نویسنده : یوری آونری - برگردان : هاتف رحمانی
به نظر مثل فرو ریختن دیوار برلین می رسید. گذرگاه رفح نه تنها شبیه فرو ریزی دیوار برلین به نظر می رسید ، بلکه حتی برای لحظه ای خود دروازه برندنبورگ بود.
غیر ممکن است هنگامی که توده های ستمدیده و گرسنه ی مردم دیواری را که از لای آن آنها را به رگبار بسته اند می شکنند ، چشمان آنها می درخشد و هر کسی راکه با او برخورد می کنند در آغوش می گیرند احساس نشاط نکنی – چنین حسی حتی وقتی هم که ( می دانی ) این دولت خود تو ست که در نخسین مرحله دیوار را برپاکرد دست می دهد.
نوار غزه بزرگترین زندان روی زمین است.شکستن دیوار رفح عملی آزادیخواهانه بود.این عمل ثابت می کند که یک سیاست ضد انسانی همیشه سیاستی احمقانه است:هیچ قدرتی یارای ایستادگی در برابر توده مردمی که از مرزهای نا امیدی عبور کرده اند را ندارد.
این درس ژانویه 2008 غزه است .
* * *
می توان گفتار بولادولامورت سیاستمدار معروف فرانسوی را با اندکی اصلاح تکرار کرد : بدتر از یک جنایت جنگی است ، اشتباهی فاحش است .
، دو اهود – باراک واولمرت – ماه ها پیش محاصره ای را بر نوار غزه تحمیل کردند، و به آن مباهات می کردند.اخیرا آنها دام مرگبار خود را محکم تر نیز کرده اند، آنچنان که به سختی می تواند چیزی به داخل نوارغزه وارد شود. انها محاصره را هفته گذشته ، مطلق کردند- نه غذا، نه دارو. وقتی هم که ارسال سوخت را متوقف کردند محاصره به اوج خود رسید.منطقه وسیعی از غزه در خاموشی فرو رفت محفظه های مخصوص نگهداری کودکان زودرس ، وسایل دیالیز، پمپ های آب و فاضلاب خاموش شد و صدها هزار نفر در سرمای طاقت فرسا بدون وسایل گرمایش ، بدون امکان پخت وپز، در گرسنگی باقی ماندند.
شبکه الجزیره بارها و بارها تصاویر را در خانه های میلیون ها نفر در جهان عرب منتشر کرد.ایستگاه های تلویزیونی هم در سراسر جهان آنها را به نمایش گذاشتند. از کازابلانکا تا امان اعتراضات خشم الود توده ای به راه افتاد و سران رژیم های عربی را به وحشت انداخت. حسنی مبارک با وحشت زدگی به اهود باراک زنگ زد. باراک همان شب ، دست کم مجبور به لغو موقت محاصره سوخت که صبح همان روز تحمیل کرده بود شد. به غیر ازآن (لغوموقت محاصره سوخت)، محاصره به قوت خود باقی بود.
تصور رفتاری بسیار احمقانه دشوار است.
* * *
دلایل ارائه شده برای گرسنگی دادن و منجمد کردن یک و نیم میلیون انسان ، متمرکز شده در زمینی به مساحت 365 کیلومتر مربع ، ادامه تیراندازی به شهرک سدروت و روستاهای اطراف عنوان شده است .
این دلیل ، به دقت گزینش شده است . این دلیل بخش قدیمی و فقیر نشین مردم اسرائیل را متحد می کند.و نوک حمله انتقاد سازمان ملل و کشورهای جهان را کند می سازد ، که در غیر این صورت می توانسته اند آشکارا علیه تنبیه جمعی که بی شک ، جنایتی جنگی زیر لوای قوانین بین المللی است سخن گفته باشند
تصویر روشنی به جهان ارائه شده است: رژیم ترور حماس در غزه ، موشک ها را به سوی شهروندان بیگناه اسرائیل رها می سازد. هیچ دولتی در جهان نمی تواند بمباران شهروندانش را از آن سوی مرز تحمل نماید. ارتش اسرائیل پاسخ نظامی برای موشک های قصام پیدا نکرده است . از این رو غیر از اعمال چنین فشارهای سنگینی بر جمعیت غزه برای آماده کردن آن ها به قیام علیه حماس و وادار کردن انها به توقف موشک باران راه دیگری وجود ندارد.
روزی که کار برق غزه متوقف شد، ناظر ین نظامی ما عرش را سیر می کردند : تنها دو موشک قصام از نوار پرتاب شده بود.پس ( این ترفند ) موثر است ! اهود باراک نابغه است !
اما روز بعد ، 17 قصام فرود آمد، و شادی ها تبخیر شد. سیاستمداران و ژنرال ها ( به اصطلاح) عقلشان را از دست داده بودند: سیاست مداری پیشنهاد کرد " دیوانه وار تر از آن ها رفتار کنیم " دیگری پیشنهاد نمود " مناطق شهری غزه را یدون هیچ تمایزی برای هر قصام پرتاب شده گلوله باران کنیم " پرفسور معروفی ( که اندکی دیوانه تشریف دارد ) پیشنهاد عملی کردن " شر نهایی " را مطرح کرد.
سناریو دولت تکرار یک جنگ دوم لبنان بود(مقتضی است که گزارشی در باره آن در چند روز آینده منتشر گردد). در آن زمان بهانه اسارت دو سرباز اسرائیلی از سوی حزب الله بود، و درحال حاضر، آتش گشودن حماس به شهرک ها و روستاهای مرزی اسرائیل دست آویز است. در آن زمان دولت با عجله تصمیم به آغاز جنگ گرفت ، و امروز دولت با عجله تصمیم تحمیل محاصره کامل را اتخاذ کرد. دولت در آنزمان دستور بمباران سنگین مردم عادی را در راستای وادار کردن مردم به تحت فشار قرار دادن حزب الله صادر کرد، وامروزدولت به ایجاد میصیبت شدید برای مردم عادی در راستای وادار کردن آنها به تحت فشار قرار دادن حماس تصمیم گرفته است.
نتیجه در هر دو مورد مشابه بود:مردم لبنان نه تنها بر علیه حزب الله قیام نکردند،بلکه برعکس مردم تمام مذاهب پشت سر سازمان شیعه متحد شدند.حسن نصرالله به قهرمان تمام جهان عرب تبدیل شد. و امروز هم مردم پشت سر حماس متحد هستند و محمود عباس را به همدستی با دشمن متهم می کنند.مادری که غذایی برای فرزندان خود ندارد اسماعیل هنیه را نفرین نمی کند، بلکه اولمرت ، عباس و مبارک را نفرین می کند.
* * *
با ملاحظه این که مدارا کردن با عذاب ساکنین سدروت که پیوسته زیر آتشند غیر ممکن است آیا چه باید کرد؟
آنچه از افکار عمومی پوشانده می شود آن است که شلیک موشک های قصام از همین فردا صبح می توانند متوقف شوند.
چند ماه قبل حماس پیشنهاد آتش بس کرد. این پیشنهاد این هفته نیز تکرار شد.
معنای آتش بس از نظر حماس عبارت از این است که فلسطینیان شلیک قصام و توپ های خمپاره را متوقف خواهند کرد، و اسرائیل تهاجمات به داخل غزه، ترور های " هدفمند " و محاصره را متوقف خواهد کرد.
چرا دولت ما از این پیشنهاد استقبال نمی کند؟
ساده است : برای اجرای چنین معامله ای ، ما باید مستقیما یا غیر مستقیم با حماس گفتگو کنیم.و این با صراحت همان چیزی است که دولت از انجام آن طفره می رود.
چرا؟ باز هم ساده است :سدروت تنها بهانه است – مثل دو سرباز اسیر که همگی بهانه ای برای چیزهای دیگر بود.هدف واقعی تمام فعالیت ها سرنگونی رژیم حماس در غزه و جلوگیری از اعمال کنترل حماس بر کرانه شرقی است.
به زبان ساده و بی پرده : دولت سرنوشت جمعیت سدروت را در مسلخ اصلی بی فایده قربانی می کند. برای دولت تحریم حماس بسیار مهم تر است -چون در حال حاضر حماس نوک حمله مقاومت فلسطینی ها است – تا پایان دادن به مشقت مردم سدروت. تمام رسانه ها نیز با این بهانه همدستی می کنند.
* * *
پیش از این گفته می شد که نوشتن طنز در کشور ما خطرناک است –چون اغلب طنز ها واقعیت پیدا می کنند.برخی از خوانندگان ممکن است مقاله طنزی را که من ماه ها پیش نوشته ام بیاد بیاورند.من در آن مقاله موقعیت غزه را بعنوان آزمایشگاه علمی طراحی شده برای پی بردن به میزان طاقت افراد ، در هنگام گرسنگی دادن به مردم عادی و تبدیل زندگی آنها به جهنم ، قبل از آن که دست های شان را به علامت تسلیم بلند کنند شرح دادم.
این هفته ، طنز به سیاست رسمی تبدیل شد.مفسر ین محترم به وضوح اظهار می کنند که اهود باراک و سران ارتش براساس قاعده "آزمون و خطا " مشغول کار هستند و روش های خود را به طور روزانه متناسب با نتایج به دست آمده تغییر می دهند.آنها ارسال سوخت به غزه را متوقف کردند،تا مشاهده کنند که این امر چه تاثیری دارد و زمانی که مشاهده کردند عکس العمل بین المللی بسیار منفی است عقب نشینی کردند. آنها حمل دارو را برای مشاهده چگونگی تاثیر ان متوقف کردند و غیره. هدف علمی وسایل را توجیه می کند.
مسئول آزمایش اهود باراک وزیر دفاع است ، مردی که ایده های بسیار و تردید اندکی دارد، مردی که تمام تمایل مغز او اساسا غیر انسانی است . او در حال حاضر ، شاید خطرناک ترین فرد در اسرائیل است ، خطرناک تر از اهود اولمرت و بنیامین ناتانیاهو، خطرناک برای عین هستی اسرائیل در درازمدت.
مرد مسئول اجرا رئیس ستاد ارتش است. ما این هفته شانس شنیدن گفتگو های دو تن از اسلاف او ، ژنرال موشه یالون و شائول موفازرا با فضل فروشی های پر طمزاق روشنفکرانه دریک گردهمایی داشتیم. هردو کشف کرده بودند دیدگاه هایی دارند که آنهارا جایی بین منتهی الیه راست وراست افراطی قرار می دهد. هر دو مغز ابتدایی ترساننده ای دارند.لازم نیست درباره اخلاق وکیفیت روشنفکرانه چانشین بلافصل آنها دان هالوتز کلمه ای هدر دهیم. آگر آنها صدای سه آخرین روسای ستاد ارتش بودند ، درباره رئیس حاضر چه بگوییم که حتی به شفافیت آنها نمی تواند سخن بگوید؟آیا این به معنای افتادن سیب های بیشتری از درخت است؟
تا سه روز پیش، ژنرال ها عقیده داشتند که آزمایش موفقیت آمیز بود. بدبختی نوار غزه به اوج خود رسیده است. صدها هزار نفر با گرسنگی واقعی تهدید می شوند.رئیس صلح بانان سازمان ملل نسبت به یک فاجعه انسانی قریب الوقوع هشدار می داد.تنها ثروتمندان می توانستند ماشین هایشان را برانند ، خانه هایشان را گرم وشکمشان را سیر کنند.جهان به پا خاست واعتراض جمعی خودرا به حرکت در آورد. رهبران کشورهای عربی عبارات توخالی همدردی را بدون بلند کردن انگشتی به صدا درآوردند.
باراک ، که توانایی ریاضی دارد، می تواند زمانی را که در نهایت مردم سقوط می کنند محاسبه نماید .
* * *
و پس از ان چیزهایی رخ داد که هیچ یک از آنان پیش بینی نمی کردند، بر خلاف این حقیقت که آن چیزها در روی زمین حوادثی بسیار قابل پیش بینی بودند
وقتی که یک نفر یک و نیم میلیون مردم را زیر فشار چراغ خوراک پزی قرار می دهد و مدام شعله حرارت را بالا می برد ، انفجار آن حتمی خواهد بود . این همان چیزی بود که در مرز غزه – مصر رخ داد.
در ابتدا انفجار کوچکی بود . انبوه جمعیت به دروازه یورش برد، مردان پلیس مصر آتش گشودند و ده ها نفر زخمی شدند. این تیر اندازی یک هشدار بود.
روز بعد حمله بزرگی شد.رزمندگان فلسطینی دیوار رااز چند جا سوراخ کردند. صد ها هزار نفر ورشکسته به سرزمین مصر وارد شدند و نفس عمیقی کشیدند. محاصره شکسته بود.
مبارک حتی قبل از آن حادثه ، در موقعیت دشواری قرار داشت .صد ها میلیون عرب و یک میلیارد مسلمان، شاهد بودند که ارتش اسرائیل چگونه نوار غزه را از سه جهت : شمال، شرق و دریا مسدود می کرد.چهارمین جهت محاصره از سوی ارتش مصر تدارک شده بود.
رئیس جمهور مصر که مدعی رهبری جهان عرب است ، بعنوان همدست عملیات غیر انسانی به اجرا در آمده از سوی دشمن ستمگر در راستای کسب مرحمت ( و پول) از آمریکاییان ملاحظه می شد . اخوان المسلمین دشمنان داخلی او، ،از این موقعیت برای تحقیر او در چشم مردم خود او استفاده می کردند.
تردید وجود دارد که مبارک می توانست در این موقعیت دوام بیاورد. اما توده های فلسطینی زمانی که او به اتخاذ تصمیم نیاز داشت به او کمک کردند.آنها به جای مبارک تصمیم گرفتند.آنها همانند موج سو نامی ( همه چیز را ) درهم شکستند. حالا مبارک مجبور بود برای سر فرود آوردن دربرابرخواست اسرائیل برای تحمیل مجدد محاصره بر برادران عرب خود تصمیم بگیرد.
اما درباره آزمایش باراک چه؟ قدم بعدی چیست؟ گزینه ها اندکند:
الف: اشغال مجدد غزه . ارتش مثل ایده نیست. ارتش درک می کند که این امر هزاران سرباز را در معرض یک جنگ بی رحم چریکی قرار می دهد که ممکن است به هیچ یک از انتفاضه قبلی شبیه نباشد .
ب: سخت تر کردن مجدد حلقه محاصره و اعمال نهایت فشار بر مبارک ، از جمله استفاده از نفوذ اسرائیل در کنگره امریکا برای محروم کردن مبارک از میلیاردها دلاری که او هرساله برای نیروهای مسلح خود دریافت می کند.
ج: تبدیل لعنت به برکت ، با واگذاری نوار غزه به مبارک ، با این ادعا که این واگذاری هدف پنهان مبارک در تمام طول زمان بود. ( در این صورت ) مصر باید امنیت اسرائیل را تامین نماید، از پرتاب موشک های قصام جلو گیری نماید و سربازان خود را در معرض جنگ چریکی فلسطینیان قراردهد – اسرائیل زمانی چنین اندیشید ،که از بار سنگین این منطقه تهی و فقیر رها بود ، و بعد ازآن بود که زیر بنا توسط اشغالگران اسرائیلی ویران شده بود. شاید مبارک مایل باشد بگوید: خیلی ممنون ، اما تشکر نمی کند
محاصره حیوانی یک جنایت جنگی بود. و بدتر آن که این محاصره اشتباهی احمقانه بود.
January 26 / 27, 2008
منبع: counterpunch
http://www.counterpunch.org/avnery01272008.html
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر