۱۳۹۰ مهر ۸, جمعه

ناتو برای نجات یورو در لیبی می جنگد*
کساندر مایر(Xander Meyer)
مترجم: ا. م. شیری
٨ مهر ماه ١٣٩٠
ناتو جنگ برعلیه لیبی را با هدف نجات بانکهای فرانسه و یورو آغاز کرد.
یک شورشی لیبیایی از سربازان کشته شده عکس می گیرد. در حدود ۵٠ هزار لیبیایی زندگی خود را در راه نجات موقتی بانکهای فرانسه و یورو فدا کردند. (این، زیر نویس تصویری است که علاقمندان می توانند در نشانی فوق ببینند. مترجم).
به دنبال انتشار اخبار و اطلاعات بی معنی بیش از حد زیاد در مورد به اصطلاح ضرورت، اما، در واقع گستاخانه «جنگ بشردوستانه» ناتو برعلیه لیبی در ماههای اخیر، که طبق برآوردهای کلی در حدود ۵٠ هزار لیبیایی را در کام خورد فرو برده است، بر آن شدیم با برشماری برخی واقعیتهای جدی نشان دهیم که دلیل اصلی تعقیب قذافی هیچ وجه مشترکی با «خونخواری» موهوم وی نداشته، بلکه، با نجات بانکهای فرانسه و یورو که در وضعیت وخیمی بسر می برند، رابطه مستقیم دارد. در ادامه بخوانید که سیاستمداران و رسانه ها- باز هم- به چه فریبکاریهای هولناکی دست زدند.
واضح است که در رابطه با کشورهایی مثل بحرین، عربستان سعودی و امارات متحده عربی مداخله نظامی با هدف تعقیب دیکتاتورهای حاکم آنها نه فقط برنامه ریزی نمی شود، حتی برعکس، کشورهای اروپایی، مثلا، آلمان، دانش حرفه ای و تسلیحات به این رژیمها عرضه می کنند. در چنین وضعیتی، مداخله نظامی چرا فقط در لیبی ضرورت می یابد؟
در ماه اکتبر سال ٢٠١٠، سازمان امنیت فرانسه نوری مسماری، مسئول امنیت دولت قذافی را در پاریس مورد بازجویی قرار داد. در رسانه های آسیایی و نه فقط آسیایی، این خبر انتشار یافت که مسماری اطلاعات سرّی دولت لیبی را در ازای مبالغ هنگفت افشا کرده است. عدم افشای این اسرار می توانست ضربات سختی بر سارکوزی وارد آورد. چرا که قذافی در نظر داشت میلیاردها پول نفت لیبی را از اروپا بیرون بکشد. بخش اعظم این پولها سپرده شده به بانکهای فرانسه، قرار بود به آسیا منتقل شود.
وحشت از ورشکستگی بانکهای فرانسه
سارکوزی از اینکه پیامدهای این اقدام به بانکهای فرانسوی که بدون آن هم با مشکلات فراوانی دست به گریبان هستند، محدود نخواهد شد و آنها توانائی مقابله با حملات میلیاردهای نفتی لیبی را نخواهند داشت، به وحشت افتاده بود. زیرا، اگر بانکهای فرانسوی ورشکست می شدند، فرانسه نمی توانست در صندوق تثبیت اروپا که احتمال ورشکستگی آن هم می رفت، شرکت نماید. پیامدها می توانست به یکسری عکس العملهای زنجیره ای تهدید کننده ادامه موجودیت ارز واحد اروپا و تمام منطقه یورو فراروید.
این واقعیتها که تحت هیچ شرایطی قذافی دیگر حاضر نبود هواپیماهای شکاری رافال فرانسه را بخرد و یا فرانسویها را در احداث نیروگاههای اتمی لیبی مشارکت دهد، نیز نقش مهمی ایفاء کردند. شرکت فرانسوی توتال در پی امضای معاهدات جدید نفت در لیبی بود، ولی قذافی آنها را به کمپانی دولتی صنایع نفت و گاز ایتالیا واگذار نمود. (قذافی و برلسکونی، نخست وزیر ایتالیا دوستان خوبی بودند).
در ادامه، حوادث بر اساس سناریوی کودتای ١٩۵٣ در ایران پیش رفت. با این تفاوت که آن وقت همه حادثه را سازمان سیا برنامه ریزی کرده بود اما در لیبی، فرانسویهای آن را شبیه سازی کردند. روزنامه معتبر آسیا تایمز همه حادثه را به تفصیل توضیح داده است. ابتدا فرانسه وعده داد صرفنظر از عدم رعایت حقوق بشر از سوی رژیمها عربستان سعودی و بحرین، از آنها حمایت نماید. این دو رژیم هم به سهم خود توانستند از پشتیبانی اتحادیه عرب برخوردار شوند. «البته که» آمریکا بهمراه چند کشور اروپائی (هلند هم از جمله آنها)، در کارزار جلوگیری از ورشکستگی بانکهای فرانسوی شرکت کردند.
فرانسه قیام شورشیان را سازماندهی کرد
پروفسور فرانسوی و محبوب رسانه ها، برنار آنری لوی، برای احراز جایگاه ریاست «جنبش شورشی» بسرعت سازمان یافته توسط ارگانهای اطلاعاتی غرب، با هواپیما به بنغازی اعزام گردید. آنری لوی در بنغازی، در حضور خبرنگاران رسانه های دعوت شده، مسئله آغاز جنبش دموکراتیک لیبی برای برکناری قذافی را تلفنی به اطلاع سارکوزی رساند. پس از آن، حسابهای لیبی مسدود شد و بانکهای فرانسه موقتا نجات یافتند.
همه این سیرک بازیها برای متقاعد کردن افکار عمومی غرب کافی بود. رقابت موجود میان قبایل مختلف لیبی را برای آن که رسانه ها گام بگام در باره تصرف اراضی جدید گزارش دهند، دستکاری کردند. مرهله بعدی، یعنی پشتیبانی ناتو از شورشیان هم از پیش طراحی شده بود.
انتشار خبر انتقال ١۵٠٠ نفر جنگجو توسط سازمان سیا از افغانستان برای تقویت شورشیان لیبی از سوی منابع دولتی پاکستان، موجب سردی شدید روابط این دولت با سازمان سیا گردید. البته گفته می شود پس از کشتن شدن اسامه بن لادن، پاکستان با عصبانیت شایعات زیادی را در مورد سیا پخش می کند. بر اساس یکی از آنها، صدها مزدور فارس و ازبک به لیبی اعزام گردیدند. در حالیکه خبرنگاران زیادی در لیبی، که شورشیان را تحت پوشش قرار می دادند، در باره مشاهده حتی یک فارس و یا ازبک را در میان شورشیان گزارش نداده اند.
قراردادهای نفتی در مقابل پشتیبانی از شورشیان
باز گردیم به فرانسه. در اینجا میلیاردهای نفتی لیبی، بخش اعظم آنها، در اختیار بانکهای فرانسه باقی ماندند. از تقریبا بیش از ١٠ میلیارد یورو، فرانسه در نظر دارد بیش از یک و نیم میلیارد یورو در اختیار دولت جدید قرار ندهد. بدین ترتیب، حالا خیال بانکهای دیگر کشورهای اتحادیه اروپا نیز می تواند راحت باشد. علاوه بر آن، آنها به ازای این میلیاردها می توانند کالاهای زیادی را به لیبی بفروشند. در نهایت، دولت جدید لیبی موظف است مراتب قدردانی خود را بخاطر این «آزادی» اعلام نماید. روز اول سپتامبر، رسانه ها گزارش دادند که فرانسه واقعا هم در مقابل کمک به مبارزه برای سرنگونی قذافی، محرمانه با شورشیان قرارداد امضاء کرده است.
بزودی معلوم خواهد که آیا لیبی مسئله خرید بمب افکن از فرانسه، واگذاری احداث نیروگاه هسته ای به این کشور و امضای قرار دادهای نفتی با شرکت فرانسوی توتال را حل خواهد کرد یا نه. علاوه بر این، سازمانهای امنیتی هم باید راهکارهای احاله مشاغل جدید به جاسوسان خود را جستجو نمایند. مأموران آژانس اطلاعاتی هلند فعلا جاکش هلندی قذافی را مورد بازجویی قرار داده اند. او فاحشه بیار رژیم قبلی بود و به احتمال قوی، چنین خدماتی را به رژیم جدید نیز عرضه خواهد کرد.
عواید جنگ را فرانسه توزیع می کند.
اکنون دیگر شما می دانید که جنبش مخالفان «دموکراتیک» لیبی چگونه به قدرت رسید و چه کسی در پشت آن ایستاده است. در حدود ۵٠ هزار لیبیایی زندگی خود را در راه نجات موقتی بانکهای فرانسه و همچنین، بخاطر به تأخیر انداختن شکست یورو فدا کردند. اول سپتامبر ٢٠١١ کنفرانسی بمنظور بررسی مسئله «بازسازی» لیبی برگزار گردید. در این کنفرانس چگونگی توزیع بیش از ٣٤ میلیارد یورو موجودی لیبی در بانکهای غربی مورد بررسی قرار گرفت. سارکوزی خود را رئیس کل بازسازی لیبی انتخاب کرد. به سخن دیگر، او برای بدست آوردن بزرگترین قسمت از کیک لیبی، از عقد قراردادهای میلیاردها یورویی با حاکمیت جدید لیبی پشتیبانی کرد.
شنبه گذشته (٢٧ ماه اوت. مترجم)، ما اعلام کردیم که گروههای مرتبط با القاعده بر طرابلس آقایی می کنند. دیروز(٣١ ماه اوت. مترجم.) رئیس جمهور آمریکا، اوباما این موضوع را تأئید کرد. خلاصه: گروهی که غرب برعلیه آن در کشورهایی مثل افغانستان و عراق می جنگند، یعنی القاعده، همان گروه تندرو اسلامی است که ناتو کنترل لیبی را بر عهده آن واگذار کرده است. این، یکی دیگر از نشانه های بی اعتباری پرنسیپ های غربی است که هر جا که پای پول به میان می آید، هیچ ارزشی ندارند. جاکشهای(pimps) واقعی را، در واقعیت امر، باید در میان نخبگان مالی و سیاسی حاکم جستجو کرد.
خاور میانه در آتش؟
در عین حال، بازیها هنوز ادامه دارند. سارکوزی علنا اعلام کرد که هدف بعدی می تواند جمهوری اسلامی ایران باشد. علاوه بر آن، ترکیه و عربستان سعودی نیز برای حمله نظامی به سوریه آماده می شوند. به این ترتیب، جنگ بزرگ بعدی، قادر است تمام خاورمیانه و حتی کشورهای خارج از منطقه را به آتش بکشد. و این جنگ، درست مثل انقلاب لیبی که بر اساس برنامه فرانسه بوقوع پیوست، بواسطه رسانه ها، بطور کاملا غیرمنتظره اعلام خواهد شد.
*- پی نوشت مترجم:
١- ذکر رقم ۵٠ هزار نفر کشته در این نوشته، اگر چه رقم بسیار بزرگی است، اما به دو دلیل نمی تواند بیانگر واقعیت جنایت ناتو و مزدورانش در لیبی باشد: اولا- جنگ هنوز پایان نیافته و کشتارها با شدت تمام ادامه دارد. ثانیاًَ- اعلام این رقم بلافاصله بعد از سقوط طرابلس بر هیچ سندی استوار نبود. این رقم، مثل نمونه عراق و افغانستان و یا هر جای دیگر، اساسا بمنظور کوچکنمایی ابعاد جنایات امپریالیسم اعلام شده است.
ترجمه این مقاله را بمثابه تکه استخوان چرب هدیه می کنم:
٢ــ به مقامات و رسانه های جمهوری اسلامی ایران که اشغالگران لیبی را «انقلابیون لیبی» و نشانه «بیداری اسلامی» می خوانند و در مدح آن از بام تا شام، زوزه شادی می کشند.
٣ــ به اپوزیسیون مزدور، این سگان زنجیرگسیخته امپریالیسم که در ثنای «دمکراسی» و «حقوق بشر» غربی (امپریالیستی) بطور شبانه روزی پارس می کنند.

۱۳۹۰ مهر ۷, پنجشنبه

پوپولیسم و رسوائی جنایتکاران جنگی
ا. م. شیری
۵ مهر ١٣٩٠
شصت و ششمین مجمع عمومی سازمان ملل متحد طبق معمول همه ساله، از ٢٩ شهریور ١٣٩٠ (بیستم سپتامبر ٢٠١١) کار خود را با شرکت سران و نمایندگان دولتهای ١٩٣ کشور جهان آغاز کرد. همچنانکه انتظار می رفت، این جلسه عمومی غالباًَ پادوهای سرمایه نیز بدون هیچ دستاورد چشمگیری پایان یافت. با این وجود، رخدادهایی مثل سخنرانی محمود عباس رئیس تشکیلات خودگردان فلسطین و تقدیم تقاضانامه کتبی وی برای عضویت فلسطین در سازمان ملل متحد، برافراشتن پرچم دوره استعماری لیبی در مقر سازمان ملل متحد و سخنرانی دو پوپولیست مشهور، رجب طیب اردوغان، نخست وزیر ترکیه و محمود احمدی نژاد، رئیس جمهور ایران، سخنگویان دو کشور همسایه ظاهرا دوست و در واقع رقیب در منطقه، اولی بعنوان نماینده و مجری سیاستهای هارترین جناح امپریالیسم و دومی، بعنوان نماینده ارتجاعی ترین نیروهای مذهبی منطقه در مقابله با سیاستهای استیلاگرانه امپریالیسم، می تواند در تاریخ آن بیادگار بماند.
سخنرانی متین، احساسی و حقجویانه محمود عباس و تقدیم تقاضانامه عضویت فلسطین در سازمان ملل متحد با استقبال پرشور و کف زدنهای ایستاده حاضران مواجه شد. در مقابل آن، موضعگیری و سخنان سبک سرانه، متکبرانه و مزورانه نتان یاهو، نخست وزیر رژیم نژادپرست اسرائیل و قبل از او، باراک اوباما، رئیس جمهور امپریالیسم آمریکا حاکی از تصمیم این دو سخنگوی صهیونیسم بین الملی بر ادامه جنگ بر علیه حقیقت و عدالت بود. هر دوی آنها، پس از ۶٣ سال اشغال سرزمین فلسطین و قتل عامهای دیوانه وار مردم آن، باز هم سران فلسطین را به دیدار و گفتگو در همان مقر سازمان ملل فراخواندند. نتان یاهو حتی مجمع عمومی سازمان ملل را «تئاتری مضحک» و «خانه دروغ برعلیه کشورش» نامید. بدین ترتیب، نمایندگان صهیونیسم بین المللی در دامی گرفتار آمدند که حقانیت و عقلانیت فلسطین بر سر راه آنها نهاد بود.
اگر چه تقاضانامه تقدیمی محمود عباس برسمیت شناختن کشور فلسطین در یک پنجم از نصف خاک آن را در نظر دارد، با این وجود، دو راه بیشتر در پیش پای دولتهای امپریالیستی آمریکا و اروپا و اسرائیل باقی نگذاشت: یا آنها باید استقلال کشور فلسطین را برسمیت بشناسند و یا کما فی السابق، خیره سرانه به جنگ برعلیه حقیقت و عدالت فلسطین ادامه داده، در مقابل جامعه جهانی قرار گیرند.
طیب اردوغان نیز که موقعیت شدیدا متزلزل و بسیار شکننده استعمارگران غرب در جهان و بخصوص، در منطقه خاورمیانه را بخوبی درک کرده، اسرائیل نامیدن فلسطین را غیرقابل قبول خواند تا بدینوسیله، تنفر و بیزاری عمومی مردم خاورمیانه «مسلمان»، بویژه اعراب نسبت به سیاستهای سلطه گرانه امپریالیسم جهانی را به سمت مطلوب غرب در پشت سر ترکیه به صف کند.
اما، محمود احمدی نژاد پا را از «رقیب منطقه ای» فراتر گذاشت و طی سخنرانی خود، با دفاع پوپولیستی از حقیقت فلسطین و بیان زیرکانه یکسری واقعیتهای بدیهی و مطلق تاریخی و امروزی در مورد جنایات بی حد و حصر برده داران و استعمارگران غربی در جهان، خشم و نفرت پیشکاران امپریالیسم جهانی و صهیونیسم بین المللی را برانگیخت. هئیت های نمایندگی آمریکا، اروپا و اسرائیل که اکثر آنها باید به جرم ارتکاب جرایم جنگی در مراجع قضایی ملی و بین المللی محاکمه و مجازات شوند، قبل از پایان سخنرانی محمود احمدی نژاد تالار جلسه را نمایشگرانه ترک گفته و رسوائی دمکراسی خود را که توان شنیدن سخنان مخالف، ولو از زبان یک پوپولیست شناخته شده را ندارد، بنمایش گذاشتند.
البته، در مورد سازمان ملل متحد لازم به گفتن است که این نهاد بظاهر بین المللی و یا بعبارت دقیق تر، مرکز مشاوره دولتهای جهان، منهای یک دوره کوتاه پس از نوزائی اتحاد شوروی بمثابه یک قدرت سیاسی، اقتصادی و نظامی جهانی جدید و پیروزی قاطع آن در جنگ جهانی دوم از یک طرف و از طرف دیگر، در پی اضمحلال کامل قدرتهای استعمار کهن مثل هلند، پرتقال، اسپانیا، ایتالیا، بلژیک و شروع رقابت بر سر احراز مقام سرکردگی امپریالیسم جهانی بین قدرت استعماری در وهله اول انگلیس و در جایگاه بعدی، فرانسه با قدرت استعماری نوظهور آمریکا که موجب برسمیت شناختن استقلال شبه قاره هند و اغلب مستعمرات آفریقا، آسیا و آمریکای مرکزی و جنوبی گردید، هیچ صفحه درخشانی در پرونده خود ثبت نکرده است.
پرونده سیاه سازمان ملل متحد با تقسیم اراضی فلسطین بدون حضور نمایندگان آن بین اکثریت عرب و اقلیت صهیونیست مهاجر عمدتا اروپائی طی قطعنامه ١٨١ در سال ١٩۴٧ گشوده شد و اوراق آن همه ساله افزوده گردید. صدور فرمان اشغال لیبی در ماه مارس سال ٢٠١١، آخرین برگ پرونده سیاه این سازمان می باشد که بموجب آن، امپریالیسم جهانی جنگ استعماری برای اشغال این کشور را آغاز کرد. جنگ استعماری امپریالیسم برعلیه لیبی که هنوز ادامه دارد، باعث ویرانی کامل زیرساختهای این کشور و قتل عامهای گسترده مردم آن در زیر بمبارانهای جنون آمیز ارتش فاشیستی امپریالیسم جهانی (ناتو) و حملات ارتش مزدوران گردید.
سازمان ملل متحد در تمام دوره موجودیت خود ناظر خونین ترین جنگهای امپریالیسم آمریکا و متحدانش در شبه جزیره کره، ویتنام، کامبوج، در سراسر قاره آفریقا و کشتارهای میلیونی خلقهای زیر ستم آنها و قتل عامهای متمادی اعراب فلسطین حتی در اردوگاههای فراریان جنگهای کشورگشایانه و همچنین اشغالگریها استعماری و کودتاهای ضدملی، از جمله در ایران، اندونزی، شیلی و کشورهای آفریقائی و آمریکای لاتین بوده و نه تنها سعی بر اجرای وظایف خود مبنی بر تلاش برای برقرار صلح و تأمین استقلال و امنیت کشورهای ضعیف در مقابل امپریالیسم متجاوز نکرد، حتی، در مقام یک نهاد بین المللی با حمایت و پشتیبانی یکجانبه از کشورهای مهاجم امپریالیستی، تأئیدیه اشغال استعماری بسیاری از کشورها، از جمله آنها، اجزاء اتحاد شوروی و یوگسلاوی، افغانستان، عراق، لیبی را نیز صادر کرد.
سازمان ملل متحد با محاصره اقتصادی بسیاری از کشورها، از جمله آنها، با تحریم اقتصادی عراق از سال ١٩٩٠ تا سال ٢٠٠٣، زمینه قتل عام میلیونی مردم بخصوص، ۶٠٠ هزار کودک این کشور و اشغال نظامی آن را فراهم ساخت.
سازمان ملل متحد در تمام طول حیات خود، بعنوان یک مانع جدی در مقابل رشد و ترقی و پیشرفت اجتماعی قرار گرفت و بجای تلاش برای تحکیم دوستی، برادری، همگرائی و برابر حقوقی بین ملتها، تقسیم جهان بر اساس خطوط ترسیمی امپریالیسم جهانی را رسمیت بخشید.
پیروی بی چون و چرای سازمان ملل متحد از سیاست استاندارد دوگانه دولتهای امپریالیستی آمریکا و اروپا، سیمای آن را بشدت مخدوش کرده است. این سازمان در حالیکه «استقلال فرمایشی» جمهوریهای متحده شوروی و یوگسلاوی، جدایی اریتره و اتیوپی، چک و سلواکی، تقسیم سودان به دو کشور شمالی و جنوبی و همچنین، الحاق آلمان دموکراتیک به آلمان غربی و یمن جنوبی به یمن شمالی را در کوتاهترین زمان ممکن برسمیت شناخت، در طول ۶٣ سال گذشته پس از اعلام تأسیس کشور غیرقانونی(بی مرز و بدون سابقه تاریخی) اسرائیل در سال ١٩۴٨ تا کنون، ببهانه های مختلف از شناسایی حق مشروع و طبیعی مردم فلسطین برای داشتن کشور مستقل خود طفره می رود.
بازخوانی پرونده سیاه سازمان ملل متحد، این نتیجه گیری منطقی را ثابت می کند که، بدون تغییر بنیادی ساختار کنونی سازمان ملل متحد، انتظار برداشتن کوچکترین گام مثبت از سوی این نهاد بین المللی به سود خلقهای لهیده جهان در زیر سم بهایم امپریالیسم جهانی و صهیونیسم بین المللی بمثابه نیروی ضربت آن، نمی تواند چیزی جز آرزوهای نیک و رؤیاهای دلنشین باشد.
حذف ماده عضویت دائم و لغو حق وتو از اساسنامه سازمان ملل متحد برای پنج عضو کنونی و برای هر کشور دیگری در آینده، می تواند اولین و حداقل گام ممکن در جهت احیای اعتبار و هویت بین المللی آن باشد. جامعه جهانی بدون حل این دو معضل و مانع بهم پیوسته، نمی تواند این نهاد بین المللی را از زیر سیطره قدرتهای امپریالیستی- میلیتاریستی آمریکا و اروپا خارج و آزاد سازد.

۱۳۹۰ شهریور ۲۹, سه‌شنبه

مشت دندان شکن کامرون و تف کف کرده سارکوزی
بر دهان یاوه گویان جمهوری اسلامی و بر صورت اپوزیسیون مزدور ایران
ا. م. شیری
٢٤ شهریور ١٣٩٠
بگزارش خبرگزاریها، امروز (٢٤ شهریور١٣٩٠)، دو تن از کارگزاران صهیونیست امپریالیسم جهانی، دیوید کامرون، نخست وزیر انگلیس و نیکولا سارکوزی، رئیس جمهور فرانسه، بدون رعایت تشریفات رایج در دیدار مقامات «رسمی» یک کشور از کشور دیگر، از طرابلس، پایتخت لیبی وارد بنغازی، پایتخت «انقلابیون» لیبی شدند و مورد استقبال پرشور «آزایخواهان لیبی و رهبر آنها»، مصطفی عبدالجلیل قرار گرفتند.
دیوید کامرون، در بخشی از ترهات خودش در جمع حاضران گفت: «... این انقلاب ما است...» و سارکوزی نیز به ازای تصاحب ٣۵ درصد نفت لیبی، وعده «استقلال و آزادی» به مردم این مستعمره جدید داد. بسیار جالب توجه است که تلویزیون خبری «یورو نیز»، که در ٢٤ ساعت، هر نیم ساعت یکبار عین خبر را تکرار می کند، این جمله کامرون را پس از چهار بار تکرار، سانسور کرد.
ورود این دو نماینده وارثان حقیقی «انقلاب لیبی» و سخنرانی «پیروزمندانه» آنها در جمع مزوران خویش، مشت دندان شکنی بود بر دهان یاوه گویان جمهوری اسلامی ایران، که بازگشت استعمار به لیبی و دیگر کشورهای خاورمیانه و شمال آفریقا را «عصر بیداری اسلامی» می خوانند و تف کف کرده ای بود بر صورت اپوزیسیون مزدور ایران که از اشغال لیبی با خوشحالی استقبال نموده و در مورد «جذابیت مدل لیبی برای اپوزیسیون بعضی کشورها» سخیفانه سخن می گویند (١) و یا فجایع و تیره بختی های مردم جهان و در هم کوبیدن انقلابات رهایی بخش ملی را ناشی از «باز تولید گفتمان امپریالیسم» تعریف می کنند(٢).
البته، که تبلیغات سخیف و عوامفریبانه رژیم واپسگرای جمهوری اسلامی، این فرزند نامشروع گوادالوپ پیرامون حوادث منطقه و جهان، بویژه لیبی، زمانی قابل درک تر است که فراموش نکنیم که این رژیم آخوندی بعنوان یکی از منحط ترین رژیمهای سرمایه داری انگلی، بنا به ماهیت طبقاتی و خصایل متحجرانه خود، در همه حال، بند نافش به امپریالیسم جهانی بسته است و بدین سبب، همواره در کنار خون آشام ترین دولتهای تاریخ جهان، دولتهای امروزی آمریکا و اروپا بوده و طبعا، بعد از این نیز خواهد بود. رژیم خونخوار جمهوری اسلامی از حوادث منجر به لت و پار کردن اتحاد شوروی و بویژه، یوگسلاوی که امروز مجسمه های برنزی جرج بوش، رئیس جمهور فاشیست آمریکا میادین برخی شهرهای آن را لوث نموده، تا اشغال و تخریب کشورهای عراق، افغانستان و امروز لیبی، با سرسختی در کنار آدمکشان حرفه ای غرب استعمارگر ایستاده و امروز نیز اعتراف می کند که در تسلیح و تأمین نیازهای آدمخواران در لیبی، جانفشانی ها کرده است (٣).
در کنار این جانیان بین المللی، نقش اپوزیسیون مزدور، بخصوص اپوزیسیون ایران را که عملا به سربازان پیاده نظام استعمارگران غربی تبدیل شده و برای تبدیل ایران به یوگسلاوی، افغانستان، عراق، لیبی، سومالی، ساحل عاج و... سر از پا نمی شناسد، نباید از نظر دور داشت. با خودباختگان نمک پرورده امپریالیسم، که شرف و حیثت خود را به ثمن بخس فروخته اند، دیگر نمی توان بزبان آدمی صحبت کرد. باید تمام اظهارات و لاطائلات آنها را ریز به ریز جمع و مستند کرد و بموقع خود، به دادگاههای خلق تحویل داد تا در مقابل قانون، پاسخگوی خیانتهای نابخشودنی خود نسبت به میهن و مردم ستمدیده باشند. ولی، فعلا تا زمان رسیدگی قانونی به خیانتها و توطئه چینی های این اپوزیسیون مزدور، این فلسفه بافان بی لیاقت که عمدتا مقیم کشورهای امپریالیستی هستند، باید با صدای رسا، با تمام توش و توان، آنها را بهمراه اربابانشان، بهمراه امپریالیسم و صهیونیسم معبودشان افشاء و در انظار عموم رسوا و سکه یک پول کرد. می توان به آنها پیشنهاد نمود که بجای نسخه پیچیدن برای خلقهای مستعمرات و کشور خود، در همان غرب، در محلی که ساکن هستند، بمباران و اشغال، حضور و تجاوز سربازان امپریالیسم را روی خانه و خانواده خود مورد آزمایش قرار دهند تا به عینه ببینند که از «یک من آرد، چند فطیر پخته می شود»!
پانوشت
(١)- این مدل- لیبی- میتواند برای غرب و اپوزیسیون برخی کشورها جذبه داشته باشد، «گفتگو با بهروز خلیق(٢)».
(٢)- نوشین احمدی خراسانی، «جنبش های اجتماعی، مداخله نظامی و گفتمان امپریالیسم».
(٣)- برنامه روزانه تلویزیون «شبکه خبر ایران» با عنوان «عصر بیداری اسلامی».

۱۳۹۰ شهریور ۱۵, سه‌شنبه

درکدام کشور فرشته ها حکومت می کنند؟
چکیده :
سرهنگ قذافی آدم قابل دفاعی نیست  ؛اما بیان واقعیات رانیز نباید به حمایت ازفرد یا دولتی تعبیر کرد. آنچه که درلیبی امروز جریان دارد اگردرتاریخ معاصر بی سابقه نباشد حداقل کم ماننداست. چراکه جنگی که لیبی را به حمام خون مبدل کرده است نه یک جنگ کلاسیک است که بین یک یاچند کشوراتفاق می افتد ونه یک قیام ملی غیروابسته مردم برعلیه "حاکم ظالم" است که لاجرم باپیروزی مردم یاسرکوب نیروهای دولتی پایان پذیرد. چراکه اعتراض کنندگان لیبی برخلاف معترضین تونسی ومصری از نخستین روز مسلح بودند وبه فاصله کوتاهی نیز باحمایت ناتودرمقابل ارتش کشور خود قرارگرفتند . براین اسا س هر"فرد" ویا"شورائی" که بجای قذافی رهبری لیبی را بعهده داشت ناگزیربود برای اعمال "اقتدارحاکمیت "نیروهای مسلح خودرا بمنظور برقراری نظم وامنیت ودفاع ازمرزها ی کشور واردعمل کند. براین اساس ادعای کشورهای مهاجم مبنی براینکه سرهنگ قذافی ازاسلحه گرم برعلیه معترضان غیرمسلح خود استفاده می کند پذیرفتنی نیست چراکه هیچ دولتی نمی تواند باعناصر مسلحی که بوسیله بیگانگان برای آشوب افکنی تجهیز شده اند بی تفاوت باشد .
شورشیان لیبی چرا وچگونه مسلح شدند:
شبکه تلویزیونی "راشاتودی" روزشنبه 5جولای2011 بانشان دادن تصاویری از سلاح های "قطری" ضبط شده بوسیله ارتش لیبی اعلام کرد هزاران قبضه اسلحه ومهمات متعلق به دولت قطر درلیبی کشف وضبط گردید است .این گزارش حاکی از آن بود که قوانین بین المللی درزمینه قاچاق اسلحه ازسوی قطر نادیده گرفته شده بی آنکه مورداعتراض سازمان ملل متحدقرارگیرد. واز سوی دیگر دولت فرانسه بطورآشکار به تجهیز مخالفان قذافی مبادرت ورزیده وآنهارا به سلاح های پیشرفته مسلح کرده است .این درحالی است "برایان جانسون "کارشناس قاچاق اسلحه شورای امنیت سازمان ملل متحد به "راشا تودی " می گوید" قطعنامه های شورای امنیت تجهیز طرفین دعوا درلیبی را قویا منع کرده است . وی باابراز تعجب . تجهیز تسلیحاتی مخالفان قذافی بوسیله بیگانگان را امری بسیارخطرناک وناقض قوانین بین المللی ارزیابی کرد.
پیام سلطه گران به رهبران کشورهای"هدف":
روزجمعه 18 مارس 2011 نیروهوائی چهارکشور آمریکا و فرانسه وانگلیس وکانادا آسمان لیبی را زیرحملات شدیدهوائی قراردادند .که به گزارش خبرگزاری ها درآن روز بالغ بر140 موشک کروز ازکشتی بسوی لیبی پرتاب شد .هواپیماهای میراژ فرانسه فرانسه آسمان لیبی را جولانگاه خودقراردادند طوری که گوئی دریک مانور مشترک نظامی شرکت کرده اند. به گزارش مسئولان بهداشت لیبی در اثر حملات نیروهای ائتلاف ازروزیکشنبه 20 مارس تا روز چهارشنبه 23 مارس یعنی درعرض 3روز 114 نفر غیرنظامی لیبیائی کشته و بالغ بر 445 نفر بشدت زخمی شدند. گفتنی است آنها باانجام این حمله وبه خاک وخون کشیدن لیبی خواستند این پیام خودرا به گوش رهبران همه کشورهای "هدف"برسانند که "هرکس درمقابل زورگوئی آنها مقاومت کند با چنین عکس العملی مواجه خواهد شد"
راهبرد دوگانه غرب با"بهارعرب":
روز ششم اوگوست 2011 درحالیکه جنگنده های ناتو از هوا ونیروهای ائتلاف از ساحل دریا لیبی را موردحمله قرارداده وغیرنظامیان آن کشوررا قتل عام می کردند. ایالات متحده آمریکا وبحرین قرارداد دفاعی 10 ساله خودرا تجدید کردند.قراردادی که این دوکشور روز 28 اکتبر سال 1991 درست 7 ماه پس از جنگ خلیج فارس امضا کرده بودند.واینک تجدید این قرارداد درشرایطی انجام می گیرد که دولت بحرین بامعترضان خودهمان رفتار را می کرد که سرهنگ قذاافی بامخالفان خود کرده بود وحتی نیروهای نظامی وامنیتی عربستان سعودی برای سرکوب مخالفان پادشاه بحرین وارد منامه شده بودند. براستی آیا این راهبرد دوگانه دربرخورد با شورش های شمال آفریقا وکشورهای عربی خاورمیانه نشان دهنده هدف های اشغال گرانه آمریکا ومتحدانش نیست که می خواهند "دموکراسی" را با " نفت " بطور" پایا پای "معامله کنند؟
امانت داری "دموکراتیک!"
روزجمعه 26 اوگوست 2011 یکی ازمقامات شورای ملی مقاومت اعلام کردکه بالغ بر دومیلیاردونهصد میلیون دلار ازسرمایه گذاری های لیبی گم شده است ! گرچه رقم دقیقی ازمیزان دارائی های خارجی لیبی دردست نیست اما به گفته مقامات شورای ملی مقاومت مجموع حداقل آنها به یکصدو شصت میلیارد دلار می رسد که شامل ذخائر بانک مرکزی ودارائی های صندوق حکومتی است که بادرنظر گرفتن تعداد جمعیت شش ملیون نفری لیبی ثروت سرانه قابل ملاحظه ای می باشد . اما معلوم نیست رژیم دست نشانده جدید لیبی چگونه می تواند مالکیت خودبه این سرمایه عظیم ملی را اعمال کند.؟
کشتارهای "مشروع" و"غیرمشروع"
روزدوشنبه 29 اوگوست 2011 دولت ترکیه طی یک بیانیه رسمی که درسایت ارتش آن کشورمنتشر شده است اعلام کرد "نیروی هوائی ارتش درفاصله بین 25 تا 28 اوگوست مواضع کردهای جدائی طلب شورشی آن کشور درشمال عراق را درمناطق"زاب" و " کارا"بصورت موفقیت آمیز بمباران کرده است . دراین بیانیه آمده است " توپخانه ارتش ترکیه 28هدف را باهماهنگی نیروی هوائی زیرآتش گرفته و 160 نفر ازکردهای شورشی را بقتل رسانده است . "من موافق "افکار وارداتی"تجزیه طلبی درهیچیک از کشورهای جهان نیستم چراکه به تجربه ثابت شده است که سلطه گران جهان برای ایجاد ناامنی درکشورهای "هدف" به ترویج اختلافات قومی و تلقین روحیه جدائی طلبی دامن زده ومی زنند. اما سکوت سازمان ملل متحد وایالات
متحده آمریکا درمقابل برخورد سرکوب گرانه آقای رجب طیب اردوغان رئیس جمهورترکیه بامخالفان خود این سئوال را درمحافل بین المللی مطرح ساخته است که مگر سرهنگ قذافی درلیبی وبشار اسد درسوریه جز آن عمل کرده و می کنند که اقای رجب طیب اردوغان درترکیه انجام داده ومی دهد؟ آنهم باشکستن مرز یک کشور همسایه ؟ آیا عمل معمر قذافی و بشاراسد" کشتار نامشروع "وسرکوب معترضین کرد به دستور رجب طیب اردوغان "کشتار مشروع "است ؟ شگفت روزگاری است براستی در کدام کشور جهان "فرشته ها" حکومت می کنند؟
 حسن کیوده 31 اگوست

ثناگویان درگاه امپریالیسم، طلایه داران جنگ استعماری علیه ایران

سپتامبر 5, 2011 توسط eb1384
ا. م. شیری
۱٤ شهريور ۱٣۹۰
در حالیکه جهان شاهد دخالتهای عنان گسیخته کشورهای امپریالیستی در امور داخلی دیگر کشورها و جنگهای استعماری جنون آمیز ارتش فاشیستی ناتو بفرماندهی ایالات متحده آمریکا در کشورهای بسیاری می باشد و نیروهای مترقی جهان روزانه هزاران فیلم و مدارک مستند از جنایات امپریالیسم جهانی در کشورهای جنگ زده، بخصوص در ماههای اخیر از جنایات بی حد و حصر ناتو و «انقلابیون لیبی» منتشر و در دسترس عموم قرار می دهند، باز هم جریانات و یا کسانی یافت می شوند که، در باره «انقلاب مردم لیبی» و یا اعتراضات «انقلابی مردم سوریه» سخنسرایی می کنند و یا برخی های دیگر، بدون اینکه ماهیت و خصلت جنگهای استعماری را مورد بررسی و ارزیابی کارشناسانه قرار دهند، رژیمهای دیکتاتوری را علت تهاجمات مالیخولیایی غرب امپریالیستی تعریف می کنند. پیروان این نظریات «بکر»، بطور دفاکته (عملا) حق امپریالیسم برای تهاجمات نظامی را برسمیت می شناسند. از میان آنها، به این فرمولبندی حزب توده ایران در بیانیه تحت عنوان «رژیمهای دیکتاتوری، تسلط طلبی امپریالیسم و تحولات میهن ما» توجه کنید:
«… یک بار دیگر ضرورت بررسی نقش ویرانگر نظام هایدیکتاتوری منطقه در فراهم آوردن شرایط عملکرد و کسب سَروری(هژمونی) امپریالیسم را پیش می کشد.»
***
زنان لیبیایی، نیروی فعال در انقلاب لیبی، نوشته یثری تکبالی، ترجمه آزاده دواچی
***
لیبی: سرنگونی یک استبداد دیگر در منطقه
هیأت اجرائی سازمانهای جبهه ملی ایران در خارج از کشور
***
منبع: کلمه
در باره مسائل یاد شده، لازم به گفتن است که:
اولا- تأکید حزب توده ایران بر «نقش ویرانگر نظام هایدیکتاتوری منطقه در فراهم آوردن شرایط عملکرد و کسب سَروری (هژمونی) امپریالیسم» ناشی از شناخت نیمه- ناقص این حزب از ماهیت و خصلت امپریالیسم و به تبع آن، همانطور که گفته شد، بمعنی برسمیت شناختن حق دخالت امپریالیسم در امور داخلی دیگر کشورها، نفی اصل حق حاکمیت ملی و تخطی از حق تعیین آزادانه سرنوشت خلقها و همچنین، توجیه جنگهای استعماری بر اساس تحلیلهای بی پایه میباشد.
ناگفته نماند، که انتشار مطالب مذکور فوق و دیگر مطالب مشابه آنها در نشریه الکترونیکی «کارآنلاین»، بی شک، بار امتیازات منفی بسیار زیاد این نشریه اینترنتی را افزون تر می کند.
ثانیا- اگر حزب توده ایران ارزیابی خود را مبنای تأئید دخالتها و جنگ افروزیهای امپریالیسم قرار می دهد، در این صورت باید به این پرسشها نیز پاسخ گوید که: چرا در عربستان سعودی، قطر، عمان، اردن، مصر، انگلستان و بسیاری از کشورهای سلطنتی- دیکتاتوری، جنبشهای اعتراضی مسلحانه مشابه آنچه که در لیبی اتفاق افتاد و در سوریه نیز هنوز ادامه دارد، بحرکت در نمی آیند؟ چرا در بحرین جنش اعتراضی مسالمت آمیز مردم با سرکوب ارتشهای امریکایی- منطقه ای سرکوب می شود؟ چرا تک تیراندازان از پشت بامهای قاهره، ریاض، مسقط، تل آویو، لندن، پاریس، صنعا، امان و… مردم و نیروهای پلیس و امنیتی رژیمهای حاکم را هدف قرار نمی دهند؟ چرا خانم ازاده دواچی، سایت کلمه، هیأت اجرایی سازمانهای جبهه ملی «ایران» در خارج از کشور و عفو بین الملل در باره کشتار بی امان مردم کشورهای اشغالی امپریالیسم و ویرانی آنها، مطلب ترجمه نمی کنند، آمار نمی دهند؟ مگر نشنیدند که «انقلابیون لیبی» از کشته شدن ۵٠ هزار لیبایی (صرفنظر از اینکه اعلام رقم ۵٠ هزار نفر کشته، سرآغازیست بر کوچکنمایی جنایت ناتو در این کشور) از آغاز عملیات ناتو تا کنون خبر داد؟…
نه خیر آقایان حزب توده ایران! مسئله اشغال و مستعمره سازی کشورهای دیگر، نه وجود رژیمهای دیکتاتوری، بلکه، دلایل دیگری دارد و از جمله آنها، سیاستهای اقتصادی، اجتماعی، داخلی و خارجی کم و بیش متفاوت کشورهای اشغال شده با سیاستهای استعماری امپریالیسم و بانک جهانی علت اصلی و اساسی دخالتها و شروع جنگهای استعماری می باشند که بموازات آن، تشکیل، تسلیح و هدایت گروههای شبه نظامی- تروریستی تحت لوای «دموکراسی» و «حقوق بشر» از سوی نهادهای امنیتی غرب بمثابه طلایه داران جنگهای استعماری و یکی از اصلی ترین ابزارهای امپریالیسم برای بی ثبات کردن و ایجاد آشوب و ناامنی در این کشورها بشمار می روند. از سوی دیگر، معنی این فرمولبندی حزب توده ایران «نقش ویرانگر نظام هایدیکتاتوری منطقه در فراهم آوردن شرایط عملکرد و کسب سَروری (هژمونی) امپریالیسم» چیزی نیست جز القاء این شبهه در اذهان عمومی که گویا، رژیمهای مهاجم غربی و همچنین، رژیمهای عروسکی زیردست آنها، مثل رژیم تحت رهبری صهیونیستهای اسلامی ترکیه، عربستان سعودی، مصر، قطر، یمن و… رژیمهای دمکراتیک هستند. آیا سکوت عفو بین الملل، سایت کلمه و همنوایان آنها در مقابل کشتار سه میلیون و سیصد هزار نفر عراقی (طبق آمار وزارت بهداشت و پزشکی قانونی عراق)، چندین صد هزار یوگسلاویایی، افغانی، ساحل عاجی، فلسطینی، پاکستانی و … لیبایی حیرت انگیز نیست؟
ثانیا-در عجبم که چرا بعضی ها مرگ را فقط برای همسایه می خواهند. چرا خانم آزاده دواچی، هیأت اجرائی سازمانهای جبهه ملی «ایران» در خارج از کشور و یا سایت «کلمه»، (سایت وابسته به آقای میر حسین موسوی، رهبر «جنبش سبز») آمادگی خود و مادر و خواهر و بستگان اناس خویش برای مشارکت در «انقلابی» مشابه «انقلاب لیبی» را با صراحت اعلام نمی کنند؟
در این دور و زمانه، واقعا باید جسارت فوق العاده ای داشت که فاجعه اشغال لیبی از سوی ماشین جهنمی استعمار را انقلاب نامید و یا خبر عفو بین ملل در باره جنایت در زندانهای سوریه را با چشم پوشی بر حملات تروریستهای مسلح تحت رهبری نظامیان اسرائیل به مردم سوریه را مورد تأئید و تأکید قرار داد. طبعا خانم آزاده دواچی و دیگران به محتوای مطالب و ترجمه های خود حداقل اعتقاد دارند که به ترجمه و تألیف آنها اقدام می کنند.
ترجمه، تألیف و نشر اینگونه مطالب هیچ معنی دیگری جز توجیه جنگهای استعماری و قتل حقیقت ندارد و قاتلان حقیقت اگر برغم دهها هزار (و باحتمال قوی، بیشتر) فیلم، سند، ویدئو، خبر، گزارش از بمباران مالیخولیایی لیبی و دیگر کشورها توسط ماشین جهنمی استعمار، همچنان اصرار دارند بر همه فاجعه اشغال و ویرانی کشورهای مختلف و قتل عام مردم آنها چشم ببندند، حداقل قرائت خود از مقوله «انقلاب» را بطور کلی و از «انقلاب لیبی» و در آینده سوریه را بطور اخص نیز بیان نمایند تا مردم ایران هم آنها را بهتر بشناسند و هم بدانند که این مدعیان بر اساس کدام آئینی همصدا با دول امپریالیستی، پیمان فاشیستی ناتو بفرماندهی صهیونیسم بین المللی و رژیم جمهوری اسلامی ایران، اشغال کشورها، ساقط کردن رژیمهای ولو دیکتاتوری و ضد مردمی، ویران کردن شهرها و روستاها و قتل عام شهروندان آنها را «انقلاب» تعریف می کنند و یا حاکمیتهای استبدادی منطقه را دلیلی بر حقانیت امپریالیسم در شروع جنگهای استعماری می خوانند!
نتیجه گفتار اینکه، این شیوه های برخورد به حوادث این چنین هولناک، بعبارت صحیح تر، ثناگویی به درگاه امپریالیسم، صرفنظر از هر گونه توضیح و توجیه طرفدارانش، مفهوم دیگری جز زمینه سازی برای جنگ استعماری علیه ایران نمی تواند داشته باشد.
و بالاخره، برای آشنایی بیشتر با انقلابیون مستعمرات جدید، از جمله «انقلابیون لیبی»، از میان هزاران نشانی معتبر، به نشانی های زیر مراجعه کنید تا «سیه روی شود هر که در اوغش باشد!»: