۱۳۸۷ بهمن ۳, پنجشنبه

نگاهی به نتایج اولیه جنگ غزه

جنگ غزه پس از ۳ هفته که با جنایتبارترین تجاوز اسرائیل همراه بود، به پایان خود رسید ، اما اسرائیل نتوانست به پیروزی نظامی و سیاسی دست یابد و البته از ابتدای شروع جنگ هم چنین انتظاری می رفت. اگر چه اسرائیل به طور یک جانبه آتش بس را اعلام کرد اما جنبش مقاومت حماس پرتاب موشک «گراد» را تا ساعاتی پس از پایان آتش بس اسرائیل ادامه داد تا راه را بر هرگونه ادعای پیروزی اسرائیل ببندد


مصطفی لباد مدیر مرکز مطالعات استراتژیکی خاورمیانه در مرکز الاهرام
برگردان احمد مزارعی
دنیای ما

مقدمه مترجم: «حسنن ال هیکل»، سردبیر روزنامه الاهرام چاپ قاهره، در مصاحبه با «الجزیره» چنین می گوید: ” پس از پیروزی حماس در انتخابات ۲۰۰۶، آمریکا ، اروپا ، اسرائیل و ابومازن تصمیم گرفتند تا حماس را حذف کنند. دولت آمریکا ژنرال دایتون را با یک میلیارد دلار به اسرائیل فرستاد تا ترتیب کار را بدهد. وی با کمک محمد دهلان ستون پنجمی در غزه برای کودتا برعلیه حماس به صورت مخفیانه سازماندهی کرد که توسط حماس کشف و سرکوب شد. در میان آنان تعدادی از اعضای الفتح نیز دیده می شدند. پس از شکست برنامه کودتا ، دولت اسرائیل تصمیم به محاصره و در گرسنگی قرار دادن مردم غزه گرفت تا مگر اهالی غزه را بر علیه حماس بشورانند، که این بار هم نتیجه نداد. دولت اسرائیل حماس را در برابر دو راه قرار داد: یا از گرسنگی بمیرند، و یا تسلیم شوند. حماس مقاومت برگزید و من آنان را تائید می کنم.”سرکوب حماس، به منظور به گور سپردن مقاومت مردم فلسطین بر علیه اشغالگران اسرائیلی بود که با شکست فاحشی روبرو شد. دیوید راس محقق انگلیسی روز جمعه ۱۶ ژانویه در مصاحبه با رادیو «سی بی سی» کانادا، روایت مشابه ای همچون حسنن ال هیکل داشت و در بخشی از سخنانش چنین گفت:” هم اکنون نزدیک به ۴۰۰ نفر از مخالفان ابومازن و طرفداران حماس که در میانشان چند استاد دانشگاهی نیز دیده می شوند، در زندان «تشکیلات خودگردان فلسطین» در رام الله بسر می برند. این زندانیان بتوسط ماموران« سی آی ا» زیر شکنجه و فشار قرار دارند تا از عقاید خود برگشته و برعلیه حماس با دولت ابومازن همکاری کنند.”آنچه درغزه و فلسطین گذشت توطئه شومی از طرف آمریکا، اسرائیل و ابومازن برای سرکوبی و نابودی مقاومت مردم فلسطین بود که تا اینجا با شکست روبرو شده است.مقاومت مردم فلسطین نزدیک به ۶۰ سال است که ادامه دارد و ربطی به این یا آن کشور ندارد. اینکه جمهوری اسلامی و یا دیگران می خواهند از این جنبش بنفع خود بهره برداری کنند ، مبارزه مردم فلسطین را خدشه دار نمی کند. هم اکنون بنا به آمار سازمان ملل، بیش از ۴ میلیون آواره فلسطینی در کشورهای دیگر زندگی می کنند، ۵۲ درصد زمین های غرب رود اردن، بتوسط مهاجران یهودی اروپای شرقی و غربی مصادره و در آن شهرک ساخته شده است. یک میلیون و ۴۰۰ هزار اصله درخت زیتون و مرکبات برای ساختن این شهرک ها ریشه کن شده است. مبارزه امروز مردم فلسطین و در راس آنان حماس را در مرحله فعلی باید از این منظر نگریست و نه اینکه حماس سازمانی اسلامی و بنیادگراست. صرف داشتن اعتقادات اسلامی، آنهم برای ملت فلسطین، دلیلی بر نفی مبارزات ضد استعماری و ضد اشغالگری و آزادیخواهانه آنان نمی شود. چند روز قبل از شروع جنگ غزه، خالد مشعل در مصاحبه ای با آلن گرش، معاون سردبیر لوموند دیپلماتیک اظهار داشت:” ما حاضریم موجودیت اسرائیل را در چارچوب مرزهای ۱۹۶۷ به رسمیت بشناسیم.” شرکت حماس در مصالحه دولت وحدت ملی و همکاری با ابومازن، به معنی این بود که آنان با شناسایی اسرائیل در مرزهای ۱۹۶۷ مشکلی ندارند. اما اسرائیل و آمریکا، بدنبال صلح نیستند و نمی خواهند زمین های اشغالی بعد از سال ۱۹۶۷ را تخلیه کنند و بنا به نوشته سایت حقوق بشر اسرائیل، ” دولت اسرائیل در همه دوره هایی که با فلسطینی ها مذاکرات ” صلح” به پیش می برده حتی برای یکروز هم از اشغال زمین های تازه، و ساختن شهرک دست برنداشته است و این روند اکنون نیز ادامه دارد.”

مصطفی لباد
برگردان احمد مزارعی
نگاهی به نتایج اولیه جنگ غزه
کارفون کلاوزویچ شکست اسرائیل را بشارت داد
جنگ غزه پس از ۳ هفته که با جنایتبارترین تجاوز اسرائیل همراه بود، به پایان خود رسید ، اما اسرائیل نتوانست به پیروزی نظامی و سیاسی دست یابد و البته از ابتدای شروع جنگ هم چنین انتظاری می رفت. اگر چه اسرائیل به طور یک جانبه آتش بس را اعلام کرد اما جنبش مقاومت حماس پرتاب موشک «گراد» را تا ساعاتی پس از پایان آتش بس اسرائیل ادامه داد تا راه را بر هرگونه ادعای پیروزی اسرائیل ببندد. حماس با این عمل خود اجازه نداد اسرائیل بر اجساد مردم فلسطین بایستد و فریاد پیروزی سر دهد. توپخانه اسرائیل ، هواپیماها و ناوهای جنگی این کشور ساکت شدند. آبها از آسیاب افتاد تا منظره تازه ای از اوضاع سیاسی خاورمیانه را رقم زند که تا حد بسیار زیادی با زمان قبل از جنگ فرق دارد. هم اکنون معادلات و توازنات منطقه خاورمیانه بهم خورده ، برنامه ریزی های سیاسی سابق درهم ریخته و مخلوط شده و خاورمیانه در برابر واقعیات تازه ای قرار دارد که از میدان عملیات جنگ غزه فراتر می رود. تشکیلات گسترده مهندسی ارتش اسرائیل که با انواع هواپیماها ، هلیکوپترها، و امکانات تکنولوژیکی گسترده ای برخوردار است نتوانست بر محدودیت اصلی ارتش اسرائیل غلبه کند، زیرا این ارتش و این دستگاه کشتار هیبت خود را برای دومین بار بعد از جنگ با حزب الله از دست داد. حماس در این جنگ نشان داد که مانند سابق به بیانیه های پر طمطراق بسنده نکرده بلکه تفوقی عظیم در بصیرت سیاسی و تا حد بسیار زیادی در اداره کردن جنگ دارد. حماس نشان داد که تا حد زیادی به شرایط محیط و اهداف اسرائیل در این جنگ تسلط دارد، در این جنگ حماس پیروزی هایی بدست آورد که حتی برای مخالفین سیاسی و ایدئولوژیک خود به سختی قابل باور بود. حماس از جنگی که المرت و حزبش در غزه برایش رقم زده بودند، پیروز بیرون آمد. برجسته ترین پیروزی حماس در این بود که توانست برای اولین بار، موشک های « گراد » خود را علیرغم ناچیز بودن قدرت تخریب آن، تا منطقه «بئرسبع» ، «اشدود» و «عسقلان» نیز برساند. ارتش اسرائیل علیرغم تشکیلات گسترده و جبارش و به مدت ۳ هفته شدیدترین بمباران ها نتوانست عملیات خود را به پیروزی سیاسی تبدیل کند و به سیاست واضحی دست یابد. بطوریکه استراتژیست ها و متفکران ارتش اسرائیل دوباره به ادبیاتی از قبیل دستگیری و تجربه از جنگ غزه بازگشته اند.
«کلاوزویچ» استراتژیست معروف آلمانی در فرهنگ لغات معروف خود که یکی از مهمترین کتابهای علم استراتژی می باشد، چنین می گوید:” پیروزی تاکتیکی، اگر نتواند تبدیل به پیروزی استراتژیک شود، ضرورتا یک پیروزی مقطعی می باشد.” با این حساب بمباران های اسرائیل و تخریب خانه های مردم بر سرشان به معنی آن نیست که این ارتش موفق شده باشد بنیان های فکری و تشکیلاتی حماس را منهدم کرده باشد، بلکه وجود نیروهای حماس در سراسر منطقه غزه و اداره کردن شهرتوسط آنان نشاندهنده اینست که اسرائیل از نظر سیاسی به پیروزی دست نیافته و تنها موفق به تخریب خانه ها و کشتار مردم بدون دفاع شده است.
در اینجا پیروزی با حماس است که علیرغم قدرت تخریبی ارتش اسرائیل توانست اسلحه و تشکیلات خود را حفظ نماید. بازمی گردیم به نظریه کلاوزویچ و رهنمودهایش. وی در بخشی دیگر از کتاب خود چنین می نویسد:” نابود کردن نیروهای نظامی دشمن مسئله اصلی در هر جنگی است .” و این کار یست که ارتش اسرائیل در آن موفقیت بدست نیاورد تا بقدرت اسلحه حماس ضربه وارد آورد و همین موجب تحکیم قدرت سیاسی حماس در منطقه غزه شد. اسرائیل نتوانست سرباز اسیر اسرائیلی را رها کند و نتوانست میان مردم غزه و حماس شکاف بیاندازد. بر عکس از نظر سیاسی در سراسر جهان تظاهرات و پشتیبانی های عظیمی در حمایت از مقاومت مردم فلسطین و در راس آن حماس انجام گرفت. شکست اسرائیل تنها در این زمینه هم نبود، بلکه مصوبه شماره ۱۸۶۰ نیز که در سازمان ملل متحد به تصویب رسید و در آن درخواست آتش بس میان اسرائیل و حماس شد، این معنا و مفهموم را میرساند که سازمان حماس مسئول و حاکم غزه می باشد و این اعتراف از طرف سازمان ملل در حقیقت اعتباری برای سازمان حماس و برسمیت شناختن آنست.کلاوزویچ در بخش دیگری از کتابش چنین می آورد:” جنگ ادامه سیاست از راههای دیگر است.” اسرائیل به هدف دیگر خود که متوقف کردن پرتاب موشک بدرون شهرهای خود بود موفق نشد و این ادامه شکست سیاست گذشته اسرائیل در جنگ ۲۰۰۶ با حزب الله بود که نه اسیران را توانست آزاد کند و نه از پرتاب موشک حزب الله جلوگیری نماید.
این درست است که حماس سلاح های ضد هوایی و سایر اسلحه های سنگین را ندارد و بدون شک اسرائیل از این نظر برتری دارد، اما این قدرت نظامی اسرائیل در مقابل جنگ های چریکی غیر دولتی کاربرد ندارد. ارتش های چریکی به مانند ارتش های کلاسیک کشورهای غربی نیستند که بتوان با استفاده از فلان نوع تاکتیک به سادگی آنان را به شکست کشانید. اسرائیل با کسانی می جنگد که دارای اسلحه های سبک و متوسط می باشند، و این نیروها به لحاظ ایدئولوژیک و اعتقاد به آزادی سرزمین خود بسیار قدرتمند می باشند. همین مسئله است که باعث شکست اسرائیلی ها در جنگهای سالهای اخیر خود در خاورمیانه شده است.
دوباره به کلاوزویچ بازمی گردیم:” غرض سیاسی از جنگ کسب اهداف سیاسی است . جنگ هم وسیله ای نیست مگر برای رسیدن به اهداف سیاسی، اما این وسیله را نمی توان از غرض جدا کرد” با انطباق دادن این نظریه بر جنگ غزه این نتیجه بدست می آید که اسرائیل از نظر سیاسی شکست خورده است .نمی توان معادلات و توازنات منطقه ای را با تصمیم یکجانبه در مورد آتش بس خلاصه کرد. کسانیکه در این جنگ سود و زیان برده اند، بر اساس معادلات و توازناتی که عملا اتفاق افتاده ارزیابی می شوند. با این حساب به وضوح می توان دید که جلوگیری از نفوذ منطقه ای ایران که هدف اصلی اسرائیل بود نه تنها تضعیف نشده ، بلکه بسیار قویتر شده است، این جنگ باعث حضور بیشتر ایران در منطقه گردید.
ماحصل آنکه سازمان حماس از این جنگ پیروز بیرون آمده است و با این حساب ایران که حامی حماس بوده است نیز نفوذش در منطقه تقویت شده است. همچنان که شاهد بودیم در جنگ ۲۰۰۶ میان اسرائیل و حزب الله هم نفوذ ایران در منطقه بیشتر گردید . اکنون ما علیرغم همه کوشش های منطقه ای و جهانی، در برابر خود مسئله فلسطین را داریم که همچنان لاینحل باقی مانده است، و ایران هم که یکی از پشتیبانان جنبش رهایبخش فلسطین است، با روندی که در بالا گفته شد، اهمیت بیشتری در منطقه پیدا کرده است.کارل مارکس، فیلسوف آلمانی می گوید:” تضادهای اصلی بر تضادهای ثانوی پیشی می گیرند.” بنابراین بنظر می رسد که ما می بایستی تحلیل های خود را بر اساس تضادهای اصلی گذارده و از آنجا حرکت نمائیم. نگرش به ظاهر قضایا باید در درجه دوم قرار گیرد. در این صورت است که ما به نتیجه خواهیم رسید . اگر درست به عمق مسئله بیاندیشیم مفاد آن چنین خواهد بود که تضاد اصلی در منطقه ، تضاد میان اعراب واسرائیل است، اما تضاد میان اعراب و ایران جنبه ثانوی دارد.

هیچ نظری موجود نیست: