نويسنده : سيدعطالله مهاجراني
دیپلماسی ایرانی:جرج بوش که تازه از چین رسیده بود، جلسه شورای امنیت را تشکیل داد. در باغ گل سرخ کاخ سفید در باره ی جنگ میان روسیه و گرجستان بیانیه ی آمریکا را خواند. رایس و گیتس وزیران خارجه و دفاع هم در راست و چپش ایستاده بودند. دقت در بیانیه ای که بوش خواند و نیز سخنان سخنگوی کاخ سفید-دانا پرینو- به روشنی نشان می دهد که آمریکا در یک مبارزه پیچیده شطرنج روسی؛ بازی را در همان حرکات نخست باخته است. چرا باور دارم که جنگ گرجستان شطرنج روسی ست؟ و با کدام دلیل می توان ثابت کرد که روسیه برنده شده است؟ این مقاله می خواهد به این دو پرسش پاسخ دهد. روز دوشنبه 9 ماه می سال 2005 روز فراموش نشدنی ست! صبح آن روز را بوش در میدان سرخ مسکو در صندلی ویژه ی کنار دست پوتین گذراند و رژه ارتش روسیه را از نزدیک دید. روس ها پیروزی شان بر آلمان نازی را یک روز بعد از بقیه اروپایی ها جشن می گرفتند. همان روزی که در اروپا به " وی . ای. دی" معروف است. پنجاه هیات دیگر هم دعوت شده بودند. از جمله رییس جمهور چین و فرانسه و نخست وزیر هند و...اما رییس جمهور گرجستان حضور نداشت. همان دوشنبه شب بوش به گرجستان رفت. بر خلاف میدان کرملین که شاهد مراسم خسته کننده رژه نظامیان بود. در تفلیس در میدان ازادی با رقص و ترانه و موسیقی از او استقبال کردند. هنوز هم هنگامی که ان مراسم را می بینیم، انگار یک افسانه تحقق پیدا کرده است. آسمان آبی فیروزه ای تفلیس در نیمه اردیبهشت ماه، نور پردازی شگفت انگیز میدان، گروه های رقص دختران و پسران و کودکان گرجی بوش را بی تاب کرده بود. می دانیم که جرج بوش سر ساعت 9 شب مثل مرغ می خوابد، آن شب تا ده شب بیدار ماند. مهمتر از آن در برابر تمام دوربین ها هر دو دستش را بر کمرش زد؛ قر داد و رقصید. لورا بوش هم صبور و سنگین به شوهرش نگاه می کرد. آیا بوش توانست فاصله آن دومراسم میدان کرملین و میدان آزادی تفلیس را به درستی درک کند؟ شاید گمان می کرد در روزی دیگر و روزگاری دیگر همان مراسم رقص و آواز در میدان کرملین هم برگزار می شود و بوش یک بار دیگر رقصی چنان میانه ی میدانش آرزوست! فردای همان روز- سه شنبه دهم ماه می- از دولت و مردم گرجستان تجلیل کرد و آنان را طلیعه ی انقلاب های رنگین و مخملین نامید. گفت:" پیش از انقلاب صورتی در عراق، و پیش از انقلاب نارنجی در اوکراین و انقلاب سدری در لبنان؛ انقلاب مخملی در گرجستان اتفاق افتاد...گرجستان نشان و سمبل آزادی برای منطقه و جهان است. راه آزادی که شما انتخاب کرده اید، راهی دشوار است. در این راه تنها نیستید، آمریکا در کنار شما ایستاده است." در کنفرانس مشترک مطبوعاتی به ساکاشویلی رییس جمهور گرجستان گفت:" شما دوست با صلابتی در امریکا دارید." ساکاشویلی هم در پاسخ گفت:" شما هم یک رهبر آرمانی و قاطع هستید. مردم گرجستان تا ابد مرهون آمریکا خواهند بود." در اینجا جرج بوش جمله ای گفت، که پیدا بود اصلا گرجستان و مسایل آن و روسیه را درست نمی شناسد. گفت:" در باره ی مسایل اوستیای جنوبی و ابخاز آمریکا آماده است به شما کمک کند." بدون شک گرجستان گمان می کرده ، در حل بحران اوستیای جنوبی و ابخاز آمریکا از آن کشور حمایت می کند. از این رو ساکاشویلی کشور خود را در اختیار آمریکا و بازسازی و سامان دهی ارتش گرجستان را در اختیار اسراییل قرار داد. خرید تجهیزات نظامی از اسراییل آغاز شد. کارشناسان نظامی اسراییلی وارد گرجستان شدند. حتی برخی گرجی هایی که سال ها در اسراییل زندگی می کردند، به وزارت رسیدند. به عنوان مثال می توان از دو وزیر مهم و کلیدی کابینه ساکاشویلی نام برد: وزیر دفاع گرجستان، دیوید کزراشویلی، تابعیت اسراییلی دارد، در اسراییل تحصیل کرده است. وقتی در سال 2006 به عنوان وزیر دفاع انتخاب شد، همه از جمله رهبر حزب کارگر گرجستان حیرت کردند؛ که چگونه می شود کسی که مطلقا تجربه نظامی ندارد، وزیر دفاع شود؟ علاوه بر او وزیر امور اوستیای جنوبی و ابخاز، تیمور یاکاشویلی هم یهودی ست، گرچه گفته می شود که تابعیت اسراییلی ندارد، اما درجه وابستگی اش به اسراییل کمتر از وزیر دفاع نیست. بعد از روز نخست آغاز جنگ توسط ارتش گرجستان در اوستیای جنوبی، تیمور یاکاشویلی با رادیوی عبری ارتش اسراییل مصاحبه کرد، به عبری روان حرف می زد، گفت:" اسراییل باید به ارتش خود و کیفیت سلاحی که به گرجستان داده، و نیز به شیوه تربیت نظامیان گرجی افتخار کند، در همان آغاز جنگ؛ گروه کوچکی از ارتش گرجستان، 90 نظامی روس را کشت، 50 تانک را منهدم کرد و 11 هواپیمای روسی را ساقط کرد." روزنامه هاارتص در روز 11 اوت-20 مرداد- تیتر اولش را همان سخن یاکاشویلی قرار داد؛ افتخار اسراییل! در بخش نیروهای امنیتی گرجستان هم اسراییل یک مهره درجه اول دارد. ژنرال گل هرش که پس از شکست ارتش اسراییل در نبرد 33 روزه تابستان 1386 ناگزیر از استعفا شد، رییس جمهور گرجستان او را به عنوان مشاور امنیتی انتخاب کرد. علاوه براو یک مهره کلیدی دیگر نیز وجود دارد! رونی میلو، شهردار سابق تل آویو مشاور و نماینده صنایع نظامی اسراییل در گرجستان است. گویی ساکاشویلی گمان کرده بود با چنین مهره چینی اسراییلی در مغز استخوان حکومتش می تواند در شطرنج روسی برنده شود. مشکل اوستیای جنوبی را با یورش نظامی حل کند و زمینه عضویت در ناتو از موضع قدرت فراهم شود. به نظر می رسد که مشاوران ساکاشویلی به این نکته توجه نداشته اند که عضویت در ناتو شرایطی دارد. از جمله کشوری که می خواهد عضو شود بر اساس بند ب ماده 2 بخش موضوعات سیاسی-اقتصادی باید بحران های درون سرزمینی خود را به شکل صلح آمیز حل کند. هفته ای پس از آغاز جنگ، گرجستان دید که تمام آن وعده های سرخرمن آمریکا و حتی اسراییل باد هوا شد. همه کمک آمریکا در 70 تن کمک های دارویی و انسانی خلاصه شد. در پاسخ به پرسش خبرنگار سی ان ان که پرسید: از آمریکا و غرب چه انتظاری دارید؟ ساکاشویلی گفت: بیدار شوند! همان وزیری هم که به تجهیزات و تربیت نظامی اسراییلی افتخار می کرد، گفت: بمب هایی که بر سر ما می ریزد، بر سر دموکراسی می ریزد! سرگئی لاوروف وزیر خارجه روسیه سه نکته مهم مطرح کرد. او بلا فاصله پس از بیانیه بوش صحبت می کرد. گفت: نویسندگان سخنرانی بوش گرجستان و مسایل منطقه را نمی شناسند، گرجستان باید اعمال حاکمیت در اوستیای جنوبی و ابخاز را فراموش کند و ساکاشویلی باید برود، کار دیگری پیدا کند! و در یک کلام وضعیت به پیش از ششم اوت باز نمی گردد. و در یک کلام لاوروف حرف آخر را اول زد. گفت: دولت گرجستان یک پروژه ی ویژه آمریکایی ست! آمریکا باید بین حقیقت و مجاز یکی را انتخاب کند. جرج بوش در همان شب و روز رویایی 9 و 10 ماه می 2005 گرجستان را آغاز گر انقلاب های رنگین تفسیر کرد. اکنون دیگر از آن انقلاب مخملین آمریکایی – اسراییلی رنگی بر جای نمانده است. روسیه با دقت وشکیبایی و درست در زمان مناسب آمریکا و اسراییل و ناتو را مات کرد. وقتی به شیمون پرز گفتند که پوتین نخست وزیر روسیه می خواهد با او صحبت کند، حتما انتطار داشت که بشنود که باید پایتان را از گرجستان بیرون بگذارید. مربیان نطامی تان را خارج کنید و قرار دادهای اسلحه تان را لغو کنید. دو هواپیمای العال که باند فرودگاه تفلیس را در همان روزهای ابتدای جنگ ترک کردند. همان مربیان نظامی اسراییلی را می بردند. قرار داد فروش 200 تانک مرکاوا لغو شد، وزارت خارجه اسراییل اعلامیه داد که در جنگ میان روسیه و گرجستان بر اساس منافع اسراییل عمل می کند... از آن انقلاب مخملی در ذائقه و حافظه ی تاریخ غیر از همان رقص خرچنگ قورباقه جرج بوش چیزی در یاد نمی ماند. و البته رییس جمهوری که مصالح ملی کشور خود را به تاراج آمریکا و اسراییل داد. بازی شطرنج بین پوتین و دیک چنی تمام شده است. تصویر روی جلد این هفته ی اکونومیست هم می گوید، پوتین برنده شده است.
دیپلماسی ایرانی:جرج بوش که تازه از چین رسیده بود، جلسه شورای امنیت را تشکیل داد. در باغ گل سرخ کاخ سفید در باره ی جنگ میان روسیه و گرجستان بیانیه ی آمریکا را خواند. رایس و گیتس وزیران خارجه و دفاع هم در راست و چپش ایستاده بودند. دقت در بیانیه ای که بوش خواند و نیز سخنان سخنگوی کاخ سفید-دانا پرینو- به روشنی نشان می دهد که آمریکا در یک مبارزه پیچیده شطرنج روسی؛ بازی را در همان حرکات نخست باخته است. چرا باور دارم که جنگ گرجستان شطرنج روسی ست؟ و با کدام دلیل می توان ثابت کرد که روسیه برنده شده است؟ این مقاله می خواهد به این دو پرسش پاسخ دهد. روز دوشنبه 9 ماه می سال 2005 روز فراموش نشدنی ست! صبح آن روز را بوش در میدان سرخ مسکو در صندلی ویژه ی کنار دست پوتین گذراند و رژه ارتش روسیه را از نزدیک دید. روس ها پیروزی شان بر آلمان نازی را یک روز بعد از بقیه اروپایی ها جشن می گرفتند. همان روزی که در اروپا به " وی . ای. دی" معروف است. پنجاه هیات دیگر هم دعوت شده بودند. از جمله رییس جمهور چین و فرانسه و نخست وزیر هند و...اما رییس جمهور گرجستان حضور نداشت. همان دوشنبه شب بوش به گرجستان رفت. بر خلاف میدان کرملین که شاهد مراسم خسته کننده رژه نظامیان بود. در تفلیس در میدان ازادی با رقص و ترانه و موسیقی از او استقبال کردند. هنوز هم هنگامی که ان مراسم را می بینیم، انگار یک افسانه تحقق پیدا کرده است. آسمان آبی فیروزه ای تفلیس در نیمه اردیبهشت ماه، نور پردازی شگفت انگیز میدان، گروه های رقص دختران و پسران و کودکان گرجی بوش را بی تاب کرده بود. می دانیم که جرج بوش سر ساعت 9 شب مثل مرغ می خوابد، آن شب تا ده شب بیدار ماند. مهمتر از آن در برابر تمام دوربین ها هر دو دستش را بر کمرش زد؛ قر داد و رقصید. لورا بوش هم صبور و سنگین به شوهرش نگاه می کرد. آیا بوش توانست فاصله آن دومراسم میدان کرملین و میدان آزادی تفلیس را به درستی درک کند؟ شاید گمان می کرد در روزی دیگر و روزگاری دیگر همان مراسم رقص و آواز در میدان کرملین هم برگزار می شود و بوش یک بار دیگر رقصی چنان میانه ی میدانش آرزوست! فردای همان روز- سه شنبه دهم ماه می- از دولت و مردم گرجستان تجلیل کرد و آنان را طلیعه ی انقلاب های رنگین و مخملین نامید. گفت:" پیش از انقلاب صورتی در عراق، و پیش از انقلاب نارنجی در اوکراین و انقلاب سدری در لبنان؛ انقلاب مخملی در گرجستان اتفاق افتاد...گرجستان نشان و سمبل آزادی برای منطقه و جهان است. راه آزادی که شما انتخاب کرده اید، راهی دشوار است. در این راه تنها نیستید، آمریکا در کنار شما ایستاده است." در کنفرانس مشترک مطبوعاتی به ساکاشویلی رییس جمهور گرجستان گفت:" شما دوست با صلابتی در امریکا دارید." ساکاشویلی هم در پاسخ گفت:" شما هم یک رهبر آرمانی و قاطع هستید. مردم گرجستان تا ابد مرهون آمریکا خواهند بود." در اینجا جرج بوش جمله ای گفت، که پیدا بود اصلا گرجستان و مسایل آن و روسیه را درست نمی شناسد. گفت:" در باره ی مسایل اوستیای جنوبی و ابخاز آمریکا آماده است به شما کمک کند." بدون شک گرجستان گمان می کرده ، در حل بحران اوستیای جنوبی و ابخاز آمریکا از آن کشور حمایت می کند. از این رو ساکاشویلی کشور خود را در اختیار آمریکا و بازسازی و سامان دهی ارتش گرجستان را در اختیار اسراییل قرار داد. خرید تجهیزات نظامی از اسراییل آغاز شد. کارشناسان نظامی اسراییلی وارد گرجستان شدند. حتی برخی گرجی هایی که سال ها در اسراییل زندگی می کردند، به وزارت رسیدند. به عنوان مثال می توان از دو وزیر مهم و کلیدی کابینه ساکاشویلی نام برد: وزیر دفاع گرجستان، دیوید کزراشویلی، تابعیت اسراییلی دارد، در اسراییل تحصیل کرده است. وقتی در سال 2006 به عنوان وزیر دفاع انتخاب شد، همه از جمله رهبر حزب کارگر گرجستان حیرت کردند؛ که چگونه می شود کسی که مطلقا تجربه نظامی ندارد، وزیر دفاع شود؟ علاوه بر او وزیر امور اوستیای جنوبی و ابخاز، تیمور یاکاشویلی هم یهودی ست، گرچه گفته می شود که تابعیت اسراییلی ندارد، اما درجه وابستگی اش به اسراییل کمتر از وزیر دفاع نیست. بعد از روز نخست آغاز جنگ توسط ارتش گرجستان در اوستیای جنوبی، تیمور یاکاشویلی با رادیوی عبری ارتش اسراییل مصاحبه کرد، به عبری روان حرف می زد، گفت:" اسراییل باید به ارتش خود و کیفیت سلاحی که به گرجستان داده، و نیز به شیوه تربیت نظامیان گرجی افتخار کند، در همان آغاز جنگ؛ گروه کوچکی از ارتش گرجستان، 90 نظامی روس را کشت، 50 تانک را منهدم کرد و 11 هواپیمای روسی را ساقط کرد." روزنامه هاارتص در روز 11 اوت-20 مرداد- تیتر اولش را همان سخن یاکاشویلی قرار داد؛ افتخار اسراییل! در بخش نیروهای امنیتی گرجستان هم اسراییل یک مهره درجه اول دارد. ژنرال گل هرش که پس از شکست ارتش اسراییل در نبرد 33 روزه تابستان 1386 ناگزیر از استعفا شد، رییس جمهور گرجستان او را به عنوان مشاور امنیتی انتخاب کرد. علاوه براو یک مهره کلیدی دیگر نیز وجود دارد! رونی میلو، شهردار سابق تل آویو مشاور و نماینده صنایع نظامی اسراییل در گرجستان است. گویی ساکاشویلی گمان کرده بود با چنین مهره چینی اسراییلی در مغز استخوان حکومتش می تواند در شطرنج روسی برنده شود. مشکل اوستیای جنوبی را با یورش نظامی حل کند و زمینه عضویت در ناتو از موضع قدرت فراهم شود. به نظر می رسد که مشاوران ساکاشویلی به این نکته توجه نداشته اند که عضویت در ناتو شرایطی دارد. از جمله کشوری که می خواهد عضو شود بر اساس بند ب ماده 2 بخش موضوعات سیاسی-اقتصادی باید بحران های درون سرزمینی خود را به شکل صلح آمیز حل کند. هفته ای پس از آغاز جنگ، گرجستان دید که تمام آن وعده های سرخرمن آمریکا و حتی اسراییل باد هوا شد. همه کمک آمریکا در 70 تن کمک های دارویی و انسانی خلاصه شد. در پاسخ به پرسش خبرنگار سی ان ان که پرسید: از آمریکا و غرب چه انتظاری دارید؟ ساکاشویلی گفت: بیدار شوند! همان وزیری هم که به تجهیزات و تربیت نظامی اسراییلی افتخار می کرد، گفت: بمب هایی که بر سر ما می ریزد، بر سر دموکراسی می ریزد! سرگئی لاوروف وزیر خارجه روسیه سه نکته مهم مطرح کرد. او بلا فاصله پس از بیانیه بوش صحبت می کرد. گفت: نویسندگان سخنرانی بوش گرجستان و مسایل منطقه را نمی شناسند، گرجستان باید اعمال حاکمیت در اوستیای جنوبی و ابخاز را فراموش کند و ساکاشویلی باید برود، کار دیگری پیدا کند! و در یک کلام وضعیت به پیش از ششم اوت باز نمی گردد. و در یک کلام لاوروف حرف آخر را اول زد. گفت: دولت گرجستان یک پروژه ی ویژه آمریکایی ست! آمریکا باید بین حقیقت و مجاز یکی را انتخاب کند. جرج بوش در همان شب و روز رویایی 9 و 10 ماه می 2005 گرجستان را آغاز گر انقلاب های رنگین تفسیر کرد. اکنون دیگر از آن انقلاب مخملین آمریکایی – اسراییلی رنگی بر جای نمانده است. روسیه با دقت وشکیبایی و درست در زمان مناسب آمریکا و اسراییل و ناتو را مات کرد. وقتی به شیمون پرز گفتند که پوتین نخست وزیر روسیه می خواهد با او صحبت کند، حتما انتطار داشت که بشنود که باید پایتان را از گرجستان بیرون بگذارید. مربیان نطامی تان را خارج کنید و قرار دادهای اسلحه تان را لغو کنید. دو هواپیمای العال که باند فرودگاه تفلیس را در همان روزهای ابتدای جنگ ترک کردند. همان مربیان نظامی اسراییلی را می بردند. قرار داد فروش 200 تانک مرکاوا لغو شد، وزارت خارجه اسراییل اعلامیه داد که در جنگ میان روسیه و گرجستان بر اساس منافع اسراییل عمل می کند... از آن انقلاب مخملی در ذائقه و حافظه ی تاریخ غیر از همان رقص خرچنگ قورباقه جرج بوش چیزی در یاد نمی ماند. و البته رییس جمهوری که مصالح ملی کشور خود را به تاراج آمریکا و اسراییل داد. بازی شطرنج بین پوتین و دیک چنی تمام شده است. تصویر روی جلد این هفته ی اکونومیست هم می گوید، پوتین برنده شده است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر