روشنگری
ژنرال ديويد پتريوس فرمانده نيروهای نظامی آمريکا در عراق، و رايان کروکر سفير آمريکا در عراق، روز سه شنبه 8 آوريل در مقابل کميته امور خارجی سنای آمريکا حاضر شدند تا آخرين گزارش اوضاع عراق را ارائه کنند. خطوط رسمی گزارش عمدتا برای رسانه ای شدن تنظيم شده بود. اماگزارش واقعی اوضاع، برای ناظران و البته برای سناتورها بويژه سه سناتوری که نامزد های اصلی انتخابات رياست جمهوری هستند، در فاصله سفيد بين خطوط ارائه شده بود. پيام کاملا روشن و درست عکس آن چيزی بود که خطوط رسانه ای گزارش به نمايش ميگذاشتند:اوضاع بطور اسفناکی نااميد کننده است، عقب نشينی را بايد متوقف کرد. سوالات سناتورها که بخش عمده ای از آن ها روی حمله اخير به بصره و در گيری با نيروهای مقتدا صدر متمرکز بود بيش از خود گزارش اين واقعيت را نشان ميداد. حمله مزبور در حقيقت آزمايش نهايی نظاميان عراقی تعليم ديده توسط ارتش آمريکا قبل از اعلام گزارش بود. تام انگلهارت که مقالات او از جمله بهترين گزارشات و تحليل ها در رابطه با عراق از زمان حمله 2003 تاکنون است، در آستانه جلسه اخير سنای آمريکا مقاله ای نوشت که در مورد وضعيت نظاميان عراقی وابسته به آمريکا اطلاعات تکان دهنده ای دارد. اين اطلاعات عمدتا با استفاده از گزارشات مندرج در رسانه های رسمی غربی جمع شده و زمينه ای برای ارزيابی وضعيت ,ارتش عراق , به دست ميدهد. چکيده ای از مقاله را که يک هفته قبل از اجلاس نوشته شده بود،در زير ميخوانيد. در ادامه پاره ای از اطلاعات موجود در آخرين مقاله پاتريک کابرن گزارشگر روزنامه ايندينپندنت در مورد علل صعود مقتدا صدر آمده است. خطاب به ژنرال Betray Us*: اعتراف کنيد، اوضاع عراق وخيم تر شده و طرح افزايش نيروها شکست خورده است آنها آمدند، ديدند، و در رفتند. اين خلاصه ی داستان ,عمليات تهاجمی, اخير در بصره - و ,بغداد,- است. عمليات فقط چند روز طول کشيد، ولی حالا عناوين مقالات خارجی مربوط به آن، قصه تلخی را بازگو ميکنند. در درون اين مقالات به اطلاعات باز هم بدتری دست پيدا ميکنيم. استيون فارل و جيمز کلنز در نيويورک تايمز تخمين زدند حداقل 1000 سرباز و پليس عراقي، يعنی بيش از 4 درصد نيروهای اعزامی به بصره، از جمله ده ها افسر و حداقل دو فرمانده ارشد در جريان جنگ ,پست های خود را رها کردند., در مقالات ديگر اعداد وحشتناک ترند. از جمله ارنستو لندو و همکارش در واشينگتن پست ارزيابی کردند 30 درصد نيروهای حکومت قبل از اعلام آتش بس ترک خدمت کرده بودند.ارزيابی تينا سامن از لس آنجلس اين بود که 50 درصد نيروهای پليس در بحبوحه درگيری گسترده در زاغه نشين ,صدر سيتی,، پايگاه ميليشيای ارتش مهدي، از خدمت در رفتند. به عبارت ديگر بعد از سال ها تعليم فشرده توسط مشاوران آمريکايی و يک سرمايه گذاری 22 ميليارد دلاري، سخنگوی نظاميان آمريکا حالا يک بار ديگر تلاش ميکند تا آنجا که در توان دارد ظاهری مناسب برای اين رسوايی فاجعه بار استراتژيک دست و پا کند، رسوايی که نجات از آن به ياری مذاکرات بين مقتدا صدر و مشاوران مالکی با وساطت سردار