۱۳۹۰ اردیبهشت ۷, چهارشنبه

قطر نیز به جمع کشورهای صادر کنندۀ «دمکراسی» و مدافع «حقوق بشر» پیوست
ا. م. شیری
دور از انتظار نبود که ظهور مجدد جنبشهای رهائی بخش ملی در قرن بیست و یکم و مشارکت همگانی مردم مستعمرات در مبارزه علیه امپریالیسم و رژیمهای وابسته به آن، باعث شدت گیری یورشهای صلیبی استیلاگران بین المللی بشود.
همزمان با اوجگیری جنبشهای آزادیبخش ملی از آغاز سال جدید میلادی، ارتجاع امپریالیستی نیز تهاجم گسترده ای را برای تحکیم جای پای خود در مستعمرات سنتی و مستعمره سازی کشورهای «نامطلوب» آغاز کرد. تا کنون دو کشور آفریقایی لیبی و ساحل عاج قربانی تاخت و تاز امپریالیسم جهانی شده است.
ساحل عاج، بزرگترین کشور تولید کننده کاکائو در جهان، در پی چهار ماه کشمکش بین لوران گباگبو، حامل تمایلات ضداستعماری مردم این کشور و آلاسان واتارا، نماینده صندوق بین المللی پول و دست آموز فرانسه، در اثر تهاجم نظامی فرانسه و کلاه آبی های سازمان ملل متحد که با تخطی از حق بیطرفی خود، در نقش ارتش مداخله گر وارد معادله شدند، با اینکه به سقوط رژیم مخالف استعمار غرب انجامید ولی، مناقشات هنوز ادامه دارد.
در لیبی نیز جنگ داخلی و تجاوز نظامی هنوز ادامه دارد. مردم لیبی در زیر آتش سه طرف؛ نیروهای وابسته به رژیم سرهنگ قذافی، بمبارانهای جنون آمیز ماشین جنگی امپریالیسم و تروریستهای مسلح وابسته به آن، گروه- گروه کشته می شوند. شهرها ویران و از سکنه خالی می گردند؛ میلیونها انسان از جمله یک میلیون کارگر خارجی از کار بیکار شده و از کشور فرار کرده اند. لیبی امروز به تمام معنی با فاجعه انسانی مواجه شده است. با این همه، انتظار نمی رود مسئله که بر که به این زودیها در این کشور حل شود. زیرا، از یک سو، نیروهای مهین پرست بشدت در مقابل تروریسم دولتی استعمار غرب و تروریسم داخلی بشدت مقاومت می کنند و از دیگر سوی، دولتهای امپریالیستی با توجه به بحران اقتصادی- مالی سنگین سرمایه داری و کسری بودجه ها و بدهی نجومی خود، نمی توانند هزینه ای یورشهای صلیبی زولانی مدت را تحمل کنند
امپریالیسم جهانی برای مداخله نظامی از پیش برنامه ریزی شده در لیبی، هر بار بهانه تازه و جعلیات تازه تری می تراشد. ابتدا با پخش اخبار از بیخ و بن کذب، پیرامون بمباران شهرها توسط نیروی هوایی لیبی، استفاده قذافی از «مزدوران آفریقای» در سرکوب مردم و سپس با مشاطه گری اتحادیه ارتجاع عربی، از شورای امنیت سازمان ملل مجوز پرواز ممنوع در آسمان لیبی را گرفت و بلافاصله، بمباران بشردوستانه مردم و شهرهای این کشور را آغاز کرد. در روزهای اخیر نیز با هدف توجه کشتار وسیع مردم غیرنظامی و ویرانیهای عظیم در اثر بمبارانهای دیوانه وار ماشین جنگی استعمار، خبر «استفاده قذافی از سپر انسانی» را جعل کرده است.
در هر دو کشور نامبرده، دولتهای استیلاگر راه کار آزموده شده در تجزیه اتحاد شوروی و یوگسلاوی را برای در هم شکستن توان نیروهای مقاومت ملی بکار بستند:
ــ ایجاد مناقشه داخلی برای بر هم زدن ثبات و امنیت در کشور؛
ــ بسیج، سازماندهی، آموزش و تسلیح گروههای خرابکاری و تروریستی در داخل کشور.
هم اکنون از این متد در کشورهای دیگر، در وهله اول، در دو کشور سوریه و جمهوری سوسیالیستی بلاروس نیز استفاده می شود.
در جمهوری سوریه، اعتراضات به حاکمیت خاندان اسد درست مثل لیبی با تیراندازی باندهای تروریستی و تک تیراندازان به سوی معترضان آغاز شد و بگزارش رسانه های غربی تا کنون بیش از ٢٠٠ نفر کشته شده اند.
جمهوری سوسیالیستی بلاروس، بعنوان با ثبات ترین و امن ترین کشور جهان، کشوری کاملا عاری از معضلات بیکاری و بی مسکنی، فقر و گرسنگی و گرانی سیستماتیک ناشی از سلطه سیستم «بازار آزاد»، پس از آنکه در طول سالهای بعد از تخریب نظام سوسیالیستی بلوک شرق بر خلاف دیگر جمهوریهای اتحاد شوروی و کشورهای اروپای شرقی به زیر یوغ استعمار غرب گردن ننهاد، دائماًَ آماج حملات ارتجاع امپریالیستی بوده. ترفندهای مختلف امپریالیسم غرب برای بر هم زدن ثبات و امنیت این کشور و بزانو در آوردن آن، بارها با شکست مواجه شده و صدور دمکراسی از نوع یوگسلاوی و یا افغانی و عراقی به این کشورممکن نشده است.
علیرغم ناکامیهای پیاپی استعمار امپریالیستی در جمهوری سوسیالیستی بلاروس، امپریالیسم غرب باز هم متد شناخته شده خود را برای بر هم زدن امنیت این کشور بکار گرفت. بگزارش خبرگزاریهای مختلف، روز ١١ آوریل ٢٠١١، انفجار هدایت شونده مهیبی در توقفگاه «اکتبر» متروی پایتخت این جمهوری روی داد. در اثر این انفجار ١٢ نفر کشته و بیش از ١٦٠ نفر زخمی گردیدند که حال ٣٠ نفر از آنان وخیم گزارش شده است.

دولت بلاروس بلافاصله کشورهای خارجی را مسئول حادثه خواند. این در حالی است که «دو هفته قبل از این حادثه تروریستی، ٢٩ مارس، آژانس خبری «رگنوم» (Regnum) نزدیک به شورای امنیت فدرال روسیه نیز بدون اینکه بتواند شادمانی خود را پنهان کند، به خوانندگان نوید می دهد که: غرب سرنوشت قذافی را برای لوکاشنکو آماده می کند و در ادامه آن با اظهار نظر دور و دراز در این مورد که رئیس جمهور بلاروس نباید به این خیال باشد و بیاندیشد که غرب پیروزی او در ١٩ دسامبر سال گذشته را خواهد بخشید، تحلیلگران ”امنیتی“ پیشاپیش هدف را کاملا نشان دادند...» (معمای مینسک، الکساندر فرلوف، ١٣/٤/٢٠١١, www.sovross.ru).

هر کسی که کمترین آشنائی را با اسلوب کار راهزنان بین المللی داشته باشد، می داند که انفجارات انتحاری و هدایت شونده از راه دور، یکی از شناخته شده ترین متدهای امپریالیسم جهانی و در رأس آن، سازمان امنیت دولت آمریکاست که بمنظور بر هم زدن آرامش کشورها و فراهم ساختن زمینه «صدور دمکراسی» به آنها روی می دهد.
گذشت زمان، افشای جعلیات و بهانه های کذایی اشغالگریها و جنگهای استعماری امپریالیسم جهانی در کشورهای مختلف، از جمله در یوگسلاوی، افغانستان، عراق، پاکستان، لیبی، بحرین و ساحل عاج، ماهیت فاشیستی- تروریستی امپریالیسم جهانی و مداخلات استیلاگرانه آن را چنان آشکار ساخته است که دیگر هر انسان اندیشمند و خردورزی بدون اینکه منتظر افشای اسناد حوادث بماند، می تواند منبع و سر چشمه حوادث امروزی سوریه و بلاروس را تشخیص دهد.
انتظار می رفت واقعیت حوادث استیلاگرانه و خونین حداقل دو دهه اخیر، وازدگان و متعصبان سیاسی را که با تکرار طوطی­وار یاوه های کارگزاران سیاسی و ماشین تبلیغاتی خصم قسم خورده بشریت جهان در مورد «دموکراسی» و «حقوق بشر»، یورش صلیبی استعمارامپریالیستی به لیبی و دیگر کشورها را توجیه و تفسیر می نمایند، بر سر عقل آورد. اما آنها همچنان سعی می کنند باتکاء نظریات تقلبی، دموکراسی و حقوق بشر را یک امر فراطبقاتی تعریف کرده، اشغال و ویران کردن کشورها، بمبارانها و کشتار « بشردوستانه» مردم بیدفاع آنها را جزء حقوق خدشه ناپذیر ارتجاع امپریالیستی بخوانند.
در زندگی اجتماعی هر از گاهی چنان حوادث تکان دهنده ای روی می دهد که بیش از هر سند و صدها تحلیل و توضیح مستدل برای بیدار شدن بخش اعظم انسانهای نیمه بیدار و یا حتی خفته تأثیر می گذارند. یکی از تکان دهنده ترین حوادث روزهای اخیر، خبر مربوط به پیوستن ارتجاعی ترین و پس افتاده ترین دولتهای جهان، از جمله عربستان سعودی، قطر و امارات متحده عربی به جمع «کشورهای صادر کننده دمکراسی و مدافع حقوق بشر» است. جای بسی امیدواریست همآوایی، همیاری و همکاری فعال این کشورهای مفلوک تا اعماق وجود استعمارزده با دولتهای استعمارگر غرب در سرکوب خونین جنبشهای رهایی بخش منطقه و لشکرکشی به بحرین و همچنین، مشارکت فعال آنها، بخصوص قطر در تسلیح و تأمین مالی شورشیان لیبی و بمباران «بشردوستانه» شهرهای آن، چشم همه آن انسانها و تشکلهای به اصطلاح سیاسی را که هنوز جنگهای استعماری و یورشهای صلیبی را جزء حقوق مسلم دول امپریالیستی غرب می خوانند، باز کند.
اضافه بر این، در زیر ترجمه سه خبر دیگر در مورد حوادث لیبی را نیز تقدیم می کنم. باشد که نیروی متحد همه آزادیخواهان، جویندگان عدالت و جستجوگران حقیقت در جهان بتواند از ادامه یورشهای صلیبی ارتجاع امپریالیستی و تکرار فجایع هولناک کشورهای اشغالی، از جمله لیبی و ساحل عاج در سوریه و جمهوری سوسیالیستی بلاروس جلوگیر نماید.
۲٦ فروردين ۱٣۹۰
سه خبر در باره حوادث لیبی
پایگاه اینترنتی «جنگ و صلح» (www.warandpeace.ru) به نقل از تلویزیون خبری «ار بی سی»(RBC) و خبرگزاری «ریا نووستی»(RIA Novosti) می نویسد:
شورشیان لیبی به «القاعده» اسلحه می فروشند
(دوم آوریل ٢٠١١)
تروریسم: واقعیتها و نیروی محرک آن
روزنامه الجزایری «اکسپرس سون» با استناد به مقامات نظامی الجزایر، در شماره روز شنبه خود می نویسد: شورشیان لیبی اسلحه و تجهیزات غارتی از انبارها ارتش را به گروههای جنگجوی القاعده در کشور اسلامی مغرب می فروشند.
بنوشته این روزنامه، این گروه تروریستی توانسته است به تسلیحات سنگین، و همچنین موشکهای ضدهوایی نیز دست یابد. طبق اطلاعات این منبع خبری، «القاعده» در کشور مغرب تجهیزات و تسلیحات جنگی را با پولهایی که به ازای رها کردن مقامات گروگان گرفته شده بدست می آورد، خریداری می کند. این روزنامه می نویسد اگر کشورهای غربی تصمیم به تسلیح شورشیان لیبی بگیرند، احتمال دارد این سلاحها هم بدست تروریستها بیافتد.
همین روز نامه در ادامه می نویسد: در حال حاضر، «القاعده» سعی می کند جنگجویان را در اراضی این کشور اجیر کرده و آنها را برای جنگ برعلیه معمر قذافی، رهبر رژیم لیبی آماده نماید.
این روز نامه ادامه می دهد: این ساده لوحی خواهد بود هر گاه تصور شود که «القاعده» عملیات خود را به لیبی محدود خواهد کرد. در همین رابطه، الجزایر تصمیم گرفت حفاظت از مرزهای مشترک خود با لیبی را که در حدود ٩٦٠ کیلومتر می باشد، تقویت کند. پنج گردان ارتش و هفت هزار ژاندارم به نواحی مرزی اعزام کرده است. بالگردها (هلی کوپترها) نیز از هوا مرزها را کنترل می کنند.
شعبه «القاعده» در کشور مغرب یکی از خطرناکترین سازمانهای افراطی در منطقه محسوب می شود و در عملیات گستاخانه و بغایت خشن بسیاری، از جمله در ربودن و کشتن خارجیان دست داشته است. تروریستها در مناطق کم جمعیت صحرائی در نزدیکی مرز الجزایر، مال و نیجریه، و همچنین لیبی مخفی می شوند. معمولا برای گریز از تعقیب، آنها در کشورهای همسایه جمع می شوند.
(ریا نووستی)
«القاعده» انبارهای ارتش لیبی را تاراج می کند.
(پنجم آوریل ٢٠١١)
کانال تلویزیونی العربیه با استناد به مقامات عالیرتبه الجزایر گزارش داد: شاخه شمال آفریقای «القاعده» (القاعده در مغرب اسلامی)، از ناآرمیهای لیبی برای غارت اسلحه از انبارهای این کشور استفاده می کند.
بگفته آن، شبه نظامیان تندرو این گروهبندی موفق شدند مجموعه ای از موشک انداز آر پی جی- ٧، مسلسلها و تفنگهای کالاشنیکوف(Calashnikov) و همچنین موشک اندازهای ضدهوایی نفری بدست بیاورند. اکثریت این تسلیحات، ساخت اتحاد شوروی می باشند.
بگفته مصاحب کانال تلویزیونی، سلاحهای لیبی با هشت دستگاه اتوموبیل باری تویوتا از خاک چاد و نیجریه به مالی حمل شده اند. «القاعده» سلاحها را در آنجا انبار می کند. بسخنان این منبع، صحبت نه بر سر یک بار دزدی سلاح و انتقال آنها به مالی، بلکه بر سر چندین کاروان القاعده از لیبی می رود.
مارک تونر، نماینده رسمی وزارت خارجه آمریکا اعلام کرد، که واشینگتن از افتادن سلاحهای لیبی بدست القاعده نگران است. تونر اضافه کرد که، دولت آمریکا با نمایندگان شورشیان مخالف رژیم معمر قذافی در لیبی وارد مذاکره شده است.
اطلاعات مبنی بر اینکه القاعده تسلیحات متعلق به ارتش لیبی را بدست آورده است، از آغاز عملیات جنگی در این کشور در دست بوده است. خبر آنها ابتدا از زبان مقامات رسمی شنیده شد. اندریس دبی، رئیس جمهور چاد ٢۵ مارس اعلام کرد که جنگجویان «القاعده» سلاحها را از انبارهای اسلحه شورشیان مسلح مخالف رژیم کنونی لیبی دزدیده اند.
خبرهای منتشره در این باره حاکی از آنست که برخی کشورهای غربی (از جمله بریتانیا و فرانسه) همچنان بر سر مسئله تسلیح مخالفان قذافی که بگفته پنتاگون جنگجویان «القاعده» هم در میان آنها هستند، مذاکره می کنند.
(ار بی سی)
چاد برای دفع خطر مخالفان لیبی از ناتو کمک خواست.
(چهارم آوریل ٢٠١١)
آفریقا بعنوان ذخایر هیچ کس
چاد برای دفاع از اتباع خود در مناطق تحت کنترل شورشیان از نیروهای ائتلاف کمک خواست. بگزارش کانال تلویریونی الجزیره قطر، دولت این کشور از کشتارهای جمعی خبر می دهد.
بطوریکه کالزبه دبه، سخنگوی دولت چاد اظهار داشت، از زمان شروع عملیات نظامی، دهها نفر غیرنظامی بدست شورشیان لیبی کشته شده اند. این احتمال که همه اتباع چاد ممکن است مزدوران معمر قذافی باشند، سبب این کشتارها بوده است.
دولت چاد خاطرنشان می سازد بعضی از اتباع این کشور را که از سوی شورشیان مسلح دستگیر شده اند، در کانالهای تلویزیونی بعنوان اسیر از میان مزدوران قذافی معرفی کرده اند.
مخالفان از همان اول سعی کردند جامعه جهانی را مطمئن سازد که این مردم لیبی نیست که بطرفداری از قذافی می جنگد، بلکه مزدورانی از دیگر کشورها هستند که به ازای پرداخت پول بیشتر، مردم عادی را می کشند. ناظران غربی نیز در این باره خاطرنشان می سازند که سخن بر سر مزدوران خارجی نبوده، بلکه بر سر مهاجران آفریقایی می باشد که از سالهای زیادی پیش در جستجوی زندگی بهتر در لیبی ساکن شده اند.
(ار بی سی)
___________________________________________________
این مطلب و نوشتارهای دیگراز همین قلم در آدرس زیر نیز در دسترس میباشد:

۱۳۹۰ فروردین ۱۸, پنجشنبه

اعلامیه کمیته هماهنگی کنفرانس بین المللی احزاب و سازمانهای مارکسیست – لنینیست جهان درمورد تجاوز نظامی امپریالیستها به لیبی:


دخالت امپریالیستی در لیبی را محکوم کنیم

همبستگی با خلق

ائتلاف ارتجاعی نیروهای امپریالیستی، که با تکیه بر قطعنامه سازمان ملل و به بهانه دفاع از جمعیت غیر نظامی لیبی را مورد حمله قرار داده اند، تعرض دیگری برعلیه خلقهاست. امروز لیبی، دیروز بالکان و عراق و افغانستان هم با توسل به همین بهانه ساختگی بود که وحشیانه مورد حمله قرار گرفتند. سخن برسر ائتلافی میان فرانسه، انگلیس و آمریکا از سوئی و همدستی فعال دول ارتجاعی ایتالیا و اسپانیا و دانمارک و... تائید ضمنی روسیه و چین از طرف دیگر است. چون این دو کشور، روسیه و چین، از حق وتو خود استفاده نکرده و ریاکارانه این تعرض را مورد تائید قرار دادند. رفتارها از روی خصلت حقیقی این ائتلاف ارتجاعی پرده بر میدارند. حضرات قصد ندارند امنیت جمعیت غیر نظامی را تامین کنند، بلکه نفت و موقعیت استراتژیک لیبی از سوئی و تهدید شورش و مبارزات انقلابی خلقهای عرب را در مد نظر دارند.

تائید تعرض به لیبی، تعرضی براساس قطعنامه سازمان ملل، نشان میدهد که امپریالیسم نگران کدام قطعنامه های سازمان ملل است. مهم منافع امپریالیستهاست. بیخود نیست که مرتب، همینکه پای منافع خلقهای فلسطین و صحرا به میان میاید، قطعنامه های سازمان ملل را وتو میکنند.

شورشیانی که برعلیه قذافی مبارزه میکنند، بزودی متوجه خواهند شد که امپریالیستها « حامی » آنها نیستند، بلکه غارتگران و استثمارگران بیرحمی هستند که میخواهند جای قذافی را، اگر بتوانند او را بزیر بکشند، با یکی از مهره های خود پر کنند. فراموش نکنیم که عناصر این ائتلاف، با همدستی سایر کشورهای امپریالیستی و سرمایه داری، تا همین چندی پیش با قذافی هم میلاسیدند. رفتار مشابهی نیز با دو مرتجع دیگر، بن علی در تونس و حسنی مبارک در مصر داشتند « اعضای بین الملل سوسیالیست »! که هر دو در قیامهای مردمی از پا درآمدند.

قیامهای جاری در مغرب و خاورمیانه ( مراکش، یمن، بحرین، سوریه، شاید هم الجزیره و... ) از قضا منافع استراتژیک قدرتهای امپریالیستی را در خطر قرار داده و تضادهایشان را تشدید خواهند کرد. مثل مورد تعرض به لیبی، که تضاد میان امپریالیسم فرانسه – در راس آن سارکوزی مرتجع – و امپریالیسم آلمان بامرکل ارتجاعی را تشدید کرد. جنبشهای عمیقی در این قسمت از جهان، جنبش خلقها در قبال رژیمهای خودکامه و مستبد، در قبال بیدادگریهای شدید، موقعیت قدرتهای امپریالیستی و شرکاء را نیز متزلزل خواهند کرد.

کنفرانس بین المللی احزاب و سازمانهای مارکسیست – لنینیست جهان، شدیدا تعرض وحشیانه امپریالیستها برعلیه لیبی را محکوم میکند. ما ازمبارزه عادلانه خلق لیبی در قبال ارتجاع و حکومت قذافی برای دستیابی به دمکراسی ، امنیت و عزت و آزادی دفاع میکنیم. ما برخورد دوگانه سازمان ملل، ایضا ریاکاری و دوروئی تمام کشورهائی که مدعی دول دمکراتیک هستند، دولتهائی که، تعرض بعضی را تائید کرده و در موارد دیگر سکوت میکنند، را محکوم میکنیم. ما ازهمه میخواهیم که به هر طریق ممکن ، همبستگی خود را با مبارزات خلق لیبی و سایر خلقها نمشان دهند.

کمیته هماهنگی کنفرانس بین المللی احزاب و سازمانهای مارکسیست – لنینیست جهان

مارس 2011 میلادی

ترجمه و تکثیر از حزب کارایران(توفان) یکی از اعضاء کنفرانس بین المللی

www.toufan.org

www-rahe-toufan.org

حزب کمونیست انقلابی برزیل

حزب کمونیست اکوادور مارکسیست لنینیست

حزب کمونیست کارگران فرانسه

حزب کمونیست اسپانیا مارکسیست لنینیست

حزب کمونیست کلمبیا مارکسیست لنینیست

حزب کمونیست کارگران تونس

حزب کار ایران(توفان)

حزب کمونیست انقلابی ترکیه

جنبش احیاء دوباره حزب کمونیست یونان

حزب کمونیست کارگران دانمارک

خط مشی کمونیستی ایتالیا

حزب کمونیست مکزیک مارکسیست لنینیست

سازمان مارکسیست لنینیستی انقلابی نروژ

حزب کمونیست کار جمهوری دومینیکن

حزب کمونیست مارکسیست لنینیست ونزوئلا

حزب کمونیست انقلابی ولتائیک(بورکینافاسو)

حزب کمونیست شیلی(آکسیون پرولتاریائی)





جنگی متفاوت با اهدافی مشابه:
 حسن کیوده


چکیده:

حملات هوائی غیرقابل توجیه ” نیروهای ائتلاف “به لیبی وانهدام زیرساخت صنایع واقتصاد توام با نابودی قوای دفاعی آن دریک جنگ نابرابر ازیکطرف. تمرکز شورشیان درمیدان های نفتی واقع درشرق آن کشور وشتا ب زدگی نیکلا سارکوزی درشناسائی آنان بمثابه یک کشورونهایتا واگذاری حفاظت ازآسمان لیبی به پیمان آتلانتیک شمالی بمنظور صرفه جوئی دربودجه نظامی ایالات متحده آمریکا وبرکنارماندن کاخ سفید واشنگتن ازاتهام مداخله درامورداخلی یکی دیگر از کشور های جهان تفاوت تاکتیکی این جنگ وتشابه اهداف آن با لشکرکشی به افغانستان وعراق رانمایان می سازد واز سوی دیگر “بار”مردمی شورش های شمال آفریقا وکشورهای عربی خاورمیانه را کم رنگ تر می کند .

تاکیدی برتاکید پیشین:

هدف نویسنده این مقاله دفاع ازرهبران کشورهای شورش زده وتوجیه شیوه کشورداری آنان نیست بلکه نقدی است عاری ازحب وبغض ودفاع ازاصولی است که استقلال ملت ها وتمامیت ارضی کشورهای جهان را تضمین می کنند.

نیکلا سارکوزی درنقش سخنگوی جنگ افروزان :

دریغا :امروز کسی برفرانسه حکومت می کند که نه ازقامت بلند واستقلال رای ژنرال دوگل “راست” چیزی به ارث برده ونه از پختگی سیاسی وخویشتنداری فرانسوا میتران “چپ”.

آقای سارکوزی رئیس جمهوری فرانسه روز پنجشنبه 24مارس پس از شرکت درجلسه سران اتحادیه اروپا دریک کنفرانس خبری بااشاره به اینکه قطعنامه 1973 شورای امنیت سازمان ملل متحد عملیات نظامی درلیبی را توجیه می کند گفت” تمامی رهبران کشورها ی جهان بایدبدانند که واکنش جامعه جهانی (بخوانید آمریکا)واتحادیه اروپا همواره مانند لیبی خواهد بود وما درکنار معترضان خواهیم ایستاد ” اوسپس افزود” تاحدودی می توان به بعضی ازخشونت ها بدیده اغماض نگریست ولی اگرکشوری به نیروهای نظامی دستور سرکوب مخالفان خودرا بدهد ازخط قرمز گذشته است .گویا رئیس جمهوری فرانسه که دستیاری باراک اوباما درتجاوز به لیبی را بعهده “کفایت” خودگرفته است گردن زدن مخالفان دولت عربستان سعودی درمیدان های عمومی شهرها وآتش زدن خیمه های مخا لفان دولت بحرین درمیدان مروارید ورگبار هلی کوپترهای نظامی بسوی مردم بحرین را عبورازخط قرمز تلقی نمی کند وبه عملکرد رهبران این کشورها بدیده اغماض می نگرد.

واکنش ها وهشدارها:

سخنان تند و به دوراز شکیبائی سیاسی رئیس جمهوری فرانسه بااعتراض بسیاری از رسانه ها و تحلیلگران اموربین المللی مواجه گردید . آقای گیدو وستوله وزیرامورخارجه آلمان درگفتگو با شبکه رادیوئی آن کشور درانتقادازسخنان سارکوزی گفت ” این بحث بسیارخطر ناک است که چه بسا باواکنش سخت بعضی ازکشور ها بویژه درمنطقه خاورمیانه مواجه خواهدشد.

روزنامه های اروپائی نیز درواکنش به گفته های رئیس جمهوری فرانسه نوشتند” آقای سارکوزی درحالی چنین سخنانی را برزبان می آوردکه انتقادها ازعملکرددوگانه اروپا بطورجدی مطرح شده واینکه چرا اتحادیه اروپا همین موضع را درقبال عربستان سعودی وبحرین ویمن اتخاذنکرده سئوالی که بی پاسخ مانده است .همچنین به گزارش رویترز روزدوشنبه 21مارس ولادیمیرپوتین نخست وزیرروسیه درانتقاداز عملکردنیروهای ائتلاف درلیبی گفت “قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل متحد درحمایت از اقدام نظامی علیه لیبی بمثابه دعوت به جنگ های صلیبی درقرون وسطی است.

به گزارش روزنامه “وزگلاد” سرگئی لاوروف وزیرخارجه روسیه نیز درواکنش به اخباری که حاکی از کشته شدن غیرنظامیان لیبی درحملات هوائی نیروهای ائتلاف است گفته است ” کشورهای غربی بادخالت در درگیر های داخلی لیبی ازچهارچوب قطعنامه 1973 سازمان ملل متحد خارج شده اند ”

شان نزول قطعنامه 1973:

ظاهرا درقطعنامه 1973شورای امنیت سازمان ملل متحد که با “فشار” یا “اغفال “تصویب وصادرشده است صحبت ازممنوعیت پرواز برفرازلیبی بود نه چیزی بیشترازآن براین اساس بمباران مناطق مختلف لیبی درسطح وسیع این ظن را تقویت می کند که هدف نیروهای ائتلاف فقط تضعیف رژیم سرهنگ قذافی درلیبی ونهایتا تسلط بی چون چرابرمنابع نفت آن کشوراست .خانم ماژوری کوهن استاد حقوق دانشگاه سن دیه گو آمریکا طی مقاله ای دراین زمینه می نویسد “دولت های آمریکا درطول تاریخ بارها با دست زدن به عملیات خلاف قانون منشورسازمان ملل متحدرا زیرپاگذاشته اند که تازه ترین آن حمله به لیبی است که هدف اصلی آن تسلط براین کشوراست نه دفاع از مردم آن .” البته جا داشت که این حقوقدان برجسته آمریکائی به شا ن نزول قطعنامه 1973نیز اشاره می کردکه برای مشروعیت بخشیدن به تجاوزآمریکا ومتحدانش به لیبی صادرشده است.

ژرف اندیشی برسخنان کارگردان جنگ لیبی :

شب دوشنبه 28مارس آقای اوباما طی سخنرانی خوددردانشگاه ملی واشنگتن گفت” اگرازقتل عام غیرنظامیان توسط قذافی جلوگیری نمی شد لکه ننگی بروجدان جامعه جهانی می نشست ” ازاین گفته رئیس جمهوری دموکراتیک تریک کشورجهان چنین استنباط می شود که ایشان با همه تیزبینی وهوشمندی ذاتی خود یا لکه ننگی را که کشتارزنان ومردان وکودکان افغانی وعراقی بردامن “جامعه جهانی ” نهاده است نمی بینند یا آنرا نه” لکه ننگ “که سندافتخاربرای جامعه جهانی وکشورخود تلقی می کنند. براستی آیا بهترنبودآقای اوباما درسخنرانی خوددرشرایط کنونی از واژه ” لکه ننگ” استفاده نمی کرد ندونمک برروی زخم دل مردم افغانستان وعراق نمی پاشیدندوبیش ازاین موجبات شرمندگی مسئولان حقوق بشر سازمان ملل متحدرا فراهم نمی آوردند؟

حسن کیوده 29 مارس 2011

جنگهای استعماری، قمار بر سر سرنوشت نوع بشر :
 ا. م. شیری


امپریالیسم جهانی به سرکردگی امپریالیسم ایالات متحده آمریکا با جنگهای استعماری گسترده ای که دو دهه اخیر آغاز کرده است، می رود تا زندگی نوع بشر را در روی کره خاک غیر ممکن سازد. این نظام غیرانسانی سرنوشت بشر را به قماری گذاشته است که هیچ برنده ای بر آن متصور نیست. این احتمال که قمار بزرگ بر سر سرنوشت بشری نه از واشنگتن، لندن و یا پاریس، بل که از تل آویو ، ستاد سرفرماندهی صهیونیسم بین الملل اداره می شود، بعید بنظر نمی رسد. زیرا، آغاز جنبشهای رهائی بخش ملی در کشورهای اطراف اسرائیل، بزرگترین پایکاه نظامی استعمار در جهان، ممکن بود امنیت آن را بمخاطره بیاندازد.

آنچه که امپریالیسم جهانی امروز در لیبی و در بسیاری از کشورهای جهان انجام می دهد، هیچ نام دیگری ندارد جز جنگهای استعماری برای گسترش مناطق تحت نفوذ و سلطه بر ثروتهای طبیعی آنها، پیش از همه بر منابع نفت و گاز. در شرایط حاضر بدون بازخوانی و تبیین مجدد مقوله هایی از جمله، دورن، استعمار و استقلال، امپریالیسم و جنگ، صلح و دمکراسی بمثابه مبرمترین مسائل نظری برای پاسخ گوئی به حوادث دورانی که بشریت در آن بسر می برد، نمی توان نیروهای بالنده و پیشبرنده تکامل اجتماعی و نیروهای میرنده و ارتجاعی بازدارنده تکامل تاریخی را بدرستی تعیین کرد و تشخیص داد. هر کس و هر جریان سیاسی بدون توجه به اهمیت این مفاهیم، در زیر بمبارانهای تبلیغاتی امپریالیسم، می توانند همواره فریب یکسری اظهارات و مواعیظ اخلاقی سفیهانه را خورده، خواسته و یا ناخواسته، صرفنظر از شکل و شیوه آن، عملا نقش سرباز استعمار را بازی کنند.

ــ دوران:

بی تردید، دقیقترین تعریف دوران، همان تعریف علمی «دوران کنونی، دوران گذار از سرمایه داری به سوسیالیسم است»، می باشد. همه تلاشها برای بی اهمیت نشاندادن توجه به مفهوم دوران، در واقع تلاشهای ریاکارانه ای هستند در جهت بفراموشی سپردن ماتریالیسم تاریخی و قبول نظریه بی پایه و ضدعلمی پایان تاریخ که ایدئولوگهای بورژوازی سعی دارند باتکاء آن روند تکاملی جوامع انسانی را پایانیافته اعلام کرده، نظام امپریالیستی را سرنوشت ابدی جامعه بشری بخوانند.

نیروهای همسو با تکامل تاریخی، بدون تشخیص دوران و بدون شناخت همه دورانهای تکاملی و نظامهای اجتماعی- اقتصادی که جامعه بشری از سر گذرانده و در حال حاضر در آن بسر می برد، نمی توانند ماهیت حوادث امروزی را تعیین نموده و چشم انداز تکامل آتی را روشن سازند.

ــ امپریالیسم

امپریالیسم بمفهوم آخرین مرحله رشد و تکامل سرمایه داریست. این مرحله، بمعنی ختم تمام استعدادها و توانایی های بورژوازی برای تکامل و پیشبرد جامعه شمرده می شود. مرحله امپریالیستی سرمایه داری همراست با بحرانهای مداوم ساختاری در عرصه های سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و ایدئولوژیک- نظری و تشدید تضادهای آشتی ناپذیر بین طبقات استثمارگر و استثمار شونده. مرحله امپریالیستی سرمایه داری یعنی اوجگیری مبارزات طبقاتی و تهاجم جنون آمیز امپریالیسم به دستآوردهای بشری و نیرویهای بالنده اجتماعی.

ــ استعمار و استعمار نو:

استعمار بمعنی سلطه و حاکمیت دولتهای پیشرفته سرمایه داری (امپریالیستی) بر کشورهای عقب نگه داشته شده، غارت ثروتها و استثمار لجام گسیخته مردم آنها. بعبارت دیگر، استعمار یعنی پایمال کردن استقلال سیاسی و اقتصادی مستعمرات و تبدیل آنها به زائده دولتهای استیلاگر.

متاسفانه این مقوله در سه دهه اخیر نه تنها از ادبیات سیاسی نیروهای ملی- میهنی، حتی از ادبیات اغلب جریانات کمونیستی نیز رخت بر بسته است. کشورهای اروپا، بخصوص کشورهای اروپای غربی و بعدها ایالات متحده آمریکا، که امروز به معبد و معبود ناآگاهان تبدیل شده اند، در مقام دولتهای سلطه گر، عامل و مسبب تمام بدبختی ها و تیره روزیهای جامعه بشری از آغاز دوران برده داری بوده اند که امروز هم تحت نام «دموکراسی» و «حقوق بشر»، به جنایات خود ادامه داده، کشورهای مختلف را بمباران و اشغال می کنند. این دولتها پس از اشغال جزایر خلیج فارس توسط پرتقالیها در سال ١۵٠٣، نظام استعماری را در جهان بنیان نهاده و در روند تاریخ توانستند به یک سیستم جهانی بدل سازند. سیستم مستعمرات، اگر چه در شرایط تغییر توازن قوای بین المللی به نفع نیروهای ترقیخواه پس از دومین جنگ جهانی و در نتیجه مبارزات رهائی بخش ملی خلقهای مستعمرات از هم پاشید، ولی دول استعمارگر که امروز سعی می کنند چهره متمدن نیز از خود نشان دهند، توانستند با حفظ برخی مستعمرات سنتی مثل کانادا، استرالیا، زلاند نو و گروهی دیگر تحت عنوان کشورهای «تحت الحمایه»، شکل جدیدی از استعمار را برقرار سازند که استعمار نو خوانده می شود. سیستم استعمار نو، در حالیکه از نظر شکل ظاهری با استعمار کهنه تفاوتهایی دارد، ولی بلحاظ ماهیت و محتوا، بسیار خشن تر از استعمار کهن است. به سخن ساده، استعمار نو عبارت است: از حاکم کردن باندها و گروههای مافیائی وابسته بومی بر مستعمرات. سیستم استعمار نو نیز مانند سلف خود، استقلال سیاسی، اقتصادی- اجتماعی هیچ کشوری را برسمیت نمی شناسد و حق خلقها در تعیین آزادانه سرنوشت و انتخاب راه رشد مستقل آنها را رد می کند.
در روزگار امروزی اکثریت قریب به اتفاق کشورهای جهان با سیستم نو استعماری و نیمه استعماری اداره می شوند. در دوران کنونی بر اساس هیچ نظریه علمی نمی توان کشورهایی مثل کره جنوبی، ترکیه، تایلند، مصر، کلمبیا، کویت، عربستان سعودی، لهستان و یا دهها کشور دیگر را گذشته از پیوندهای مرئی و نامرئی رژیمهای حاکم، مقامات کشوری و لشکری، سیستمهای نظامی- امنیتی، آقتصادی- اجتماعی آنها با نهادهای مشابه در کشورهای استیلاگر، حداقل بدلیل وجود پایگاهها و حضور دهها هزار نظامی امپریالیسم آمریکا در خاک این کشورها، کشورهای مستقلی خواند. بعبارت دیگر، وجود پایگاه نظامی خارجی در هر کشوری، بدون هیچ توجیه و تفسیری بمعنی نقض حق حاکمیت ملی و استقلال آن کشور خوانده می شود. این واقعیتی است که بدون درک آن، نه فقط هر گونه تلاش برای تأمین استقلال و آزادی کشورها و مبارزه برای برقراری صلح و امنیت جهانی قرین موفقیت نخواهد بود، حتی موجب اشتباه در تشخیص ماهیّت حوادث جهان امروزی نیز خواهد گردید.

ــ جنگ و نیروهای جنگی استعمار

جنگها بتعریف لنین «ادامه سیاستها»، سیاستهای شکست خورده هستند که برای اشغال سرزمینها و تسلط بر منابع و ثروتهای آنها به شکل حمله مسلحانه انجام می گیرد. در دوران حاضر نظام سرمایه داری همچون گذشته، مسبب اصلی و آغازگر همه جنگهاست. سریال جنگهای کنونی اگر بخواهیم شماره گذاری کنیم، هر یک بخشهایی از سومین جنگ جهانی هستند که سرمایه داری بمنظور گسترش مناطق استعماری و تأمین منافع نامشروع یغماگران بین المللی آغاز کرده است.

جنگهای استعماری به دوشکل آشکار پیش برده می شوند: جنگهای نظامی با مشارکت ماشین جنگی استعمار و متحدان مسلح آن و جنگهای تبلیغاتی- روانی- ایدئولوژیک.

تمامی جنگهای دوران حاضر، بخصوص جنگهای بعد از جنگ سرد، جنگهای استعماری محسوب می شوند که از حمله به یوگسلاوی و تجزیه بالکان آغاز و تا تجاوز نظامی دیوانه وار امپریالیسم به لیبی و بحرین ادامه دارد و همه اینها صرفنظر از هر توجیه و بهانه ای، بخشی از جنگ صلیبی امپریالیسم جهانی بر علیه بشریت ستمدیده جهان بشمار می رود. این جنگها بلحاظ ماهیت و خصلت، کمترین تفاوتی با جنگهای جهانی اول و دوم ندارند. ولی بلحاظ شکل و شیوه های پیشبرد و گستردگی جبهه ها، تفاوتهای محسوسی با هم دارند. از لحاظ ترکیب نیروهای مهاجم امپریالیستی و پراکندگی جغرافیای مناطق جنگی نیز تفاوتهایی بین آنها مشهود است.

با نظرداشت نقشه مناطق جنگهای استیلاگرانه، از افغانستان و پاکستان و عراق تا لبنان و فلسطین و لیبی که عموما در اطراف اسرائیل، بزرگترین پایگاه نظامی امپریالیسم در منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا جریان دارد، بجرأت می توان گفت همه این جنگها، جنگهای استعماری در شرایط بحران ساختاری سرمایه داری هستند که هدف آنها تحکیم موقعیت امپریالیسم در مستعمرات و تأمین امنیت اسرائیل بمثابه مقر فرماندهی کل جنگهای امپریالیستی می باشند. با این توصیف، کمترین احتمال وجود ندارد که این جنگها در همین مناطق محدود بمانند. زیرا، جنگها محصول بلاواسطه سیاستهای بیخردانه و بحران نظام سرمایه داریست و نظام امپریالیستی- استعماری نیز امروز در گرداب عمیق بحران اقتصادی- مالی، سیاسی- ایدئولوژیک ساختاری گرفتار است.

ــ نیروی اصلی جنگهای استعماری

این نیروها شامل ارتش آمریکا با مجموعه صدها پایگاه نظامی آن در نقاط مختلف جهان، پیمان تجاوزگر آتلانتیک شمال (ناتو) می باشند.

ــ نیروهای کمکی جنگهای استعماری در داخل مستعمرات

دولتهای متروپل بمنظور تحکیم موقعیت خود در مستعمرات، علاوه بر رژیمهای دست نشانده و ارتشها و نیروهای پلیس و امنیتی وابسته در داخل مستعمرات، به داشتن نفوذ و جای پا در میان توده های مردم نیاز دارند. تحقق این نیاز از طریق رژیمهای دست نشانده که کلاًَ فاقد کمترین پایگاه اجتماعی در میان مردم هستند، کارآئی چندانی ندارد. به همین سبب، از راهها دیگری وارد عمل می شوند. کارآمدترین آنها تشکلها، سازمانها و انجمنهای بظاهر غیرطبقاتی، اعم از دمکراسی خواهی، حقوق بشری، خیریه، میسیونرهای مذهبی و همچنین، دفاتر و خبرنگاران آژانسهای خبری امپریالیستی هستند.
در مورد این گروهها این توضیح کافیست که در زندگی زمینی، هیچ تشکلی، هیچ گروهی و یا هیچ نظریه فراطبقاتی و غیرجانبدار نمی تواند وجود داشته باشد. هیچ نظریه ای نمی تواند هم طرفدار قاتل باشد و هم طرفدار مقتول. هیچ حقوق بشری، هیچ دموکراسی یی نمی تواند بی طرف بوده، هم از حقوق سارقان مسلح بین المللی که بحساب هر یک از آنها دهها میلیون انسان به آغوش فقر و فاقه و گرسنگی مفرط رانده شده اند، دفاع نماید و هم از حقوق قربانیان آنها. چگونه می توان هم از غارت دفاع کرد و هم با غارت شده همزبان بود! چنین ادعایی یک ریاکاری بیشرمانه است. این نوع بی طرفی، در واقعیت منطقی خود، یک تهاجم لجام گسیخته به ستمدیدگان بحساب می آید. هم از این رو، گروههای اخیر، هر یک بنحوی از انحاء، با تشکلهای غیر دولتی از قبیل «خانه آزادی» آمریکا، تشکیلات صهیونیستی «جامعه باز» بمدیریت جرج سورس و دیگر تشکلهای امپریالیستی مشابه، بعبارت اولی، با آژانسهای امنیتی امپریالیسم ارتباط دارند و در همآهنگی کامل با آنها عمل می کنند. بواسطه این سازمانها، از میان روشنفکران متزلزل که در دکان عطاری شان داروی هر دردی یافت می شود و بخشهای ناآگاه و متعصب جامعه سربازگیری می کنند، گروهای مسلح تروریستی و خرابکاری و بمبگذاری انتحاری تشکیل می دهند، قهرمانسازی می کنند و بمنظور خنثی سازی توان دفاعی نیروهای مقاومت ملی، وحدت ملی را در هم می شکنند. تشکیل گروههای تروریستی- جنایی القاعده و طالبان در افغانستان و پاکستان، جندالله در ایران، «جبهه ها» و یا «ارتش های آزادبیخش» در جمهوریهای شوروی، فدراسیون یوگسلاوی و در اویغورستان چین، فرآورده مستقیم فعالیت این قبیل تشکلهای به اصطلاح غیرطبقاتی هستند. مشکل بتوان دخالت این جریانات را در تحریک معترضان رژیم لیبی در حمله به پادگانها و شروع جنگ داخلی بمنظور زمینه سازی برای دخالت ماشین جنگی استعمار در این کشور انکار کرد. حتی بگفته ولادیمیر ژیرینوفسکی رئیس حزب لیبرال- دموکرات روسیه در مصاحبه با تلویزیون «راسیا ٢٤» (٢۵ ماه مارس)، راننده شخصی اسامه بن لادن، فرماندهی شورشیان شرق لیبی را بر عهده دارد.
گروههای یاد شده اساسا فرهنگ و تمدن امپریالیسم غرب را تبلیغ می کنند و رواج می دهند. فرهنگ و تمدن غربی یعنی، انکار آگاهانه تضادهای طبقاتی، یعنی، ترویج تئوری تسلیم طلبی و سازش طبقاتی. فرهنگ و تمدن غربی، مفهوم دیگری جز پذیرش بی چون و چرای سیادت و دیکتاتوری خشن بورژوازی و قبول هژمونی امپریالیسم جهانی به سرکردگی امپریالیسم آمریکا و معنایی جز تأئید حق امپریالیسم در استیلاگری و داشتن مستعمرات ندارد.
این تشکلها، بمثابه واحدهای تفکیک ناپذیر ماشین جنگی استعمار، برای تحقق سیاستهای امپریالیسم در داخل مستعمرات فعالیت می کنند تا اخلاف «متمدن» به بردگی گیرندگان ملل «وحشی» مستعمرات، امروز بکمک بمبهای «هوشمند» خوشه ای، فسفری و یا آغشته به اورانیوم، به سر خلقهای یوگسلاوی، افغانستان، فلسطین، لبنان، سومالی، عراق، لیبی و فردا، بر سر مردم دیگر کشورها، کرور- کرور «دموکراسی» و «حقوق بشر» بریزند.

ــ وسایل و ابزارهای جنگ تبلیغاتی- روانی- ایدئولوژیک استعمار

امپریالیسم جهانی بموازات ماشین جنگی بسیار عظیم خود، از وسایل و ابزارهای جنگ تبلیغاتی- روانی- ایدئولوژیکی گسترده ای برخوردار است. بکمک این ابزارها، جنگها را تئوریزه می کند، در اذهان عمومی آنها گریز ناپذیر می نمایاند، توده ها را شستشوی مغزی می دهد و روحیه وحدت ملی را بانحاء مختلف، از جمله با ایجاد خصومت بین خلقها و یا پیروان ادیان و مذاهب مختلف در هم می شکند تا توده ها توان مقابله با ماشین جنگی امپریالیسم را از دست بدهند. تجربه شکستن اتحاد ملی با تقسیم جمعیت کشور به کرد و عرب، شیعه و سنی، مسلمان و مسیحی و طوایف و قبایل مختلف در افغانستان، عراق، پاکستان، لبنان، لیبی، مصر، بحرین، یوگسلاوی، و بسیاری دیگر نمونه های بارزی از این دسیسه های استعماری هستند که در چهارچوب همان سیاست کهنه «تفرقه بیانداز، حکومت کن» به اجرا گذاشته می شود.
یکی از مهمترین ابزارهای جنگی امپریالیسم، فیلمهای هالیوودی و بازیهای رایانه ای «بزن- بکش» است که مدتهاست به هر خانه ای راه یافته و ایدئولوژی جنگ دولت آمریکا را تبلیغ می کنند. بکمک این فیلمها و بازیها، روحیه جنگ و خونریزی را از خردسالی به کودکان القاء کرده، آنها را با خونخواری و کشت و کشتار آشنا می سازند.
با در نظرداشت همین توضیحات مختصر، می توان به ماهیت حوادث جهان و همه اقدامات جنایی امپریالیسم جهانی پی برد و با قاطعیت تمام گفت: جنگی که امروز در بسیاری از نقاط جهان و از جمله در لیبی جریان دارد، جبهه گشوده شده تازه ای است در جنگهای استعماری غرب علیه مبارزات مردمی در راه کسب آزادی و تعیین راه رشد و ترقی اجتماعی مستقل. جنگی است برعلیه استقلال و آزادی این کشور و مستعمره سازی مجدد آن.

آیا می توان نظام استعماری- امپریالیستی را بر انداخت؟

البته که در وهله اول در سایه مبارزات سازمانیافته و در پرتو اتحاد و اتفاق نیروهای صلح و ترقی و تکامل جامعه برعلیه استعمار و امپریالیسم، می توان به چنین هدف مقدسی دست یافت. در شرایط امروزی و با نظرداشت توان نظامی ماشین جنگی استعمار و اوضاع اجتماعی- اقتصادی بغایت وخیم خلقهای جهان، فکر مقابله نظامی با آدمکشان بین المللی را باید از سر بیرون کرد. برای متوقف کردن ماشین جنگی امپریالیسم، راههای بغایت کارآمد تری هم وجود دارند. استعمار را می توان مثل لاک پشت به روی پشت گذاشت که هیچ تفاوت ماهوی با کشتن آن ندارد. مبارزه بی امان با حاکمیت دلار یعنی بر زمین زدن پشت امپریالیسم. این امر، مؤثرترین رویکرد برای خاموش کردن آتش جنگهای استعماری و تأمین استقلال مستعمرات و آزادی خلقها بشمار می آید. بر کسی پوشیده نیست که امپریالیسم امریکا تنها باتکاء چاپ بی حد و حساب دلار بی پشتوانه و صدور آن، هم اقتصاد جهان را به رکود و ورشکستگی می کشاند و هم هزینه جنگهای بی پایان، اشغال کشورها و کشتار انسانها را تأمین می کند. در همین رابطه بنظر می رسد، نیروهای صلح طلب و آزادیخواه جهان در هر کشوری می توانند در عین مبارزه برای سرنگون ساختن رژیمهای استبدادی و وابسته، با وادار ساختن دولتهای حاکم به انجام اقداماتی از قبیل:

ــ تعویض موجودیهای صندوق ذخیره ارزی از دلار به فلزات گرانبها و یا به هر چیز دیگر؛

ــ قطع معاملات بین المللی با دلار و برقراری روابط تجارت پایاپای بین طرفین معامله؛

ــ بستن تمام پایگاههای نظامی خارجی در همه کشورها، پیش از همه، تعطیل کردن صدها پایگاه جنگی آمریکا در هر نقطه جهان؛

ــ پایان دادن به دریافت هر گونه و به هر مقدار وام از صندوق بین المللی پول، بانک جهانی و تعلیق عضویت کشور در سازمان تجارت جهانی؛

ــ قطع کامل رواط تجاری در وهله اول با آمریکا و اسرائیل و اعمال ممنوعیت بر واردات کالای آنها از هر طریق دیگر؛

ــ تشویق و ترغیب توده ها به تحریم هر نوع کالای آمریکایی یا اسرائیلی؛

ــ قطع کامل روابط دیپلوماتیک با اسرائیل و تقلیل روابط دیپلوماتیک با آمریکا تا حد امور کنسولی؛


بموازات اینها، نیروهای صلح و ترقی همچنین می توانند با:


ــ سازماندهی توده ای مردم، بویژه طبقه انقلابی کارگر برای تجمع در اطراف پایگاههای جنگی آمریکا و ممانعت از ارائه هر گونه خدمات به آنها؛


ــ سازماندهی کارزار جهانی برای انحلال پیمان تجاوزگر ناتو؛

ــ گسترش همکاریها بین نیروهای صلح و ترقی در مقیاس جهانی و همآهنگ سازی برنامه های مبارزاتی آنها؛

ــ زیر نظر گرفتن فعالیتها و بذل توجه جدی به روابط و منابع مالی همه گروهها، سازمانها و انجمنهای بظاهر غیرطبقاتی، اعم از دمکراسی خواهی، حقوق بشری، خیریه، میسیونرهای مذهبی و همچنین، دفاتر و خبرنگاران خبرگزاریهای امپریالیستی؛

ــ تشکیل اتحاد وسیع بین خلقها و دولتهای ضدامپریالیستی و تشکیل کمیته هماهنگی و هدایت جنبشهای توده ای بر محور مبارزه با امپریالیسم- استعمار- صهیونیسم، بمثابه خطر اصلی که زندگی نوع بشر را در کره خاک تهدید می کند، می توانند ماشین جنگی استعماری را زمینگیر ساخته و جامعه بشری بسوی صلح و آزادی، ترقی و تکامل رهنمون سازند.


١٠ فروردین ١٣٩٠

آیا قذافی واقعا دیوانه است؟ :
 ا. م. شیری




روشن است همه آنهائی که همصدا با رسانه ها و گماشتگان امپریالیسم جهانی، قذافی را «دیوانه» می نامند، نه روانپزشکند و نه او را مورد معاینه پزشکی قرار داده اند. اما اگر مدعی باشند که بر اساس عملکردها او را دیوانه خطاب می کنند، اولا ــ هدف طبقاتی از این نامگذاری را درک نمی کنند و ثانیاًَ ــ اگر عملکرد قذافی را که بیش از چهل سال بر لیبی حکمرانی می کند با عملکرد کارچاقکنهای امپریالیسم که هر چهار و یا هشت سال یک بار عوض می شوند، مقایسه کنند، می توانند به اهداف گماشتگان استعمار و رسانه های آنها از دیوانه نامیدن قذافی و دیو و هیولا ساختن از صدام حسین پی ببرند. مثلا، لیبی در طول چهل و دو سال حکمرانی قذافی «دیوانه»، به هیچ کشور خارجی حمله نبرده، مردم و خاک هیچ کشوری را هدف بمبهای هوشمند، فسفری، آغشته به اورانیوم رقیق شده و موشکهای بالدار خود قرار نداده، در هیچ کشوری کودتای نظامی راه نیانداخته و هیچ کشوری را اشغال، ویران و یا تجزیه نکرده است و یا لیبی که در دوره حکمرانی قذافی از زیر سیطره استعماری انگلیس آزاد شد، هیچ کشوری را به زیر سیطره خو در نیاورده است. این تبلیغات را در حالی براه انداخته اند، که، سران دول امپریالیستی و در رأس آنها دولت آمریکا، حداقل از زمان صدور دستور بمباران اتمی ژاپن از سوی ترومن تا جنگهای کره و ویتنام و بسیاری جنگهای منطقه ای و داخلی و کودتاهای متعدد نظامی و تا اشغال نظامی یوگسلاوی، افغانستان و عراق و بمباران روزمره پاکستان در دوره کلینتون و بوش و اوباما، کشورهای بسیاری را اشغال و ویران و یا تجزیه نموده و دهها میلیون انسان را کشتار کرده اند. بنابر اینها و همچنین اگر در نظر داشته باشیم که فقط نتیجه حمله نظامی و اشغال تنها سه کشور یوگسلاوی، افغانستان و عراق، علاوه بر ویرانی کامل زیر بنای اقتصادی این کشورها عبارت از کشتار ٢٢٨ هزار نفر در یوگسلاوی، در افغانستان رقم دقیقی در دست نیست و کشته، زخمی و معلول نمودن و از خانه و کاشانه آواره و دربدر کردن بیش از دوازده میلیون نفر از جمعیت ٢٤ میلیونی عراق بوده است و یا اگر فراموش نکنیم که دولتهای استعمارگر امپریالیستی، دو دوره های مختلف، بسیاری از رهبران ملی و مردمی، از جمله دکتر محمد مصدق، احمد سوکارنو، عمر توریخوس، موریس بیشاب، سالوادور آلنده، پاتریس لومومبا و بسیاری دیگر را از قدرت به زیر کشیده و اکثرشان را به قتل رسانده اند، نتیجه درستی می توان گرفت.

اگر کسی می خواهد بدون توجه به تعلق طبقاتی شخصیتهای سیاسی و اهداف استعماری تبلیغات رسانه ها و سران دول استعمارگر در لشکرکشی های جنون آمیز به هر کشور و از آن جمله به لیبی، در مورد سلامت روانی قذافی و کارگزاران استعمار منصفانه به قضاوت نشیند، می تواند همین چند مورد فوق الذکر و موارد متعدد دیگری را که خود نیز آگاه است، ملاک داوری قرار داده و نتیجه منطقی از این سؤال بگیرد که: آیا قذافی واقعا هم دیوانه تر از سران و کارگزاران امپریالیسم است؟

امروز لیبی با هدف کاملا روشنی در زیر غرش جنگنده ها و موشکهای بالیستیک امپریالیسم جهانی و مرتجعین دسته نشانده اش، در دریای خون غوطه می خورد، در میان شعله های آتش جنگ استعماری می سوزد و مردم بی دفاع آن گروه- گروه کشته می شوند و آن عبارت است از: مستعمره سازی مجدد لیبی، غصب عدوانی ثروتهای مردم آن و تبدیل این کشور به پایگاه نظامی امپریالیسم بسرکردگی آمریکا که چهل سال پیش، همین قذافی «دیوانه» از زیر سیطره استعمار انگلیس آزاد نمود و پایگاه های نظامی آمریکا را تعطیل کرد.

آری! این واقعیت در میان هیاهوی تبلیغاتی پیرامون «دیوانگی» قذافی بعنوان یکی از سران دولتهای بورژوائی گم می شود که آمریکا بمثابه سرکرده امپریالیسم جهانی و در مقام مقروض ترین و ورشکسته ترین دولت جهان، در صدد است با خالی کردن تولیدات کمپانی های اسلحه سازی بر سر مردم لیبی، اقتصاد بحران زده و از هم پاشیده خود را سر و سامان داده، بازسازی کند. بسیار طبیعی که از این نیز طرفی نخواهد بست. زیرا، اولین پیامد حمله کین توزانه به لیبی، علاوه بر اشغال و ویرانی و کشتار توده های ستم کشیده آن، بیکار شدن فقط یک میلیون نفر کارگر خارجی شاغل در این کشور بود که خود این فاجعه حاصل از دیوانگی سران دول امپریالیستی، بمنزله کاهش یک میلیون خانوار خریدار است و آن نیز بخودی خود، موجب تشدید بحران سرمایه داری خواهد گردید.

نابود باد استعمار نو!

نابود باد امپریالیسم!

زنده باد استقلال و آزادی همه خلقهای جهان!

مستحکم باد همبستگی انترناسیونالیستی با همه نیروهای ترقیخواه لیبی

و همه خلقهای جهان در مبارزه امپریالیسم!

٦ فروردین ١٣٩٠