پوپولیسم و رسوائی جنایتکاران جنگی
ا. م. شیری
۵ مهر ١٣٩٠
شصت و ششمین مجمع عمومی سازمان ملل متحد طبق معمول همه ساله، از ٢٩ شهریور ١٣٩٠ (بیستم سپتامبر ٢٠١١) کار خود را با شرکت سران و نمایندگان دولتهای ١٩٣ کشور جهان آغاز کرد. همچنانکه انتظار می رفت، این جلسه عمومی غالباًَ پادوهای سرمایه نیز بدون هیچ دستاورد چشمگیری پایان یافت. با این وجود، رخدادهایی مثل سخنرانی محمود عباس رئیس تشکیلات خودگردان فلسطین و تقدیم تقاضانامه کتبی وی برای عضویت فلسطین در سازمان ملل متحد، برافراشتن پرچم دوره استعماری لیبی در مقر سازمان ملل متحد و سخنرانی دو پوپولیست مشهور، رجب طیب اردوغان، نخست وزیر ترکیه و محمود احمدی نژاد، رئیس جمهور ایران، سخنگویان دو کشور همسایه ظاهرا دوست و در واقع رقیب در منطقه، اولی بعنوان نماینده و مجری سیاستهای هارترین جناح امپریالیسم و دومی، بعنوان نماینده ارتجاعی ترین نیروهای مذهبی منطقه در مقابله با سیاستهای استیلاگرانه امپریالیسم، می تواند در تاریخ آن بیادگار بماند.
سخنرانی متین، احساسی و حقجویانه محمود عباس و تقدیم تقاضانامه عضویت فلسطین در سازمان ملل متحد با استقبال پرشور و کف زدنهای ایستاده حاضران مواجه شد. در مقابل آن، موضعگیری و سخنان سبک سرانه، متکبرانه و مزورانه نتان یاهو، نخست وزیر رژیم نژادپرست اسرائیل و قبل از او، باراک اوباما، رئیس جمهور امپریالیسم آمریکا حاکی از تصمیم این دو سخنگوی صهیونیسم بین الملی بر ادامه جنگ بر علیه حقیقت و عدالت بود. هر دوی آنها، پس از ۶٣ سال اشغال سرزمین فلسطین و قتل عامهای دیوانه وار مردم آن، باز هم سران فلسطین را به دیدار و گفتگو در همان مقر سازمان ملل فراخواندند. نتان یاهو حتی مجمع عمومی سازمان ملل را «تئاتری مضحک» و «خانه دروغ برعلیه کشورش» نامید. بدین ترتیب، نمایندگان صهیونیسم بین المللی در دامی گرفتار آمدند که حقانیت و عقلانیت فلسطین بر سر راه آنها نهاد بود.
اگر چه تقاضانامه تقدیمی محمود عباس برسمیت شناختن کشور فلسطین در یک پنجم از نصف خاک آن را در نظر دارد، با این وجود، دو راه بیشتر در پیش پای دولتهای امپریالیستی آمریکا و اروپا و اسرائیل باقی نگذاشت: یا آنها باید استقلال کشور فلسطین را برسمیت بشناسند و یا کما فی السابق، خیره سرانه به جنگ برعلیه حقیقت و عدالت فلسطین ادامه داده، در مقابل جامعه جهانی قرار گیرند.
طیب اردوغان نیز که موقعیت شدیدا متزلزل و بسیار شکننده استعمارگران غرب در جهان و بخصوص، در منطقه خاورمیانه را بخوبی درک کرده، اسرائیل نامیدن فلسطین را غیرقابل قبول خواند تا بدینوسیله، تنفر و بیزاری عمومی مردم خاورمیانه «مسلمان»، بویژه اعراب نسبت به سیاستهای سلطه گرانه امپریالیسم جهانی را به سمت مطلوب غرب در پشت سر ترکیه به صف کند.
اما، محمود احمدی نژاد پا را از «رقیب منطقه ای» فراتر گذاشت و طی سخنرانی خود، با دفاع پوپولیستی از حقیقت فلسطین و بیان زیرکانه یکسری واقعیتهای بدیهی و مطلق تاریخی و امروزی در مورد جنایات بی حد و حصر برده داران و استعمارگران غربی در جهان، خشم و نفرت پیشکاران امپریالیسم جهانی و صهیونیسم بین المللی را برانگیخت. هئیت های نمایندگی آمریکا، اروپا و اسرائیل که اکثر آنها باید به جرم ارتکاب جرایم جنگی در مراجع قضایی ملی و بین المللی محاکمه و مجازات شوند، قبل از پایان سخنرانی محمود احمدی نژاد تالار جلسه را نمایشگرانه ترک گفته و رسوائی دمکراسی خود را که توان شنیدن سخنان مخالف، ولو از زبان یک پوپولیست شناخته شده را ندارد، بنمایش گذاشتند.
البته، در مورد سازمان ملل متحد لازم به گفتن است که این نهاد بظاهر بین المللی و یا بعبارت دقیق تر، مرکز مشاوره دولتهای جهان، منهای یک دوره کوتاه پس از نوزائی اتحاد شوروی بمثابه یک قدرت سیاسی، اقتصادی و نظامی جهانی جدید و پیروزی قاطع آن در جنگ جهانی دوم از یک طرف و از طرف دیگر، در پی اضمحلال کامل قدرتهای استعمار کهن مثل هلند، پرتقال، اسپانیا، ایتالیا، بلژیک و شروع رقابت بر سر احراز مقام سرکردگی امپریالیسم جهانی بین قدرت استعماری در وهله اول انگلیس و در جایگاه بعدی، فرانسه با قدرت استعماری نوظهور آمریکا که موجب برسمیت شناختن استقلال شبه قاره هند و اغلب مستعمرات آفریقا، آسیا و آمریکای مرکزی و جنوبی گردید، هیچ صفحه درخشانی در پرونده خود ثبت نکرده است.
پرونده سیاه سازمان ملل متحد با تقسیم اراضی فلسطین بدون حضور نمایندگان آن بین اکثریت عرب و اقلیت صهیونیست مهاجر عمدتا اروپائی طی قطعنامه ١٨١ در سال ١٩۴٧ گشوده شد و اوراق آن همه ساله افزوده گردید. صدور فرمان اشغال لیبی در ماه مارس سال ٢٠١١، آخرین برگ پرونده سیاه این سازمان می باشد که بموجب آن، امپریالیسم جهانی جنگ استعماری برای اشغال این کشور را آغاز کرد. جنگ استعماری امپریالیسم برعلیه لیبی که هنوز ادامه دارد، باعث ویرانی کامل زیرساختهای این کشور و قتل عامهای گسترده مردم آن در زیر بمبارانهای جنون آمیز ارتش فاشیستی امپریالیسم جهانی (ناتو) و حملات ارتش مزدوران گردید.
سازمان ملل متحد در تمام دوره موجودیت خود ناظر خونین ترین جنگهای امپریالیسم آمریکا و متحدانش در شبه جزیره کره، ویتنام، کامبوج، در سراسر قاره آفریقا و کشتارهای میلیونی خلقهای زیر ستم آنها و قتل عامهای متمادی اعراب فلسطین حتی در اردوگاههای فراریان جنگهای کشورگشایانه و همچنین اشغالگریها استعماری و کودتاهای ضدملی، از جمله در ایران، اندونزی، شیلی و کشورهای آفریقائی و آمریکای لاتین بوده و نه تنها سعی بر اجرای وظایف خود مبنی بر تلاش برای برقرار صلح و تأمین استقلال و امنیت کشورهای ضعیف در مقابل امپریالیسم متجاوز نکرد، حتی، در مقام یک نهاد بین المللی با حمایت و پشتیبانی یکجانبه از کشورهای مهاجم امپریالیستی، تأئیدیه اشغال استعماری بسیاری از کشورها، از جمله آنها، اجزاء اتحاد شوروی و یوگسلاوی، افغانستان، عراق، لیبی را نیز صادر کرد.
سازمان ملل متحد با محاصره اقتصادی بسیاری از کشورها، از جمله آنها، با تحریم اقتصادی عراق از سال ١٩٩٠ تا سال ٢٠٠٣، زمینه قتل عام میلیونی مردم بخصوص، ۶٠٠ هزار کودک این کشور و اشغال نظامی آن را فراهم ساخت.
سازمان ملل متحد در تمام طول حیات خود، بعنوان یک مانع جدی در مقابل رشد و ترقی و پیشرفت اجتماعی قرار گرفت و بجای تلاش برای تحکیم دوستی، برادری، همگرائی و برابر حقوقی بین ملتها، تقسیم جهان بر اساس خطوط ترسیمی امپریالیسم جهانی را رسمیت بخشید.
پیروی بی چون و چرای سازمان ملل متحد از سیاست استاندارد دوگانه دولتهای امپریالیستی آمریکا و اروپا، سیمای آن را بشدت مخدوش کرده است. این سازمان در حالیکه «استقلال فرمایشی» جمهوریهای متحده شوروی و یوگسلاوی، جدایی اریتره و اتیوپی، چک و سلواکی، تقسیم سودان به دو کشور شمالی و جنوبی و همچنین، الحاق آلمان دموکراتیک به آلمان غربی و یمن جنوبی به یمن شمالی را در کوتاهترین زمان ممکن برسمیت شناخت، در طول ۶٣ سال گذشته پس از اعلام تأسیس کشور غیرقانونی(بی مرز و بدون سابقه تاریخی) اسرائیل در سال ١٩۴٨ تا کنون، ببهانه های مختلف از شناسایی حق مشروع و طبیعی مردم فلسطین برای داشتن کشور مستقل خود طفره می رود.
بازخوانی پرونده سیاه سازمان ملل متحد، این نتیجه گیری منطقی را ثابت می کند که، بدون تغییر بنیادی ساختار کنونی سازمان ملل متحد، انتظار برداشتن کوچکترین گام مثبت از سوی این نهاد بین المللی به سود خلقهای لهیده جهان در زیر سم بهایم امپریالیسم جهانی و صهیونیسم بین المللی بمثابه نیروی ضربت آن، نمی تواند چیزی جز آرزوهای نیک و رؤیاهای دلنشین باشد.
حذف ماده عضویت دائم و لغو حق وتو از اساسنامه سازمان ملل متحد برای پنج عضو کنونی و برای هر کشور دیگری در آینده، می تواند اولین و حداقل گام ممکن در جهت احیای اعتبار و هویت بین المللی آن باشد. جامعه جهانی بدون حل این دو معضل و مانع بهم پیوسته، نمی تواند این نهاد بین المللی را از زیر سیطره قدرتهای امپریالیستی- میلیتاریستی آمریکا و اروپا خارج و آزاد سازد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر