تنها سیاست درست، دفاع از فلسطینیان در مقابل تجاوز است. شعار «نه غزه نه لبنان» نفی بلاواسطه حقوق همان کسانی است که چنین شعاری را سر میدهند و جای شگفتی نیست که آنان به هنگام گرفتاری غزه حتی به همان سبک نازل و نمایشی معمول خود هم از جا نمیجنبند و مثلا شمعی به سوگ روشن نمیکنند. آن هم در مقطعی که بمبهای اسراییلی که امروز غزه را ویران میکنند، ممکن است فردا در تهران بر سرمان بریزند
زخم خونین فلسطین
منبع: سایت میخک
الف - غزه باز زیر آتش است، فلسطین دوباره در خون است. به بهانه جلوگیری از «آسیب به شهروندان اسراییل» تا کنون دهها غیر نظامی فلسطینی کشته شدهاند. فلسطین مسلماً خونینترین منازعه جهان نیست؛ امروز حتی خونینترین منازعه خاورمیانه هم نیست. اما آن چه باعث میشود مصیبت فلسطینیان تا این اندازه هربار و هر بار ما را درگیر کند این است که فلسطین به واقع در کانون سیاست جهان است و درد فلسطین به واقع درد ماست. تاریخ فلسطین تاریخ تحول خاورمیانه است: چند دهه مبارزه با استبداد و امپریالیسم؛ دهههای خونین شکست نیروهای مترقی و برآمدن نیروهای مرتجع و میداندار شدن اسلام و اسلامگرایی.
تاریخ فلسطین مانند تاریخ باقی خاورمیانه تاریخ فروگذاشتن سلاحهایی است که به ترک خشونت منجر نشد بلکه به برآمدن نیروهای مسلح ضد مردمی انجامید؛ و در پایان سازشهای بیحاصل و یاس؛ تاریخ خون و تاریخ ویرانی.
ب - چندین دهه است که «سیاست جهانی» عریانترین بروز خشونتبارش را در ساحت فلسطین یافته است. خشونت در هر جا که باشد خشونت است و آدمکشی در همه جا محکوم. اما آنچه خشونت در فلسطین را فی المثل از کشتارهای ماههای اخیر سریلانکا متمایز میکند، کشتارهایی که در مدت کمتر تلفاتی همسنگ کشتههای سوریه داشتهاند، این است که در جایی مانند سریلانکا رسانههای غالب به راحتی چشم میببندند و حتی شمار کشتهها را هم به رخ نمیکشند: میگذارند تا متحدانشان راه خود را برای ثبات پیدا کنند. حتی در سوریه، با همه پوشش خبری وسیع، میتوان «جزئیات» اساسی گروهبندیها را در ابهام گذاشت تا «افکار عمومی» با همه تکثرشان در بیتصمیمی و سردرگمی بمانند.
در فلسطین اما یکی از اصلیترین اهداف بمبهایی که میافکنند همین «افکار عمومی» هستند. تکاندهنده بودن خشونت فلسطین برای این است که هیچ کوششی برای موجه جلوه دادن دروغی که از طرف نظام سلطه گفته میشود انجام نمیگیرد: قدرتهای جهانی به صراحت از قتل غیر نظامیان فلسطینی حمایت میکنند و آن را برای دفاع اسراییل از خودش موجه و حتی لازم میدانند. ارتش اسراییل که حمله را با هدف قرار دادن یک اتوموبیل در خیابان آغاز میکند و فیلم این عملیات دقیق را با افتخار منتشر میکند، در یک روز هم اقامتگاه خبرنگاران را در غزه میکوبد و هم خانه سه طبقهای را بر سر کودکان معصومش خراب میکند: چون، قرار است باور کنیم که هیچ اشتباهی در این هدف گیریها نیست. قرار است باور کنیم که اقامتگاه خبرنگاران را زدهاند تا خبرنگاران را بزنند و خانه را بمباران کردهاند تا بچهها را بکشند. و ما باور میکنیم. پ - سرکوب فلسطین از آن رو در قلب سیاست جهانی است، از آن رو بارزترین نمونه تصمیمگیری کانونهای نظامی- سرمایهدارانه است که مصداق آشکار سرکوب «مردم» است. مردم فلسطین باید کشته شوند: باید جلوی چشم همه دنیا و با پیشرفتهترین سلاحها کشته شوند تا «مردم» همه دنیا ببینند و عبرت بگیرند که سرنوشت مقاومت، یا بگوییم سرنوشت کسی که در موقعیت احتمالی مقاومت در برابر نظم سلطه قرار میگیرد چیست. مردم همه دنیا باید بدانند که دقیقاً با الفاظی مثل دفاع از شهروندان است که مردم را میکشند: باید بدانند و باید ببینند. فلسطین آینه شکست نیروهای مترقی در مقاومت در برابر سلطه است؛ مردم همه دنیا باید این را ببینند. مردم همه دنیا باید ببینند که چطور از دل مقاومت، گروهی چون حماس بیرون آمد که همان آلترناتیوی بود که اسراییل میخواست. باید ببینند که چگونه حماس فرادست میشود و مقاومت از فرایندی رهایی بخش به گفتاری ارتجاعی و ضد برابری به انحطاط کشیده میشود. باید ببینند که کسانی نهایتاً مدعی مقاومت میشوند که همه هم و غمشان به بند کشیدن زنان است و فراهم کردن زمینه برآمدن مرتجعانی بدتر از خود. و مردم باید ببینند که حتی با همین حماس هم نمیتوان به جایی رسید: باید باور کنند که تنها چاره تسلیم و بندگی است. وضع امروز فلسطین، از دید نظام سلطه مطلوبترین وضع برای مردم مقاوم است و از همین روست که آن را چنین به نمایش میگذارند: مردمی که رسماً خونشان کم ارزشتر از خون کسانی شمرده میشود که چند کیلومتر آن سوتر زندگی میکنند. مردمی که زندگیشان در پشت ایست بازرسی نیروهای اشغالگر میگذرد. مردمی که بیکارند و بهعنوان لشکر ذخیره کار و در تمنای لقمهای نان با هم نزاع میکنند نه با دشمنان حقیقیشان. مردمی که زیر بار کمر شکن استثمار نیرویی برای برنامهریزی و مبارزه برایشان نمیماند و جای خالی این مقاومت سازمان یافته را، جای خالی مقاومت رهایی بخش را مرتجعانی میگیرند که قدرت خود را از حکومت دست راستی سرمایه محور و نظامیگرایی چون حکومت خامنهای میگیرد – و یا حاکمانی دیگر از همین دست. مردم دنیا باید باور کنند که آلترناتیو نظام سرمایه، استبداد مذهبی است: و هر دو سلطهگر این را با اشتیاق می خواهند. ت - موضعگیری درست در مسأله فلسطین بیهیچ تردیدی موضعگیری در حمایت از مردم فلسطین است. اینکه از مردم غزه حمایت نکنیم چون حاکمشان حماس است یا چون روزی به حماس رأی داده اند مثل این است که خود را مستحق ظلمی ببینیم که بر ما میرود، چون زیر یوغ جمهوری اسلامی زندگی میکنیم. اینکه بپذیریم اسراییل «حق» دارد برای «دفاع از شهروندان» مردم غزه را زیر بمب تکهتکه کند یعنی اینکه پذیرفتهایم به هر بهانه میتوان هر جنایتی کرد: همانطور که روزی پذیرفته شد که با سوء استفاده از جنایت بیبدیل نازیها در هالوکاست میتوان آواره کردن ملتی دیگر را توجیه کرد. ما حتی اگر هیچ قدرتی در دفاع عملی از فلسطینیان نداشته باشیم باز باید از هر ابزار و بیانی که داریم برای محکومیت ظلمی که بر فلسطینیان میرود استفاده کنیم: سرکوب فلسطینیان و نمایش آن، عریانترین قدرتنمایی نظام سلطه است که همه سلطهگران دیگر نیز با هر موضعی به آن ارجاع میدهند و خود را توجیه میکنند: سرکوب فلسطین به این شکل، به معنای حاکم کردن الگویی از سلطه ومشروعیت دادن به آن است. تنها سیاست درست، دفاع از فلسطینیان در مقابل تجاوز است. شعار «نه غزه نه لبنان» نفی بلاواسطه حقوق همان کسانی است که چنین شعاری را سر میدهند و جای شگفتی نیست که آنان به هنگام گرفتاری غزه حتی به همان سبک نازل و نمایشی معمول خود هم از جا نمیجنبند و مثلا شمعی به سوگ روشن نمیکنند. آن هم در مقطعی که بمبهای اسراییلی که امروز غزه را ویران میکنند، ممکن است فردا در تهران بر سرمان بریزند. باید تاکید کرد که اسلامی یا یهودی و استبدادی یا دموکراتیک فرقی ندارد،سیاست ضد سلطه سیاستی است که هرگونه سلطهای را نفی کند.
بیست ونهم آبان 1391
http://mikhak.info/?p=605
==================================================================
---------------------------------------------------------------------------------------
|
۱۳۹۱ آذر ۱۵, چهارشنبه
زخم خونین فلسطین
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر