محمد البرادعی، مديركل آژانس بينالمللی انرژی اتمی در آستانه سفر به ایران در گفتوگو با روزنامه الحيات گفت: ایران در سال 1985 به سراغ شبكه عبدالقدير خان در پاكستان رفت و برنامه هستهيی اين کشور و آنچه كه از آن بعنوان چرخه سوخت هستهيی ياد میشود از سال 1985 آغاز شده است.
ايران در آن زمان بايد اخطار آژانس بينالمللی انرژی اتمی را گوش میداد چرا كه آن اخطارها بخشی از توافقنامه منع گسترش سلاحهای هسته ای بود. ايران سرانجام راههای پنهانی را در پيش گرفت. سرانجام برنامهی هستهيی ايران به شيوهای غيرشفاف و بدون اطلاع آژانس شكل گرفت و عدم اعتماد ايجاد شد.
از سال 1985 تا به حال همواره مسايل زيادی وجود دارد كه ايران بايد درباره آنها به شيوه همكاری شفاف و كامل به ما توضيح دهد. معتقدم كه يكی دو ماه آينده برای اين مساله بسيار سرنوشتساز است؛ چرا كه ايران اخيرا تصميم گرفته كه در يك طرح كاری برای توضيح همه اين مسايل با ما همكاری كند. اگر بتوانيم توضيح اين مسايل را در طول دو ماه آينده داشته باشيم میتوانيم بگوييم كه برنامه ايران در گذشته و حال تحت نظارت آژانس بوده و برای اهداف مسالمتآميز است. اين بخشی از مساله است. اما بخش ديگر آن نگرانی و ترس جهان غرب و بسياری از ناظران است.
ترس از اينكه اگر ايران به تكنولوژی ويژه غنیسازی اورانيوم دست يابد، از آن در آينده برای خارج شدن از سيستم منع گسترش سلاح هستهيی و ساخت سلاح هستهيی استفاده کند و به اين ترتيب استراتژی حمله در منطقه خليج (فارس) و خاورميانه آغاز شود.
آژانس دستگاهی همانند رادار است و من میتوانم آنچه را كه در گذشته و امروز میبينم بگويم، اما آنچه كه در فردا و بعد از آن در ايران و يا هر كشوری هست، نمیبينم و نمیتوانم چيزی از آن بگويم چرا كه اين مساله به دولت و رفتارهای آن در آينده برمیگردد. بنابراين همواره میگويم كه من تنها میتوانم گذشته و حال را بجويم نه آينده و نيتها را. اين مسالهای است كه به اعتمادسازی برمیگردد. در اينجا اعتماد بين ايران و غرب به ويژه آمريكا از بين رفته است. وقتی به طرف ايرانی گوش میدهيد میگويد غرب تحريمهای اقتصادی و ممنوعيت فراگير را از زمان انقلاب بر آن تحميل كرده است و اين درست است.
تنها راه حل در اين باره به نظر من اعتماد سازی در آينده است و اين امر از طريق مذاكره ايجاد میشود چرا كه اين شورای امنيت است كه تحريمها را تصويب میكند، اما شورا به تنهايی نمیتواند به راه حلی فراگير برای اين مشكل برسد. همانطور كه میدانيم تحريمها در بيشتر اوقات مشكلات را حل نمیكنند بلكه خسارتهايی را به شهروندان بيگناه وارد میسازد و دولت خسارتی نمیبيند.
برای دستيابی به سلاح هسته ای دو مساله اساسی را بايد در نظر داشت. يكی مواد هستهيی كه در ساخت سلاح هستهيی به كار برده میشود كه همان اورانيوم غنیشده يا پلوتونيم است. همانطور كه در حال حاضر مشاهده میكنيم ايران قادر به دستيابی به اين مواد تا زمانی كه تحت نظارت آژانس است نمی باشد. همچنين تا زمانی كه ايران جزيی از معاهده منع گسترش تسليحات هستهيی است نمیتواند به اندازه بيش از 5 درصد اورانيوم را غنی سازی کند. اين كشور نيازمند غنیسازی اورانيوم تا 90 درصد برای توليد سلاح هستهيی است. بنابراين اين كشور ابتدا بايد از نظام منع گسترش تسليحات هستهيی خارج و بازرسان را نيز اخراج كند. همان کاری كه كره شمالی كرد.
درصورتی كه ايران از معاهده ان.پی.تی خارج شود ايرانی كه در حال حاضر دارای 3000 دستگاه سانتريفيوژ است به حداقل يك سال تا 18 ماه زمان نياز دارد تا به ساخت مواد هستهيی مورد نياز ساخت بمب اتمي دست يابد. اين تنها بخشی از مساله است و بعد از آن اين كشور بايد اين مواد را به سلاح تبديل كند كه همان كوچك سازی اين مواد برای ساخت بمب است و بعد از آن ساخت دستگاههای انفجاری است كه اين تا اندازه زيادی پيچيدگی دارد.
همچنين ايران بايد وسايلی چون موشكهايی كه قادر به حمل اين بمبها باشند داشته باشد. طبيعتا من صلاحيتی ندارم و نمیدانم كه ايران در زمينه موشكهای دوربرد چه كارهايی انجام میدهد. اما در حال حاضر در آژانس بين المللی انرژی اتمی ساخت سلاح هستهيی در ايران را نمیبينيم. بر اساس آنچه كه ما شاهد آن هستيم و از بازرسیهای متعدد به دست آمده چيزی در اين باره در ايران ديده نشده است. همچنين تاسيسات زيرزمينی مربوط به غنیسازی اورانيوم را هم مشاهده نكرديم و دلايل و اطلاعاتی را هم از سوی دستگاههای اطلاعاتی مبنی بر اينكه در اين كشور ساخت سلاح هستهيی صورت میپذيرد نديديم. من همواره اعلام میكنم كه در اينجا مسايلی وجود دارد كه ايران بايد آن ها را حل کند تا ديدگاهها بر ما مشخص شود. اما در عين حال نمیتوانم بگويم كه ايران خطر فعلی و فوق العاده به شمار میرود و بايد به فكر استفاده از راه حل نظامی برای آن بود.
شنيدن سخنانی در خصوص آتش سوزیهای هستهيی و جنگ جهانی سوم من را ناراحت میكند و گزارش نهادهای اطلاعاتی در خصوص ايران كه اخيرا منتشر شده در حالی منتشر شد كه عنصر سرعت را از پرونده هستهيی ايران بگيرد و به آن فرصتی برای شروع مذاكرات جدی برای حل مشكلات موجود از طريق مذاكره را فراهم كند.
من نمیتوانم پرونده ايران را از روند امنيت در خاورميانه جدا كنم. ايران اعلام میكند كه برای اهداف اقتصادی سرگرم غنیسازی است و اين نظر تنها 10 درصد ماجراست. كسی نمیتواند انكار كند كه روند غنیسازی اورانيوم در حد خود بازدارندهای پنهان است.
برای حل مشكل، ايران بايد به بررسی ريشههای مساله بپردازد نه ظواهر آن. من بايد از خودم بپرسم كه چرا ايران قصد دستيابی به فناوری هستهيی دارد. همچنين بايد از خودم بپرسم كه آيا اين مساله با نظام امنيتی در منطقه هماهنگ است؟ تاثير اين مساله بر كشورهای همجوار چيست؟
اسراييل نگرانیها و ترسهای زيادی نسبت به ايران دارد و دستيابی به برنامه هستهيی از سوی ايران برای اسراييل تهديدی برای وجود آن به شمار میرود. برخی اظهار نظرها در ايران كمكی به ايجاد فضای اعتمادسازی نمیكند، بلكه منجر به ترس و بحران بيشتر میشود.
حمله به تاسيسات اتمی ايران مشکل را پيچيده تر خواهد کرد. تاسيسات هستهيی ايران هنوز كوچكند و هرگونه حملهای برنامه هستهيی اين كشور را مدت يك يا دو سال تعطيل میكند و توافق كاملی را ميان طيفهای ايرانی اعم از موافقان و مخالفان در ايران برای ساخت سلاح هستهيی در نزديكترين زمان ممكن ايجاد خواهد كرد. من همواره بين عشق به وطن و بيزاری از نظام حاکم تفاوت قائلم و اين مساله تاثيراتی را بر تمامی منطقه ايجاد خواهد كرد. به گونهای كه تهران هم نفوذ بيشتری پيدا می كند. اين كشور دست به سينه نخواهد ايستاد. اين كشور در پاكستان و كشورهای جهان اسلام تاثيراتی را خواهد داشت.
شبكه عبدالقديرخان دارای طرفهای متعدد بود كه در بيش از 30 كشور وجود داشت و بسياری از اعضای آن هم در آلمان، سوييس، تركيه و آفريقای جنوبی پراكنده بودند. همچنين افراد آن از تابعيتهای متعددی چون خانوادههای سوئيسی، شركتهای تركيهای، گروههای آلمانی و شركتهای مالزيايی بودند. اين شبكه از جمله شبكههايی بود كه بسيار پيچيده بود اما عبدالقديرخان رييس شورای اداری آن به شمار میرفت.
عبدالقدير خان و شبكهاش طبيعتا به ايران و ليبی كمك كردند و در اينجا سخن بر سر آن است كه اين شبكه به كره شمالی هم تا اندازهای كمك كرد. بخش اعظم هدف اين شبكه هم رسيدن به پول و سود بوده است.
اين شبکه كشورها را به تكنولوژی، شناخت فناوری و يا حتی دستگاههای سانترفيوژ تجهيز میكرد. ما به طور مستقيم با خان برخورد نداشتيم چرا كه او همانطور كه میدانيد پدر برنامهی هستهيی پاكستان بود و به رغم اينكه وی در حبس خانگی بسر می برد از محبوبيت مردمی زيادی برخوردار بود؛ ما اجازه گفتوگوی مستقيم با وی را نداشتيم اما پاكستان با ما همكاری كرد و ما از طريق دولت اين كشور سوالات مورد نظر را برايش ارسال كرده و پاسخها را دريافت كرديم.
پدر برنامه هستهيی پاكستان همچنين اعتراف كرد كه بخشی از شبكه اتمی بوده است. ما مصاحبههای زيادی با اكثر اعضای آن داشتهايم و بسياری از آنها هم طبيعتا بخشی از عمليات تجاری بودند اما من تصور میكنم كه خان اعتبار ايدئولوژيكی داشت.
درباره ارتباط اين شبكه با طالبان و القاعده، من چيزی دراين باره نديديم؛ اما برخی دانشمندان پاكستانی از افغانستان بازديد كردند.
من بزودی به ايران سفر میكنم. با مسوولين ايرانی ديدار می کنم، شايد با احمدی نژاد هم ملاقات کردم.
اميدوارم قبل از بازنشستگی برنامه اتمی ايران را به ساحل امنی برسانم و هوشياری جهان عرب را نسبت به ايجاد امنيتی كه از روند صلح حمايت كند، بالا ببرم.
جهان عرب تنها از زمين در مقابل صلح صحبت میكند درحاليکه اين جهان نيازمند يک نظام امنيت منطقه ايست. قراردادهای 50 ميليارد دلاری اسلحه از سوی كشورهای خاورميانه با هدف رويارويی با خطر ايران امنيت منطقه را تامين نمی کند. آنچه امروز جهان عرب نيازمند آن است نظام دولتی توانمند، آموزش، پژوهشهای علمی و فناوری، اعطای حق زندگی در كمال آزادی و كرامت و صلح به شهروندان عرب است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر