۱۳۸۹ اردیبهشت ۲, پنجشنبه

هوسهای هسته­ای اوباما و سکوت غم­انگیز انساندوستان


ا. م. شیری

بگزارش خبرگزاریهای معتبر جهانی، باراک اوباما، رئیس جمهور ایالات متحده آمریکا در تاریخ ششم آوریل(١۷ فروردین) سال جاری، ضمن اعلام دکترین هسته­ای جدید این کشور، در حالیکه کاربرد تسلیحات هسته­ای برعلیه کشورهای فاقد سلاح هسته­ای را منتفی دانست، کره شمالی و میهن ما ایران را از این قاعده مستثنی خواند. وی، باز هم با بکارگیری ادبیات رایج همه دولتهای آمریکا، زبان به تهدید ایران گشود و بمباران اتمی آن را محتمل شمرد. ناگفته نماند، که این دومین بار است آقای اوباما، رئیس جمهور دمکرات آمریکا که با شعار «تغییر» در انتخابات ریاست جمهوری پیروز شد، در مدت کمتر از دو سال دوره ریاست جمهوری خود، از سلف جمهوریخواه خویش، آقای جرج بوش پسر، بسیار فراتر رفته، قدرت هسته­ای آمریکا را به رخ مردم جهان می کشد و از احتمال کاربرد تسلیحات هسته­ای سخن می گوید. وی، در ماه نوامبر سال گذشته نیز در جریان سفر هشت روزه به کشورهای آسیائی، روز٢٣ آبان ١٣۸۸ در سنگاپور گفت: «آمریکا آماده است برای تأمین امنیت این منطقه آسیا، از قدرت بازدارندگی اتمی خود استفاده کند» و اضافه کرد: «آمریکا از تسلیحات اتمی ایران و کره شمالی نمی ترسد»(*)... این همه در حالیست که از یک سو، بحران ساختاری سامانه سرمایه داری، جهان را به سوی فاجعه هولناک سوق می دهد و از طرف دیگر، سیاستهای جهانی­سازی امپریالیستی، با شکست فاحشی روبرو شده، بی محتوائی شعارهای «دمکراسی خواهی» و «بشردوستی» آمریکائی- بورژوائی بمثابه مهمترین اهرم فشار برعلیه کشورهای ”نامطلوب“، بیش از هر زمان دیگری علنی­تر گردیده است. واضح است که علیرغم گستردگی شدید ابعاد این شکست، بخصوص بعد از تشکیل سازمان کشورهای آمریکای لاتین، تحرک کشورهای موسوم به «بریک»(برزیل، هندوستان، روسیه و چین)، سازمان همکاری شانگهای، اتحادیه کشورهای آفریقا و غیره، آمریکا همچنان بر طبل جنگ می کوبد تا شاید آب رفته را به جوی بازگرداند.

قدر مسلم آنست که آمریکا علاوه بر داشتن صدها پایگاه نظامی خطرآفرین در سراسر جهان و تقسیم کره زمین به مناطق تحت فرماندهی نظامی خود، با استفاده از شیوه­های مختلف دیگر نیز در امور داخلی همه کشورها، از جمله ایران دخالت نموده، به تشنج در جامعه جهانی دامن زده و بطور منظم موانع جدی در راه برقراری صلح و امنیت جهانی ایجاد کرده و می کند. به عبارت صریحتر، سیاستهای دولتهای ایالات متحده آمریکا، مهمترین و بزرگترین مانع برقراری صلح و امنیت پایدار در جهان امروزی شناخته می شود. اگر با یک دید خوشبینانه بر همه تاریخ آمریکا چشم بپوشیم که همه ساعتها و روزهای آن قتل، کشتار، تجاوز، دخالت و اشغالگری بوده است، چگونه می توان همین ده سال اخیر را که، دولتهای امپریالیستی، بخصوص دولت ایالات متحده آمریکا، در دوره ریاست جمهوری دو رئیس جمهور دموکرات(بیل کلینتون و باراک اوباما) و یک جمهوریخواه(جرج بوش پسر)، علاوه بر دخالتهای به اصطلاح «نرم»، کودتاها و راه اندازی «انقلابات رنگی» استعماری در بسیاری از کشورهای جهان، به پشتوانه نیروی نظامی خود سه کشور یوگسلاوی، عراق و افغانستان را اشغال و ویران نموده، چندین و چند میلیون نفر انسان را کشته، زخمی و معلول ساخته و یا از خانه و کاشانه خویش آواره کرده، دهات و شهرهای پاکستان را همه روزه با هواپیماهای با و بی خلبان بمباران می کنند، فراموش کرد!

با نظرداشت همین رفتارهای امپریالیسم در جهان، اینک دیگر هیچ جای تردیدی باقی نمانده است، که تجمع نیروهای اشغالگر آمریکائی، بویژه طی یک دهه اخیر در کشورهای اطراف ایران و حضور ناوگان دریائی عظیم آن در خلیج فارس و دریای عمان، یک خطر فوق­العاده جدی برعلیه امنیت و تمامیت میهن ما، همه خلقهای ایران و ملل منطقه محسوب می­شود.

نکته قابل توجه و بسیار مهم در رابطه با تهدیدات اتمی رئیس جمهور آمریکا، سکوت تاسف­آور و غم­انگیز احزاب، سازمانها، فعالین و شخصیتهای سیاسی- اجتماعی ، بویژه مدافعان رنگارنگ حقوق بشر ایران و جهان است. اگر، علت مسکوت گذاشتن اظهارات غیرمسئولانه و خطرناک آقای اوباما، صرفا ضدمردمی بودن رژیم حاکم ایران بوده باشد، در اینصورت نباید فراموش کرد که: اولا- هیچیک از دولتهای امپریالیستی غرب و بطور کلی سرمایه­داری هم نه تنها مردمی نیستند، حتی افزون بر آن، در حالیکه، ارتش ایران در هیچ کشور خارجی حضور ندارد، اشغالگر و متجاوز نیز هستند.. دوما- ضدمردمی بودن دولت حاکم هر کشوری، مجوزی برای دخالت هیچ کشور دیگری در امور داخلی آن شمرده نمی شود.

ولذا، شایسته این است که، همه نیروهای ملی- میهنی، همه صلح دوستان و میهن پرستان، همه ازآدیخواهان و انساندوستان ایران، با پیروی از اهداف و آرمانهای انسانی، سیاسی و میهنی خود، همصدا با هم و با مردم آزاده جهان، اظهارات تهدیدآمیز، غیرمسئولانه و خارج از معیارهای انسانی رئیس جمهور آمریکا و مداخلات گستاخانه و هژمونیستی سرکرده امپریالیسم جهانی در امور داخلی هر کشوری، از جمله در امور داخلی ایران را شدیدا تقبیح نموده، به آقای اوباما و بطور کلی، به همه دولتهای امپریالیستی بفهمانند که میهن­پرستان، صلحدوستان و آزادیخواهان ایران به امپریالیسم جهانی اجازه نمی دهند کشورشان را به هیروشیما و ناکازاکی تازه، به اوکرائین، گرجستان، مجارستان، لهستان،... و یا به یوگسلاوی، افغانستان، عراق و پاکستان دیگر تبدیل کنند. باید به متجاوزان و دخالتگران بقبولانند که از سیاستهای زورگیرانه خود دست برداشته و بپذیرند که، مسائل داخلی ایران، از جمله حق استفاده ایران از فن­آوری هسته­ای زیر نظر آژانس بین­المللی انرژی اتمی، صرفنظر از ماهیت ضدمردمی رژیم حاکم بر کشور، فقط و فقط در حیطه اختیار و صلاحیت مردم ماست و هیچ ربطی به هیچ یک ازدولتهای امپریالیستی و در رأس آنها، دولت امپریالیستی آمریکا ندارد.

اول اردیبهشت ١٣۸۹





(*)-مقاله زیر، به اظهارات اوباما در سنگاپور پرداخته است.

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ



ویار اتمی رئیس جمهور

ا. م. شیری

بگزارش تلویزیون خبری بی. بی. سی. فارسی انگلیس، باراک اوباما، رئیس جمهور آمریکا در جریان سفر هشت روزه آسیائی خود، که برای شرکت در اجلاس سران ٢۱ کشور عضو «آپک» ــ سازمان همکاری اقتصادی کشورهای آسیا و حوزه اقیانوس آرام ــ به سنگاپور نیز سفر کرده است، در این کشور گفت: «آمریکا آماده است برای تأمین امنیت این منطقه آسیا، از قدرت بازدارندگی اتمی خود استفاده کند». وی، همچنین این موضوع را مورد تأکید قرار داد که، «آمریکا از تسلیحات اتمی ایران و کره شمالی نمی ترسد» (۱٤ نوامبر ٢۰۰٩).

این اظهارات بسیار خطرناک و خیره سرانه رئیس جمهور آمریکا، حاکی از وفاداری اوباما به این سنت دیرین کاخ سفید است که همه جنگهای استعماری ایالات متحده آمریکا را دموکراتها آغاز کرده، جمهوریخواهان ادامه داده و دوباره دموکراتها به پایان برده اند. کاخ سفید که متناوبا بین دموکراتها و جمهوریخواهان دست بدست می شود، از جنگهای شبه جزیره کره در سال ۱٩٤٨ گرفته تا جنگهای دو دهه اخیر که از حمله به یوگسلاوی و تکه- پاره کردن این کشور آغاز کرد و امروز از افغانستان و عراق تا پاکستان، یمن و عربستان سعودی ادامه دارد، همیشه به این سنت تجاوزکارانه پایبند بوده است.

نا گفته نماند که احتمالا بخاطر همین بی مبالاتی خطرناک رئیس جمهور آمریکا بود که کانال تلویزیونی فوق الذکر و همچنین خبرگزاریهای معتبر جهانی اصلا روی این بخش از گفته های اوباما توقف نکردند و همین فرمایشات اوباما در سنگاپور، نه تنها از سوی تقریبا همه کارشناسان و تحلیلگران مسائل بین المللی، ناشنیده گرفته شد، حتی، از طرف همه آنهائی که، به بهانه مبارزه برای دموکراسی، کلمه امپریالیسم را از ادبیات سیاسی خارج کرده اند نیز، مورد توجه قرار نگرفت. این دسته توجه ندارند که، مبارزه برای دموکراسی، جدای از مبارزه با امپریالیسم، چیزی جز بازی با کلمات و عبارات نمی تواند باشد.

باراک اوباما که با شعار «تغییر» در پایانه هفته سوم ماه اول سال جاری بعنوان چهل و چهارمین رئیس جمهور آمریکا سوگند یاد کرد و در کاخ سفید مستقر شد، طبیعی بود که توان انجام تغییرات مثبت، بویژه در سیاست خارجی آمریکا را ندارد. زیرا، هر گونه تغییر در سیاست آمریکا بمفهوم تغییر در ماهیت امپریالیستی این کشور است و چنین تغییری هم با تعویض ساکنان کاخ سفید و یا تغییر روش شخصیتها امکان پذیر نیست. فراموش کردن این موضوع که در شرایط سلطه امپریالیسم بر جهان، خطر گر گرفتن آتش جنگها هیچوقت منتـفی نیست، اشتباه بسیار بزرگ و خطرناک آن گروه از سیاستمداران و تحلیلگران مترقی بحساب می آید که به وعده­ها و شعار «تغییر» اوباما دلخوش کرده و بدون توجه به سرشت طبقاتی امپریالیسم، ماهیت آن را با تغییر لحن درسخنان، رفتارها و روشهای شخصیتها، قابل تغییر می­دانند. این دسته از سیاسیون، بدون اینکه ماهیت مطلقا ارتجاعی امپریالیسم را مورد توجه قرار دهند، کارگزاران این نظام غیرانسانی را به نیک و بد، به مهربان و خشن تقسیم می کنند و بر اساس این دید غیرعلمی، به نتایج بغایت ارتجاعی، غیرعقلانی و غیرمنطقی می رسند. دیدگاه سیاسی این جماعت، با اصل نظام سرمایه­داری، بویژه، با مرحله امپریالیستی آن مخالفتی ندارد. آنها با تقسیم سرمایه­داران به خوب و بد، از ”خوبان“ پشتیبانی می کنند. این دوستان برای اینکه توهمات و ساخته­های ذهنی شان فرو نریزد، چشمان خود را بر واقعیات می­بندند و بر گوشهایشان پنبه می چپانند تا، زحمت بازنگری به مواضع و نظرات خود را به خود ندهند.

دوره ده ماهه ریاست جمهوری باراک اوباما گواه آن است که، شعار «تغییر» وی چیزی نبود جز این که، میدان ”جنگ آمریکا با تروریسم“، از افغانستان تا پاکستان گسترش یافت و موضوع جنگ، از ”بنیادگرائی اسلامی“ به جنگ بین شیعه و سنی در شبه جزیره عربستان و یمن تبدیل شد. غیر از این دو ”تغییر محسوس“، فعلا هیچگونه چشم­انداز خلاصی از «چنگال کابوسهای وحشتناک» در سیاست آمریکا مشاهده نمی شود.

خوابنما شدن، از هیچ و پوچ، دیو و هیولا ساختن و خود را به وحشتزدگی زدن، همیشه مهمترین شیوه و بهانه آمریکا برای لشکرکشی و مستعمره سازی کشورها بوده است. زیرا، تاراج ثروتهای مستعمرات، منبع اصلی تمام قدرت نظامی و اقتصادی آمریکاست و این کشور علی الظاهر بسیار قدرتمند، اولاــ بدون مکیدن شیره جان مردم دیگر کشورها و ثانیا ــ بدون چاپ و صدور اسکناس بی پشتوانه که تمام فجایع اقتصادی و گرسنگی مردم جهان حاصل آن است، حتی یک سال، توان سر پا ایستادن را نخواهد داشت. سیاستگزاران امپریالیسم که تا ٢۰ سال پیش، مرتب از هراس شبح کمونیسم بخود می پیچیدند، بعد از یکسره کردن کار این «شبح»، بفکر تشکیل خاورمیانه بزرگ افتادند و برای رهائی از کابوس ”تروریسم اسلامی“ و ”بنیادگرائی اسلامی“، خاورمیانه را بخون کشیدند و امروز هم خیال دارند امنیت آسیا را باتکاء توان بازدارندگی اتمی خود تأمین کنند. عجیب اینکه، تنظیم کنندکان چنین بیانات رئیس جمهور طرفدار ”تغییر“، یا معنی امنیتی را که احتمالا باید به نیروی تسلیحات اتمی امریکا تأمین شود، نمی فهمند و یا خود را به نفهمی می زنند! و از آن عجیب تر اینکه، این بار کابوس تسلیحات اتمی ایران، که هنوز هیچ نشانه ای از وجود آن در دست نیست و کره شمالی که بر کسی روشن نیست اصلا کلاهک هسته ای دارد و یا صرفا برای امتیازگیری از باج­خواهان بین المللی، بلوف می زند، خواب بزرگترین قدرت اقتصادی و نظامی ــ اتمی جهان را بر آشفته است. نکته بسیار ظریف و شایسته توجه این است که، بزرگترین قدرت جهان، یک روز برای مقابله با ”تروریسم“ به افغانستان تاراج شده و گرسنه لشکر کشی می کند، روز دیگر برای نابود کردن تسلیحات کشتار جمعی موهوم، عراق را تحت اشغال خود در می آورد و بدیگر روز، روستائیان گرسنه پاکستان را هدف حملات هوائی قرار می دهد، در عربستان و یمن، جنگ شیعه و سنی براه می اندازد و امروز مثل اینکه، ویار اتمی دارد و باز هم به هوس استفاده از تسلیحات اتمی در آسیا افتاده است.

اظهارات رئیس جمهور آمریکا در مورد امکان استفاده از قدرت بازدارندگی تسلیحات اتمی این کشور برای ”تأمین امنیت“ منطقه آسیا، نشان می دهد: ایالات متحده آمریکا که بعنوان اولین کشور در تاریخ با بمباران اتمی شهرهای هیروشیما و ناکازاکی ژاپن در ماه اوت سال ۱٩٤۵، سلاح اتمی را برعلیه بشر بکار برده است، نه درسی از «گذشت روزگار» آموخته است و نه از هیچ «استادی» خواهد آموخت. چرا که، تاراج ثروتهای مردم جهان به هر وسیله­ای، تنها ”هدف مقدس“ صاحبان امروزی اتازونی، سرزمین سرخپوستان است. از نظر کارگزاران امپریالیسم آمریکا، مهمترین مسئله، رسیدن به همین هدف است، حتی اگر به قیمت جان صدها میلیون انسان، آلوده و خالی از سکنه ساختن بخش اعظم کره زمین هم تمام شود. تا اینجا، مسئله روشن است. اما، در میانه این میدان، وظیفه نیروهای انساندوست، صلح طلب و عدالتخواه چیست؟ بنظر می­رسد که فقط با تکیه بر خرد جمعی، می توان پاسخ دقیق این سؤال را داد!

هیچ نظری موجود نیست: