۱۳۸۷ اردیبهشت ۳, سه‌شنبه

چه کسانی در تبت «اعتراض» می‌کردند؟


برگرفته از سایت دنیای ما
گروه‌های مختلفی از مردم تبت در تظاهرات لاسا و در آتش‌سوزی و تاراج دکانهای غیر تبتیان و در حمله به مهاجرین مثل «هانها» و «هوئی‌ها» که مسلمانان چینی تبارند شرکت داشتند. ....بسیاری از این گروهها توسط وزارت امور خارجه ایالات متحده آمریکا و یا «بنیاد تامین مالی جنبش برای دمکراتی» وابسته به کنگره آمریکا از نظر مالی تامین می‌گردند.... ازآنجائیکه رژیم در تبعید، جدائی دین از سیاست را مجاز نمی‌داند، لذا بسیاری از راهبان وفاداری به موضع دالائی‌لاما در مورد عدع قبول مشروعیت حکومت چینی در تبت را از وظایف دینی خود می‌دانند.

منبع: www.chinastudygroup.netبرگردان: خ. طهوری عدالت

چه کسانی در تبت «اعتراض» می‌کنند؟

هرجا امروز در متروپول‌های غربی دوربین خبرنگاران متوجه مشعل المپیک می‌گردد، فعالین تبتی نیز به صحنه هجوم می‌آورند و خواستار «آزادی تبت» می‌گردند. پرفسور Barry Sautmann استاد دانشگاه علم و تکنیک در هنگ‌کنگ طی مقاله‌ای برای روزنامه «مورنینگ پست چین جنوبی» جوانب مختلف اعتراضات مضاف بر بازیهای المپیک را روشن می‌سازد. اعتراضات اخیر در لاسا و نقاط دیگر تبت سازماندهی شد تا دولت چین را پیش از آغاز بازیهای المپیک در مخمصه دردناکی بیافکند. این مسئله را اخیراً کنگره جوانان تبت (TYC)، مهمترین سازمان تبتی در مهاجرت، که خواستار استقلال تبت می‌باشد و برای دست‌یابی به این هدف استفاده از زور و خشونت را نیز مشروع اعلام کرده، اعلام داشت. رئیس این سازمان، Tsewang Rigzin روز 15 مارچ طی مصاحبه‌ای با شیکاگو تریبیون با اشاره به احتمال سرکوب تظاهرات در تبت توسط مامورین چینی گفت: « ما مایلیم، هنگامیکه آنها در پرتو نورافکن بازیهای المپیک قرار دارند، آنها را تست کنیم. ما مایلیم که آنها چهره واقعی خود را نمایان کنند. بهمین دلیل ما این اقدامات را بجلو می‌بریم.» در کنفرانس برای استقلال تبت در ژوئن سال 2007 ، که در سال 2007 در هندوستان توسط «دوستان تبت» سازماندهی گردید، سخنرانان تاکید کردند که بازیهای المپیک موقعیت بسیار مناسبی را برای اعتراض تبت فراهم خواهند کرد. در ژانویه 2008 تبعیدیان در هندوستان تشکیلاتی به نام «جنبش قیام مردم تبت» تاسیس کردند تا به «یاد» قیام خونین 1959 علیه مامورین دولت چین «عمل کنند» و خود را برروی بازیهای المپیک متمرکز سازند.گروه‌های مختلفی از مردم تبت در تظاهرات لاسا و در آتش‌سوزی و تاراج دکانهای غیر تبتیان و در حمله به مهاجرین مثل «هانها» و «هوئی‌ها» که مسلمانان چینی تبارند شرکت داشتند. مدتهاست که دیرهای بزرگ که توسط TYCو سایر گروههای تبعیدی تقویت می‌شود، تبدیل به مراکز تجزیه‌طلبان گردیده است. بسیاری از این گروهها توسط وزارت امور خارجه ایالات متحده آمریکا و یا «بنیاد تامین مالی جنبش برای دمکراتی» وابسته به کنگره آمریکا از نظر مالی تامین می‌گردند. راهبان به این شرط دست‌چین می‌شوند که مطیع کامل دالائی لاما باشند. هرچند که دالائی لاما موضع خود را همواره اینطور فرموله می‌کند که وی تنها خواستار خودمختاری بیشتری برای تبت است، ولی راهبان وی دقیقاً می‌دانند که وی حاضر نیست اعلام کند که تبت بخش جدائی ناپذیری از چین است، چیزی که پیش شرط چین برای آغاز مذاکرات رسمی است. ازآنجائیکه رژیم در تبعید، جدائی دین از سیاست را مجاز نمی‌داند، لذا بسیاری از راهبان وفاداری به موضع دالائی‌لاما در مورد عدع قبول مشروعیت حکومت چینی در تبت را از وظایف دینی خود می‌دانند.گزارشات در باره خشونت به وضوح نشان داد که کاسبان تبتی که رقیب تجار متعلق به ملیت «هان» و «هوی» می‌باشند با حضور شهروندان غیر تبتی بشدت مخالفند. در کنار راهبان، کاسبان و فروشندگان پیگیرترین فعالین اعتراضات در لاسا در اواخر دهه 80 و اوائل دهه 90 بوده‌اند. اینبار هم باز تعداد زیادی از دکان «هان» و «هوی»ها به آتش کشیده شد. بسیاری از کسانی که در آتش‌افروزیها، تاراجها و ضرب و شتم شهروندان بدلایل ملی و قومی شرکت داشتند، احتمالاً به خیل شهروندان بیکار جوان تعلق داشتند. شهرها با مهاجرت گروه‌های دهقانی تبتی روبروست که دارای هیچ‌نوع کیفیت ضرور برای کارهای شهری نیستند. ویدیو‌های مختلف از لاسا نشان می‌دهد که بخش اعظم شورشیان را مردان جوان در سنین بلوغ و یا در حدود 20 سال تشکیل می‌دهد.وقایع اخیر تبت متمایز از تظاهرات وسیع «جنبش‌های مردمی» در سایر نقاط جهان در دهه گذشته است. این تظاهرات به هیچ وجه جنبه غالب و عمیق ضد چینی، آنطور که رسانه‌های بین‌المللی مطرح می‌کند، ندارد. بزرگترین رقم تخمینی تبتی‌هائیکه در تظاهرات شرکت داشته‌اند، متعلق به Steve Chao رئیس دفتر اخبار تلویزیونی کانادا در « بجین» است که آنرا 20هزار نفر اعلام داشته، یعنی از هر 300 نفر تبتی، یک‌نفر. آنرا مقایسه کنید مثلاً با تظاهرات در فیلیپین علیه دیکتاتوری مارکوس در سال 1986 که 3 میلیون نفر، یعنی از هر 19 نفر یک‌نفر درآن شرکت داشت. تجزیه‌طلبان، سوگلی غرب تجزیه طلبان می‌دانند که بطور اتوماتیک از سمپاتی سیاستمداران و رسانه‌های غربی که چین را رقیب استراتژیکی، اقتصادی و سیاسی خود می‌دانند، برخوردارند. خبرگان غرب با تفاهم در سطح وسیع چین را بعلت سرکوب ناآرامی‌ها محکوم ساختند، ناآرامی‌هائی که این خبرگان در کشورهای خود هیچگاه تحمل نکرده‌اند. آنها خواستار آنند که امکانات واکنش چین محدود گردد. در طی ناآرامی‌ها و یا «قیام» لوس‌آنجلس در سال 1992 که به تعداد زیادی از شهرهای دیگر نیز سرایت کرد، جورج بوش وقتیکه هزاران سرباز را عازم این منطقه می‌کرد گفت: « هیچ نوع پوزشی برای قتل، آتش سوزانی، دزدی و تخریب که مردم لوس‌آنجلس را تروریزه می‌کند، وجود ندارد... من بشما قول می‌دهم که هرنوع خشونتی را بکار خواهم گرفت تا نظم و آرامش را مجدداً برقرار سازم.» درآنزمان نه دولتمردان غرب و نه رسانه‌های بورژوائی این برخورد را مورد حمله قرار دادند در حالیکه امروز نه روسای کشورهای غرب و نه دالائی لاما آن شهروندان تبتی را که در حملات و آتش سوزانی‌های اخیر که صرفاً جنبه نژادی دارد، شرکت داشتند مود تقبیح قرار نداده‌اند.«خلق‌کشی فرهنگی»؟خبرگان غرب بهیچ‌وجه تغییرات مثبتی که دولت مرکزی چین بکمک سوبسید در زندگی مردم تبت بوجود آورده و حتا دالائی لاما نیز بدانها اذعان دارد را نمی‌پذیرند. سیاستمداران و رسانه‌های غرب دائماً این ادعای دالائی لاما را نشخوار می‌کنند که در تبت «خلق‌کشی فرهنگی» صورت می‌گیرد، با اینکه تبعیدیان تبتی و پشتیبانان آنها تاکنون هیچ مدرک معتبری برله این ادعا ارائه نکرده‌اندکه مثلاً استعمال زبان و یا اجرای فرائض دینی ممنوع است و تولیدات فرهنگی و هنری توسط دولت مرکزی چین نابود می‌گردد. واقعیت این است که 90% مردم تبت به زبان مادری خود یعنی زبان تبتی سخن می‌گویند. تبت دارای 150 هزار راهب و راهبه است که بزرگترین رقم از «روحانیت تمام وقت» در جهان بودیسم است. دانشمندان غربی رشته‌های ادبیات و اشکال مختلف هنری تبت تائید می‌کنند که این بخش در حال شکوفائی است.تضادهای نژادی در تبت نتیجه دموگرافی، اقتصاد و سیاست مناطق مختلف تبت پدید آمده است. تجزیه‌طلبان و هواداران آنها مدعیند که سیل چینی‌های متعلق به نژادی «هان» مدتهاست که به تبت سرازیر شده و تبت را از طریق دموگرافی به «باتلاق» تبدیل کرده است. اما در واقع امر در طی دهه 90 در صد مردم تبت رویهمرفته افزایش یافته و افراد وابسته به ملیت «هان» تنها یک پنجم جمعیت آنرا تشکیل می‌دهند. یک تجزیه و تحلیل موقتی در نیم دهه اول دهه 2000 نشان می‌دهد که سهم «هان» در مناطق مرکز غربی (منطقه خود مختار تار) کمی رشد یافته اما در بخش شرقی تبت هیچ تغییری پیدا نکرده است. نیروهائی که خواستار استقلال تبت می‌باشند، مثل سالهای 1912 و 1949 خواهان تصفیه تبت از مردم متعلق به نژاد هان هستند. دالائی لاما مکرراً اعلام داشته که نسبت 1 به 3 تبتیان به غیر تبتیان را تحمل خواهد کرد ولی وقتی وی از تفوق کمی نژاد «هان» سخن می‌گوید، وضعیت فعلی را قلب می‌کند. و از آنجا که وی نه تنها عالیترین مقام مذهبی بودائی را داراست بلکه در عین حال شخص بودا در غالب انسان محسوب می‌گردد، مردم تبت هرچه که وی در این مورد و یا موارد دیگر بگوید، آنرا پاس خواهند داشت.مناطق دهقانی تبت، جائیکه سه‌چهارم مردم تبت زندگی می‌کنند، دارای تعداد بسیار کمی مردم غیر تبتی هست. بخش عمده مهاجرین «هان» در شهرهای تبت یا فقیر است و یا در مرز فقر می‌زید. آنها مورد سوبسید مستقیم دولت قرار ندارند. البته آنها نیز مثل سایر مردمان تبت مورد سوبسید غیر مستقیم مثل تکامل و توسعه انفراستروکتور که شهرها را دربر می‌گیرد، قرار دارند. قریب 85% «هان»ها که به تبت می‌روند تا به تجارت بپردازند، با شکست روبرو می‌گردند. آنها بطور متوسط پس از 2 تا 3 سال تبت را ترک می‌کنند. ولی آنهائیکه از نظر اقتصادی دوام می‌آورند، برای تجار و فروشندگان محل رقیب محسوب می‌گردند. اما طی تحقیقات جامعی در لاسا معلوم شد که مردم غیر تبتی پیشگامان آغازین در بخش‌های تجارت کوچک و متوسط بوده‌اند که بعدها برخی از تبتیان بدان پیوسته و با استفاده از امکانات محلی و شناخت بر محیط موفق از آب درآمدند.تبتیان فقط انسانها درجه دو نیستند؛ در تبت یک قشر متوسط نسبتاً بزرگ وجود دارد که در مراتب دولتی، توریسم، تجارت، تولید خرد و حمل و نقل بکار مشغول است. البته تعداد زیادی تبتی بیکار یا کم‌کار هم موجود است در حالیکه در بین «هان»ها بیکار یا کم کار تقریباً وجود ندارد چون همه آنهائی که کار پیدا نمی‌کنند مجدداً تبت را ترک می‌نمایند. بسیاری از «هان»های مهاجر برداشت راسیستی نسبت به تبتی‌ها دارند، بدین صورت که آنها را تنبل، کثیف و خشکه‌مذهبی می‌دانند. بسیاری از تبتی‌ها نیز بنوبه خود هان‌ها را پولدار، پول‌پرست و استثمارگر می‌دانند. تبتی‌هائیکه مدتها در شهرها زندگی می‌کنند، به نحو مشابهی بخش‌هائی از فرهنگ هان را می‌پذیرند. البته آنها بزور «چینی» نمی‌شوند. اکثر تبتی‌ها یا زبان چینی نمی‌دانند و یا کم آشنا هستند. آنها تازه در کلاسهای بالا به یاد گرفتن این زبان می‌پردازند و مجبورند در بسیاری از مناطق تبت، در دبیرستانها و دانشگاه بزبان چینی ادامه تحصیل دهند. ولی زبان چینی یکی از مهمترین زبانهای جهان است و هرکس که این زبان را فراگیرد، دارای شانس موفقیت بیشتری خواهد بود، مثل کسانی که با زبان انگلیسی آشنا هستند، بدون آنکه انگلیسی زبان مادری آنها باشد. پیامدهای «اقتصاد بازار» تکامل «اقتصاد بازار» در تبت تقریباً همان پیامدهائی را بدنبال داشت که سایر نقاط چین شاهد آن گردید. این پیامده عبارت بود از رشد استثمار، کاهش درآمد، اختلاف سطح رفاه اجتماعی و هم‌چنین رشد سریع ارتشا. اینکه این مشکلات زاده «تقسیم کار ملی» است که بضرر تبتی‌ها تمام می‌شود، غلوی است که توسط تجزیه‌طلبان مطرح می‌گردد تا خصومت ملی تشدید یابد. مثلاً برعکس آنچه که مکرراً مطرح می‌گردد، تبت به هیچ‌وجه فقیرترین بخش چین نیست. تبت نسبت به بسیاری از مناطق دیگر با اقلیت‌های ملی و حتا نسبت به برخی از مناطق «هان» بعلت سوبسیدهای بزرگ دولتی دارای وضعیت بهتری است. رهبران اپوزیسیون در خارج از کشور نه تنها در مورد تفاوتهای تجربی غلو کرده و آنها رابزرگ جلوه می‌دهند، بلکه اساساً روابط ملی در تبت را مورد سئوال قرار می‌دهند: برخلاف مثلاً اسرائیل/ فلسطین، تبتی‌ها دارای حقوق مشابه «هان»ها هستند و علاوه برآن در سیاست اقتصادی و اجتماعی از امتیازاتی برخوردارند و نیمی از رهبران عالیرتبه «تار» تبت‌تبارند. تبت دارای هیچیک از علائم مستعمره بودن و یا مورد اشغال قرار داشتن نیست و لذا هیچ رابطه‌ای با خودمختاری ندارد، طرحی که در دهه‌های اخیر بویژه از طرف ایالات متحده آمریکا مورد سوء استفاده قرار گرفته شده تا تکه تکه شدن کشورها و جدائی خلق‌ها از یکدیگر تقویت گردد. توافق مابین دولت چین و خبرگان تبتی مهاجر پیش شرط از میان برداشتن مشکلات مردم تبت است. بدون کسب توافق، سیاست ملی هرتم دیگری را در سایه قرار خواهد داد مثل تایوان و یا کوسوو که اختلافات ملی توسط «شرکتها و بازرگانان سیاسی ـ ملی» دامن زده می‌شود که کوشش می‌کنند برای جلب پشتیبانی مردم از یکدیگر سبقت می‌گیرند.ناآرامی‌ها در تبت تاکنون هیچ کمکی به بحث و مذاکره برای نیل به توافق سیاسی مابین دولت چین و مهاجرین نکرد. با وجود این، راه دیگری جز توافق وجود ندارد تا شرایط زندگی مردم تبت بطور محسوسی بهبود یابد. برای آن بخش از نیروهای تبتی که خواستار استقلالند، شکست یک چنین مذاکراتی شاید درست همان هدفی باشد که آنها با تشدید مخاصمات دنبال می‌کنند. نیروهای تبتی که امر استقلال را بجلو می‌رانند، مانند دیگر تجزیه طلبان کوشش می‌کنند تا مانع از هرگونه نحوه برداشت جهان که برپایه وابستگی ملی استوار نگردیده، شوند و کلیه کوشش‌ها برای حل تضادهای ملی را نافرجام کنند تا بتوانند بسیج انظار عمومی را که برای استقرار پروژه ناسیونالیستی ـ ملی لازم است ممکن سازند. آنها ادعا کردند که چین بزودی متلاشی خواهد گردید و بدنبال آن ایالات متحده آمریکا دست حافظ خود را از طریق خبرگان تبتی در خدمت مردم ساده تبت برسر کشور تبت خواهد کشید. انسان باید فجایع و مصیبت‌های انسانی عدیدی را که بدنبال همین نوع تفکر تاکنون بوقوع پیوسته‌اند در مد نظر قرار دهد تا بتواند پیامد سنگین تخیلات تجزیه‌طلبان را که نهایتاً شهروندان ساده تبتی بردوش خواهند کشید، پیش بینی کند.

هیچ نظری موجود نیست: