۱۳۹۱ مهر ۵, چهارشنبه

دور جدید جنگ دیپلوماتیک علیه سوریه
الکساندر مزیایف
ترجمه و توضیحات از: ا. م. شیری
۳۱ شهریور- سنبله ۱۳۹۱
بموازات پیشبرد عملیات جنگی علیه سوریه(۱)، جنگ دیپلوماتیک نیز علیه این کشور جریان دارد. حمله جدید، ۱۸ سپتامبر در شورای حقوق بشر سازمان ملل متحد(۲)، با ارائه گزارش کمیسیون تحقیق حوادث سوریه آغاز شد.
اولا- در گزارش اذعان شده است، که «درگیریهای پراکنده بین طرفهای مسلح، به مقابله نظامی دائمی با کاربرد تدابیر تاکتیکی هر چه خشن تر و تجهیزات جنگی پیشرفته از سوی هر دو طرف فراروئیده است». کمیسیون از نقطه نظر حقوقی به نتیجه گیری بسیار مهمی رسیده است: «... تشدید و تداوم مناقشه در همآهنگی با افزایش رو به تزاید امکانات سازماندهی گروههای ضد دولتی به آستانه وضعیت حقوقی درگیریهای مسلحانه غیربین المللی رسیده است. از این نتیجه گیری چنین استنباط می شود که در سوریه بیش از قوانین داخلی، قوانین بین المللی بشردوستانه عمل می کند. به سخن دیگر، کمیسیون با گنجاندن عبارت درگیریهای مسلحانه غیربین المللی، در باره ائتلاف نظامی و اقتصادی قدرتمندترین دولتهای جهان در تأمین هزینه های جنگ علیه سوریه سکوت می کند. چنین فرمولبندی به نفع کیست، بی هیچ تشریح و توضیحی روشن است.
یکی دیگر از نتیجه گیریهای مهم کمیسیون، تعیین وجود «دلیل منطقی» در این باره بود که نیروهای مسلح دولتی و شبه نظامیان شبیهه مرتکب جنایت علیه بشریت و جنایت جنگی شده اند. کمیسیون تحقیق اعلام داشته است که همه تخلفات در چهارچوب سیاست دولتی صورت گرفته است: «...انجام عملیات گسترده در استانهای مختلف، چگونگی انجام آنها، پیچیدگی آنها و تعامل واحدهای ارتش با نظام امنیتی، مشارکت فرماندهان عالیرتبه نیروهای نظامی و امنیتی، و همچنین دولت را نشان می دهد». در گزارش ارائه شده از سوی دولت گفته می شود که تا ۹ ژوئیه سال ۲۰۱۲، در نتیجه درگیریهای مسلحانه ۷۹۲۸ نفر، اعم از پرسنل نیروهای مسلح دولتی و افراد غیرنظامی کشته شده است (پاراگراف ۳۸). ولی در گزارش کمیسیون، افراد غیرنظامی و رزمندگان تفکیک نشده است (پاراگراف ۴۰). تأکید کمیسیون بر این مسئله که یکی از نتایج پیش بینی نشده، «حمایت وسیع مردم محلی» از گروههای مسلح ضد دولتی بوده، بسیار شایسته تأمل است (پاراگراف ۲۳). کمیسیون هیچ سندی در اثبات ادعای خود ارائه نمی دهد.
نتیجه گیریهای کمیسیون راجع طرفین درگیری مسلحانه بسیار جالب توجه است. اولا- کمیسیون نیروهای خلقی شبیهه را مسئول بخش قابل توجهی از تخلفات معرفی کرده است. کمیسیون تحقیق تأکید می کند که توانسته است «مشخص نماید» که رزمندگان شبیهه مسئول ارتکاب جنایات متعدد هستند که در گزارش آمده است. و اما کیستی این شبیهه را بهیچوجه نمی توان بر اساس گزارش کمیسیون تشخیص داد. «... ماهیت، ترکیب و ساختار رزمندگان شبیهه ناشناخته مانده است...». کمیسیون همچنین، همه دیگر نیروهای « طرفدار دولت» را برغم اذعان بر اینکه «هیچگونه اطلاعاتی در باره ماهیت، تعداد و رابطه آنها با دولت را در دست ندارد»، مقصر معرفی کرده است (پاراگراف ۲۴). ثانیا- وضعیت نیروهای ضد دولتی اصلا روشن نشده است. در گزارش گفته می شود، که گروههای مسلح ضد دولتی ضمن مبارزه با نیروهای دولتی در جبهه های متعدد، حوزه عملیات خود را به سرتاسر کشور گسترش داده اند. مهمترین اعتراف کمیسیون تحقیق عبارت از اشاره به آن است که «بر اساس اطلاعات بدست آمده، شبه نظامیان خارجی در ترکیب برخی گروههای مسلح علیه نیروهای دولتی می جنگند» (پاراگراف ۲۶). علاوه بر آن، کمیسیون اذعان می کند، که یکسری گروههای مسلح اسلامی نیز در سوریه فعالیت می کنند. «جبهه آزادبیخش خلقهای شرق- النصره»، احتمالا وابسته به سازمان «القاعده»، پرنفوذترین آنها شمرده می شود که مسئولیت یکسری حملات، از جمله، استفاده از تروریستهای انتحاری علیه نیروهای مسلح دولتی و مقامات عالیرتبه را بر عهده گرفته است (پاراگراف ۳۰).
لازم به یادآوریست، که کمیسیون تحقیق شورای حقوق بشر سازمان ملل متحد تمامی بررسیها و ارزیابیهای خود را بطور غیابی... به عمل آورده است. هیچ کس از اعضای کمیسیون حتی به خاک این کشور سفر نکرده است. در چنین حالتی، متدولوژی جمع آوری اطلاعات و تجزیه و تحلیل آنها چگونه می تواند باشد؟ همانطور که خود کمیسیون تأئید می کند، «اطلاعات را از دست اول» بدست آورده است. اما چگونه؟ معلوم می شود که کمیسیون از طریق «اسکایپ» و گفتگوی تلفنی،. مجموعا از ۱۰۶۲ نفر نظرخواهی کرده است. این، یک رقم حیرت انگیز است، زیرا، بر اساس خبرهای پر هیاهوی رسانه های «بین المللی»، صدها هزار نفر از کشور فرار کرده اند. عجیب است، که با عدم وجود منابع دیگر، کمیسیون به گفتگوی تلفنی با یکصدم بقول معروف، قربانیان بسنده کرده است. افزون بر آن، تکیه بر گفتگوهای تلفنی بعنوان منابع دست اول، بویژه از سوی یک کمیسیون تحقیق بین المللی، خیلی شگفت انگیز بنظر می رسد.
تأکید کمیسیون مبنی بر اینکه «معین کرده» که نیروهای مسلح دولتی و رزمندگان شبیهه مسئول کشتار مردم در شهر الحولا(۳) هستند، بویژه اتهام سنگینی است. کمیسیون تحقیق در گزارش نهائی خود چنین نتیجه گرفته، که دولت در مقابل کشتار مردم غیرنظامی در اثر تیراندازی در الحولا، از جمله در منطقه تل دائو مسئول است. کمیسیون همچنین معین کرده، که تحقیقات بعمل آمده از سوی دولت با موازین و معیارهای بین المللی در عرصه حقوق بشر انطباق نداشته است. علیرغم اینکه کمیسیون نتوانسته شخصیت آن کسانی را که به چنین توحشی دست زده اند، مشخص نماید، همچنان «آشکارا» بر مسئولیت «نیروهای وفادار به دولت» در مقابل بسیاری از حوادث منجر به مرگ تأکید می کند (پاراگراف ۴۱). کمیسیون چگونه این مسئله را معین کرده است؟ ظاهرا، با «هشت نفر، از جمله با شش نفر از شاهدان حادثه در منطقه تل دائو که دو نفرشان قربانیان زنده بحساب می آیند، مصاحبه کرده... اسناد دیگری، از جمله نوارهای ویدئوئویی و تصاویر ماهواره ای را مورد تجزیه و تحلیل قرار داده... اسناد تحلیلی دریافتی از منابع دیگر را بررسی نموده است». صرفنظر از آنکه بسیاری از شاهدان، تحقیقات دولت را مورد تأئید قرار دادند، کمیسیون تحقیق، «شهادت آنها را بعلت برخی بی دقتی ها» بحساب نیاورد، اما در عین حال، همانطور که شاهدان دیگری گواهی دادند، «بازجویان مختلف مصاحبه دهندگان، با همدیگر در باره احتساب شهادت کودکان توافق کردند (پاراگراف ۴۴).
آنچه که به متدولوژی راستی آزمایی اطلاعات در مجموع مربوط می شود، کمیسیون اعلام کرده است، که از اصول «دلایل منطقی برای این باور وجود دارد»، استفاده کرده است. با تجزیه و تحلیل گزارش کمیسیون، می توان ادعا کرد، که دلایل منطقی برای این باور وجود دارد که خود گزارش با معیارهای عالی تحقیقات بین المللی پیرامون مناقشات مسلحانه جدی کمترین مطابقتی ندارد.
البته، این اولین بار نیست که دور جدید جنگ دیپلوماتیک علیه سوریه با تشدید کارزار علیه روسیه همزمان می شود. کارزار آغاز شده بواسطه کمیسر عالی شورای حقوق بشر سازمان ملل متحد از چند ماه پیش برای احاله «مسئله سوریه» به دادگاه کیفری بین المللی، مورد حمایت یکسری دولتها قرار گرفته است. در جلسه شورای حقوق بشر سازمان ملل متحد، کشورهای(۴) رومانی، سلواکی، سلوانیا، کروواسی، هندوراس، ایرلند، لیتوانی، چک، مالدیو، شیلی و استرالیا به نفع این طرح رأی دادند. اما این امر، همانطور که گفته شد، بمعنی تشدید کارزار علیه روسیه است. زیرا، بدون موافقت آن، طرح مسئله سوریه در دادگاه کیفری بین المللی غیرممکن است. چونکه، فقط شورای امنیت سازمان ملل متحد از چنین حقوقی در رابطه با کشورهای غیرعضو دادگاه کیفری بین المللی برخوردار است. بدین تریب، نظام «حکومت جهانی» در صدد آن است که با ابلیس نمائی روسیه، مشروعیت حلمه به سوریه را توجیه نماید. طرح تسلیم پرونده سوریه به دادگاه کیفری بین المللی، یک طرح ایدئال برای رسیدن به هر دو هدف بحساب می آید...
***
توضیحات مترجم:
(۱)- مراجعه شود به نوشتار: «کارگردانان و تهیه کنندگان نمایش خونین در سوریه»، در این نشانی: http://www.vatandar.at/IMShiri20.htm.
(۲)- سابقا تصور بر این بود که کشورهای استعمارگر فقط با کمک نهادهای سیاسی- نظامی، سازمانهای امنیتی- اطلاعاتی و عناصر مزدور بومی، سیاستهای خود را درمستعمرات و کشورهای اشغالی به اجرا می گذارند. اما، گذشت زمان و روند حوادث نشان می دهند که سلطه جویان جهانی نیز در مسیر حرکت خود، متدها، اشکال و شیوه های مداخله در امور دیگران را مرتب تکامل بخشیده و هر بار از ابزارهای نوین تری استفاده می کنند. امروزه دیگر کمتر انسان خردورزی تردید دارد که یکسری سازمانهای باصطلاح بین المللی، مثلا، انواع شوراها و گروههای حقوق بشری، دمکراسی خواهی، عفو بین الملل ، خبرنگاران اغلب رسانه های بین المللی، پژوهشگران غیرمستقل، حتی گردشگران و غیره، وظیفه و نقش نهادها و سازمانهای سیاسی- نظامی، امنیتی- اطلاعاتی، و یا گروههای کشفیاتی- اطلاعاتی جنگی را ایفاء می کنند (رجوع کنید به: «جنگ لیبی از زبان شاهد عینی» در این نشانی:
ولذا، به همه کسانی که صمیمانه و بر اساس نیت پاک، نوعدوستی و احساسات شریف انسانی به گروههای «حقوق بشری» یا «دمکراسی خواهی» امپریالیستی پیوسته اند، صمیمانه توصیه می شود قبل از اینکه راه بازگشت شان مسدود شود، با در نظر گرفتن ماهیت و ایستگاه پایانی این قبیل جریانات، جداًَ از آنها فاصله بگیرند. جا دارد در اینجا، بدون وارد شدن به جزئیات و ریز عملکرد جریانات «حقوق بشری» و «دمکراسی خواهی» امپریالیستی و همچنین دیوان کیفری بین المللی، به موارد چندی اشاره شود. مثلا باید توجه داشت که عملکرد و موضعگیری همین جریانهای مورد نظر در قبال حوادث بالکان، تجزیه فدراسیون یوگسلاوی و قتل ۲۲۸ هزار نفر در این حوادث توسط نیروهای ناتو و وابستگان به آن، در قبال اشغال افغانستان و کشتار بیش از ۴۰۰ هزار نفر مردم بیگناه این کشور که همچنان هم ادامه دارد، قتل عام و مجروح، معلول و آواره کردن بیش از نیمی جمعیت ۲۴ میلیون نفری عراق، ویرانی کامل لیبی و قتل عام ادامه دار مردم این کشور، جنگ ویرانگرانه علیه سومالی و بمباران روزمره کشورهای سومالی، یمن، پاکستان و بسیاری دیگر، نه تنها برای برای به پای میز محاکمه کشاندن عاملان آنها هیچ اقدامی بعمل نیاوردند، حتی یک قطعنامه خشک و خالی هم صادر نکردند. در مقابل اینگونه موارد چنان سکوت کردند که تو گوئی، نه جنایتی روی داده و نه حقوق انسانی پایمال شده است.
(۳)- مراجعه شود به مقاله: «فاجعه الحولا، گواه بی خبری غرب از اوضاع سوریه» در این نشانی: http://www.hafteh.de/?p=29962.
(۴)- به ترکیب «کشورها» توجه کنید. استرالیا، مستعمره سنتی انگلیس(کشور تحت الحمایه پادشاه انگلیس) و بقیه منهای شیلی، مستعمراتی هستند که یا در پی کودتا و خرابکاریهای دولتهای استعماری، و یا در نتیجه سیاست استعماری شناخته شده «تفرقه بیانداز، حکومت کن» پدید آمدند. مثلا: هندوراس، رومانی یا لیتوانی، چک، سلواکی، سلوانیا، کروواسی...

۱۳۹۱ شهریور ۳۰, پنجشنبه

قتل سفیر آمریکا در لیبی، نماد شکست سیاست خاورمیانه کاخ سفید
دمیتری مینین (Dmitry Minin)
برگردان: ا. م. شیری
۲۹شهريور- سنبله ۱٣۹۱
آن که باد می کارد، توفان درو می کند.
در پی نمایش فیلم تحریک آمیز «بیگناهی اسلام» در آمریکا، قتل سفیر آمریکا در لیبی(۱)، کریستوفر استیونس و سه محافظ سفارت از ردیف «گربه های دریائی»، در زادگاه دمکراسی در بنغازی، و همچنین، اعتراضات وسیع توده ای در سرتاسر جهان اسلام اهمیت نمادین جهانی دارد. هر چند که شمار قربانیان این حوادث به پای تعداد قربانیان حادثه ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ نمی رسد، اما در مفهوم سیاسی، آنها می توانند بمعنی فجایع بزرگ تری برای آمریکا تلقی شوند...
در واقع، پنهان کردن این خط ومشی، که مدتهاست کارشناسان و انسانهای آگاه به ماهیت آن پی برده اند، ممکن نیست. «جن تحول» که بدست علاءالدین های جدید در سرزمین تاریخی این افسانه عجیب از «چراغ جادو» خارج شده، دیگر حاضر به تأمین خواستها و پروراندن هیچ کس در سرزمین تاریخاًَ متعلق به خود نیست. او، حق خاص و بزرگ خود برای موجودیت را با صدای بلند اعلام می کند و تأمین مطالبات خویش را می خواهد. همه تصورات در این باره که، نیروهای جدید پدید آمده در امواج اعتراضات توده ای علیه حاکمیت ها در کشورهای عربی سپاسگزار حامیان خود خواهند بود و سنن دینی و منافع ملی خود را فراموش خواهند کرد، به یکباره فرو می ریزند. شرقی ها بسیار خوب می دانند که چه کسی با چه هدفی «دست دوستی» بسوی آنها دراز می کند. اگر هم در چنین رفتاری نفع آشکاری را می بینند، تشکر می کنند، اما در همه حال مطابق درک خاص خود از آن که «چه چیزی خوب و چه چیزی بد است»، عمل خواهند کرد و نباید تصور کرد که «بخاطر خدمات گذشته» جرایم جدید را خواهند بخشید. طنز قتل فجیع کریستوفر استیونس عبارت از این است که همان او، همآهنگ کننده کمکهای آمریکا به اپوزیسیون لیبی بود. می گویند: «انقلاب فرزندان خود را می خورد»، ولی بر حسب قاعده، معمولا از خوردن پدر شروع می کند.
نکات بسیاری وجود دارد که به انگیزه های شروع «بهار عربی»- از هدایت آن به سمت اعتراضات گسترده توده ای تا افزایش تحرکات مراکز و ساختارهای مختلف خارجی- تحرک بخشید.
همه اینها، از جمله، شرایط عینی موجود، بی تردید، وجود داشتند. همراه با این، به نقطه مشخص حرکت ظاهرا شروع انقلاب- سند اعتقادی بسیار مهم دولت آمریکا هم می توان اشاره کرد که اوضاع شرق میانه را چنان بر هم زد که اثرات منفی آن در همه حال، تا مدتهای طولانی ادامه خواهد یافت.
واضح است، که فرمان سیاسی ریاست جمهوری، بالاترین قانون اجرائی رئیس جمهور آمریکا بحساب می آید. تصویب آن معمولا بر مبنای بخشنامه تحقیقاتی ریاست جمهوری مبنی بر مطالعه موشکافانه موضوع مورد علاقه نهادها و مطرح ساختن ملاحظات خود در دستگاه تحت رهبری اوباما در شورای امنیت ملی که متن فرمان سیاسی ریاست جمهوری را بر اساس آن تدوین می کند، انجام می گیرد.
اسناد و مدارک بلحاظ زمانی به چند ماه تقسیم می شوند. این یک عمل سنتی است. اکثریت فرامین به مسائل مربوط به امنیت جهانی، و همچنین، مسائل مختلف سیاست خارجی و خیلی محرمانه مربوط می شود. در اغلب موارد فقط عناوین آنها، بویژه بخش تحقیقاتی بخشنامه ها به اطلاع جامعه می رسد. بویژه اینکه آنها به طیف گسترده نشانی ها فرستاده می شود. در تارنمای سازمان غیردولتی فدراسیون دانشمندان آمریکا (http://www.fas.org/irp/offdocs/psd/)، مثلا، موضوع ۱۰ سند تححقیقاتی در دوره اوباما درج شده است. از داده های آنها می توان فهمید که ۱۲ اوت سال ۲۰۱۰ دستورالعمل تحقیقاتی- ۱۱ مربوط به موضوع «اصلاحات سیاسی در خاورمیانه و در شمال آفریقا» تصویب شده است. و این بمعنی آن است که در اواخر همان سال، ظاهرا، بخشنامه سیاسی برای تحرک بخشیدن به اصلاحات مورد نظر صادر شده و به همه نهادهای دولتی ذیربط، از سازمان سیا گرفته تا وزارت خارجه مأموریت داده شده تا با بکارگیری قدرتمندترین ماشین های تبلیغاتی و سازمانهای غیردولتی متعدد جهان، تدابیر کاملا مقتضی برای تأمین هزینه های مالی- مادی و اجرای آن اتخاذ نمایند. کاملا محتمل است، که این همان فرمان ریاست جمهوری با شماره نحس ۱۳ بوده که حتی عنوان آن نیز به اطلاع جامعه نرسیده است (http://www.fas.org/irp/offdocs/ppd/).
آیا طراحان و مجریان تدابیر یادشده پیش بینی کرده بودند که اقدامات آنها به کدام تکانهای بنیادی دامن خواهد زد؟ باور کردنش سخت است. دستگاه دولتی آمریکا، بر خلاف تصور نادرست خود از توانائی نامحدود خویش، در سالهای اخیر مثل گرگ پیر و تنهای آکل(۲)، «اغلب مرتکب خطا می شود». کاملا روشن است که آنها بر مبنای همان دگماتیسم پایدار تصور می کردند که با سرنگون کردن رژیمهای نامطلوب، هر چند سکولار، در لیبی یا سوریه، و یا رژیمهای پوسیده در تونس و مصر، کافیست مردم به پای صندوقهای رأی بروند تا دمکراسی نوع غربی در جهان عرب برقرار شود.
بی شک، عامل اسلام نیز در نظر گرفته شده، ولی در اصل بعنوان نیروئی که می توان در مسیر دلخواه کاخ سفید هدایت کرد یا حداقل خنثی کرد، مورد توجه قرار گرفته است. علائم اولیه این نوع راه کار با وضوح تمام در نطق مشهور باراک اوباما در قاهره در ماه مه ۲۰۰۹ قابل رؤیت بود، بخصوص اینکه، این دو فکر عملا از یک منبع سرچشمه می گیرد.
کارشناسان اغلب سرگرم در امور منطقه، مثلا، جمع شده به اطراف مرکز مطالعاتی دبکا (DEBKA) در اسرائیل (نوع اسرائیلی بسیار شبیه استراتفور«STRATFOR» آمریکا)، از همان ابتدا ضمن پیش بینی اینکه تحت تأثیر «بهار عربی» چنان نیروهائی بمیدان می آیند که ایالات متحده آمریکا دیگر از عهده کنترل آنها برنخواهد آمد، تعجب خود را از «خودباوری، کوته بینی و حماقت بیش از حد» واشینگتن پنهان نکردند. زیرا در جهان عرب، که دین و سیاست در هم تنیده، در صورت داشتن امکان بیان آزاد اراده، پیروزی احزاب متکی به شعور مردم تاریخا معتقد به ارزشهای اسلامی و نه آراسته به آرمانهای سوداگرانه، گریزناپذیر است. و چنین هم شد.
اگر حوادث یک سال و نیم اخیر مورد توجه قرار داده شود، دیدن این واقعیت مشکل نیست که اولین واکنش دولت آمریکا در مقابل پیروزی چشمگیر «اخوان المسلمین» و تشدید قابل ملاحظه فعالیت مسلمانان افراطی در منطقه، نه حاکی از علاقمندی، بلکه، نشانه سردرگمی بود. تیم خاورمیانه ای ریاست جمهوری با مشاهده عدم موفقیت استراتژی موجود در رسیدن به نتایج پیش بینی شده، بدنبال روند حوادث کشیده شد. اذعان دولت کنونی به اشتباهات خود در عرصه سیاست خارجی در شرایط فرارسیدن زمان انتخابات در آمریکا یک امر بی معنی است. در واشینگتن به بررسی مشی سازنده «اخوان المسلمین» معاصر، آمادگی آنها بر پایبندی به معاهدات دولتهای قبلی با غرب و اسرائیل و چشم انداز همکاریهای نزدیک با آمریکا، متکی، قبل از هر چیز، به وابستگی بویژه قاهره به کمکهای مالی و نظامی آمریکا پرداختند. با این همه، برخلاف منطق، بعنوان دستاورد خود و «نشانه خوبی»، بدان منجر گردید که در اولین انتخابات آزاد در لیبی اسلامگرایان نتوانستند اکثریت آراء را بخود اختصاص دهند. اما این «نمونه مثبت» هم بدلیل خونریزی وحشیانه در بنغازی به تیرگی گرائید.
علاوه بر این، امیدواری به تأثیرات مطلوب در پیدا کردن «متحدان جدید»، کاخ سفید علنا به نابودی بسیاری از موازین دمکراتیک سابق، بویژه در عرصه وضعیت زنان، و اجرای شریعت، بعنوان بخش ارگانیک سنن محلی، که در مقایسه با تصور از دمکراسی غربی ضعیف بودند، در کشورها «انقلابی» چشم فرو بست. اتحاد با پادشاهی های دینی و بسیار دور از ایدئالهای آزادیهای مدنی در خلیج فارس را تقویت کرد. آمادگی آمریکا برای «توجه دقیق به خواستهای جهان اسلام»، که موجب نگرانی جدی اسرائیل گردید و نخست وزیر آن، بنیامین نتانیاهو، سیاست خاورمیانه ای باراک اوباما راعلنا مورد انتقاد قرار داد، اعلام شد. وضعیتی بوجود می آید که در برخی موارد «دُم سگ را می جنباند». چگونه؟ بعنوان مثال، در سوریه، جائی که واشینگتن آشکارا از نیروهای افراطی که برای سرنگون کردن اسد می جنگند، دوری می کند، ولی در عین حال با اقدامات خود، به سر کار آمدن آنها را عملا نزدیک می سازد. مقامات کاخ سفید ضمن بازی با اختلافات سنی- شیعه، گوئی متوجه نیستند که خودشان هم به گروگان این رویاروئی منجر به کشیدن آنها به ارودگاه سنی تبدیل می شوند.
اما این هم کافی نیست. اعتبار آمریکا پس از جنگ عراق در منطقه بدلیل همه رسوائیها و افشاء شدنهایش، بقدری کاهش یافته است که حتی «اخوان المسلمین» هم اتحاد تحمیلی غرب به آنها را، نظر به اینکه چنین اتحاد عینی موجب تقویت مخالفان سیاسی آنها- سلفی های افراطی می گردد، بی ثمر ارزیابی می کند. اسلامگرایان معتدل، بدون امتناع از بهره گیری از تلاشهای واشینگتن در «ارائه یک چهره خوب در یک بازی بد» به نفع خود و درعین حال، بسود منافع عمومی، مثل، محمد مرسی، رئیس جمهور مصر، هر چه بیشتر از واشینگتن فاصله می گیرند. عبور از «گسل تمدنها» رخ نمی دهد.
موضع باراک اوباما که در بن بست، در شرایط پات قرار گرفته، واقعا هم حیرت انگیز نیست. هر گزینه ای را که او برگزیند، «هر دو بدتر خواهد شد». اگر کاخ سفید بر گفتمان خشونت تأکید نماید و به حرکات نمادین از نوع اعزام بی فایده دو ناوشکن به سواحل لیبی ادامه دهد، در اینصورت در جهان و بخصوص در جهان اسلام، بمثابه ناتوانی کامل واشینگتن در مقابل اوضاع پیش آمده که خود موجد آن بوده، تلقی خواهد شد. احتمال تأثیرگذاری بر روی اوضاع منطقه بشدت محدود خواهد گردید. نباید تردید داشت که تیم میت رومنی، کاندیدای جمهوریخواهان در انتخابات ریاست جمهوری آینده آمریکا، بنحو احسن این موضوع را دستاویز خود قرار خواهد داد. نظرخواهی ها نشان می دهند که انتخاب کنندگان آمریکائی توانائی موفقیت سیاست خارجی نامزدها را در اولویت قرار داده و آن را از جایگاه سوم در پله نخست جای داده اند. میت رومنی، شاید، در شرایط شوک ملی، همانطور که برخی کارشناسان اعقاد دارند، در حمله انتقادی شدید به رئیس جمهور فعلی بخاطر «شکست» سیاست خاورمیانه ای او، بیش از حد عجله بخرج داد. اما اگر باراک اوباما بر مبنای محاسبات پیش از انتخاباتی در شرایط موجود، تصمیم جدی برای بکارگیری نیرو بگیرد، در آن صورت، اعتراضات در خاورمیانه اوج خواهد گرفت و منطقه به رادیکالیسم کشیده خواهد شد. در اینجا نه تنها با یک فیلم مشخص و یک سازنده مشخص، بلکه، با یک نظمی بمبارزه برخواهند خاست که زمینه پیدایش چنین فیلمهائی را فراهم می سازد.
علاوه بر این، هیچ دلیلی هم برای استفاده از زور وجود ندارد. مردم کشته می شوند(۳). فرهنگها برخورد می کنند. منطقه در گرداب هرج و مرج غیرقابل پیش بینی و مخالف منافع همه غرق می شود. سرآشپز این «آش شله- قلمکار»، شاید، یک نفر باشد، ولی باید همه با هم بخورند. در کاخ سفید، صرفنظر از آنکه کدام دسته در رأس حاکمیت باشد، باید این مسئله را درک نماید که برقراری نظم واقعی و توسعه عمومی در خاورمیانه، بدون توجه اکید به سنن منطقه، منافع دولتهای حاکم، نیروهای اجتماعی و سیاسی غیرممکن است. علاوه بر این، کاملا واضح است که رهبری ایالات محتده آمریکا بالاخره باید، نه در حرف، بلکه در عمل، این مسئله را برای خود حل کند که آنها تا چه درجه ای برای همکاری برابرحقوق با شرکای جامعه جهانی دارای تجربه خاص خود در مطالعه روند حوادث منطقه، از جمله روسیه، در امر عادی سازی اوضاع منطقه آماده است.
***
اشارات مترجم
(۱)- شاید یکی از علل قتل کریستوفر استیونس، همچون قتل فجیع صدام حسین و تکه- پاره کردن معمر قذافی در پیش پای هیلاری کلینتون، مدفون ساختن ابدی اسراری باشد که وی با خود داشت.
(۲)- آکل (Akel)- نام شخصیت «کتاب جنگل»، تألیف رودیارد کیپلینگ، مربی و نگهبان ماوگلی.
ماوگلی(Mowgli)- نام شخصیت دیگر همین کتاب، کودک سیه چرده و سیه موی هندی که والدینش هنگام تولد او را ناتهو نام دادند و سپس در جنگل رها کردند. او نجات یافت و زیر حمایت و تربیت آکل بزرگ شد. اقتباس از ویکی پدیا.
(۳)-متاسفانه مولف نوشتار حاضر،دمیتری مینین، هنوز در نگرش خود به امپرالیسم آمریکا متوهم است و آنجا که می نویسد: «... هیچ دلیلی هم برای استفاده از زور وجود ندارد. مردم کشته می شوند...» تصور می کند گردانندگان آمریکا درک نمی کنند، کهکاربرد زور، بی دلیل است و در اثر آن مردم کشته می شوند. اتفاقا برعکس، انها بقصد کشتار مردم، آگاهانه بزور دست می زنند. چرا که گل آنها با خون سرشته و خانه هایشان با استخوانهای مقتولین آباد شده است. به باور من، امپریالیسم آمریکا ماهیت خود را هیچگاه با چنین نصایح انساندوستانه تغییر نخواهد داد. بویژه اینکه، منطق و عقلانیت در نزد گردانندگان ومدیران امپریالسم کمیاب است. و گرنه آنها می توانستند بفهمند که تحریک مسلمانان با ساختن فیلم و کاریکاتورهای موهن و یا قرآن سوزی نمادین، نه تنها به نفع امپریالیسم جهانی نخواهد بود، بلکه،موجب تشدید و تعمیق نفرت مردم منطقه خاورمیانه علیه آمریکا خواهد شد.
مترجم
تروریسم چیست؟ تروریست کسیت؟
چه کسی حاضر است پدیده تروریسم و تروریسم دولتی را تعریف کند؟
خبر از خبرگزاریها، سؤالات فوق از من، پاسخ از...؟
گروه زنان افغان مورد هدف بمباران نیروهای هوایی ناتو قرار گرفت و در نتیجه هفت نفر کشته شدند
منشاء خبر: رادیو صدای روسیه
هفت زن افغانی کشته و بسیاری از زنان دیگر در نتیجه بمباران نیروهای هوایی ناتو در ولسوالی آلینگر در استان شرقی لغمان افغانستان کشته شدند. روز یکشنبه خبرگزاری "پژواک" با استناد به نمایندگان رسمی مقامات محلی این خبر را گزارش داده است.
به گفته نمایندگان شورای توسعه ولسوالی آلینگر، روز شنبه هواپیماهای ناتو به طور اشتباه زنان افغانی را مورد هدف قرار دادند . شب زنان مشغول به جمع آوری هیزم در شاخه کوه دره نورلام بودند، ناتو آنها را با شورشیان اشتباه کرد. زنان و کودکان محلی به دلیل بیکاری شبها مشغول به جمع آوری چوبها در دامنه کوه هستند تا سپس آنان را در بازار بفروشند.
با این حال سرویس مطبوعاتی نیروهای بین المللی کمک به امنیت در افغانستان (ISAF) گفت که در همان منطقه گروه شورشیان با جمعیت تا ۴۵ نفر کشف شد. پس از روشن شدن نقل مکان گروه مورد بمباران قرار گرفت و این عمل که به کشته شدن تعداد زیادی از شبه نظامیان منجر شد.
سرویس مطبوعاتی فرماندار استان لغمان گفت که دولت استان اطلاعات در مورد مرگ زنان در آلینگر را از منابع غیر رسمی دریافت کرد. در این راستا، یک کمیسیون تحقیقاتی این حادثه تشکیل شده است.
سیری در خبر و تعریفی از تروریسم:
خبر کوتاه، اما جانگذار کشته شدن زنان محروم و مظلوم افغانستان در آلینگر، متاسفانه مورد منحصر بفردی نبوده و نیست و بر اساس روند حوادث، با قطعیت می توان که آخری هم نخواهد بود. نیروهای تروریسم بین الملل، از یازده سال پیش، صدها هزار زن و مرد و کودک افغانستان را در حملات متعدد، در کوه و دشت، در راه و در خیابان، در عزا و عروسی، در شهرها و دهات، در خانه و کاشانه محقر خود کشته اند و متاسفانه هنوز پایانی بر فاجعه مردم این کشور دلاورخیز، که در زیر سم وحوش استعمار ضجه می کند، متصور نیست. آنچه که در افغانستان همه روزه روی می دهد، با هیچ یک از موازین و قوانین و قواعد انسانی، جز تروریسم بعنوان سیاست دولتی استعمارگران غرب مطابقتی ندارد. از همه کسانی که در این تبیین تردید دارند و بطور کلی رد می کنند، تقاضا می شود: تعریف و برداشت خودشان را از پدیده تروریسم و تروریسم دولتی ارائه دهند.
حال، تعریف من از عبارت تروریسم: ایجاد رعب و وحشت، بکارگیری هر نوع خشونت بمنظور هراس افکنی در کل جامعه، تهدیدات سیستماتیک و بالاخره، کشتار و قتل عام غافگیرانه انسانها به هر روش ممکن. صرفنظر از اینکه این روش از طرف فرد، گروه، دسته، حزب، سازمان یا دولت و مقامات دولتی اتفاق بیافتد، فرقی ندارد، به همان نام مجری اش نامیده میشود. آنچه در طول بیش از ده سال در افغانستان و دیگر کشورهای اشغال شده جهان روی داده و می دهد، چیزی جز تروریسم دولتی غرب نیست.
دمکراسی» با سرنیزه تحمیل نمی شود
سرچشمه:
برگردان از: ا. م. شیری
یکشنبه، ۲۶ شهریور- سنبله ۱۳۹۱
دولت آمریکا در پی کشته شدن سفیر کشورش در شهر بنغازی برای عملیات ضدتروریستی در لیبی آماده می شود. علاوه بر سفیر، سه کارمند سفارت نیز کشته شدند. افسوس، که انسانها کشته شدند. اما باز هم افسوس که دولت آمریکا معلوم نیست به چه دلیل ترجیح می دهد از رابطه علت و معلولی این واقعه غم انگیز چشم پوشی کرده، فقط به اعلام این خبر بسنده نماید.
با این وجود واضح است، که نمایش فیلم «بیگناهی اسلام»، که احساسات دینی مسلمانان را جریحه دار کرده، علت حمله به سفارت آمریکا هم در لیبی و هم در مصر بود. این فیلم به سالگرد وقایع تروریستی ۱۱ سپتامبر نیویورک اختصاص یافته بود. در مورد سازماندهان این ترور، و همچنین اهداف و پیامدهای آن (مثلا، حمله آمریکا و انگلیس به عراق در سال ۲۰۰۳ و «پخش زنده» مراسم اعدام صدام حسین، رئیس جمهور کشور مستقل عراق) آنقدر زیاد گفته و نوشته شده، که از این پس بحث بر سر اینکه چه کسی در پشت این ترورهای ایستاده بود، فقط از این لحاظ اهمیت دارد که مثلا تو در کره دیگری زندگی می کنی و هیچگاه نه تنها در این باره که ایالات متحده آمریکا یک ابرقدرت است، و یا در مورد اینکه سیستم دفاع مشترک هوا- فضای آمریکا و کانادا «نوراد»(NORAD) بمنظور دفاع از حریم هوائی و نزدیک به زمین آمریکای شمالی در مقابل هر گونه حمله هوائی برقرار شده، هیچ نخوانده ای یا نشنیده ای.
اما اعدام (دقیق تر بگوئیم، قتل وحشیانه) رهبر یک کشور مستقل دیگر، لیبی در سال ۲۰۱۱ و سپس، نمایش جنازه مثله شده وی در همه کانالهای تلویزیون جهانی، ادامه رابطه همان علت و معلول است که به قتل کارکنان سفارت آمریکا هم منجر شد. ولی این رابطه علت و معلولی از توسعه باز نمی ماند.
در یک ضرب المثل عربی گفته می شود: «اوه، غریبه، مؤدب باش». با اندک تعمق در ماهیت این کلام، می توان فهمید که در اینجا سخن نه فقط و نه آنقدر بر سر ظاهر ادب غریبه در کشور خارجی و رعایت موازین اخلاق اجتماعی و سنن این مردم، بلکه، بر سر عدم تجاوز به حوزه معنوی این خلق می باشد. مفهوم بزرگی در این سخن نهفته است. بدین معنی که یک خلق تا زمانی زنده است که معنویت آن پایدار است. شاید، به همین سبب هم حملات مکرر به مسیحیت در روسیه، از نمایشگاه ضد مسیحیت مارات گلمان، که روحانی روس مستقیما به صورتش تف کرد، گرفته تا عمل شرم آور سه هرزه در کلیسای جامع مسکو صورت می گیرد. و شاید ، به همین دلیل هم در سال ۲۰۰۵ در دانمارک ۱۲ کاریکاتور محمد پیغمبر چاپ شد، و این را نیز فراموش نمی کنیم که پس از انتشار عکسهای سربازان آمریکائی در کنار نه فقط اسیران عراقی، حتی در کنار کشته شدگان در رسانه های جمعی جهان، چه آشوبهائی برپا شد. این اقدام، نه تنها حمله بموجودیت فیزیکی و حوزه معنوی خود عربها، بلکه تهاجم به دینی بود که نشان دادن تصویر پیغمبر و عکس گرفتن با اجساد مردگان را ممنوع کرده و همچنین، حمله به همه آن انسانهائی بود که «معنویت» و «اخلاق» در نزد آنها هنوز از ارزش و اعتبار برخودار است!
در تکمیل صحبت از ارزشها و مفهوم ضرب المثل عربی فوق، جا دارد با ذکر مثال دیگری از ادبیات عرب، ماهیت واقعی همه گفته ها را توضیح دهیم.
ادیب ایرانی ادبیات عرب در قرون وسطی، ابن مقفع (۷۲۱- ۷۵۷ میلادی) یکی از برجسته ترین نمایندگان تفکر علمی بود که در سایه ترجمه کتاب تمثیلی «کلیله و دمنه»، یکی از نوادر ادبیات قرون وسطی و نابغه خلاقیت «پانچاتانترا» (پنج قسمت، نمونه نثر سانسکریت. م.) از زبان فارسی به عربی شهرت جهانی یافت. اما یک ابن مقفع ایجادی دیگری هم وجود دارد که اگر چه شهرت چندانی ندارد، ولی در نزد خاورشناسان شناخته شده است. صحبت از دو رساله «الادب الصغیر» و «الادب الکبیر» این نماینده تفکر جامعه آن دوره در میان است که حاوی جنبه های دینی و دنیوی پیام «ادیب» می باشد. منشاء این سخن «ادب» است که در زمانهای قبل از اسلام بمعنی «انتقال سنن پیشینیان» بکار می رفت و با پیدایش اسلام، بعنوان مجموعه معیارهای تنظیم کننده جنبه های اجتماعی و اخلاقی زندگی انسانها- نمایندگان سیاسی و روشنفکری نخبگان خلافت عربی تعریف می شود.
با چشم پوشی از تعمق در تحلیل و بررسی اصطلاحات تخصصی، به موضوع اصلی باز می گردیم. در رسالات فوق الذکر، قواعد ایدئال جامعه جهان عرب آن روز تنظیم شده، و اگر بخواهیم با تصویر آن را بیان کنیم، چیزی شبیه به هرمی خواهد بود که کلمه «خدا» در بالاترین نقطه آن قرار دارد. پائین تر از آن، کلمه «نیاز» قرار گرفته که خداوند برای انسانهای نیکوکار «در زندگی و زندگی پس از مرگ» برآورده می سازد. در جایگاه سوم از بالا، کلمه «هدف»- مجموعه موازین دینی و دنیوی، یعنی «ادب» جای گرفته که در بالا از آن سخن رفت. در پله های بعدی، سه طریق رسیدن به «هدف»: «دانش»، «تفکر» و «عمل» قرار گرفته اند. دانش به سهم خود، دارای دو زیر مجموعه «دنیوی» (شامل علم، شطرنج، موسیقی و مانند آنها) و «دینی» می باشد. تفکر هم از دو شاخه تشکیل می شود: قضاوت شخصی و عقلانیت به صورت خالص. این موضع عینا در باره «عمل» نیز که ادبیات اعصار میانی به دو شق «مجاز» و «غیرمجاز» تقسیم می کند، صادق است. به سخن دیگر، انسان پس از کسب دانش دینی و دنیوی، آنها را با قضاوت شخصی و شعور خود از محک آزمون می گذراند و سپس به عمل مجاز دست زده، از انجام عمل غیرمجاز(مثلا، بیعدالتی حاکم ظالم نسبت به افراد خود، طمع ورزی، خیانت، بی بهرگی از اخلاق دنیوی و علوم و غیره) پرهیز می کند. اما، کلمه «ادیب»، یعنی انسانی که بخاطر مراعات تمام موازین و قواعد برشمرده، «بعنوان انسان برتر» شناخته میشود، در پائین ترین نقطه، در قاعده هرم ایستاده است. اما هر کس که نه- نام او در لیست سیاه ثبت می شود و خود این، بنیان ارزشهای جامعه خلافتی اعصار میانی را تشکیل می داد که کلمه «خدا» در رأس آن قرار داشت.
اینها تنها مثالهائی هستند که پرده روح بیگانه، فرهنگ بیگانه و درک بیگانه با موجودیت امروز زندگی خلقهای لیبی، عراق، سوریه و دیگر خلقها را که در همسایگی ما و در نقاطی بسیار دورتر از آنهائی زندگی می کنند که تصمیم گرفتند قذافی و صدام را در سرزمین خودشان و یا همین سفیر آمریکا را در لیبی بکشند، فقط کمی از برابر دیدگان ما کنار می زنند. افسوس!
«پانچاتانترا» ندا در می دهد:
آن کس که در نبرد،
نه قدرت خود را می شناسد،
و نه قدرت دشمن را،
بیرحمانه در جنگ شکست خواهد خورد
و همچو پروانه در آتش خواهد سوخت.

۱۳۹۱ شهریور ۲۴, جمعه

 
"اسلامگرايان خارجى نيمى از جنگجويان"در سوریه
به نقل از نشريه کارگر٬ ارگان رسمى حزب کمونيست سوئد (م.ل)
نويسنده: اريک آندرشون
مترجم: پيام پرتوى
جراح فرانسوى٬ Jacques Beres٬ يکى از بنيانگذاران سازمان پزشکان بدون مرز روز شنبه به پاريس بازگشت. او در شهر بزرگ سوريه٬ حلب٬ در منطقه اى تحت کنترل شورشيان٬ از آسيب ديده گان مراقب ميکرد.خبرگزارى رويترز پس از مصاحبه با اين پزشک فرانسوى٬ گزارش ميدهد که به گفته او "اسلامگرايان خارجى" که براى پايه گذارى حکومت اسلامى در سوريه ميجنگند موجبات افزايش شمار شورشيانى را که براى سرنگونى بشار العسد ميجنگند فراهم آورده اند. اين اسلامگرايان غير سوريه اى تصور ميکنند که مبارزه آنها مبارزه اى الهى است.
Jacques Beres براى رويتز ميگويد که بر خلاف بازديد قبلى او از همس و ايدليب ٦٠ درصد از کسانى او مورد معالجه قرار داد سربازان شورشى٬ و دستکم نيمى از آسيب ديده گان غير سوريه اى بودند.
دکتر ميگويد٬"ديدن اين منظره تماشايى بود. آنها با صراحت ميگفتند که آنها علاقه اى به سقوط بشار العسد ندارند٬ بلکه به اين فکر ميکنند که پس از آن چگونه قدرت را بدست بياورند و دولتى اسلامى را با قوانين شرعيه براى اينکه به بخشى از شيخ نشينهاى جهان مبدل شوند تشکيل بدهند".
Jacques Beres در اين مورد که او چگونه صدها جهاد گرا از ديگر کشورهاى عربى را تحت درمان قرار ميداد٬ که حتى  دو نفرشان از جوانان فرانسوى بودند٬ صحبت کرد.
"بخشى از آنها فرانسوى و در مورد آينده کاملا متعصب بودند"٬ دکتر اضافه کرد.
"آنها به من اعتماد نداشتند٬ اما گفتند که محمد مراه يک نمونه با ارزش است.
در ماه مارس امسال محمد مراه٬ يک اسلامگراى اهل تولوز٬ سه سرباز فرانسوى اهل آفريقاى شمالى٬ يک کشيش و سه کودک يهودى را ترور کرد. او اين ترورها را با نام القاعده انجام داد.
رويترز مينويسد٬" دکتر در جريان بازديدهاى اخير خود اطلاعات دولت سوريه را در مورد اينکه اکٽر شورشيان سربازان اسلامگرا هستند رد کرده بود اما اکنون ناگزير شده است که شرايط را بازبينى کند.
در حاليکه آمريکا اوضاع را جهت سرنگون نمودن تنها دولت عرب سکولار باقيمانده کنترل ميکند٬ فرانسه٬ انگلستان و آلمان با تمام تلاش از شورشيان و اسلامگرايان ارتجاعى حمايت ميکنند. همان جهان غربى که به افغانستان يورش برد و تحت نام مبارزه با القاعده در افغانستان جنگ به راه انداخت همزمان از تروريستهاى الهام گرفته از القاعده در سوريه حمايت ميکند٬ اما در مورد دومى آنها را "مبارزان راه آزادى"ميخواند.
رويترز گزارش ميدهد که حدود ٣٠ پزشک آمريکايى در مرز سوريه جهت مراقبت از سربازان شورشى مستقرشده اند. همزمان قانون دفاع ملى آمريکا ميگويد "آن و يا آنهايى که بخشا يا بصورتى کامل از مبارزه القاعده٬ طالبانها٬ يا جنبشهاى مرتبط بر ضد ايالات متحده آمريکا يا متحدانش حمايت ميکنند ميتوانند براى مدتى نامعلوم بدون دادگاه٬ تا توقف عمليات خصمانه٬ به زندان محکوم شوند.
اگر اين قانون آمريکا دنبال ميشد٬ ميبايست همزمان٬ دولتهاى ناتو و دولتهاى حوزه خليج فارس متصل به آنها در پايگاه گوانتانامو يا در زندانهاى مخفى در لهستان يا ليتوانى به بند کشيده ميشدند.
اريک آندرشون

۱۳۹۱ شهریور ۲۱, سه‌شنبه

تظاهرات علیه تجاوزات امپریالیستی در استکهلم

در روز 11 سپتامبر 2012 به دعوت کمیته 11 سپتامبر که در واقع کمیته ای ضد امپریالیستی و ضد صهیونیستی و ضد تجاوز و اشغالگری است و بوسیله پناهندگان سیاسی شیلیائی بعد از کودتای امپریالیستی ژنرال پینوشه علیه دولت ملی دکتر آلنده به سوئد پناهنده شده اند پایه گذاری شده ، تظاهراتی علیه سیاستهای امپریالیستی  برگذار گردید که از جمله حزب مارکسیست لنینیست انقلابی سوئد ، حزب کمونیست سوئد ، کمیته همبستگی کوبا و سوئد و سازمانهای انقلابی از کشورهای ونزوئلا و کلمبیا و بولیوی و فعالین حزب کار ایران ( توفان ) و فعالین ایرانی شبکه ضد جنگ در سوئد و عده ای از هنرمندان و شخصیتهای مترقی و مردمی و انقلابی سوئدی در این تظاهرات شرکت کرده و با اجرای آهنگهای انقلابی و سخنرانیها سیاستهای تجاوزکارانه امپریالیستی و صهیونیستی را در کشورهای آسیا و آفریقا و آمریکای لاتین بخصوص سیاستهای جنایتکارانه اخیرشان در سوریه و سیاستهای تحریم و تهدید نظامی علیه ایران را محکوم نمودند.
 

۱۳۹۱ شهریور ۱۹, یکشنبه

ترکیه، مقر تروریسم بین المللی
مخفی ترین پایگاه در ترکیه: چرا مقر شوریان سوریه، بدقت مخفی نگه داشته می شود؟
برگردان: ا. م. شیری
۱۹شهريور(سنبله) ۱٣۹۱
در فاصله سه کیلومتر از مرز سوریه. ردیف طولانی چادرها. تختخوابهای آهنی. هفده ستاد فرماندهی. آشپزخانه صحرائی. چند حمام. سربازان سابق ارتش منظم سوریه، شبه نظامیان یا پارتیزانها را در یادها زنده می کنند. اونیفورم همشکل نظامی وجود ندارد. یکی لباس نظامی، آن دیگری، اما عمدتا، لباسهائی از بازار ترکیه به تن دارد. جینس ها، لباس ورزشی، شالهای عربی. چنین است اولین تأثر خبرنگاران ترک در باره اردوگاه شورشیان سوریه واقع در «آپایدئن» در جنوب شرقی ترکیه، جائیکه دولت به نمایندگان مجلس و خبرنگاران اجازه بازدید از آن را داد.
تا زمانهای اخیر، نمایندگان پارلمان ترکیه حق بازدید از اردوگاه را نداشتند. فقط به خبرنگاران آژانس خبرگزاری دولتی «آنادولو» اجازه ورود به اردوگاه داده می شد. هیچکس از رویدادهای داخل آن خبردار نبود. در پستهای دیده بانی، پلیسها و مأموران امنیتی کشیک می دهند. تمام معلومات در باره وضعیت آنجا را از آژانسهای اطلاع رسانی بین المللی بدست آوردیم. طبق داده های روزنامه ها، در اردوگاه فرماندهی نظامی «ارتش» باصطلاح «آزاد سوریه»، مرکب از عمدتا متمردان و فراریان ارتش منظم بشار اسد که گویا از تیراندازی به مردم خود امتناع نموده و به شورشیان پیوسته اند، تشکیل یافته است. روزنامه های ترکیه می نویسند، که در حدود سه هزار نفر سرباز و افسر سابق ارتش سوریه در پایگاه هستند. فرماندهی دسته های شبه نظامی را سرهنگ سابق، ریاض الاسد برعهده دارد که سه ژاندارم ۲۴ ساعته از وی محافظت می کنند. زیرا، از ربودن وی توسط نیروهای امنیتی سوریه احتیاط می کنند. دلیل این محافظت گویا آن است که سازمان امنیت سوریه چند بار برای ربودن وی تلاش کرده است.
گروههای شبه نظامی سوریه برای انجام عملیات نظامی وارد خاک سوریه می شوند و دوباره به ترکیه باز می گردند. در مرز آمبولانسها به انتظار آنها می مانند و پس از تفکیک، زخمی ها را سریعا برای معالجه به بیمارستانهای واقع در مناطق مرزی منتقل می کنند.
روزنامه مخالف «سؤزجؤ» می نویسد: «گروههای نظامی بمنظور انجام عملیات نظامی از مرز می گذرند و دوباره به ترکیه باز می گردند. ساکنان روستاهای مرزی می گویند که افراد ملبس به لباس نظامی در حین عبور از مرز، جعبه های سبز رنگی را که معلوم است پر از مواد منفجره می باشند، با خود حمل می کنند». خبرهایی هم در این باره گزارش شده است که در این پایگاه، به مزدورانی از قطر، چچنستان و عربستان سعودی آموزش ویژه داده می شوند. آنها را مربیان و متخصصان آمریکائی و ترک، تعلیم و آموزش می دهند. در گزارشهای مثلا، ماه اوت، گفته میشود که در میان مربیان و متخصصان خارجی تک تیراندازان لیبیائی هم که در اشغال طرابلس در سال گذشته شرکت داشتند، وجود دارند. برخی رسانه های خبری ترکیه هم تأئید می کنند که دیگر مخالفان رژیم سوریه، از جمله سلفی های افراطی که خود را مدافعان «اسلام راستین» می نامند و با کمک و حمایت خارجی مرتکب قتلهای دینی می شوند نیز در این پایگاه حضور دارند.
بعقیده تحلیلگران ترک، سلفی ها تمایل زیادی به سرنگونی اسد ندارند. آنها عملا به جنگهای فرقه ای درگیرند، مخالفان را بخاطر جنگ برای طرز زندگی دنیوی مورد انتقاد قرار می دهند و بلحاظ ظاهر نیز از دیگران متمایز هستند. آنها ریش نمی تراشند، نماز می خوانند، ضمن مخالفت با لباس متحد الشکل نظامی، در حین جنگ سر و صورت خود را با شال عربی می پوشانند.
این واقعیت را که پایگاه «آپایدئن» به مرکز ترانزیت شبه نظامیان تبدیل شده، آنکارا رد می کند. نخست وزیر، رجب طیب اردوغان در گفتگو با خبرنگاران، تصویر خود را که در محل آموزش شورشیان مسلح در پایگاه نظامی نشان داده می شود، ساختگی خواند. نخست وزیر ترکیه در مرکز تلویزیون ان تی وی خشمگینانه اظهار داشت: «این یک حقه بازی است، زنان و کودکان نظامیان در اردوگاه اسکان یافته اند. علاوه بر این، اراضی اردوگاه برای انجام چنین مانورهائی خیلی کوچک است». بمنظور پرتو افکنی بر شبهات و شایعات، دولت ترکیه، به مخالفان، نمایندگان مجلس و خبرنگاران اجازه بازدید از اردوگاه را صادر کرد.
یکی از بازدیدکنندگان از اردوگاه، روزنامه نگار مستقل، گؤنش بورگؤن در وبلاگ خود می نویسد: «تصویری کاملا مسالمت آمیز. در محوطه اردوگاه کودکان این سو و آن سو می دوند، بوی خوش سوپ عدس ترکی بمشام می رسد...». او در ادامه می نویسد: «ما را با محوطه اردوگاه آشنا کردند، اما اجازه صحبت با هیچ یک از نظامیان را به ما ندادند، ما بالاخره نفهمیدیم این نظامیان کی اند و فرماندهان نظامی سوری، محمود حمدالله، مالک الکرد و فرمانده واحدهای نظامی، ریاض الاسد در کجا هستند؟». سؤال اصلی هنوز بی جواب مانده است. چرا مقامات ترکیه پایگاه های نظامی شورشیان سوریه را با دقت تمام مخفی نگه می دارند؟
رهبر حزب جمهوری خلق، حزب مخالف دولت، کمال قلیچدار اوغلو چنین کارهائی را تخلف از قانون اساسی ترکیه تعریف می کند. این سیاستمدار مخالف، قصد دارد بمنظور روشن کردن واقعیت، به دادگاه عالی شکایت کند. وی با عنوان کردن اینکه دولت محوطه اردوگاه را مخصوصا برای بازدید خبرنگاران آماده کرده است، ضمن امتناع از دعوت دولت، اظهار داشت: «اردوگاه های مخفی شورشیان سوری که دولت ترکیه در اراضی کشور پنهان نگه می دارد، به سمبل سیاست خارجی حزب حاکم تبدیل شده و این حزب، بجای حل مشکلات خود، در امور داخلی کشور همسایه مداخله می کند».
پاورقی
در این گزارش خبری، هیچ موضوع تازه ای، بجز آخرین حقه بازی تروریسم بین الملل در استفاده از آمبولانسها برای جابجائی تروریستها، حداقل از نظر مترجم، که حوادث جهانی و سوریه را بدقت پیگیری می کند، جلب توجه نمی کند. وجود زندانها و پایگاههای نظامی مخفی در اراضی کشورهای امپریالیستی و تیولهای خصوصی آنها، دروغگوئی و جعل واقعیت، گسترش تروریسم رسانه ای، لشکرکشی ها و جنگهای استعماری، دخالتهای تروریستی خونین در امور دیگر کشورها تحت عناوین «مبارزه با دیکتاتورها» و استفاده ابزاری گسترده از اصطلاحات، بلی، فقط از اصطلاحات مخدوش و تحریف شده حقوق بشر و دمکراسی، نقش مخرب دولتهای دست نشانده منطقه مثلا، ترکیه، عربستان سعودی و قطر در خاورمیانه، اتیوپی در شاخ آفریقا، کلمبیا در آمریکای لاتین، کره جنوبی و فیلیپین در شرق آسیا در حوادث خونین منطقه ای و غیره با گستردگی تمام افشاء شده و اسناد فراوانی هم در این زمینه ها وجود دارد. ولذا، توجه به ریاکاریها و حقه بازیهای جدید و جدیدتر نیروهای «شرّ» جهانی هر روز بیش از روز پیش اهمیت کسب می کند. اهمیت این گزارش نیز درست بخاطر بیان همین مسئله است. مترجم

۱۳۹۱ شهریور ۱۴, سه‌شنبه

شبکه پلیم طرح «جاسازی» سلاح کشتار جمعی بواسطه بوش در عراق را متوقف کرد
منبع:
برگردان و زیرنویس: ا. م. شیری
۱۲ شهریور(سنبله) ۱۳۹۱
افشگری والری پلیم (Valeri Plame)، جنبه های جدیدی از داستان را فاش ساخت. بگفته منابع اطلاعاتی آمریکا، افشای طرح کاخ سفید توسط والری پلیم و شرکت «بروستر جنینگز و شرکاء» او، اقدامی تلافی جویانه در مقابل کار سازمان سیا برای محدود ساختن گسترش سلاحهای کشتار جمعی بحساب می آید. سیستم انتقال وب مانی(WMR) در گذشته، در باره این جنبه رسوائی خبر داده بود. علاوه بر آن، با مشخص شدن مشارکت افرادی از کاخ سفید در آن، که به بازیگران کلیدی در گسترش سلاحهای هسته ای نزدیک بودند، شعبه مبارزه با گسترش سلاحهای هسته ای سازمان سیا، از انتقال گاز باینری «VX»مختل کننده اعصاب در ماه نوامبر سال ۲۰۰۲ از ترکیه به عراق جلوگیری کرد.
شبکه اطلاعاتی «بروستر جنینگز» در ترکیه به کشف این محموله، که قرار بود در عراق جاسازی شده و بعدها بعنوان سند اثبات وجود سلاح کشتار جمعی در دست صدام حسین استفاده شود، موفق شد. منابعی در سازمانهای اطلاعاتی آمریکا می گویند که این امر، دلیل اصلی کاخ سفید بوش در هدف قرار دادن والری پلیم و سازمان او بود.
شعبه مبارزه با گسترش تسلیحات هسته ای سازمان جاسوسی سازمان سیا از عملیات کاخ سفید برای جاسازی سلاحهای کشتار جمعی در عراق جلوگیری بعمل آورد.
در واقعیت امر، همانطور منابع اطلاعاتی آمریکا گزارش می دهند، محموله های اول گاز باینری «VX»مختل کننده اعصاب را در سالهای ۱۹۸۸ و ۱۹۸۹ به صدام حسین تحویل گردید. محموله های گاز را یک کمپانی آمریکائی که در سال ۱۹۸۷ توسط گروه «کارلایل» تشکیل گردید، به عراق حمل کرد (The Carlyle Group).
منابع جاسوسی آمریکا همچنین تأئید کردند، که نظامیان اسرائیلی بطور غیررسمی در ستاد مشترک فرماندهی آمریکا در بغداد خدمت می کردند. اسرائیلی ها به گروه متحد اطلاعاتی اقدام مشترک» در بغداد وصل شدند و حضور آنها در بغداد، بگفته همین منابع، مخفی نگه داشته شد.
زیرنویس مترجم
غرب بفرماندهی آمریکا امروز قصد دارد نمایش شکست خورده در عراق را در سوریه به اجرا در آورد. رجوع کنید به گزارش سیلویا کاتوری، محقق مرکز مطالعات جهانی سازی، ترجمه حمید محوی در این نشانی:(http://www.hafteh.de/?p=32291).
پس از شکست تلاشهای مستمر مهاجمان غرب برای دخالت مستقیم نظامی در سوریه، هفته گذشته آقایان باراک اوباما و فرانسوا اولاند، رؤسای جمهور آمریکا و فرانسه، یکی بعد از دیگری تهدید کردند که درصورت استفاده سوریه از تسلیحات شیمیائی برعلیه مخالفان، بعبارت صحیح تر علیه تروریسم بین الملل، بدون اینکه منتظر مجوز شورای امنیت بمانند، به این کشور حمله خواهند کرد. بدین ترتیب، معلوم می شود که غرب در صدد است برای مشروعیت دادن به جنایات خود در سوریه، به جنایت علیه بشریت دست بزند. در حال حاضر دولت فوق ارتجاعی ترکیه، به عامل اجرائی اصلی این آخرین بازی غرب تبدیل شده و قصد دارد سلاحهای کشتار جمعی لیبی را از طریق این کشور به سوریه منتقل نموده و قتل عام مردم سوریه و ویرانی هر چه بیشتر آن را ادامه دهد.
اما دولت ترکیه بعنوان فعال مایشاء سیاستهای تروریستی غرب، چون قدرت درک آن را نداشت که چاه کن، همواره در بن چاه است، کشور و مردم تحت اداره خودش را در مخمصه گرفتار ساخت. بگزارش رسانه های خبری، در پی مشارکت این دولت در جنگ تروریستی امپریالیسم غرب علیه سوریه، اوضاع در استانهای نا آرام جنوبی ترکیه، بشدت متشنج شده، درگیریهای مسلحانه بین نیروهای دولتی و حزب کارگران کردستان شدت گرفته است. امروز، یکشنبه، ۱۲ شهریور، بار دیگر مردم ترکیه در شهرهای انطاکیه به تظاهرات گسترده ای بر ضد جنگ آمریکا علیه سوریه و شرکت ترکیه در آن دست زدند. ناظران سیاسی عقیده دارند این نا آرامیها و اعتراضات در همین حد محدود نخواهد ماند و رفته رفته سراسر ترکیه را فراگرفته، دولت حاکم این کشور را با چالشهای جدی مواجه خواهد ساخت.
با این وجود، امروز وظیفه هر انسان صلحدوست و آزادیخواه است که تبه کاریها و دسایس جنون آمیز غرب امپریالیستی علیه سوریه و هر کشور دیگری را بطور مستند و مستدل روشن سازد، در کار اطلاعرسانی و آگاه سازی توده ها از هیچ کوششی فروگذاری ننماید.

۱۳۹۱ شهریور ۱۱, شنبه

کشتار در قبرستان
گزارش یلنا گروموا از دمشق
ترجمه متن و تأملات از: ا. م. شیری
۱۱ شهریور(سنبله) ۱۳۹۱
تروریستها مراسم تدفین را منفجر کردند. ابتدا مبارزان دروغین «آزادی»، با کشتار انسانها، نزدیکان آنها را عزادار کردند و سپس، حتی به اقوام و نزدیکان کشته شدگان که برای دفن آنها به قبرستان آمده بودند،اجازه وداع با مقتولان را ندادند. البته که این خشونت نامیده نمی شود. این، مبارزه برای دموکراسی نام دارد...
۲۸ ماه اوت «مخالفان» سوریه در نزدیکی قبرستان جرومانی در حومه دمشق به عملیات تروریستی در مراسم تدفین کشته شدگان دست زدند. جرم شرکت کنندگان مراسم تدفین در مقابل «دموکراسی سازان» فقط این بود که آنها برای بدرقه نزدیکان و عزیزان کشته شده خود در اثر انفجار روز گذشته بدست «مخالفان» به آخرین منزل، جمع شده بودند. جزای این جرم در نزد «مبارزان علیه دیکتاتور» مرگ است...
آری! انفجار در قبرستان، سکوت مرسوم در آرامگاه مردگان را در هم شکست و به قتلگاه کشته شدگان جدید تبدیل گردید.
در جریان این عمل تروریستی ۱۲ نفر جان باختند. نزدیک به ۵۰ نفر نیز مجروح شدند. حال بسیاری از مجروحان وخیم است. احتمال افزایش تلفات زیاد است. بخاطر پیروزی شبه انقلابیون، بخاطر منافع آنهائی که در پشت این توحش و قتلهای وحشیانه ایستاده اند، باز هم بر شمار قبرها افزوده می شود.
کشتار می کنند و اجازه دفن مقولین را هم نمی دهند. مردم را منفجر می کنند و نمی گذارند عزاداری کنند.
من از غرب متمدن می پرسم: جرم این مردم که همینطوری هم در ماتم عزیزان خود غرق بودند، چه بود؟ چرا شما از عاملان این جنایت حمایت می کنید؟ آیا به اعمال تروریستی باندها و منفجرکنندگان، دست نشاندگان خودتان اذعان می کنید؟ شما از برسمیت شناختن انفجار رویداده در مقابل هتل محل اقامت ناظران سازمان ملل متحد بعنوان یک عمل تروریستی خودداری کردید. خوشبختانه در این حادثه هیچ کس کشته نشد، فقط تعدادی مجروح شدند. اینک ۱۲ نفر بدست افراد به تعبیر شما «مبارزان راه آزادی»، اما در واقع مبارزان راه آزادی از شرافت و وجدان، آزادی از قانون، آزادی از خود زندگی، بر زمین افتادند...
این، خشونتی است ناتوان. این، هیولای در انتظار مرگ است که سعی می کند بیگناهان هر چه بشتری را همراه خود به گور ببرد. پشت شورشیان را در حلب به خاک مالیدند. باند مخفی آنها نتوانست دمشق را اشغال کند. باندهای نه تنها تا دندان، بلکه تا نوک ناخن مسلح آنها در حمص تقریبا نابود شده و بقایای آنها را ارتش محاصره کرده است. اکنون از آنها چندان خوب، مثل سابق حفاظت نمی کنند. فقط می خواهند با انفجار مراسم تدفین، بیگناهان بیشتری را بکشند...
همان روز، عمل تروریستی دیگری، باز هم برعلیه مردم بی دفاع بوقوع پیوست. مزدوران مواد منفجره دست ساز را به زیر اتوموبیل چسباندند. در نتیجه انفجار آن، صاحب اتوموبیل، همسر و دخترش آسیب دیدند. «مخالفان» با زنان و کودکان می جنگند.
۲۶ اوت، تروریستها یک ساختمان مسکونی را در حوالی میدان عباس الدین واقع در نزدیکی مرکز دمشق با نارنجک اندازها مورد هدف قرار دادند. دو نفر کشته و چند نفر هم زخمی شدند. اما رسانه های وابسته به «دموکراتها»، ارتش سوریه را به تیراندازی به اماکن مسکونی متهم می کنند. در صورتیکه ارتش تا آخرین لحظه، تا خروج آخرین ساکن محلاتی که تروریستها در آنجاها موضع گرفته اند و همچنین با بمخاطره انداختن زندگی سربازان خود در کمک رسانی به ساکنان برای ترک محل، منتظر می ماند. ارتش عملیات خود بر علیه شورشیان را تا زمانیکه زندگی شهروندان عادی در خطر باشند، آغاز نمی کند.
شورشیان از هیچ عمل شنیعی فروگذاری نمی کنند. به مناطق مسکونی شهروندان عادی حمله می برند، آدم می دزدند، مراسم تدفین را منفجر می سازند. بخاطر چه چیز؟ خوب، آن دمکراسی که اجازه دفن کشته شدگان را نمی دهد، چه ارزشی دارد؟ در راه خدا؟ خُب، هیچ یک از ادیان کشتن انسانهای بیگناه را جایز نمی داند. غیر از این، من الزاما مساجد بسیاری را دیده ام که هدف حمله تروریستها واقع شده اند و حتی در یکی از آنها، قرآن های سوخته را دیدم که در یکی از صفحات نیم سوخته قرآن، عبارت «خدا هرگز به خائنان کمک نخواهد کرد»، براحتی خوانده می شد.
نه. همه اینها بنام منافع کیسه های پول کشورهای غربی و عربی خلیج، بنام پروژه هیولائی تقسیم مجدد جهان بوقوع می پیوندد. اما، آقایان شما به کشوری حمله کرده اید که می تواند جواب سختی به شما بدهد! و این برنامه شما هم برای رفتن به گورستان تاریخ محکوم شده است.
تأملات مترجم
وقتی که صحبت از بحران ساختاری سرمایه داری بمیان می آید، بسیاریها فقط بحران مالی- اقتصادی را از آن می فهمند. این درست نیست. بحران تمام عرصه های نظام را در هم کوبیده است. جنگهای استعماری بخصوص دو دهه اخیر، اظهارات، موضگیریها، اعمال و رفتار کارگزاران و گماشتگان سرمایه همه حکایت از آن دارند، که سرمایه داری نوکران خود را به بحران روحی- روانی، به جنون و مالیخولیا، به بحران عقلی، فکری و حتی اخلاقی مبتلا ساخته است. این درست است که دروغ و ریاکاری، بیشرمی و گستاخی، جنایت و وحشیگری جزو خصایل و ماهیت ذاتی نظام بی نظم سرمایه داری و مزدبگیران آن می باشد ولی، در سالهای اخیر آنها همه مرزهای خود نظام را هم زیر پا گذاشتند و کارشان به حد اعلای لومپنیسم و اوباشگری رسید.
هر انسان خردمندی بر این تصور بود که بعد جنایات هولناک غرب در یوگسلاوی، افغانستان، عراق، سومالی، سودان،... و بویژه، در لیبی، هر کدام از کارگزاران سرمایه که به اندازه یک پر مگس از شرف و انسانیت در ضمیرش باقی مانده باشد، دیگر مرتکب جنایت نخواهد شد و بسوراخی خواهد خزید و مثل هیتلر خودکشی خواهد کرد. ولی، هیچکدام از آنها نه تنها چنین نکردند، بلکه، هارتر و گستاخ تر از قبل هم شدند. به اظهارات و تهدیدات مستمر فرماندهان «انقلاب و انقلابیون سوریه»، مثل اوباما، اولاند، کامرون، هیگ، مک کین، اردوغان، امیر قطر، شیخ الشیوخ عربستان، مورسی و نتان یاهو، خانم هیلاری و دیگران بر ضد مردم و مقامات سوریه، به چنگ و دندان نشان دادن آنها به دیگران توجه کنید! چه سنخیتی با منطق و عقلانیت و سلامت روحی- روانی دارد؟
بگمانم با بهره گیری از نتایج معاینات و آزمایشات روانپزشکان، روانکاوان و روانشناسان اجتماعی، می توان گفت: بحران ساختاری سرمایه داری، یعنی هم آن و هم این. هم مالی- اقتصادی، اجتماعی- سیاسی و هم به تبع آنها، روحی- روانی- عقلی و همه اش.