۱۳۸۸ بهمن ۱۰, شنبه

فاجعه انسانی، بهانه ای برای اشغال مجدد هائیتی


کشور کوچک هائیتی در اثر زلزله ۷ و ٣ دهم ریشتری سیزدهم ژانویه سال ٢۰۱۰ و چند زمین لرزه شدید بعد از آن، علاو بر آنکه درهم کوبیده شد و نود درصد شهرهای پورتوپرنس، لیوگان و صدها شهرک و روستای اطراف آنها ویران و در حدود ٢۰۰ هزار نفر کشته شد و بیش از ٣ میلیون نفر آسیب دید، حتی از سوی ایالات متحده آمریکا اشغال هم گردید. در طول مدت بعد از این حادثه و هنوز هم، این بحث که، زلزله های پیاپی هائیتی، یک حادثه طبیعی بوده است و یا نتیجه کاربرد تسلیحات زلزله ساز ایالات متحده آمریکا، ادامه دارد. باحتمال قریب به یقین، وقوع زمین لرزه های نسبتا قوی در روزهای بعد از اولین زمین لرزه تا امروز(٢٩/۰۱/٢۰۱۰)، با توجه به اینکه بخش اصلی انرژی زلزله زای درون زمین، معمولا در همان رفت و برگشت نخست رها می گردد و از شدت پس لرزه ها کاسته می شود، امری غیرعادی در زلزله شناسی بوده و خبرهای حاکی از آمادگی نظامیان آمریکائی برای حرکت به سوی هائیتی یک روز قبل از وقوع اولین زمین لرزه و سپس، استقرار آنها در فرودگاه پورتوپرنس و کاخ ریاست جمهوری بعد از ورود به خاک این کشور، می تواند مؤید غیرطبیعی بودن فاجعه باشد.

گذشته از اینکه، عامل فاجعه هائیتی قهر طبیعت بوده و یا نتیجه فعالیت انسان، دولت ایالات متحده آمریکا صرفنظر از عوامل و مسبب فجایع انسانی، چه در فیلیپین یا اندونزی، چه در هائیتی و یا در خود آمریکا و هر جای دیگر، از آنها بمثابه یک مائده آسمانی به نفع سیاستهای غارتگرانه خود بهره برداری می کند. زمانیکه طوفان کاترینا، شهر نیواورلئان را در نوردید، تنظیم کنندگان سیاستهای آمریکا، از جمله، جوزوف کامیزارو، بساز- بفروش سرشناس، آن را یک برگ آسمانی نامید و میلتون فریدمن نیز آن را یک نعمت خدادای خواند و گفت: کاری که ما دهها سال نمی توانستیم بکنیم، طوفان کاترینا در عرض چند ساعت کرد(نقل به مضمون). بنابراین، غیر منتظره نبود در چنین وضعیت مصیبت بار هائیتی، در حالیکه، سازمانهای بین المللی و کشورهای مختلف جهان، خواروبار، دارو، چادر، لباس، گروههای امدادرسانی و پزشکی برای کمک به مصدومان و آسیب دیدگان این کشور می فرستادند، دولت آمریکا ضمن ارسال کمکهای انساندوستانه بسیار ناچیز و غیر قابل توجه، انواع تجهیزات سنگین جنگی و نیروهای نظامی خود را به خاک هائیتی گسیل دارد.

استقرار سریع نظامیان آمریکائی در خاک هائیتی، اعمال کنترل اخلالگرانه در کمک رسانیها، گرسنگی دادن بمردم آسیب دیده، ممانعت از مشارکت نهادهای بین المللی، ارگانها و مقامات دولتی خود کشور هائیتی در سازماندهی کمک به آسیب دیدگان، کمترین جای تردیدی باقی نمی گذارد که، نیروهای نظامی ایالات متحده آمریکا بقصد اشغال و با برنامه قبلی، وارد هائیتی شده است. بعبارت دیگر، دولت دمکرات ایالات متحده آمریکا، با بکارگیری متد شناخته شده «شوک درمانی»، کشور و مردم غارت شده هائیتی را گرفتار فاجعه ساخت و با گستاخی تمام، بار دیگر به دنباله قافله جهنمیان مستعمرات خود بست.

طول و تعداد «قافله جهنمیان» به قافله سالاری ایالات متحده آمریکا، به بلندی تاریخ این کشور است و با ارتقاء آن به جایگاه سرپرستی امپریالیسم جهانی، همه ساله بلند شده است. اگر چه هائیتی یکی از اولین قربانیان سلطه استعماری امپریالیسم آمریکاست، اما کمتر کشور و خلقی را در جهان می توان سراغ کرد که زخم کاری این دولت امپریالیستی را بر گرده خویش تحمل نکرده باشد. امروز تمام کشورهای آسیا و آفریقا، اروپا و آمریکای جنوبی و لاتین، حتی مستعمرات سنتی و تحت الحمایه انگلیس نیز با انواع شیوه ها دخالت و توطئه های آن مواجه هستند.

در حالیکه فجایع جنگهای استعماری آمریکا در شرق و جنوب شرقی آسیا، ویران کردن کشورها و کشتار بی شمار انسانها، از ژاپن، کره، ویتنام و دیگر کشورها گرفته تا کودتا در مالزی و کشتن سوکارنو، در شیلی و قتل آلنده، در ایران و بر کناری و محاکمه دکتر مصدق، در گرانادای تحت الحمایه انگلیس و قتل موریس بیشاب نخست وزیر مردمی آن و صدها کودتای خونین نظامی دیگر در آمریکای جنوبی، لاتین و آفریقا، متاسفانه بتدریج بدست فراموشی سپرده می شود، این دولت غارتگران بین المللی و کمپانیهای اسلحه سازی، نه تنها از گذشت روزگار هیچ نیاموخت، حتی با تشدید بحرانهای ساختاری سرمایه داری و افزایش مصایب مشکلات جهانی در اثر حاکمیت سرمایه، فعالیت های ضدبشری خود را حدت و شدت بیسابقه ای بخشیده، با سیاستهای نو استعماری در اغلب کشورهای جهان حضور یافت. چون تغییر مرزها و پاک کردن اتحاد شوروی، چکوسلاواکی، یوگسلاوی و آلمان دموکرات از نقشه سیاسی جهان و کودتاهای رنگی نیز هیچ کمکی به تثبیت نظم امپریالیستی نکرد، به رویکرد نظامی روی آورد و بدنبال اشغال نظامی یوگسلاوی، افغانستان و عراق، بر هم زدن اوضاع پاکستان، یمن و بسیاری کشورهای دیگر، پس از تأسیس هفت پایگاه نظامی جدید در کلمبیا در تابستان گذشته، بار دیگر به هائیتی، بمثابه دروازه حیاط خلوت خود در آمریکای مرکزی و جنوبی که چندی است با موانعی مواجه شده است، باز گشت.

اقدامات و اعمال ناهنجار و غیرمتعارف ایالات متحده آمریکا نه تنها در هائیتی دیروز و امروز، بلکه در هر نقطه جهان، نشان بارز خودسری و جرم بی جزا در نظم امپریالیستی است و تا زمانیکه، خلقهای آزادیخواه جهان با مبارزه و مساعی مشترک خود این نظم را بر نیافکنند، تضاد عمده و اصلی جامعه جهانی، همچنان تضاد بین استقلال و آزادی با امپریالیسم و استعمار در مقیاس بین المللی، و تضاد بین کار و سرمایه و حاکمیتهای غیرمردمی در بعد ملی، خواهد بود و تا زمانیکه این تضادها به نفع استقلال و آزادی ملی، بنفع توده های کار و زحمت حل نشود، نه مردم هائیتی که امروز بیش از هر زمان دیگر نیازمند کمک همه جانبه است، به استقلال و آزادی ملی، ثبات و امنیت پایدار دست خواهد یافت و نه دیگر خلقهای جهان.

هشتم بهمن ماه ۱٣٨٨

۱۳۸۸ بهمن ۸, پنجشنبه


انفجار پزشکی قانونی عراق


بگزارش خبرگزاریهای مختلف، طی بمبگذاریهای روز ٢۵ ژانویه ٢۰۱۰، پزشکی قانونی عراق نیز منفجر شد و ۱٨ نفر از کارکنان آن کشته و تعدادی (طبق معمول، نا معلوم) نیز مجروح شدند.

وزارت بهداشت و پزشکی قانونی عراق، تنها نهاد قانونی و رسمی هستند که می توانستند تعداد دقیق کشته شدگان و مجروحان کشور را در اختیار داشته باشند. پزشکی قانونی عراق، قریب یک سال پیش، تعداد کشته شدگان عراق از زمان حمله نظامی و اشغال این کشور از سوی آمریکا و متحدانش تا ماه دسامبر سال ٢۰۰٨ را برابر ٢ میلیون و ۵۰۰ هزار نفر اعلام کرده بود (به مطلبی با عنوان طرازنامه دمکراسی آمریکائی در عراق، در پایان همین نوشته توجه کنید).

با این حساب، احتمال اینکه انفجار پزشکی قانونی عراق، از طرف دولتهای ذینفع در تحریف و تعدیل ابعاد فاجعه دهشتناک مردم عراق، طبق برنامه قبلی و بمنظور از بین بردن اسناد مربوط به تعداد عراقیهای کشته شده در مدت اشغال کشورشان، طراحی و اجرا شده باشد، بعید بنظر نمی رسد. زیرا، تا کنون، در میان اخبار و گزارشات مربوط به حوادث اشغال هفت ساله عراق، هیچ موردی منهای بمباران بیمارستانها و مراکز درمانی عراق توسط بمب افکنهای آمریکائی و انگلیسی در روزهای اول اشغال این کشور، حاکی از اینکه، ”بمبگذاران انتحاری“ و ”تروریستهای القاعده“ مراکز بیمارستانی، بهداشتی و درمانی را هدف گرفته باشند، مخابره نشده است.

انفجار پزشکی قانونی عراق، همچنین می تواند مؤید این نظر برخی ناظران سیاسی باشد که همه بمبگذاریهای انتحاری و حملات تروریستی در عراق، توسط ارگانها و شخصیتهائی سازماندهی و اجرا می شوند که، منافع نامشروع امپریالیسم و عوامل داخلی آن را با خروج نظامیان خارجی و پایان اشغال این کشور، در تضاد می بینند.

ا. م. شیری

هفتم بهمن ماه ۱٣٨٨

*****

تارنگاشت عدالت http://www.edalat.org/sys/content/view/3675/47/

ترازنامۀ دمکراسی آمريکايی در عراق‏

منبع: کنعان

نويسنده: صباح البغدادی

برگردان: ع. سهند

آمار رسمی دولتی زير، تا دسامبر ۲۰۰٨، شرايط فاجعه‌بار غالب بر عراق را از زمان حمله آمريکا و اشغال آن ‏کشور نشان می‌دهد.‏

‏۱- يک ميليون (۱۰۰۰۰۰۰) بيوه زن عراقی (بنا به گزارش وزارت امور زنان عراق).‏

‏۲- چهار ميليون (۴۰۰۰۰۰۰) کودک يتيم عراقی (بنا به تخمين وزارت برنامه‌ريزی عراق).‏

‏۳- دو و نيم ميليون (۲۵۰۰۰۰۰) کشته عراقی (بنا به گزارش وزارت بهداشت و پزشکی قانونی عراق).‏

‏۴- هشتصد هزار (٨۰۰۰۰۰) عراقی ناپديد شده در بازداشتگاه‌های مخفی مرتبط با احزاب گوناگون حاکم (بر ‏اساس شکايت‌های ثبت شده در وزارت کشور عراق).‏

‏۵- سيصد و چهل هزار (۳۴۰۰۰۰) زندانی عراقی که بدون اعلام جرم، در زندان‌های ارتش ايالات متحده، ‏زندان‌های دولت عراق، و زندان‌های واقع در منطقه کردستان به سر می‌برند (بنا به گزارش سازمان‌ها و ‏آژانس‌های حقوق بشر عراقی، عرب، بين‌المللی و سازمان ملل).‏

نيروهای اشغالگر ايالات متحده رسماً قبول دارند که تعداد بازداشت شدگان عراقی در زندان‌های آن‌ها حدود ‏صد و بيست هزار (۱۲۰۰۰۰) نفر است.‏

‏۶- چهار و نيم ميليون (۴۵۰۰۰۰۰) آوارۀ عراقی در خارج از عراق (بنا بر آمار متقاضيان گذرنامه (نوع ث) از ‏اداره مرکزی صدور گذرنامه).‏

‏٧- دو و نيم ميليون (۲۵۰۰۰۰۰) عراقی آواره در داخل عراق (به گزارش وزارت آوارگان عراق).‏

‏٨- هفتاد و شش هزار (٧۶۰۰۰) مورد ثبت‌نام شده ايدز در عراق؛ اين رقم قبل از تجاوز به عراق و اشغال آن ‏کم‌تر از ۱۴ مورد بود (بنا به گزارش وزارت بهداشت عراق).‏

‏٩- گسترش ترسناک استفاده از مواد مخدر وارداتی از ايران در ميان جوانان (بنا به گزارش وزارت بهداشت ‏عراق و مرکز مبارزه با مواد مخدر و اعتياد).‏

من در باره شيوه‌های گوناگون قاچاق مواد مخدر، که برخی از آن‌ها بسيار سمی هستند، و چگونه آن‌ها در ‏جاهای مختلف در مناطق جنوبی تحت کنترل برخی از احزاب و ميليشيای شرکت کننده در دولت انبار ‏می‌شوند، و چگونه سود حاصل از فروش مواد مخدر در جهت به دست آوردن حمايت و سکوت مقامات ‏دولتی صرف خريدن آن‌ها (پرداخت رشوه) و کمک به کارزاهای انتخاباتی آن‌ها می‌شود، يک‌سری مقالات ‏تحقيقی نوشته ام.‏

‏۱۰- از زمان تجاوز و اشغال عراق، از هر چهار ازدواج سه ازدواج به طلاق می‌انجامد (بنا به گزارش وزارت ‏بهداشت عراق).‏

‏۱۱- بيش از چهل درصد عراقی‌ها زير خط فقر قرار دارند (بنا به گزارش وزارت حقوق بشر عراق).‏

اما من معتقدم درصد واقعی بسيار بالاتر و بيش‌تر از ۵۵ درصد است.‏

‏۱۲- کاهش سطح کيفيت آموزش ابتدايی و عالی، بر اساس بيانيه‌های مقامات رسمی در يونسکو، که ‏باعث شد اين سازمان مدارک تحصيلی صادر شده از دانشگاه‌ها و مؤسسات آموزش عالی عراق را به ‏رسميت نشناسد.‏

‏۱۳- ده‌ها هزار مدرک دانشگاهی تقلبی به مقامات ارشد دولتی، افسران ارشد، مديران کل، و مقامات ‏ارشد احزاب سياسی اعطا می‌شود (بنا به بيانيه‌ها و آمار کميسيون صداق و شفافيت عراق).‏

‏۱۴- حدود ۵۵۰ نهاد سياسی و ائتلاف‌های حربی وجود دارد (بنا به گزارش کميسيون مستقل انتخابات ‏همگانی). و تا امروز، هيچ قانونی برای نظارت بر اين تعداد نهادهای سياسی وجود ندارد.‏

‏۱۵- حدود يازده هزار و چهار صد (۱۱۴۰۰) عدد سازمان‌های جامعه مدنی وجود دارد (بنا به گزارش وزارت ‏کشور و وزارت عدالت و رفاه اجتماعی عراق).‏

اين سازمان‌ها دارای اهداف آشکار و پنهان هستند، روشن نيست اين اهداف کدامند و بودجه آن‌ها از کجا ‏تأمين می‌شود.‏

‏۱۶- صد و بيست و شش (۱۲۶) شرکت امنيتی تحت کنترل آژانس‌ها و سرويس‌های مخفی خارجی و ‏وزارت کشور عراق وجود دارد. هدف اعلام شده اين شرکت‌ها حمايت از سفارتخانه‌های خارجی، ‏ديپلمات‌های خارجی، و مهمانان رسمی بازديد کننده از کشور است. با اين وصف، اهداف پنهان آن‌ها معلوم ‏نيست. در اين صورت، برای چه يک ميليون عراقی مسلح وجود دارد که در بين وزارتخانه‌های دفاع، کشور، ‏آژانس‌های امنيتی دولتی گوناگون، و آژانس‌های امنيتی احزاب حاکم گوناگون تقسيم شده اند؟

‏۱٧- هفده (۱٧) ميليشای مسلح رسمی ثبت شده مرتبط با احزاب سياسی وجود دارد.‏

‏۱٨- دويست و بيست (۲۲۰) روزنامه و رسانه انتشاراتی وجود دارد که بودجه آن‌ها را آژانس‌های ‏سرويس‌های مخفی خارجی تأمين می‌کنند (بنا به گزارش اتحاديه روزنامه نگاران عراق).‏

اهداف مشخص اين مطبوعات شستشوی مغزی عراقی‌ها، منحرف کردن افکار آن‌ها از طرح‌های مختلفی ‏که تجزيه عراق به دولت‌های کوچک فرقه‌گرای منطقه‌ای و قومی را دنبال می‌کند، و نابود کردن هويت ملی ‏آن‌هاست.‏

‏۱٩- چهل و پنچ کانال تلويزيونی وجود دارد که بودجه آن‌ها را آژانس‌های سرويس‌های مخفی خارجی تأمين ‏می‌کنند (براساس بيانيه‌های مديران تأمين کنندگان خدمات ماهواره‌ای ‏Nilesat‏ و ‏Arabsat‏).‏

‏۲۰- شصت و هفت (۶٧) ايستگاه راديويی وجود دارد که بودجه آن‌ها را آژانس‌های سرويس‌های مخفی ‏خارجی تأمين می‌کنند (براساس بيانيه‌های کميسيون اطلاعات عراق).‏

‏۲۱- چهار شبکه مخابراتی ديجيتال، به ارزش ۱۲ ميليارد دلار، متعلق به رهبران سياسی وجود دارد. ‏شرکت‌های زير از جمله شرکت‌های اين شبکه اند:‏

‏● شرکت کورک ‏Kork‏ متعلق به مسعود بارزانی (رييس‌جمهور منطقه کردستان)؛

‏● شرکت آسيا ‏Assia‏ انحصاراً متعلق به جلال طالبانی ‏(رييس‌جمهور عراق)؛

‏● شرکت زيين ‏Zein‏ (کويتی) که ۵۰ درصد آن متعلق به احمد چلبی و حزب الدعوه اسلامی است؛

‏● شرکت اطير ‏Atheer‏ که انحصاراً به عبدالعزير حکيم تعلق دارد. ‏

‏۲۲- بيش از يازده هزار و چهارصد (۱۱۴۰۰) دفتر حزبی رسمی و غير رسمی وجود دارد. اين‌ها می‌توانند ‏دفتر يک شرکت تقلبی مقاطعه‌کاری، يا دفتر يک سازمان غيردولتی، يا دفتر يک گروه سياسی باشد. با اين ‏وصف، اين دفاتر اماکن عمومی متعلق به دولت عراق هستند که پس از از بين بردن صاحبان قانونی آن‌ها، يا ‏اجبار آن‌ها به تخليه آن دفاتر و رفتن به جاهای ديگر، اشغال شده اند. پول همه اين‌ها از بودجه ملی عراق ‏تأمين می‌شود.‏

اين تنها گوشه‌ای از آن چيزی است که از زمان تجاوز آمريکا به عراق و اشغال آن «در عراق نوين دمکراتيک ‏آن‌ها» می‌گذرد.‏

اين مقاله برای اولين بار در سايت ‏www.kanaanonline.org‏ منتشر شد. صباح البغدادی يک روزنامه‌نگار و ‏پژوهشگر مستقل عراقی است. دکتر خليل نخله، پژوهشگر فلسطينی آن را به انگليسی ترجمه کرده ‏است.





موهبت زمین لرزه


"هرچه سنگ است"
"به پای لنگ است "

روز دوازدهم ژانویه 2010 ساعت شانزده وپنجاه وسه دقیقه بوقت محلی زمین لرزه ای باشدت هفت ریشتر کشورفقیر هائیتی را بشدت تکان داد. بروایت زمین شناسان کانون این زلزله پانزده کیلومتری "پورت اوپرنس"پایتخت هائیتی بوده که به گزارش سازمان ملل متحد نود درصد ساختمان هارا درشهر لیوگان بکلی ویران کرده است. اما مردم مصیبت زده این کشور می گویند" نه فقط سقف خانه ها ی مان برسرما ریخته بلکه سرپناه استقلال ما نیز بکلی ویران شده وفرودگاه "پرت اوپرنس" به میدان صعود وفرود هواپیماهای نفربرآمریکا مبدل شده است که بجای ارسال دارو وغذا به بلا زدگان . تفنگداران و ژنرال های آمریکائی را دراین فرودگاه پباده می کنند وبا دردست گرفتن کنترول کامل فرودگاه" پرت اوپرنس" عملیات کمک رسانی کشورهای دیگررا بامشکل روبرو کرده است . "جری امانوئل" یکی از مسئولان غذارسانی سازمان ملل می گوید"روزانه دویست پرواز به رفت وبرگشت هواپیماها ی خارجی اختصاص یافته است اما گمان نبرید که این پروازها برای رساندن آب وغذا وداروبه آسیب دیدگان انجام می گیرند بلکه درحال حاضر اولویت نخست درفرودگاه این شهر با پروازهائی است که ژنرال ها وتفنگداران آمریکائی را در انجا پیاده می کنند."

خبری که دنیارا تکان داد:

هفته گذشته خبری بوسیله خبرگزاری ها منتشر شد که دل هرانسان آزاده ای را به درد آورد. خبر این بود" بدلیل کنترول شدید فرودگاه پورت اوپرنس بوسیله نظامیان آمریکا سازمان پزشکان بدون مرز نتوانستند وسایل واسباب های موردنیاز خودرا به این شهر برسانند تا جائی که پرسنل پزشکی این سازمان بخاطر فوریت وضرورت عمل قطع عضو آسیب دیده یک زلزله زده ناگزیرشدند با اره معمولی پای اورا قطع کنند.

مصیبت مضاعف:

مردم زلزله زده هائیتی اینک با دومنظره دلخراش روبروهستند:

صحنه اجساد برزمین افتاده عزیزان حود ومجروحان بی پشت وپناه وصحنه به هیچ انگا شته شدن حاکمیت ملی که سرزمین شان از زمین وهوا ودریا درمحاصره واشغال قرارگرفته است . پیاده شدن بی وقفه تفنگداران یک کشور خارجی نه تنها آلام مردم بلا زده هائیتی را تسکین نمی دهد که تباه شدن آینده آنان را جلو چشم های گریان شان قرارداده است براین اساس برنهادهای انسان دوستانه و پژوهشگران ومحافل علمی جهان پوشیده نیست که از دیدگاه "جامعه شناسی بحران وحوادث"نمایش قدرت هواپیماها ی جنگی وناوها ونفربرها ی نظامی آنهم از سوی کشوری که درجهان امروز به اشغال گری شهره شده است درکشور مصیبت زده هائیتی خود بخود تشدیدکننده زخم های روحی وتخریب کننده غرور ملی مردم این کشور گرده است. فراموش نبایدکرد فرماندهی میدان کمک رسانی به آسیب دیده گان جهان با " صلیب سرخ جهانی "است نه با ژنرال ها وتفنگداران یک کشور اشغالگر که به تسلط برکشورهای حوزه کارائیب بیشتراز کمک به زلزله زدگان هائیتی می اندیشد براستی اگربگوئیم زمین لرزه روز دوازده ژانویه هائیتی "مصیبت برای مردم آن کشور وموهبت برای اشغا لگران است سخن به گزاف نگفته ایم.
 حسن کیوده


۱۳۸۸ دی ۲۸, دوشنبه

پایگاه اوکیناوا یاد آورفجایع هیروشیما وناکازاکی است



با آغاز سال 2010میلادی دولت ژاپن به کشتی های خود دستورداد ماموریت درافغانستان را پایان داده وبه کشورخود باز گردند.این ماموریت هشت سال پیش آغازگردید وطی آن دولت ژاپن عملیات سوخت رسانی به کشتی های جنگی آمریکا ومتحدانش را که به نیروهای آن کشور درجنگ افغانستان اسلحه ومهمات حمل می کردند بعهده گرفته بود

در سال 2009که دموکرات ها در انتخابات عمومی ژاپن بقدرت رسیدند دولت جدیداین کشور قول داده بودکه به تبعیت از خواست عمومی دراولین فرصت نیروی دریائی خودرا از صحنه جنگ افغانستان کنار بکشد.چراکه افکارعمومی وبه تبع آن دولت جدید ماموریت هشت ساله ژاپن مبنی برشرکت درجنگ افغانستان را مغایر با قانون اساسی آن کشور می دانند که ژاپن را یک کشور صلح جو تعریف می کند.به اعتقاد تحلیلگران بین المللی تقارن دستور بازگشت به کشتی های ژاپنی با مناقشه برسر برچیده شدن پایگاه نظامی "اکینو" واقع در "اکیناوا" نشان از آن دارد که توکیو مصمم است درروابط خود با آمریکا که به اعتقاد نسل حاضر نوعی " رابطه غالب ومغلوب" است تجدیدنظرکند.

چرا رابطه غالب ومغلوب؟

برای رسدن به پاسخ این سئوال اشاره به انفجار دوبمب هسته ای که رئیس جمهوری ایالات متحده آمریکادر جریان جنگ دوم حهانی به ملت ژاپن "هدیه" کرد ضروری است .

روز ششم اوت سال 1945برای ژاپنی ها روز عزای ملی است درآن روز بمب اتمی چهار تنی "پسرک" که محتوی شصت کیلوکرم اورانیوم 235 بود با قدرت تجرببی بیست هزارتن " تی. ان .تی" درارتفاع پانصد و چهل وهشت متری زمین برسر ساکنان شهر "هیروشیما" رها شد. دربیان عمق آن فاجعه کافی است مردم جهان بیاد داشته باشند که "هدیه " رئیس جمهوری آمریکا درحال انفجار از فاصله(9) کیلومتری ده برابرنورانی تراز خورشید بود که تلفات انسانی آن به روایت پژوهشگران جهان بین دویست وهشتاد تا سیصد هزار نفربوده. اما رئیس جمهوری ایالات متحده آمریکا بدون توجه به این نسل کشی وحشتناک فقط به "پیروزی" بدون شریک درجبهه اقیانوس آرام می اندیشید.چراکه دوروز پس انفجار هیروشیما برخلاف انتظار او ودستیارانش دولت اتحادجماهیرشوروی به امپراطوری ژاپن اعلام جنگ داد وواحدهای ارتش سرخ به موا ضع ژاپن درمنچوری حمله کردند. دست درازی دولت شوروی به جبهه اقیانوس آرام موجب گردید که دولت آمریکا تصمیم بگیرد جنگ را درآن جبهه هرچه زودتر به نفع خودوبدون مشارکت شوروی پایان دهد.درتحقق این هدف استفاده بازهم بیشتر از سلاح هسته ای ساده ترین راه برای به زانودرآوردن ژاپن بود . شهر"کوکورا" مرکز صنایع نظامی ژاپن هدف بعدی ارتش امریکا بود اما وقتی هواپیمای حامل بمب اتمی " مردچاق"(اسم بمبی که به ساکنان شهر ناکازاکی هدیه شد) برفراز شهر "کوکورا" رسید فضای شهر با د ود وغبار پوشیده بود وپیداکردن هدف را ناممکن می ساخت .افزون براین دفاع هوائی و ظاهر شدن هواپیماهای جنگی ژاپن مساله را پیچیده تر می کرد. اما هواپیمای حامل بمب اتمی فقط سوخت کافی برای بازگشت به پایگاه هوائی" اوکیناوا" راداشت ( پایگاهی که امروز برچیده شدن آن مورد مناقشه ژاپن وآمریکاست ) فرمانده تصمیم گرفت که بجای رهاکردن بمب اتمی به دریا ویا بازگرداندن آن به پایگاه آنرا برفراز شهر "ناکازاکی" که درمسیر بازگشت جنکنده امریکائی قرارداشت منفجرکند بدین ترتیب ساعت حوالی هشت بامداد روز پنجشنبه نهم اوت 1945میلادی بمب اتمی دیگری بنام "مرد چاق" برفراز ناکازاکی درفاصله پانصدمتری زمین رها شد .این بمب که دومین "هدیه" دولت امریکا به ملت ژاپن بود 5/4 تن وزن داشت ودرساخت آن ده کیلوگرم پلوتونیوم بکاررفته بود که موجب ازبین رفتن 150000نفراز جمعیت 200000نفری ناکازاکی گردید. بدین ترتیب ژاپن تسلیم شد و دولت امریکا به بهای جان صدها هزار ژاپنی غیرنظامی فاتح بلا شریک جبهه اقیانوس آرام شناخته شد.. دولت ژاپن ناگزیربود تسلیم شود اما زخمی که بر"غرورملی "ژاپنی وارد شده بود هرگز التیام نیافت وامروزپس از گذشت شصت وپنج سال آنان را درمقابل امریکا قرارداده که مناقشه برچیده شدن پایگاه "اوکیناوا" فقط مقدمه آنست . پایگاهی که فجایع "هیروشیما" و""ناکازاکی"را در یاد ها زنده می کند. گفتنی است دولت جرج واکربوش نخستین دهه قرن بیست ویکم را با حمله به افغانستان وعراق وکشتار مردم این کشورها آغازکرد ولی چنین بنظر می رسد که مردم این کشورها برای ایستادن دربرابردولت اشغالگر صبر شصت وپنج ساله نخواهندداشت.


حسن کیوده


هجدهم ژانویه 2010

.


سوانح طبیعی و فجایع انسانی، نعمت آسمانی برای امپریالیسم ایالات متحده آمریکا
ا. م. شیری
بگزارش منابع خبری مختلف جهان، روز سیزدهم ژانویه سال جاری، زلزله ۷ و ٣ دهم ریشتری کشور فقر زاده هائیتی را در هم کوبید. در اثر این زلزله، ٩۰ درصد پورتوپرنس، پایتخت کشور و اطراف آن ویران شده است. بیش از ٣میلیون نفر (یک سوم)از جمعیت این کشور آسیب دیده است. آمار کشته شدگان تا امروز (۱۷/ ۰۱/ ٢۰۱۰)، در حدود ۱٤۰هزار نفر گزارش شده است که متاسفانه، این رقم هنوز، رقم نهائی نیست و احتمال افزایش شمار قربانیان زلزله، تا دویست هزار نفر تخمین زده می شود. کوچه و خیابانهای پایتخت، از اجساد کشته شدگان پر است.. بطوریکه آنها را با لودر به کامیونها بار کرده و در گورهای جمعی دفن می کنند. کشور هائیتی با قریب ٢٨ هزار کیلومترمربع مساحت و در حدود ۱۰ میلیون نفر جمعیت، یکی از فقر زده ترین کشورهای نیم کره غربی است. فقر و فلاکتی که حاصل مستقیم استعمار و سلطه امپریالیسم ایالات متحده آمریکاست.
از اولین ساعات وقوع زلزله در هائیتی، کشورهای مختلف جهان، برای ارائه کمک های انسانی به زلزله زدگان این کشور، بسیج شدند و با ارسال خوارو بار، دارو، چادر و اکیپهای نجات، به یاری مردم شتافتند. دولت ایالات متحده آمریکا در شرایطی که هزاران میلیارد دلار برای جنگ و اشغال عراق و افغانستان، دخالت در امور داخلی کشورهای مختلف جهان و کودتاهای نظامی و رنگی صرف می کند، در حالیکه، در شرایط بحران و رکود شدید اقتصادی سامانه سرمایه داری، صدها تریلیون دلار از حساب مالیات دهندگان را برای نجات بانکهای خصوصی اختصاص می دهد، تنها کمک یکصد میلیون دلاری خود به این کشور را وعده کرده و باز هم مثل همیشه و همه جا، که از وقوع حوادث ناهنجار طبیعی منجر به فاجعه انسانی بعنوان یک نعمت و مائده آسمانی بهره برداری می کند، با سوءاستفاده از موقعیت پیش آمده در هائیتی، یک کشتی هواپیمابر و ۵ هزار نیروی مسلح خود را به بهانه تأمین امنیت، به آبهای ساحلی و خاک این کشور شوک زده اعزام و نقش پلیس بین المللی خود را ایفا کرد. چه استدلال مسخره ای! شاید منظور آمریکائیها، تأمین امنیت اجساد کشته شدگان انباشته در خیابانهاست!؟
مضاف بر این، روز شنبه، سه رئیس جمهور محترم ایالات متحده آمریکا، بیل کلینتون، بوش کوچولو و اوباما ــ دو آتش افروز و یک آتشبان ــ برای جمع آوری کمک های «انساندوستانه» به هائیتی، گرد هم آمدند. خانم هیلاری کلینتون، وزیر امور خارجه آمریکا، به این کشور مصیبت زده سفر کرد و در حضور رنه پره وال، رئیس جمهور هائیتی گفت: «همچنانکه پرزیدنت اوباما گفتند، ما امروز، فردا و همیشه با شما خواهیم بود...». این افاضات «انساندوستانه» در گفتمان آمریکائیها معنی مشخص و بی توضیح و تفسیری دارد: آمده ایم، دیگر بیرون نخواهیم رفت!
بموازات همه کمکهائی که به زلزله زدگان ارائه می شود، برای جمع آوری و تصاحب کودکان هائیتی شدیدا آسیب دیده، گروههای زیادی از آمریکا، انگلیس، فرانسه، هلند و دیگر کشورهای غربی تحت پوشش «به فرزندی پذیرفتن کودکان بی سرپرست»، به این کشور سرازیر شدند. هر چند این مسئله منتفی نیست که در میان این خریداران کودکان انسانهائی هستند که واقعا هم می خواهند کودکان بی سرپرست را مثل فرزندان خود بزرگ و تربیت کنند، اما، بی تردید، اکثریت آنها را کار چاق کنها و دلالان محترم بازارهای سکس، بردگی، ارگانهای داخلی بدن انسان، مافیای نوپای گدائی و مشاوران نظامی تشکیل می دهند.. چرا که، تأمین آینده این بازارها، تکمیل گروههای خرابکار تروریستی، بمبگذاران انتحاری و تربیت پرسنل هدایت کننده بمب افکنها و تسلیحات کشتار جمعی ارتشهای ناتو و آمریکا، وابسته به این قبیل کودکان است.
وقوع زلزله و بروز فاجعه انسانی در هائیتی، نه اولین است و متاسفانه، نه آخرین خواهد بود. زیرا، پیش بینی وقوع اینگونه حوادث با کمک علم و تکنولوژی امروزی غیر ممکن است و پیشگیری از پیامدهای فاجعه بار آنها در شرایط سلطه نظام استعماری و غارتگرانه سرمایه داری امپریالیستی بر جهان امکان پذیر نیست. به عبارت دیگر، اگر چه، جلوگیر از وقوع زمین لرزه ها از عهده بشر خارج است، اما، با توجه به اینکه، انسان کاملا قادر است از پیامدهای ناگوار آن پیش گیری نمایند، نظام امپریالستی سرمایه داری مسئول مستقیم بروز فاجعه انسانی شمرده می شود. این طبیعی است که صاحبان سرمایه های غارتی، مدافعان و دوستان نظام نا عادلانه سرمایه داری، این مدعا را یک ادعا و اتهام بی اساس تلقی کنند. اما، اصلا و بهیچوجه چنین نیست. چرا؟ به این دلیل بسیار ساده و مبرهن: نظام سرمایه داری، که فقط سرمایه های غارتی و سودهای غیر قانونی را مقدس می شمارد، ضمن تحمیل فقر و فاقه شدید به توده های انبوه انسانی، فرهنگ مقاومت و ساخت و ساز مقاوم در مقابل حوادث و بلایای طبیعی را از بشریت سلب کرده است. صحت و حقیقت این مدعا را مقایسه ویرانیها و کشتار صدها هزار نفر انسان در اثر زمین لرزه های ۵-٦ درجه ریشتری و دیگر حوادث طبیعی در ترکیه، ایران، پاکستان، هندوستان، افغانستان، فیلیپین، اندونزی و دیگر کشورهای فقر زده جهان با نتیجه صفر زلزله های ۷ درجه ریشتری سال ٢۰۰۰ باکو(جمهوری آذربایجان) و ٨ درجه ریشتری سال ٢۰۰٨ شرق دور روسیه که یک خشت از دیواری نیافتاد و قطره ای خون از بینی کسی نیامد و نیازی به کمک کشورها مختلف و لشکرکشی آمریکا نبود، ثابت می کند و نشان می دهد که بشریت، فقط تحت حاکمیت کارگران و زحمتکشان و با بر قراری نظام عادلانه اجتماعی- اقتصادی سوسیالیستی می تواند از پیامد فاجعه بار حوادث طبیعی پیشگیر کند.
سوسیالیسم واقعا موجود که تئوریسینها و مبلغان سرمایه داری، چپهای نو و دموکرات مبتلا به افکار و ایدئولوژی سرمایه داری و آلوده به سموم تبلیغات امپریالیستی با نفرت و تمسخر از آن یاد می کنند، در مدت کوتاه موجودیت خود که برابر عمر یک انسان و دوره سازندگی آن تقریبا نصف عمر متوسط عمر آن بود، با ساخت و ساز مقاوم در مقابل زمین لرزه ها و تشکیل توپخانه قدرتمند ابر پراکنی، توانست بر خطرناک ترین حوادث طبیعی غلبه کند..
تئوریسینها و مبلغان سرمایه داری که مقاصد نظامی و دفاعی را دلیلی بر ساخت و سازیهای مقاوم اتحاد شوروی معرفی می کردند، در مقابل توپخانه ابر پراکنی این کشور پاک شده از نقشه جهان و بزعم آنها عقب مانده، آب به دهان گرفته، چنان سکوت کردند که گوئی چنین تکنولوژی منحصر بفردی اصلا وجود نداشته است. اما، دولت کارگران و زحمتکشان با دستیابی به این تکنولوژی و استقرار آن بویژه در مناطق روستائی، توانست هم از بارش برف و تگرگ و بارانهای سیل آسا، طغیان رودخانه ها و رانشهای زمین جلوگیر کند و هم خطر آسیب دیدن و از بین رفتن محصولات کشاورزی را دفع نماید. البته، در همینجا نا گفته نگذارم که، سرنوشت این توپخانه ابرپراکنی، همچون سرنوشت خود اتحاد شوروی بسیار تلخ و غم انگیز است و هدف این نوشتار نیست.
سخن آخر اینکه، فاجعه ناشی از زلزله ویرانگر در هائیتی، اولین فاجعه این کشور و مردم آن نیست. این فاجعه، فاجعه همه بشریت است. فجایع متوالی و مستمر هائیتی با ورود کریستف کلمب در سال ۱٤٩٢ به این جزیره بهشتگونه بقول خودش، آغاز شد و با قتل عام و نابودی کامل مردم بومی این سرزمین تا اشغال ٢۰ ساله آن توسط ایالات متحده آمریکا (۱٩۱۵ـ ۱٩٣٤) و سپس، مستعمره سازی از طریق گماردن خاندان دوالیه تا زلزله اخیر ادامه می یابد. با این همه، بسیار امیدوار و آرزومندم که، مردم مصیبت زده هائیتی با یاری بشریت ترقیخواه جهان زخمهای دهشتناک این فاجعه عظیم را التیام خواهد بخشید و با قطع دخالتهای استعمارگران، سرزمینهای خویش را در راه آزادی و آبادی سوق خواهد داد.
۱۷/ ۰۱/ ٢۰۱۰

۱۳۸۸ دی ۲۱, دوشنبه

ادعای ژنرال آمريكايی درباره تاسيسات اتمی ايران


آينده:ژنرال ديويد پتريوس، فرمانده عمليات نظامی آمريكا در خاورميانه و آسيای مركزی در گفتگو با شبكه تلويزيونی 'سی ان ان' از وجود برنامه‌ای برای حمله احتمالی به تاسيسات هسته‌ای ايران خبر داد.

ژنرال پتريوس در پاسخ به سئوالی در مورد امكان بمباران تاسيسات هسته ای ايران با توجه به تقويت استحكام اين تاسيسات توسط ايران گفت: "قطعا امكان بمباران اين تاسيسات وجود دارد. اما ميزان تاثيرگذاری آن بستگی به نيروی مهاجم و نوع مهمات مورد استفاده و در عين حال توانايی آنها برای مقاومت در برابر اين حملات دارد".

البته اين فرمانده ارشد ارتش آمريكا در اين مصاحبه به جزييات بيشتر حمله احتمالی به تاسيسات هسته ای ايران اشاره ای نكرده است.

قرار است اين مصاحبه تلويزيونی روز يكشنبه، دهم ژانويه ۲۰۱۰ به طور كامل از شبكه خبری سی ان ان پخش شود.

آقای پتريوس بر اهميت ادامه راه حل سياسی برای حل بحران هسته ای ايران تاكيد كرده و گفته است به اعتقاد او هنوز زمان برای رويكرد ديپلماتيك كشورهای جهان با ايران وجود دارد.

او در عين حال اعلام كرد كه آمريكا ضرب الاجل خاصی را برای اجرايی كردن اين برنامه احتمالی در نظر نگرفته است اما گفت به هرحال فرصت ايران نامحدود نيست.

آمريكا و كشورهای غربی نگران آن هستند كه ايران از طريق برنامه هسته ای خود قصد دستيابی به سلاح اتمی داشته باشد.

در مقابل، ايران تاكيد دارد كه برنامه هسته ای اين كشور اهداف صلح آميزی را دنبال می كند و هدف از آن تامين انرژی مورد نياز برای اين كشور و استفاده در فناوری های پزشكی است.

ژنرال پترايوس در مورد دليل وجود برنامه احتمالی حمله به تأسيسات ايران از سوی ارتش آمريكا گفت كه اين مسئوليت مركز فرماندهی نيروهای آمريكا در خاورميانه و آسيای مركزی است كه خود را برای مقابله با سناريوهای احتمالی مختلف در آينده آماده كند.

آقای پتريوس ترجيح داد در مورد شايعاتی كه درباره احتمال بمباران تاسيسات هسته ای ايران توسط اسراييل مطرح می شود نظری ندهد، اما احتمال آن را هم رد نكرد.

مقامات ايران همواره می گويند كه در برابر حملات نظامی احتمالی آسيب پذير نيستند و برای دادن پاسخ شديد به چنين حملاتی آمادگی دارند.

۱۳۸۸ دی ۱۸, جمعه

آمریکاومتحدانش حمله به کشورهای دیگررا حق مسلم خودمی دانند



رابرت گیتس وزیردفاع آمریکا درسخنرانی اخیر خود گفته است باید جنگ درخاورمیانه را دراولویت برنامه های خود قراردهیم . پنتاگون باید درحالت آماده باش جنگی قرارگیردوما نباید به دلیل نامعلوم بودن آینده جنگ دست از عملیات نظامی خود درخاورمیانه برداریم .


" ریک روزوف"یکی کارشناسان برجسته امور بین المللی در این رابطه طی مقاله ای در پایگاه "گلوبال ری سرچ" می نویسد : " برای نخستین بار در دهه های اخیر شاهد آن هستیم که مقامات ارشد سیاسی برای رسیدن به هدف اساسی مشترک ومنطبق با عمل کرد پنتاگون با یکدیگرمتحد شده اند." نویسنده مقاله آنگاه می افزاید"متاسفانه درطول ده سال گذشته مقامات آمریکائی وهم پیمانان آنان دراروپا وسایرنقاط جهان پایگاه های نظامی را بر اساس پیمان آتلانتیک شمالی احداث کرده اند که این امر موجب نگرانی مردم سراسر جهان گردیده است . جنگ درکشورهای یوگسلاوی - افغانستان -عراق وعملیات نظامی درکشورهائی نظیر کلمبیا- یمن – فیلیپین- ساحل عاج- سوما لی - چاد- جمهوری آفریقای مرکزی واوستیای جنوبی به حق قانونی وانحصاری آمریکا واعضای پیمان ناتو مبدل شده است تا جائی که بسیاری ازکشورهافراموش کرده اند که درمقابل حمله یک کشور غیرغربی چه واکنشی از خود نشان دهند. " ریک روزوف" دربخش دیگری از مقاله خود می نویسد" باراک اوباما رئیس جمهوری آمریکا در روز اول دسامبر(2009) اعلام کرد که علاوه بر شصت وهشت هزار سرباز آمریکائی مستقر در افغانستان سی هزار نفر نیروی نظامی جدید به آن کشور اعزام خواهد کرد. ودو روز بعد رابرت گیتس وزیر دفاع آمریکا به کنگره آن کشور اعلام کرد نیروهای پشتیبانی که به افغانستان خواهیم فرستاد حد اقل سی سه هزار نفر برآورد شده است بدین تر تیب تعداد سربازان آمریکائی مستقر در افغانستان به بیش از یکصد هزار نفر خواهد رسید. روز بیست وپنجم نوامبر(2009)"رابرت کینس" سخنگوی کاخ سفید با اشاره به حضور نه ساله نیروهای آمریکائی درافغانستان به مردم آمریکا اطمینان داد که بزودی نیروهای نظامی آمریکائی به کشورشان بازخواهند گشت ودولت آمریکا قصد ندارد سربازانش را تا هشت یا نه سال دیگر درافغانستان نگهدارد ولی گزارش سخنگوی کاخ سفید این سئوال را در ذهن شنونده ایجاد می کند که آیا امکان دارد که جنگ افغانستان تا سال 2017 بطول انجامد؟"

دربخش دیگری از مقاله "ریک روزوف" آمده است :

"جنگ هائی که در ده سال گذشته در یوگسلاوی وافغانستان وعراق بوقوع پیوستند وتیترنخست خبرگزاری ها را به خوداختصاص دادند به ابزاری برای قدرت گرفتن ناتو درجهان مبدل شدند" گفتنی است که خانم هیلاری کلینتون وزیر خارجه ایالات متحده آمریکا و "آندریاس"دبیرکل پیمان اتلانتیک شمالی درنشست وزیران خارجه کشورهای عضو ناتو نهایت تلاش خودرا بکاربردند تا اعضای ناتو سربازان بیشتری را به افغانستان بفرستند واین درحالی است که درمحافل سیاسی ونظامی جهان این سئوال پیش آمده است که تجمع اینهمه نیرو درافغانستان وتبدیل "حوزه هندوکش" به سربازخانه بزرگ آمریکا ومتحدانش صرفا برای قلع وقمع ستیزه جویان طالبان وریشه کنی تروریسم ین المللی است یا ایجاد سکوی تجاوز به کشورهای آسیای میانه وپاکستان وایران ونهایتا ایجاد راه بندان برای چین است که درهیبت یک رقیب اقتصادی جدی دربرابر آمریکا ودوستان اروپائی آن قرارگرفته است ؟ "ریک روزوف" د ر این زمینه تحلیلی را بدست می دهد که قابل تعمق است . اومی نویسد"به گفته یکی از مقامات ارشد ناتو نهایتا بیست وپنج کشور تصمیم گرفتند برای سال آینده در حدود هفت هزار نیروی نظامی جدید به افغانستان اعزام کنند واین دقیقا همان چیزی است که وزیرخارجه آمریکا می خواست لازم به یادآوری است که دراجلاس بروکسل علاوه بروزیران خارجه اعضای ناتو ژنرال" استنکی مک کریستال" فرمانده ارشد نظامی آمریکا وناتو . رنگین دادفر سینتا وزیرخارجه افغانستان وتعدادی از وزیران امورخارجه کشورهائی که عضو سازمان پیمان اتلانتیک شمالی نیستند ولی به افغانستان نیرو فرستاده اند نیز حضورداشتند. براین اسا س هم اکنون چهل ودوهزار سرباز آمریکائی وبیست وپنج هزار سرباز غیر آمریکائی تحت نظارت ناتو در افغانستان مستقر هستند. وچنانچه در سال آینده هفت هزار نیروی جدید به آنان افزوده شود حتی بدون درنظر گرفتن سی وسه هزار نیروی تازه نفس آمریکا که به افغانستان فرستاده می شوند تعدادنیروهای نظامی ناتو در آن کشور به هشتاد وپنج هزار نفر خواهد رسید .. واین درحالی است که سال آینده نیروهای جمهوری آذربایجان درافغانستان دوبرابرخواهدشد وگرجستان نیز یکهزار نفر سرباز دیگر به آن کشوراعزام خواهدکرد."

جنگ افغانستان غم انگیز ترین واقعه قرن بیست ویکم:

روز سوم دسمامبر 2009 " آندره یاس موسن" دبیرکل ناتو طی مصاحبه ای درمرکز فرماندهی آن سازمان درنخستین اجلاس سران ناتو درخصوص جنگ افغانستان از اقدامات اخیر امارات متحده عربی برای اعزام نیرو به افغانستان ومیزبانی کنفرانس بین المللی پیمان ناتو وارائه برنامه هایش مبنی برطرح همکاری باترکیه دراکتبر گذشته اظهار خشنودی کرد. درحاشیه اجلاس سران ناتو که در سال 2004 درترکیه برگزار شد طرح همکاری استانبول آغاز بکارکرد تا همکاری نظامی ناتو را باکشورهای حوزه مدیترانه (. تونس - مراکش – موریتانی - اردن - مصر -اسرائیل – الجزایر)و کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس شامل امارات متحده عربی - عربستان سعودی- قطر -عمان - کویت وبحرین تقویت کند.

دربخش پایانی تحلیل "ریک روزوف" آمده است:

"درمقاله ای که یک خبرگزاری آمریکائی درتاریخ سوم دسامبر 2009 منتشر کرد گزارش شده است : هیئت نظارتی که هر جهارسال یکبار مسائل امنیتی آمریکارا موردبررسی قرارمی دهد هم اکنون در پنتاگون مشغول ارزیابی پیشرفت های دفاعی آمریکا در طول چهارسال گذشته است تا امنیت را به جامعه جهانی باز گرداند(؟)درحالی که علیرغم ادعای باراک اوباما جنگی که هشت سال پیش در افغانستان شروع شده نه تنها تا آخر2011پایان نخواهد یافت بلکه پاکستان را نیز فرا می گیرد وتا آسیای مرکزی وایران پیش می رود .بحران اساسی که جهان امروز با آن روبرست جنگ درجنوب آسیا نیست بلکه جنگ هائی است که ابر قدرت ها درسراسر جهان براه انداخته اند وحمله نظامی به تمامی کشورهارا حق مسلم خود می دانند برای اساس اگر جامعه جهانی به جنگ درافغانستان خاتمه ندهد این جنگ آخرین رویداد غم انگیز قرن حاضر نخواهدبود وبشریت مصائب هولناک تراز این را تجربه خواهد کرد"


حسن کیوده