۱۳۹۲ مرداد ۸, سه‌شنبه


نروژ- دوسال پس از اوت اويا

بازگشت به يک روز ترسناک

نويسنده: آندرش کارلسون٬ رهبر حزب کمونيست سوٸد (م·ل)

مترجم: پيام پرتوى

http://kommunisterna.com/nyheter/2013/07/norge-tva-ar-efter-utoya

24 juli 2013

"امروز مارکسيستها بايد بميرند"٬ اين رجز خوانى آندرش بهرينگ بريويک بود زمانيکه در دو سال پيش در چنين هفته اى به جزيره اوت اويا رفت و برنامه فاشيسم عصر جديد را در مورد مبارزه بر عليه اسلامگرايى و "فرهنگ ستون پنجمى مارکسيستى" که راه را براى "اشغال مسلمانان" هموار نموده بود به واقعيت مبدل نمود·  

آن روشن بينى موقتى که حتى بخشهايى از سرمايه دارى را پس از حمله تروريسىتى قربانى خود کرده بود –  نوعى انتقاد از خود در مورد خطرات اسلام هراسى و لاس زدن با محرکان که تحت نام هنر آزاد عمل مينمودند- يکبار ديگر تيره و تار شده است·

حتى در نروژ وضعيت به حالت عادى بازگشته و محبوبيت حزب ترقى (FrP)٬ که بريويک تا سال ۲۰۰۶ متعلق به آن بود٬ در نظر سنجيها افزايش يافته است· در انتخاباتى که چند ماه پس از قتل عام بريويک انجام شد حمايت از حزب FrP تا ۱۱٬۴ درصد کاهش يافت٬ اما در حال حاضر٬ در جريان انتخابات پيش روى – ه پاييز٬ يکبار ديگر به رقم بى سابقه بيش از ۲۰ درصد دست يافته است·   

Høyre٬ حزب برادر حزب ميانه روهاى سوٸد٬ خواهان همکارى با FrP است٬ امرى که مانع از اين نشد که فردريک راين فلت (رهبر حزب ميانه روها و نخست وزير فعلى سوٸد)٬ چند ماه پيش٬ به کشور همسايه برود و براى هواداران عقايد خودش مبارزه کند· تفاوت ميان سوٸد و نروژ اينست که در کشور همسايه تمايل سرمايه دارى به نژادپرستان در جناح راست پا را فراتر نهاده است·    

قبل از توسعه مسٸله در نروژ اعتراضات ازجانب چه چپ – چه راست در مورد اينکه وضعيت نروژ را نميتوان با ديگر کشورهاى اروپايى مقايسه نمود به هوا برخاست· جناح راست استدلال ميکند که FrP "يک حزب دست راستى ليبرالى" است و همانطور که رهبر حزب Høyre ارنا سولبرى گفت٬ تفاوتها ميان آنها و احزاب ديگر چندان بزرگ نيست·  

جناح چپ مدعيست که ناسيوناليسم در نروژ ماهيت ديگرى دارد٬ که آن نه جريانى ارتجاعى بلکه مترقى را نمايندگى ميکند·

ابتدا به اين مسٸله و اين حقيقت بپردازيم که FrP بعنوان يک حزب ليبرالى بدان معناست که آنها از سنت فاشيستها حذف شده اند· اين امر حقيقت ندارد· فاشيسم بعنوان يک جريان ايدٸولوژىک در ميان سرمايه دارى يکسان نيست· 

عليرغم برخى از تشابهات بنيانى – ملى گرايى٬ نژادپرستى٬ يهودى ستيزى٬ ضد کمونيسم و غيرو- فاشيسم توسط  جوامعى شکل ميگيرد که در آن عمل مينمايد٬ در هر صورت آن احزابى که به موفقيت دست پيدا ميکنند· در حاليکه اين احزاب در کشورهايى مانند مجارستان و سوٸد بر روى يک جهت محافظه کار اجتماعى تاکيد مينمايند احزاب برادر در هلند و دانمارک را ميپذيرند· دومى در مورد نروژ نيز اعتبار داشته و ريشه هاى آن به گذشته هاى بسيار دور بازميگردد·

بنيانگذار حزب ترقى و اولين رٸيس آن آندرش لانگه از همان دهه هاى ۱۹۳۰ يک ضد کمونيست دوآتشه و از هوادارن فاشيسم بود· او پس از جنگ يکى از رهبران اصلى افراط گرايان متعلق به جناح راست بود و بعنوان پلى ميان نازيها و ديگر گروه بنديها و افرادى که بشدت به جناح راست تمايل داشتند عمل مينمود· 

بر خلاف نازيها لانگه ليبرال و مخالف هر گونه دخالتى از جانب دولت در امور بازار و زندگى مالى افراد بود·

اين ليبراليسم با جانشينان در پست رهبرى حزب- رٸيس کارل ايى هاگن و رٸيس فعلى اقتصاد دان مدرسه عالى تجارت سيو ينسن ادامه داشته است· الگوى ايدٸولوژيکى سيو يانسن٬ آين راند-ه ليبرال است٬ که دراين زمينه او را با آنه لووو (رهبر حزب مرکز سوٸد) شريک ميکند·

ارتباط ميان سنت فاشيستى و نٸوليبراليسم٬ اگر توصيفات تاريخى که ليبراليسم را بعنوان بزرگترين مخالف فاشيسم قلمداد مينمايد بپذيريم٬ شايد که عجيب و غريب به نظر آيد· اما اين توصيف تاريخى نادرست است· نگرش فاشيستى و نٸوليبرالى به انسانها در ستايش از شخصيت نيرومند٬ تنفر از ضعف و ناتوانى و مخالفت با انسانگرايى که اساس سيستم رفاه اجتماعى و يک سياست سخاوتمندانه پناهندگى را تشکيل ميدهد٬ مشترک است·   

در ضمن اين نيز واقعيتيست که طبقه ميانى ليبرال در طول  تاريخ پايگاه بزرگ فاشيسم را تشکيل دادند· "اين تنفر طبقه ميانى از فقرا است که در تمام دوران راه را براى ظهور فاشيسم هموار و راه حلهاى ساده اى را براى حل مساٸل دشوار اراٸه نموده است·"٬ اينرا روزنامه نگار فرهنگى اولريکا کنوتسون سالها پيش با دقت در مناظره اى در مورد تنفر طبقاتى فرمول بندى کرد·     

بدين ترتيب گفته نشد که FrP ميتواند مستقيما بعنوان يک حزب فاشيستى قلمداد شود٬ از طرف ديگر اين حزب حامل سنت فاشيستى سرمايه دارى در نروژ بوده و اينکه هيچ مرزبندى مشخصى ميان اين جناح راست و ديگر سرمايه دارى امکان ناپذير نيست· فقط به توسعه جريان در مجارستان توجه کنيد·

به مسٸله ناسيوناليسم بازگرديم· در اوايل سال جارى Henrik Arnstad – ه روزنامه نگار واکنشهاى شديدى را با ادعاى خود مبنى بر اينکه ناسيوناليسم گسترده نروژى کشور را بصورت فوق العاده اى براى پذيرش نظرات فاشيستى آماده ميسازد ايجاد نمود· 

به اين امر اشاره شد که ناسيوناليسم نروژى از نظر تاريخى مبارزه براى استقلال از پادشاهان سوٸد و آلمان نازى٬ که البته حقيقت است٬ را نشان ميدهد · بدين ترتيب اين با ناسيوناليسم سوٸدى که کاملا ارتجاعيست متفاوت است· به همين دليل ما کمونيستهاى سوٸدى هرگز خود را با اهتزاز پرچم٬ لباسهاى سنتى يا برگزارى جشن براى پادشاهان-ه سازنده امپراطورى و قاتل کشاورزان سرگرم ننموده ايم·

کمونيستها ضد ملى گرايى نيستند٬ برعکس منظور ما اينست که مبارزه براى استقلال ملى امريست تعيين کننده· در کشورهايى که تحت ظلم و ستم اشغال بيگانگان قرار ميگيرند -  افغانستان٬ سوريه٬ ونزوٸلا و غيرو٬ مبارزه بر عليه عضويت در اتحاديه اروپا نيز همچنين٬ يک ناسيوناليسم مترقى ميتواند بوجود آورده شود·

با اينحال اين امريست کاملا متفاوت با ناسيوناليسم FrP٬ دمکراتهاى سوٸدى (حزب فاشيست و نژاد پرست سوٸدى که در پارلمان سوٸد بصورتى سازمان داده شده فعال هستند) و تبليغات آنها· ناسيوناليسم آنها دست در دست شونيسم کشورهاى غربى و اروپايى قرار دارد که جهان را بعنوان مبارزه اى ميان دمکراتى و غرب آگاه و رژيمهاى بربرمنش و ديکتاتور توصيف مينمايند· سياست آنها امپرياليسم تقطير شده٬ ترجمه شده سياست خارجى به سياست داخلى است·

نروژ٬ دقيقا مانند سوٸد٬ در استبداد امپرياليسم٬ استٽمار و جنگ مشارکت دارد· کشور در سال ۱۹۴۹ در تاسيس پيان ناتو مشارکت داشت· 

نروژ در جنگ بر عليه ليبى کشورى بود که در مقايسه با ابعادش بيشترين کمکها را اراٸه نمود· ۱۲ درصد از بمبهاى پرتاب شده از جانب امپرياليستها توسط خلبانان هواپيماهاى جنگى نروژ پرتاب شدند·   

کمى بيش از يکسال قبل از قتلعام بريويک يک سرباز نروژى در افغانستان با روزنامه آلفا صحبت کرد· او گفت:

"ارزش بودن در جنگ برابر است با نداشتن سکس به مدت سه ماه· اما جنگ بهتر از سکس است· در ميدان جنگ يا تو وجود دارى يا دشمن· و زمانيکه گلوله به هدف اصابت ميکند···· غير قابل توصيف است···· به همين دليل من اينجا هستم"·   

تٸورى و عمل امپرياليسم مستبدان را وحشى ميکند و در اين ميان آندرش بهرينگ بريويک تنها مٽال زنده در اين مورد نيست· امٽال او در لباس ناتو فراوانند٬ تفاوت در اينجاست که آنها خارج از خانه ميکشند·

هیچ نظری موجود نیست: