۱۳۸۶ بهمن ۱۰, چهارشنبه

کوزوو: غرب عملا پیشنهاد می دهد که حقوق بین المللی را به دوران استعماری بازگرداند!



برگرفته از سایت دنیای ما
ضربه به جهان، توطئه جدید انگلوساکسون ها
نووستی: آیا آمریکا و اتحادیه اروپا تصمیم بدین خواهند گرفت که نه تنها خود را فراتر از چارچوب حقوق بین الملل قرار داده، بلکه سازمان ملل متحد را نیز به انفجار بکشانند؟ اواخر دسامبر سال 2007 نشست سرنوشت ساز شورای امنیت سازمان ملل متحد در رابطه با کوزوو برگزار شد. نشست چنین پایان یافت که نمایندگان آمریکا و اتحادیه اروپا اعلام کردند که سازمان ملل متحد توان اتخاذ تصمیمی را ندارد که مورد پذیرش جامعه جهانی باشد و از این رو آمریکا و اتحادیه اروپا درباره سرنوشت کوزوو به کمک نیروهای ناتو و اتحادیه اروپا تصمیم گیری خواهند کرد. در کل باید گفت که صحبت نه فقط درباره کوزوو است، بلکه درباره این است که ناتو و اتحادیه اروپا کشوری مستقل و عضو سازمان ملل متحد یعنی جمهوری صربستان را طبق منافع خود و خارج از چارچوب قواننن بین المللی تقسیم می کنند. وضعیت کنونی، "توطئه مونیخ" در روز 29 سپتامبر سال 1938 را به یاد می آورد که انگلیس، فرانسه، آلمان و ایتالیا، چکسلواکی را بین آلمان، لهستان و مجارستان تقسیم کردند. نمونه مشابهی نیز هم اکنون آماده می شود. غرب برای اولین بار از زمان وجود سازمان ملل متحد این را فهماند که همانند سال 1938 (در آن زمان لیگ ملل وجود داشت)، در رابطه با مشکلات بزرگ بین المللی اهمیتی برای عقیده سازمان ملل متحد قائل نیست.این مطلب روز 17 دسامبر سال گذشته از سوی "ولفگانگ ایشینگر" نماینده آلمان در حل مسئله کوزوو مشخصاً در گزارش او که طی کنفرانس شورای سیاست خارجی آلمان قرائت شد، ذکر شده و او این فهماند که غرب (مشخصاً آمریکا) آماده است که در مسئله استقرار سپر ضد موشکی در اروپا و برنامه هسته ای ایران در مقابل روسیه بطور قابل توجهی کوتاه بیاید، اما در رابطه با استقلال کوزوو هیچ سازشی امکان پذیر نیست. عملاً آمریکا و اتحادیه اروپا به روسیه اولتیماتوم دادند که یا مسکو شرایط آمریکا و لندن را می پذیرد و در موافقت با استفقلال کوزوو رای می دهد و یا انگلوساکسون ها سازمان ملل متحد را به انفجار و نابودی کشانده و حکمفرمایی در روابط بین المللی را از آن آمریکا و اتحادیه اروپا می سازند. بنظر می رسد که مسئله به راه اندازی عملیات نظامی در اروپا خواهد کشید، همانند سال های 1938 و 1939 پس از توطئه مونیخ که لندن و پاریس ضمن تایید آمریکا در سکوت، امیدوار شدند که هیتلر را آرام ساخته و تجاوزات او را علیه روسیه روانه کنند. چرا اینقدر این مسئله برای آمریکا اهمیت دارد که آماده اعزام نظامیان در صورت وخامت اوضاع است و بروکسل نیز اعلام کرده که در صورت حاد شدن اوضاع ناتو وارد عمل می شود؟ چرا در آمریکا آماده اند که برای این حتی سازمان ملل متحد، آفریده فرانکلین روزولت بزرگترین رئیس جمهور آمریکا را نابود کنند؟ آمریکا امیدوارست که همانند جنگ اول و دوم جهانی، خاک این کشور دور از جنگ باقی خواهد ماند و در صورت لزوم نیروهای ناتو را درگیر خواهد کرد. آمریکا عملاً می خواهد اروپا را به سال 1999 باز گرداند، زمانی که یوگسلاوی را بمباران کردند تا حاکمیت خود را بر اروپا مقرر کنند. اما در آن زمان این بدین دلیل رخ داد که "بوریس یلتسین" رئیس جمهور وقت روسیه در شورای امنیت رای موافق داد. اکنون اوضاع بطور کلی تغییر کرده، زیرا مسکو سر عقل آمده و اشتباه استراتژیک خود را درک کرده و بنظر می رسد که قصد تکرار آن را ندارد. اما سوال اصلی این است که چرا آمریکا چنین اولتیماتومی داد؟ بنظر می رسد که آمریکا با دیدن اوضاع در عراق و افغانستان، می بیند که جایگاه ابرقدرتی خود را در جهان از دست می دهد و اکنون در ناامیدی آماده اتخاذ هر گامی است تا موضع پیشین خود را بازگرداند و اروپا را قربانی می کند که هنوز متوجه جدیت این مسئله نیست. اگر بی طرفانه نگاه کنیم، در نظر اول می بینیم که مسئله کوزوو، مناقشه ای ملیتی بین آلبان ها و صربها و روابط متقابل بین صربستان و کوزوو است. اما در حقیقت صحبت بر سر تلاش های آمریکا و انگلستان و برخی قدرت های جهانی برای بازگرداندن حقوق بین الملل به دوره استثماری است، زمانی که در جهان نه قانون و بلکه هر که بیشتر قدرت داشت، حکمفرما بود. در آن زمان هر کشوری که اقتصاد مستحکم تر، ارتش مقتدرتر و تسلیحات بیشتر داشت، می توانست هر منطقه ای را که می خواهد جدا کرده و خاک خود بسازد و یا کلنی خود اعلام کند. در مورد کوزوو، قدرت های غربی چنین می بینند که آلبان ها در کوزوو اکثریت را تشکیل می دهند و حق دارند که استقلال داشته باشند. در مسئله کوزوو، موضع روسیه متعادل تر از سایرین است که اعتراضی نسبت به استقلال کوزوو ندارد، اما معتقد است که این باید با توافق بین دو طرف باشد، یعنی بین صربستان و کوزوو که صربستان نیز کاملاً مخالف اعطای استقلال است. این موضع روسیه مستند بر دو دلیل است، اولاً قطعنامه ای که طبق آن تمامیت ارضی صربستان برسمیت شناخته شده و هنوز لغو نشده است؛ دوماً سند نهایی کنفرانس هلسینکی مصوب 1975 که طبق آن تغییر مرزهای دولتی تنها با توافق طرفین ممکن است که این سند یکی از اسناد پایه در حقوق بین المللی است. اما استدلال آمریکا و اتحادیه اروپا تنها این است که کوزوو موردی منحصر بفرد است و از این رو می توان آن را استثناء دانست؛ اما این را توضیح نمی دهند که به چه دلیل منحصر بفرد است. در روسیه معتقدند که مورد کوزوو باید حلی جامع داشته باشد تا در مورد سایر موارد مشابه، یعنی جمهوری های برسمیت شناخته نشده آبخازی، اوستیای جنوبی، پریدنستروویه، قره باغ و سایر موارد نیز کاربرد داشته باشد. چنین نظریه ای وجود دارد که اگر روسیه استقلال کوزوو را در شورای امنیت سازمان ملل متحد وتو کند، اما علیرغم آن کوزوو استقلال خود را اعلام کند و برخی از کشورهای جهان آن را برسمیت بشناسند، این به مسکو اجازه می دهد که استقلال جمهوری های برسمیت شناخته شده در خاک شوروی سابق را برسمیت بشناسد. روسیه که می گوید مورد کوزوو منحصر بفرد نیست، اشتباه می کند، مورد کوزوو واقعاً منحصر بفرد است! برای اولین بار پس از دوران جنگ، کشورهای غربی می خواهند الگویی در زمینه حقوق بین المللی ایجاد کنند، یعنی زمانی که کشور و یا گروه کشورهای مقتدر به زور از کشورهای ضعیف و یا موقتاً تضعیف شده، آنچه را که می خواهند می گیرند و آن را تحت حکمیت خود قرار می دهند. عملاً غرب پیشنهاد می دهد که حقوق بین المللی را به دوران استعماری بازگرداند. غرب حقیقتاً می خواهد از مورد کوزوو الگویی در عرصه بین المللی درست کند تا سپس از آن در آفریقا، آسیا و اقیانوسیه استفاه کند. و پس از آن زمان اروپا نیز فرا خواهد رسید. در نهایت، باید سخنان "مادلین آلبرایت" وزیر خارجه اسبق آمریکا را به یاد داشت که گفته بود که "سرحد بی عدالتی" این است که سیبری که غنی از منابع طبیعی است، تنها به یک کشور، روسیه، تعلق دارد و باید این بی عدالتی را اصلاح کرد، از روسیه سیبری را گرفت و این منطقه را تحت حکمرانی بین المللی قرار داد. پس از آن ممکن است فرد دیگری نیز پیدا شود و بگوید که این بی عدالتی است که تبت تنها به چین تعلق دارد و این بی عدالتی را باید اصلاح کرد. آری، در جهان از این افراد "کله داغ" در کشورهای مقتدر از نظر نظامی کم نیست. بدین ترتیب اگر به کوزوو بدون موافقت صربستان استقلال اعطا کرد، پیامدهایی طولانی خواهد داشت. نمی توان در جهان به هیچ کس اجازه داد که برخوردی نسنجیده نسبت به اصول پایه حقوق بین الملل داشته باشد. و مگر نه این که روزولت و استالین سازمان ملل متحد را ایجاد کردند تا به هیچ کس اجازه ندهند که در آینده متجاوزین جهانی جدیدی متولد کنند؟

هیچ نظری موجود نیست: