نخستین فستیوال بین المللی شعر صلح ( در تالار ناصری خانه ی هنرمندان ) با خیرمقدم و شعری از سیمین بهبهانی توسط مجری برنامه گشایش یافت . این فستیوال به همت خانم ری را عباسی شاعر و نویسنده , بدون هیچ گونه حمایتی و تنها با همراهی هیئت داوران و ادب دوستان و هنرمندان صلح دوست ازدوسال پیش شروع به کار کرد . اعضای هیئت داوران آقایان: جواد مجابی , شمس لنگرودی و اقبال معتضدی ودر بخش خارجی آقای احمد پوری بودند . که صمیمانه شعرها را بررسی کرده و ازمیان آنها هفت اثر از هفت شاعر به مرحله نهایی راه یافت. شاعران برگزیده جشنواره شعرصلح اعلام می شوند.
در ابتدا، مجری جشنواره خانم نیک سیرتی از خانم عباسی دعوت کردند که توضیحی درباره ی روند برگزاری فستیوال بدهند. خانم عباسی با لحن صمیمی از رویای عزیزی که داشتند سخن گفت : دوساله در خلوت خودم با شما حرف می زنم , می خندم , اشک می ریزم همه ی شما را انگار قبلا دیده ام ، ازبوی صلح درشعرها ی تان لذت می برم .دوساله که درگیر شعرهای جهان هستم. این پیوند خجسته ایست که ادبیات ایران و جهان زبان مشترک صلح دارند .به دلیل مشکلات ریه و خستگی اجازه بدهید که شعری برایتان بخوانم و بعد نکاتی که مربوط به این اتفاق که واقعا دوستش دارم و رویای واقعی من است با شما درمیان بگذارم .
بعد از خواندن شعری که مربط به دوران زندگیش در اردوگاه در دوره جنگ عراق با ایران بود ، با تشویق حاضرین روبرو گردید .عباسی با سرفصل کوتاهی از یک شعر توضیح کوچکی درمورد این کار داد:
تو اگر خواب خودت بودی / حرفی نبود
تو بیداری جهان را / خواب می بینی
- من اعتراف می کنم که از جنگ کودکانه می ترسم و هیچ خشونتی را نمی توانم تحمل کنم .من به صلح , به شعر و به شما پناه آورده ام . اگر با دوچرخه ای راه می افتادم و برای انتقال پیام صلح اقدامی می کردم در برابر صلح و در برابر توحش جنگ در بازگشت به خویش تنها بودم , اکنون تاریخ شعر ایران در کنار شعر جهان، صلح را فرا می خواند . وقتی از نزول انسان ترسیدم به این حقیقت دست یافتم که شعر صلح با تمدن بشر آمیخته است و می تواند با قدرت و صلابت برعلیه جنگ و شعار جنگ قیام کند. مثل دیوانه ای درخویش , به مقایسه ی دوعنصر متضاد و متفاوت پرداختم . گلوله و شعر. تاثیر آن بر جان آدمی ! یک گلوله به جان , و یک شعر به جان ِآدمی . اگرسرعت نشستن هردو را د ر جان آدمی یکی بدانیم
یکی جان ستان است و دیگری جان بخش . یک گلوله حیات یک نفر را به پایان می رساند . یک شعرخوب یک دوره ازحیات آدمی را نجات می بخشد. من شعر صلح را معشوق همیشگی عدالت و آزادی می دانم. اگرزندگی روزمره انسان ازاین مفاهیم خالی شود انسان برای همیشه اعتبارش را ازدست خواهد داد. برای مقابله با فراموشی و ترس از بی اعتبار شدن کرامت انسانی با دستی خالی ، خالی تر ازکف دست . بدون حمایت مادی ومعنوی ازسوی سازمان یا نهادی , تنها به مدد دوستان نزدیک و خانواده ی صبورم و درخواستِ کمک ازاساتید مترجم وهیئت داوران که افتخاری برای صلح بوده اند, نخستین دوسالانه فستیوال بین المللی صلح بنا نهاده شد. من معتقدم در سرزمینی که همه تماشاگرند, همه مقصرند. اکنون ازشما می خواهم برای صلح و ارزش انسان لحظه ای بپا خیزید و به جای سکوت دست بزنید و به رویاها امیدواری بدهید که دوستشان داریم, برایشان زحمت می کشیم و باصدای دست زدن های مان درهمین سالن کوچک اجازه می دهیم در ذهن دیگری , انسان دیگری بیدار شود و طرحی نو در اندازد. برخیزیم شادمانه دست بزنیم و بی هراس , بی هراس بر علیه جنگ و خشونت در دنیا اعتراض خود را اینچنین اعلام داریم .
جمعیت به پاخاستند و دستها را بالای سر بردند همراه خانم عباسی کف زدند واعتراض خود را علیه جنگ وخشونت اعلام کردند .
بعد ازخواندن شعری از" سات –گی – توگه " شاعرژاپنی به نام "مقدمه ای برآوازهای هیروشیما" با ترجمه آقای اسدلله امرایی توسط مجری برنامه,خوانده شد و سپس یک قطعه موسیقی اجرا شد.که گروه موسیقی را آقایان حسام سبزیان , سجاد رسولی , میثم ستایش و سروش خضرایی تشکیل می دادند.
و سپس سخنرانیآقای دکتر جواد مجابی بود. دکتر مجابی با شعری از حافظ صحبت خودرا آغاز کرد:
شکر آن را که میان من و او صلح افتاد قدسیان رقص کنان ساغر شکرانه زدند
دکتر مجابی ادامه داند: " احتمالا ساغر شکرانه بسیار کیف آور بوده و درواقع تاوان صلح بوده . به گمان من غلبه و قدرت امرمشترکی بین حیوان و انسان است . چندان انسانی نیست ولی همواره با انسان است و دنیای انسان را کدر می کند. در دنیایی که تاریخ برای ما حکایت می کند و ما در آن زندگی می کنیم همواره خشونت یکی از غرایز نیرومند انسانی است که رابطه بین آدمها با یکدیگر , رابطه بین اقوام و ملت, همینطور کشورها و قاره ها را به نوعی تیرگی و ناامنی کشانده. درحالیکه صلح همواره یک تنفس کوتاه بین جنگهای طولانی بوده اما درمتن جنگها هم آرزو می شده . ریتسوس در یکی از شعرهایش که من فقط مضمونش را می گویم , می گوید :"ما از درشتخویی و سخنان بلند خسته شدیم هنگام آنست که آرام و دوستانه سخن بگوییم". این آرزوی هر اندیشمندی است که دوست دارد در یک ارتباط فرهنگی و انسانی با دیگران روابط این دنیا را تنظیم بکند.ما درمرزهای خودمان هستیم , مرزهای خودنگری ها و خودپسندی هامان , در قاب تعصب هامان , در چاچوب حرص و ستم که در ما و برماست و همواره این چارچوب و قاب باعث انکار دیگران می شود و دیگران هم به انکار ما برمی خیزند. جنگهای پایان ناپذیر همواره بر را بطه و تفوق بر دیگران تدارک می شود , برای اینکه هیچکس برآنچه دارد قناعت نمی کند . اما صلح کجاست ؟ صلح همواره دور از دسترس است . در دنیایی که ما در ان زندگی می کنیم , رسانه ها پراز حکایت خشونت است . فیلم های که می بینیم , بازی های کامپیوتری که در ان دایره ای رسم می شود و کودکان و نوجوانان با اشاره سرانگشتی خانه ای , شهری , اردوگاهی را ویران می کند و صدها زندگی ازبین می رود. درواقع ما از کودکان معصوممان سربازهای آینده را پدید می آوریم و این به عنوان درسی فراگیر درذهن آنها در هر جای دنیا تکرار می شود : بکش تا کشته نشوی . این حس شوم غلبه بر دیگری با نصایح اخلاقی یا پیام های زیبا درمان نمی شود. آنچه که خیلی اهمیت دارد این است که ما زمینه ای برای صلح پدید آوریم که آن زمینه طبیعتا آزادی است , دمکراسی است , توسعه است , توسعه پایدارو رهایی انسان ا ز تعصبات و خودبینی هاست و تا این شرایط اقتصادی و فرهنگی پدید نیاند نصیحت های ما برباد است . اگر موثر بود تا به حال باید درطی این چند هزارسال نصایح کارگر می افتاد .اتفاق خوشایندی در نیمه دوم قرن بیستم افتاد. چیزی که که قبلا سابقه نداشت , همزیستی مسالمت آمیز. که گرچه اصطلاحی سیاسی است ولی به گمان من از مرزهای سیاست فراتر می رود. ما یاد گرفتیم دستکم در زمینه ی نظریه همدیگر را در کنار هم تحمل کنیم و این را به تدریج یاد بگیریم . کوششهای فراوانی شده که این همزیستی در این 50, 60 سال به عنوان یک الگوی زندگی مطرح شود . اما شاید با توجه به تاریخی از جنگ و خشونت و غلبه هنوز زود است اما به هرحا ل ماباید به سازگاری و همزیستی با هم بیندیشیم و همه در حد خودمان کوشش کنیم که زمینه های این همزیستی را پدید بیاوریم .
سیاست مداران غالبا به زبان ازصلح می گویند و درعمل از جنگ حمایت می کنند . مصلحان , فیلسوفان , ادبا هستند که بیشتر از صلح سخن می گویند . مخصوصا در زمینه ی هنر و ادبیات صلح همواره یکی از مضامین اساسی فرهنگها بوده و به دلیل اینکه ادیبان به معنویتی وابسته هستند که نمی خواهند از آن به قدرت برسند طبیعتا در عالم معنویت بیشتر به صلح وفادار می مانند. هنر زبان صلح است , شعر زبان صلح است . صلح هنری زیباست که انسان آرزو می کند ولی تاحال دریک آرزو باقی مانده است . به صورت یک آرمان دنبال می شود , به صورت یک آرزو در سرها می گردد اما تحقق آن به چیزی قراتر از امکانات ما وابسته است .ما در شعر ایران همواره به صلح اندیشیده ایم . ما ملتی عموما صلح جو و آرامش طلب هستیم و این در ذات فرهنگی ماست . حتی وقتی که انقلابی می شود تعداد تلفات آن انقدر اندک است که نشان می دهد که این مردم چقدر مسئله زندگی را بر مرگ ترجیح می دهند و صلح را بر جنگ . اما ما نمی توانیم به عنوان هنرمند , ادیب و به عنوان روشنفکر نسبت به مسئله صلح , محیط زیست , و ضعیت مهاجران و تبعیدیان , زندانیان و مسائلی از این قبیل بی اعتنا باشیم و فکر کنیم دیگران این کار را خواهند کرد . همه ی ما وظیفه داریم که درراه تحقق آرزوهای انسانی صادقانه بکوشیم , بدون اینکه دچار خودشیفتگی , شعار یا احساسات خام بشویم .من تصور می کنم با زمینه سازی برای صلح , صلح به ما نزدیکتر خواهد شد . آرزو دارم که روزی مادران ما بچه های خود را زیر آفتاب صلح بر چمن آزادی شیر بدهند و این بچه ها بدون خشونت و بدون خودخواهی بزرگ شوند .
سخنرانی دکتر مجابی در میان ابراز احساسات حاضرین در تالار خاتمه یافت . خانم گوینده از محمد امین شاعر عراقی که در زمینه ی ترجمه و ارسال شعرهای عربی همکاری دلسوزانه ای داشتند سپاسگزاری واز ایشان شعرزیبایی را خواند.
سپس ازآقای اقبال معتضدی عضو هیات داوران دعوت شد که بیانیه فستیوال راقرائت کنند:
با سلام و خوش آمد به شما عزیزان
جنگاوران مه آلود / با سپر و نیزه های بی جهت باز می گردند /در لابلای مقابر / چکمه هاشان
بر مفرغ وفولاد و استخوان فرود می آید / و تو / زخمهایم را به باران اشک می شویی ( شعر از اقبال معتضدی)
- ابتدا متنی کوتاه راکه به عنوان پایه و در ارتباط با چگونگی ارزشیابی و انتخاب شعرهای صلح , توسط هیئت داوران نوشته شده و بعد خلاصه ی گزارش انتخاب شعرهای برکزیده را خدمتتان ارائه می دهم . این متن برگرفته از دوکتاب "عشق , شعر, حکمت " ادگارمورن و" آرمانشهر" اثر فردریک روویون ترجمه ی عباس باقری است .
این تصور که می توان انسان را با صفت هوشمند یعنی موجودی منطقی و خردمند تعریف کرد , تصوری نه چندان منطقی و خردمندانه است . انسان دیوانه نیز هست . تاثیرات بی نهایت شدید , هیجان آلود, همراه با شیفتگی ها , خشم ها, فریادها, تغییرات ناگهانی خلق و خو از او سرمی زند. منبعی پایان ناپذیر از آشفته خیالی در خود دارد. قربانی های خونین را کاری پارسایانه می داند. اسطوره ها و خدایان تخیلی خویش را جسمانیت و موجودیت و قدرت می دهد.کانونی پایدار از آنچه یونانیان باستان بی رویه گی می نامیدند , در وجود اوست . دیوانگی انسان سرچشمه ی کین توزی , خشونت , توحش و کوردلی است اما بدون چنین آشفتگی های احساسی و بلند پروازی های تخیلی و بدون این دیوانگی ناممکن ها نیز شاید ممکن نشوند و آنگاه دیگر شاید جهشی , آقرینشی , اختراعی , عشقی , شعری , صلحی وجود نمی داشت .خاصه شعری که انسان در آن درستایش و تمنای صلح باشد . شعری که از مصیبت و فلاکت جنگ و ویرانی رها شده باشد و صلح و آرامش و شادی را بسراید. با وجود این ما نیازمندیم که انسان دیوانه را مهار کنیم تا بتوانیم اندیشه ای عقلانی , مستدل , انتقادی و پیچیده را به اجرا درآوریم . نیازمندیم چیزهای مرگبار, شیطانی و ابلهانه ای را که دیوانه در اختیار دارد در او از کار بیندازیم . به حکمت نیازمندیم که ما را به دوراندیشی , اعتدال , میانه روی , دل بستن فرا می خواند. حکمت شعر صلح دعوت ذهن و کلام ما به چشم اندازی زیباست که ما انسان – شاعر را از آتش درون , آتش نابود کننده ی جنگ دور می کند. وشاید بی تجربه ی دردها و مرارت های جنگ جذبه ها و اهمیت حیاتی صلح به کمال درک نمی شدند . شاعر صلح یک آرزومند عاشق است . او از آرمان بلند صلح و تمنای آرامش و تعادل سرشار است . او می سراید با صلح , برای صلح , در آرزوی صلح . عشق و شعر زاینده ی یکدیگرند و شاعر صلح سرودخوانی است عاشق با تعلق خاطری ژرف و کرانه ناپذیر برای جامعه ی بزرگ انسانی .
هنگامیکه شعرهای مشهور مجموعه ی "کیفرها " 1853 از ویکتورهوگو را دوباره باز خوانی می کنیم آن درست پس از کودتای دوم دسامبر 1851 که هوگو از پاریس گریخته بود و در تبعید به سر می برد , در قسمتی از یک شعربلند به نام "روزگاران" آینده , رویایی والا" چنین می سراید :
زمانهای آینده / رویای والا / مردمان دورازورطه ها / صحرای ملال انگیز طی شده است / پس از ماسه ها / چمن ها /
زمین همچون عروسی / و / انسان / چون دامادی / دیدگانی که گشوده می شوند ازهم / اینک / شاهد این رویای زیبایند / که روزگاری واقعیت می یابد / زیرا که گذشته نفرت نام دارد / و نام آینده عشق است / اوه بنگرید / شب سپری می شود / بر جهانی که رهایی می یابد / و سزارها و کاپه ها را به فراموشی می سپرد / و برملتهای رسیده به بلوغ / در لاجورد آسمان سکون / با لهای فراخ صلح گشوده می شوند / کینه ها زایل شده اند / در ژرفنای آسمان / دارد بزرگ می شود / درخشان می شود / عظیم و گلگون نزدیک می آید / ای جمهوری جهانی / اینک نقطه ای بیش نیستی / فردا خورشیدی خواهی بود
بر اساس آنچه در فراخوان اولیه از رسانه ها و اینترنت و برخی روزنامه ها با موضوع دعوت شاعران جهان به جشنواره شعر صلح اقدام و اعلام شده بود, مضمون آن بیانیه چنین بود --شعرصلح وابسته به انسان، فارغ از نژاد ،مذهب،جغرافیا وجنسیت است.وناگزیر یک سوی نگری به هریک از ا بعاد ؛پررنگ ویا کمرنگ نمایی آن نقضِ اصول وپیام ذاتی صلح است.
این اسقلال یکی از ویژگیها و ارکان مهم این حوزه ی انتخاب بود . برخی از کشورها که اسامی آنها در پوستر آمده ( شاید بیش از 16 , 17 کشور ) و از هر کشور چند شاعر و چندین شعر به دست ما رسید . ترجمه های انگلیسی را ,جناب آقای اسدلله امرایی وخانم فانوس بهادروند و دوستان دیگری زحمت کشیدند و بخش عربی را آقای دکتر عبدالحسین فرزاد و محمدالاامین و یک یا چند شعر ایتالیایی را هم دکتر ترانه یلدا وخانم جوادی فر ترجمه کردند. چند شعر آلمانی توسط توسط مترجم آقای علی عبدالهی و ...تمامی این آثار از طریق دبیر جشنواره خانم عباسی به داوران رسید . آنها را خواندیم و با معیارهایی که از نگاه زیبایی شناختی شعر معطوف به موضوع محوری صلح بود انتخابهایی کردیم . هفت اثربرگزیده هستند که برترین آنها در واقع شعر اول برنده تندیس ِ صلح و شعر های بعدی نیز شعرهایی هستند که مورد سپاس , تقدیر,گزینش و انتخاب ویژه ی هیئت داوران قرارگرفته که امروز معرفی می شوند.
بعداز سخنرانی و خواندن متن بیانیه ی هیت داوران
گروه موسیقی ادامه دهنده فضای شاعرانه جشنواره بود . وبعد شعری از آقای عباس کیارستمی توسط مجری خوانده شد و سپس ازآقای شمس لنگرودی دعوت شد که بدون برنامه قبلی صحبتی برای حاضرین داشته باشند .
آقای لنگرودی از زحماتی که تماما بردوش خانم عباسی قرار داشت و پیگیری مثال زدنی ایشان که باعث به انجام رسیدن این کار بزرگ شده بود سخن گفتند و همچنین نبود زمینه های عینی صلح که استقرار آن را دور از دسترس می کند. آقای لنگرودی نکته جالب توجهی را مطرح کردند : مدتی که ما شعرها را بررسی می کردیم , می دیدیم که اکثر شعرها برای صلح فرستاده شده ولی همه ی آنها درباره ی جنگ است وانتخاب شعری که مشخصا برای صلح باشد خیلی سخت بود .برای اینکه هنرمند آنتن جامعه است و هرچیز که می گیرد جنگ است . صلح را باید خودش آرزو کند. ما اغماض می کردیم که وقتی که درباره جنگ می گوید حتما منظورش صلح است و آنرا هم انتخاب می کردیم .
آقای لنگرودی شعری خواندند که توضیح دادند سالهایی دور برای خواهرشان با نام جمیله گفته بودند و تشایه اسمی جمیله (جمیله بوپاشا) دردسر ساز شده بود.
بعد از خواندن شعری بسیار تاثیربرانگیز
شعری از آقای الیاس علوی از کشور جنگ های پایان ناپذیر, افغانستان خوانده شد
آقای احمد پوری دعوت شدند که بعضی ازاشعار را دو زبان بخوانند..
شعری از " گری شوارتزینگر" با نام "لانسن " ( تنها ) .وچند شعر دیگر را خواندند
خانم مجری از آقای علی عبدللهی شعری را به نام " پرچم سفید " خواندند و متذکر شدند که آقای عبدللهی شاعر ومترجم زبان آلمانی نیز بوده اند. شعر"بی نام " از خانم "سودابه بابا گپ " خوانده شد .این خانم شاعر و کارگردان نیز در سی چهارمین کنگره بین المللی نویسندگان وشاعران بلگراد دعوت داشتند ، و فراخوان این جشنواره را که به پنج زبان تهیه شده بود بین شرکت کننده گان توزیع ودر تمام مدت به این مجموعه کمک کرده اند . ازلطف ایشان قدر دانی شد .
پس از تقدیر و تشکر از همکاری کسانی که به برگزاری این جشنواره کمک کرده بودند ، هنئت داوران روی سن آمدند . و متن لوح تقدیر خوانده شد .... متن توسط دکتر مجابی وترجمه آقای پوری نوشته شده بود .
خانم عباسی ضمن تاکید که برگزیدگان جشنواره اول و آخر ندارند. وبرای نشان ، تندیسی برای بهترین شعر درنظرگرفته شده ازتمامی شرکت کنندگان تشکر کرد
* آقای آرش نصرت اللهی اولین شاعری که به روی سن فراخوانده شد و شعر" سپید سیاه" خود را خواند.
* آقای بابک بهاری نفر بعدی بودند : با سلام به همه ی عزیزان و بزرگواران . من سپاس ویژه ای می کنم نسبت به داوران که شعر را نشانه گرفتند , از طرفی هم صلح را نشانه رفتند همانگونه که همیشه جنگ ما را نشانه می رود. ما درسرزمینی هستیم که متاسفانه گاهی اوقات دستی ناشناس بر دوش ما گذاشته می شود و ما با وحشت به عقب برمی گردیم . امیدوارم روزی باشد که دستی ناشناس روی شانه ی ما قرار گیرد و ما با خوشحالی او را در آغوش بگیریم .
* آقای عبدالعظیم فنجان شاعر عراقی برگزیده ی بعدی بودند که شعر ایشان را آقای پوری به نام " قصه ی عشق " خواندند.
آقای واهه آرمن یکی دیگر از شاعران برگزیده از ارامنه ایران بود .که خانم عباسی از حضور ایشان با وجود شرایط خاصشان تشریف آورده بودند , تشکر کرد
* خانم الیویا آگوستینی شاعر جوانی از کشورایتالیا بود که با وجودی که بسیار علاقمند به حضور در جشنواره بودند متاسفانه فقط توانستند پیام تلقنی بدهند و شعرشان ازطریق تلفن برای حاضرین پخش شد که آقای پوری متن فارسی آن را خواندند.خانم الیویا آگوستینی به سه زبان شعر برای جشنواره فرستاده بودند که شعر ایتالیایی ایشان جزء برگزیده های جشنواره بود.
* آقای رسول یونان بود از ایران , که نخست یک شعراز آقای واهه آرمن خواندند وسپس شعر خودشان را خواندند .
* آقای پیترتابیت جونز از انگلستان ، برنده تندیس نخستین جشنواره بین المللی شدند. وتندیس تاآن لحظه رونمایی نشده بود . آقای پوری شعر ایشان را به زبان انگلیسی و فارسی خواندند و سپس پیام آقای جونز توسط خانم ساناز کاویانی قرائت شد . آثار اقای پیتر تابیت جونز به سی زبان تاکنون ترجمه شده است
پیام جونز :
من پیتر جونز شاعری اهل ولز ، درکشور کوچکی در بریتانیا ، بسیار مفتخرم که عضوی از این جشنواره هستم . اتفاقاتی از این دست بسیار مهم هستند . من همیشه به جمله ی جان لنون اعتقاد دارم که "می توانی بگویی من خیالبافم اما تنها خیالباف دنیا نیستم! " ما شرکت کنندگان در این جشنواره بر این باور زندگی می کنیم .من تا آخر عمرم می گویم که به صلح معتقدم . برای خودمان , برای بچه ها و نوه هایمان و برای نسلهای آینده .
از صمیم قلب سپاسگزارم .واین افتخار، فروتنانه از آن من است . با بهترین آرزوها.
با تقدیم لوح های تقدیر به هیئت داوران و خانم سلیمان پور که به کمک آقای علی خرم همسر خانم عباسی سازنده ی تندیس جشنواره بودند , وسپاسگزاری از تمام کسانیکه که داوطلبانه به برگزاری این جشنواره کمک کردند .هییت داوران , مترجمان گرامی اقایان عبدالحسین فرزاد , محمد امین ، اسدالله امرایی , پیروز , علی عبداللهی , خانم ها : فانوس بهادروند ودکتر ترانه یلدا , خانم پریسا ساسانی روزنامه نگار, آیدا محصولی دربخش اینترنت وچند زبان خارجی (زبانهای آلمانی و انگلیسی) و ساناز کاویانی در بخش اینترنت (انگلیسی) , آقای عابدینی طراح پوستر جشنواره ,وکمکهای نقدی : خانم ها زهره معیینی - دکترربابه شیخ السلام - مهری شاه حسینی(شاعر) و مدیر نشر چشمه جناب آقای کیاییان و طراح لوح تقدیر آقای علیزاده قدر دانی شد.
مراسم در میان تشویق وابراز احساسات حضار به پایان رسید .درود بی پایان به خانم عباسی که کاری بزرگ را خستگی ناپذیر به سرانجام رساندند تا دریادها بماند. دستانی که برای صلح گشوده می شود با سبد مهربانی ها پر می شود.
تهیه گزارش: اکرم محقق
در ابتدا، مجری جشنواره خانم نیک سیرتی از خانم عباسی دعوت کردند که توضیحی درباره ی روند برگزاری فستیوال بدهند. خانم عباسی با لحن صمیمی از رویای عزیزی که داشتند سخن گفت : دوساله در خلوت خودم با شما حرف می زنم , می خندم , اشک می ریزم همه ی شما را انگار قبلا دیده ام ، ازبوی صلح درشعرها ی تان لذت می برم .دوساله که درگیر شعرهای جهان هستم. این پیوند خجسته ایست که ادبیات ایران و جهان زبان مشترک صلح دارند .به دلیل مشکلات ریه و خستگی اجازه بدهید که شعری برایتان بخوانم و بعد نکاتی که مربوط به این اتفاق که واقعا دوستش دارم و رویای واقعی من است با شما درمیان بگذارم .
بعد از خواندن شعری که مربط به دوران زندگیش در اردوگاه در دوره جنگ عراق با ایران بود ، با تشویق حاضرین روبرو گردید .عباسی با سرفصل کوتاهی از یک شعر توضیح کوچکی درمورد این کار داد:
تو اگر خواب خودت بودی / حرفی نبود
تو بیداری جهان را / خواب می بینی
- من اعتراف می کنم که از جنگ کودکانه می ترسم و هیچ خشونتی را نمی توانم تحمل کنم .من به صلح , به شعر و به شما پناه آورده ام . اگر با دوچرخه ای راه می افتادم و برای انتقال پیام صلح اقدامی می کردم در برابر صلح و در برابر توحش جنگ در بازگشت به خویش تنها بودم , اکنون تاریخ شعر ایران در کنار شعر جهان، صلح را فرا می خواند . وقتی از نزول انسان ترسیدم به این حقیقت دست یافتم که شعر صلح با تمدن بشر آمیخته است و می تواند با قدرت و صلابت برعلیه جنگ و شعار جنگ قیام کند. مثل دیوانه ای درخویش , به مقایسه ی دوعنصر متضاد و متفاوت پرداختم . گلوله و شعر. تاثیر آن بر جان آدمی ! یک گلوله به جان , و یک شعر به جان ِآدمی . اگرسرعت نشستن هردو را د ر جان آدمی یکی بدانیم
یکی جان ستان است و دیگری جان بخش . یک گلوله حیات یک نفر را به پایان می رساند . یک شعرخوب یک دوره ازحیات آدمی را نجات می بخشد. من شعر صلح را معشوق همیشگی عدالت و آزادی می دانم. اگرزندگی روزمره انسان ازاین مفاهیم خالی شود انسان برای همیشه اعتبارش را ازدست خواهد داد. برای مقابله با فراموشی و ترس از بی اعتبار شدن کرامت انسانی با دستی خالی ، خالی تر ازکف دست . بدون حمایت مادی ومعنوی ازسوی سازمان یا نهادی , تنها به مدد دوستان نزدیک و خانواده ی صبورم و درخواستِ کمک ازاساتید مترجم وهیئت داوران که افتخاری برای صلح بوده اند, نخستین دوسالانه فستیوال بین المللی صلح بنا نهاده شد. من معتقدم در سرزمینی که همه تماشاگرند, همه مقصرند. اکنون ازشما می خواهم برای صلح و ارزش انسان لحظه ای بپا خیزید و به جای سکوت دست بزنید و به رویاها امیدواری بدهید که دوستشان داریم, برایشان زحمت می کشیم و باصدای دست زدن های مان درهمین سالن کوچک اجازه می دهیم در ذهن دیگری , انسان دیگری بیدار شود و طرحی نو در اندازد. برخیزیم شادمانه دست بزنیم و بی هراس , بی هراس بر علیه جنگ و خشونت در دنیا اعتراض خود را اینچنین اعلام داریم .
جمعیت به پاخاستند و دستها را بالای سر بردند همراه خانم عباسی کف زدند واعتراض خود را علیه جنگ وخشونت اعلام کردند .
بعد ازخواندن شعری از" سات –گی – توگه " شاعرژاپنی به نام "مقدمه ای برآوازهای هیروشیما" با ترجمه آقای اسدلله امرایی توسط مجری برنامه,خوانده شد و سپس یک قطعه موسیقی اجرا شد.که گروه موسیقی را آقایان حسام سبزیان , سجاد رسولی , میثم ستایش و سروش خضرایی تشکیل می دادند.
و سپس سخنرانیآقای دکتر جواد مجابی بود. دکتر مجابی با شعری از حافظ صحبت خودرا آغاز کرد:
شکر آن را که میان من و او صلح افتاد قدسیان رقص کنان ساغر شکرانه زدند
دکتر مجابی ادامه داند: " احتمالا ساغر شکرانه بسیار کیف آور بوده و درواقع تاوان صلح بوده . به گمان من غلبه و قدرت امرمشترکی بین حیوان و انسان است . چندان انسانی نیست ولی همواره با انسان است و دنیای انسان را کدر می کند. در دنیایی که تاریخ برای ما حکایت می کند و ما در آن زندگی می کنیم همواره خشونت یکی از غرایز نیرومند انسانی است که رابطه بین آدمها با یکدیگر , رابطه بین اقوام و ملت, همینطور کشورها و قاره ها را به نوعی تیرگی و ناامنی کشانده. درحالیکه صلح همواره یک تنفس کوتاه بین جنگهای طولانی بوده اما درمتن جنگها هم آرزو می شده . ریتسوس در یکی از شعرهایش که من فقط مضمونش را می گویم , می گوید :"ما از درشتخویی و سخنان بلند خسته شدیم هنگام آنست که آرام و دوستانه سخن بگوییم". این آرزوی هر اندیشمندی است که دوست دارد در یک ارتباط فرهنگی و انسانی با دیگران روابط این دنیا را تنظیم بکند.ما درمرزهای خودمان هستیم , مرزهای خودنگری ها و خودپسندی هامان , در قاب تعصب هامان , در چاچوب حرص و ستم که در ما و برماست و همواره این چارچوب و قاب باعث انکار دیگران می شود و دیگران هم به انکار ما برمی خیزند. جنگهای پایان ناپذیر همواره بر را بطه و تفوق بر دیگران تدارک می شود , برای اینکه هیچکس برآنچه دارد قناعت نمی کند . اما صلح کجاست ؟ صلح همواره دور از دسترس است . در دنیایی که ما در ان زندگی می کنیم , رسانه ها پراز حکایت خشونت است . فیلم های که می بینیم , بازی های کامپیوتری که در ان دایره ای رسم می شود و کودکان و نوجوانان با اشاره سرانگشتی خانه ای , شهری , اردوگاهی را ویران می کند و صدها زندگی ازبین می رود. درواقع ما از کودکان معصوممان سربازهای آینده را پدید می آوریم و این به عنوان درسی فراگیر درذهن آنها در هر جای دنیا تکرار می شود : بکش تا کشته نشوی . این حس شوم غلبه بر دیگری با نصایح اخلاقی یا پیام های زیبا درمان نمی شود. آنچه که خیلی اهمیت دارد این است که ما زمینه ای برای صلح پدید آوریم که آن زمینه طبیعتا آزادی است , دمکراسی است , توسعه است , توسعه پایدارو رهایی انسان ا ز تعصبات و خودبینی هاست و تا این شرایط اقتصادی و فرهنگی پدید نیاند نصیحت های ما برباد است . اگر موثر بود تا به حال باید درطی این چند هزارسال نصایح کارگر می افتاد .اتفاق خوشایندی در نیمه دوم قرن بیستم افتاد. چیزی که که قبلا سابقه نداشت , همزیستی مسالمت آمیز. که گرچه اصطلاحی سیاسی است ولی به گمان من از مرزهای سیاست فراتر می رود. ما یاد گرفتیم دستکم در زمینه ی نظریه همدیگر را در کنار هم تحمل کنیم و این را به تدریج یاد بگیریم . کوششهای فراوانی شده که این همزیستی در این 50, 60 سال به عنوان یک الگوی زندگی مطرح شود . اما شاید با توجه به تاریخی از جنگ و خشونت و غلبه هنوز زود است اما به هرحا ل ماباید به سازگاری و همزیستی با هم بیندیشیم و همه در حد خودمان کوشش کنیم که زمینه های این همزیستی را پدید بیاوریم .
سیاست مداران غالبا به زبان ازصلح می گویند و درعمل از جنگ حمایت می کنند . مصلحان , فیلسوفان , ادبا هستند که بیشتر از صلح سخن می گویند . مخصوصا در زمینه ی هنر و ادبیات صلح همواره یکی از مضامین اساسی فرهنگها بوده و به دلیل اینکه ادیبان به معنویتی وابسته هستند که نمی خواهند از آن به قدرت برسند طبیعتا در عالم معنویت بیشتر به صلح وفادار می مانند. هنر زبان صلح است , شعر زبان صلح است . صلح هنری زیباست که انسان آرزو می کند ولی تاحال دریک آرزو باقی مانده است . به صورت یک آرمان دنبال می شود , به صورت یک آرزو در سرها می گردد اما تحقق آن به چیزی قراتر از امکانات ما وابسته است .ما در شعر ایران همواره به صلح اندیشیده ایم . ما ملتی عموما صلح جو و آرامش طلب هستیم و این در ذات فرهنگی ماست . حتی وقتی که انقلابی می شود تعداد تلفات آن انقدر اندک است که نشان می دهد که این مردم چقدر مسئله زندگی را بر مرگ ترجیح می دهند و صلح را بر جنگ . اما ما نمی توانیم به عنوان هنرمند , ادیب و به عنوان روشنفکر نسبت به مسئله صلح , محیط زیست , و ضعیت مهاجران و تبعیدیان , زندانیان و مسائلی از این قبیل بی اعتنا باشیم و فکر کنیم دیگران این کار را خواهند کرد . همه ی ما وظیفه داریم که درراه تحقق آرزوهای انسانی صادقانه بکوشیم , بدون اینکه دچار خودشیفتگی , شعار یا احساسات خام بشویم .من تصور می کنم با زمینه سازی برای صلح , صلح به ما نزدیکتر خواهد شد . آرزو دارم که روزی مادران ما بچه های خود را زیر آفتاب صلح بر چمن آزادی شیر بدهند و این بچه ها بدون خشونت و بدون خودخواهی بزرگ شوند .
سخنرانی دکتر مجابی در میان ابراز احساسات حاضرین در تالار خاتمه یافت . خانم گوینده از محمد امین شاعر عراقی که در زمینه ی ترجمه و ارسال شعرهای عربی همکاری دلسوزانه ای داشتند سپاسگزاری واز ایشان شعرزیبایی را خواند.
سپس ازآقای اقبال معتضدی عضو هیات داوران دعوت شد که بیانیه فستیوال راقرائت کنند:
با سلام و خوش آمد به شما عزیزان
جنگاوران مه آلود / با سپر و نیزه های بی جهت باز می گردند /در لابلای مقابر / چکمه هاشان
بر مفرغ وفولاد و استخوان فرود می آید / و تو / زخمهایم را به باران اشک می شویی ( شعر از اقبال معتضدی)
- ابتدا متنی کوتاه راکه به عنوان پایه و در ارتباط با چگونگی ارزشیابی و انتخاب شعرهای صلح , توسط هیئت داوران نوشته شده و بعد خلاصه ی گزارش انتخاب شعرهای برکزیده را خدمتتان ارائه می دهم . این متن برگرفته از دوکتاب "عشق , شعر, حکمت " ادگارمورن و" آرمانشهر" اثر فردریک روویون ترجمه ی عباس باقری است .
این تصور که می توان انسان را با صفت هوشمند یعنی موجودی منطقی و خردمند تعریف کرد , تصوری نه چندان منطقی و خردمندانه است . انسان دیوانه نیز هست . تاثیرات بی نهایت شدید , هیجان آلود, همراه با شیفتگی ها , خشم ها, فریادها, تغییرات ناگهانی خلق و خو از او سرمی زند. منبعی پایان ناپذیر از آشفته خیالی در خود دارد. قربانی های خونین را کاری پارسایانه می داند. اسطوره ها و خدایان تخیلی خویش را جسمانیت و موجودیت و قدرت می دهد.کانونی پایدار از آنچه یونانیان باستان بی رویه گی می نامیدند , در وجود اوست . دیوانگی انسان سرچشمه ی کین توزی , خشونت , توحش و کوردلی است اما بدون چنین آشفتگی های احساسی و بلند پروازی های تخیلی و بدون این دیوانگی ناممکن ها نیز شاید ممکن نشوند و آنگاه دیگر شاید جهشی , آقرینشی , اختراعی , عشقی , شعری , صلحی وجود نمی داشت .خاصه شعری که انسان در آن درستایش و تمنای صلح باشد . شعری که از مصیبت و فلاکت جنگ و ویرانی رها شده باشد و صلح و آرامش و شادی را بسراید. با وجود این ما نیازمندیم که انسان دیوانه را مهار کنیم تا بتوانیم اندیشه ای عقلانی , مستدل , انتقادی و پیچیده را به اجرا درآوریم . نیازمندیم چیزهای مرگبار, شیطانی و ابلهانه ای را که دیوانه در اختیار دارد در او از کار بیندازیم . به حکمت نیازمندیم که ما را به دوراندیشی , اعتدال , میانه روی , دل بستن فرا می خواند. حکمت شعر صلح دعوت ذهن و کلام ما به چشم اندازی زیباست که ما انسان – شاعر را از آتش درون , آتش نابود کننده ی جنگ دور می کند. وشاید بی تجربه ی دردها و مرارت های جنگ جذبه ها و اهمیت حیاتی صلح به کمال درک نمی شدند . شاعر صلح یک آرزومند عاشق است . او از آرمان بلند صلح و تمنای آرامش و تعادل سرشار است . او می سراید با صلح , برای صلح , در آرزوی صلح . عشق و شعر زاینده ی یکدیگرند و شاعر صلح سرودخوانی است عاشق با تعلق خاطری ژرف و کرانه ناپذیر برای جامعه ی بزرگ انسانی .
هنگامیکه شعرهای مشهور مجموعه ی "کیفرها " 1853 از ویکتورهوگو را دوباره باز خوانی می کنیم آن درست پس از کودتای دوم دسامبر 1851 که هوگو از پاریس گریخته بود و در تبعید به سر می برد , در قسمتی از یک شعربلند به نام "روزگاران" آینده , رویایی والا" چنین می سراید :
زمانهای آینده / رویای والا / مردمان دورازورطه ها / صحرای ملال انگیز طی شده است / پس از ماسه ها / چمن ها /
زمین همچون عروسی / و / انسان / چون دامادی / دیدگانی که گشوده می شوند ازهم / اینک / شاهد این رویای زیبایند / که روزگاری واقعیت می یابد / زیرا که گذشته نفرت نام دارد / و نام آینده عشق است / اوه بنگرید / شب سپری می شود / بر جهانی که رهایی می یابد / و سزارها و کاپه ها را به فراموشی می سپرد / و برملتهای رسیده به بلوغ / در لاجورد آسمان سکون / با لهای فراخ صلح گشوده می شوند / کینه ها زایل شده اند / در ژرفنای آسمان / دارد بزرگ می شود / درخشان می شود / عظیم و گلگون نزدیک می آید / ای جمهوری جهانی / اینک نقطه ای بیش نیستی / فردا خورشیدی خواهی بود
بر اساس آنچه در فراخوان اولیه از رسانه ها و اینترنت و برخی روزنامه ها با موضوع دعوت شاعران جهان به جشنواره شعر صلح اقدام و اعلام شده بود, مضمون آن بیانیه چنین بود --شعرصلح وابسته به انسان، فارغ از نژاد ،مذهب،جغرافیا وجنسیت است.وناگزیر یک سوی نگری به هریک از ا بعاد ؛پررنگ ویا کمرنگ نمایی آن نقضِ اصول وپیام ذاتی صلح است.
این اسقلال یکی از ویژگیها و ارکان مهم این حوزه ی انتخاب بود . برخی از کشورها که اسامی آنها در پوستر آمده ( شاید بیش از 16 , 17 کشور ) و از هر کشور چند شاعر و چندین شعر به دست ما رسید . ترجمه های انگلیسی را ,جناب آقای اسدلله امرایی وخانم فانوس بهادروند و دوستان دیگری زحمت کشیدند و بخش عربی را آقای دکتر عبدالحسین فرزاد و محمدالاامین و یک یا چند شعر ایتالیایی را هم دکتر ترانه یلدا وخانم جوادی فر ترجمه کردند. چند شعر آلمانی توسط توسط مترجم آقای علی عبدالهی و ...تمامی این آثار از طریق دبیر جشنواره خانم عباسی به داوران رسید . آنها را خواندیم و با معیارهایی که از نگاه زیبایی شناختی شعر معطوف به موضوع محوری صلح بود انتخابهایی کردیم . هفت اثربرگزیده هستند که برترین آنها در واقع شعر اول برنده تندیس ِ صلح و شعر های بعدی نیز شعرهایی هستند که مورد سپاس , تقدیر,گزینش و انتخاب ویژه ی هیئت داوران قرارگرفته که امروز معرفی می شوند.
بعداز سخنرانی و خواندن متن بیانیه ی هیت داوران
گروه موسیقی ادامه دهنده فضای شاعرانه جشنواره بود . وبعد شعری از آقای عباس کیارستمی توسط مجری خوانده شد و سپس ازآقای شمس لنگرودی دعوت شد که بدون برنامه قبلی صحبتی برای حاضرین داشته باشند .
آقای لنگرودی از زحماتی که تماما بردوش خانم عباسی قرار داشت و پیگیری مثال زدنی ایشان که باعث به انجام رسیدن این کار بزرگ شده بود سخن گفتند و همچنین نبود زمینه های عینی صلح که استقرار آن را دور از دسترس می کند. آقای لنگرودی نکته جالب توجهی را مطرح کردند : مدتی که ما شعرها را بررسی می کردیم , می دیدیم که اکثر شعرها برای صلح فرستاده شده ولی همه ی آنها درباره ی جنگ است وانتخاب شعری که مشخصا برای صلح باشد خیلی سخت بود .برای اینکه هنرمند آنتن جامعه است و هرچیز که می گیرد جنگ است . صلح را باید خودش آرزو کند. ما اغماض می کردیم که وقتی که درباره جنگ می گوید حتما منظورش صلح است و آنرا هم انتخاب می کردیم .
آقای لنگرودی شعری خواندند که توضیح دادند سالهایی دور برای خواهرشان با نام جمیله گفته بودند و تشایه اسمی جمیله (جمیله بوپاشا) دردسر ساز شده بود.
بعد از خواندن شعری بسیار تاثیربرانگیز
شعری از آقای الیاس علوی از کشور جنگ های پایان ناپذیر, افغانستان خوانده شد
آقای احمد پوری دعوت شدند که بعضی ازاشعار را دو زبان بخوانند..
شعری از " گری شوارتزینگر" با نام "لانسن " ( تنها ) .وچند شعر دیگر را خواندند
خانم مجری از آقای علی عبدللهی شعری را به نام " پرچم سفید " خواندند و متذکر شدند که آقای عبدللهی شاعر ومترجم زبان آلمانی نیز بوده اند. شعر"بی نام " از خانم "سودابه بابا گپ " خوانده شد .این خانم شاعر و کارگردان نیز در سی چهارمین کنگره بین المللی نویسندگان وشاعران بلگراد دعوت داشتند ، و فراخوان این جشنواره را که به پنج زبان تهیه شده بود بین شرکت کننده گان توزیع ودر تمام مدت به این مجموعه کمک کرده اند . ازلطف ایشان قدر دانی شد .
پس از تقدیر و تشکر از همکاری کسانی که به برگزاری این جشنواره کمک کرده بودند ، هنئت داوران روی سن آمدند . و متن لوح تقدیر خوانده شد .... متن توسط دکتر مجابی وترجمه آقای پوری نوشته شده بود .
خانم عباسی ضمن تاکید که برگزیدگان جشنواره اول و آخر ندارند. وبرای نشان ، تندیسی برای بهترین شعر درنظرگرفته شده ازتمامی شرکت کنندگان تشکر کرد
* آقای آرش نصرت اللهی اولین شاعری که به روی سن فراخوانده شد و شعر" سپید سیاه" خود را خواند.
* آقای بابک بهاری نفر بعدی بودند : با سلام به همه ی عزیزان و بزرگواران . من سپاس ویژه ای می کنم نسبت به داوران که شعر را نشانه گرفتند , از طرفی هم صلح را نشانه رفتند همانگونه که همیشه جنگ ما را نشانه می رود. ما درسرزمینی هستیم که متاسفانه گاهی اوقات دستی ناشناس بر دوش ما گذاشته می شود و ما با وحشت به عقب برمی گردیم . امیدوارم روزی باشد که دستی ناشناس روی شانه ی ما قرار گیرد و ما با خوشحالی او را در آغوش بگیریم .
* آقای عبدالعظیم فنجان شاعر عراقی برگزیده ی بعدی بودند که شعر ایشان را آقای پوری به نام " قصه ی عشق " خواندند.
آقای واهه آرمن یکی دیگر از شاعران برگزیده از ارامنه ایران بود .که خانم عباسی از حضور ایشان با وجود شرایط خاصشان تشریف آورده بودند , تشکر کرد
* خانم الیویا آگوستینی شاعر جوانی از کشورایتالیا بود که با وجودی که بسیار علاقمند به حضور در جشنواره بودند متاسفانه فقط توانستند پیام تلقنی بدهند و شعرشان ازطریق تلفن برای حاضرین پخش شد که آقای پوری متن فارسی آن را خواندند.خانم الیویا آگوستینی به سه زبان شعر برای جشنواره فرستاده بودند که شعر ایتالیایی ایشان جزء برگزیده های جشنواره بود.
* آقای رسول یونان بود از ایران , که نخست یک شعراز آقای واهه آرمن خواندند وسپس شعر خودشان را خواندند .
* آقای پیترتابیت جونز از انگلستان ، برنده تندیس نخستین جشنواره بین المللی شدند. وتندیس تاآن لحظه رونمایی نشده بود . آقای پوری شعر ایشان را به زبان انگلیسی و فارسی خواندند و سپس پیام آقای جونز توسط خانم ساناز کاویانی قرائت شد . آثار اقای پیتر تابیت جونز به سی زبان تاکنون ترجمه شده است
پیام جونز :
من پیتر جونز شاعری اهل ولز ، درکشور کوچکی در بریتانیا ، بسیار مفتخرم که عضوی از این جشنواره هستم . اتفاقاتی از این دست بسیار مهم هستند . من همیشه به جمله ی جان لنون اعتقاد دارم که "می توانی بگویی من خیالبافم اما تنها خیالباف دنیا نیستم! " ما شرکت کنندگان در این جشنواره بر این باور زندگی می کنیم .من تا آخر عمرم می گویم که به صلح معتقدم . برای خودمان , برای بچه ها و نوه هایمان و برای نسلهای آینده .
از صمیم قلب سپاسگزارم .واین افتخار، فروتنانه از آن من است . با بهترین آرزوها.
با تقدیم لوح های تقدیر به هیئت داوران و خانم سلیمان پور که به کمک آقای علی خرم همسر خانم عباسی سازنده ی تندیس جشنواره بودند , وسپاسگزاری از تمام کسانیکه که داوطلبانه به برگزاری این جشنواره کمک کردند .هییت داوران , مترجمان گرامی اقایان عبدالحسین فرزاد , محمد امین ، اسدالله امرایی , پیروز , علی عبداللهی , خانم ها : فانوس بهادروند ودکتر ترانه یلدا , خانم پریسا ساسانی روزنامه نگار, آیدا محصولی دربخش اینترنت وچند زبان خارجی (زبانهای آلمانی و انگلیسی) و ساناز کاویانی در بخش اینترنت (انگلیسی) , آقای عابدینی طراح پوستر جشنواره ,وکمکهای نقدی : خانم ها زهره معیینی - دکترربابه شیخ السلام - مهری شاه حسینی(شاعر) و مدیر نشر چشمه جناب آقای کیاییان و طراح لوح تقدیر آقای علیزاده قدر دانی شد.
مراسم در میان تشویق وابراز احساسات حضار به پایان رسید .درود بی پایان به خانم عباسی که کاری بزرگ را خستگی ناپذیر به سرانجام رساندند تا دریادها بماند. دستانی که برای صلح گشوده می شود با سبد مهربانی ها پر می شود.
تهیه گزارش: اکرم محقق
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر