۱۳۹۰ اسفند ۱۰, چهارشنبه

گله «دوستان» سوریه

دمیتری سدوف

http://www.fondsk.ru/news/2012/02/25/staya-druzej-sirii.html

برگردان: ا. م. شیری

http://eb1384.wordpress.com/2012/02/28/

۹ اسفند ۱۳۹۰

۲۴ فوریه در تونس، کنفرانس گروه کشورهایی که خود را «دوستان سوریه» می نامیدند، برگزار شد. این گروه از تجمع سه کشور عضو دائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد آمریکا، انگلیس و فرانسه (بغیر از روسیه و چین)، کشورهای عضو اتحادیه عرب و چند ده کشور دنباله رو آنها تشکیل یافته است. این گروه متشکل از ۷۰ کشور، ظاهرا متنفذ بنظر می رسید. جالب است که، بدون دعوت از شخصیت اصلی این کار- سوریه - تصمیم گرفتند با آن دوستی نمایند.

قبل از همه، کنفرانس تشدید تحریمهای اقتصادی علیه سوریه را خواستار شد. هیلاری کلینتون، وزیر امور خارجه آمریکا ضمن تأکید بر تداوم اعمال فشار بر دمشق، به «دوستان سوریه» پیشنهاد کرد که سفر مقامات بلند پایه دولت سوریه به کشور خود را ممنوع کرده، دارایی آنها را مسدود کنند، واردات نفت از سوریه را تحریم نموده، به سرمایه گذاری در این کشور پایان دهند و همچنین، مسئله بستن سفارتخانه ها و کنسولگری های سوریه را مورد بازبینی قرار دهند. فرانسه تصمیم گرفت اندوخته های خارجی بانک مرکزی سوریه را از هفته آینده مسدود نماید.

اما، مسئله اصلی این نیست. «دوستان سوریه» البته، بخاطر اتخاذ تدابیر اقتصادی جدید جمع نشدند. هدف مبتکران تشکیل این گروه، برسمیت شناختن اپوزیسیون بعنوان دولت قانونی مردم سوریه بود. این مسئله را در اواسط مارس در استانبول تأئید خواهند کرد.

همانطور که معمولا در چنین تجمعاتی روی می دهد، این کنفرانس نیز با سخنرانی های سفارشی تنظیم شده بر روی آهنگ ترانه تیمارستان «گویی دیوانگان کم بودند، عربده کشان هم آمدند»، برگزار شد. رئیس جمهور موقت تونس، منصف مرزوقی نیابتا از مسکو خواست که به رهبر سوریه پناهندگی سیاسی اعطای نماید. او گفت: «مثلا، اعطای مصونیت از پیگرد قضایی به رئیس جمهور سوریه و خانواده او و همچنین، جستجوی محل پناهندگی برای آنها، که روسیه می تواند تأمین کند، یکی از راه های حل و فصل سیاسی بحران سوریه می باشد». شنیدن این اظهارات از زبان گوسفند تونسی پرواری «بهار عربی»، بسیار مضحک بنظر می رسد. مثل اینکه، مرزوقی از موقعیت موقتی خود نگران است و در جستجوی ابزارهایی است که «چهره مناسبی» از خود بسازد.
موضع هیئت نمایندگی عربستان سعودی را هم نمی توان از نظر دور داشت. رئیس این هیئت مسئله تسلیح اپوزیسیون سوریه را مورد تأکید قرار داد. پس از آن، سعودیها بعلامت اعتراض به اینکه کنفرانس تصمیمات مشخصی در مورد سوریه نمی گیرد و فقط حرف می زند، نمایشگرانه آن را ترک کردند. اظهارات هیلاری کلینتون، پرده اصلی این نمایش بود. او گفت: «بدبختانه دو عضو شورای امنیت سازمان ملل متحد (روسیه و چین) همزمان با کشتار مردم، از حق وتوی خود استفاده کردند».

رئیس جمهور آمریکا، باراک اوباما، ضمن تشریح نتایج دیدار «دوستان سوریه» گفت: «ایالات متحده آمریکا نمی تواند ناظر بی طرف چنین حادثه مهم بین المللی باشد». بگفته او، ایالات متحده آماده است از همه ابزارها برای اعمال فشار به اسد و وادار کردن او به استعفا،، استفاده نماید».
بلی، انتظار هم نباید داشت که آمریکا ناظر بی طرف فاجعه سوریه باشد. واشینگتن برای روشن نگه داشتن آتش شورشهای مسلحانه در سوریه، به هر وسیله ای متوسل می شود. پدر بشار اسد هم مجبور شد به سرکوب خونین شورشهای حمص دست بزند. کوششها برای دامن زدن به آتش شورشهای مسلحانه در دو شهر دیگر حلب و درعا، با شکست مواجه شدند. تلاش برای راه اندازی شورش در اطرف دمشق هم بی نتیجه ماند. امروز شورش مسلحانه فقط در یک شهر سوریه که آنهم در محاصره قوای دولتی قرار دارد، پشتیبانی می شود. بارها شورشیان را به مذاکره دعوت کرده اند ولی آنها امتناع می کنند و از راههای مختلف سلاح و مهمات دریافت می کنند. دولت با اعتماد به نفس اوضاع حمص را زیر نظر دارد و شکست شورشیان مسلح در حلقه محاصره قطعی بنظر می رسد. همزمان با اینها، در دمشق و دیگر شهرهای سوریه تظاهرات توده ای در حمایت از دولت و در اعتراض به دخالتهای خارجی در کشور برگزار می شود.
کاملا روشن است که با شکست ستیزگران در حمص، شورش شکست خواهد خورد و پروسه آشتی مدنی آغاز خواهد گردید. اتفاقا، بمنظور برهم زدن همین روند، آمریکا و دیگر قدرتهای ناتو هم حقه بازی کنفرانس «گروه دوستان سوریه» را که بعبارت صحیح تر، «گله دوستان سوریه» نامیده می شود، راه انداختند. هدف تجمع کنندگان، قانونی کردن سریع «برسمیت شناختن بین المللی» شورای ملی سوریه بمثابه اپوزیسیون و ارائه کمکهای همه جانبه به آن، از جمله، کمک نظامی می باشد.
در این صورت مسئله دخالت نظامی خارجی بسادگی از دستور روز خارج می شود و شورای ملی «برسمیت شناخته شده» سوریه با مراجعه به اعضای گله می تواند از آنها تقاضای اسلحه و «متخصص» نماید و این خیران، همه نیازمندیها، از قبیل سلاحهای سنگین، متخصصان، نیروی هوایی... آن را تأمین خواهند کرد.
البته، برخی کشورها، مثلا چین، روسیه و گروهی دیگر می توانند به این فریبکاری اعتراض نموده، اعلام نمایند که شورای ملی سوریه از «ثروتمندان» تشکیل یافته و آنها اشخاص دست آموزی هستند که نمی تواند مردم سوریه را نمایندگی کنند و غیره. ولیکن چنین اعتراضاتی در میان هیاهوی نمایندگان ۷۰ کشور که خود را «دوستان سوریه» می نامند، شنیده نمی شود. این «دوستان» تردید ندارند که فقط مشت آهنین بیگانه می تواند سعادت را به سوریها به ارمغان آورد و برای آنها دولتی از پاریس و لندن وارد کند که بسختی می توانند به زبان مادری خود صحبت کنند.
کنفرانس تونس، یک نوآوری در تجربه حقوق بین الملل بود که بی تردید، توسعه خواهد یافت(*). زیرا، اگر برسمیت شناختن اپوزیسیون مسلح داخلی بعنوان نماینده مردم را به سنت بین المللی تبدیل کنند، در این حال، درد سر مستمر ناشی از تأثیر اصل وتو در شورای امنیت، بخودی خود از میان می رود. این، طرحی ساده و مطمئن است: خرابکاران را می فرستیم، به اعتراضات دامن می زنیم، شورشیان را بمثابه نماینده مردم برسمیت می شناسیم. اگر پس از آن دولت منتخب قانونی از قدرت کناره گیری نکند، برایش گران تمام خواهد شد.
اما در خصوص سازمان ملل متحد، حقوق بین الملل، استقلال و آزادی ملتها: این مفاهیم دیگر مسخره شناخته می شوند. قولی را به وینستون چرچیل نسبت می دهند که گویا او گفته است: «منشور سازمان ملل متحد بزرگترین ریاکاری بعد از انجیل بود». ممکن است این سخن اصلا بر زبان وی جاری نشده باشد، ولی پیروان او واقعا چنین می پندارند.

(*)- پانوشت مترجم:

یقیناًَ، در نزد اهل خرد و ادراک تعجب آور نخواهد بود هر گاه گفته شود: برگزاری «کنفرانس دوستان سوریه» در تونس اوج کوششهای وقیحانه برای احیای «اتحاد مقدس» بود. اتحاد مقدس یعنی چه؟
اتحاد مقدس (Sainte Alliance): این یک اصطلاح رایج در مباحث اجتماعی و سیاسی است و مقصود از آن، دسته بندی و ساخت و پاخت گروهی برای اجرای سیاستی در جهت خلاف مصالح ملی و ترقخواهانه است. مثلا، امپریالیستهای آمریکایی و انگلیسی و جانبداران آنها می خواهند در خاورمیانه و نزدیک، اتحاد مقدسی (مرکب ازقدرتهای امپریالیستی و ارتجاع محلی) علیه نهضت های آزدیبخش ملی ایجاد کنند. یا می گوئیم کودتای ۲۸ مرداد را اتحاد مقدس ارتجاع داخلی کشور و امپریالیستهای آمریکایی و انگلیسی و سازمانهای جاسوسی آنها براه انداختند. از این مثالها معلوم می شود که در اینجا کلمه «مقدس» دارای آن مفهوم مقدس و پاک نیست، بلکه برعکس، ناپاکی و زد و بند و ارتجاعی بودن دسته بندی را می رساند. علت رواج این اصطلاح آن است که در اوایل قرن نوزدهم، عبارت اتحاد مقدس نام سازمانی بود که پس از سقوط ناپلئون توسط امپراتوران و سلاطین آن وقت اروپا ایجاد شد و هدفش سرکوب نهضتهای انقلابی و آزادی طلبانه در اروپا بود. سازمان موسوم به «اتحاد مقدس» ماه سپتامبر ۱۸۱۵ در پاریس رسما تشکیل شد، و در آن تزار روسیه، امپراتور اتریش و پادشاه پروس شرکت جستند. سپس تقریبا کلیه سلاطین و تاج داران اروپا که حافظ نظام فئودالی و اشرافی و مخالف هر گونه تحول دموکراتیک و استقلال طلبانه بودند، به این اتحاد مقدس پیوستند. حتی انگلستان هم اگرچه رسما به این سازمان نپیوست، ولی اصول آن را تأئید می کرد. و علناًَ از سیاست آن طرفداری می کرد. مبتکران و رهبران عملی این سازمان ارتجاعی، و به هم پیوستگی سیاه ترین نیروهای موجود زمان، مترنیخ، صدر اعظم اتریش و الکساندر اول، تزار روسیه بودند. اتحاد مقدس هر چند سال یک بار کنگره تشکیل می داد و تدابیر لازم را برای سرکوب خلقها و نهضت های انقلابی اتخاذ می کرد. هزاران تن استقلال طلب و آزادیخواه اسپانیایی، ایتالیایی، یونانی و غیره، قربانی روشهای خونین و ارتجاعی اتحاد مقدس شدند. سران اتحاد مقدس، مداخلات نظامی خود و سرکوب نهضت های انقلابی را همواره با عبارت جلوگیری از اشاعه ائتلاف توجیه می کردند. بالاخره در نتیجه تضادهای داخلی بین سلاطین و امپراتوران عضو سازمان، و بین منافع طبقات حاکمه آنها، از قدرت اتحاد مقدس کاسته شد. انقلاب سال ۱۸۳۰ در فرانسه و سپس موج انقلابهای عظیم و پی در پی سالهای ۱۸۴۸- ۴۹ در اغلب کشورهای اروپایی برای همیشه شیرازه های اتحاد مقدس را از هم گسست و آن را نابود کرد. [منبع: واژه نامه سیاسی و اجتماعی، تألیف شهید زنده یاد امیر نیک آئین (هوشنگ ناظمی)].

آیا ترکیب شرکت کنندگان «کنفرانس دوستان سوریه» تکرار تام و تمام «اتحاد مقدس» سال ۱۸۱۵ نیست؟ آمریکا، انگلیس، فرانسه، آلمان... جنایتکارترین دولتهای تاریخ بشر و بی مایه ترین دست آموزان آنها، از شیوخ عرب گرفته تا نظامیان حاکم مصر و پرواریهای تونس و دیگران.

۱۳۹۰ اسفند ۲, سه‌شنبه



نه جنگ ، نه تحريم ، نه مداخله در ايران : ائتلاف جنگ را قطع کنيد!
نه جنگ ، نه تحريم ، نه مداخله در ايران : ائتلاف جنگ را قطع کنيد! ، سيدنی � استراليا!ترجمه توسط آمادور � اشتراک!
http://eshtrak.wordpress.com/wp-admin/post.php?post=11368&action=edit

14 فوريه 2012
ائتلاف جنگ را قطع کنيد مخالف استفاده تحريم و عمليات جنگی توسط ايالات متحده آمريکا و اسرائيل بر عليه ايران است.اينها (جنگ و تحريم) تجاوز به قوانين بين المللی است.
ما مخالف همه تسليحات هسته ای (کشتار جمعی) هستيم.
ما مخالف پشتيبانی دولت استراليا جهت مداخله بر عليه ايرانيم.
عليرغم دروغهای آمريکا و اسرائيل ،ايران فاقد تسليحات هسته ايست..
نمايندگی سازمان جهانی انرژی هسته ای که مرتبا دستگاههای هسته ای ايران را زير نظر دارد،چيزی را که موجب ساختن افزار های سلاحهای کشتار جمعی بشود،مشاهده نکرده است.در ضمن ايران امضا کننده عهد نامه ايست که مخالف استفاده از چنين سلاحهائيست و قانونا حق استفاده و برخورداری صلح آميز از چنين دانشی است.
حتی لئون پانتا، وزير دفاع آمريکا در ژانويه 2012 اعلام کرد که ايرا ن سعی نکرده که سلاح هسته ای را بسازد.
بهر حال همه ميدانند که آمريکا و اسرائيل دارای صدها کلاهک هسته ای (تسليحات کشتار جمعی) هستند.برای مثال،آمريکا دارای بيش از هزار بمب هسته ايست و تنها کشوريست که از آنها برعليه مردم عادی استفاده کرده است.اسرائيل از گفتن اينکه دارای چنين سلاحهائيست، امتناع می ورزد و از امضا کنندگان عهد نامه منع استفاده از سلاحهای کشتار جمعی(بمب اتمی) نيست.
برخلاف آمريکا و اسرائيل،ايران هرگز جنگی متجاوزانه بر عليه هيچ کشوری نکرده است.
دولت ايران سابقه بدی برای نقض حقوق بشر دارد ولی اين دليلی نميشود که دول غربی با مداخله، زير عنوان ”کمک يا مداخله بشر دوستانه“ ايران را مورد حمله قرار دهند .هم آمريکا هم اسرائيل دارای چنان غير معمولی ترين نقض حقوق بشرند که در جهان محکومند.استراليا هم بدليل بد رفتاری با بوميان (ابوريجينال) اظهار ندامت و پشيمانی کرده است.
بعد از حمله تجاوز کارانه آمريکا � ناتو ، بدبختی مردم عراق،افغانستان، پاکستان و ليبی بيشتر شده است. بمبهای غربي، زندگی مردمان اين کشورها را به روز سياه کشانده ، ميليونها نفر کشته، زخمی و مجروح و بی خانمان شده اند.
روش خصمانه غربيها بر عليه ايران، روی تحريم نفت، تحريم اقتصادی و بانک مرکزی متمرکز شده است.اين روشها برای بزانو در آوردن دولت و فقير تر کردن مردم ايرانست. تحريمهای غربيها بر عليه عراق باعث شد که يک ميليون که 500000 نفرشان کودکان زير 5 سال بودند، به هلاکت برسند.
تصميم دولت استراليا به فروش اورانيوم به دولت هند باعث تشنج بيشتر در اين بخش از قاره ميشود.ادامه پشتيبانی و شرکت در جنگ آمريکا و ناتو در افغانستان، باعث شده است که استراليا را در جنگی درگير کند که از طولانی ترين جنگهاست.
دولت  استراليا با طرفداری از تحريم ايران ، آماده کردن شرايط برای جنگ را بيشتر مساعد کرده است. تظاهر کردن دولت استراليا برای کمک به مردم ايران برای رسيدن به دمکراسي،آنجا عيان ميشود که همواره پناهندگان ايرانی را يا به کشورشان بر ميگرداند و يا در بازداشتگاهها زندانی ميکند.(قسم حضرت عباس را باور کنيم و يا دم خروس را!)
ائتلاف جنگ را قطع کنيد از مبارزه مردم ايران برای احقاق حقوق دمکراتيکشان پشتيبانی می نمايد. ما ازجنبشهائی که برای حق تعیین سرنوشت -“بهارعربی“- که باعث بزير کشاندن ديکتاتورهای تونس و مصر شد، پشتيبانی ميکنيم.
نه آمريکا، نه اسرائيل هيچگونه حق قانونی و يا معنوی ندارد که جنگی را بر عليه ايران و يا کشور ديگری تحميل نمايد.
هرگونه حمله ای به ايران باعث بدبختی مصيبت بار برای مردم ايران، منطقه و سرانجام تمام جهان ميگردد.
ائتلاف جگ را قطع کنيد از دولت استراليا ميخواهد که از هرگونه تجاوز به ايران خود داری و مخالفت نمايد و اين شامل مخالفت با تحريم ايران نيز ميشود.
اين ائتلاف از دولت استراليا ميخواهد که خود را از جبهه اتحاد با آمريکا رها نمايد . استراليا نبايد در هيچ جنگی در خاورميانه شرکت نمايد.
سرانجام، ائتلاف جنگ را قطع کنيد دوباره تکرار ميکند که خواهان بازگشت فوری سربازان استراليايی از افغانستان است

۱۳۹۰ بهمن ۲۴, دوشنبه


سوريه، در آستانه جنگ است؟


اولِگ دميترنکو (Oleg Dmitrenko) / برگردان: ا. م. شيری
http://www.fondsk.ru/news/2012/02/08/sirija-kanun-vojny.html

http://eb1384.wordpress.com/2012/02/12/

۲۳ بهمن ۱۳۹۰

اوضاع پيرامون سوريه، درواقعيت خود، به کيفيت جديد پيش از آغاز جنگ فرامی رويد. کسانيکه برنامه حمله به ايران را تدوين می کنند، بعنوان گام اول برای سرنگونی بشار اقدام کرده اند. وتوی قطعنامه جنگ افروزانه شورای امنيت سازمان ملل متحد برعليه سوريه از سوی روسيه و چين، باعث شد که آمريکا و متحدانش مسکو را به زير آتشبار تهديدات خود بگيرند. به اين تهديدات بايد بسرعت و شدت عکس العمل تأخير نشان داد. زيرا، خطر تجاوز نظامی هنوز باقيست، و بدنبال آمريکا و آلمان، اعجوبه های سياست جهانی مانند قطر نيز روسيه را تهديد می کنند...

وزير امور خارجی روسيه دلايل مسکو برای وتوی قطعنامه شورای امنيت سازمان ملل متحد عليه سوريه را بطوردقيق توضيح داد. او گفت: «در اين قطعنامه مسائلی مطرح شده بود که بايد تدقيق و روشن می شدند و در شکل فعلی خود حتی قابل اجرا نبود. بعنوان مثال، با اصرار زياد از دولت سوريه می خواهد نيروهای امنيتی و واحدهای ارتش خود را از همه شهرها و مناطق مسکونی خارج ساخته و در پادگانها مستقرسازد. ما، مسائل واقعا تکميلي، بعقيده من، خيلی معمولی را پيشنهاد کرديم. اين پيشنهاد شامل پايان دادن به خشونت از طرف گروههای مسلح و رها کردن مناطقی از شهرهايی می شود که آنها تصرف کرده اند. اگر همه چيز را آنچنان که هست، باقی بگذاريم، اين بدين معنی است که از دولت می خواهيم بطور يک جانبه شهرها و روستا را تحويل بدهد. اين بمعنی آن است که شورای امنيت سازمان ملل متحد قطعنامه غير واقع بينانه تصويب می کند. خوب! بر اساس کدام عقلانيت می توان تسليم شهرها به گروههای مسلح را از دولت حاکم درخواست کرد؟ اين پيشنهاد غلط همکاران، بمفهوم آن است که شورای امنيت به طرفداری از يک طرف، وارد جنگ داخلی می شود».

بلافاصله پس از جلسه شورای امنيت، سوزان رايس، نماينده دائمی آمريکا در سازمان ملل متحد اعلام کرد که مسئوليت خونهای ريخته شده شهروندان سوريه بدست رژيم اسد، برعهده آنهايی است که قطعنامه را وتو کردند.هفتم فوريه رايس بروشنی باز هم بشتری گفت: «فکر می کنم هم رو سيه و هم چين بويژه، زمانيکه با سوريه دمکراتيک جديد مواجه بشوند، از وتوی خود پشيمان خواهند شد و آن دور نيست». در باره اينکه آمريکا بودجه گروههای مسلحی را تأمين می کند که خون شهروندان عادی را می ريزند، خانم رايس مطلقا سکوت می کند. اين در حاليست که اتهام «توحش رژيم اسد» حتی يک فاکت هم تأئيد نمی کند. در باره همه اخبار و اطلاعات مربوط به شمار مجروحان و کشته شدگان، به داده های «اپوزيسيون» سوريه استناد می شود! بدنبال نماينده آمريکا در شورای امنيت سازمان ملل متحد، معاون نماينده رسمی دولت آلمان، گئورگ اشترايتر هم اظهار داشت که روسيه و چين مسئول خونريزيها در سوريه هستند.

همزمان با آنها، نمايندگان اپوزيسيون سوری مقيم روسيه، برعليه اعضای سازمانهای اجتماعی مخالف دخالت خارجی درسوريه اعلام جهاد کردند. در نامه ارسالی به کميته همبستگی با خلقهای ليبی و سوريه، سازمان اجتماعی بين المناطق و ديگر سازمانهای اجتماعی گفته می شود که «روز حسابرسی نزديک می شود»...، «ما... به شما اعلام جهاد می کنيم» (امضای زير نامه: «قيام»).

به کارزار تهديد روسيه، همانطور که گفتم، قطر هم پيوست. پيش از رأی گيری قطعنامه شورای امنيت سازمان ملل متحد وزير امور خارجه قطر با مراجعه به ويتالی چورکين، نماينده دائمی روسيه در سازمان ملل متحد می گويد: «من به روسيه اخطار می کنم که اگر از وتوی خود صرفنظر نکند و به تصميم سازمان ملل متحد رأی ندهد، تمام دنيای عرب را از دست خواهد داد». در پاسخ وي، چورکين ببی سر وصدا می گويد: «اگر شما با اين لحن با من صحبت بکنيد، در اين صورت، از همين امروز مفهومی بنام قطر ديگر وجود نخواهد داشت».

)si vous me parlerez une autre fois de cette facon, il n'y aura plus une telle chose comme le Qatar a partir d'aujourd'hui(.

در عرض سه روز کشورهای اسپانيا، ايتاليا، فرانسه، انگليس و آلمان سفرای خود را از سوريه فراخواندند. آمريکا سفارت خود در سوريه بست و کارکنانش را خارج کرد. هفتم فوريه بحرين، کويت، عمان، قطر، عربستان سعودی و امارات متحده عربی(همه ۶ کشور عضو شورای همکاری خليج فارس) سفيران خود را از سوريه فراخواندند.

همزمان با اينها اتحاديه اروپا اعلام کرد که طرح مجموعه تحريمهای تازه عليه سوريه آماده می کند. کار بر روی مجموعه فشارهای جديد می تواند تا ۲۷ فوريه پايان يابد. رويترز به نقل از ديپلوماتهای اروپايی در بروکسل گزارش می دهد که ممکن است بانک مرکزی سوريه در ليست سياه قرار گيرد، موجودی آن راکد و تمام معاملات فسخ شود. افزون بر آن، بر واردات و صادرات فسفاتها، سنگهای قيمتي، طلا و همچنين ديگر فلزات گرانبها ممنوعيت اعمال خواهد شد. لازم به يادآوريست که ايالات متحده امريکا و اتحاديه اروپا تمامی ذخيره طلای موجود ليبی و مصر در بانکهای خود را بسرقت بردند. آمريکا همچنين، همه دارائی های دولت ايران را در اراضی خود بلوکه کرد (در واقع نام ديگری جز سرقت نداشت). دستور سرقت آنها را شخص رئيس جمهور باراک اوباما صادر کرد.

رسانه های غربی در اين باره که بشار اسد، رئيس جمهور سوريه در ديدار هفتم نوامبر خود با سرگئی لاوروف، وزير امور خارجه روسيه در دمشق، از برگزاری همه پرسی در آينده نزديک برای تصويب قانون اساسی جديد سوريه خبر داد، سکوت کرده اند. آمريکا، متحدان اروپايی و اقمار عرب آن طرفدار هيچگونه راه حل سياسی نيستند. آنها در صدد آنند که از طريق جنگ بر بحران اقتصادی غرب غلبه کنند. سوريه و ايران بعنوان هدف تعيين شده اند. به همين جهت، برای «جامعه جهانی» فرقی نمی کند که تهران و دمشق برای حل و فصل مسالمت آميز مسائل، چه گامهای برمی دارند. چگونه ممکن است کاربرد تسليحات کشتار جمعی برعليه کلان شهرهای اروپا و آمريکا در حال حاضر بتواند ماشين جنگ را متوقف سازد؟ نه ايران و نه سوريه فعلا چنين سلاحی در اختيار ندارند. اما تعجيل مقامات غربی قابل درک است. آنها دو دليل اساسی دارند: انتخابات در روسيه و ايران. قبل از هر چيز، شروع جنگ برعليه سوريه تا ماه مارس برنامه ريزی شده است. به تاريخها توجه کنيد: ۲ مارس ۲۰۱۲ انتخابات سراسری مجلس در ايران و ۴ مارس انتخابات رياست جمهوری در روسيه برگزار می شود و از هم اکنون برنامه نامشروع شمردن آنها طراحی می شود. در جبهه سوريه برای تأثيرگذاری بر روی ايران و روسيه بشدت همآهنگ عمل می کنند.

در چنين شرايطي، موضع سفت و سخت مسکو در قبال مسئله سوريه، همانطور که گفتگوهای هفتم فوريه سرگئی لاوروف و ميخائيل فرادکوف در دمشق نشان داد، اميدوار کننده است. مسکو و دمشق در ماه ژانويه قرارداد تحويل ۳۶ فروند هواپيمای آموزشی- جنگی «ياک ۱۳۰» را منعقد کردند، که موجب نگرانی شديد واشينگتن گرديد. از اين هواپيماها با توجه به موقعيت محلي، ميتوان برعليه دسته های چريکی و همچنين، برعليه دسته های هوابرد متجاوزانی که برای نفوذ به خاک سوريه از مرزهای کشورهای همسايه و يا از طريق دريا آماده می شوند، استفاده کرد. شکی نيست که اگر سوريه و ايران موشکهای اس- ۳۰۰ يا مدل جديدتر آنها و همچنين موشکهای بالدار و ضد کشتی و ابزارهای دفاع الکترونيکی پيشرفته تر از آن که با موفقيت هواپيمای جاسوسی (RQ-۱۷۰) آمريکا را در چهارم دسامبر در مرزهای شرقی جمهوری اسلامی ايران شکار کرد، در اختيار داشتند، خيلی راحت می توانستند متجاوزان را آرام سازند.

و اما اگر تحويل تسليحات دفاعی به ايران و سوريه با دوره سرمای شديد همزمان گردد، بموازات آن، يک ساعت اختلال در انتقال گاز روسيه به اروپای سرما زده، شايد، بتواند مانع ديگری در مقابل جنگ و به سود حل و فصل مسالمت آميز به وجود آورد...

* * *

۲۲ ژوئن سال ۱۹۴۱، آلمان نازی با حمله اتحاد شوروی بدون اعلان جنگ، فصل جديدی را در مناسبات بين المللی باز کرد. از اوايل ماه فوريه سال ۲۰۱۲ نيز خطر «غنی سازی» سياست جهانی با نوآوريهای تازه، يعنی: قطع روابط ديپلوماتيک عملا بدون رعايت موازين حقوقی آن، برسميت شناختن باندهای مسلح و اوباشان مصمم به تسخير «حاکميت» کشورها همراه با اعزام واحدهای نظامی کشور ثالث به اراضی آنها تحت عنوان «کمک» به باندهای دست آموز آغاز شد. در همه حال، هيچکس منتظرشروع جنگ داخلی درسوريه نخواهد ماند. ابزار تخريب دولتمداری سوريه تحت پوشش تجاوز نظامی برخی «نيروهای ائتلافی» طراحی شده و آتش «جنگ جهانی سوم» عملا و فعلا بدون بکارگيری تسليحات کشتار جمعي، در حال شعله کشيدن است.



تذکره

مترجم سطور فوق بر اين باور است که شايد پاسخ صريح به سه سؤال زير بتواند کمک شايان توجهی به تعيين و تشخيص علل بسياری از حوادث منطقه و جهان بنمايد:

۱ــ چرا معترضان به رژيمهای ديکتاتوری ليبی و سوريه فورا مسلح شده و مورد حمايت «جامعه جهانی» قرار گرفتند ولی معترضان به رژيمهای ديکتاتوری- سلطنتی تونس، مصر، يمن، عربستان سعودي، قطر، بحرين، اردن و... هيچگاه مسلح نشدند و شورای امنيت سازمان ملل متحد هم برای جلوگيری از کشتار شهروندان اين کشورها قطعنامه صادر نکرد؟

۲ــ چرا امپرياليستهای غرب و فراشان منطقه ای آنها مثل صهيونيستهای اسلامی ترکيه، پادشاهان عربستان، قطر، مراکش، اردن،... و امثال غربی آنها که در اشغال و ويرانی ليبی و کشتار مردم، سرنگونی دولت و غصب ثروتهای آن از هيچ کوششی دريغ نکردند، اينک برای بر هم زدن سوريه و برکناری دولت و رئيس جمهور اين کشور تلاش می کنند؟ آيا آنها خودسرانه عمل می کنند، يا يک دولت نامرئی موسوم به کميته ۳۰۰ آنها را هدايت می کند؟

۳ــ گروههای مسلحی که با فريادهای الله آگبار (توجه کنيد: در زبان عربی حرف «گ» وجود ندارد)، فجايع غير قابل جبرانی را به ليبی تحميل کردند و امروز در سوريه نقش آفرينی می کنند، همان ارتش مزدوران نيستند که روزنامه نيويورک تايمز در مقاله ١٤ ماه مه خود با اشتياق می نويسد: کلمبيايی ها تحت پوشش کارگران ساختماني، با مهر مخصوص ضداطلاعات ارتش امارات متحدۀ عربی در رواديدشان بمنظور بستن دهان مأموران گمرک و کارکنان خدمات مهاجرتی از دادن سؤال اضافی به آنها، به امارات متحدۀ عربی منتقل می شوند و در واحدهای اريک پرينس، رئيس پيشين بلاک واتر، بخدمت گرفته می شوند. زيرا، او ريسک نمی کند که برای کشتن مسلمانان از مزدوران مسلمان استفاده کند.

۱۳۹۰ بهمن ۲۱, جمعه

دوسوم ايرانيان مي‌گويند تحريم‌ها به زندگی آنان لطمه زده است
براساس نتيجه نظرسنجی مؤسسه گالوپ، حدود دوسوم ايرانيان مي‌گويند که تحريم‌های جديد سازمان ملل، آمريکا و اتحاديه اروپا عليه ايران به «وضعيت و کيفيت زندگی» آن‌ها لطمه زده است.

مؤسسه گالوپ در يک نظرسنجی که از طريق تماس‌های تلفنی با يک هزار بزرگسال ايرانی در فاصله زمانی ۱۶ دسامبر ۲۰۱۱ تا ۱۰ ژانويه ۲۰۱۲ در ايران انجام داده، سؤال‌هايی را درمورد اثرات تحريم ها بر زندگی ايرانيان پرسيده است.

درمورد «ميزان» اثرات تحريم های اخير سازمان ملل، آمريکا و اتحاديه اروپا عليه ايران بر وضعيت معيشتی مردم، پاسخ‌ها متفاوت بوده است؛ ۲۷ درصد «تا حدود زيادی»، ۳۸ درصد «تا حدودی»، ۲۵ درصد «به هيچ وجه» و ۹ درصد «نمي‌دانم يا امتناع از پاسخگويی» را در پاسخ به اين سؤال اعلام کرده‌اند.

در اين نظرسنجی ۴۸ درصد از شرکت‌کنندگان گفته‌اند که درمدت ۱۲ ماه گذشته ايامی وجود داشته که برای خريد غذای مورد نياز خود يا خانواده پول کافی نداشته‌اند. اين رقم نشان مي‌دهد که ناتوانی خريد مواد غذايی در ايران در مقايسه با سال ۲۰۰۵، سه برابر شده است.

طبق اين نظرسنجی نوسانات اقتصادی حاکم بر ايران بر وضعيت خلق و خوی روزانه ايرانيان نيز اثر منفی گذاشته است و ۵۵ درصد از شرکت کنندگان بيشتر اوقات روز قبل نگران بوده‌اند. اين رقم در نظرسنجی که گالوپ از فوريه تا مارس سال گذشته انجام داد، ۳۸ درصد بود.

برهمين اساس ۴۷ درصد از افراد اين نظرسنجی گفته‌اند که طی روز قبل خشمگين بوده‌اند اما در نظرسنجی سال گذشته اين رقم ۳۵ درصد بود.

به نوشته گالوپ اثرات تحريم‌ها روی زندگی روزمره مردم يکی از نگراني‌های عمده دولتمردان آمريکا است که در عين حال که تلاش مي‌کنند عرصه را بر رهبران ايران تنگ کنند تا از برنامه هسته‌ای خود دست بکشند، در جست‌وجوی تعامل با مردم عادی ايران هستند.

کارشناسان گفته‌اند که تحريم‌های اقتصادی علاوه بر پيامدهای بشردوستانه احتمالي، مي‌تواند احساسات ضدغربی را در ايران تشديد و حمايت مردم از حکومت کنونی تهران را تقويت کند.

طبق اين نظرسنجی تمايل مردم ايران به رهبران غربی پايين است؛ هشت درصد رهبری آمريکا، ۷ هفت درصد رهبری بريتانيا و ۱۳ درصد رهبری آلمان را تائيد کرده‌اند و اين نتايج مشابه نتايج نظرسنجی سال گذشته است.

چنين نتايجی بيانگر دو نکته است؛ نکته نخست اين که نبايد اعتراض‌های مردم ايران عليه حاکميت اين کشور را به معنی حمايت آن‌ها از غرب تفسير کرد و نکته بعدی اين است که رهبران غربی بايد اثرات ناخواسته تحريم‌ها روی زندگی مردم ايران را درنظر داشته باشند.

اين نظرسنجی از طريق تماس‌های تلفنی گالوپ با يک هزار بزرگسال ۱۵ سال به بالا انجام شده و ضريب خطای آن ۳.۸ درصد اعلام شده است.
مردمک

 نقش موساد و مجاهدین خلق در ترورهای اخیر ایران

صحنه ترور احمدی روشن
آقای احمدی روشن آخرین قربانی رشته ترورهای مرتبط با برنامه اتمی ایران بود
مقامهای آمریکایی به شبکه "ان بی سی" گفته اند ترور دانشمندان ایرانی با حمایت و طراحی موساد سازمان اطلاعات اسرائیل و توسط سازمان مجاهدین خلق اجرا می شود.
این مقامها که نخواسته اند نامشان فاش شود، گفته اند دولت آقای اوباما از این مسئله با خبر است اما تاکید کرده اند آمریکا نقشی در این ترورها نداشته است.
به گفته این مقامها رمزی یوسف در اعترافات خود تائید کرده بود که در آن بمب گذاری با سازمان مجاهدین خلق همکاری کرده است.
رمزی یوسف برادر زاده خالد شیخ محمد، یکی از طراحان حادثه یازده سپتامبر است.
اوزی ربای، دبیر مرکز موشه دایان در دانشگاه تل آویو نیز راجع به همکاری گروه مجاهدین با اسرائیل برای به اجرا درآوردن این ترورها گفته این کار هم ممکن است و هم در گذشته رخ داده است.
از سوی دیگر، رونن برگمن، تحلیلگر اسرائیلی در این باره به ان بی سی گفته این ترورها با در نظر داشتن سه هدف اصلی انجام می گیرد، اول حذف دانشمندان هسته ای ایران و از بین بردن اطلاعات آنان، دوم، مجبور کردن ایران به افزایش تدابیر امنیتی پیرامون دانشمندان و تاسیسات هسته ای آن و در نهایت، ایجاد رعب و وحشت در میان دانشمندان ایرانی و تشویق آنها به ترک برنامه هسته ای این کشور.

دو مقام ارشد دولتی در آمریکا دست داشتن سازمان مجاهدین خلق در این عملیات را تایید کرده اند و یکی از آنها به شبکه ان بی سی گفته است تمام پیش فرض های قبلی درباره نقش این سازمان در ترورها درست است.

کلیه مقاماتی که با شبکه ان بی سی صحبت کرده اند، به اتفاق نقش آمریکا را در این ترورها نفی کرده اند.
روز پنجشنبه وزارت امور خارجه اسرائیل از رد یا تایید این خبر خودداری کرد.

تحلیلگران به ان بی سی گفته اند این ترورها با چنان پیچیدگی و ظرافتی اجرا شده اند که از دست داشتن یک سرویس اطلاعاتی با تجربه در آنها حکایت می کنند.

۱۳۹۰ بهمن ۱۹, چهارشنبه

جنگ بخاطر نفت ایران به تعویق می افتد؟
مصاحبه
برگردان: ا. م. شیری
۱۱ بهمن ۱٣۹۰
چرا تشدید تنش پیرامون تنگه هرمز به سود آمریکایی هاست.
باراک اوباما در پیام خود به کنگره آمریکا، با اشاره به تشدید اقدامات برای قطع وابستگی کشور به واردات مواد مولد انرژی از خارج بطور مشخص گفت: «در طول سه سال اخیر ما اجازه حفاری در میلیونها هکتار معادن نفت و گاز را صادر کردیم. من به دولت خود دستور اکتشاف ۷۵ درصد منابع دریایی بالقوه مان را می دهم». علاوه بر آن، او خاطر نشان کرد که واشینگتن از همه گزینه ها برای ممانعت از دستیابی ایران به سلاح اتمی استفاده خواهد کرد. از هر دوی این اظهارات این نتیجه منطقی حاصل می شود که مسئله جنگ ایالات متحده آمریکا برعلیه ایران حل شده است. افزون بر آن، در تاریخ ۲۶ ژانویه معلوم شد که آمریکا در ماه مارس یک گروه ناو هواپیمابر ضربتی به سرپرستی ناوهواپیمابر اتمی «انترپرایز» را به خلیج فارس گسیل خواهد داشت (موشکهای کروز و سه ناوشکن نیز جزو این گروه می باشند). بدین ترتیب، این سؤال پیش می آید که اگر مناقشه از فاز «سرد» به فاز «گرم» وارد شود، تأثیر آن بر بازار جهانی مواد مولد انرژی چگونه خواهد بود؟
برای یافتن پاسخ این سؤال ما (مطبوعات آزاد) به سرگئی پراواسودوف، مدیر انستیتوی انرژی ملی مراجعه کردیم.
ــ باید توجه داشت که شروع جنگ برعلیه ایران به نفع ایالات متحده آمریکا نیست. مشکل بتواند بر اساس سناریوی عراق عمل کند. اگر قرار بود آمریکا به این کار دست بزند، ارتش خود را از عراق خارج نمی کرد. چرا که عراق بهترین پایگاه برای آغاز عملیات زمینی در ایران بود.
فکر می کنم آمریکایی ها در تحریک ایران برای دست زدن به عکس العمل های تند، مثل بستن تنگه هرمز، ذینفع اند. آمریکا با متقاعد کردن شرکای خود برای امتناع از خرید نفت ایران، سعی می کند ایران را به بن بست براند. زیرا، اقتصاد این کشور اساسا، به صادرات «طلای سیاه» وابسته است و منابع دیگری برای ادامه حیات ندارد. با این وضع، برای اکثریت ایرانیان قابل درک نیست که چرا غرب برعلیه آنها متحد می شود. به آنها گفته می شود: شما برای ساخت سلاح اتمی تلاش می کنید. این در حالیست که شمار زیادی از کشورهای جهان در همین سمت حرکت می کنند، اما هیچ کسی، بخصوص بدین شکل خشن، متعرض آنها نمی شود. همین پاکستان در همسایگی ایران سلاح اتمی در اختیار دارد. علاوه بر این، القاعده نیز از همان سالهای حضور نظامی اتحاد شوروی در افغانستان، در پاکستان حضور دارد و از حمایت دولت برخوردار است. اما چرا جامعه بین المللی هیچگاه حتی فکر تحریم این کشور را به ذهن خود راه نمی دهد؟ واضح است که بازیها هیچ ربطی به خطر هسته ای ایران ندارد. همه اینها بهانه است.
«مطبوعات آزاد»- پس همه این بهانه گیریها بخاطر چیست؟
ــ بنظرم، یک دلیل ساده دارد. آمریکائیها صاحب قدرتمندترین نیروی دریایی در جهان هستند. این نیرو تقریبا تمام حمل و نقل دریایی جهان را کنترل می کند. طراحان استراتژی آمریکا در زمانهای اخیر از اینکه بودجه بسیار هنگفت و سنگینی برای امور دفاعی تخصیص می یابد، آه و ناله می کنند. بودجه این کشور تقریبا مساوی با بودجه دفاعی تمام کشورهای جهان است. و این در حالیست که بدهی خارجی هنگفت آمریکا، تقریبا به ۱۶ تریلیون دلار سر میزند. بری اغلب صاحب نظران سیاسی آمریکا این سؤال مطرح است که آیا این بیش از حد راهزنانه نیست که ما بعنوان ضامن عملکرد طبیعی تجارت دریایی جهان عمل می کنیم؟ آنهاعقیده دارند ، کشورهایی از امنیت تجارت دریایی بهره می برند، که بسیار خوب تحت پوشش ناوشکنهای آمریکایی قرار می گیرند. یعنی، هزینه امنیت دریایی را آمریکا می پردازد ولی، سودش را آنها می برند.
آمریکا باید به دیگر کشور تفهیم نماید که برای برقراری امنیت بایستی هزینه کنند. به همین سبب، اینک برای آنها متجاوزی لازم است که به کشتیرانی جهانی حمله کند. وضعیت تنگه هرمز برای این کار بسیار مناسب است. ایرانی های بد، تانکرهای نفت را متوقف خواهند کرد و آمریکایی های خوب، با هزینه معقول می توانند کشتی های دیگر کشورها را از تنگه عبور دهند. این مثال خوبی برای آن خواهد بود که در قبال حراست از تهدیدات مختلف، چقدر به آمریکائی ها خواهند پرداخت.
علاوه بر آن، تشدید هر گونه تنش پیرامون ایران، به نفع آمریکاست. زیرا، هم موجب افزایش قیمت جهانی نفت خواهد شد و، هم، توسعه شیست گاز و نفت، سنگهای زیستی را مقرون به صرفه خواهد ساخت که آمریکا در داخل اضافه بر مصرف دارد. بطور کلی، توسعه شیست نفت خیز، یکی از جهات اصلی توسعه بخش واقعی اقتصاد آمریکا است. طبق ارزیابی تحلیلگران آمریکایی، در سایه اجرای طرحهای این عرصه تا سال ۲۰۱۵ در آمریکا ۸۷۰ هزار فرصت شغلی ایجاد خواهد شد. درآمد ناخالص این کشور ۱۱۸ میلیارد دلار افزایش خواهد یافت. اما برای اینکه همه این فعالیت موجب ضرر و زیان نشود، قیمت نفت باید افزایش یابد. حداقل ۱۰۰ دلار در هر بشکه.
همانطور که می بینید، آمریکائیها، با دامن زدن به تشنجات پیرامون ایران، بسیاری از مشکلات خود را حل می کنند، اما اروپائیها و چینی ها با معضلات جدیدی مواجه می شوند. متحدان آمریکا مجبورند ضمن بمخاطره انداختن اقتصاد خود، با مواضع آمریکا موافقت کنند. مثلا، کشورهای ژاپن ۱۷ درصد، ایتالیا ۱۰ درصد و کره جنوبی ۹ درصد نفت مورد نیاز خود را از ایران وارد می کنند.
«مطبوعات آزاد»- در عین حال، چین مخالف شدید خود را با تحریم نفت ایران اعلام کرد. آمریکا چقدر می تواند بمواضع کشوری که اقتصادش وابسته به آن است، بی اعتنایی کند؟
ــ در این وضعیت، عامل اصلی این است که موضع چین مشخص نیست. آمریکائیها بیش از هر کشوری به چین بدهکارند. و اقتصاد آسمانی آن به سهم خود بشدت به نفت خاومیانه وابسته است. تصور می کنم که آمریکائیها سعی می کنند بر سر وابستگی با چین معامله کنند. یعنی، ما تانکرهای شما را از تنگه هرمز عبور می دهیم و شما نیز از بدهی های ما کم کنید. واضح است که این معامله به نفع چینی ها نیست، ولی آنها چه عکس العملی نشان خواهند داد، هنوز معلوم نیست. (ترجمان ساده این گفته، یعنی، اینکه آمریکا در نظر دارد نقش راهزنان دریایی سومالی را در تنگه هرمز ایفاء نماید. مترجم).
«مطبوعات آزاد»- در لیبی هم منافع چین مطرح بود ولی آمریکا این مسئله را در نظر نگرفت...
ــ در این وضعیت چین چکار می تواند بکند؟ خوب، اعتراض می کند. این اعتراضات برای آمریکائیها باد هواست. چین نمی تواند با آمریکا بجنگد و حتی نمی خواهد. «اوراق بهادار» آمریکا را وارد بازار کند؟ هر قدر که می خواهد. در مقابل، امریکا باز هم مثل همیشه تریلیونها دلار چاپ خواهد کرد. تصور می کنم که چین هنوز اهرمهای متناسبی برای تأثیرگذاری بر آمریکا را در اختیار ندارد.
«مطبوعات آزاد»- تصور کنید، ما فرضیه شما را در مورد آنکه آمریکا در تشدید تنشها پیرامون ایران ذینفع است، بعنوان واقعیت مطلق می پذیریم. آیا می توان این استراتژی «ژاندارم بین المللی» را در هم شکست؟
ــ بلی، بی تردید. عوامل بسیار زیادی در خاورمیانه در هم تنیده و در اینجا بازیهای بسیار جدی با پولهای هنگفت، در هم گره خورده است. در چنین شرایطی، کل منطقه به کانون بی ثباتی تبدیل گردیده است. اگر یکی از بازیکنان کنترل بر اعصاب خود را از دست بدهد، این عصبانیت می تواند به فاجعه جهانی بیانجامید. تصور پیامدهای آن وحشتناک است. مناقشه می تواند گسترش یابد و دیگر مناطق جهان را به کام خود بکشد.
«مطبوعات آزاد»- گمان می رود که قیمت بالای نفت، بسود روسیه باشد. ممکن است ما هم مثل امریکا، از بروز مناقشات جدید در خاورمیانه سود می بریم؟
ــ در ابتدا، البته! می توان درآمدهای فوق العاده از صادرات مواد مولد انرژی بدست آورد. اما جنگ دراز مدت آمریکا با ایران می تواند پیامدهای منفی برای روسیه در پی داشته باشد. اولا- افزایش بهای نفت، یافتن منابع جایگزین برای تأمین انرژی را مقرون به صرفه خواهد ساخت. و کشورهای پیشرفته بسرعت در این عرصه فعالیت خواهند کرد. ثانیا- بی ثباتی ایران در همسایگی دیوار به دیوار کشورهای مشترک المنافع، می تواند به مناطق نا آرام آسیای مرکزی و قفقاز سرایت نماید.
«مطبوعات آزاد»- عراق هم تا چندی پیش خودش را چنین تصور می کرد. بویژه آنکه این کشور قبل اشغال توسط آمریکا، یکی از بازیگران عمده بازار جهانی نفت بود. در حال حاضر چه انتظاری می توان از این کشور داشت؟
ــ عراق امروز بزرگترین علامت سؤال در تجارت نفت بشمار می رود. با در نظر گرفتن ذخایر نفت، این کشور می تواند تولید آن را صد در صد افزایش دهد. آیا این کار را خواهد کرد؟ همه مسئله بسته به این است که می توانند در بخش تولید نفت این کشور امنیت پایدار برقرار سازند یا نه. بخصوص اینکه آمریکا حضور نظامی خود در عراق را بشدت کاهش داده است.
«مطبوعات آزاد»- گفته می شود که آمریکا همه نیروهای خود را از عراق خارج کرده است.
بلی، اما در آنجا شمار زیادی از به اصطلاح نظامیان خصوصی باقی مانده است. فقط در حدود ۱۰ هزار مشاور نظامی هنوز در عراق هستند. و حقوق «سربازان خصوصی» که در واقع همان نیروهای ویژه بحساب می آیند، گویا از بودجه دولتی پرداخت نمی شود. طبق برآوردهای مختلف، شمار آنها از ۱۶ تا ۵۰ هزار تخمین زده می شود. و اینها همان آدمهایی هستند که باید استخراج منظم نفت عراق را سازماندهی نمایند. آیا از عهده این کار برخواهند آمد یا نه، هیچ کس نمی داند.
«مطبوعات آزاد»- مگر ممکن است، مثلا بعنوان نمونه، لیبی گفت که کشور بمباران شده توسط آمریکا بتواند صادرات نفت خود را بسرعت به سطح قبل از جنگ برساند؟
ــ فکر می کنم که اکنون در لیبی نفت بمیزان ۶۰ درصد تا آغاز جنگ استخراج می شود. آنچه که به مسئله ترمیم مربوط می شود، این است که تجارت آمریکا تحت حفاظت سربازان آمریکایی خیلی سریع می تواند هر چاه از کار افتاده را دوباره راه اندازی کند. اما اگر لیبیائی ها و یا کسان دیگری بخواهند این کار را به نیروی خود انجام دهند، احتمالا یک سال طول خواهد کشید.
«مطبوعات آزاد»- اگر فرض کنیم که چاههای ایران هم بمباران خواهد شد...
ــ سؤال اصلی همین است. مسئله مستقیما با مقاومت ارتش ایران در مقابل تجاوز آمریکا بستگی دارد. عراق، اگر فراموش نکرده اید، بی جنگ تسلیم شد. هنوز تسلیم ارتشیان عراق به پایان نرسیده بود که سربازان آمریکایی کار فرونشاندن آتش چاههای سوزان را آغاز کردند. در ارتباط با ایران هم، هنوز معلوم نیست که آمریکا می تواند این کار را حتی اگر بخواهد، انجام دهد!
اسرائیل قصد دارد بهار آینده به ایران حمله کند
نقل از:

№ 11 (13664) 4 февраля 2012 года
برگردان و تفسیر: ا. م. شیری
۱۶ بهمن ۱۳۹۰
بگزارش روزنامه آمریکایی واشینگتن پست، لئون پانتا، وزیر دفاع آمریکا اعلام کرد که اسرائیل بهار یا تابستان آینده مراکز هسته ای ایران را مورد حمله موشکی قرار خواهد داد. رئیس پنتاگون پیشتر گفته بود که واشینگتن برای حمله نظامی به جمهوری اسلامی ایران آماده است. با این حال، در ارتباط با توسل به زور به اسرائیل هشدار داد.
پانتا تأکید کرد که اسرائیل احتمال حمله به ایران را در ماههای آوریل، مه یا ژوئن سال جاری، یعنی، قبل از آنکه ایران به ساختن بمب اتمی موفق شود، بررسی می کند. این وزیر معتقد است که باید با در هم کوبیدن تأسیسات استراتژیک، برنامه هسته ای نظامی ایران را متوقف ساخت.
بگزارش این روزنامه، اسرائیل در رابطه با این مسئله، رأسآًَ تصمیم می گیرد. هر چند دولت اسرائیل معتقد است که تنها ایالات متحده آمریکا از چنین قدرت نظامی برخوردار است، با این حال، نمی خواهد سرنوشت خود را به تصمیمات آمریکا وابسته سازد. نارضایتی بنیامین ناتان یاهو، نخست وزیر اسرائیل از آن است که اطلاعات نظامی امریکا با سرعت کافی عمل نمی کند. به گفته او، در پناهگاههای زیر زمینی ایران آنقدر اورانیوم غنی شده نگهداری می شود که این کشور می تواند در کوتاه ترین زمان سلاح اتمی خود را بسازد.
بگزارش تلویزیون خبر روسیه، ایهود باراک وزیر دفاع اسرائیل از احتمال حمله نظامی به ایران دیروز خبر داد. بگفته او، در صورتی که اگر تحریمهای اقتصادی غرب علیه تهران نتیجه دلخواه ندهد، این اقدام عملی خواهد شد. این مقام اسرائیلی خاطرنشان ساخت که حمله پیشگیرانه بسیار ساده تر از مقابله با ایران دارای سلاح هسته ای می باشد.
***
تفسیر خبر
سلطه سرمایه مالی(کازینویی) بر سرمایه صنعتی (تولیدی) باعث رشد همه جانبه اقتصادی انگلی در جهان گردید و پیآمد طبیعی آن، گسترش طولی، عرضی و عمقی بحران ساختاری سرمایه داری بود که موجب شد سیاستگزاران کشورهای امپریالیستی نتوانند برای خروج از این بحران به هیچ راهی دیگری جز جنگ بیاندیشند. زیرا در غیر این صورت، یا باید پرچم سفید برافرازند و تسلیم شوند که این با ماهیت آنها بیگانه است و یا باید آتش جنگ همه بر علیه همه، جنگی را که بتواند از فاز منطقه ای و محدود خارج و ابعاد جهانی بخود بگیرد، برافروزند. در همین ارتباط بود که باراک اوباما، رئیس جمهور «دمکرات» آمریکا در دیدار ۱۱ ماه مه ۲۰۱۱ در پارلمان انگلیس گفت: «دوران رهبری ما فرارسیده. ما- ایالات متحده آمریکا، بریتانیای کبیر و متحدان دمکرات ما، جهانی را می سازیم که در آن یک ملت جدید می تواند شکل بگیرد». و تمام شواهد و فاکتها هم بروشنی حکایت از آن می کنند که امپریالیسم جهانی بمنظور تجزیه و تقسیم کشورها، در نوبت آتی، ایران، سوریه و روسیه و تسلط سیاسی، نظامی، اقتصادی بر اجزاء آنها، راه دوم را برگزیده است. چرا که نه کودتای نظامی سال گذشته در مصر و تلاشهای بعدی برای بقدرت رساند اخوان المسلین در آن، نه بمباران جنون آمیز و اشغال لیبی و کشتار مردم و غصب ثروتها و نقدینه های این کشور در بانکهای امپریالیستی و نه توطئه به قدرت رساندن جریانهای اسلامی دست ساز غرب از نوع حزب اسلامی «عدالت و توسعه» ترکیه در تونس و برخی کشورهای دیگر از جمله یمن، سوریه و غیره، کمترین کمکی به خروج نظام انگلی سرمایه داری از بن بست بحران عمیق یابنده نکرد.
اینک جهان عملا به دو اردوگاه متخاصم تقسیم شده است. در یک سو، اردوی جنگ و تجاوز و تروریسم دولتی کشورهای امپریالیستی و در سوی دیگر، اردوی صلح و دفاع از استقلال، آزادی و تمامیت کشورها در مقابل هم قرار گرفته است. امپریالیسم آمریکا، اتحادیه امپریالیستی اروپا باضافه ترکیه و ماشین جنگی تروریستی آنها، ناتو و همچنین، کشورکهای امیرنشین حوزه خلیج، عربستان و بسیاری دیگر از تیولهای خصوصی امپریالیسم جهانی در مقابل بقیه جهان صف آرایی کرده اند. البته، این تقسیمبندی بمعنی از نادیده گرفتن اسرائیل و یا قرار دادن آن در جبهه دوم نیست. زیرا، کشور نامیدن اسرائیل، حداقل به این دلیل ساده که فاقد مرزهای شناخته شده و علامت گذاری شده بین المللی می باشد، مغایر و متضاد با موازین، معیارها و مقررات پذیرفته شده بین المللی می باشد. بنابر این، از اسرائیل می توان بعنوان بزرگترین پایگاه نظامی امپریالیسم جهانی، ستاد فرماندهی جنگهای اشغالگرانه و مرکز تدوین ایدئولوژی آن نام برد. با این وضع، بعید هم نیست اتش جنگ جهانسوز جدید با حمله از همین پایگاه آمریکا به ایران شعله ور شود.
در چنین شرایط جهانی، که گسل بین دو اردوگاه متخاصم هر روز بیش از روز دهان باز می کند و عمق می یابد، امروز، پیروان همه جریان فکری و نظری، تمام احزاب و سازمانها، شخصیتها و فعالین سیاسی، اجتماعی، علمی، فرهنگی و غیره، باید موضع خود را بطور صریح و شفاف اعلام نموده و جایگاه خود را در یکی از این دو جبهه جهانی، در اینکه در جبهه جنگ و تجاوز و تروریسم دولتی امپریالیسم غرب قرار می گیرند و یا در جبهه نیروهای صلحدوست و دفاع از استقلال، آزادی و تمامیت کشورها، مشخص نمایند و گرنه، فردا خیلی دیر خواهد بود.

۱۳۹۰ بهمن ۱۷, دوشنبه

تظاهرات ضد تحریمهای اقتصادی و ضد جنگ و ضد ترورهای صهیونیستی علیه ایران در آمریکا و کانادا و آلمان و ترکیه در 4 فوریه به دعوت شبکه جهانی ضد جنگ

جنگ جاری با ايران
پاتريک کابرن
شيوه ای که برای تبليغ رويارويی روزافزون با ايران توسط آمريکا، اسرائيل و رهبران اروپايی به کار گرفته شده، عميقا رياکارانه است. دستکاری رسانه ها و افکار عمومی از طريق بزرگنمايی سيستماتيک "تهديدايران" به تبليغات پرسرو صدا و دروغ های اطلاعاتی شباهت دارد که پيش از حمله به عراق در سال 2003 در ارتباط با سلاح های هسته ای آن صورت ميگرفت.

هدف مفروض تحريم نفتی و بانک مرکزی که اتحاديه اروپا هم رسما به آن پيوسته است اين است که ايران را مجبور کند قبل از رسيدن به آمادگی نظری برای توليد سلاح هسته اي، برنامه هسته ای خود را رها کند.
حتی اسرائيل نيز اکنون تاييد ميکند که ايران هنوز تصميم خود را [برای توليد سلاح هسته ای] نگرفته است، ولی برنامه هسته ای ايران زير تابلوی «تهديد ايران برای اسرائيل و بقيه جهان» عرضه ميشود.

بين رويدادهايی که به جنگ عراق منتهی شد و آنچه اکنون روی ميدهد دو شباهت خطرناک وجود دارد.
ظاهرا موضوع مناقشه، آينده برنامه هسته ای ايران است، ولی برای بخشی ازتجمع ائتلافی عليه ايران هدف سرنگونی حکومت ايران است. ريشه بحران کنونی اقدامات نومحافظه کاران آمريکا، حزب ليکود بنيامين نتانياهو و لابی اسرائيل در واشينگتن در نوامبر و دسامبر سال گذشته برای عملی کردن تحريم صادرات نفت و بانک مرکزی ايران است. اينها همان کسانی هستند که در سال های 90 عراق را نشانه رفتند. آنها توانسته اند کاخ سفيد را وادار کنند برنامه آنها را بپذيرد و حالا اتحاديه اروپا هم که ساده لوحانه تصور ميکند تحريم، آلترناتيوی در مقابل حمله نظامی است آنرا به اجرا گذشته است.

در واقعيت، تحريم ها بحران را تشديد و ايرانيان معمولی را فقير تر کرده و فضای روانی را با دشمن نشان دادن آن برای جنگ آماده ميکند. مشکل اين است که اسرائيل و متحدان دست راستی آن در آمريکا اساسا به تعويض رژيم نظر دارند نه برنامه هسته ای. روزنامه اسرائيلی هاآرتص اختلاف حکومت اسرائيل و واشينگتن را بطور موجز بيان کرد. هاآرتص ميگويد: « در حاليکه آمريکايی ها با تحريم ها فعالانه به دنبال گفتگو هستند، اسرائيل خواهان رويارويی و سرنگون کردن حکومت در ايران است.»

اين سياست اخير است که پيروز شده است. اسرائيل، متحدان آن در کنگره و نو محافظه کاران موفق شده اند دولت اوباما را به اتخاذ سياست هايی وادارند که فقط در صورتی عقلانی است که هدف سرنگون کردن رژيم تهران باشد. به دولت ايران هيچ فرصت ديپلوماتيک برای عقب نشينی که حقارت آميز نباشد، داده نشده است. برنامه هسته ای آن را به نمادی برای مقاومت در برابر تحميل های خارجی تبديل کرده اند. در چارچوب دستگاه رهبری شقه شقه شده حاکم بر تهران هيچکس نميتواند دست به سازش بزند و توسط جناح مخالف به خيانت متهم نشود.


ماموران موساد در قرار و مدار با جندالله خود را مامور سيا معرفی ميکردند

صرفنظر از اينکه باراک اوباما هنگامی که انتخاب شد چه نظری داشت، حملات مخفيانه که توسط پرزيدنت بوش عليه ايران آغاز شده بود، ادامه يافت. او در سال 2008 طرحی را امضاء کرد که بر اساس آن 400 ميليون دلار به مخالفان حکومت ايران اختصاص می يافت. متحدان جديد ايالات متحده شامل گروه های ناجوری از جدايی طلبان سنی در بلوچستان ايران بودند که دست به آدم کشی ميزدند. شايد قصدايالات متحده محدود کردن عمليات بود ولی بنابر گزارش مجله سياست خارجی ماموران موساد در قرار و مدار با جندالله خود را مامور سيا معرفی ميکردند. هدف اين حملات آزاردهنده چه بود؟ چند بمب در بلوچستان ايران نميتواند تهديد بزرگی برای حکومت تهران باشد. انگيزه به احتمال قوی اين بود که ايران را تحريک کند که دست به عمليات تلافی جويانه عليه ايالات متحده بزند تا امکان برخورد نظامی ايران و آمريکا را تقويت کند. همين امر ميتواند در مورد ترور دانشمندان هسته ای ايران صادق باشد. يک نکته قابل توجه در اين ترورها اين است که کشتن دانشمندان مزبور آسان بود. زيرا آنها خودشان در ماشين خودشان در تهران رانندگی ميکردند. در حاليکه هرکشوری اگر دانشمندان برجسته خود را در معرض تهديد بينند برای آنها ماموران امنيتی ميگمارد. فقدان کمترين اقدامات امنيتی نشان ميدهد اين دانشمندان به هيچوجه در مرکز برنامه هسته ای ايران نبودند.

توضيح قانع کننده برای اين ترورها نيز، با فرض اينکه اسرائيل پشت آنها بود، اين است که انگيزه، تحريک ايران به عمليات تلافی جويانه عليه ايالات متحده يا اسرائيل بود که بهانه لازم برای حمله نظامی فراهم آورد.
مانورماهرانه نتانياهو برای اينکه کاخ سفيد و رهبران اروپايی راوادار به رويارويی بنمايد که ميخواستند از آن اجتناب کنند، قابل تحسين است. اظهارات ضد يهودی رئيس جمهور ايران و دستکاری آشکار در انتخابات 2009 در اين راه به او کمک کرد. ولی موثرترين سلاح نتانياهو اين بود که در صورتی که کاخ سفيد اقدامی انجام ندهد اسرائيل دست به حمله يک جانبه خواهد زد. در حاليکه احتمال اين امر کمتر از آن است که تصور ميرود. اسرائيل به ندرت بدون «چراغ سبز» آمريکا دست به جنگ زده است.

توضيح معقول تر اين است که تهديد به حمله يک جانبه اسرائيل، تماما برای ترساندن ايالات متحده و متحدان اروپايی آن طراحی شده است. وزير دفاع اسرائيل اهود باراک سخنرانی هايی کرد که پشت آدم را به لرزه در می آورد به اين معنا که خطرفوری حمله ايران چاره ای برای اسرائيل باقی نگذاشته است جز آنکه دست به حمله پيشگيرانه بزند. [تا اينکه همين اخيرا که او درست برعکس اين سخن گفت].رئيس پيشين موساد نيز– با اين هشدار که حمله يک جانبه اسرائيل برای خود آن فاجعه به بار خواهد آورد، برای اين تهديد اعتبار فراهم آورد.
اين مانورها به موفقيت انجاميد. تحريم های جدی اعمال شده است. ايران برای فروش نفت دچار مشکل خواهد شد. موقعيت آن به عنوان يک قدرت منطقه ای در خاورميانه رو به ضعف ميرود، همانطور که دوام دراز مدت حکومت بشار اسد – متحد ديرين و مهم آن در منطقه ، نيز زير سايه ترديد قرار دارد.

اينجا باز يک مورد ناراحت کننده قابل مقايسه با عراق خود را نشان ميدهد. تحريم ها عليه عراق از 1990 تا 2003 عراقی ها را فقير و حکومت آن را فاسد تر کرد. يونيسف اعلام کرد نيم ميليون کودک بعلت تحريم ها جان دادند. برای کاخ سفيد و رهبران اروپايی ممکن است تحريم نسبت به برخورد مسلحانه رجحان داشته باشد. متاسفانه تاريخ نشان ميدهد تحريم ها ی دراز مدت بيش از جنگ های کوتاه مدت آدم ميکشد.

۱۳۹۰ بهمن ۱۲, چهارشنبه


فراخوان به ایرانیان آزاده و انسانهای صلح دوست:

در تظاهراتهای سراسری روز شنبه 4 فوریه شرکت کنیم!



علیه  تحریم  اقتصادی، علیه تجاوزنظامی وعلیه عملیات تروریستی  درایران


مردم شریف و انسان دوست ،

کنگره آمریکا و به همراه آن اتحادیه امپریالیستی اروپا تصمیم به محاصره اقتصادی ایران گرفته و تحریم های چند ساله علیه مردم ایران را گسترش داده اند . تحریم های جدید بر علیه مناسبات بین المللی با بانک مرکزی ایران، مسدود کردن دارائی های ایران در چند کشور ، تحریم چندین بانک و موسسه اقتصادی و صنعتی  کشور ، جلوگیری از خرید نفت ایران توسط کشورهای اروپائی و ... مجموعه اقداماتی است که بمنظوربانقیاد درآوردن ایران صورت میگیرند. این تحریم ها بهمراه ترور و تهدید ایران به تجاوز نظامی  و ایجاد فضای رعب و وحشت در کشور اقداماتی ضد انسانی و مغایر با قوانین بین المللی اند . این اقدامات قلدر منشانه و غیر قانونی دارای ماهیتی ارتجاعی بوده که در صورت تحقق آن ایران را به ویرانه ای مانند عراق تبدیل خواهد کرد. امپریالیستهای غربی بسرکردگی آمریکا خواهان ایجاد کشورهای مطیع در سراسر خاورمیانه اند تا بتوانند به اهداف غارتگرانه و هزمونی طلبانه خود دست یابند. هر انسان شریف و آزاده ای میتواند ماهیت جنگ طلبانه ، استیلا طلبانه ، و ضد انسانی امپریالیست آمریکا و دولت اوباما را در این اقدامات ببیند.

غارتگران امپریالیست آمریکا به نمایندگی اوباما با قلدری و تهدید سعی میکنند که کل خاورمیانه را در حیطه سلطه خود گیرند و منابع انرژی منطقه را غارت کنند . خاورمیانه منطقه ای حیاتی برای  این راهزنان بین المللی است و برای اهداف استراتژیک و دراز مدت امریکا نقش کلیدی دارد. کنترل آمریکا بر ایران در واقع کنترل بر منابع وسیع انرژی کل خاورمیانه است که به آمریکا این امکان را خواهد داد تا اراده خود را بر کل جهان تحمیل کند.

 تا کنون بیش از ده سال است که قدرتهای غربی و صهیونیست های اسرائیلی در یک جنگ روانی بر علیه ایران هر ساله  مرتبا اعلام کرده اند که ایران تا 6 ماه و یا یک سال دیگر دارای بمب هسته ای خواهد بود و وای که چه باید کرد که ایران اتمی خطری برای کل بشریت است! .بعد از گذشت بیش از ده سال هنوز از بمب اتمی موهومی ایران خبری نیست و در حقیقت این صدها و هزاران  بمب اتمی و فسفری و بیولوژیک آمریکا و اسرائیل و امپریالیستهای اروپائی است که  امنیت را در جهان بهم زده است. " بمب اتمی ایران " دروغی است که ساخته و پرداخته امپریالیست ها و صهیونیست ها بوده و از آن بعنوان بهانه برای  تهدید ، تحریم ، و تجاوز به ایران و در نهایت برای تسلط بر منطقه بکار میگیرند.

در اعتراض به تحریم ایران ، به جنگ افرزی دولت آمریکا ، و به مداخله در امور داخلی ایران  تظاهراتهای سراسری در آمریکا  و کانادا در شهرهای سانفرانسیسکو , لوس آنجلس ,  سیاتل ,  تمپا فلوریدا , آتلانتا فلوریدا ,  واشنگتن , بالتیمور , نیویورک ,ریچموند  ویرجینیا , شیکاگو بوستون , دیترویت  , کلمبوس اوهایو , فیلادلفیا , ونکوور کانادا , لتبریج کانادا .... برای روز شنبه 4 فوریه تدارک دیده شده اند.

شبکه فعالین ایرانی ضد جنگ