۱۳۸۹ شهریور ۲۹, دوشنبه

فتوای تونی بلر


آنتونی چارلز لینتون بلر نخست وزیر اسبق بریتانیا همزمان باانتشار کتاب یادمانده هایش "سفر" درضرورت مقابله با برنامه هسته ای ایران گفت " این حمله باید پیش از دستیابی ایران به سلاح هسته ای انحام گیرد نه بعدازآن ." اوافزود "این عملیات ممکن است ایران را به آشوب وناآرامی کشاند وپی آمدهای خطرناکی نیز داشته باشد اما من درمقابل مسلح شدن آن کشور به سلاح اتمی هیچ خطری را مانع حمله نظامی نمی دانم. " او همچنین طی مقاله ای با اشاره به ازسرگیری یک مسابقه تسلیحاتی درمنطقه می نویسد" نتیجه دستیابی ایران به بمب اتمی این خواهدبودکه دیگر کشورهای منطقه نیز درصدد مسلح شدن بسلاح هسته ای بر آیند که دراینصورت تعادل قوا دراین منطقه بشدت بهم خواهدخورد" اما آقای بلر درحالی چنین فتوائی را صادرمی کند که دکتر هانس بلیکس مدیر کل پیشین آژانس بین المللی انرژی اتمی درگفتگو باشبکه تلویزیونی الجزیره تاکید می کندکه " سلاح اتمی اسرائیل برفضای خاورمیانه سایه افکنده وآقای یوکیا آمانو مدیرکل آژانس بین المللی هیچ شانسی برای متقاعد کردن اسرائیلی ها به امضای پیمان منع گسترش سلاح های اتمی ندارد چرا که اسرائیل تاکنون بارها از امضای این معاهده سرپیچی کرده است . " دکتربلیکس دراین گفتگو همچنین ادعای اسرائیلی ها درخصوص داشتن سلاح اتمی به بهانه تضمین موجودیت شان را رد کرده وگفته است " اعتقاد به این ادعا ندارد" او دربخش پایانی مصاحبه خود در رابطه با برنامه هسته ای ایران می گوید" زمان آن فرا رسیده است که صحبت از تهدیدات و استفاده از گزینه نظامی برعلیه ایران متوقف شود چرا که سخن از جنگ بمیان آوردن اوضاع را پیچیده تر می کند.

جنگ افروزان همیشه تشنه خونند

آقای بلر درتوجیه حمله به عراق و شرکت درویرانی ونسل کشی درآن کشورمی گوید" بعنوان انسان دوستی وبه دلیل اعتقادات شخصی وبرای یک امر نیک نیروهای بریتانیا را به عراق فرستادم " یعنی حمله بی دلیل به یک کشور ضعیف تر وکشتار و آواره کردن صدها هزارانسان که غیراز عراقی بودن گناه دیگری نداشتند بزعم آقای بلر "انسان گرائی وکار نیک " است . وامروز که دستش از قدرت کوتاه شده مایل است آمریکا واسرائیل باحمله نظامی به ایران این " کارنیکو وانسان دوستانه" را نیابتا ازجانب اوانجام دهند. چرا که جنگ افروزان همیشه تشنه خونند .
گرچه سخنان آقای بلر به رجزخوانی های آدلف هیتلرنزدیکتراز اظهار نظر یک سیاستمدار قرن بیست ویکمی است ونیازی به پاسخ گوئی نداردولی برای اثبات کج اندیشی پیروان مکتب " جنگ ولو به بهای انهدام کره زمین" ازایشان می پرسم:
 1- دستیابی ایران به بمب اتمی تعادل کدام نیرو درمنطقه را بهم می زند؟ " تعادل نیروی اتمی" را که منحصرا دراختیار اسرائیل قراردارد؟
 2- آیا انعقاد قرارداد شصت میلیارد دلاری بین ایالات متحده آمرکا وعربستان سعودی وفروش پیشرفته ترین سلاح ها به آن کشور "تعادل نیرو" درمنطقه را بهم نمی زند؟
 3- چگونه بود که با مسلح شدن اسرائیل به سلاح هسته ای دیگرکشورهای منطقه وبخصوص همسایگان عرب که با آن کشور اختلافات دیرینه سرزمینی و عقیدتی دارند دست به انجام مسابقه تسلیحاتی اتمی نزدند؟
 سخن آخر: اگرآقای بلر درنوشتن کتاب خاطراتش بجای توسل به "دروغ شیرین" به بیان "حقیقت تلخ " می پرداخت واشتباهات وحشتناک خودرا بعهده می گرفت چه بسا خانواده های سربازان انگلیسی جان باخته درجنگهای ننگین افغانستان وعراق درآمد حاصله از فروش کتاب خاطرات او را "پول خون " نمی نامیدند.
 حسن کیوده
 هفدهم سپتامبر



۱۳۸۹ شهریور ۲۸, یکشنبه

ژنرال دايتون و نسل تازه فلسطيني‌ها

نويسنده:Aising Byrne

برگردان: احمد مزارعی

منبع: Conflict Forum، نوامبر ۲٠٠۹

مقدمه مترجم

هنگامی که انتفاضه اول در فلسطين شروع شد، اسحاق رابين سفير اسرائيل در آمريکا بود. قبل از آن، اسحق رابين ژنرال ارتش اسرائيل و سال‌هايی در کشتار و جنايت عليه فلسطيني‌ها شرکت کرده بود. اسحق رابين بر اساس حس جنايتکارانۀ خود، تصميم گرفت به اسرائيل بازگشته و در «يک هفته» انتفاضه را بخواباند. اولين دستور وی در ورود به اسرائيل برای توقف انتفاضه اين بود که دست نوجوانان فلسطينی را از مچ يا آرنج آنچنان بشکنيد که ديگر سنگ‌پراکنی را فراموش کنند. جان پيلجر شرح اين جنايت و فيلم شکستن آرنج و مچ فلسطيني‌ها را به طور مستند در فيلمی ۵۰ دقيقه‌ای نشان داده و مي‌توان در آرشيو وی مشاهده کرد. اما سياست شکستن استخوان ژنرال فاشيست اسرائيل کار نکرد و مذاکراتی محرمانه در مادريد و اسلو شروع شد و متأسفانه اين بار اسرائيل موفق شد با امضای قرارداد اسلو مبارزه تا آن روز مردم فلسطين را مهار کند. قرارداد اسلو کاملاً به زيان فلسطيني‌ها بود و مي‌توان گفت از اشتباهات فاحش ياسر عرفات به حساب مي‌آيد. در قرارداد ظالمانۀ اسلو که بدون وکلايی برجسته از طرف فلسطيني‌ها در برابر تيم قدرتمند اسرائيلي‌ها به همراهی بهترين وکلای بين‌الملل آن‌ها به امضاء رسيد، حتا در مورد نوع لوبيايی که فلسطيني‌ها بايد بکارند و اين‌که اندازه آن بايد از نوع لوبيای ريز باشد تا به کشاورزی اسرائيل لطمه وارد نياورد، توضيح داده شده است.

زنده‌ياد ادوارد سعيد در آن زمان با تهيه توماری به مخالفت با قرارداد اسلو برخاست و بخش زيادی از متفکران فلسطينی او را تأييد کردند، اما رسانه‌های بين‌المللی وابسته به اسرائيل و آمريکا اجازه ندادند اعتراض روشنفکران فلسطينی عملاً به رسميت شناخته شود. اين‌که اسحق رابين ترور شد دليلی بر حقانيت او نيست، او هميشه آرزو مي‌کرد که يک صبح برخيزد و ببيند غزه با تمام ساکنانش به زير آب رفته و مي‌گفت بايد شرايطی فراهم کنيم که مردم غزه در محاصره و در آبگوشت خود بگندند و اسحق شامير و ساير تندروهای اسرائيلی باور داشتند که مي‌شد همين امضای قرارداد اسلو را تا ده سال به تعويق انداخت.

اسرائيل با اين ساختار صهيونيستی و با تعهداتی که در برابر غرب دارد نمي‌تواند تحت هيج شرايطی يک دولت فلسطينی را به رسميت بشناسد، زيرا اين دولت در اصل چماق سرکوب و حامی منافع غرب، اروپا و آمريکا در خاورميانه است و مادام که معادله منطقه‌ای تغييرات ريشه‌ای نکند، اين دولت به جنايات، توطئه‌ها، سرکوب و جنگ ادامه خواهد داد. اسرائيل آيينه تمام‌نمای دمکراسي، حقوق بشر و آزادي‌خواهی واقعی و حقيقی اروپا و آمريکا است. در متن گزارش زير مي‌توان اين سياست را در محتوای قرارداد امنيتی که عباس ابومازن و فياض محرمانه امضا کرده و اوباما قرار است تا يک سال آينده موجود عجيب‌الخلقه، بدون چشم، قلب و دست و پا بزاياند، به وضوح مشاهده کرد.
به جرأت مي‌توان گفت جناياتی که اسرائيلي‌ها هر روزه در حق فلسطيني‌ها، از غزه گرفته تا غرب رود اردن، مرتکب مي‌شوند در تاريخ بشری سابقه نداشته است. چندی پيش جوان هاري، نويسنده انگليسی طی مقاله‌ای نوشت: «بنا به آمار سازمان ملل ۹۶% فاضلاب‌های چهارصد هزار يهودی تازه وارد که در شهرک‌های نوساز منطقه غرب رود اردن ساکن شده اند، به وسيله لوله‌های بزرگی بر روی زمين‌های کشاورزی و در ميان شهرها و روستاهای فلسطيني‌ها سرازير مي‌شود. فلسطيني‌ها برای کم کردن آسيب‌های اين فاضلاب‌ها، گودال‌های بزرگی را در نقاط مختلف شهرها و شهرک‌ها و زمين‌های زراعی خود حفر کرده اند تا آب‌های گنديده فاضلاب‌ها را به درون اين حفره‌ها بفرستند. سال گذشته يک دختر فلسطينی ۱۶ ساله به همراه مادربزرگ خود به درون يکی از حفره‌ها افتاد و خفه شد و اين نمونه‌ای از چهره واقعی اسرائيل، اين دمکراسی نمونه اروپا و آمريکا برای ملت‌های خاورميانه است. اين است سرانجام فلسفه ليبراليسم غرب و دست‌آوردهای دانشمندان آن هم‌چون کانت، باخ، منتسکيو و .... برای ساختن جهانی آزاد! آری آزادی سرمايه‌داری همين است و بس. ولی بايد گفت که همين فلسطيني‌ها پاشنه آشيل غرب سرمايه‌داری و طفيلی چماقدار آن در خاورميانه است. همه جنايات، توطئه‌ها و تبليغات دروغ و تهمت‌های ناروا، ملت بزرگ فلسطين را از مبارزه باز نداشته، بلکه مقاومت فلسطين به مثابه کوره گرمابخش برای همه جان‌هايی است که از اين همه ستم و دورويی به سردی گراييده اند. پيروز باد مبارزه ملت ستمکش فلسطين!

***

کاسبکاران در هيبت مردان انقلابی

مقدمه نويسنده

هنگامی که از ژنرال دايتون پرسيدند که نظر شما در باره حماس چيست، وی پاسخ داد خواهشمندم در باره مسايل سياسی از من نپرسيد، من نظامی هستم و در سياست دخالت نمي‌کنم. اين پاسخ از طرف دايتون کاملا نادرست بود، زيرا دولت آمريکا، وی را به عنوان مسؤول مسايل امنيتی به خاورميانه فرستاده است، ژنرال دايتون نه فقط سياسی است، بلکه در عمق سياست به سر مي‌برد.
وی در خاورميانه مسؤوليت سياسی داشته و هدف اصلی ايشان اين است که غرب رود اردن را از نيروهای مخالف دولت عباس ابومازن تصفيه کند و اين عمل بسيار خطرناکی است، زيرا روند صلح خاورميانه را با خطر روبه‌رو ساخته و از طرفی تأثير بسيار منفی بر رابطه ميان الفتح و حماس خواهد گذاشت. عملکرد ژنرال دايتون هر پروژه‌ای را که در خاورميانه در جهت صلح حرکت کند، متوقف خواهد ساخت. به طور خلاصه مي‌توان گفت هدف اصلی ژنرال دايتون اينست که تأسيسات اشغالگری اسرائيل را تحکيم بخشد، حتا اگر خود چنين هدفی نداشته باشد. وظيفه اوليه ژنرال دايتون اين بود تا کمک کند دولت مستقل فلسطين تشکيل گردد. تاکنون اما، هيچ گامی در اين راه برداشته نشده، بلکه کوششهای دايتون در اين مسير بوده تا نيروهای امنيتی ويژه‌ای را تربيب کند که بتوانند از حکومت استبدادی عباس/فياض، حمايت کنند. در دولت فعلی فلسطين جای هيچ‌گونه بحث، مناقشه و انتقادی وجود ندارد و اين وضعيت حتا سؤالاتی را در ميان نيروهای امنيتی فلسطين دامن زده است. آنان از خود سؤال مي‌کنند که گسترش سرکوب و برقراری خفقان به چه منظوری انجام مي‌گيرد؟ يکی از شهروندان ساکن نابلس چنين سؤال مي‌کند، نيروهای امنيتی در خدمت آمريکا و اسرائيل است، پس دولت ما کجاست، هيأت اجرايی دولت ما در کجا قرار دارد؟ چه کسی تصميم گرفته که مسؤول امنيتی آمريکايی به فلسطين بيايد؟ شهروند ديگری چنين پاسخ مي‌دهد: مسأله روشن است، ما در شب نيروهای اشغالگر اسرائيل را داريم و در روز نيروهای امنيتی دايتون. شهروند ديگری در ادامه اين گونه تحليل مي‌کند: ما هم‌چون برادرانمان در ساير کشورهای عربی در زير سلطه خفقان و سرکوب زندگی مي‌کنيم، سرکوب و خفقانی نامحدود همراه با ترس.

چنين سؤالاتی نه تنها در ميان شهروندان، بلکه در ميان بعضی فرماندهان فلسطين نيز مطرح است. روزنامه وال‌ستريت ژورنال، از قول يک سرهنگ فلسطينی چنين مي‌نويسد: «ما به اين دليل به نيروهای امنيتی نپيوسته ايم تا با حماس مبارزه کنيم، بلکه خواستار خدمت کردن به وطنمان بوديم»، اما، هم‌چنانکه روزنامه ادامه مي‌دهد: هر چند دستگاه امنيتی فلسطين بيش‌تر با حماس مبارزه کند، به همان اندازه از محبوبيت عباس که مهم‌ترين شخصيت در پروژه صلح خاورميانه است، در ميان مردم کاسته مي‌شود. يکی از مسؤولان حماس نيز همين نظريه را ابراز کرد که مبارزه عباس عليه حماس موجب تنفر بيش‌تر مردم از وی خواهد شد.

يکی از اهداف ژنرال دايتون اين بود که بتواند نيروهايی را تربيت کند که جايگزين نيروهای اسرائيلی در منطقه غرب رود اردن شوند و آنان بتوانند از آن منطقه خارج شوند.

دايتون مي‌گويد: «نيروهايی که ما تربيت کرده ايم بسيار مدرن و حرفه‌ای بوده و در آينده دولت فلسطين به دست همين‌ها تشکيل خواهد شد. سران اسرائيل از من سؤال مي‌کنند، چه تعداد نيرو و يا با چه سرعتی تربيت مي‌شوند، زيرا وقتی اينان آماده شوند ما از غرب رود اردن خارج خواهيم شد.»

بر اساس مقاله مذکور در وال‌استريت‌ ژورنال، تاکنون ۲۱۰۰ نفر زير نظر دايتون تربيت شده و قرار است تعداد آن‌ها به ۵٠٠٠ نفر برسد. در حال حاضر کل نيروهای امنيتی دولت فلسطين ۲۵۰۰۰ نفراست، بنا به اطلاعات به دست آمده دايتون به دو سال زمان نياز دارد تا بتواند ده گردان از چنين نيروهای امنيتی را تربيت کند. اينان جنگجويانی از نسل فلسطيني‌های تازه هستند.

بودجه تربيت اين نيروها به وسيله کشورهای کانادا، انگلستان و بعضی کشورهای معتدل عرب هم‌چون مصر، اردن، امارات متحده عربی و عربستان، تأمين مي‌شود. اما در مورد نحوه و سيستم تربيت اين نيروها، يک تشکيلات خصوصی امنيتی به نام «ليبرا» عهده‌دار امور بوده و بنا به نوشته عبدالستار قاسم، استاد تاريخ و علوم سياسی دانشگاه رام‌الله در فلسطين، اين تشکيلاتی مزدور است. بنا به گزارش ديگری که در روزنامه Mail on Sunday در انگلستان انتشار يافته، چنين آمده است: «صدها فلسطينی مخالف به دست نيروهای امنيتی در غرب رود اردن تحت شکنجه‌های وحشيانه قرار دارند. حقوق اين شکنجه‌گران به وسيله ماليات‌دهندگان انگليسی پرداخته مي‌شود.» همين گزارش مي‌افزايد: «تنها نيروهای امنيتی فلسطينی نيستند که به شکنجه مخالفان مي‌پردازند، بلکه مسؤولان دولتی فلسطين دستور قضات دادگاه‌های فلسطين مبنی بر آزاد کردن زندانيان را نيز ناديده مي‌گيرند.» در بخش ديگری از گزارش توضيح داده شده که چگونه يکی از اين زندانيان در زير شکنجه به قتل مي‌رسد.

در مورد نيروهای امنيتی فلسطين که توسط دايتون تربيت مي‌شوند بايد گفت که ۷۰% اينان از ميان نسل‌های دوم و سوم فلسطيني‌هايی انتخاب مي‌شوند که در اردن متولد و بزرگ شده اند و رابطه‌ای با فلسطيني‌ها و بافت اجتماعی آنان ندارند و با آن‌ها در فلسطين به عنوان غريبه برخورد مي‌شود. در خيابان‌های فلسطين در غرب رود اردن از اينان به عنوان نيروی «بيداری فلسطين» نام برده مي‌شود، از همان نوعی که آمريکايي‌ها در عراق با نام «بيداری عراق» تربيت کرده بودند تا با نيروهای مقاومت ملی عراق و يا القاعده مبارزه کنند.

ذکر اين موضوع ضروری است که ژنرال دايتون کسانی را برای دستگاه امنيتی فلسطين انتخاب مي‌کند که هيچ‌گونه سابقه مخالفت، مقاومت و يا شرکت در انتفاضه و حتا انتفاضه دوره دوم را نداشته باشند. بيش‌تر اينان بنا به علل مختلف دوره دبيرستان را نيز به پايان نبرده اند. يکی از نويسندگان فلسطين در مورد اينان مي‌گويد: «اين‌ها همگی از يک نوع ايدئولوژی ضديت با هر نوع مقاومت اشباح شده اند.» هم‌چنين از همين جا مي‌توان پی برد که چرا تمام ارتش سابق سازمان آزادي‌بخش فلسطين (الفتح) را بازسازی کرده و افرادی را جايگزين آنان نموده اند تا از شهرک‌نشينان تازه‌وارد يهودی حمايت کرده و از سويی هر گونه مخالفت و مقاومت مردم را عليه اشغالگران اسرائيلی و سربازان آن‌ها، سرکوب کنند. نداشتن هرگونه سابقه مبارزاتی و مخالفت با اسرائيل و دولت فلسطين شرط اوليه به کارگيری افراد نيروهای امنتی است. به همين دليل اين سياست دايتون باعث شده تاکنون ۷۰۰۰ نفر از نيروهای سابق الفتح از کار برکنار شوند.

بايد گفت در مورد ايرلند برعکس عمل شد. در آنجا نيروهای مخالف و مقاوم سابق را دوباره به کار گماردند تا ريشه‌های کينه و دشمنی از ميان مردم از ميان برود. ولی در فلسطين چنين نشد. هيچ نيروی مخالف دولت را راه نداده اند. هدف دايتون ايجاد نيرويی با رنگی واحد در خدمت هدفی با رنگی واحد است. اين نيروها بايد دوست اشغالگران باشند و تا آخر چنين بمانند.

حکومت فلسطين در چشم ما تغيير کرده است

بايد گفت ايجاد چنين نيروهايی از فلسطيني‌های تازه، حکومت فعلی فلسطين را از نظر سياسی مسخ نموده است. در اکتبر سال گذشته، يک فرمانده نظامی اسرائيل، اوضاع را از ديدگاه خود برای ناحوم برنيع، روزنامه‌نگار اسرائيلی چنين شرح مي‌داد: «حکومت فلسطين در چشم ما تغيير کرده است. وقتی حکومت فياض تشکيل شد برای ما روشن بود که آن‌ها قصد دارند با حماس بجنگند، و ما با مسؤولان امنيتی فلسطين جلساتی را برگزار کرديم. ما با آنان قرار گذاشتيم تا در مورد مسايل عملی صحبت کرده و موضوع روند صلح و بازگشت پناهندگان را مسکوت بگذاريم. تصميم گرفته شد تا بدون ميانجی و مستقيم جنگ را عليه حماس آغاز کنيم. ما در جريان مذاکرات از اين‌که اين‌ها اين همه از خود رغبت نشان مي‌دادند، دچار شگفتی شديم.» فرمانده اسرائيلی ادامه داد: «ابتدا ما شروع کريم تا تعريف از دشمن به دست دهيم، زيرا ما در گذشته در مورد سازمان‌های تروريستی صحتب مي‌کرديم، اما همه ما اين بار از حماس به عنوان دشمن نام مي‌برديم. اکنون فلسطيني‌ها دولتی در دولت دارند و آنچه را که با مسؤولان فلسطينی نزديک مي‌کرد اين بود که مي‌بايست با کمک يکديگر حماسي‌ها را نابود کنيم.» اين فرمانده نظامی اسرائيل ادامه داد: «که چگونه با همکاری مأموران امنيتی فلسطين توانستند ۲٠٠ نفر از اعضای حماس را در منطقه غرب رود اردن دستگير کنند. برای اين کار از ۱۵ نفر متخصص امور انفجاری استفاده کرده، پانزده نفر از آنان را به قتل رساندند و بقيه زندانی شدند، علت عمده موفقيت ما همکاری مأموران فلسطين بود. در ادامه ما کشف کرديم که طرفدران حماس در منطقه غرب رود اردن دارای اماکنی هم‌چون، نانوايي، گاوداري، مزرعه کشاورزي، مطب پزشکی و چند خانه مسکونی هستند که به وسيله اين اماکن برای کارهای تروريستی خود پول تهيه مي‌کنند. ما توانستيم با دلايل قانونی همه را مصادره کرده و صاحبان آن‌ها را بازداشت کنيم. اما بايد بگويم که راز اصلی موفقيت ما در سرکوبی حماس دخالت و کمک آمريکايي‌ها بود. اين حوادث پس از شکست مرحله اول زدوخوردهای غزه انجام گرفت. در آن دوره آمريکايي‌ها چهار گردان نيروی امنيتی را از فلسطيني‌ها تربيت کرده بودند که دستوراتشان را مستقيماً از آمريکايي‌ها مي‌گرفتند. اين تجربه‌ای بسيار باارزش بود که آمريکا از جنگ عراق به دست آورده بود و ما نيز بسيار از اين تجربيات آمريکايي‌ها استفاده کرديم. برای مثال آنان مکانی را مشخص مي‌کنند، مخالفين را در آنجا سرکوب و سپس يک نيروی قدرتمند پليس در آنجا مستقر مي‌کنند و اين وضع برای ساير اماکن نيز ادامه مي‌يابد. ما از اين تجربه آمريکايي‌ها برای سرکوب شهر جنين استفاده کرديم. اردوگاه جنين به دورش ديوار کشيده شده و شهرک‌نشينان يهودی هم در آنجا حضور داشتند. در جنين ابتدا شکست خورديم، اما سلام فياض رييس دولت فلسطين دستور داد دوباره حمله کنيم و اين بار موفق شديم. درباره کشتار جنين ما بسيار مورد اعتراض قرار گرفتيم، اما دست‌آورد بزرگی برای ما داشت، زيرا نيروهای معتدل توانستند تندروها را شکست دهند.»

ما دشمن مشترک داريم

از نظر روزنامه‌نگار ديگر اسرائيلی آقای آلکس فيشمان، نابود کردن حماس، موضوع اصلی همه عمليات فشرده ارتش اسرائيل و حکومت فلسطين در سال‌های گذشته بوده است. هر ماه ده‌ها عمليات مشترک به وسيله اين‌ها انجام گرفته است. بستن سازمان‌های خيريه، حمله و تفتيش مشترک به مساجد، بستن حساب‌های بانکی افراد حماس و يا وابستگان آن‌ها و غيره. اما اکنون اعمال گذشته به وسيله مأموران ژنرال دايتون انجام مي‌گيرد و مي‌توان گفت نيروهای دايتون با کوشش فراوانی عمليات خود را به پيش مي‌برند. مي‌توان گفت آن‌ها حتا بهتر از ارتش اسرائيل عمليات را به پيش مي‌برند، زيرا اين کار هم از طرق مختلف انجام مي‌دهند و هم اين‌که خشونت بيش‌تری به کار مي‌گيرند. در ادامه سياست‌های مبارزه با حماس همه کسانی که از طرف حماس به شغل گمارده شده بودند از کار خود برکنار شدند. اضافه بر همه اين‌ها چهل نفر از اعضای پارلمان که توسط مردم انتخاب شده و نمايندگان حماس به حساب مي‌آيند به زندان افکنده شده و تاکنون در زندان به سر مي‌برند. هم‌چنين چهارده شهردار نيز که متمايل به حماس بودند از کار برکنار شدند و به جای آن‌ها افراد مورد اعتماد دولت فلسطين به کار پرداختند. حکومت آن‌ها را متهم به فساد و يا استفاده از امکانات دولتی نموده و به کارشان خاتمه داد.

زمانی به روزنامه‌نگار اسرائيلی آقای ناحوم برنيع اجازه داده شد تا در جلسه همکاری مشترک افسران اسرائيلی و فلسطينی شرکت کند. در گذشته اين جلسات محرمانه و به دور از اطلاع رسانه‌ها تشکيل مي‌گرديد. آنچه را که ناحوم برنيع در جلسه مذکور ديده و شنيده بود، بسيار شگفت‌انگيز بود. وی مي‌گفت تاکنون هيچ‌گاه اين گونه تمايل و علاقمندی به همکاری از طرف افسران فلسطين يا اسرائيلی مشاهده نکرده است. در اين جلسه که در روستای «بيت ابل» برگزار شده بود، افرادی هم‌چون ابوالفتح فرمانده کل سازمان اطلاعات فلسطين که فرماندهی مهم در دستگاه دولت فلسطين است، حضور داشتند. ايشان با صراحت در جمع اظهار داشت: «در ميان ما و شما دشمن وجود ندارد، هر دوی ما دشمن مشترکی به نام حماس داريم.» شخصيت امنيتی ديگر حاضر در جلسه آقای ماجد فرج مدير اطلاعات فلسطين بود که چنين گفت: «ما تصميم گرفته ايم که همه مشکلات خود را در سر اين ميز و با صراحت کامل با شما در ميان گذاريم. در اينجا جايی برای بازی و وقت گذرانی نيست، حماس دشمن ماست و ما تصميم به جنگ گرفته ايم، من باور دارم که ميان ما جايی برای بحث وجود ندارد. کسی که مي‌خواهد تو را به قتل برساند بايد او را بکشی. شما اسرائيلي‌ها ممکن است با آن‌ها مذاکره کنيد، اما ما چنين کاری نخواهيم کرد.» ماجد فرج سپس چنين ادامه داد: «اين حرف را از طرف من به عنوان امانت نگه داريد. در گذشته ما جور ديگری با حماس برخورد مي‌کرديم، اما اکنون شما اسم هر مؤسسه‌ای را که به حماس مربوط است در اختيار ما بگذاريد، فورا حسابش را خواهيم رسيد. شما نام ۶۴ مؤسسه مربوط به حماس را در اختيار ما قرار داديد. ۵۰ عدد آن‌ها تاکنون نابود شده اند، بعضی نابود و بعضی را به ادارات خود ملحق کرده و اموال آنان را هم مصادره کرده ايم. اسرائيل مشخصات ۱۵۰ حساب بانکی را در اختيار سازمان امنيت فلسطين قرار داد، اما در اين رابطه ۳۰۰ حساب را تعصيل کرديم.» ماجد فرج ادامه داد: «در مواردی ملاحظاتی داريم؛ اول اين‌که در گذشته ما برای ورود به هر مسجدی هزار ملاحظه داشتيم و بسيار محتاطانه عمل مي‌کرديم، اما امروز به هر مسجدی که لازم بدانيم وارد مي‌شويم. و البته اين بدين معنی نيست که شما هم مي‌توانيد همين کار را به راحتی انجام دهيد. چون شما نمي‌توانيد، ما خود اين کار را مي‌کنيم. هم‌اکنون ما به راحتی وارد دانشگاه‌ها نيز مي‌شويم. حتا دانشگاه اسلامی در شهر خليل، آن هم زير سلطه ما مي‌باشد، ما با تمام توان کوشش خود را به کار مي‌گيريم، اگر ما صد درصد موفق نشويم، اما بهانه صددرصدی داريم.»

آقای رمزی بارور تحليل‌گر فلسطيني، توضيح مي‌دهد که حجم توطئه و همکاری حکومت فلسطين با مسؤولان اسرائيلی نشان‌دهندۀ عمل و ماهيت دولت فلسطين است: «هم‌اکنون بيش از هر زمانی اين دولت وارد عقد قراردادهای همکاری با «شين بت» و ارتش اسرائيل گرديده و اين بخشی از فرهنگ هم‌پيمان بودن است.» از نظر باروری در فردای امضای قرارداد «اسلو» بسياری مردان معامله‌گر به لباس مردان انقلابی درآمده و در تمام جوانب زندگی جامعه فلسطين رخنه کرده اند. دايتون نيز آشکارا اظهار داشت که او با فرماندهان نظامی اسرائيل در منطقه غرب رود اردن همکاری مي‌کند، و اين رابطه‌ای است که به قول يک تحليل‌گر اسرائيلی بسيار عالی و نمونه است.

واضح است که دايتون با کسان ديگری نيز همکاری مي‌کند، اگرچه آن را انکار مي‌کند.

براساس منابع آگاه، انتخاب و تأييد کسانی که بايد برای آموزش فرستاده شوند به وسيله سه سازمان اطلاعاتی انجام مي‌گيرد، نخست CIA، که داوطلبان را آزمايش مي‌کند. سازمان امنيت عمومی اسرائيل که نام و مشخصات افراد را تدقيق مي‌کند و در پايان تحقيقات اين دو سازمان آنان به مرکز آموزشی اردن فرستاده مي‌شوند و سازمان امنيت اردن نيز در مورد تک‌تک اين افراد تحقيقات به عمل مي‌آورد. اضافه بر همه اين‌ها دستگاه امنيتی داخلی فلسطين نيز تحقيقات دقيق در مورد مشخصات داوطلبان به عمل مي‌آورد. آموزش اين افراد در اردوگاهی در نزديکی شهر عمان پايتخت اردن انجام مي‌گيرد. تصادفاً اينجا همان اردوگاهی است که در دوران جنگ عراق، آمريکايي‌ها نيروهای امنيتی خود را تربيت مي‌کردند.
برنامه آموزشی داوطلبان به وسيله آمريکا و اسرائيل تنظيم مي‌گردد. با اين امتيار که اسرائيلي‌ها حق وتو دارند. در حالی که مأموران آمريکايی و اردنی مسؤوليت عملی دادن آموزش را به عهده دارند، دوره آموزش چهارده ماه به طول مي‌انجامد و شامل اموری از قبيل، مبارزه با اعمال خرابکارانه، استفاده درست از قدرت، رعايت حقوق بشر، محافظت از نظم و قانون و ساير آموزش‌های لجستيکی است.
در گذار از مراحل فوق تنها انتخاب افراد و چگونگی آموزش آن‌ها نيست که زير نظر متخصصان اسرائيلی است، بلکه اسلحه‌هايی که برای فلسطيني‌ها ارسال مي‌شود نيز به طور دقيق مورد آزمايش اسرائيلي‌ها قرار مي‌گيرد. اين عمل در آزمايشگاه اداره پليس اسرائيل انجام مي‌شود. در اين مرحله لايحه دقيقی تنظيم مي‌گردد و نوع اسلحه در صورت به کار رفتن عمليات تروريستی عليه اسرائيل مشخص مي‌گردد تا بدانند اسلحه مذکور از کجا و چگونه به کار گرفته شده است. غير از اسلحه‌هايی که از طرف اردن و مصر در اختيار مأموران امنيتی قرار داده مي‌شود، اسرائيل نيز مسلسل‌های کلاشنيکوف با ذخيره آن به اضافه نوعی اسلحه که مي‌توان با آن در متفرق کردن تظاهرات استفاده کرد، در اختيار مأموران امنيتی فلسطين قرار مي‌دهد. اسرائيل هم‌چنين کپسول‌های گاز اشک‌آور و گلوله‌های پلاستيکی نيز در اختيار مأموران فلسطينی قرار مي‌دهد. يک تحليل‌گر اسرائيلی توضيح مي‌داد که: «فلسطيني‌ها به طور عملی از اين اسلحه‌ها عليه تظاهرکنندگان استفاده کرده اند.»
روزنامه قدس العربی چاپ لندن، ماه ژوئن سال قبل در سرمقاله خود گزارشی را به چاپ رساند که نشان‌دهندۀ چگونگی عملکرد مأموران امنيتی فلسطينی است که زير نظر دايتون تربيت شده اند. محتوای گزارش نشان مي‌دهد که مأموران فلسطينی در خدمت سربازان اسرائيلی بوده و کار آن‌ها را راحت مي‌کنند. اين نيروها دست به بازداشت دو نفر مي‌زنند که عليه اسرائيلي‌ها دست به مقاومت مسلحانه زده بوده اند، مأموران فلسطينی پس از دستگيری اين افراد را تحويل سربازان اسرائيلی داده و پس از طی مراحلی در دادگاهی هر کدام به هفت سال زندان محکوم مي‌گردند. سرمقاله در پايان مي‌نويسد مأموران فلسطين به نيابت از اسرائيلي‌ها عمل کرده و به اعمالی شنيع در حق هم‌وطنان خود دست مي‌زنند.
علي‌رغم همه آزمايشات و تحقيقاتی که در مورد افراد و اسلحه‌ها توسط اسرائيلي‌ها انجام مي‌شود، ژنرال دايتون اظهار داشت که ما مجاز نيستيم قبل از موافقت اسرائيلي‌ها، اسلحه در اختيار مأموارن امنيتی فلسطين قرار دهيم، به طوری که اخيراً اسرائيل اجازه نداد تا مأموران فلسطينی در جنگشان با حماس از اسلحه آر. پی. جی استفاده کنند. هم‌چنين اسرائيل تصميم مي‌گيرد که چه زماني، کجا و در چه ساعتي، مأموران فلسطينی در شب دست به عمليات بزنند، از سوی ديگر اين مأموران وظيفه دارند از هر عمل مشکوکی گزارش تهيه کرده و در اختيار مأموران اسرائيلی قرار دهند. گزارش‌ها و موفقيت‌ها و دست‌آوردهای اين مأموران در دفتر روزانه ارتش اسرائيلی به ثبت مي‌رسد. اسرائيلي‌ها توافق کرده اند که اگر خواستند به عملياتی دست بزنند، فلسطيني‌ها را در جريان قرار دهند، اما کنترل و نظارت بر کل عملياتی که فلسطيني‌ها بخواهند انجام دهند به عهده اسرائيلي‌ها است و آنان بدون موافقت مأموران امنيتی اسرائيل مجاز نيستند به عملی مبادرت ورزند.
در ماه مارس سال ۲٠٠۹ ژنرال دايتون در «انستيتوی واشنگتن برای سياست‌گذاري‌های خاور دور» به سخنرانی و گفت‌وگو پرداخته و در مورد طبيعت و جزييات کار خود برای حاضران توضيحاتی داد. او از علاقمندی مأموران امنيتی فلسطينی نسبت به کار خود، در زمينه فنون مبارزه، تشکيلات خود و اين‌که اين نسل تازه فلسطيني‌ها چه نتايج بسيار باارزشی به دست آورده اند، برای حاضران به تفصيل سخن گفت و اين‌که چگونه کارهای وی مورد توجه مؤسسات نظامی ارتش اسرائيل قرار گرفته است. آلکس فيشمان خبرنگار اسرائيلی توضيح مي‌دهد که: «چگونه جمع يهوديان حاضر در آن جلسه با کف زدن‌های ممتد و با حرارت فراوان از سخنان ژنرال پشتيبانی و اظهار شادمانی کردند. ژنرال به اين هم بسنده نکرده و توضيح داد که چگونه آمريکا فلسطيني‌های تازه‌ای خلق مي‌کند که از تجربه و نظم و ترتيب بسيار کافی برخوردارند و اين بيش‌تر يهوديان حاضر را دچار هيجان نمود.»

گرگان و گوسفندان در کنار يکديگر زندگی مي‌کنند

اما دايتون به حاضران چنين هشدار داد: «فلسطينيانی که امروز تحت نام نيروهای امنيتی به ما مي‌پيوندند، اين اميد را دارند که سرانجام اين دوره به تشکيل دولت مستقل فلسطينی منجر خواهد شد.» در ادامه دايتون تأکيد کرد که: «اگر اينان به اين نتيجه برسند که چنين دولتی به وجود نخواهد آمد و فلسطين مستقل تشکيل نخواهد گرديد، آنگاه همه چيز متلاشی خواهد شد و آنان به انقلاب دست زده و اسلحه‌های خود را به سوی اسرائيلي‌ها برخواهند گردانيد.»

علي‌رغم اين‌که دايتون از کلماتی مانند دولت و ايجاد تشکيل دولت و... سخن به ميان مي‌آورد، اما انستيتوی واشنگتن باور دارد که دادن آموزش به رهبران نيروهای امنيتی فلسطين، اين روحيه را در آن‌ها به وجود خواهد آورد که آنان در حال وارد شدن به يک جامعه جهانی هستند. در حالی که آنچه که ژنرال دايتون انجام مي‌دهد، هدفش اين است که پس از خروج ارتش آمريکا در دو سال آينده امنيت اسرائيل حفظ شود، کوشش‌های دايتون تنها به شکل غيرمستقيم به فلسطيني‌ها کمک خواهد کرد. اما کل برنامه دايتون بخشی از پروژه بسيار گسترده‌تری است که آمريکا برای کل خاورميانه دارد. وقتی دايتون از متلاشی شدن برنامه آن‌ها و شوريدن‌شان صحبت مي‌کند، اين منظور را دارد که کل برنامه آمريکا در خاورميانه با شکست روبه‌رو خواهد شد.
آلکس فيشمان عقيده دارد: «منظومه‌های متعددی که آمريکا در خاورميانه به وجود آورده است، اين منظور را دنبال مي‌کند که شرايط را برای دو سال آينده فراهم سازد تا بتواند به راحتی و بدون مشکلات نيروهايش را از عراق خارج کند. اين سياست آمريکا در عين حال هدفش حمايت از منافع کشورهای معتدل عرب و اسرائيل در منطقه خاورميانه است تا آن‌ها بتوانند در مقابل اصولگرايان اسلامی مقاومت کنند. اگر اسرائيل نقش خود را به درستی با آمريکا هماهنگ نکند نتيجه‌اش اين خواهد بود که با تمام مصالح و منافع آمريکا در خاورميانه به مقابله برخاسته است.»
ارتقا دادن موقعيت ژنرال دايتون به معاونت جورج ميشل، فرستاده آمريکا به خاورميانه بر اين اساس انجام گرفته است. دايتون از اين پس همراه با ميشل مسؤوليت امور امنيتی کل منطقه خاورميانه را به عهده خواهد داشت. از اين پس جورج ميشل همراه با ژنرال دايتون وظيفه دارند تا امور منطقه را آنچنان تنظيم کنند تا در طی دو سال آينده زمينه آنچنان فراهم گردد که نيروهای آمريکا بر طبق برنامه از پيش تنظيم شده به راحتی از عراق خارج شوند.
ژنرال جيم جونز، مستشار اوباما در امور امنيت ملی آمريکا و شخصيتی مهم و اساسی در عرصه گسترده سياستگذاري‌های استراتژيک است. يک سال پيش، وی طی گزارشی کامل، نيازمندي‌های امنيتی اسرائيل را در مقابله با دو تهديد، يعنی ايران و فلسطين، پس از خروج سربازان آمريکايی از عراق، شرح داد. هدف از تنظيم اين گزارش، چگونگی تضمين امنيت اسرائيل در صورت متلاشی شدن اوضاع در عراق و اين‌که از آن پس اين کشور تبديل به دشمن و يا بر ضد اسرائيل نشود. اين گزارش به طور رسمی در ماه ژوئن امسال به وزارت خارجه آمريکا ارايه شد. سپس به کاخ سفيد آورده شد، آن را تفکيک کرده و چند هفته بر روی آن مطالعه و تحقيق به عمل آمد. هم‌چنين در مورد کم‌وکيف اين گزارش با وزرای خارجه کشورهای فرانسه، مصر، انگلستان و اردن بحث و مشاوره به عمل آمد. آلکس فيشمان طی مقاله‌ای که در مطبوعات اسرائيل به تاريخ ۲۴ ژوئن امسال به چاپ رسيد، چنين نوشت: «اخيراً گروهی از مسؤولان اسرائيلی و فلسطيني، با يکی از اعضای تيم دايتون مذاکراتی به عمل آورده تا براساس اتفاقيه ژنو، پيش‌نويسی را تهيه نمايند. اين پيش‌نويس قرار است در باره رابطه دولت و دولت آينده مواردی را تنظيم نمايد.» آلکس فيشمان در اينجا چنين اضافه مي‌کند: «اين مسيری است که قرار است گرگ و ميش در کنار يکديگر زندگی کنند.» اين تنها وثيقه امنيتی است که فلسطيني‌ها بر روی آن توافق کرده اند، در عين حال گفته شده که اوباما، در اين وثيقه ترتيباتی داده تا به مدت دو سال از تاريخ امضای آن، ساير توافقات براساس آن انجام گيرد و بيش‌تر به يک برنامه واقعی و عملی نزديک است. توافقات اصلی و مهم در وثيقه مذکور به قرار زير است: عدم نظامی شدن فلسطيني‌ها، مشخص نمودن دقيق نوع اسلحه‌هايی که فلسطيني‌ها مي‌توانند حمل کنند و انواعی که حق حمل آن را ندارند، وجود نيرويی ثالث و ميانجی تا برنامه تنظيم شده را کنترل نمايد، مسلح بودن و بقاء ارتش اسرائيل د ر منطقه وادی اردن، بنا به عوامل سياسي، سايکولوژيکی و يا مربوط به روابط عمومی و هم‌چنين برای نيازمندي‌های عمليات واقعي، مسلح بودن نيروهای چندمليتی ميانجی در طول مرز وادی اردن، انتشار نيروی مشابه ديگری در گذرگاه، فيلادلفيا، در منطقه غزه، ايجاد سيستم‌های هشداردهنده و پيشگيرانه در درون مرزهای دولت فلسطينی غيرنظامی.
در اين پيش نويس ذکر شده که نيروی هوايی اسرائيل مي‌تواند مانورهای هوايی خود را بر بالای آسمان غرب رود اردن، انجام دهد. هم‌چنين ارتش اسرائيل بايد برمعابر و گذرگاه‌های مرزی ميان دولت فلسطين، مصر و اردن کنترل داشته باشد. زمان به اجرا در آوردن مواد ذکرشده در وثيقه بايد به مدت ۳۰ ماه از تاريخ شروع آن باشد.

صلح آمريکايی با هياهوی هوليودی

آقای ناحوم برنيع، رزنامه‌نگار اسرائيلی چنين مي‌گويد: «در اين داستان بسيار زيبا، نقطه دردناکی وجود دارد.» وی از قول يک فرمانده نظامی اسرائيل، که درگذشته نيز از قول وی عباراتی مطرح کرده، چنين مي‌نويسد: «همه دست‌آوردهای کنونی بسيار شکننده است و احتمال دارد همه چيز برعکس شود. بدون پذيرش عمليات صلح واقعي، هيچ‌چيز ادامه پيدا نخواهد کرد و ارتش اسرائيل اين را به خوبی مي‌داند.» علي‌رغم هشداری که دايتون در انيستيتوی واشنگتن به حاضران داد، هم‌چنان کوشش مي‌شود تا دولتی فلسطينی و بي‌سلاح به وجود آيد. وگرنه اين چگونه دولت و حکومتی است که اسرائيل قادر است، آب و برق، گاز، و نفت آنان راقطع کند. حتا اسرائيل اين توانايی را دارد تا معين کند، چه مقدار واحدهای کالری برای ادامۀ زندگی ساکنان فلسطين به اين دولت وارد شود و همه اين‌ها در حالی است که مرزهای دولت تازه تأسيس در کنترل نظاميان اسرائيل است.
گاهی گفته مي‌شود که شخصيت‌هايی با ديدگاه‌های سياسی راست، انديشه‌های خود را بسيار روشن بيان مي‌کنند. کاری که عوزی آراد، مشاور نتانياهو، در امور امنيت ملی و يکی از مردان قدرتمند سياستگذار در اسرائيل، انجام داد. هنگامی که روزنامه‌نگار اسرائيلی به نام آفی شافيت، از وی سؤال کرد که آيا دولت مستقل فلسطين تحت حکومت شما و آقای نخست‌وزير تشکيل خواهد شد يا نه، وی بسيار صريح چنين پاسخ داد: «اين موضوع همانند داستانی با اختلافات گوناگون است. من درميان فلسطيني‌ها کسی را نمي‌بينم که به سوی اين راه گام گذاشته و اسرائيل را به رسميت بشناسد و در صلح و سازش با ما زندگی کند. من حتا يک رهبری و نظامی منسجم نيز در ميان اينان سراغ ندارم. آن‌ها گروه‌های پراکنده و نامنظمی بيش نيستند، ولی اين احتمال وجود دارد که شخصی پيدا شود و مدعی شود که مي‌تواند حوادث را مهندسی کند. من به عمق مسايل فکر نمي‌کنم، تنها مي‌خواهم حادثه‌ای اتفاق بيافتد. پس از چند سالی از حادثه آناپوليس، عمليات جداسازی نيروها و آتش‌بازي‌های چندی که انجام گرفت، ممکن است به طور غيرمترقبه‌ای در سال ۲٠۱۵، دولتی فلسطينی پيدا شود که با برپايی جشن‌ها و راهپيمايي‌ها به چاپ تمبر بپردازد. احتمالاً اتفاق خواهد افتاد. آری در آن زمان دولت فلسطين به ظهور خواهدرسيد.» آفی شافيت در پايان سخنان آقای عوزی آراد، ادامه مي‌دهد که اين دولت چيزی نخواهد بود مگر «يک حادثه آمريکايی با هلهله‌های هوليوودی».
فلسطيني‌های جديد تنها نيروهای امنيتی نيستند، آنان طبقات سياسی فلسطيني‌هايی را نمايندگی مي‌کنند که در اصل معامله‌گرند، ولی به لباس مردان انقلابی درآمده اند و در ميانشان شخص «خرابکاری هم‌چون ياسر عرفات وجود ندارد تا آنان را تبديل به مردانی فعال و انقلابی نمايد.» (از اظهارات يک تحليل‌گر اسرائيلی) اما در اين فعل و انفعالات و احتجاجات خطای بزرگی وجود دارد که کم‌تر بدان اشاره مي‌شود و اين موضوع بسيار مهم است، آن هم امنيت اسرائيل است که امنيت اسرائيل نيز خود موضوع گسترده‌ای است که به کل منطقه پس از خروج سربازان آمريکايی از عراق بستگی دارد. اما آنچه که ابومازن و اطرافيان تبهکارش به آن دست مي‌زنند چيزی نيست مگر کوشش‌هايی در جهت متلاشی کردن هرگونه مقاومت در برابر برنامه خاورميانه‌ای آمريکا. در نتيجه مي‌توان گفت که کوشش‌های ژنرال دايتون در ماهيت خود چيزی نيست به جز مبارزه با هر کوششی که بخواهد در جهت حل سياسی مسأله فلسطين گام بردارد و اين‌که در نهايت چيزی به نام دولت فلسطين تشکيل نگردد.
هم‌اکنون بسياری از فلسطيني‌ها به اين موضوع پی برده اند. يک نويسنده آمريکايی در اين زمينه مي‌نويسد، اروپايي‌ها چندی است درهای خود را به روی دايتون گشوده و از نظر مالی به او کمک مي‌کنند. اما بايد گفت که اين کمک‌ها و همه اين پروژه‌ها به تشکيل دولت مستقل فلسطين منجر نخواهد شد. هدف اصلی دايتون اينست که در برابر نظرگاه سازمان حماس سدی ايجاد کند. اخيراً خالد مشعل در مصاحبه‌ای نظرات خود را به وضوع اعلام داشت. وی چنين گفت: «مشکل فلسطين در تشکيل دولت خودمختار نيست. در دولت، پرچم و سرود ملی هم نيست. در تربيب نيروهای امنيتی و يا پرداخت کمک‌های مالی از طرف کشورها هم نيست. مشکل اصلی فلسطين، مسأله وطن، هويت، آزادی و تاريخ، حاکميت ملي، قدس و بازگشت پناهندگان و آوارگان فلسطينی به سرزمينشان است. سرزمين ما، برای ما بسيار بيش‌تر از دولت اهميت دارد، آزادی پيش از سرزمين به دست مي‌آيد.»
بعضی از اسرائيلي‌ها به اين موضوع پی برده اند که بنايی که توسط عباس/ فياض ساخته شده بسيار متزلزل است و پيش‌بينی مي‌کنند که اين بنا در هم خواهد ريخت. به همين دليل آن‌ها پيشنهاد کرده اند که برای حل مشکل بايد با حماس به گفت‌وگو پرداخت. يکی از رؤسای سابق موساد و مستشار امنيتی آقای افرايم هليفی چنين اظهار داشت: «نه اوباما و نه نتانياهو، امکان ندارد بتوانند بر اساس سرمايه‌گذاری روی "فلسطيني‌های جديد"، سياست واقع‌بينانه‌ای را اتخاذ کنند. آن‌ها هم‌چنين نمي‌توانند از مذاکره با فلسطيني‌های جديدی که در فلسطين متولد شده اند (يعنی حماس) سر باز زده و به نتيجه‌ای برسند. آيا اين موضوع ارزش آن را ندارد که در باره‌اش مطالعه و تحقيق نمود؟»

۱۳۸۹ شهریور ۱۹, جمعه

سربازان آمريکايی شهروندان افغان را برای تفريح کشته و انگشتان آنها را به عنوان «مدال» جمع ميکردند.






روشنگری.روزنامه گاردين روز پنج شبنه خبر داد برای 12 سرباز آمريکايی در افغانستان پرونده ای با اين اتهام باز شده است که «تيم مرگ» درست کرده بودند که شهروندان غيرنظامی افغانستان را برای تفريح می کشتند و انگشتان آنها را بريده و به عنوان مدال افتخار جنگی جمع ميکردند و برخی از آنها هم کنار اجساد عکس می گرفتند. به نوشته گاردين پنج تن از اين سرباز به اتهام جنايت محاکمه ميشوند.اتهام هفت تن ديگر پوشش دادن به تيم و لاپوشانی اقدامات آنها و آزار و ضرب و شتم سربازی است که اين جنايت و برخی اقدامات غيرقانونی ديگر از جمله استعمال حشيش توسط اين سربازان را گزارش داده است. بنا بر گزارش گاردين سربازان حشيش را از شهروندان غير نظامی افغانستان به دست می آوردند.

در گزارش گاردين نام و چگونگی قتل عمد برخی از شهروندان غيرنظامی افغانستان که بطور تصادفی و تنها برای تفريح انتخاب ميشدند آمده است. گزارش که انعکاس گسترده ای يافت به نقل از پرونده ای است که برای متهمان بازشده و در «آرمی تايمز» منتشر شده است. متهمان 19 تا 25 سال اند و برخی از آنها قبلا به عراق اعزام شده بودند.



گزارش گاردين را که عکس پنج سرباز متهم به قتل را نيز چاپ کرده است، در لينک زير ميتوانيد ببينيد. در ادامه آن گزارش بی بی سی فارسی آمده است.





http://www.guardian.co.uk/world/2010/sep/09/us-soldiers-afghan-civilians-fingers



بی بی سی

ارتش آمريکا تحقيقات اوليه درباره اين اتهام که چند سربازش در افغانستان سه غيرنظامی را کشته و در مواردی قطعات استخوان و ناخن انسان جمع آوری می کرده اند را آغاز کرده است.

پنج سرباز نيروی زمينی ارتش آمريکا متهم شده اند که سه غيرنظامی افغان را در ماه های ژانويه، فوريه و مه ۲۰۱۰ به قتل رساندند و با صحنه سازی وانمود کردند که قربانيان شورشی بودند.

در اين رابطه، هفت سرباز ديگر نيز با اتهام تلاش برای پنهان کردن جرم روبرو هستند.

برخی از اين سربازان متهمند که به يک جسد کارد زده اند يا با ضرب و جرح، ديگران را به سکوت درباره ماجرا مجبور کرده بودند.

وکلای متهمان موکلان خود را بيگناه می دانند.

يک سخنگوی نيروی زمينی ارتش به بی بی سی گفته است که اين پرونده هنوز در مراحل اوليه قرار دارد.

به گفته اين مقام نظامي، دادستان ها مشغول بررسی مدارک هستند و هنوز تصميم نگرفته اند که عليه متهمان کيفرخواست صادر کنند.

يکی از اين سربازان بنام کالوين گيبز متهم است که تکه های استخوان دست و پای انسان و نيز قطعاتی از ناخن کشيده شده از اجساد را در اختيار داشته است.

هنوز روشن نيست که او اين اعضای بدن را چگونه بدست آورده است.

اين سربازان همگی عضو يک گروهان بوده اند که جز تيپ پنجم از لشکر دوم زمينی ارتش آمريکاست.

واحد آنها که مقر اصلی اش در ايالت غربی واشنگتن است، در ماه ژوئيه ۲۰۰۹ به افغانستان اعزام شد

جاسوسی برای آمریکا سرانجام سیاستهای ماکیاولیستی سازمان مجاهدین خلق


نمایندگان مجاهدین خلق در یک کنفرانس خبری گفته اند که ایران ساخت تونلی را در نزدیکی تهران از سال ۲۰۰۵ آغاز کرده و تاکنون ۸۵ درصد آن تکمیل شده است. به گفته آنها وزارت دفاع ایران مسئول اداره و عملیات ساخت آن است.

علیرضا جعفرزاده، سخنگوی شورای مقاومت ملی ایران، که سازمان مجاهدین خلق گروه اصلی زیر مجموعه آن است گفت اطلاعات سایت بهجت آباد-آبیک در اختیار دولت و کنگره آمریکا و نیز آژانس بین المللی انرژی اتمی سازمان ملل متحد قرار داده شده است.
وی گفت "منابعی" که اطلاعات پیشین برنامه های اتمی ایران در سایت هایی همچون نطنز و اراک را در اختیار سازمان مجاهدین قرار دادند، مدارک اخیر را نیز تهیه و منتقل کرده اند.
او در پاسخ به این سوال کیم غطاس خبرنگار بی بی سی در واشنگتن که این مدارک حاوی چه اطلاعاتی به جز عکس های عمومی ماهواره ای است گفت که این تصاویر تنها برای این کنفرانس خبری خریداری شده است و اطلاعات اصلی از شبکه "وسیع" این گروه در درون حکومت ایران تهیه شده است.
موسسه علم و امنیت بین المللی که در واشنگتن مستقر است با صدور بیانیه ای خاطرنشان کرد سازمان مجاهدین به جز "منابع گمنام" مدرک دیگری که ثابت کند این سایت زیر زمینی برای غنی سازی اورانیوم ساخته شده ارائه نکرده است.

این موسسه افزود دلیل دیگری که در مورد اظهارات سازمان تردید ایجاد می کند این است که در گذشته "بسیاری از ادعاهای آنها درباره سایت های مخفی غیر مستند، اغراق آمیز و یا غلط" بوده است.
در مقابل، آقای جعفرزاده در این کنفرانس خبری گفت این سازمان همواره اطلاعات مهم و صحیحی از فعالیت های هسته ای ایران منتشر کرده است.
سازمان مجاهدین خلق که بعد از سرکوب گسترده اعضایش در ابتدای دهه ۱۳۶۰ خورشیدی، مقر خود را به عراق منتقل و در جریان جنگ هشت ساله ایران و عراق، به ارتش صدام حسین کمک کرد.
این اقدام به عقیده بسیاری از تحلیلگران منجر به عدم محبوبیت گسترده این سازمان در بین مردم ایران شده است.
اما سازمان مجاهدین خلق همکاری با صدام حسین در سرکوب قیام شیعیان و کردها در اوایل دهه ۱۹۹۰ میلادی را تکذیب می کند.

۱۳۸۹ شهریور ۱۸, پنجشنبه

شرایط امروزافغانستان باگذشت9سال ازاشغال این کشورتوسط نیروهای متجاوز،باردیگراجتناب ناپذیری مبارزه ای قطعی برعلیه متجاوزین وبرای نابودی سلطه امپریالیسم وهمه دارو دسته های مرتجع را در پیش روی زنان و مردان مبارز افغانستان نهاد



اتحاد زنان آزادیخواه: درد زنان افغانستان،درد مشترک همه زنان ستمدیده است



زنان دردمند افغانستان سالهاست که در چنگال دژخیمان حاکم بر کشورشان اسیرند. زمانی که تاریخ بر آن چه بر زنان افغانستان گذشته و میگذرد به قضاوت بنشيند ، شاید بسختی در تصور آیندگان بگنجد که جنایاتی که امروز در افغانستان جریان دارد، در قرن بیست و یکم بوقوع پیوسته اند. اما همه این جنایت ها و مصیبت های ناشی از آن ها، جلوه های اجتناب ناپذیر تداوم حاکمیت نظام امپریالیستی و مزدوران رنگارنگش در کشورهای تحت سلطه می باشند. زندگی و سرنوشت عایشه دختر 18 ساله افغانستانی یکی از نمونه هائی است که گوشه ای از واقعیت های دردناکی که در افغانستان می گذرد را بر ملا می سازد.

بی بی عایشه از یک خانواده پشتون در ناحیه اروزگان ، در سن 12 سالگی به یک طالبانی به عنوان "ادای قرض" داده شده بود. چند سال بعد ، وی از دست شوهرش فرار میکند. در سال 2009 وقتی شوهر بی بی عایشه وی را پیدا میکند ، جهت تنبيه وی ، نوک دماغ و یک گوش او را با چاقو می برد و به قصد مرگ او را رها میکند.

بی بی عایشه اکنون 18 سال دارد.

به این ترتیب، عایشه ، که به جرم رهایی از شرایط تحمل ناپذیری که خانواده شوهرش برایش بوجود آورده بودند فرار کرده بود ، بطرز فجیعی توسط شوهرش مثله شد. شوهر عایشه به کمک برادرانش، گوش و دماغ عایشه نوجوان را برید تا دیگر او هوای گریز از شرایط جهنمی زندگی اش را حتی در رویا هایش هم نکند.

بدون شک خبر و تصویر مثله شدن صورت عایشه برای هر انسان آزادیخواه و با وجدانی بسیار متاثر کننده می باشد، اما مساله نفرت انگیز تر فریبکاری امپریالیست هایی ست که با آن که سلطه نظام ارتجاعی شان عامل اصلی چنین جنایاتی ست، می کوشند این جنایات را دست مایه توجیه تداوم اشغال نظامی خود در افغانستان بنمایند. مجله تایم با چاپ عکسی از چهره بی بی عایشه بر روی جلد مجله خود که هر بیننده ای را شدیدا متاثر می سازد ، عوام فریبانه بر روی این تصویر چنین می نویسد:
"اگر ما از افغانستان خارج شویم چه خواهد شد"

بالا گرفتن نارضايتی مردم از سال ها جنگ تجاوزگرانه در افغانستان و فشار افکار عمومی باعث شده است که کشور های ناتو بتدریج طرح خارج کردن بخش هایی از نیرو های نظامی خود از افغانستان را در دستور برنامه خود قرار دهند . هلند اولین کشوری است که حضور نظامی خود در افغانستان را خاتمه داده و بدنبال آن کانادا و فرانسه و آلمان ، تحت فشار افکار عمومی مردم کشور های خود ، صحبت از پایان دادن به حضور نظامی شان در افغانستان می کنند.

فشار افکار عمومی برای پایان دادن به جنگ در افغانستان باعث شده تا مجله تایم بی شرمانه با چاپ این عکس بسیار تکان دهنده بر روی جلد مجله، سياست های جنگ طلبانه آمریکا را تائيد و تبليغ کرده و مصیبت عایشه را دستاویزی جهت ادامه جنگ در افغانستان و تداوم سیاست های دولت اشغالگر آمریکا در این کشور قرار دهد . براستی رذالت تا چه حد؟
 آیا این جنایت درست در حضور نیروی نظامی آمریکا و در سایه بمباران های شبانه روزی مردم افغانستان نیست که صورت گرفته است؟
 آیا هزاران تن از مرتجعینی که قبلا با طالبان همکاری می کردند همین امروز در زیر چتر حمایت ارتش آمریکا و ناتو نیست که در کابینه دست نشانده دولت کرزای بر مسند قدرت نشسته اند؟
 آیا سردبیر مجله تایم فراموش کرده که دارو دسته طالبان خود، ساخته و پرداخته امپریالیسم آمریکا بوده اند!

سال ها بر زنان دردمند افغانستان در زیر سلطه رژیم طالبان چنان ستم هایی روا شد که بشریت در طول تاریخ کمتر شاهد آن بوده است و رسانه های حافظ منافع امپریالیست ها که همواره در خط ترویج سیاست های جنگ طلبانه دولت های امپریالیستی حرکت کرده اند در مقابل آن همه جنایات سکوت کردند و دم بر نیاوردند و امروز چنین رذیلانه می خواهند ضرورت حضور نظامی اشغالگران را با مصیبت هایی که بر زنان افغانستان اعمال میشود توجیه کنند. روشن است که چاپ چنین عکسی با آن متن تحریک آمیز، تنها در جهت تحمیق افکار عمومی برای جا انداختن ايده ضرورت تداوم حضور نظامی اشغالگران در اين کشور صورت می پذیرد.

عایشه اولین و آخرین زن قربانی سیستم ظالمانه موجود در افغانستان نیست. مردم جهان هر روز خبر قتل و تجاوز به زنان بی گناه افغانستان را می شنوند و می دانند که شرایط زنان افغانستان امروز بسیار وحشتناک و درد آور و از زوایایی وخیم تر از هر زمان دیگری ست. امروز مزدوران امپرياليسم که در زیر حمایت سربازان ناتو بر افغانستان حکومت می کنند از هر زمان دیگری بیشتر بر حقوق زنان افغانستان تجاوز می کنند و شرایط بس نا امنی را بر زندگی میلیون ها زن در افغانستان تحمیل کرده اند. جنایتی که در حق عایشه روا شد در واقعیت بار دیگر از شرایط وحشتناک زنان افغانستان در حضور نیروهای نظامی قدرت های امپریالیستی پرده برداشت و به جهانیان نشان داد که شرایط زنان افغانستان با وجود هزاران سرباز و نیروهای متجاوز امپریالیستی اسفناک تر از هر زمانی است.

واقعيت اين است که زنان افغانستان نه تنها در مناطق زير نفوذ طالبان بلکه در قلمرو دولت دست نشانده کرزای هم شديدا زير فشار قرار دارند. طالبان زنان را مورد وحشیانه ترین سرکوب ها قرار میدهند تا بتواند فضای رعب و وحشت را تشدید کنند و با بریدن گوش و دماغ و شلاق و اعدام زنان، قصد زهر چشم گرفتن از زنان شجاع افغانستان را در سر می پروراند و قدرت های امپریالیستی و در رأس آنها آمریکا به کمک رژیم دست نشانده خود، کرزای جهت غارت هر چه بیشتر منابع طبیعی و دسترنج زحمتکشان افغانستان ، جنایات اعمال شده در حق زنان این کشور را دستمایه ای برای موجه جلوه دادن حضور ننگین ارتش اشغالگر خود نموده اند تا بدینوسیله تداوم جنگ و خونریزی در افغانستان را ضروری جلوه دهند.

مجله تایم منافع اش حکم می کند به خواننده خود نگويد که همین نیروهای ارتش اشغالگر چگونه هر روزه تحت بهانه مبارزه با "تروریسم" با حملات هوایی، مردم بی گناه افغانستان را بمباران می کنند و درست در حضور همین نیروهای نظامی اشغالگر آمریکا روزانه هزاران هزار انسان دردمند در افغانستان طعمه این جنگ خانمانسوز شده اند. مجله تایم نمی گوید که چگونه تحت بهانه مبارزه با طالبان مردم بی گناه هر روزه به خاک وخون کشیده میشوند ، چگونه هزاران کودک در اثر مواد شیمیایی استفاده شده جان می بازند و یا ناقص بدنیا می آیند. چگونه پسران جوان طعمه هوس بازی های مزدوران جنگ سالار، این چکمه لیسان ارتش متجاوز قرار می گیرند. مجله تایم، بمباران جشن عروسی مردم بی گناه را توسط بمب افکن های امپریالیستی فراموش می کند و فراموش میکند بگوید در ولسوای ، سید آباد چه تعداد انسان بی گناه را همین ارتش متجاوز به کام مرگ فرستاد! و فراموش میکند بنویسد که روزانه چند زن و دختر جوان مورد تجاوز سربازان ارتش های اشغالگر قرار میگیرند!

زنان شجاع و مبارز افغانستان به خوبی بر این امر آگاه هستند که دشمن اصلی آن ها امپریالیسم و ارتجاع داخلی در افغانستان می باشد و بخوبی میدانند که برای رسیدن به آزادی و برابری باید پوزه بنیادگرایان، این فرزندان خلف امپریالیسم را همراه با خود امپریالیسم به خاک بمالند و برای همیشه سایه نکبت بار امپریالیست ها و رژیم های دست نشانده شان را از خاک افغانستان محو نمایند.
در پایان ذکر این نکته ضروری است که واقعییات زندگی دردناک امروز زنان افغانستان بار دیگر ماهیت نیروهای امپریالیستی و دروغین بودن ادعای آن ها مبنی بر بوجود آوردن جامعه ای دمکراتیک نشان داد و بار ديگر روشن نمود که این قدرت ها هیچوقت ارمغانی جز فقر و بدبختی برای خلق ها تحت ستم نداشته و نخواهند داشت .

شرایط امروز افغانستان با گذشت 9 سال از اشغال این کشور توسط نیروهای متجاوز بار دیگر اجتناب ناپذیری مبارزه ای قطعی بر علیه متجاوزین و برای نابودی سلطه امپریالیسم و همه دارو دسته های مرتجع را در پیش روی زنان و مردان مبارز افغانستان نهاد. چنين هدفی با اهدافی که مجله تایم با درج عکس بی بی عايشه روی مجله خود پيش می برد در تعارض آشکار است. جيره خواران مبلغ سیاست های امپرياليسم ها، مسئله شان نه نشان دادن چهره درد مند زنان افغانستان بلکه آفریدن توجیهات و دلائلی دروغین برای ادامه تجاوز امپریالیسم به حریم خلق های تحت ستم افغانستان می باشد. آزادی زنان ستمديده افغانستان قبل از هر چير وابسته است به قطع نفوذ و سلطه امپرياليسم و نابودی آن مناسبات گنديده ای که امپرياليسم و دست نشاندگانش و همه مرتجعين رنگارنگ در جهت حفظ آن می کوشند.

اتحاد زنان آزادیخواه

14 اگوست 2010

etehadezan@gmail.com

۱۳۸۹ شهریور ۱۰, چهارشنبه

یاد آوری سالگرد یک جنایت هولناک ضد بشری

پیرامون 65 سالگی بمباران اتمی هیروشیما و ناکازاکی


پرتاب بمب وحشتناک اتمی در شهرهای پرجمعیت هیروشیما و ناکازاکی و قربانی کردن هزاران نفر مردم غیر نظامی عکسﺍلعمل منزجرانۀ بورژوازی امپریالیستی آمریکا و انگلیس در مقابل پیروزی درخشان ارتش سرخ در نبرد تاریخی و آزادیبخش استالین گراد بود. جنایتکاران امپریالیست می خواهند چنین جنایات هولناکی را به عنوان آئینۀ تمام نمای تمدن بشری به خورد تاریخ دهند و ماهیت جنایتکارانۀ آن را پرده پوشی نمایند.

در 65 سال پیش در روزهای 6 و9 اوت 1945 امپریالیست آمریکا بمبﻫﺎﻯ اتمی خویش را که قبلاً در تاریخ 16 ژوئیه در صحرای نیومکزیکو آماده و آزمایش کرده بود برای زهر چشم گرفتن از اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی لنینی و استالینی، برای سرکوب نهضت کارگری، برای ممانعت از اوج نهضتﻫﺎﻯ آزادیبخش و سرانجام برای تأمین سرکردگی خویش در منطقۀ اقیانوس آرام به شهرهای هیروشیما و ناکازاکی پرتاب کرد که حدود دویست هزار نفر در عرض یک ثانیه جان دادند. میلیونﻫﺎ خانه ویران شد و هزاران نفر آواره شده و نسلﻫﺎ در اثر تأثیرات اشعۀ رادیو آکتیو به انواع و اقسام بیماریﻫﺎ دچار شدند که پس از جنگ در بیمارستانﻫﺎﻯ "حقوق بشر" آمریکائی به وضع آنها رسیدگی گردید تا نتایج تأثیرات انفجارات اتمی را بر روی بدن آنها آزمایش کنند و آمادگی ارتش آمریکا را برای مقابله با صدمات ناشی از بمب اتم مجهز گردانند. امپریالیست آمریکا مانند امروز که در مورد عراق دروغ می گفت در آن زمان نیز با ریاکاری در مورد لزوم پرتاب بمبﻫﺎﻯ اتمی مدعی بود که پایان دادن هر چه زودتر به جنگ از قربانی شدن افراد بیشتر جلوگیری کرده و در واقع استفاده از بمب اتمی در خدمت نجات بشریت است.

دُم خروس این استدلال امپریالیستی از یقۀ آنها بیرون زده است. اگر ساده لوحانه این شبه استدلال را بپذیریم آن وقت این پرسش هنوز بی جواب می ماند که پرتاب بمب اتمی در ناکازاکی چه لزومی داشت. چرا پس از پرتاب بمب اتمی در هیروشیما که نتایج غیر قابل تصورش برای هر نوع تسلیمی کفایت می کرد منتظر عکسﺍلعمل حکومت ژاپن نشدند و با پرتاب بمب دوم هزاران نفر دیگر را نیز نابود ساختند. کجای این تناقض با خدمت به بشریت خوانائی دارد.

ولی حقیقت این است که دولت ژاپن آمادگی تسلیم خویش را به اتحاد شوروی اعلام داشته بود. وزیر امور خارجۀ ژاپن "توگو" Togo به سفیر خویش در مسکو تلگراف زد: "اعلیحضرت امپراتور با توجه به این واقعیت که جنگ کنونی روزانه نتایج وخیمی را نشان می دهد، معتقد است، که... باید فوراً قطع گردد". علاوه بر آن "توگو" از سفیر ژاپن می طلبد که دولت شوروی را قبل از تشکیل جلسۀ سه جانبۀ متفقین در پتسدام از تصمیم صلح طلبانۀ دولت ژاپن مطلع کند. امپراتور ژاپن آماده است شاهزاده "کونویه Konoye را برای مذکرات اعزام کند. در این درخواست ژاپن آمده بود که آنها حاضرند شرایط سخت تسلیم را بپذیرند و مناطق اشغالی را ترک کنند.

پرزیدنت ترومن که از نتایج مثبت آزمایشات اتمی در صحرای نیو مکزیکو مطلع شده بود در 25 ژوئیه سال 1945 به نیروی هوائی دستور داد شهرهای ژاپن را از آغاز ماه اوت بمباران اتمی کند. در آن زمان سه گزینش در مقابل ترومن قرار داشت که در مورد آنها تک تک بحث شد. نخست این که برای نمایش قدرت اتمی آمریکا، بمب اتم را در یک منطقۀ غیر مسکونی منفجر کنند. دو دیگر آن که بمب را در یک منطقۀ نظامی بیاندازند. گزینه سوم آن بود که آن را در یکی از شهرهای مسکونی بیافکنند. ترومن گزینۀ سوم را برگزید. زیرا این گزینه هم امپریالیست ژاپن را تضعیف و تحقیر می کرد، غرورش را در هم می ریخت و هم ارتش ژاپن و ارتجاع حاکم را برای مصارف بعدی خویش در شرق شوروی دست نخورده باقی می گذاشت. در حالی که ترومن در پی کشتار جمعی بود دولت ژاپن تلاشﻫﺎﻯ خویش را برای پایان بخشیدن به جنگ و تسلیم ادامه می داد و می خواست بر سر شرایط تسلیم با متفقین مذاکره کند. امپریالیست آمریکا مخالف مذاکره با ژاپن بود و از سایر دول متنفق می خواست که مطابق توافقنامۀ فیمابین جنگ را علیۀ ژاپن ادامه دهند و از آتش بس یکطرفه خودداری کنند. این کش دادن زمان مذاکره، وابستگی کامل با نتایج آزمایشات اتمی در آمریکا داشت. وقتی خیال ترومن با کسب خبر از واشنگتن راحت شد با یک گردش قلم جان صدها هزار نفر را عزرائیل گونه قبضه کرد. بگذریم از این که گزارشات سازمانﻫﺎﻯ جاسوسی متفقین نشان می دادند که به علت وضعیت نابسامان اقتصادی و نظامی در ژاپن، دولت ژاپن قادر به ادامۀ جنگ نیست و مسئلۀ تسلیم بلا قید و شرط ژاپن تنها یک مسئلۀ زمانی است. همین "خطر" تسلیم ژاپن بود که لزوم استفاده از بمب اتمی را ایجاب می کرد. آمریکائیﻫﺎ حتی لزوم آن را نیز ندیدند که ژاپن را نخست به پرتاب بمب اتم تهدید کنند و از مردم هیروشیما و ناکازاکی بخواهند که شهرها را ترک گویند. تأثیر منهدم کنندۀ بمب اتمی حتی در شهرهای خالی از سکنه ژاپن نیز می توانست به همان انتظاراتی منجر شود که امپریالیستﻫﺎ در آرزوی آن بودند. ولی خیر باید انتقام بندر "پرل هاربر"ــ Pearl Harbor ــ در هاوائی نیز از ژاپنیﻫﺎ گرفته می شد.

ژاپن تسلیم شد ولی نه تسلیم بی قید و شرط. امپراتوری ژاپن که مانند رایش سوم جنایتکار جنگی بود باید در پشت جبهۀ شوروی و چین تودهﺍﻯ و کره دموکراتیک مجدداً تقویت می شد و پایگاه امپریالیست آمریکا در اقیانوس آرام برای مبارزه مجدد با کمونیسم مبدل می شد. برخلاف اروپا که تنها پارهﺍﻯ از همدستان مهم هیتلر را در دادگاه نورنبرگ به محاکمه کشیدند و پارهﺍﻯ نظیر دکتر شاخت را نجات دادند، در ژاپن دستی به ترکیب نظام امپراتوری وارد نساختند و هیروهیتو بر تخت امپراتوری ژاپن باقی ماند تا سنتﻫﺎﻯ ارتجاعی حاکم در ژاپن را برای مبارزه با کمونیسم حفظ نماید. امپریالیسم باردیگر چهرۀ ضد انسانی و ارتجاعی خویش را نشان می داد. حتی امپریالیست ژاپن توانست در سایۀ قارچ اتمی گناهان غیر قابل بخشش در اشغال چین و کره را پرده پوشی کند و چهرۀ ملکوتی و قربانی جنگ به خود بگیرد.

سیاست حمایت از هیروهیتو در ژاپن، تقویت همدستان فاشیستﻫﺎ نظیر سالازار در پرتقال و فرانکو در اسپانیا و روی کار آوردن همدستان نازیﻫﺎ مجدداً در آلمان، پیاده کردن قوای متنفقین در نورماندی و گشودن جبهۀ جدید پس از شکست نازیﻫﺎ در استالینگراد و تقویت جنبش کمونیستی و "خطر" قدرت گرفتن کمونیستﻫﺎ در فرانسه، بلژیک، ایتالیا و... همگی همان سیاست واحدی بود که به پرتاب بمب اتمی در ناکازاکی و هیروشیما منجر شد. یکی مکمل دیگری بود.

امپریالیست آمریکا پس از جنگ جهانی دوم نه تنها بمب اتمی را به بمب هیدروژنی و سپس بمب نویترونی بدل کرد، نه تنها در پی ساختن بمبﻫﺎﻯ ریز و کوچک بنام "مینی بمب" است تا استفاده از آن آسان باشد، بلکه به این زرادخانۀ جنایتکارانه برای ایجاد هیروشیماها و ناکازاکیﻫﺎﻯ دیگر، سلاحﻫﺎﻯ کشتار جمعی شیمیائی نظیر بمبﻫﺎﻯ ناپالم، بمبﻫﺎﻯ گاز سمی خردل، بمبﻫﺎﻯ بیولوژیک نظیر بمب زخم سیاه و... را افزوده است. بزرگ ترین بودجۀ نظامی در زمان صلح موقت، به امپریالیست آمریکا تعلق دارد. چنین غول هولناک و جنایتکاری که پاهایش در باتلاق عراق گیر کرده است در مقابل ارادۀ خلقﻫﺎﻯ جهان بیچاره و درماندهﺍﻯ بیش نیست. چنین عفریتی نمی تواند متمدن باشد، چنین قاتلی نمی تواند حامی حقوق بشر و مبشر آزادی و دموکراسی، مدافع حقوق خلقﻫﺎﻯ جهان باشد. اینها تجاربی است که مردم جهان باید از 65 سالگی بمباران اتمی هیروشیما و ناکازاکی بگیرند. اینها تجربهﺍیست که باید نشان دهد پس از 65 سال ماهیت این امپریالیست تغییر نکرده و نمی تواند تغییر کند.

حال امپریالیستی با این کارنامۀ سرشار از جنایت، امپریالیستی که به عنوان تنها کشور جهان بمب اتمی را با هدف روشن سیاسی و جنایتکارانه مورد استفاده قرار داده است به سرزمینﻫﺎﻯ ملل دیگر به بهانۀ ممانعت از گسترش سلاحﻫﺎﻯ کشتار جمعی تجاوز می کند و همان سیاست را به اشکال دیگر ادامه می دهد.

هم اکنون نیز می خواهد حق قانونی ایران در مورد غنی کردن اورانیوم را از وی سلب کند و ایران را به زائدۀ سیاست هستهﺍﻯ خود بدل گرداند. این ابر جنایتکار وحشی مردم ایران را به تجاوز و بمباران اتمی تهدید می کند. این سیاست استعماری و قلدرمنشانه نشانۀ بربریت سرمایهﺪاری است و باید با بسیج تودهﻫﺎﻯ مردم با دورنمای سوسیالیسم به آن پاسخ گفت. تنها سوسیالیسم است که بشریت را از قید این همه ستمگری و جنایت نجات می دهد و سلاحﻫﺎﻯ کشتار جمعی را به گورستان تاریخ می سپارد. ما باید خواهان نابودی همۀ سلاحﻫﺎﻯ اتمی در جهان باشیم. باید در درجۀ اول خطرناک ترین دشمنان بشریت یعنی امپریالیستﻫﺎ و صهیونیستﻫﺎ را خلع سلاح کرد، تا خطر جنگ منتفی گردد. این اقدام تنها با یک انقلاب اجتماعی ممکن است.

مرگ بر امپریالیسم آمریکا این بزرگ ترین تروریست دولتی جهان!