سليماني، کسی که خزانه داری آمريکا او را در ليست تروريست های خود گذاشته است، ميسر شد. طنز را ببينيد. اين است توجيه مساله از نظر فرمانده زمين گير شده ی آمريکايی:, تا آنجا که ما ميدانيم، بخش عمده ی اين [ترک خدمت کنندگان]از سربازان تازه نفسی بودند که تازه تعليمات پايه ای را تمام کرده بودند و احتمالا اعزام آنها به ميدان جنگ زود بود., اين هفته که ژنرال پتريئوس از ,منطقه سبز, ی که از هميشه سرخ تر، و خطرناک تر شده است به آمريکا آمده اند، چند واقعيت مهم را بايد در خاطر داشت: 1) اوضاع عراق از هميشه وخيم تراست. هرکس عکس آن را بگويد باورنکنيد. عراقی که ژنرال ادعا خواهد کرد در اثراعزام نيروهای اضافی ,خشونت در آن کمتر شده است,، مجموعه ای است از: دولت شهرهای آماده ی انفجار، ميليشياهای در حال تکثير که تا دندان مسلح شده اند، محدوده های در حال رقابت که تا دندان مسلح شده اند، و فرقه های مذهبی در حال رقابت که تا دندان مسلح شده اند. بدتر از همه اين است که آمريکا تحت مديريت پتريئوس و رايان کروکر بزرگ ترين عامل اين تکثير بوده است. با پول و سلاح ايالات متحده، نزديک 100000 سنی به صورت ميليشيايی سازمان يافته است که به تاييد گزارشات، قصد دارد يک روز ,ايرانی ها,[يعنی حکومت مالکی] را نابود کند. آمريکا همچنين حامی ميليشيای شيعه [يعنی همان به اصطلاح ارتش عراق] است. آمريکا در بصره در جنگ داخلی بين شيعه ها به نفع يک طرف وارد شد. همانطور که نير روزن Nir Rosenدر مقاله درخشان خود در نيشن خاطر نشان ميکند، بغداد اکنون چيزی بيش از مجموعه ای از ,فئودال نشين ها تحت اداره جنگ سالاران و نيروهای ميليشيا نيست,، مدلی که بقيه کشور از آن تقليد ميکند. روزن اضافه ميکند:, دولت بوش و ارتش ايالات متحده ديگر از عراق به مثابه يک پروژه عظيم ملت سازی ياد نمی کنند، و رسانه های آمريکا فرمانبرانه همين کار را ميکنند., در اين ضمن در شمال عراق که کمتر زير توجه قرار داده ميشود، يک جنگ داخلی عرب/ کرد برای تسلط برشهر نفتی کرکوک، و احتمالا موصل، در حال جوشش است. گزارش پپه اسکولار در آسيا تايمز در اين رابطه قابل توجه است. اين يک کابوس است. 2)دولتمردان بوش فاقد قدرت يادگيری هستند. آنها نمی توانند واقعيت های عراق (و منطقه)را در يابند و مثل ژنرال های جنگ اول فقط سربازان شان را به ميزانی فزون از ظرفيت تحمل آنها با تغييرات جزيی در تاکتيک، مکرر و مکرر به آنجا می فرستند. در اين مورد تونی کارون در مقاله اش در تايم دات کام مقاله درخشانی دارد و مينويسد تهاجم شکست خورده مالکی ,تقريبا کاملا همان مدل جنگ های بوش و موتلفانش در حمله به گروه های وابسته از آغاز ,جنگ با ترور, را به نمايش ميگذارد., 3)ادعای ,موفقيت, طرح افزايش نيرو(surge) از آغاز يک تاکتيک مدل پونزی (Ponzi scheme) برای رسيدن به اهداف کوتاه مدت، به بهای گران در آينده بوده است. دولت بوش با خريدن زمان برای جنگ خود در داخل آمريکا، بدهی به بار می آورد که در آينده بايد با فاجعه و خشونت باز پرداخت شود. حالا به اين اميد است که قبل از فرارسيدن زمان پرداخت کامل آن،از دفتر رياست جمهوری در رفته باشد. 4) حالا يک طرح ديگر افزايش نيرو (surge) بطور مخفيانه در دست اجراست که در گزارش پتريوس و کراکر در اين هفته از آن صحبتی به ميان نخواهد آمد. در سال گذشته نيروی هوايی تقويتی به منطقه فرستاده شد و اکنون بطور فزاينده به کار گرفته ميشود. زمان بازپرداخت سنگين اين طرح نيز در آينده خواهد رسيد. 5) يک عقب نشينی سريع ولی معقول از عراق تنها راه خروج از اين باطلاق است (و با توجه به تاخير تاکنوني، اين عقب نشينی خيلی خوش منظر نخواهد بود.) عليرغم اين، حتی يک طرح پيشنهادی هم در اين رابطه روی ميز قرار داده نشده است. در واقع چنانکه در گزارش وارن استوربل و نانسی يوسف آمده است، رسوايی فاجعه بار يورش به بصره , بحث عقب نشينی نيروهای آمريکايی در آينده نزديک را در پنتاگون متوقف کرده است., از آوريل 2003 دولت بوش با هرگام کج در عراق به سوی يک گام کج تر رفته است. متاسفانه در بحث نمايشی که بهاصطلاح ,بهترين و درخشان ترين , آدم های واشينگتن هفته آينده به راه خواهند انداخت، و با کلمات رمز و مشتی تخيلات بی پايه به عنوان چاشنی ادا ميشود، اين واقعيت مطرح نخواهد شد. من برای مادون طبقه تره هم خرد نمی کنم هفته نامه اکونوميست در گزارش خود از تهاجم به بصره، نوشت تنها کسی که توانست دراين حمله بر اقتدار خود بيفزايد مقتدا صدر بود. جرج بوش با اتکاء به گزارش تزيين شده ی پتريوس و کروکر، طرح افزايش نيروها را ,موفق, خواند و گفت توقف عقب نشينی به خاطر اين است که آمريکا,ابتکار عمل, را در دست دارد و بايد ضربه نهايی را به ,القاعده, وارد کند. اين در حالی است که ارزيابی ها از همه سو حاکی از برآمد نيروی های بنيادگرای صدر به عنوان مقتدرترين نيروی ضد اشغال است. اگر ,موفقيت, ادعايی بوش در عراق اين است، ترديدی نيست که بوش بهترين دليل برای مخالفت را به نيروهای ضد جنگ و حمله به کشورها داده است. به عبارت ديگر با اين موضع گيری بوش، برای مخالفت با جنگ لازم نيست به دروغ های او متوسل شويم، کافی است حرف های او را باور کنيم. برای درک اوضاع وخيمی که تام انگلبرت تشريح کرده است، مطالعه مقاله پاتريک کابرن در مورد علت برآمد مقتدا صدر بسيار کمک کننده است. کابرن در آغاز اين مقاله نوشته است پل برمر حاکم آمريکايی عراق از ابتدا به شدت با مقتدا صدر دشمنی می ورزيد و او را بطور بالقوه عاملی برای از هم پاشيدن اوضاع عراق ميدانست. اما توضيحات بعدی کابرن بوضوح نشان ميدهد صعود صدر به موقعيت کنونی محصول از هم پاشيدگی عراق در اثر جنگی است که منطق آن از لگدمال کردن حقوق ملت ها و بهره کشيدن از اقشار فقير و زحمتکش آنها اخذ شده بود. برمر با ماموريت بازسازی عراق براساس مدل ايده آل نوليبرالی بدون وجود هرنوع مانع محلی به اين کشور اعزام شده بود. ,هرنوع مانع محلی, يعنی حتی يک متحد مشتاق همکاری مثل صدام را جنگ از ميان بر ميداشت، زيرا اين نوع متحد هم ادعايی بر حاکميت ملی داشت و مزاحم محسوب ميشد. برمربه نوشته کابرن مقتدا صدر را به اين دليل تحقير ميکرد که او را آدمی ميديد که ,عوام بی سر و پا, را تحريک ميکرد. او در مقابل توضيح مقامات عراقی که به او می گفتند صدر ,ميليون ها شيعه فقير را نمايندگی ميکند, با عصبانيت پاسخ ميداد:, من تره هم برای اقشار مادون طبقه و اينکه صدری ها چه کسانی را نمايندگی ميکنند خرد نمی کنم,. کابرن می نويسد اين در شرايطی بود که 70 درصد جمعيت طبق آمار وزارت کار عراق بی کار بودند. ,صدر سيتی, که يک پايگاه عمده توده ای مقتدا صدر است، 2.5 ميليون جمعيت را در خود جا داده است که در يک مساحت 20 کيلومتر مربعی در خانه هايی فشرده به هم زندگی می کنند. کابرن می نويسد صدر سيتی که رسانه ها بطور روتين آنرا شهرکی ,در حاشيه بغداد, ميخوانند، در واقع خيلی بزرگ تر از اين عنوان است و اگر يک شهر جداگانه بود، دومين شهر کشور بعد از بغداد، بزرگ تر از بصره و موصول، به شمار می آمد. او اضافه ميکند واقعيت صدر سيتی را هم صدام و هم حکومت موقت آمريکا تحت رياست برمر مخفی ميکردند، زيرا از اعتراف به وجود چنين ناحيه ای که مردم ساکن آن آشکارا يا نهانی با قدرت حاکم خصومت ميورزند واهمه داشتند. کابرن مينويسد اکثريت جمعيت اين ناحيه که تقريبا تماما شيعه است سال های 50 به اين منطقه پناه آوردند. آنها از آزار فئودال های زمين دار در استان عماره در جنوب کشور می گريختند. کابرن در اين مقاله نوشته است تکيه اساسی برمر بر شورای عالی انقلاب اسلامی SCIRI و حزب الدعوه بود که با عضويت در شورای حکومت عراق Iraqi Governing Council در دستگاه قدرت برنشانده توسط آمريکا سهيم شده بودند و به همين جهت در نظر مردم به عنوان عوامل دست نشانده اشغال محسوب ميشدند. برمر به اين احزاب شيعه برای سرکوب شورش سنی ها نياز داشت. آيت الله سيستانی نيز از سياست فاصله ميگرفت و در مخالفت با اشغال فعال نبود. به اين ترتيب بعد از قتل حکيم و خويی دو آخوند برجسته شيعه که اولی را به نيروی صدر ارتباط داده اند، در آريستوکراسی دستگاه روحانيت شيعه، تنها مقتدا صدر مانده بود که هم بر وسيع ترين قشر آسيب ديده تکيه کرده و خدماتی را که حکومت موقت آمريکا از مردم دريغ ميکرد به آنها ارائه ميداد، هم بطور فعال با اشغال مخالفت ميکرد. همه اينها در حالی بود که همه نيروهای شيعه با سوء ظن به آمريکا نگاه می کردند و ميدانستند در صورت موفقيت به سوی آن ها نشانه گيری خواهد کرد، بنابراين عليرغم اختلافات در مواقع حساس به توافق با هم دست ميزدند. اين شامل سيستانی هم بود که تمايلش به فاصله گرفتن از سياست و عدم تمايل به تشکيل دولتی مشابه رژيم اسلامی به قصد جدايی دين از دولت نبود، بلکه با نگاهی به فساد ايجاد شده در جمهوری اسلامی سعی ميگرد قدرت مرجعيت شيعه را در عراق حفظ کرده و بر مبنای نفوذ آن قوانين شريعت را به دولت بياورد. به اين ترتيب سياست آمريکا و ائتلاف آن با سيستانی و شورای عالی انقلاب اسلامی عراق و حزب الدعوه به منظور جنگ با مقاومت ضداشغالگرانه سنی ها، مذهب را در بالا به قدرت نشاند و در پائين انبوه نيروهای مقتدا صدر با اعمال خشونتی لجام گسيخته سياست مذهبی کردن جامعه را پيش ميبردند. مقاله کابرن نشان ميدهد در سال 2004 ديگر مقتدا صدر به نيروی عمده ای تبديل شده بود. اين زمانی بود که آمريکا دچار توهم بود و تصور ميکرد مردم کشورها نيز مثل بوروکرات های نشسته در قدرت در سالن های بين المللی به راحتی با اشغال کنار می آيند و می توان تعدادی سرباز را همراه با شماری مقاطعه کار که به قصد پول اندوزی خطر ميکنند،و تعدادی سرباز تازه وارد گود شده ی اوکراينی و لهستانی برداشت و به آن سوی اقيانوس ها رفت و به مردم يک کشورامر کرد از اين ببعد از اين ها فرمان ببريد. به اين قطعه از نوشته کابرن توجه کنيد: ,من آن موقع در کوت در کناره دجله بودم.اوکراينی ها تنها نمايندگان نيروهای ائتلاف بودند که مسلح بودند. مردم نسبت به دخالت آنها به چشم حقارت نگاه ميکردند. دوستی به من گفت:, آنها از ما فقيرترند. شما ميتوانيد چند پاکت سيگار به آنها رشوه بدهيد و از ايستگاه های بازرسی بگذريد., و اين در شرايطی بود که صدر، آن ,گدا گرسنه های مادون طبقه, را که همه رها کرده بودند، زيربال خود گرفته بود. کابرن مينويسد يک کارگر 23 ساله از صدر سيتی که برای جنگ به نجف آمده بود، به او ميگويد:,مردم هرچه دارند می فروشند تا اسلحه بخرند و همره با ارتش مهدی بجنگند., و اين بعد از 12 سال تحريم وجنگ بود که آنچه مردم داشتند را برای آنها به گنجينه ای عزيز تبديل کرده بود. آمريکا بعد از آن از مقاومت عراق آموخت و تلاش کرد با به اصطلاح ,محلی کردن, جنگ و تعليم ,نيروهای امنيتی عراق, بين سربازان خود و مقاومت محلی يک فاصله حفاظتی ايجاد کند و ,ارتش عراقی, را تحت پوشش حملات هوايی آمريکايي، به جنگ با ,مقاومت عراقی, وادارد. ائتلاف با ,جنگجويان, سنی و ايجاد ميليشيايی متشکل از شورشيان سابق نيز مکمل همين تاکتيک بود. شکست نيروهای مالکی در تهاجم اخير را بايد در اين زمينه مورد بررسی قرار داد. ظاهرا تجربه حمله به بصره نشان داده است که آمريکا و انگليس بايد خود راسا زحمت جنگيدن را متقبل شوند و از ,ارتش عراقی, کاری ساخته نيست. به عبارت ديگر اوضاع به سال های نخست برگشته است.اين است معنای واقعی ,ابتکار عمل, که بوش در باره آن داد سخن داد. اين ,ابتکار, به درجات زيادی حاکی از ,اجبار, است و چاره ای به جز ,توقف عقب نشينی, نيست. مقتدا صدر:,من از نظر سياسی به سنی ها نزديک تر هستم , هفته نامه اکونوميست در گزارش خود آورده است مقتدا صدر در مصاحبه ای با شبکه الجزيره گفت: من از نظر مذهبی شيعه هستم، اما از نظر سياسی به سنی ها نزديک ترم. به نوشته اکونوميست، اين مصاحبه در جريان حمله به بصره پخش شد، اما احتمالا قبلا ضبط شده بود. تنها همين گفته صدر نشان ميدهد همه طرف ها خود را برای جنگ های بزرگ در آينده و سازمان دادن ائتلاف های متناسب با اهداف سياسی خود آماده ميکنند و اگر در سياست آمريکا تحولی روی ندهد، روند اوضاع عراق در آينده بستگی به اين دارد که آيا فرقه های مذهبی بر اختلافات خود فايق آمده و جنگ با اشغال تحت هدايت فرقه های مذهبی در مرکز درگيری ها قرار خواهد گرفت، يا آمريکا در تاکتيک خود برای به جان هم انداختن فرقه های مذهبی و قومی موفق شده و جنگ داخلی خصلت درگيری ها را روشن خواهد کرد. در هر دو حال آزادی و دمکراسی با فاصله نوری از سنگرهای دو طرف فاصله خواهد داشت و عراق ممکن است يا به شرايط بلافصل بعد از تهاجم 2003 يا به شرايط بدتر جنگ داخلی بعد از انفجار سامره برگردد و آنوقت رئيس جمهور جديد در واشينگتن به چه راه برون رفتی متوسل خواهد شد، جای تامل و نگرانی دارد. با وجوداين در جلسه واشينگتن وقتی يک سناتور دمکرات، پتريوس را تحت فشار قرار داد که جمع بندی خود را ارائه دهد، او که نخست از پاسخ طفره ميرفت، سرانجام طرح افزايش نيروها را موفق خوانده و جمله معروف مادلين آلبرايت را تکرار کرد که اين جنگ به مصائبش , می ارزيد.,! که ما را به اين سوال ميرساند: اگر او واقعا راست می گويد و آمريکا ازاوضاع عراق راضی است و به عراق حمله کرده بود که اين وضعيت را بوجود بياورد، آيا ويرانی عراق هدف از قبل تعيين شده ی تهاجم به عراق نبوده است؟ آيا آمريکا از آغاز در اين انديشه بود که فقط در خرابه های بابيلون ميتواند ,گنج سياه, خود را بيابد و تحت اختيار بگيرد؟ و کاری که اکنون مانده است دورکردن دست خرده دزدهای ديگر مثل رژيم ايران و از بين بردن ,موانع جزيی, است که گاه به صورت شورش سنی و گاه به صورت شورش شيعه سر برميدارند؟ آزادی و دمکراسی که زير مشت هردو طرف و نيروهای سياهی که از تحريم طولانی و جنگ سر برآورده اند، فعلا توان و رمق خود را از دست داده و مانع عمده برای رئيس جمهور و ژنرال هايش به شمار نمی آيد.
*Betray Us،,بتری آس, بروزن ,پتری آس, به معنای ,خيانت کن به ما,،اشاره است به آگهی جنبش موو آن در نيويورک تايمزدر آستانه گزارش سپتامبر ژنرال پتريوس که با کنايه از گوش به فرمانی اين ژنرال نسبت به خواست های دولت بوش و ارائه گزارش نظامی منطبق با تمايل سياسی دولت مردان در کاخ سفيد، اين لقب را به او داده بود. *مقاله تام انگلهارت http://www.alternet.org/waroniraq/81572/?page=entire*مقاله پاتريک کابرن در باره صعود مقتدا صدر دراينديپندنت را در بخش بين المللی روشنگری بخوانيد: http://world.roshangari.com/*گزارش اکونوميست از تهاجم اخير به نيروهای مقتدا صدر http://www.economist.com/world/africa/displaystory.cfm?story_id=10979883
*Betray Us،,بتری آس, بروزن ,پتری آس, به معنای ,خيانت کن به ما,،اشاره است به آگهی جنبش موو آن در نيويورک تايمزدر آستانه گزارش سپتامبر ژنرال پتريوس که با کنايه از گوش به فرمانی اين ژنرال نسبت به خواست های دولت بوش و ارائه گزارش نظامی منطبق با تمايل سياسی دولت مردان در کاخ سفيد، اين لقب را به او داده بود. *مقاله تام انگلهارت http://www.alternet.org/waroniraq/81572/?page=entire*مقاله پاتريک کابرن در باره صعود مقتدا صدر دراينديپندنت را در بخش بين المللی روشنگری بخوانيد: http://world.roshangari.com/*گزارش اکونوميست از تهاجم اخير به نيروهای مقتدا صدر http://www.economist.com/world/africa/displaystory.cfm?story_id=10979883
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر