طفل را در بتن مادر می کشید
خون مردم ریختن را بس کنید
خون مردم ریختن را بس کنید
ترک نفس خاکی نا کس کنید
ای کشیده نام انسان را به گند
ای کشیده نام انسان را به گند
قیمت خون خلایق چند ؟ چند؟
صلح تنها واژه ای لای کتاب
صلح تنها واژه ای لای کتاب
اعتبار زیستن در یک حباب
صلح یعنی باج دادن خم شدن
صلح یعنی باج دادن خم شدن
آب رفتن برده بودن کم شدن
صلح معنای خود از کف داده است
صلح معنای خود از کف داده است
حق مطلب از قلم افتاده است
کاش می شد مرز را بر می داشتیم
کاش می شد مرز را بر می داشتیم
پادگانها را قلم می کا شتیم
کاش سربازان معلم می شدند
کاش سربازان معلم می شدند
آن گدایان هم منعم می شدند
کودکان جنگ با دلهای پاک
کودکان جنگ با دلهای پاک
نعش مادرهایشان بر روی خاک
گر مسلمان نیستی آزاده باش
گر مسلمان نیستی آزاده باش
گر بزرگی اندکی افتاده باش
دوره قابیلیان بر سر آمده
دوره قابیلیان بر سر آمده
نهضت شمشیر آخر آمده
گر مسلمان گر مسیحی گر یهود
گر مسلمان گر مسیحی گر یهود
آدمی باشید مذهب هر چه بود
شعر از : دکتر شاهکار بینش پژوه
شعر از : دکتر شاهکار بینش پژوه
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر