۱۳۸۹ دی ۳, جمعه

کوزوو- «دولت کابوس»

اروپا به وحشت افتاده است

هاشم تاچی، نخست وزیر سابق جمهوری خودخوانده کوزوو هنوز اعلام پیروزی حزب دموکرات در انتخابات پیش از موعد پارلمانی را به پایان نرسانده بود که، صدای انفجار همزمان چند رسوائی شنیده شد. نمایندگان احزاب رقیب بر وقوع تخلفات و انجام تقلبات گسترده در جریان برگزاری انتخابات انگشت گذاشته و از برسمیت شناختن نتایج آن خودداری کردند. بر اساس نتایج اعلام شده، حزب دموکرات ٣١ درصد آراء را بخود اختصاص داده، ولی از بیم تداوم بحران سیاسی، به تنهائی نمی تواند دولت تشکیل دهد.

اما یک رویداد جدی تر از همه، انتشار گزارش دیک مارتی، کمیسر حقوق بشر شورای اروپا در مورد جنایات ارتکابی جدایی طلبان آلبان در اراضی ایالت خودمختار کوزووی صربستان در اواخر دهه ٩٠ بود. دیک مارتی گزارش خود را بر اساس تحقیقات دو ساله و با استناد به داده های مقامات اف بی آی(F.B.I.) و دیگر سرویس های اطلاعاتی تنظیم و در رسانه های جمعی منتشر نمود.

در گزارش دیک مارتی گفته می شود: به نوشته روزنامه «پلیتیک» بلگراد، هاشم تاچی، «رهبر گروههای شبه مافیائی آلبان» و نخست وزیر کوزوو، «در قبال قاچاق اسلحه، مواد مخدر و اعضای بدن انسان در شرق اروپا مسئول شمرده می شود». هاشم تاچی، بعنوان رهبر گروهی معرفی می شود که فعالیتهای جنائی خود را درست در آستانه جنگ سال ١٩٩٩ آغاز کرد. از آن وقت تاکنون، وی از نفوذ بزرگی در اداره این ایالت برخوردار است. اطرافیان تاچی به آدمربائی، پیش از همه، به ربودن صربها و انتقال آنها به آلبانی، متهم هستند که در آنجا ربوده شدگان را کشته و اعضای داخلی بدن آنها را بمنظور فروش بیرون می آوردند.

تأکید می شود که رابطه تاچی با جنایتهای سازمان یافته به سال ١٩٩٨، زمانیکه گروههای شبه نظامی تحت رهبری او با عنوان به اصطلاح ارتش آزدیبخش کوزوو(.K. L. A) بر منطقه درنیتسا تسلط یافتند، بر می گردد. در جریان جنگ و پس از آن، نیروهای تحت کنترل تاچی، صربها، کولی ها و آلبانی تباران کوزوو را که با «دشمنان» همکاری می کردند، به سختی مجازات کردند.

مارتی در گزارش خود می گوید: جامعه بین المللی، ضمن محکوم کردن جنایت صربها، «بمنظور دستیابی به ثبات موقت در کوزوو»، بر جنایتهای «ارتش آزادیبخش» چشم فرو بست.

این گزارش توجه جدی مطبوعات غربی را نیز جلب کرده است. بطوری که «تایمز» لندن، کوزوو را «دولت کابوس» نامیده و «گاردین» تأئید می کند که «کوزوو یعنی، تکرار اشتباه عراق». «فرانکفورتر روندشاو» آلمان نیز می نویسد: « از بالا تا پائین کوزوو در تسلط مافیاست».

مارتی در کنفرانس مطبوعاتی بیان داشت: «در همه این حوادث بیش از همه این مسئله مرا در بهت فرو برده است که واقعیات اعلام شده در گزارش، برای نهادها و سازمانهای امنیتی بسیاری که تا آن زمان سکوت کرده بودند؛ روشن بود». به گفته مارتی، بخشی از جنایتها در اراضی آلبانی که دولت آن مانع تحقیقات می شود، روی داده است.

بطوریکه تلویزیون صربستان روز پنجشنبه خبر داد، کمیسیون پارلمان شورای اروپا پروژه گزارش دیک مارتی را که در آن تاچی بعنوان رهبر سازمان مافیائی مسئول قاچاق اسلحه، مواد مخدر و اعضای بدن انسان، معرفی شده است، تأئید کرد.

برگردان: ا. م. شیری

منبع: روزنامه و تارنگاشت «سووتسکایاراسیا»،

(١٣۵٠١) ١٣٩،

١٨ دسامبر ٢٠١٠

پی نوشت مترجم:

در یک ضرب المثل باستانی مردم ما گفته می شود: «آش آن قدر شور بود که خان هم فهمید!». آری! رسوائی دموکراسی بورژوائی و مداخلات خارجی در استان کوزووی صربستان چنان از حد گذشته است که صدای کمیسیون حقوق بشر پارلمان شورای اروپا نیز بلند شده و امپریالیستهای اروپا چنان از جنایات هاشم تاچی و «ارتش آزادیبخش کوزوو» تبرّی می جویند که انگار، دولت کوزوو، همین شخص و گروههای تحت رهبری او و همچنین، باندهای القاعده، طالبان و دیگر گروههای جنائی ــ مافیائی مشابه، دست پخت دولتهای امپریالیستی اروپا و آمریکا و اتاقهای فکر آنها نبوده، از سوی نهادهای سیاسی، مالی، نظامی و امنیتی همین دولتها حمایت، تأمین و تسلیح نشده و بر سر کار گمارده نشده است.

___________________________________________________

این مطلب و نوشتارهای دیگر از همین قلم، در آدرس زیر نیز در دسترس می باشد:

www.eb1384.wordpress.com

۱۳۸۹ آذر ۲۳, سه‌شنبه

دهان تاریخ را نمی توان دوخت:



به گزارش رسانه های خبری نیروی د ریائی آمریکا به واحدهای تابعه خود دستورداده است درمورد گستره ‘آبی بین ایران وشبه جزیره عربستان از نام جعلی وساختگی " خلیج عربی" استفاده کنند. گفتنی است که صدور چنین دستورالعمل کینه توزانه وبازی با احساسات ملتی که قرن ها پیش از پیدایش قاره آمریکا آنرا به نام خلیج فارس د رتاریخ جهان به ثبت رسانده است چندان تعجب آورنیست چرا که اندیشکده تولید کننده سیاست دفاعی آن کشور درخارج از مرزهایش قراردارد که ضربه زدن به حیثیت جهانی کاخ سفید و دشمن تراشی برای ایالات متحده آمریکا ازشاخصه های آنست که براندیشمندان ومحافل غلمی وحقوقی جهان پوشیده نیست .

"خلیح فارس " نامی که جعل نمی پذیرد:

اسناد ومدارک تاریخی ونقشه ها واطلس ها ی جغرافیائی که در طی سده گذشته بوسیله مراجع علمی معتبر جهان چاپ ومنتشر شده است همگی این پهنه آبی را با نام خلیج فارس مشخص کرده اند. براین اساس "بخشنامه " نیروی دریائی آمریکا به واحد های تابعه جز بی اعتبار کردن کاخ سفید ودامن زدن به موج "آمرکا گریزی" دربین ملت های این منطقه نتیحه دیگری نخواهد دداشت اما جای تاسف اینجاست آقای اوباما که برخلاف سلف خود مردی درس خوانده و آگاه از میزان وابستگی ملت ها به آب وخاک خود می باشند چرا درمقام رئیس جمهوری ایالات متحده آمریکا به آتش افروزان حاکم بروزارت دفاع کشورش اجازه دست زدن به این جعل آشکارو رسوا کننده را داده اند؟

امپراطور برهنه :

براساس تمثیل تحقیر آمیز روزنامه وال استریت جورنال آمریکا امروز جای همان "امپراطوربرهنه" را گرفته است که لباسی از وهم وخیال برتن کرده بود وازهمه انتظار داشت بگویند چه لباس زیبائی است . این روزنامه می افزاید ؟ آ"شکارشدن حقایق نشان از آن دارد که مواضع سیاست خارجی ایالات متحده آمریکا گوئی جز "لباس تازه امپراطور" تعریف دیگری ندارد که همه باید بکویند چقدر برازنده وزیباست وکسی حق ندارد نگاهی تردید آمیز به آن بیندازد" اما این روزنامه فراموش کرده است اضا فه کند که امپراطوربرهنه قرن بیست ویکم را عادت براینست که "سفید" را "سیاه" و "روشنائی "را " ظلمت" ببیند وگرنه چگونه ممکن است کسی دید سالم داشته باشد و نام هزارساله خلیج فارس را "خلیج عربی" ببیند.

دهان تاریخ را نمی دوخت :

تاریخ جهان این گستره آبی را به نام خلیج فارس درسینه خود ثبت کرده وپیوسته به جاعلان ومتجاوزانی نظیرعبدالناصر مصری نهیب زده است که برسرجای خودنشینند تا در"محکمه زمان" محکوم به تاریخ ستیزی وسرقت نام های تاریخی نشوند.

سخن آخر:

آقای اوباما درمقام ریاست جمهوری ایالات متحده آمریکا وفرمانده نیروهای مسلح آن کشوراز بابت گستاخی نیروی دریائی خودمبنی برجعل این نام بجا مانده از قرون واعصار یک پوزش به ملت ایران بدهکارند که امیدوارم شجاعت این مردانگی را داشته باشند ونام خودرا دردفترمردان بزرگ جهان به ثبت برسانند.
 حسن کیوده
 4 دسامبر

۱۳۸۹ آبان ۲۹, شنبه

بیانیه دفتر سیاسی کمیته مرکزی حزب کمونیست یونان


«ناتوی جدید»- سلاح مدرنیزه شده در دست متجاوزان امپریالیست

برگردان: ا. م. شیری

ناتو- دشمن جنبشهای مردمی، پایمال کننده حقوق هر خلقی که راه رشد خود را برمی گزیند.

١- ناتو، ٦١ سال پیش، در سال ١٩٤٩ تشکیل شد. در اجلاس کشورهای عضو ناتو در لیسبون (١٩ و ٢٠ نوامبر) «راه کار استراتژیک جدید» این اتحاد امپریالیستی تدوین خواهد شد.

با تشکیل ناتو، دولتهای سرمایه داری کوشیدند توازن قوای ناسازگار برای امپریالیسم را تغییر دهند. این تغییر، بعد از تشکیل جمهوریهای خلقی در اروپا در نتیجه پیروزی خلقها بر فاشیسم در زیر رهبری اتحاد جمهوریهای سوسیالیستی شوروی که بار اصلی این نبرد عظیم را تحمل کرد، حاصل شد.

در عین حال، ترکیب و ساختار ناتو انعکاسی از تعادل در چهارچوب کشورهای سرمایه داری بود، که در میان آنها ایالات متحده آمریکا نقش رهبری کننده ایفا می کرد و بریتانیا، فرانسه و آلمان بطور جدی تضعیف شده بودند.

عضویت در ناتو حاکمیت سرمایه را در کشورهای عضو، صرفنظر از مناسابات نابرابرانه در آن، تحکیم بخشید. ناتو به قدرتمندترین نهاد قهر و سرکوب جنبشهای کارگری- مردمی در کشورهای عضو و سلاح تجاوز علیه کشورهائی غیرعضو ناتو تبدیل شد. پیمان آتلانتیک شمالی، خود را بعنوان یک سازمان فوق العاده مرتجع، جنایتکار، غیر آزاد و سرکوبگر قرنهای بیستم و بیست و یکم تعریف کرد.

در مقابل این اتحاد سیاسی و نظامی امپریالیستی که بمنظور مقابله با اتحاد شوروی و دیگر کشورهای سوسیالیستی تشکیل یافت، پیمان ورشو تشکیل گردید.

٢- پس از پیروز ضدانقلاب در اتحاد شوروی و دیگر کشورهای سوسیالیستی و انحلال سازمان پیمان ورشو، ناتو «دکترین جدید» خود را بنام تطبیق توازن قوای نوین در مقیاس بین المللی تنظیم کرد، که بمعنی تضعیف نیروهای سـوسیالیسم و جنبشهای ضدامپریالیستی بود.

در شرایط جدید ناتو مجبور بود فکر موجودیت خود را بمثابه نهاد سرکوب تبیین کرده و همچنین، حفظ سرکردگی دولتهای تشکیل دهنده هسته رهبری آن را در رابطه با دولتهای جدید سرمایه داری که شکل گرفتند و قصد دارند اتحادهای خود را بازبینی نموده و موقعیت خود را در بازارهای بین المللی و توافقات بین دولتها بهبود بخشند، تعریف نماید. تغییر در دگمها و ساختار ناتو از جمله مسائلی هستند که پیدایش و تشدید تضادهای جدید درونی امپریالیسم، مثلا، بین ایالات متحده آمریکا و چین، تحکیم موقعیت هند و همچنین برزیل بعنوان ایفاگر نقش قطب در آمریکای لاتین را بازتاب می دهد. آنها تغییر روی داده در توازن قوای بین اعضای ناتو را منعکس می سازند.

بدین ترتیب، بمنظور زمینه سازی برای جنگهای جدید امپریالیستی و مداخله گرانه، برای توجیه جنگهای به اصطلاح «انساندوستانه»، که گویا برای حراست از اقلیت در مقابل «فجایع انسانی» درگیر می کند، «دشمنان»، «تروریستها» و «افراط گراها» نامیده شدند.

ناتو، در عین حال کوشید کشورهای سرمایه داری جدید، بویژه، کشورهای واقع در منطقه منابع غنی انرژی، و دارای اهمیت استراتژیک برای حمل و انتقال آنها را جلب نموده و آنها را از روسیه سرمایه داری جدا نماید.

پیمان آتلانتیک شمالی به آنچه که فوقا ذکرش رفت، از راههای زیر دست یافت:

الف- پیوستن ١٢ کشور به ناتو(چک، مجارستان، لهستان، بلغارستان، استونی، لیتونی، لیتوانی، رومانی، سلواکی، اسلوونی، آلبانی، کرواسی). روسیه این پروسه را بویژه وقتی که به مسئله جلب اوکرائین و گرجستان مطرح بود، متوقف ساخت چرا که این امر، می توانست تلاشهای روسیه برای تشکیل قطب خود در چهارچوب رقابتهای بین امپریالیستی را عقیم بگذارد.

ب- تشکیل سازمان به اصطلاح «همکاری بخاطر صلح» (١٩٩٤) با شرکت ٢٣ کشور جدید سرمایه داری (سابقا سوسیالیستی: ارمنستان، آذربایجان، بلاروس، گرجستان، قزاقستان، قرقیزستان، مولداوی، روسیه، تاجیکستان، ترکمنستان، ازبکستان، اوکرائین، بوسنی- هرزه گوین، مونته نگرو، مقدونیه و صربستان)، و همچنین، برخی کشورهائی که در دوره رویاروئی ناتو و پیمان ورشو، «بیطرفی» خود را اعلام کرده بودند (اطریش، فنلاند، ایرلند، سوئیس و سوئد). اگر چه همه این کشورها بعضویت ناتو هم در نیامده اند اما، در انجام فعالیتها و برنامه های این اتحاد امپریالیستی شرکت می جویند. بدین ترتیب، اتحاد موقتی شکل گرفت- توازن بین کشورهای عضو ناتو و کشورهای سرمایه داری غیر عضو آن برقرار گردید.

ج- امضای پیمان نامه بین سازمان ملل متحد و سازمان امنیت و همکاری اروپا(ساها) برای قانونی کردن اقدامات ناتو در چهارچوب حقوق بین الملل حاکم در دوره موجودیت اتحاد جمهوریهای سوسیالیستی شوروی. حقوق بین الملل در نتیجه تحولات منفی، تعادل نیروها بین سیستم سرمایه داری و سوسیالیستی را بازتاب نمی دهد، بطوریکه این توازن قوای «منحط» پس از ضدانقلاب به صورت «حقوق» منعکس کننده تغییرات ارتجاعی و تشدید دو باره رقابتها بین امپریالیستی تظاهر نمود.

د- برافروختن آتش جنگهای امپریالیستی جدید (مثلا، بر علیه یوگسلاوی)؛ اشغال کشورها (مثلا، افغانستان و عراق)؛ تشکیل کشورهای تحت الحمایه (کوزوو و بوسنی)، تأسیس پایگاههای نظامی جدید (در بلغارستان، رومانی، قرقیزستان)؛ گسترش حوزه فعالیت آن به تمام نقاط جهان.

٣- «راه کار استراتژیک جدید ناتو تا سال ٢٠٢٠»، که در لیسبون مورد بررسی قرار خواهد گرفت، اجرای اهداف زیر را برای ناتو درنظر می گیرد:

قانونی کردن تجاوز برعلیه خلقها، در صورت تهدید حاکمیتهای بورژوائی کشورهای عضو ناتو از داخل.

تقویت کارزار امپریالیستی و نظامی در خارج از محدوده پیمان، مثلا، در افغانستان، عراق، سومالی، پاکستان و دیگر کشورها بعنوان فعالیتهای قابل قبول سازمان ملل متحد( که با ناتو توافقنامه همکاری امضاء کرده است)، در همآهنگی با نیروهای سازمانیافته از سوی اتحادیه اروپا، و همچنین با نیروهای به اصطلاح «همکاری بخاطر صلح»، که ناتو در نظر دارد همه کشورهای علاقمند را به همکاری با خود جلب نماید.

گسترش کنترل بر بازارها در همکاری با قدرتهای امپریالیستی خارج از چهارچوب ناتو. گویا این هدف در خدمت مبارزه با «تهدیدات جدید» قرار خواهد گرفت (حملات سایبری، دزدی دریائی، گسترش سلاحهای هسته ای بالستیک، کسری انرژی، «امنیت انرژیتیکی»، تغییر شرایط آب و هوائی، مهاجرت، کمبود آب).

مساعدت به تشکیل نهادهای دولتی (پلیس و ارتش) در کشورهای هدف (عراق، افغانستان، کوزوو)، بمنظور جلب این کشورها به برنامه های امپریالیستی ناتو.

گسترش جنگهای به اصطلاح «پیش گیرانه» و تقویت قابلیت «وارد آوردن اولین ضربه هسته ای».

٤- متعادل کردن نیروهای امپریالیستی تحت سرپرستی ناتو و زیر رهبری ایالات متحده آمریکا، که سعی می کند «راه کار استراتژیک جدید» ناتوان از ممانعت از تشدید تضادهای درون امپریالیستی پیمان ناتو را متحقق سازد.

تجدید سازمان پیمان و شکلگیری قطبهای متخالف در مقیاس بزرگ در آینده با تشدید رقابت ایالات متحده آمریکا و چین و نزدیکی تدریجی آلمان و روسیه مشخص می شود. ضمن اینکه، همکاری نظامی فرانسه و بریتانیا و همچنین اصطکاک در محور فرانسه- آلمان، نزدیکی روابط اتحادیه اروپا و چین، تلاشهای اخیر برای نزدیکی آمریکا و هند، و همانطور تشدید تضادهای آمریکا و ژاپن را نباید از نظر دور داشت. پیشنهادهای مختلف در ارتباط با ساختار ناتو و همکاری آن با دیگر قدرتهای امپریالیستی، این تضادها را در خود منعکس می سازند.

در عین حال، تلاشهائی برای حل اختلافات با روسیه، قدرت امپریالیستی رو به رشد، که مقدار قابل توجهی سلاح، دانش فنی، منابع انرژی و زیر ساختها از اتحاد شوروی به ارث برده است، انجام می گیرد. در این سمت، کوششهائی برای جلب روسیه به همکاری در برخی عرصه های فعالیت ناتو، به اصطلاح سپر ضد موشکی و اشغال افغانستان بعمل آمده است. اما، در طی پروسه روشن خواهد شد که آیا معاملات پیشنهادی، روسیه بورژوائی را که اهداف خود را در پرتو تغییر بین المللی توازن قوا در اثر بحران اقتصادی جهانی سرمایه داری گسترش می دهد، قانع خواهد ساخت.

۵- همه این حوادث نشاندهنده خطرناکی و جنبه های ضدمردمی تصمیم دولت جنبش سوسیالیستی سراسری و ملی دموکرات یونان هستند که نقش طبقاتی خود را بازی می کنند. آنها کشور را به برنامه های امپریالیستی ناتو در گوشه های مختلف جهان و همچنین به ساختن سپر به اصطلاح ضدموشکی که ناتو مصمم است در کشورهای اروپائی از جمله در یونان بسازد، وارد می کنند.

آنها در مقابل خلق و همچنین بخاطر نقش ناتو در دریای اژه، که تلاشهائی برای تبدیل آن به «دریاچه ناتو» صورت می گیرد، مسئول هستند. این برنامه ناتو ضربات غیرقابل تصوری به حقوق ملی کشورها، از جمله بر حق استفاده از ذخایر معادن نفت و گاز که امکان کشف بالقوه آنها وجود دارد، وارد می آورد.

حزب کمونیست یونان به خلق توضیح می دهد که ناتوی «جدید» نمی تواند اصلاح شود و بر خلاف آنچه که در تبلیغات بورژوازی گفته می شود، قادر به «تأمین امنیت» در سراسر جهان نیست. پیمان ناتو به ایفای نقش خطرناک و کثیف خود بعنوان قاتل خلقها و «ماشین» نظامی بورژوازی برعلیه خلقها و جنبشهای مردمی ادامه می دهد.

خواست آزادی از برنامه های امپریالیستی، فراخواندن واحدهای نظامی اعزامی یونان به ماموریتهای امپریالیستی، و همچنین لغو عضویت کشور ما و دیگر کشورها در ناتو، تشدید مبارزه برعلیه پیمان آتلانتیک شمالی، پیکار برای تعیین حدود و براندازی، یک وظیفه مبرم و ضروریست. مبارزه ضدامپریالیستی و ضد انحصاری در هر کشوری باید در هماهنگی قاطع با مبارزه در راه حاکمیت خلق پیش برده شود. طرح مسئله انحلال ناتو از سوی برخی نیروهای اپورتونیستی که لغو عضویت کشور خویش در ناتو را هدف مبارزه خود نمی شمارند، بیشتر به آرزوهای نیک شبیه است تا به مبارزه هدفمند جنبش.

ما طبقه کارگر و دیگر اقشار مردمی کشور خویش را برای غنا بخشیدن به گنجینه مبارزات ضدامپریالیستی و فشرده تر ساختن صفوف جنبشهای ضدامپریالیستی فرامی خوانیم.

آتن، ١٢ نوامبر سال ٢٠١٠

منبع:

www.ru.kke.gr/news/news2010/2010-11-16-nato

۱۳۸۹ آبان ۲۵, سه‌شنبه

اعترا فات یا خاطرات ؟

روز سه شنبه هفتم نوامبر کتاب خاطرات جرج واکربوش انتشاریافت . به گزارش روزنامه دیلی تلگراف چاپ لندن چهل وسومین رئیس جمهوری ایالات متحده آمریکا در کتاب خاطرات خود نوشته است "به پنتاگون دستوردادم درباره حمله نظامی به ایران بررسی کند زیرا چنین عملی دست کم می توانست این بمب ساعتی را موقتا متوقف سازد" این روزنامه آنگاه با اشاره به عواقب حمله نظامی به ایران می نویسد"این حمله می توانست حملات غیرقابل محاسبه وپیچیده به نیروهای آمریکائی وانگلیسی درمنطقه خاورمیانه را درپی داشته وجریان نفت خاورمیانه دراثر عملیات تلافی جویانه نیروهای ایران متوقف گردد" دربخش دیگری ازاین کتاب آمده است"مشاوران امنیت ملی درزمینه حمله نظامی به ایران باهم اختلاف نظرداشتند. بدین معنی که برخی از آنان براین باوربودند که انهدام تاسیسات هسته ای ایران به سود مخالفان رژیم مذهبی حاکم برایران خواهد بود درحالی که عده ای دیگر معتقد بودند هرگونه حمله نظامی ازسوی آمریکا به ایران موحب جوشش وبرانگیختن احساسا ت میهن پرستانه ایرانیان برعلیه آمریکا خواهدشد." گفتنی است که در دودهه گذشته اسرائیل و بتبع آن ایالات متحده آمریکا برنامه هسته ای ایران را تهدیدی برعلیه امنیت خود ارزیابی کرده و می کنند بی آنکه توجیهی برآن داشته باشند چرا که فکر حمله به تاسیسات هسته ای ایران را حتی دردوران ریاست جمهوری حجت الاسلام محمدخاتمی که اورا "میانه رو" توصیف می کنند کنار نگذاشته بودند.

لحظه های اعتراف یا لحظه های تصمیم گیری؟


رئیس جمهوری پیشین ایالات متحده آمریکا که عنوان "لحظه های تصمیم گیری " را برآن انتخاب کرده است می نویسد" زمانی که (سیا ) برای شکنجه " غرق ساختگی " یکی از مظنونین حادثه 11سپتامبرکسب مجوز کرد به خواسته آن پاسخ مثبت دادم" لازم به یادآوری است که "غرق سا ختگی" نوعی شکنجه غیر قانونی است که شکنجه گر با انداختن پارچه ای روی سر قربانی وریختن آب روی آن احساس غرق شدگی شدید را به اوتلقین می کند که می تواند به مرگ وی منجرشود. جای تامل است که آقای جرح واکربوش تاکید می کند که اگربازهم به چنین مواردی برخورد کند همین تصمیم را اتخاذ خواهد کرد .

دربخش دیگری از کتاب " لحظه های تصیم گیری" آمده است : "باسرنگونی صدام حسین عراق ها هم اکنون زندگی بهتری دارند وبا ازمیان بین رفتن دیکتاتورآدمکش (صدام حسین) وبرطرف شدن تهدید دستیابی او به جنگ افزارهای بیولوژیک و میکروبی اینک آمریکائی ها درامنیت زندگی می کنند" اوسپس می افزاید"وقتی چنین تسلیحاتی را بدست نیاوردیم هیچکس به اندازه من حیرت زده و خشمگین نبود وهروقت به آن فکر می کردم دچار حالت تهوع می شدم هنوزهم چنین احساسی را دارم."براستی آیا برگزیدن عنوان " لحظه اعترافات "برای کتاب خاطرات آقای بوش منا سب تر نبود؟

واژگونه گوئی چهل وسومین رئیس جمهوری آمریکا:

نمی دانم وقتی که مادران کودکان " هیولای" افغانی وعراقی کتاب خاطرات آقای جرج بوش را بخوانند چه احساسی به آنان دست خواهدداد؟ اما از مدت ها پیش ناله آنان به گوش جهانیان می رسد که پس از زایمان وقتی چشم شان به نوزاد عجیب الخلقه می افتد فریاد برمی آورند " لعنت برآزادی" و " نفرین بردموکراسی"  چرا که آقای جرج بوش وهم پیمانان او به بهانه ازمیان برداشتن دیکتاتور واعطای "آزادی" و"دموکراسی" به افغانستان وعراق یورش بردند وبا استفاده از اورانیوم ضعیف شده در جنگ افزارهای خود کودکان "ناقص الخلقه" وبیماری سرطان را به آن اهدا کرد ند. طرفه آنکه "آمر" همان جنایات می نویسد " اگر موردی پیش بیاید همان تصمیم را اتخاذ خواهم کرد"

درخواست امید بخش اما ناکافی:

سازمان عفو بین المللی همزمان باانتشار کتاب خاطرات جرج بوش از دولت ایالات متحده آمریکا خواست رئیس جمهوری سابق آن کشور( جرج واکربوش) را به اتهام نقض حقوق بشر وصدور دستوراعمال شکنجه به روش" خفگی ساختگی "تحت پیگرد قانونی قراردهد. اما این سازمان بشردوستانه در ادعانامه خود از حمله غیرقانونی وبی دلیل به دوکشور ضعیف ونسل کشی دراین کشورها سخنی بمیان نیاورده است.
واین درحالی است مادران کود کان " هیولا" درافغانستان وعراق هرلحظه که چشم شان به کودک بخت برگشته خود می افتد به درد ناکترین شکنجه ها یعنی شکجه روانی گرفتارمی شوند.

"اگردردم یکی بودی چه بودی  
 اگرغم اندکی بودی چه بودی "

حسن کیوده 14 نوامبر

۱۳۸۹ آبان ۴, سه‌شنبه

نگاهی به جهان ازپنجره خبرها




آمریکا 60 میلیارد دلار جنگ افزاربه عربستان سعودی می فروشد

دعوت از طالبان برای عضویت درشورای عالی صلح افغانستان

رئیس جمهوری آمریکا درحا لی که پرچم "صلح " و" امنیت "جهان را بردوش گرفته وبا دستاویز حفظ "موازنه قوا" برای پیشگیری ازدستیابی ایران وکره شمالی به سلاح هسته ای به هروسیله ای متوسل می شود روز چهارشنبه بیستم اکتبر رسما تائید کرد که تسلیحاتی به ارزش 60 میلیارد دلاردراختیار عربستان سعودی می گذارد ومتعاقب آن "اندرو شاپیرو" مشاور وزیرخارجه ایالات متحده آمریکادر امور سیاسی – نظامی درواشنگتن اعلام کرد" که جزئیات این توافق نامه به کنگره فرستاده شده است ". وی افزود "این قرارداد پیام محکمی است به کشورهای منطقه خاورمیانه که آمریکا به امنیت کشورهای دوست ومتحد خود درخلیج فارس وکل منطقه پای بند است" براساس این توافق نامه رئیس جمهوری آمریکا موافقت کرده است که 84 فروند هواپیمای جنگی اف- 15 و 150 فروند هلیکوپتر نظامی آپاچی وبلاک هاوک دراختیار عربستان سعودی قرارگیرد و 70 فروند هواپیمای جنگی اف- 15 اس نیروی هوائی آن کشور نوسازی شود . که بنا به گفته ریچارد ویتز کارشناس امورنظامی هادسون "این قرارداد به برتری نیروی هوائی عربستان سعودی دربرابرایران کمک موثری خواهدبود".

حقیقیت یابی

شرکت بوئینگ که سازنده جنگنده های اف 15 وهلیکوپترهای آپاچی است می گوید " این توافق نامه 60 میلیارد دلاری بطور مستقیم وغیرمستقیم از77000 فرصت شغلی در 44 ایالت آمریکا پشیبانی می کند." بنا براین درشرایط کنونی رئیس جمهوری آمریکا برای به تاخیر انداختن فروپاشی اقتصادی کشورش ناگزیراست به سیاست های جنگ افروزانه جرج دبیلیوبوش ادامه دهد واز سوی دیگر ساختار قدرت درآمریکا به رئیس جمهوری اجازه نمی دهد جز این عمل کند. چراکه این کشور برای نمایش قدرت وتداوم "جهانروائی " به " پول" نیازدارد. با"پول"انقلابات مخملی" درکشورهای موردنظر راه می اندازد. باپول " جنبش های اره ای" برای تحریک قومیت ها وتجزیه کشورها برپا می کند وبا "پول "عناصر قابل خرید کشورهای مخالف خودرا برای آشوب افکنی اجاره می کند. .

بهترین بازاروخوش حساب ترین مشتریان

حوزه خلیج فارس انبار انرژی فسیلی جهان است و کشورها و"شیخ نشین های "این حوزه بهترین بازار وزمامداران خود کا مه آنها خوش حساب ترین مشتریان "مرگ افزار" آمریکائی هستند که در راس آنها عربستان سعودی قراردارد. این کشور که بزرگترین تولید کننده نفت سازمان اوپک می باشد درسال 2009 میلادی 27 درصد از مجموع درآمد 966 میلیارد دلاری اوپک را به خود اختصاص داد . بااین حساب مجموع درآمد این کشور درهمان سال 154میلیارد دلار بود ه که ازفروش بیش از 2/9 میلیون بشکه نفت در روز حاصل شده بود. لازم به یاد آوری است که علاوه بر درآمد نفت طبق آمار بانک جهانی درسال 2008درآمد این کشور ازتوریسم( حج تمتع وعمره) بالغ بر29865000000 دلاراعلام شده است . بدین ترتیب انعقاد توافق نامه 60 میلیارد دلاری آمریکا دور از انتظارنبود چرا که دلارهای نفتی بهر قیمتی ولو به بهای کشته شدن صد ها هزار انسان بی گناه باید به خزانه آمریکا برگردد

به عراق جنگ زده نگاه کنید


سایت " ویکی لیکس" درتازه ترین اسناد درمورد جنگ عراق افشا کرد" ازماه مارس سا ل 2003تاکنون 109000 نفر عراقی جان خود را از دست داده اند که 63 در صد آنا ن غیرنظامی بوده اند. ودرماه دسامبر سال 2006 که خونین ترین ماه ها ی عراق درطول جنگ بوده 5183 نفر کشته شدند که 4000 نفر از آنان غیر نظامی بوده اند .این درحالی است که همه متفکران ومحا فل علمی جهان می دانستند وهشدار می دادند که حمله به عراق نه بخاطر کشف وامحاء مراکز تولید سلاح های کشتارجمعی صدام حسین (که وجود نداشت ) بلکه  به منظور چنگ انداختن به ذخایر سرشار نفت وگاز عراق است .

 دشمن موهوم

 تولید کنندگان و بازرگانان "مرگ افزار" برای فروش کا لای خود همیشه به یک" دشمن موهوم" نیاز داشته ودارند . دردوران جنگ سرد این نیاز را اتحاد جماهیر شوروی بر طرف می کرد . پس از فروپاشی آن جای "دشمن موهوم" خالی بود که حادثه تروریستی 11 سپتامبر " تروریسم " را وسیله ارعا ب کشور های صاحب نفت قرارداد واینک "حکومت مذهبی حاکم برایران " را دشمن کشورهای حوزه خلیج فارس معرفی می کنند که قصد دارد برتری خودرا به آنان اعمال کند. " پس باید اسلحه خرید. پایگاه نظامی زیرنظر قدرتمندان ایجاد کرد. به تقویت نیروی هوای ودریائی خود پرداخت تا از شراین دشمن درامان بود" براین اساس حضور حکومت مذهبی ایران موهبتی است برای تولید کنندگان اسلحه وجنگ افروزان که وسیله بازگشت دلار های نفتی به خزانه قدرتمندان ویکه تازان جهان را فراهم می کند .

 خبری دیگر
 روز چهارشنبه بیستم اکتبر

 قیام الدین کشاف سخنگوی شورای عالی صلح افغانستان از آمادگی برای دادن امتیاز های اقتصادی وسیاسی به طالبان وتشویق آنان به شرکت درمذاکرات صلح با دولت آقای حامد کرزای خبر داد. آقای کشاف که دریک کنفرانس خبری درکابل سخن می گفت افزود " تقاضا های مشروع طالبان درپشت میز مذاکره با دقت از جانب دولت بررسی خواهد شد ." او همچنین علاوه کرد" آنان امتیاز می خوهند وما این امتیاز را خواهیم داد."
 نمی دانم این تصمیم را دولت آقای کرزای گرفته است یا " ابتکار" شورای عالی صلح است. اما به گفته یکی از اندیشمندان افغان " آیا چگونه می توان با کسی یا گروهی که زندگی ترا به آتش کشیده وزن وفرزند ترا درمقابل جشمان تو سر بریده است به مذاکره صلح نشست ؟ " او راست می گوید پس پاسخ آنهمه خون هائی که کوه ودشت و دمن افغانستان را گلگون کرده است چه کسی می دهد؟
 طالبان چه امتیازی می خواهد؟
 گونی برای کشیدن برسر بانوان افغان وسنگسار آنها؟
آزادی سربریدن بی گناهان درگورستانهای کابل دربرابرچشمان گریان بستگان آنان ؟
سپردن وظیفه " ذبح " یک قاتل به دست دختر بچه هشت ساله مقتول؟
 واز همه اینها گذشته اگر قراربود بارهبران طالبان مذاکره شود وامتیازات اقتصادی وسیاسی به آنان اعطا شود پس حمله به افغانستان وکشتار زنان وکودکان بی گناه برای چه بود؟
 البته دادن پاسخ به این سئوالات بعهده فرمانده نیروهای ناتو ورهبران کشورهای اشغالگر است نه حامد کرزای که گماشته ودست نشانده آنانست .
 حسن کیوده 23 اکتبر

۱۳۸۹ آبان ۲, یکشنبه

سایت ضد جنگ ويکی‌ليک حدود 400000 سند محرمانه وزارت دفاع آمریکا در ارتباط با تجاوز به عراق را منتشر کرد



جولين آسانگ، بنيانگذار ويکی‌‌ليک روز شنبه از انتشار ۴۰۰٫۰۰۰ سند محرمانه وزارت دفاع ايالات متحده در ارتباط با جنگ در عراق، طی چند ساعت گذشته، دفاع کرد.

سردبير وب‌سايت تخصصی که هزاران سند اطلاعاتی را طی چند ماه گذشته منتشر کرده است گفت : «اين انتشار در‌بارۀ حقيقت است.»
ويکی‌ليک  پرونده‌هائی را در باره جنگ عراق منتشر کرد که برای اولين بار رقم ۱۰۹٫۰۰۰ تلفات جنگ را که ۶۳ درصد آنها غيرنظامی بودند افشاء می کند.
وب‌سايت، همراه با مدارک پزشکی شرح حال زندانيانی را که با دست‌ها و چشم‌های بسته بدست سربازان متحدين شکنجه شدند، گزارش می‌دهد.

پنتاگون اين هفته هشدار‌داد که انتشار اين آرشيوها می‌تواند امنيت سربازان مستقر در عراق را، که شامل ۵۰٫۰۰۰ سرباز آمريکائی می شود، بمخاطره اندازد.

نمايندگان ويکی‌ليک، با ناديده گرفتن هشدارهای مکرر واشنگتن، اعلام کردند بزودی ۱۵٫۰۰۰ سند نظامی دیگر ايالات‌متحده در‌بارۀ جنگ در افغانستان را منتشر خواهند کرد.
به گفتۀ کريستين هرافنسون، وب‌سايت «فقط از يک‌ششم مجموع اطلاعات موجود در این مورد استفاده کرده است.» این گزارش بزودی منتشر خواهد شد.

ويکی‌ليک، در ژوئيه حدود ۷۵٫۰۰۰ پرونده محرمانه در باره جنگ در افغانستان را منتشر کرد که موجب خشم دولت باراک اوباما و ناتو شد.

۱۳۸۹ مهر ۲۹, پنجشنبه

از اسرائيل بياموزيم



منبع: نويه راينيشه تسايتونگ

برگردان: خ.طهوری

اسرائيل وقتيکه مثلاً صحبت بر سر برنامه اتمی در «ديمونا» و يا تخليه بی‌سروصدای زباله‌های راديواکتيوه در مناطق فلسطينی است، و يا وقتيکه بحث برسر زندانهای مخفی برای زندانيان فلسطينی، و يا کتمان نقض قوانين حقوق بشر است، در کتمان کردن و استتار بسيار حرفه‌ای عمل می‌کند. بهمين دليل بمب‌افکن‌های غيبی که اسرائيل اکنون از اوباما دريافت می‌کند، برازنده «دولت يهود»، اين «تنها دمکراسی در خاورنزديک» است.

هواپيماهای بی‌سرنشين با بمب‌افکن‌های غيبی در چه چيز مشترکند؟ هردو برای کشتن انسان‌ها ساخته شده‌اند. امروز چه کسی برای اين بمب‌افکن‌های غيبی خون می‌دهد؟ ماليات دهنده آمريکائی. و فردا چه کسی برای اين بمب‌افکن‌های غيبی خون می‌دهد؟ قربانيانی که اسرائيل قصد دارد آنها را بکمک اين هواپيماها نابود کند! اسرائيل، سری اول از اين 20 «فروند»هواپيما را به ارزش 3 ميليارد دلار در سال 2016 دريافت خواهد کرد. علاوه برآن قول 75 فروند ديگر از اين هواپيماها نيز با اسرائيل داده شده است.

اميدواريم که اين معامله به انجام نرسد، زيرا که تا آن تاريخ، يعنی در آينده دور، ماليات دهندگان آمريکائی، حتا اگر AIPAC بازهم بيشتر توطئه‌چينی کند و آتش را تندتر کند، بمقابله با آن پرداخته اند. سئوال اين است که آيا اين «واقعه تاريخی» از ديد وزارت امورخارجه اسرائيل، يک «فاجعه تاريخی» برای ایالات متحده آمریکا نخواهد بود. البته وزارت دفاع/جنگ براين عقيده است که با اين معامله توازن قدرت در خاور ميانه بنفع اسرائيل تغيير خواهد نمود، (يک تصور بسيار هولناک!) زيرا که اسرائيل اکنون مدرن‌ترين و پيشرفته‌ترين هواپيماهای شکاری را در اختيار دارد. «ميشل اورن» سفير اسرائيل در ایالات متحده آمریکا توضيح داد که اسرائيل با اين هواپيماها در مقابل هرگونه تهديدی از منطقه قادر به دفاع از خود است. ولی در اين منطقه تنها يک خطر واقعی وجود دارد و آن خود کشور اسرائيل است که هرکس و همه چيز را مورد تهديد قرار می‌دهد و برای اين کار حتا از طرف ایالات متحده آمریکا و ما ( اتحادیه اروپا) مورد تشويق قرار می‌گيرد. سياست‌گزاری اسرائيل بر پايه اين جمله ساده: «بخور و يا بمير!» بناگرديده است.

از اسرائيل آموختن، يعنی افکار را از جنايات خود منحرف کردن، بدين صورت که ديگر در مورد «اعمال» گزارش داده نشود و مذاکره نگردد، بلکه توجه معطوف مسائل جنبی شود. تحقيقات در مورد غزه، مثل گزارش «گلداستون» و يا در مورد کشتار کاروان «ماروی ـ مرمره» با 6 کنشگر بقتل رسيده، به بايگانی سپرده می‌شود تا اسرائيل ناراحتی خيال پيدا نکند. بی‌نزاکتی‌های نژادپرستانه اسرائيلی را ما تحمل و يا نفی می‌کنيم، مثلاً رفتار با يهوديان حبشی در اسرائيل، بی‌نزاکتی‌های نمايندگان کنست که مثلاً شخصی بنام «بن آری» پيشنهاد می‌کند که در اذای قتل هر اسرائيلی، 500 فلسطينی بقتل رسانده شوند و يا خاخام‌هائی که علناً مردم را به قتل فلسطينيان دعوت می‌کنند. آری! «ليبرمان» پيروز شد.

قانون نژاد پرستانه «وفاداری به کشور يهود» مورد قبول نتان‌ياهو قرار گرفته است. «سرزمين ايزدی» يهود به واقعيت تبديل می‌گردد. و بدين صورت جمله «اسرائيل طالب همه‌چيز است، بجز صلح» واقعی‌تر می‌گردد، همينطور دروغی که توسط اسرائيل در مورد «صلح با سوريه» اشاعه داده شد، صلحی که امروز دورتر از هميشه است!

ما می‌پذيريم که وزيرامورخارجه «ليبرمان» با لهجه انگليسی ـ مولداوی خود تراوشات ننگ و نفرت غيرقابل تحمل خود را در تريبون سازمان ملل متحد تخليه ‌کند. من می‌پرسم، چرا کليه وزرای امور خارجه اتحادیه اروپا و نمايندگی ایالات متحده آمریکا سالن را ترک نکردند؟ چرا هميشه رئيس جمهور ايران احمدی‌نژاد، که فقط برخی از حقايق نامطلوب را بيان می‌کند ديوسار معرفی می‌گردد؟ ننگ است که چگونه ما، به اصطلاح دمکراسی‌های غربی در اين رفتار ناهمسان شراکت داريم. آخر اين وظيفه لعنتی ما است که «کشور يهود» اسرائيل را ترمز کنيم.

تا کی می‌خواهيم بازی «تنها دمکراسی» در خاور ميانه را ادامه دهيم؟ ليبرمان فقط همان کاری را انجام می‌دهد که تمامی سياست اسرائيل دائماً عرضه می‌دارد. ما به اصطلاح مذاکرات صلح با دولت اسرائيلی را مورد پشتيبانی قرار می‌دهيم، که کماکان به شهرک سازی ادامه می دهد، بلوکه می‌کند و آدم می‌کشد. طرف مقابل مذاکره يک پرزيدنت «بی‌دندان» و بدون مشروعيت است. «پادشاه برهنه»

چه انتظاری می‌توان از يک خانم صدراعظم داشت که خواستار متوقف ساختن شهرک‌سازی است؟ متوقف کردن شهرک سازی يعنی چه؟ اين واژگان که با وعده و وعيدهائی به اسرائيل اجين شده، مشروط بر اينکه آنرا برای دوماه ديگر «تمديد» کند، مورد استفاده اوباما و ایالات متحده آمریکا هم قرار می‌گيرد. دفاکتو، شهرک سازی هميشه جريان داشت و جريان دارد. ساختن شهرک‌ها نه هيچگاه متوقف شده بود و نه اکنون متوقف گرديده! اوباما با عنايت به انتخابات کنگره آنرا کمی ظريف‌تر ارائه کرد و با هدايائی که به اسرائيل داد، از جورج دبليو بوش سبقت گرفت. و از اين طريق استحقاق خود برای دريافت جايزه صلح نوبل را ثابت کرد.

اصولاً اين جوايز وحشتناک!: سينه صدراعظم آلمان، خانم مرکل با جوايز فراوان يهوديان حداقل «سه نمره» بزرگتر شده است. سينه‌بندی که بخواهد تمام اين مدالها و نشان‌ها را حمل کند، بايد دائماً بزرگتر شده و از نو تطبيق داده شود.

چرا بمخالفت با سازمانهای به اصطلاح خصوصی برنمی‌خيزيم که به IDF (ارتش اسرائيل) و شهرک‌سازی‌های غيرقانونی پول هديه می‌کنند و در عوض آن در اروپا تسهيلات مالياتی کسب می‌نمايند؟ چرا عام‌المنفعه بودن بنياد ملی يهود Jewish National Fund ملغا نمی‌شود؟ اين سازمان خود را زير نقاب سازمان زيست‌محيطی مخفی کرده و در حقيقت از ده‌ها سال پيش اقدامات خشونت‌بار عليه مردم فلسطين را مورد پشتيبانی قرار می‌دهد. و اخيراً فعاليتهای خود را در اسکان‌دادن يهوديان در صحرای نگب متمرکز کرده است. تعداد زيادی از باديه‌نشينان قديمی اين منطقه از سرزمين‌های خود رانده شده‌اند. «تصفيه نژادی» تنها در اورشليم و نوار غربی رود اردن صورت نمی‌گيرد.

آيا وقتی که اين کشتار قانونی شده در تضاد با کليه پرنسيپ‌ها و قانون اساسی ما صورت می‌گيرد، ما به اين دليل آنها را می‌پذيريم و تحمل می‌کنيم؟ با اين عمل ما حقوق بين‌الملل را زيرپا می‌گذاريم! دولت ما (آلمان) وقتيکه که شهروندان آلمانی توسط هواپيماهای بی‌سرنشين آمريکائی عمداً بقتل می‌رسند، ترجيح می‌دهد سکوت کند و واکنشی نشان ندهد. بايد اميدوار بود که اکنون پس از حادثه اخير با احتمالاً 8 شهروند مقتول آلمانی در پاکستان، والدين و خانواده‌ آنها بحرکت درآيند و عليه دولت آلمان بدادگاه شکايت کنند. در آنصورت و سرانجام سياست آلمان تحت فشار قرار خواهد گرفت و مجبور خواهد شد واکنش نشان دهد و موضع‌گيری کند. رفته رفته در زبان ديپلماسی و رسمی کشور، همينطور مثل اسرائيل، برخی از لغات و عبارات غلط رسوخ نموده است. حالا هر شهروند آلمانی که به پاکستان و يا افغانستان سفر کند، اسلاميست (حالا يعنی چه، معلوم نيست) و تروريست ناميده می‌شود. آيا اين فرهنگ غالب جديد (مسيحی ـ يهودی) ماست که بايد «فرهنگ غالب» اسلام و مسلمانان شود؟

رئيس جمهور آلمان «وولف» در سخنرانی خود نشانه‌های صحيحی ارائه داده بود: چه‌کسی می‌خواهد چشمان خود را بر روی اين واقعيت ببندد که هم‌اکنون 4 ميليون نفر مسلمان در آلمان زندگی می‌کنند. اين فرهنگ با خود تلون بزرگی به آلمان آورد و طبيعتاً جزئی از ماست. لذا خيلی بدتر، که برخی از «محافل» جامعه سياسی تحريکات وحشتناکی اعمال می‌دارند و می‌خواهند اسلام را به قتل های شرافتی، سرکوب زنان، «حجاب» و تروريسم محدود ‌سازند.

در خاتمه، پيشنهادی به انجمن‌های‌ آواره شدگان ميهنی(1): چرا شورای مرکزی يهوديان در کميسيون اين انجمن شرکت کرده و يا می‌کند و نه آوارگان ميهنی واقعی امروزی، يعنی فلسطينيان؟

آقای پرفسور «ميشائل ولفزون» (2) در سال 2009 با احساس قدردانی گفت: « خانم «اريکا اشتاين باخ»(رئيس انجمن‌های‌ آواره شدگان ميهنی) مورد احترام و قدردانی ماست، زيرا که در مقابل اين وسوسه ايستادگی کرد. برخی از «علاقمندان» خاور نزديک، به او پول پيشنهاد کرده بودند تا در «مرکز مقابله با تبعيد و آوارگی»، سرنوشت مردم فلسطين را با تبعيد شدگان آلمانی مقايسه کرده و آن را مشابه اعلام کند. خانم «اشتاين‌باخ» آنها را از در بيرون انداخت».

خانم «اشتاين‌باخ» می‌دانست که چرا درخواست آنها را رد می‌کند. چگونه ممکن است سرنوشت مردم فلسطين را با آوارگان آلمانی مقايسه کرد؟ زيرا که در آنصورت بسيار زود معلوم می شد که چه کسانی امروز واقعاً آسيب‌ديدگان جنگ دوم جهانی و پيامدهای آن هستند!

و سرانجام اين جناب «مدافع شکنجه» و «مربی نظامي» (3) ارتش آلمان، آقای «ميشل ولفزون» که در ضمن خدمت سربازی خود را نيز در ارتش اسرائيل انجام داده، بخوبی از «تصفيه نژادی» که در مورد مردم فلسطين اعمال شده، مطلع است. بهمين دليل استدلالات ايشان را می‌توان خوب درک کرد، زيرا که در آنصورت حقايق نامطلوب متعدد ديگری برملا می شد. خانم «اشتاين‌باخ» می‌خواست که متفاوت‌ترين گروه‌های اجتماعی، که در رابطه با تبعيد و اخراج قرار دارند را سهيم کند، ولی البته بطور دست‌چين شده. اين واقعيت بسيار تلخ است. چرا هيچ‌کس اين «آهن داغ» تبعيد و اخراج را بدست نمی‌گيرد؟

حق وجود، آری ولی به اسرائيل چک سفيد دادن، کافی است! اسرائيل بايد وجود داشته باشد ولی در چارچوب مرزهای سال 1967، بدون سرکوب و محاصره خلق فلسطين.

صهيونيسم از آغاز حيات خود تا کنون بمعنی کلنياليسم و بسط حيطه خويش عليه مردم بومی فلسطين عمل کرده و عمل می‌کند. اگر ما امروز اسرائيل را با سياست امروزی‌اش بپذيريم، ايدئولوژی ناسيوناليستی يهودی را پذيرفته‌‌ايم و از آن طريق به يک کشور يهودی با اين سياست نژادپرستانه مشروعيت ‌بخشيده‌ايم، کشوری که تمام قوانين بين‌المللی را زير پا می‌گذارد. اسرائيل توانسته با اشاره به وجود تهديد مستمر همه‌چيز و همه‌کس، هر اقدام جنايت‌کارانه خود را در انظار عمومی توجيه کند. ... به اقدامات منحرف کننده لابی اسرائيلی و سياست آنها بيش از اين اجازه ندهيم و بدام آنها نيافتيم!



(1) Heimatvertriebenen به آلمانی‌های اطلاق می‌گردد که بدنبال جنگ دوم جهانی مجبور به ترک بخش‌های شرقی آلمان (مرزهای سال 1914 و يا 1937) و يا کشورسلطنتی اطريش ـ مجارستان شدند که در بقيه بخش‌های آلمان (که بعدها به آلمان فدرال، آلمان دمکراتيک تقسيم شد) و همينطور اطريش پناه يافتند. خ.ط.

(2) لابی رسمی اسرائيل در آلمان، که فرزند يک خانواده بسيار ثروتمند بازرگان يهودی آلمانی است که در سال 1939 به فلسطين فرار کرده بود. او در اسرائيل بدنيا آمده و و اکنون بعنوان استاد دانشکده ارتش آلمان به تدريس اشتغال دارد.

(3) ولفزون روز 5 ماه می 2004 در يک برنامه زنده تله‌ويزيونی گفت: «اگر ما بخواهيم با شيوه‌های محترمانه به مبارزه با تروريسم برويم، شکست خواهيم خورد. ... بعنوان يکی از ابزار مورد استفاده عليه تروريسم ، من شکنجه و يا تهديد به شکنجه را مشروع می‌دانم».

خانم «اولين هشت- گالينسکی» ‏Evelyn Hecht-Galinski‏ دختر رييس سابق شورای مرکزی ‏يهوديان آلمان «هاينتز گالينسکی» اين مقاله را نگاشته است

http://www.arendt-erhard.de
برگرفته از سایت عدالت

۱۳۸۹ مهر ۲۴, شنبه

زمینه سازی برای گسترش ”جنگهای صلیبی“ برعلیه بشریت
ا. م. شیری
«در پی کشف توطئه تروریستی در اروپا بوسیله سازمانهای امنیتی آمریکا، انگلیس و پاکستان، دولتهای آمریکا و انگلیس به اتباع کشورهای خود در اروپا هشدار دادند... بدنبال آمریکا و انگلیس، امروز(سوم اکتبر ٢٠١٠) دولت ژاپن در مورد خطر تروریسم در اروپا به شهروندان مقیم و یا مسافر این کشور در اروپا هشدار داد... روز ششم اکتبر دولت فرانسه نیز بدنبال آمریکا و انگلیس و ژاپن، شهروندان خود را از سفر به انگلیس بخاطر افزایش خطر تروریسم در آن کشور بر حذر داشت... طی روزهای گذشته، دولت فرانسه برج ایفل را دو بار به احتمال حملات تروریستی خالی کرد... انجام عملیات تروریستی دراروپا کاملا محتمل است... القاعده با صدور بیانیه ای، اروپا را با انجام عملیات تروریستی تهدید کرد... مقامات آمریکائی می گویند: هواپیماهای بی سرنشین آمریکا که بطور منظم پایگاههای تروریستها را در پاکستان بمباران می کنند، ممکن است در آینده مراکز تروریستها را در اروپا نیز هدف بمبارانهای خود قرار دهند... بدنبال هشدارهای واشنگتن، لندن، استکهلم و توکیو، هماهنگ کننده اتحادیه اروپا در مبارزه با تروریسم خطر تروریسم در اروپا را واقعی دانست... یک اتومبیل بمب گذاری شده در مقابل یک مرکز تجارتی در ایرلند شمالی منفجر شد. این انفجار تلفات جانی در پی نداشت... پلیس ضد تروریست فرانسه از بازداشت ١٢ نفر از مسلمانان تندرو مرتبط با سازمانهای تروریستی خبر داد... در جریان دو عملیات تروریستی در صنعا، پایتخت یمن، اتومبیل معاون سفیر انگلیس در نزدیکی سفارت انگلیس هدف موشک قرار گرفت و یک کارمند فرانسوی شرکت نفت استرالیا از سوی نگهبان شرکت کشته شد... یک دادگاه آمریکائی، فیصل شهزاد، آمریکائی پاکستانی تبار را به اتهام بمبگذاری در «تایم اسکور» به حبس ابد محکوم کرد...پلیس آلمان تجمع معترضین به احداث یک راه آهن زمینی در اشتوتگارت را با استفاده از گاز اشک آور و ماشینهای آب پاش متفرق ساخت...».
نمونه ای چند از اخباری که فوقا یادآوری شد، تنها فشرده و خلاصه ای از خبرهای روزهای اخیر است که بخش اصلی اخبار امپریالیسم خبری غرب، از جمله «یورو نیوز» را تشکیل می دهند و هر روز دهها بار تکرار می شوند. مثلا، تلویزیون خبری یورونیوز، هر نیم ساعت یک بار، در شبانه- روز ٤٨ بار ، معمولا دو روز پشت سر هم همان خبر را تکرار می کند.
امپریالیسم خبری، این خبرسازیها و هیاهوهای کرکننده و ساختگی پیرامون افزایش خطر تروریسم در اروپا را در متن شرایطی به نقل دهان خود تبدیل کرده و این جنگ روانی گسترده را برعلیه بشریت براه انداخته است که تمام تلاشهای دول امپریالیستی برای مهار بحران سرمایه داری و غلبه بر رکود بی سابقه مالی- اقتصادی در ممالک پیشرو غربی بی نتیجه مانده و امواج سهمگین اعتراضات و اعتصابات میلیونی کارگران و زحمتکشان، فقرا و محروم شدگان از کار و  مسکن، حقوق بازنشستگی و تأمینات اجتماعی تقریبا تمام اروپا و حتی ایالات متحده آمریکا را در نوردیده و با سرعت و ابعاد کم نظیری به پیش می رود تا بنیان نظم موجود جهانی را بر اندازد. یادآوری می شود که، بنا به گزارش همین خبرگزاریها، روز شنبه گذشته (دوم اکتبر)، در حدود سه میلیون نفر بدعوت اتحادیه های کارگری فرانسه در اعتراض به سیاستهای سارکوزی به خیابانها آمدند. همانطور که از پاسخ مردم در کوچه و خیابانهای شهر اروپائی به خبرنگاران رسانه های امپریالیستی در مورد جدیت این هشدارها نیز برمی آید، کمتر انسان عاقلی را می توان سراغ داشت که به این هشدارها اهمیت داده و بر ساختگی و جعلی بودن آنها یقین نداشته باشد. مثلا، یکی از مصاحبان خبرنگار تلویزیون «یورونیوز» گفت: «در هر حال، اروپا خیلی امن تر از آمریکا که گردن کلفتان مسلح آزادانه در خیابانها می دوند...».
با این همه، مسئله قابل توجه این است که چرا امپریالیسم خبری با بی اعتنائی کامل به افکار عمومی، همچنان بر طبل  خطرتروریسم در اروپا و اسلام هراسی تصنعی می کوبد و سعی می کند با تکرار و بزرگنمائی خبرهای ساختگی و جعلی، اذهان عمومی را مسموم سازد؟ پاسخ این سؤال یقیناًَ در این نکته نهفته است که، سیاستگزاران نظام امپریالیستی، بسیار خوب می دانند که دیگر بکمک شبکه های تارعنکبوتی دوربینهای نظارتی و سیستم مخوف پلیس و سازمانهای امنیتی، شنود گسترده مکالمات تلفنی، کنترل مکاتبات پستی و اینترنتی نمی توانند جلو حرکت و تجمعات اعتراضی سراسری مردم در جوامع تحت سیطره خود را بگیرند تا در سایه آن براحتی بر آتش جنگهائی که در نقاط مختلف جهان برافروخته اند، جنگهائی که هزینه آنها از جیب مردم تأمین می شود، بدمند. بدین سبب هم، تمام سعی و کوشش خود را در جهت امنیتی کردن هر چه بیشتر جامعه و مهیا کردن زمینه سرکوبی نظامی توده ها و خنثی سازی اعتراضات جامعه اروپا در مقابل براه انداختن جنگهای صلیبی جدید علیه بشریت جهان متوجه ساخته اند. طبیعتا، علت اصلی اینهمه هیاهو و قشرقهای اخیر پیرامون خطرتروریسم در اروپا این است که، در شرایط کنونی، هیچ یک از تدابیر تاکنونی دول امپریالیستی برای کنترل بحران فزاینده ساختاری سرمایه داری و غلبه بر تنرل اقتصادی، از بذل و بخشش مالیاتهای اندوخته مردم در خزانه های دولتی به بانکهای خصوصی گرفته تا غصب مستمری و حقوق دوران پیری سالمندان و بازنشستگان و کاهش دستمزدهای کارکنان و تحمیل ریاضت اقتصادی، مؤثر نیافتادند. بدین جهت هم، به احتمال زیاد، امپریالیسم آمریکا، سرکرده امپریالیسم جهانی، با این هیاهو، دو هدف عمده را دنبال می کند: اول اینکه، با استفاده از تجربه از میان برداشتن اتحاد شوروی، قصد دارد اوضاع اتحادیه اروپا را متشنج ساخته و بدین طریق، بزرگترین شریک جنایتها و یار غار دیرینش را هم از سر راه خود بر دارد و یا بر خلاف آتش دو جنگ خانمانسوز جهانی اول و دوم که از اروپا شعله ور گردید، طرح آغاز جنگ عالمگیر جدید را از خاورمیانه و نزدیک و مناطق شمالی و شرقی آفریقا و یا از هر دو منطقه جهان که اکثریت مردم آنها را معتقدان به دین اسلام تشکیل می دهد، در سر می پروراند. در همه حال، صورت مسئله دوم، محتمل تر بنظر می رسد. درست به همین جهت هم هست که تلاش می کند با به هم پیوند دادن اجاقهای مختلف جنگهای صلیبی و اشغالگرانه که از ده سال پیش در برخی کشورهای منطقه خاورمیانه و نزدیک، از جمله در افغانستان، عراق، پاکستان، لبنان، یمن، فلسطین و غیره شعله ور ساخته، آتش یک جنگ عالمسوز گسترده را بر افروخته و در سایه آن به جنگ بحران لاعلاج سرمایه داری برود. جنگی که نتایج هولناک آن از پیش معلوم است و این فاجعه، همان فاجعه ای خواهد بود که تر و خشک را با هم خواهد سوزاند.
در چنین اوضاع و احوالی، در شرایط تهاجم همه جانبه امپریالیسم جهانی به بشریت ستمدیده، همه احزاب و سازمانهای سیاسی ترقیخواه، همه طرفداران صلح و انساندوستان جهان چاره ای ندارند جز اینکه تمام نیرو و توان خود را در جهت ممانعت از اجرای سیاستهای جنگ افروزانه امپریالیسم متمرکز ساخته و از وقوع جنگهای جدید در هر نقطه جهان، خواه در خاورمیانه و نزدیک، خواه در اروپا و یا هر نقطه دیگر جهان جلوگیری نمایند. برای تحقق این امر مهم، باید از همه شیوه های ممکن، از جمله، از برپائی اعتراضات وسیع ضدجنگ گرفته تا افشای مقاصد جنگ طلبانه امپریالیسم در مجامع مردمی و بین المللی بهره بر گرفت.
علاوه بر اینها، برای جلوگیری از شروع جنگهای تجاوزگرانه امپریالیسم آمریکا و همپیمانانش، می توان از راه کارهای دیگری هم بهره برد. مثلا، می توان از گروه سیاساخته «القاعده» (اگر هنوز هم نیرو و وجود خارجی دارد) خواست، خواهش و التماس کرد که بخاطر برقراری صلح و امنیت در جامعه بشری جهان، انحلال خود را رسماًَ اعلام نموده و همزمان با اعتراضات سه میلیونی مردم فرانسه علیه سیاستهای اقتصادی دولت و اعتصابات و اعتراضات سراسری مردمی در سایر کشورهای اروپائی، اروپا را به انجام عملیات تروریستی تهدید نکند. در این صورت، دست گردانندگان نظام ظالمانه امپریالیستی، برای پلیسی کردن جامعه، جنگ افروزی و اشغال کشورهای مختلف و کشتار مردم تا حدود زیادی بسته خواهد شد. باید به القاعده حالی کرد که می تواند و باید گاوان و گوسفندان، پرندگان و خوکان را سرمشق خود قرار دهد که با درک شرایط موجود و آگاهی از سوءاستفاده امپریالیسم آمریکا و دستگاههای خبرسازی آن از بیماری آنها، نه به جنون گاوی مبتلا می شوند و نه به آنفلوآنزای پرندگان.
شاید، یکی دیگر از راه کار مؤثر در مبارزه برای صلح هم این باشد که دولتهای دست نشانده کشورهای اشغالی، نواستعماری و حتی «یاغی»، رسما اعلام انحلال نموده، کشور خود را بعنوان یک ایالات جدید به ایالات متحده آمریکا ملحق سازند تا یک نفر بنام بوش، چنی، کلینتون، مک کین، رایس، پل بریمر، شوارتس نیگر، جان بولتون و یا به هر نام دیگری بر مسند قدرت در کشور آنها بنشیند و تمام دارائیها و ثروتهای مملکت را مستقیما و بدون مانع، در اختیار قماربازان وال استریت، کمپانیهای اسلحه سازی و شرکتهای فراملیتی قرار دهد تا امپریالیسم آمریکا و رسانه های خبرسازی آن، از اینهمه جنگ روانی و هیاهو پیرامون افزایش خطر تروریسم در اروپا و رشد بنیادگرائی اسلامی در خاورمیانه و نزدیک که خود عامل بلاواسطه گسترش آن هستند، دست بردارند. احتمال دارد برخی ها دو راه کار اخیر و یا حداقل آخری را یک نوع طنز بپندارند. گیریم چنین هم باشد، اما در هرحال متدی است که بانک جهانی و صندوق بین المللی پول از دهه ها پیش در عرصه مالی- اقتصادی اجرا می کنند و در عرصه سیاسی نیز بسیاری از امدادجویان از جامعه بین المللی (امپریالیسم)، چرچیلیستها و دخالتهای مستقیم خارجی در امور دیگر کشورها، از جمله، ایرانیان آمریکائی تبار مقیم داخل و خارج ، عملا از این نوع راه حل مسائل طرفداری می کنند. در هر حال، این موضوع را هم می توان جدی گرفت.
١٩ مهر ماه ١٣٨٩
­­­­________________________________________________
این مطلب و مطالب دیگر به همین قلم، در آدرس زیر نیز در دسترس است:
www.eb1384.wordpress.com

۱۳۸۹ مهر ۲۰, سه‌شنبه

۱۳۸۹ مهر ۱۹, دوشنبه

جنایات آمریکا در افغانستان


کشتار و جنایات آمریکا در افغانستان از زبان تصویر



به نتایج مترتب بر استفاده از فسفر سفید و گازهای شیمیایی و تصاویر وحشتناک قربانیان این جنایات هولناک ضد بشری که وجدان هر انسان بیدار وجدان را معذب میکند نگاه کنید تا پی به ماهیت کثیف امپریالیسم و در راس آن امپریالیست آمریکاببرید.

ننگ و نفر بر کسانیکه مخالف طرح شعار خروج بی قید و شرط و فوری تمامی قوای اشغالگراز خاک افغانستان و عراق هستند و بیشرمانه سکوت مرگ پیشه کرده اند.

لطفا لینک زیررا باز کنید!
http://www.rense.com/general70/deathmde.htm


از سایت جبهه ضد تجاوز و ضد تحریم علیه ایران در آلمان /مونیخ

۱۳۸۹ مهر ۱۵, پنجشنبه

کودتای ضد دولتی در اکوادور

ضربه از پشت هنگام گفتگو و یا دموکراسی به سبک آمریکا

نوشتـــه: اولگا گاربوز

برگردان: ا. م. شیـــری

تلاش برای کودتا برعلیه رفائیل کوره آ، رئیس جمهور قانونی در اکوادور شکست خورد. رئیس جمهور کشور که به مدت ١٢ ساعت در یک بیمارستان نظامی به اسارت کودتاچیان در آمده بود، در نتیجه عملیات نیم ساعته نظامیان طرفدار دولت آزاد شد. توسل دشمنان انقلاب به زور در این کشور آمریکای جنوبی به تلفات انسانی منجر گردید. سه نفر کشته و دهها نفر مجروح شدند. نمایندگان نیروهای چپ در ارزیابی از این حادثه، نظر واحدی دارند: بعقیده خانم اوا گالینجر، محقق مشهور ونزوئلائی، حادثه روی داده، فاز بعدی تجاوز مستمر برعلیه کشورهای عضو «آلبا» و جنبشهای انقلابی در منطقه محسوب می شود.

حادثه با اعتراض بخشی از نیروهای پلیس برعلیه قانون جدید، قانونی که بنظر آنها، به حقوق آنها لطمه می زند، آغاز شد. کوره آ بعد از آزادی خود طی سخنانی در حضور مردم گفت: «وقتی که صبح مرا مطلع ساختند که، در برخی بخشهای کیتو مشکل پیش آمده، ما برای گفتگو و توضیح اینکه قصد داریم چه کار کنیم، بدانجا رفتیم». او ادامه داد: «هیچ کس به اندازه دولت کنونی به پلیس کمک نکرده، حقوقهایشان را افزایش نداده است، مشاهده خشونت و اهانت، موجب نگرانی عمیق من گردید و من آن را بمثابه خنجر از پشت ارزیابی کردم. زیرا، چطور ممکن است پس از آنهمه کاری که ما برای پلیس انجام دادیم، چنین رفتار کنند؟»

صرفنظر از همه چیز، خود این مسئله که رئیس جمهور کشور شخصا تشریح قانون جدید منجر به نارضایتی بخشی از پلیس را در یک گفتگوی علنی ضروری می داند، قابل تأمل است. دولت روسیه قوانین را به بحث مردم نمی گذارد، بلکه در خلوت آنها را به مجلس ”وظیفه شناسش“ می برد و در بهترین حالت، با مذاکره همگانی ساختگی استثنائاًَ در جو مجازی موافقت می کند (همانطور که همین اواخر، در مورد قانون پلیس هم چنین کرد).

رئیس جمهور اکوادور اظهار داشت که، وی ضمن صحبت با نمایندگان پلیس، سعی کرد از آنها بپرسید آیا کسی از شما قانونی را که به آن اعتراض می کنید، خوانده است؟ بگفته کوره آ، از تقریبا ١۵ نفر پلیس که سؤال شد، هیچیک قانونی را که برای جلوگیری از «سوءاستفاده و خودسری» تصویب شده است، نخوانده بودند.

در هر صورت، یک گفتگوی ساده با معترضین ممکن نشد. البته مشکل می توان باور کرد کسانیکه مستقیما به صورت رئیس جمهور گاز اشک آور پاشیدند، قصد مذاکره و گفتگو داشته باشند. هدف آنها چیز دیگری بود. ناراضیان یک پادگان را در کیتو به تصرف خود درآوردند، کار فرودگاه بین المللی را مختل ساختند. پس از آن، کوتاچیان از پخش برنامه های دو کانال تلویزیونی دولتی نیز جلوگیری کردند. رئیس جمهور کوره آ در اثر حمله از ناحیه پا زخمی مجروح شده بود و علاوه بر آن، بعلت تنفس گاز، حالت خفگی به وی دست داده بود. کوره آ به بیمارستان نظامی انتقال یافت. وی در آنجا به چنگ شورشیان افتاد و مدت زیادی نگاه داشته شد. کوره آ ضمن توضیح واقعه کودتای ضد دولتی مخالفان اظهار داشت که، «آنها به سبب اینکه نمی توانند در انتخابات پیروزی بدست آورند، به چنین کاری دست زدند».

وزیر امور خارجه اکوادور، ریکاردو پاتینو از مردم خواست به خیابانها بیایند و رئیس جمهوری را از چنگ کودتاچیان آزاد نمایند. در حال حاضر، خود او نیز یکی از مجروحان است و بخاطر زخم ناشی از گلوله در سرش، در بیمارستان بسر می برد. کودتاچیان برای برهم زدن تجمع طرفداران کوره آ در مقابل بیمارستان، به خشونت متوسل شدند.

کوره آ مؤکداًَ می گوید: «من از اینجا یا بعنوان رئیس جمهور خارج می شوم و یا جنازه مرا بیرون خواهند کشید. من تسلیم نمی شوم». فیدل کاسترو در ارزیابی از عزم و اراده رئیس جمهور اکوادور، او را مقاوم و تسلیم ناپذیر خواند. وی ضمن تأکید بر محکومیت اقدام برعلیه کوره آ، گفت: «من فکر می کنم کودتا دیگر شکست خورده است. حتی برای اوباما و کلینتون هم راه دیگری جز محکوم کردن کودتا باقی نمانده است». انقلابی کبیر، در این مورد هم محق بود. خانم هیلاری کلینتون، وزیر امور خارجه آمریکا اعلام کرد که، «ایالات متحده آمریکا بدون قید و شرط از رفائیل کوره و نهادهای دموکراتیک در کشور اکوادور پشتیبانی می کند».

اقدام برای کودتای ضد دولتی در اکوادور واقعا هم در سطح بین المللی تقبیح شد. هوگو چاوز، ایالات متحده آمریکا را که نمایندگی های آن دائما از هر توطئه برعلیه کشورهای متحد انقلاب بولیواری مثل اکوادور، بولیوی، هندوراس و ونزوئلا پشتیبانی می کنند، مسئول کودتای ضد دولتی دانست.

رئیس جمهور ونزوئلا اعلام کرد: «امپریالیسم همچنانکه در پشت نیروهای راست اکوادور ایستاده است، در پشت این گروههای پلیس نیز قرار دارد. این دقیقا همان کاری است که در ونزوئلا انجام داد. آنها را برای انجام چنین کارهائی درست کرده است». بگزارش کانال تلویزیونی ”تله سور“، او، هدف آمریکا از تأمین مالی چنین گروههایی را مشتج کردن اوضاع کشورهائی دانست که به مقابله با امپریالیسم برخاسته و پرچم دموکراسی سوسیالیستی را برافراشته اند. بعقیده چاوز، تقویت «مبارزه ایدئولوژیک بمنظور احترام به شایستگی خلقها»، بهترین ابزار مقابله گسترده با دخالت امپریالیسم آمریکا در منطقه بشمار می آید.

کوره آ أکیداًَ بر این باور است که، واقعه روی داده یک مناقشه معمولی در ارتباط با حقوقها نیست و می گوید: «این توطئه تازه ای است». وی این مسئله را مورد تأکید قرار داد که پاکسازی جدی در صفوف پلیس انجام خواهد گرفت و همه کسانی که در قیام شرکت داشتند، طبق قانون مجازات خواهند شد. «این، یک اقدام غیر قابل بخشش و فراموش نشدنی است». او بشدت برعلیه تصورات بسیاری در باره اکوادور بمثابه «جمهوری اپرائی»، کشوری که یک گروه پلیس ظاهرا با هدف دریافت حقوق بیشتر، رئیس جمهورش را به اسارت می گیرد، موضع گرفت. هیچ کس حق ندارد خود را بفریبد، مسئله حقوق بیشتر، یک مسئله بی اساس است، این همه آن چیزی نیست که امروز اتفاق افتاد، در واقعیت امر، این اقدام، یک کودتای ضد دولتی بود، توطئه ای بود برای برهم زدن ثبات کشور. خوشبختانه توطئه گران به همت دولت ملی، خلق اکوادور و نظامیان تابع قانون شکست خوردند».

مأخــــــــــــــذ: روزنامه «سوتسکایا راسیا»

شمـاره: (١٣٤٦٩)١٠٧، دوم اکتبر ٢٠١٠

_________________________________________________

این مطلب و مطالب دیگر به همین قلم در آدرس زیر نیز قابل دسترسی است:

www.eb1384.wordpress.com

۱۳۸۹ شهریور ۲۹, دوشنبه

فتوای تونی بلر


آنتونی چارلز لینتون بلر نخست وزیر اسبق بریتانیا همزمان باانتشار کتاب یادمانده هایش "سفر" درضرورت مقابله با برنامه هسته ای ایران گفت " این حمله باید پیش از دستیابی ایران به سلاح هسته ای انحام گیرد نه بعدازآن ." اوافزود "این عملیات ممکن است ایران را به آشوب وناآرامی کشاند وپی آمدهای خطرناکی نیز داشته باشد اما من درمقابل مسلح شدن آن کشور به سلاح اتمی هیچ خطری را مانع حمله نظامی نمی دانم. " او همچنین طی مقاله ای با اشاره به ازسرگیری یک مسابقه تسلیحاتی درمنطقه می نویسد" نتیجه دستیابی ایران به بمب اتمی این خواهدبودکه دیگر کشورهای منطقه نیز درصدد مسلح شدن بسلاح هسته ای بر آیند که دراینصورت تعادل قوا دراین منطقه بشدت بهم خواهدخورد" اما آقای بلر درحالی چنین فتوائی را صادرمی کند که دکتر هانس بلیکس مدیر کل پیشین آژانس بین المللی انرژی اتمی درگفتگو باشبکه تلویزیونی الجزیره تاکید می کندکه " سلاح اتمی اسرائیل برفضای خاورمیانه سایه افکنده وآقای یوکیا آمانو مدیرکل آژانس بین المللی هیچ شانسی برای متقاعد کردن اسرائیلی ها به امضای پیمان منع گسترش سلاح های اتمی ندارد چرا که اسرائیل تاکنون بارها از امضای این معاهده سرپیچی کرده است . " دکتربلیکس دراین گفتگو همچنین ادعای اسرائیلی ها درخصوص داشتن سلاح اتمی به بهانه تضمین موجودیت شان را رد کرده وگفته است " اعتقاد به این ادعا ندارد" او دربخش پایانی مصاحبه خود در رابطه با برنامه هسته ای ایران می گوید" زمان آن فرا رسیده است که صحبت از تهدیدات و استفاده از گزینه نظامی برعلیه ایران متوقف شود چرا که سخن از جنگ بمیان آوردن اوضاع را پیچیده تر می کند.

جنگ افروزان همیشه تشنه خونند

آقای بلر درتوجیه حمله به عراق و شرکت درویرانی ونسل کشی درآن کشورمی گوید" بعنوان انسان دوستی وبه دلیل اعتقادات شخصی وبرای یک امر نیک نیروهای بریتانیا را به عراق فرستادم " یعنی حمله بی دلیل به یک کشور ضعیف تر وکشتار و آواره کردن صدها هزارانسان که غیراز عراقی بودن گناه دیگری نداشتند بزعم آقای بلر "انسان گرائی وکار نیک " است . وامروز که دستش از قدرت کوتاه شده مایل است آمریکا واسرائیل باحمله نظامی به ایران این " کارنیکو وانسان دوستانه" را نیابتا ازجانب اوانجام دهند. چرا که جنگ افروزان همیشه تشنه خونند .
گرچه سخنان آقای بلر به رجزخوانی های آدلف هیتلرنزدیکتراز اظهار نظر یک سیاستمدار قرن بیست ویکمی است ونیازی به پاسخ گوئی نداردولی برای اثبات کج اندیشی پیروان مکتب " جنگ ولو به بهای انهدام کره زمین" ازایشان می پرسم:
 1- دستیابی ایران به بمب اتمی تعادل کدام نیرو درمنطقه را بهم می زند؟ " تعادل نیروی اتمی" را که منحصرا دراختیار اسرائیل قراردارد؟
 2- آیا انعقاد قرارداد شصت میلیارد دلاری بین ایالات متحده آمرکا وعربستان سعودی وفروش پیشرفته ترین سلاح ها به آن کشور "تعادل نیرو" درمنطقه را بهم نمی زند؟
 3- چگونه بود که با مسلح شدن اسرائیل به سلاح هسته ای دیگرکشورهای منطقه وبخصوص همسایگان عرب که با آن کشور اختلافات دیرینه سرزمینی و عقیدتی دارند دست به انجام مسابقه تسلیحاتی اتمی نزدند؟
 سخن آخر: اگرآقای بلر درنوشتن کتاب خاطراتش بجای توسل به "دروغ شیرین" به بیان "حقیقت تلخ " می پرداخت واشتباهات وحشتناک خودرا بعهده می گرفت چه بسا خانواده های سربازان انگلیسی جان باخته درجنگهای ننگین افغانستان وعراق درآمد حاصله از فروش کتاب خاطرات او را "پول خون " نمی نامیدند.
 حسن کیوده
 هفدهم سپتامبر



۱۳۸۹ شهریور ۲۸, یکشنبه

ژنرال دايتون و نسل تازه فلسطيني‌ها

نويسنده:Aising Byrne

برگردان: احمد مزارعی

منبع: Conflict Forum، نوامبر ۲٠٠۹

مقدمه مترجم

هنگامی که انتفاضه اول در فلسطين شروع شد، اسحاق رابين سفير اسرائيل در آمريکا بود. قبل از آن، اسحق رابين ژنرال ارتش اسرائيل و سال‌هايی در کشتار و جنايت عليه فلسطيني‌ها شرکت کرده بود. اسحق رابين بر اساس حس جنايتکارانۀ خود، تصميم گرفت به اسرائيل بازگشته و در «يک هفته» انتفاضه را بخواباند. اولين دستور وی در ورود به اسرائيل برای توقف انتفاضه اين بود که دست نوجوانان فلسطينی را از مچ يا آرنج آنچنان بشکنيد که ديگر سنگ‌پراکنی را فراموش کنند. جان پيلجر شرح اين جنايت و فيلم شکستن آرنج و مچ فلسطيني‌ها را به طور مستند در فيلمی ۵۰ دقيقه‌ای نشان داده و مي‌توان در آرشيو وی مشاهده کرد. اما سياست شکستن استخوان ژنرال فاشيست اسرائيل کار نکرد و مذاکراتی محرمانه در مادريد و اسلو شروع شد و متأسفانه اين بار اسرائيل موفق شد با امضای قرارداد اسلو مبارزه تا آن روز مردم فلسطين را مهار کند. قرارداد اسلو کاملاً به زيان فلسطيني‌ها بود و مي‌توان گفت از اشتباهات فاحش ياسر عرفات به حساب مي‌آيد. در قرارداد ظالمانۀ اسلو که بدون وکلايی برجسته از طرف فلسطيني‌ها در برابر تيم قدرتمند اسرائيلي‌ها به همراهی بهترين وکلای بين‌الملل آن‌ها به امضاء رسيد، حتا در مورد نوع لوبيايی که فلسطيني‌ها بايد بکارند و اين‌که اندازه آن بايد از نوع لوبيای ريز باشد تا به کشاورزی اسرائيل لطمه وارد نياورد، توضيح داده شده است.

زنده‌ياد ادوارد سعيد در آن زمان با تهيه توماری به مخالفت با قرارداد اسلو برخاست و بخش زيادی از متفکران فلسطينی او را تأييد کردند، اما رسانه‌های بين‌المللی وابسته به اسرائيل و آمريکا اجازه ندادند اعتراض روشنفکران فلسطينی عملاً به رسميت شناخته شود. اين‌که اسحق رابين ترور شد دليلی بر حقانيت او نيست، او هميشه آرزو مي‌کرد که يک صبح برخيزد و ببيند غزه با تمام ساکنانش به زير آب رفته و مي‌گفت بايد شرايطی فراهم کنيم که مردم غزه در محاصره و در آبگوشت خود بگندند و اسحق شامير و ساير تندروهای اسرائيلی باور داشتند که مي‌شد همين امضای قرارداد اسلو را تا ده سال به تعويق انداخت.

اسرائيل با اين ساختار صهيونيستی و با تعهداتی که در برابر غرب دارد نمي‌تواند تحت هيج شرايطی يک دولت فلسطينی را به رسميت بشناسد، زيرا اين دولت در اصل چماق سرکوب و حامی منافع غرب، اروپا و آمريکا در خاورميانه است و مادام که معادله منطقه‌ای تغييرات ريشه‌ای نکند، اين دولت به جنايات، توطئه‌ها، سرکوب و جنگ ادامه خواهد داد. اسرائيل آيينه تمام‌نمای دمکراسي، حقوق بشر و آزادي‌خواهی واقعی و حقيقی اروپا و آمريکا است. در متن گزارش زير مي‌توان اين سياست را در محتوای قرارداد امنيتی که عباس ابومازن و فياض محرمانه امضا کرده و اوباما قرار است تا يک سال آينده موجود عجيب‌الخلقه، بدون چشم، قلب و دست و پا بزاياند، به وضوح مشاهده کرد.
به جرأت مي‌توان گفت جناياتی که اسرائيلي‌ها هر روزه در حق فلسطيني‌ها، از غزه گرفته تا غرب رود اردن، مرتکب مي‌شوند در تاريخ بشری سابقه نداشته است. چندی پيش جوان هاري، نويسنده انگليسی طی مقاله‌ای نوشت: «بنا به آمار سازمان ملل ۹۶% فاضلاب‌های چهارصد هزار يهودی تازه وارد که در شهرک‌های نوساز منطقه غرب رود اردن ساکن شده اند، به وسيله لوله‌های بزرگی بر روی زمين‌های کشاورزی و در ميان شهرها و روستاهای فلسطيني‌ها سرازير مي‌شود. فلسطيني‌ها برای کم کردن آسيب‌های اين فاضلاب‌ها، گودال‌های بزرگی را در نقاط مختلف شهرها و شهرک‌ها و زمين‌های زراعی خود حفر کرده اند تا آب‌های گنديده فاضلاب‌ها را به درون اين حفره‌ها بفرستند. سال گذشته يک دختر فلسطينی ۱۶ ساله به همراه مادربزرگ خود به درون يکی از حفره‌ها افتاد و خفه شد و اين نمونه‌ای از چهره واقعی اسرائيل، اين دمکراسی نمونه اروپا و آمريکا برای ملت‌های خاورميانه است. اين است سرانجام فلسفه ليبراليسم غرب و دست‌آوردهای دانشمندان آن هم‌چون کانت، باخ، منتسکيو و .... برای ساختن جهانی آزاد! آری آزادی سرمايه‌داری همين است و بس. ولی بايد گفت که همين فلسطيني‌ها پاشنه آشيل غرب سرمايه‌داری و طفيلی چماقدار آن در خاورميانه است. همه جنايات، توطئه‌ها و تبليغات دروغ و تهمت‌های ناروا، ملت بزرگ فلسطين را از مبارزه باز نداشته، بلکه مقاومت فلسطين به مثابه کوره گرمابخش برای همه جان‌هايی است که از اين همه ستم و دورويی به سردی گراييده اند. پيروز باد مبارزه ملت ستمکش فلسطين!

***

کاسبکاران در هيبت مردان انقلابی

مقدمه نويسنده

هنگامی که از ژنرال دايتون پرسيدند که نظر شما در باره حماس چيست، وی پاسخ داد خواهشمندم در باره مسايل سياسی از من نپرسيد، من نظامی هستم و در سياست دخالت نمي‌کنم. اين پاسخ از طرف دايتون کاملا نادرست بود، زيرا دولت آمريکا، وی را به عنوان مسؤول مسايل امنيتی به خاورميانه فرستاده است، ژنرال دايتون نه فقط سياسی است، بلکه در عمق سياست به سر مي‌برد.
وی در خاورميانه مسؤوليت سياسی داشته و هدف اصلی ايشان اين است که غرب رود اردن را از نيروهای مخالف دولت عباس ابومازن تصفيه کند و اين عمل بسيار خطرناکی است، زيرا روند صلح خاورميانه را با خطر روبه‌رو ساخته و از طرفی تأثير بسيار منفی بر رابطه ميان الفتح و حماس خواهد گذاشت. عملکرد ژنرال دايتون هر پروژه‌ای را که در خاورميانه در جهت صلح حرکت کند، متوقف خواهد ساخت. به طور خلاصه مي‌توان گفت هدف اصلی ژنرال دايتون اينست که تأسيسات اشغالگری اسرائيل را تحکيم بخشد، حتا اگر خود چنين هدفی نداشته باشد. وظيفه اوليه ژنرال دايتون اين بود تا کمک کند دولت مستقل فلسطين تشکيل گردد. تاکنون اما، هيچ گامی در اين راه برداشته نشده، بلکه کوششهای دايتون در اين مسير بوده تا نيروهای امنيتی ويژه‌ای را تربيب کند که بتوانند از حکومت استبدادی عباس/فياض، حمايت کنند. در دولت فعلی فلسطين جای هيچ‌گونه بحث، مناقشه و انتقادی وجود ندارد و اين وضعيت حتا سؤالاتی را در ميان نيروهای امنيتی فلسطين دامن زده است. آنان از خود سؤال مي‌کنند که گسترش سرکوب و برقراری خفقان به چه منظوری انجام مي‌گيرد؟ يکی از شهروندان ساکن نابلس چنين سؤال مي‌کند، نيروهای امنيتی در خدمت آمريکا و اسرائيل است، پس دولت ما کجاست، هيأت اجرايی دولت ما در کجا قرار دارد؟ چه کسی تصميم گرفته که مسؤول امنيتی آمريکايی به فلسطين بيايد؟ شهروند ديگری چنين پاسخ مي‌دهد: مسأله روشن است، ما در شب نيروهای اشغالگر اسرائيل را داريم و در روز نيروهای امنيتی دايتون. شهروند ديگری در ادامه اين گونه تحليل مي‌کند: ما هم‌چون برادرانمان در ساير کشورهای عربی در زير سلطه خفقان و سرکوب زندگی مي‌کنيم، سرکوب و خفقانی نامحدود همراه با ترس.

چنين سؤالاتی نه تنها در ميان شهروندان، بلکه در ميان بعضی فرماندهان فلسطين نيز مطرح است. روزنامه وال‌ستريت ژورنال، از قول يک سرهنگ فلسطينی چنين مي‌نويسد: «ما به اين دليل به نيروهای امنيتی نپيوسته ايم تا با حماس مبارزه کنيم، بلکه خواستار خدمت کردن به وطنمان بوديم»، اما، هم‌چنانکه روزنامه ادامه مي‌دهد: هر چند دستگاه امنيتی فلسطين بيش‌تر با حماس مبارزه کند، به همان اندازه از محبوبيت عباس که مهم‌ترين شخصيت در پروژه صلح خاورميانه است، در ميان مردم کاسته مي‌شود. يکی از مسؤولان حماس نيز همين نظريه را ابراز کرد که مبارزه عباس عليه حماس موجب تنفر بيش‌تر مردم از وی خواهد شد.

يکی از اهداف ژنرال دايتون اين بود که بتواند نيروهايی را تربيت کند که جايگزين نيروهای اسرائيلی در منطقه غرب رود اردن شوند و آنان بتوانند از آن منطقه خارج شوند.

دايتون مي‌گويد: «نيروهايی که ما تربيت کرده ايم بسيار مدرن و حرفه‌ای بوده و در آينده دولت فلسطين به دست همين‌ها تشکيل خواهد شد. سران اسرائيل از من سؤال مي‌کنند، چه تعداد نيرو و يا با چه سرعتی تربيت مي‌شوند، زيرا وقتی اينان آماده شوند ما از غرب رود اردن خارج خواهيم شد.»

بر اساس مقاله مذکور در وال‌استريت‌ ژورنال، تاکنون ۲۱۰۰ نفر زير نظر دايتون تربيت شده و قرار است تعداد آن‌ها به ۵٠٠٠ نفر برسد. در حال حاضر کل نيروهای امنيتی دولت فلسطين ۲۵۰۰۰ نفراست، بنا به اطلاعات به دست آمده دايتون به دو سال زمان نياز دارد تا بتواند ده گردان از چنين نيروهای امنيتی را تربيت کند. اينان جنگجويانی از نسل فلسطيني‌های تازه هستند.

بودجه تربيت اين نيروها به وسيله کشورهای کانادا، انگلستان و بعضی کشورهای معتدل عرب هم‌چون مصر، اردن، امارات متحده عربی و عربستان، تأمين مي‌شود. اما در مورد نحوه و سيستم تربيت اين نيروها، يک تشکيلات خصوصی امنيتی به نام «ليبرا» عهده‌دار امور بوده و بنا به نوشته عبدالستار قاسم، استاد تاريخ و علوم سياسی دانشگاه رام‌الله در فلسطين، اين تشکيلاتی مزدور است. بنا به گزارش ديگری که در روزنامه Mail on Sunday در انگلستان انتشار يافته، چنين آمده است: «صدها فلسطينی مخالف به دست نيروهای امنيتی در غرب رود اردن تحت شکنجه‌های وحشيانه قرار دارند. حقوق اين شکنجه‌گران به وسيله ماليات‌دهندگان انگليسی پرداخته مي‌شود.» همين گزارش مي‌افزايد: «تنها نيروهای امنيتی فلسطينی نيستند که به شکنجه مخالفان مي‌پردازند، بلکه مسؤولان دولتی فلسطين دستور قضات دادگاه‌های فلسطين مبنی بر آزاد کردن زندانيان را نيز ناديده مي‌گيرند.» در بخش ديگری از گزارش توضيح داده شده که چگونه يکی از اين زندانيان در زير شکنجه به قتل مي‌رسد.

در مورد نيروهای امنيتی فلسطين که توسط دايتون تربيت مي‌شوند بايد گفت که ۷۰% اينان از ميان نسل‌های دوم و سوم فلسطيني‌هايی انتخاب مي‌شوند که در اردن متولد و بزرگ شده اند و رابطه‌ای با فلسطيني‌ها و بافت اجتماعی آنان ندارند و با آن‌ها در فلسطين به عنوان غريبه برخورد مي‌شود. در خيابان‌های فلسطين در غرب رود اردن از اينان به عنوان نيروی «بيداری فلسطين» نام برده مي‌شود، از همان نوعی که آمريکايي‌ها در عراق با نام «بيداری عراق» تربيت کرده بودند تا با نيروهای مقاومت ملی عراق و يا القاعده مبارزه کنند.

ذکر اين موضوع ضروری است که ژنرال دايتون کسانی را برای دستگاه امنيتی فلسطين انتخاب مي‌کند که هيچ‌گونه سابقه مخالفت، مقاومت و يا شرکت در انتفاضه و حتا انتفاضه دوره دوم را نداشته باشند. بيش‌تر اينان بنا به علل مختلف دوره دبيرستان را نيز به پايان نبرده اند. يکی از نويسندگان فلسطين در مورد اينان مي‌گويد: «اين‌ها همگی از يک نوع ايدئولوژی ضديت با هر نوع مقاومت اشباح شده اند.» هم‌چنين از همين جا مي‌توان پی برد که چرا تمام ارتش سابق سازمان آزادي‌بخش فلسطين (الفتح) را بازسازی کرده و افرادی را جايگزين آنان نموده اند تا از شهرک‌نشينان تازه‌وارد يهودی حمايت کرده و از سويی هر گونه مخالفت و مقاومت مردم را عليه اشغالگران اسرائيلی و سربازان آن‌ها، سرکوب کنند. نداشتن هرگونه سابقه مبارزاتی و مخالفت با اسرائيل و دولت فلسطين شرط اوليه به کارگيری افراد نيروهای امنتی است. به همين دليل اين سياست دايتون باعث شده تاکنون ۷۰۰۰ نفر از نيروهای سابق الفتح از کار برکنار شوند.

بايد گفت در مورد ايرلند برعکس عمل شد. در آنجا نيروهای مخالف و مقاوم سابق را دوباره به کار گماردند تا ريشه‌های کينه و دشمنی از ميان مردم از ميان برود. ولی در فلسطين چنين نشد. هيچ نيروی مخالف دولت را راه نداده اند. هدف دايتون ايجاد نيرويی با رنگی واحد در خدمت هدفی با رنگی واحد است. اين نيروها بايد دوست اشغالگران باشند و تا آخر چنين بمانند.

حکومت فلسطين در چشم ما تغيير کرده است

بايد گفت ايجاد چنين نيروهايی از فلسطيني‌های تازه، حکومت فعلی فلسطين را از نظر سياسی مسخ نموده است. در اکتبر سال گذشته، يک فرمانده نظامی اسرائيل، اوضاع را از ديدگاه خود برای ناحوم برنيع، روزنامه‌نگار اسرائيلی چنين شرح مي‌داد: «حکومت فلسطين در چشم ما تغيير کرده است. وقتی حکومت فياض تشکيل شد برای ما روشن بود که آن‌ها قصد دارند با حماس بجنگند، و ما با مسؤولان امنيتی فلسطين جلساتی را برگزار کرديم. ما با آنان قرار گذاشتيم تا در مورد مسايل عملی صحبت کرده و موضوع روند صلح و بازگشت پناهندگان را مسکوت بگذاريم. تصميم گرفته شد تا بدون ميانجی و مستقيم جنگ را عليه حماس آغاز کنيم. ما در جريان مذاکرات از اين‌که اين‌ها اين همه از خود رغبت نشان مي‌دادند، دچار شگفتی شديم.» فرمانده اسرائيلی ادامه داد: «ابتدا ما شروع کريم تا تعريف از دشمن به دست دهيم، زيرا ما در گذشته در مورد سازمان‌های تروريستی صحتب مي‌کرديم، اما همه ما اين بار از حماس به عنوان دشمن نام مي‌برديم. اکنون فلسطيني‌ها دولتی در دولت دارند و آنچه را که با مسؤولان فلسطينی نزديک مي‌کرد اين بود که مي‌بايست با کمک يکديگر حماسي‌ها را نابود کنيم.» اين فرمانده نظامی اسرائيل ادامه داد: «که چگونه با همکاری مأموران امنيتی فلسطين توانستند ۲٠٠ نفر از اعضای حماس را در منطقه غرب رود اردن دستگير کنند. برای اين کار از ۱۵ نفر متخصص امور انفجاری استفاده کرده، پانزده نفر از آنان را به قتل رساندند و بقيه زندانی شدند، علت عمده موفقيت ما همکاری مأموران فلسطين بود. در ادامه ما کشف کرديم که طرفدران حماس در منطقه غرب رود اردن دارای اماکنی هم‌چون، نانوايي، گاوداري، مزرعه کشاورزي، مطب پزشکی و چند خانه مسکونی هستند که به وسيله اين اماکن برای کارهای تروريستی خود پول تهيه مي‌کنند. ما توانستيم با دلايل قانونی همه را مصادره کرده و صاحبان آن‌ها را بازداشت کنيم. اما بايد بگويم که راز اصلی موفقيت ما در سرکوبی حماس دخالت و کمک آمريکايي‌ها بود. اين حوادث پس از شکست مرحله اول زدوخوردهای غزه انجام گرفت. در آن دوره آمريکايي‌ها چهار گردان نيروی امنيتی را از فلسطيني‌ها تربيت کرده بودند که دستوراتشان را مستقيماً از آمريکايي‌ها مي‌گرفتند. اين تجربه‌ای بسيار باارزش بود که آمريکا از جنگ عراق به دست آورده بود و ما نيز بسيار از اين تجربيات آمريکايي‌ها استفاده کرديم. برای مثال آنان مکانی را مشخص مي‌کنند، مخالفين را در آنجا سرکوب و سپس يک نيروی قدرتمند پليس در آنجا مستقر مي‌کنند و اين وضع برای ساير اماکن نيز ادامه مي‌يابد. ما از اين تجربه آمريکايي‌ها برای سرکوب شهر جنين استفاده کرديم. اردوگاه جنين به دورش ديوار کشيده شده و شهرک‌نشينان يهودی هم در آنجا حضور داشتند. در جنين ابتدا شکست خورديم، اما سلام فياض رييس دولت فلسطين دستور داد دوباره حمله کنيم و اين بار موفق شديم. درباره کشتار جنين ما بسيار مورد اعتراض قرار گرفتيم، اما دست‌آورد بزرگی برای ما داشت، زيرا نيروهای معتدل توانستند تندروها را شکست دهند.»

ما دشمن مشترک داريم

از نظر روزنامه‌نگار ديگر اسرائيلی آقای آلکس فيشمان، نابود کردن حماس، موضوع اصلی همه عمليات فشرده ارتش اسرائيل و حکومت فلسطين در سال‌های گذشته بوده است. هر ماه ده‌ها عمليات مشترک به وسيله اين‌ها انجام گرفته است. بستن سازمان‌های خيريه، حمله و تفتيش مشترک به مساجد، بستن حساب‌های بانکی افراد حماس و يا وابستگان آن‌ها و غيره. اما اکنون اعمال گذشته به وسيله مأموران ژنرال دايتون انجام مي‌گيرد و مي‌توان گفت نيروهای دايتون با کوشش فراوانی عمليات خود را به پيش مي‌برند. مي‌توان گفت آن‌ها حتا بهتر از ارتش اسرائيل عمليات را به پيش مي‌برند، زيرا اين کار هم از طرق مختلف انجام مي‌دهند و هم اين‌که خشونت بيش‌تری به کار مي‌گيرند. در ادامه سياست‌های مبارزه با حماس همه کسانی که از طرف حماس به شغل گمارده شده بودند از کار خود برکنار شدند. اضافه بر همه اين‌ها چهل نفر از اعضای پارلمان که توسط مردم انتخاب شده و نمايندگان حماس به حساب مي‌آيند به زندان افکنده شده و تاکنون در زندان به سر مي‌برند. هم‌چنين چهارده شهردار نيز که متمايل به حماس بودند از کار برکنار شدند و به جای آن‌ها افراد مورد اعتماد دولت فلسطين به کار پرداختند. حکومت آن‌ها را متهم به فساد و يا استفاده از امکانات دولتی نموده و به کارشان خاتمه داد.

زمانی به روزنامه‌نگار اسرائيلی آقای ناحوم برنيع اجازه داده شد تا در جلسه همکاری مشترک افسران اسرائيلی و فلسطينی شرکت کند. در گذشته اين جلسات محرمانه و به دور از اطلاع رسانه‌ها تشکيل مي‌گرديد. آنچه را که ناحوم برنيع در جلسه مذکور ديده و شنيده بود، بسيار شگفت‌انگيز بود. وی مي‌گفت تاکنون هيچ‌گاه اين گونه تمايل و علاقمندی به همکاری از طرف افسران فلسطين يا اسرائيلی مشاهده نکرده است. در اين جلسه که در روستای «بيت ابل» برگزار شده بود، افرادی هم‌چون ابوالفتح فرمانده کل سازمان اطلاعات فلسطين که فرماندهی مهم در دستگاه دولت فلسطين است، حضور داشتند. ايشان با صراحت در جمع اظهار داشت: «در ميان ما و شما دشمن وجود ندارد، هر دوی ما دشمن مشترکی به نام حماس داريم.» شخصيت امنيتی ديگر حاضر در جلسه آقای ماجد فرج مدير اطلاعات فلسطين بود که چنين گفت: «ما تصميم گرفته ايم که همه مشکلات خود را در سر اين ميز و با صراحت کامل با شما در ميان گذاريم. در اينجا جايی برای بازی و وقت گذرانی نيست، حماس دشمن ماست و ما تصميم به جنگ گرفته ايم، من باور دارم که ميان ما جايی برای بحث وجود ندارد. کسی که مي‌خواهد تو را به قتل برساند بايد او را بکشی. شما اسرائيلي‌ها ممکن است با آن‌ها مذاکره کنيد، اما ما چنين کاری نخواهيم کرد.» ماجد فرج سپس چنين ادامه داد: «اين حرف را از طرف من به عنوان امانت نگه داريد. در گذشته ما جور ديگری با حماس برخورد مي‌کرديم، اما اکنون شما اسم هر مؤسسه‌ای را که به حماس مربوط است در اختيار ما بگذاريد، فورا حسابش را خواهيم رسيد. شما نام ۶۴ مؤسسه مربوط به حماس را در اختيار ما قرار داديد. ۵۰ عدد آن‌ها تاکنون نابود شده اند، بعضی نابود و بعضی را به ادارات خود ملحق کرده و اموال آنان را هم مصادره کرده ايم. اسرائيل مشخصات ۱۵۰ حساب بانکی را در اختيار سازمان امنيت فلسطين قرار داد، اما در اين رابطه ۳۰۰ حساب را تعصيل کرديم.» ماجد فرج ادامه داد: «در مواردی ملاحظاتی داريم؛ اول اين‌که در گذشته ما برای ورود به هر مسجدی هزار ملاحظه داشتيم و بسيار محتاطانه عمل مي‌کرديم، اما امروز به هر مسجدی که لازم بدانيم وارد مي‌شويم. و البته اين بدين معنی نيست که شما هم مي‌توانيد همين کار را به راحتی انجام دهيد. چون شما نمي‌توانيد، ما خود اين کار را مي‌کنيم. هم‌اکنون ما به راحتی وارد دانشگاه‌ها نيز مي‌شويم. حتا دانشگاه اسلامی در شهر خليل، آن هم زير سلطه ما مي‌باشد، ما با تمام توان کوشش خود را به کار مي‌گيريم، اگر ما صد درصد موفق نشويم، اما بهانه صددرصدی داريم.»

آقای رمزی بارور تحليل‌گر فلسطيني، توضيح مي‌دهد که حجم توطئه و همکاری حکومت فلسطين با مسؤولان اسرائيلی نشان‌دهندۀ عمل و ماهيت دولت فلسطين است: «هم‌اکنون بيش از هر زمانی اين دولت وارد عقد قراردادهای همکاری با «شين بت» و ارتش اسرائيل گرديده و اين بخشی از فرهنگ هم‌پيمان بودن است.» از نظر باروری در فردای امضای قرارداد «اسلو» بسياری مردان معامله‌گر به لباس مردان انقلابی درآمده و در تمام جوانب زندگی جامعه فلسطين رخنه کرده اند. دايتون نيز آشکارا اظهار داشت که او با فرماندهان نظامی اسرائيل در منطقه غرب رود اردن همکاری مي‌کند، و اين رابطه‌ای است که به قول يک تحليل‌گر اسرائيلی بسيار عالی و نمونه است.

واضح است که دايتون با کسان ديگری نيز همکاری مي‌کند، اگرچه آن را انکار مي‌کند.

براساس منابع آگاه، انتخاب و تأييد کسانی که بايد برای آموزش فرستاده شوند به وسيله سه سازمان اطلاعاتی انجام مي‌گيرد، نخست CIA، که داوطلبان را آزمايش مي‌کند. سازمان امنيت عمومی اسرائيل که نام و مشخصات افراد را تدقيق مي‌کند و در پايان تحقيقات اين دو سازمان آنان به مرکز آموزشی اردن فرستاده مي‌شوند و سازمان امنيت اردن نيز در مورد تک‌تک اين افراد تحقيقات به عمل مي‌آورد. اضافه بر همه اين‌ها دستگاه امنيتی داخلی فلسطين نيز تحقيقات دقيق در مورد مشخصات داوطلبان به عمل مي‌آورد. آموزش اين افراد در اردوگاهی در نزديکی شهر عمان پايتخت اردن انجام مي‌گيرد. تصادفاً اينجا همان اردوگاهی است که در دوران جنگ عراق، آمريکايي‌ها نيروهای امنيتی خود را تربيت مي‌کردند.
برنامه آموزشی داوطلبان به وسيله آمريکا و اسرائيل تنظيم مي‌گردد. با اين امتيار که اسرائيلي‌ها حق وتو دارند. در حالی که مأموران آمريکايی و اردنی مسؤوليت عملی دادن آموزش را به عهده دارند، دوره آموزش چهارده ماه به طول مي‌انجامد و شامل اموری از قبيل، مبارزه با اعمال خرابکارانه، استفاده درست از قدرت، رعايت حقوق بشر، محافظت از نظم و قانون و ساير آموزش‌های لجستيکی است.
در گذار از مراحل فوق تنها انتخاب افراد و چگونگی آموزش آن‌ها نيست که زير نظر متخصصان اسرائيلی است، بلکه اسلحه‌هايی که برای فلسطيني‌ها ارسال مي‌شود نيز به طور دقيق مورد آزمايش اسرائيلي‌ها قرار مي‌گيرد. اين عمل در آزمايشگاه اداره پليس اسرائيل انجام مي‌شود. در اين مرحله لايحه دقيقی تنظيم مي‌گردد و نوع اسلحه در صورت به کار رفتن عمليات تروريستی عليه اسرائيل مشخص مي‌گردد تا بدانند اسلحه مذکور از کجا و چگونه به کار گرفته شده است. غير از اسلحه‌هايی که از طرف اردن و مصر در اختيار مأموران امنيتی قرار داده مي‌شود، اسرائيل نيز مسلسل‌های کلاشنيکوف با ذخيره آن به اضافه نوعی اسلحه که مي‌توان با آن در متفرق کردن تظاهرات استفاده کرد، در اختيار مأموران امنيتی فلسطين قرار مي‌دهد. اسرائيل هم‌چنين کپسول‌های گاز اشک‌آور و گلوله‌های پلاستيکی نيز در اختيار مأموران فلسطينی قرار مي‌دهد. يک تحليل‌گر اسرائيلی توضيح مي‌داد که: «فلسطيني‌ها به طور عملی از اين اسلحه‌ها عليه تظاهرکنندگان استفاده کرده اند.»
روزنامه قدس العربی چاپ لندن، ماه ژوئن سال قبل در سرمقاله خود گزارشی را به چاپ رساند که نشان‌دهندۀ چگونگی عملکرد مأموران امنيتی فلسطينی است که زير نظر دايتون تربيت شده اند. محتوای گزارش نشان مي‌دهد که مأموران فلسطينی در خدمت سربازان اسرائيلی بوده و کار آن‌ها را راحت مي‌کنند. اين نيروها دست به بازداشت دو نفر مي‌زنند که عليه اسرائيلي‌ها دست به مقاومت مسلحانه زده بوده اند، مأموران فلسطينی پس از دستگيری اين افراد را تحويل سربازان اسرائيلی داده و پس از طی مراحلی در دادگاهی هر کدام به هفت سال زندان محکوم مي‌گردند. سرمقاله در پايان مي‌نويسد مأموران فلسطين به نيابت از اسرائيلي‌ها عمل کرده و به اعمالی شنيع در حق هم‌وطنان خود دست مي‌زنند.
علي‌رغم همه آزمايشات و تحقيقاتی که در مورد افراد و اسلحه‌ها توسط اسرائيلي‌ها انجام مي‌شود، ژنرال دايتون اظهار داشت که ما مجاز نيستيم قبل از موافقت اسرائيلي‌ها، اسلحه در اختيار مأموارن امنيتی فلسطين قرار دهيم، به طوری که اخيراً اسرائيل اجازه نداد تا مأموران فلسطينی در جنگشان با حماس از اسلحه آر. پی. جی استفاده کنند. هم‌چنين اسرائيل تصميم مي‌گيرد که چه زماني، کجا و در چه ساعتي، مأموران فلسطينی در شب دست به عمليات بزنند، از سوی ديگر اين مأموران وظيفه دارند از هر عمل مشکوکی گزارش تهيه کرده و در اختيار مأموران اسرائيلی قرار دهند. گزارش‌ها و موفقيت‌ها و دست‌آوردهای اين مأموران در دفتر روزانه ارتش اسرائيلی به ثبت مي‌رسد. اسرائيلي‌ها توافق کرده اند که اگر خواستند به عملياتی دست بزنند، فلسطيني‌ها را در جريان قرار دهند، اما کنترل و نظارت بر کل عملياتی که فلسطيني‌ها بخواهند انجام دهند به عهده اسرائيلي‌ها است و آنان بدون موافقت مأموران امنيتی اسرائيل مجاز نيستند به عملی مبادرت ورزند.
در ماه مارس سال ۲٠٠۹ ژنرال دايتون در «انستيتوی واشنگتن برای سياست‌گذاري‌های خاور دور» به سخنرانی و گفت‌وگو پرداخته و در مورد طبيعت و جزييات کار خود برای حاضران توضيحاتی داد. او از علاقمندی مأموران امنيتی فلسطينی نسبت به کار خود، در زمينه فنون مبارزه، تشکيلات خود و اين‌که اين نسل تازه فلسطيني‌ها چه نتايج بسيار باارزشی به دست آورده اند، برای حاضران به تفصيل سخن گفت و اين‌که چگونه کارهای وی مورد توجه مؤسسات نظامی ارتش اسرائيل قرار گرفته است. آلکس فيشمان خبرنگار اسرائيلی توضيح مي‌دهد که: «چگونه جمع يهوديان حاضر در آن جلسه با کف زدن‌های ممتد و با حرارت فراوان از سخنان ژنرال پشتيبانی و اظهار شادمانی کردند. ژنرال به اين هم بسنده نکرده و توضيح داد که چگونه آمريکا فلسطيني‌های تازه‌ای خلق مي‌کند که از تجربه و نظم و ترتيب بسيار کافی برخوردارند و اين بيش‌تر يهوديان حاضر را دچار هيجان نمود.»

گرگان و گوسفندان در کنار يکديگر زندگی مي‌کنند

اما دايتون به حاضران چنين هشدار داد: «فلسطينيانی که امروز تحت نام نيروهای امنيتی به ما مي‌پيوندند، اين اميد را دارند که سرانجام اين دوره به تشکيل دولت مستقل فلسطينی منجر خواهد شد.» در ادامه دايتون تأکيد کرد که: «اگر اينان به اين نتيجه برسند که چنين دولتی به وجود نخواهد آمد و فلسطين مستقل تشکيل نخواهد گرديد، آنگاه همه چيز متلاشی خواهد شد و آنان به انقلاب دست زده و اسلحه‌های خود را به سوی اسرائيلي‌ها برخواهند گردانيد.»

علي‌رغم اين‌که دايتون از کلماتی مانند دولت و ايجاد تشکيل دولت و... سخن به ميان مي‌آورد، اما انستيتوی واشنگتن باور دارد که دادن آموزش به رهبران نيروهای امنيتی فلسطين، اين روحيه را در آن‌ها به وجود خواهد آورد که آنان در حال وارد شدن به يک جامعه جهانی هستند. در حالی که آنچه که ژنرال دايتون انجام مي‌دهد، هدفش اين است که پس از خروج ارتش آمريکا در دو سال آينده امنيت اسرائيل حفظ شود، کوشش‌های دايتون تنها به شکل غيرمستقيم به فلسطيني‌ها کمک خواهد کرد. اما کل برنامه دايتون بخشی از پروژه بسيار گسترده‌تری است که آمريکا برای کل خاورميانه دارد. وقتی دايتون از متلاشی شدن برنامه آن‌ها و شوريدن‌شان صحبت مي‌کند، اين منظور را دارد که کل برنامه آمريکا در خاورميانه با شکست روبه‌رو خواهد شد.
آلکس فيشمان عقيده دارد: «منظومه‌های متعددی که آمريکا در خاورميانه به وجود آورده است، اين منظور را دنبال مي‌کند که شرايط را برای دو سال آينده فراهم سازد تا بتواند به راحتی و بدون مشکلات نيروهايش را از عراق خارج کند. اين سياست آمريکا در عين حال هدفش حمايت از منافع کشورهای معتدل عرب و اسرائيل در منطقه خاورميانه است تا آن‌ها بتوانند در مقابل اصولگرايان اسلامی مقاومت کنند. اگر اسرائيل نقش خود را به درستی با آمريکا هماهنگ نکند نتيجه‌اش اين خواهد بود که با تمام مصالح و منافع آمريکا در خاورميانه به مقابله برخاسته است.»
ارتقا دادن موقعيت ژنرال دايتون به معاونت جورج ميشل، فرستاده آمريکا به خاورميانه بر اين اساس انجام گرفته است. دايتون از اين پس همراه با ميشل مسؤوليت امور امنيتی کل منطقه خاورميانه را به عهده خواهد داشت. از اين پس جورج ميشل همراه با ژنرال دايتون وظيفه دارند تا امور منطقه را آنچنان تنظيم کنند تا در طی دو سال آينده زمينه آنچنان فراهم گردد که نيروهای آمريکا بر طبق برنامه از پيش تنظيم شده به راحتی از عراق خارج شوند.
ژنرال جيم جونز، مستشار اوباما در امور امنيت ملی آمريکا و شخصيتی مهم و اساسی در عرصه گسترده سياستگذاري‌های استراتژيک است. يک سال پيش، وی طی گزارشی کامل، نيازمندي‌های امنيتی اسرائيل را در مقابله با دو تهديد، يعنی ايران و فلسطين، پس از خروج سربازان آمريکايی از عراق، شرح داد. هدف از تنظيم اين گزارش، چگونگی تضمين امنيت اسرائيل در صورت متلاشی شدن اوضاع در عراق و اين‌که از آن پس اين کشور تبديل به دشمن و يا بر ضد اسرائيل نشود. اين گزارش به طور رسمی در ماه ژوئن امسال به وزارت خارجه آمريکا ارايه شد. سپس به کاخ سفيد آورده شد، آن را تفکيک کرده و چند هفته بر روی آن مطالعه و تحقيق به عمل آمد. هم‌چنين در مورد کم‌وکيف اين گزارش با وزرای خارجه کشورهای فرانسه، مصر، انگلستان و اردن بحث و مشاوره به عمل آمد. آلکس فيشمان طی مقاله‌ای که در مطبوعات اسرائيل به تاريخ ۲۴ ژوئن امسال به چاپ رسيد، چنين نوشت: «اخيراً گروهی از مسؤولان اسرائيلی و فلسطيني، با يکی از اعضای تيم دايتون مذاکراتی به عمل آورده تا براساس اتفاقيه ژنو، پيش‌نويسی را تهيه نمايند. اين پيش‌نويس قرار است در باره رابطه دولت و دولت آينده مواردی را تنظيم نمايد.» آلکس فيشمان در اينجا چنين اضافه مي‌کند: «اين مسيری است که قرار است گرگ و ميش در کنار يکديگر زندگی کنند.» اين تنها وثيقه امنيتی است که فلسطيني‌ها بر روی آن توافق کرده اند، در عين حال گفته شده که اوباما، در اين وثيقه ترتيباتی داده تا به مدت دو سال از تاريخ امضای آن، ساير توافقات براساس آن انجام گيرد و بيش‌تر به يک برنامه واقعی و عملی نزديک است. توافقات اصلی و مهم در وثيقه مذکور به قرار زير است: عدم نظامی شدن فلسطيني‌ها، مشخص نمودن دقيق نوع اسلحه‌هايی که فلسطيني‌ها مي‌توانند حمل کنند و انواعی که حق حمل آن را ندارند، وجود نيرويی ثالث و ميانجی تا برنامه تنظيم شده را کنترل نمايد، مسلح بودن و بقاء ارتش اسرائيل د ر منطقه وادی اردن، بنا به عوامل سياسي، سايکولوژيکی و يا مربوط به روابط عمومی و هم‌چنين برای نيازمندي‌های عمليات واقعي، مسلح بودن نيروهای چندمليتی ميانجی در طول مرز وادی اردن، انتشار نيروی مشابه ديگری در گذرگاه، فيلادلفيا، در منطقه غزه، ايجاد سيستم‌های هشداردهنده و پيشگيرانه در درون مرزهای دولت فلسطينی غيرنظامی.
در اين پيش نويس ذکر شده که نيروی هوايی اسرائيل مي‌تواند مانورهای هوايی خود را بر بالای آسمان غرب رود اردن، انجام دهد. هم‌چنين ارتش اسرائيل بايد برمعابر و گذرگاه‌های مرزی ميان دولت فلسطين، مصر و اردن کنترل داشته باشد. زمان به اجرا در آوردن مواد ذکرشده در وثيقه بايد به مدت ۳۰ ماه از تاريخ شروع آن باشد.

صلح آمريکايی با هياهوی هوليودی

آقای ناحوم برنيع، رزنامه‌نگار اسرائيلی چنين مي‌گويد: «در اين داستان بسيار زيبا، نقطه دردناکی وجود دارد.» وی از قول يک فرمانده نظامی اسرائيل، که درگذشته نيز از قول وی عباراتی مطرح کرده، چنين مي‌نويسد: «همه دست‌آوردهای کنونی بسيار شکننده است و احتمال دارد همه چيز برعکس شود. بدون پذيرش عمليات صلح واقعي، هيچ‌چيز ادامه پيدا نخواهد کرد و ارتش اسرائيل اين را به خوبی مي‌داند.» علي‌رغم هشداری که دايتون در انيستيتوی واشنگتن به حاضران داد، هم‌چنان کوشش مي‌شود تا دولتی فلسطينی و بي‌سلاح به وجود آيد. وگرنه اين چگونه دولت و حکومتی است که اسرائيل قادر است، آب و برق، گاز، و نفت آنان راقطع کند. حتا اسرائيل اين توانايی را دارد تا معين کند، چه مقدار واحدهای کالری برای ادامۀ زندگی ساکنان فلسطين به اين دولت وارد شود و همه اين‌ها در حالی است که مرزهای دولت تازه تأسيس در کنترل نظاميان اسرائيل است.
گاهی گفته مي‌شود که شخصيت‌هايی با ديدگاه‌های سياسی راست، انديشه‌های خود را بسيار روشن بيان مي‌کنند. کاری که عوزی آراد، مشاور نتانياهو، در امور امنيت ملی و يکی از مردان قدرتمند سياستگذار در اسرائيل، انجام داد. هنگامی که روزنامه‌نگار اسرائيلی به نام آفی شافيت، از وی سؤال کرد که آيا دولت مستقل فلسطين تحت حکومت شما و آقای نخست‌وزير تشکيل خواهد شد يا نه، وی بسيار صريح چنين پاسخ داد: «اين موضوع همانند داستانی با اختلافات گوناگون است. من درميان فلسطيني‌ها کسی را نمي‌بينم که به سوی اين راه گام گذاشته و اسرائيل را به رسميت بشناسد و در صلح و سازش با ما زندگی کند. من حتا يک رهبری و نظامی منسجم نيز در ميان اينان سراغ ندارم. آن‌ها گروه‌های پراکنده و نامنظمی بيش نيستند، ولی اين احتمال وجود دارد که شخصی پيدا شود و مدعی شود که مي‌تواند حوادث را مهندسی کند. من به عمق مسايل فکر نمي‌کنم، تنها مي‌خواهم حادثه‌ای اتفاق بيافتد. پس از چند سالی از حادثه آناپوليس، عمليات جداسازی نيروها و آتش‌بازي‌های چندی که انجام گرفت، ممکن است به طور غيرمترقبه‌ای در سال ۲٠۱۵، دولتی فلسطينی پيدا شود که با برپايی جشن‌ها و راهپيمايي‌ها به چاپ تمبر بپردازد. احتمالاً اتفاق خواهد افتاد. آری در آن زمان دولت فلسطين به ظهور خواهدرسيد.» آفی شافيت در پايان سخنان آقای عوزی آراد، ادامه مي‌دهد که اين دولت چيزی نخواهد بود مگر «يک حادثه آمريکايی با هلهله‌های هوليوودی».
فلسطيني‌های جديد تنها نيروهای امنيتی نيستند، آنان طبقات سياسی فلسطيني‌هايی را نمايندگی مي‌کنند که در اصل معامله‌گرند، ولی به لباس مردان انقلابی درآمده اند و در ميانشان شخص «خرابکاری هم‌چون ياسر عرفات وجود ندارد تا آنان را تبديل به مردانی فعال و انقلابی نمايد.» (از اظهارات يک تحليل‌گر اسرائيلی) اما در اين فعل و انفعالات و احتجاجات خطای بزرگی وجود دارد که کم‌تر بدان اشاره مي‌شود و اين موضوع بسيار مهم است، آن هم امنيت اسرائيل است که امنيت اسرائيل نيز خود موضوع گسترده‌ای است که به کل منطقه پس از خروج سربازان آمريکايی از عراق بستگی دارد. اما آنچه که ابومازن و اطرافيان تبهکارش به آن دست مي‌زنند چيزی نيست مگر کوشش‌هايی در جهت متلاشی کردن هرگونه مقاومت در برابر برنامه خاورميانه‌ای آمريکا. در نتيجه مي‌توان گفت که کوشش‌های ژنرال دايتون در ماهيت خود چيزی نيست به جز مبارزه با هر کوششی که بخواهد در جهت حل سياسی مسأله فلسطين گام بردارد و اين‌که در نهايت چيزی به نام دولت فلسطين تشکيل نگردد.
هم‌اکنون بسياری از فلسطيني‌ها به اين موضوع پی برده اند. يک نويسنده آمريکايی در اين زمينه مي‌نويسد، اروپايي‌ها چندی است درهای خود را به روی دايتون گشوده و از نظر مالی به او کمک مي‌کنند. اما بايد گفت که اين کمک‌ها و همه اين پروژه‌ها به تشکيل دولت مستقل فلسطين منجر نخواهد شد. هدف اصلی دايتون اينست که در برابر نظرگاه سازمان حماس سدی ايجاد کند. اخيراً خالد مشعل در مصاحبه‌ای نظرات خود را به وضوع اعلام داشت. وی چنين گفت: «مشکل فلسطين در تشکيل دولت خودمختار نيست. در دولت، پرچم و سرود ملی هم نيست. در تربيب نيروهای امنيتی و يا پرداخت کمک‌های مالی از طرف کشورها هم نيست. مشکل اصلی فلسطين، مسأله وطن، هويت، آزادی و تاريخ، حاکميت ملي، قدس و بازگشت پناهندگان و آوارگان فلسطينی به سرزمينشان است. سرزمين ما، برای ما بسيار بيش‌تر از دولت اهميت دارد، آزادی پيش از سرزمين به دست مي‌آيد.»
بعضی از اسرائيلي‌ها به اين موضوع پی برده اند که بنايی که توسط عباس/ فياض ساخته شده بسيار متزلزل است و پيش‌بينی مي‌کنند که اين بنا در هم خواهد ريخت. به همين دليل آن‌ها پيشنهاد کرده اند که برای حل مشکل بايد با حماس به گفت‌وگو پرداخت. يکی از رؤسای سابق موساد و مستشار امنيتی آقای افرايم هليفی چنين اظهار داشت: «نه اوباما و نه نتانياهو، امکان ندارد بتوانند بر اساس سرمايه‌گذاری روی "فلسطيني‌های جديد"، سياست واقع‌بينانه‌ای را اتخاذ کنند. آن‌ها هم‌چنين نمي‌توانند از مذاکره با فلسطيني‌های جديدی که در فلسطين متولد شده اند (يعنی حماس) سر باز زده و به نتيجه‌ای برسند. آيا اين موضوع ارزش آن را ندارد که در باره‌اش مطالعه و تحقيق نمود؟»

۱۳۸۹ شهریور ۱۹, جمعه

سربازان آمريکايی شهروندان افغان را برای تفريح کشته و انگشتان آنها را به عنوان «مدال» جمع ميکردند.






روشنگری.روزنامه گاردين روز پنج شبنه خبر داد برای 12 سرباز آمريکايی در افغانستان پرونده ای با اين اتهام باز شده است که «تيم مرگ» درست کرده بودند که شهروندان غيرنظامی افغانستان را برای تفريح می کشتند و انگشتان آنها را بريده و به عنوان مدال افتخار جنگی جمع ميکردند و برخی از آنها هم کنار اجساد عکس می گرفتند. به نوشته گاردين پنج تن از اين سرباز به اتهام جنايت محاکمه ميشوند.اتهام هفت تن ديگر پوشش دادن به تيم و لاپوشانی اقدامات آنها و آزار و ضرب و شتم سربازی است که اين جنايت و برخی اقدامات غيرقانونی ديگر از جمله استعمال حشيش توسط اين سربازان را گزارش داده است. بنا بر گزارش گاردين سربازان حشيش را از شهروندان غير نظامی افغانستان به دست می آوردند.

در گزارش گاردين نام و چگونگی قتل عمد برخی از شهروندان غيرنظامی افغانستان که بطور تصادفی و تنها برای تفريح انتخاب ميشدند آمده است. گزارش که انعکاس گسترده ای يافت به نقل از پرونده ای است که برای متهمان بازشده و در «آرمی تايمز» منتشر شده است. متهمان 19 تا 25 سال اند و برخی از آنها قبلا به عراق اعزام شده بودند.



گزارش گاردين را که عکس پنج سرباز متهم به قتل را نيز چاپ کرده است، در لينک زير ميتوانيد ببينيد. در ادامه آن گزارش بی بی سی فارسی آمده است.





http://www.guardian.co.uk/world/2010/sep/09/us-soldiers-afghan-civilians-fingers



بی بی سی

ارتش آمريکا تحقيقات اوليه درباره اين اتهام که چند سربازش در افغانستان سه غيرنظامی را کشته و در مواردی قطعات استخوان و ناخن انسان جمع آوری می کرده اند را آغاز کرده است.

پنج سرباز نيروی زمينی ارتش آمريکا متهم شده اند که سه غيرنظامی افغان را در ماه های ژانويه، فوريه و مه ۲۰۱۰ به قتل رساندند و با صحنه سازی وانمود کردند که قربانيان شورشی بودند.

در اين رابطه، هفت سرباز ديگر نيز با اتهام تلاش برای پنهان کردن جرم روبرو هستند.

برخی از اين سربازان متهمند که به يک جسد کارد زده اند يا با ضرب و جرح، ديگران را به سکوت درباره ماجرا مجبور کرده بودند.

وکلای متهمان موکلان خود را بيگناه می دانند.

يک سخنگوی نيروی زمينی ارتش به بی بی سی گفته است که اين پرونده هنوز در مراحل اوليه قرار دارد.

به گفته اين مقام نظامي، دادستان ها مشغول بررسی مدارک هستند و هنوز تصميم نگرفته اند که عليه متهمان کيفرخواست صادر کنند.

يکی از اين سربازان بنام کالوين گيبز متهم است که تکه های استخوان دست و پای انسان و نيز قطعاتی از ناخن کشيده شده از اجساد را در اختيار داشته است.

هنوز روشن نيست که او اين اعضای بدن را چگونه بدست آورده است.

اين سربازان همگی عضو يک گروهان بوده اند که جز تيپ پنجم از لشکر دوم زمينی ارتش آمريکاست.

واحد آنها که مقر اصلی اش در ايالت غربی واشنگتن است، در ماه ژوئيه ۲۰۰۹ به افغانستان اعزام شد