنترل مستقيم اين برنامه را در دست دارد، نشانه مي‌گيرد. اين مقام ارشد سابق گفت «نظر ما اين است كه اگر ما اين حملات را طبق برنامه انجام دهيم درواقع با يك تير دو نشان زده‌ايم.»يك مقام اسراييلي در اين باره گفت «تمركز اصلي ما تاسيسات هسته‌اي ايران بوده است، اما نه به خاطر اينكه چيزهاي ديگر مهم نيست. ما روي فناوري موشكي و تروريسم كار كرده‌ايم ولي به نظر ما مساله هسته‌اي ايران همه اينها را تحت‌الشعاع قرار مي‌دهد.» وي افزود ايران حتما نبايد يك كلاهك جنگي واقعي توليد كند تا تهديد محسوب شود. وي گفت «مشكلات ما زماني شروع مي‌شود كه آنها به چرخه سوخت هسته‌اي دست يابند و به مواد هسته‌اي برسند.» مثلا امكان توليد «بمب كثيف» يا انتقال مواد به گروه‌هاي تروريستي وجود دارد. اين مقام اسراييلي گفت «هنوز وقت براي ديپلماسي هست اما نه خيلي زياد. ما معتقديم جدول زماني تكنولوژيك سريع‌تر از جدول زماني ديپلماتيك حركت مي‌كند. و اگر ديپلماسي موثر نبود، به قول معروف، همه گزينه‌هاي مد نظر است.»مثبت‌ترين استقبال از طرح بمباران توسط دولت نخست‌وزير جديد انگليس، گوردون براون، صورت گرفته است. يك مقام ارشد اروپايي به من گفت «تصور انگليس آن است كه مقامات ايران آن پيشرفتي را كه مايل‌اند در فرآيند غني‌سازي هسته‌اي داشته باشند ندارند. تمامي دستگاه‌هاي اطلاعاتي متفق‌القول‌اند كه ايران كمك‌هاي حياتي، آموزش و فناوري در اختيار تعداد خيلي زيادي از گروه‌هاي تروريستي در عراق و افغانستان، و به وسيله حزب‌الله در لبنان، و همچنين اسراييل/فلسطين قرار مي‌دهد.»اين مقام اروپايي گفت: در برابر اين رفتار ايران چهار نوع واكنش ممكن است: دست روي دست بگذاريم («در برابر حملات ايران مقابله‌به‌مثل نكنيم كه اين برداشت نادرستي به طرف مقابل خواهد داد»)؛ اقدامات ايران را افشا كنيم («اين گزينه يك مشكل بزرگ دارد و آن عدم اعتماد گسترده به برآوردهاي اطلاعاتي امريكاست»)؛ به نيروهاي ايراني مشغول فعاليت در خاك عراق حمله كنيم («از دسامبر گذشته همين كار را داريم مي‌كنيم و موثر هم بوده است»)؛ يا اينكه به ايران حمله كنيم.اين مقام اروپايي افزود «يك حمله هوايي گسترده عليه ايران به احتمال زياد مردم آن كشور را حول پرچمشان جمع مي‌كند، ولي هدف‌گيري بسيار دقيق مراكز آموزش تروريست‌ها شايد چنين نتيجه‌اي ندهد.» او گفت به نظر من «ايراني‌ها دماغشان كه خرد شود نظرشان عوض مي‌شود.» مثلا علي‌اكبر هاشمي رفسنجاني و علي لاريجاني، دو تن از متنفذترين چهره‌هاي سياسي ايران، «شايد نزد رهبر بروند و بگويند سياست‌هاي تندروانه اين بلا را سرمان آورده. ما بايد براي حفظ نظام رويكردمان را تغيير دهيم.» يك ژنرال چهارستاره بازنشسته ارتش امريكا كه روابط نزديكي با ارتش انگليس دارد به من گفت اين علاقه نشان دادن انگليس دليل ديگري هم دارد ـ رسوايي به‌وجودآمده بر اثر ناتواني نيروي دريايي سلطنتي در محافظت از ملوانان و تفنگداران دريايي كه در 23 مارس توسط ايران در خليج فارس دستگير شدند. وي گفت «آدم‌هاي حرفه‌اي مي‌گويند غرور انگليس جريحه‌دار شده و اگر اتفاق ديگري مثل اين در آب‌هاي ساحلي ايران بيفتد انگليس پاتك خواهد زد.» اين ژنرال چهارستاره بازنشسته گفت طرح بازنگري‌شده بمباران «مي‌تواند موثر واقع شود، ولي به شرطي كه در پاسخ به حمله‌اي از جانب ايران باشد. انگليس ممكن است براي تسويه حساب بخواهد اين كار را بكند ولي افراد منطقي‌تر مي‌گويند اين كار را در صورتي انجام دهيم كه ايران دست به يك حمله در داخل خاك عراق بزند. بايد ده تا سرباز امريكايي كشته شود و چهار تا كاميون بسوزد.» وي افزود «خيلي‌ها در لندن معتقدند كه كاخ سفيد در جريان زمينه‌سازي براي جنگ عراق سر دولت توني بلر را كلاه گذاشته است. به همين دليل امروز اگر كسي وارد دفتر گوردون بروان شود و بگويد «ما اين اطلاعات را از امريكا داريم» براون از او مي‌پرسد «از كجا آمده؟ به تاييد ما رسيده؟» توقع براي اثبات شواهد خيلي بالا رفته است.»دولت فرانسه با دولت امريكا در مورد اضطراري بودن مساله برنامه هسته‌اي ايران هم‌عقيده است و معتقد است كه ايران قادر است كه ظرف دو سال يك كلاهك جنگي توليد كند. در اواخر ماه اوت نيكولا ساركوزي، رييس‌جمهور تازه‌منتخب فرانسه، با اعلام اين هشدار كه اگر ايران برنامه هسته‌اي خود را متوقف نكند ممكن است موردحمله قرار گيرد جنجالي به پا كرد. ولي با اين همه مقام ارشد اطلاعاتي سابق به من گفت كه فرانسه به كاخ سفيد گفته كه ترديدهايي درباره يك حمله محدود دارد. بسياري در دولت فرانسه به اين نتيجه رسيده‌اند كه دولت بوش در مورد وسعت مداخله ايران در عراق اغراق كرده است؛ به گفته يك ديپلمات اروپايي، آنان معتقدند كه «مشكلات امريكا در عراق به خاطر اشتباهات خودشان است و حال امريكايي‌ها سعي دارند كمي چنگ و دندان نشان دهند. حمله امريكا به ايران تنها نشان خواهد داد كه دولت بوش دستور كار خود را در قبال ايران دارد.»يك مقام اطلاعاتي اروپايي به نكته مشابهي اشاره كرد. او به من گفت «اگر به ايران حمله كنيد و اسمش را مقابله با تاسيسات هسته‌اي ايران نگذاريد، پايه‌هاي رژيم مستحكم‌تر مي‌شود و غلظت اسلامگرايي در خاورميانه بيشتر مي‌شود.»احمدي‌نژاد در سخنان خود در سازمان ملل گفت از نظر ايران موضوع هسته‌اي خاتمه يافته است. وي گفت ايران كار را تنها از طريق آژانس بين‌المللي انرژي هسته‌اي دنبال خواهد كرد و تسليم فشارهاي غيرقانوني و سياسي قدرت‌هاي زورگو نخواهد شد. وي پس از اين سخنراني در يك كنفرانس مطبوعاتي گفت «تصميمات امريكا و فرانسه اهميت ندارند.» محمد البرادعي، مدير كل آژانس، چندين سال است كه علنا درگير بحث و جدالي غالبا شديد با دولت بوش است؛ طبق تازه‌ترين گزارش آژانس ايران در زمينه غني‌سازي اورانيوم از آنچه انتظار مي‌رفت بسيار عقب‌تر است. يك ديپلمات در وين، محل استقرار آژانس، گفت «همان‌طور كه البرادعي تمام اين مدت گفته ايران سال‌ها با توليد سلاح هسته‌اي فاصله دارد. با راه‌اندازي سه هزار سانتيفوژ كه نمي‌توان بمب ساخت.» اين ديپلمات در اشاره به عناصر جنگ‌طلب دولت بوش افزود «آنها از البرادعي خوششان نمي‌آيد، چون در موضع انكار قرار دارند. و حالا سياست مذاكره‌شان شكست خورده و ايران همچنان دارد اورانيوم غني مي‌كند و هنوز دارد پيشرفت مي‌كند.»اين ديپلمات ضمن اشاره به تيره شدن روابط آژانس با دولت بوش از زمان زمينه‌سازي اين دولت براي حمله به عراق گفت «ادعاهاي كاخ سفيد همه‌اش كذب محض بود و البرادعي از آن دروغ‌ها بيزار است.»هانس بليكس، مدير سابق آژانس، نيز ضمن ابراز ترديد در مورد تعهد دولت بوش به ديپلماسي گفت «برگ‌هاي زيادي هست كه واشينگتن مي‌تواند بازي كند. ولي در عوض سه فروند ناو هواپيمابر در خليج فارس مستقر مي‌كنند.» بليكس درباره نقش ايران در عراق گفت «برداشت من اين است كه سعي ايالات متحده بر آن بوده كه با طرح يك رشته اتهام عليه ايران زمينه را براي يك حمله احتمالي آماده كند و براي اين كار دارد بهانه‌جويي مي‌كند.» رهبري ايران هم اين فشار را احساس مي‌كند. در كنفرانس مطبوعاتي احمدي‌نژاد كه پس از سخنراني وي در سازمان ملل برگزار شد از او در مورد يك حمله احتمالي پرسيدند و او گفت «آنها دلشان مي‌خواهد كه به ما ضربه بزنند ولي به ياري پروردگار موفق نخواهند شد.» به گفته يك مشاور سابق وزارت امور خارجه امريكا در خصوص ايران، مقامات ايراني در جلسه‌هاي ديپلماتيكي كه در بغداد با كراكر، سفير امريكا در عراق، داشتند از اين گله‌مند بودند كه دولت بوش حاضر به استفاده از اطلاعات آنها در مورد صحنه سياسي عراق نيست. اين مشاور سابق گفت «آنها مي‌خواهند اين پيام را به ايالات متحده برسانند كه ما مي‌توانيم به شما در عراق كمك كنيم. هيچ‌كس بهتر از ما عراق را نمي‌شناسد.» ولي در عوض ايراني‌ها دارند خود را براي حمله امريكا آماده مي‌كنند. اين مشاور گفت از منبعي در ايران شنيده كه سپاه پاسداران به رهبران مذهبي گفته است كه آنها مي‌توانند در برابر حمله امريكا مقاومت كنند. اين مشاور گفت «سپاه ادعا مي‌كند كه مي‌تواند در حصار امنيتي امريكا رخنه كند. آنها لاف مي‌زنند كه با اسپري روي بدنه يك ناو امريكايي را علامت‌گذاري كرده‌اند تا به امريكايي‌ها نشان دهند كه مي‌توانند به آنها نزديك شوند.» (من از يك مقام ارشد اطلاعاتي سابق شنيدم كه در بهار امسال در حادثه‌اي غيرقابل‌توضيح يك ناو امريكايي هنگامي كه در قطر لنگر انداخته بوده روي بدنه‌اش را با اسپري رنگ‌پاشي كرده‌اند، كه منشاء آن لاف‌زني احتمالا همين قضيه بوده است.)اين مقام ارشد اطلاعاتي سابق گفت «خيال مي‌كنيد آن آدم‌هاي احمق در تهران مي‌گويند عموسام آمده! بهتر است تسليم شويم؟ واقعيت اين است كه حمله به ايران اوضاع را ده‌برابر وخيم‌تر مي‌كند.»يك واقعه ديگر كه اخيرا در افغانستان رخ داد تنش بر سر اطلاعات را نشان مي‌دهد. نشريه تلگراف چاپ لندن در ماه ژوئيه گزارش داد كه سلاحي كه ظاهرا يك موشك دوش‌انداز اس اي 7 بوده به سمت يك فروند هواپيماي هركولس سي 130 امريكايي شليك شده كه البته به هدف اصابت نكرده است. چند ماه بعد تكاوران انگليسي موفق به رديابي چند كاميون حامل اسلحه‌هاي مختلف، ازجمله يك فروند موشك اس اي 7، شدند كه از مرز ايران مي‌آمدند. ولي به هيچ وجه نمي‌شد مطمئن شد كه موشك شليك‌شده به سي 130 از ايران آمده، به‌ويژه آنكه موشك‌هاي اس اي 7 را مي‌توان از طريق دلالان اسلحه در بازار سياه تهيه كرد. وينسنت كانيسترارو، افسر بازنشسته سيا كه با همتايان خود در انگليس همكاري نزديك داشته، در ادامه اين ماجرا گفت: «انگليسي‌ها به من گفتند اولش ترسيدند ما را در جريان حادثه قرار دهند، از ترس اينكه مبادا چني آن را بهانه حمله به ايران كند.» وي گفت ولي پس از آن اطلاعات گزارش شد.ژنرال چهارستاره بازنشسته نيز تاييد كرد كه دستگاه‌هاي اطلاعاتي انگليس «نگران بودند» كه اطلاعات را گزارش كنند. اين ژنرال بازنشسته گفت «انگليسي‌ها به ايراني‌هاي اعتماد ندارند ولي به بوش و چني هم اعتماد ندارند.»