۱۳۹۰ آبان ۱۵, یکشنبه

... بهر جنگ آماده شو!
الکساندر کوستين(Alexander Costin) / مترجم: ا. م. شيری
http://www.terra-america.ru/gotovsya-k-voine.aspx

www.eb1384.wordpress.com/

۱۳ آبان ۱۳۹۰

پيامدهای جنگ استعماری ليبی از محدود مغرب(۱) خارج می شود.

تنها يک گزينه باقی مانده است: آماده شدن برای مقابله با حمله نظامي، همه آن کاری است که بخاطر پيروزی بايد انجام داد. لازم به يادآوری است که دقيقاًَ ۷۰ سال قبل، بسياريها علاقمند بودند در متن روسيه مرده عکس يادگاری بگيرند. کاملا محتمل است که چنين انسانهايی در آينده نيز يافت خواهند شد. ولی فعلا جنازه معمر قذافی به مهمترين موضوع عکس تبديل شده است.

«مرگ رسمی» رهبر جماهيری موجب برگشتن باز هم بيشتر چشمها به سوی حوادث ليبی شده است. رسانه های ارتباط جمعی و مجامع سالم، تفاسير مختلفی از قتل معمر قذافی و همچنين، از شقوق مختلف روند حوادث ليبی ارائه می دهند که با برقراری ثبات در اين کشور هنوز فاصله بسيار زيادی دارد.

در مجموع، علاقمندی عمومی همچنانکه انتظار می رفت، در همان مسير شبيه سازی شده سير می کند. دوستداران خوراکهای سرپايی اطلاعرسانی مجذوب تصاوير دلخراش آخرين لحظات زندگی سرهنگ قذفی شده اند. اما تصاوير تلويزيوني، هرچند کشتارهای خيابانی واقعی هم باشند، واقعيت امر را منعکس نمی سازند.

با تماشای اين فاجعه در فضای مجازي، بی اختيار صحنه هايی از فيلم مشهور (و کتاب کم شهرت) «مرد هميشه در حال فرار» که در آنها، بشريت به «گوشت» مجازی مصرفی خونالود و بد بو تبديل می شود، در جلو چشمانم پديدار گرديدند. برای پيشينيان ما، هنوز تا آن آينده روشن سوسياليستي، تصور اين پديده که کانالهای تلويزيونی جهان با اشتياق کشتار انبوه انسانهای هر چند مقصر اما دارای حق دفاع و محاکمه را بطور زنده پخش خواهند کرد، مشکل بود. (در داخل پرانتز می گويم که از برخی ناهنجاريها در چشم انداز آينده، حتی زمانيکه داستانهای تخيلی- علمی اتحاد شوروي، پيروزی خرد و فناوری توأم با صحنه های خوفناک و آخرالزمانی از فانتزی غرب پس از تئوری «پايان تاريخ» فوکوشيما را به تصوير می کشيد، همواره شگفت زده می شدم. اما امروز می بينم که تخيل غربی به واقعيت نزديک تر بود).

***

برای مطالعه اوضاع، از آخر- از چگونگی قتل رهبر انقلاب ليبی شروع می کنم. برای اين پژوهشگر کم و بيش کوچک روشن است که: زمان و چگونگی کشته شدن معمر قذافي، هيچ اهميتی ندارد. علاوه بر آن، مرور اينگونه صحنه ها بشدت زيان آور است چرا که، در ورای تصاوير روشن کانالهای تلويزيوني، محتوای داخلی روندهای هنوز سرّي، هم در داخل کشور و هم در خارج از آن پنهان مانده است. تمام اطلاعات جعلی منتشره توسط رسانه های جمعی- بوسيله اين قدرت موازی و مجازي، کمترين قرابتی با واقعيت امر ندارد. و قتل سرهنگ- پسآهنگ آنهاست.

بايد صادقانه اذعان کرد که نتيجه قابل پيش بينی بود. قذافی در سر راه پيشرفته ترين و قوی ترين ماشين جنگی جهان ايستاده بود. از همان آغاز حمله تا اثرات مداخله نظامي، معلوم بود که او تنهاست.

قتل قذافی واقعيت افزايش بهای وسايل توليدی را، اينکه قيمت کدام توليدی افزوده خواهد شد، برای همه روشن کرد. اينها، همان وسايل ارتباطی هستند که چندان هم مبتذل بنظر نمی آيند. سيستم ارتباطی استراتژيک مطمئن، يعنی داده ها و رمزگذاريها. و اين يک ارزيابی شخصی نيست، بلکه يک نتيجه گيری عملی کاملا مشخص می باشد. اوضاع را با در نظر گرفتن اين واقعيت که بزرگترين بازيگر منطقه ای در مواجه با تجهيزات تعيين موقعيت آمريکايی يا مشابه اروپايی آنها، که به امنيت ملی هر کشوری نقطه پايان می گذارد، از چنان امکانی برخوردار نبود، بروشنی می توان درک نمود.

کاملا واضح است که ميزان تقاضا به تجهيزات ارتباطي، به سيستم متمرکز در ماهواره های غيرقابل کنترل غربی و خدمات رمزنگاری- زمانيکه به محصول نظامی- سياسی استراتژيک تبديل می شوند، قطعا افزايش خواهد يافت.

در جهان امروزی توسعه پروژه سيستم ماهواره ای ارتباطات جهانی مفهوم مطلقا ديگری کسب می کند. هر ساختار نظامی- سياسی بدون داشتن سيستم ارتباطی بسته، چيزی جز يک «دفتر باز» برای خواندن نخواهد بود.

در اختيار داشتن اين سيستم (بدون فروش تکنولوژی)، روسيه را قادر به بازسازی موقعيت ژئوپليتيک خود ساخته، به يک بازيگر جهانی واقعا تأثيرگذار صاحب ابزار کنترل اوضاع و پر نفوذ در جهان تبديل می کند. در اختيار داشتن کانالهای بسته اطلاع رساني، ابزار هدايت و استراق سمع راديوئي، می توانند همان برگ برنده ای باشند که بلحاظ اهميت، با شرکت در عمليات نظامی در يک رديف قرار می گيرند. آينده ژئوپليتيک روسيه، عملا با توسعه امکانات تکنولوژيکی صنايع نظامی برای ساخت تجهيزات ارتباطات جهاني، هدفدار و هوشمند بر پايه سيستم ماهواره اي، وابستگی مستقيم دارد.

***

لازم به ذکر است که نتايج سياسی قتل رهبر جماهيری ليبی- بهيچوجه يک امر بديع و تازه نيست. آن نظم جهانی که نه تنها بوسيله ايالات متحده آمريکا، حتی با شرکت متحدان اروپايی آن طراحی شده، فقط به کشورهای مغرب محدود نخواهد بود. تحميل جنگ داخلی از خارج و به ليبی و عملا اشغال اين کشور، در واقع آغاز مرحله بعدی فرارسيدن دوره سير قهقرايی در بعد جهانی و بازگشت به ايده های کاملا بدوی و خشن استعمار کهن است.

کشورهای غربی حق موجوديت و استقلال ملی جهان نو را برسميت نمی شناسند. رژيمهای جوان ملی را که چشم انداز گذار از ساختار گروهبنديهای قومی- مذهبی به تشکل ملی را روشن می سازند، يکی بعد از ديگری از ميان بر می دارند و دقيقا همين غرب مبتکر پروسه هدفمند تخريب دولت و ملت می باشد.

در جهان امروزی پروژه سلفی در شکل کاملا ديگری نمود می يابد و آشکارا به مسئله مبرم غرب در متن توسعه ترقيخواهانه سوسياليستی مدل کشورهای عربی(در کليت خود) تبديل شده است. خلقها و ملتها، زمانيکه به اشکال مختلف، چه با ايدئولوژی سلفی و يا با نگرش جدايی خواهانه، با موازين نابودکننده مواجه می شوند، تخريب ايدئولوژيکی و مبنای ساختاری دولتهای جوان بوقوع می پيوندد.

تشکيل يک ملت بمعنای واقعی کلمه در مصر عملا منتفی شده است. گسترش مناقشات داخلی بر اساس خط دينی عربها (مسلمانان)- قبطی ها (مسيحيان)، نه فقط پايه ثبات داخلي، حتی همه منطقه را هم مين گذاری کرده است. چنين روندی در ايران نيز گر چه فعلا بطور پنهان از چشم غيرمتخصصان، با تمسک به اقليتهای دينی و قومی در شرف تکوين است. منطق تعديل کنندگان اين پروسه روشن و قابل درک است. در شرايط هرج و مرج بهای هر گونه ذخاير شرطی چند برابر کاهش می يابد و روال حمل اين ذخاير تا سطح فرمول شمارش ابتدايي، ساده می شود. گفتگو با خوانين محلی بسيار سهل تر از مذاکره با دولتی خواهد بود که از حمايت کشور و جامعه برخوردار می باشد.

***

همه آن مسائل قابل درک، همين است. اين است که اين بازگشت به تاريخ، اين درجه سقوط اخلاقی و خونخواری برخی رهبران دنيای غرب، از نقطه نظر انساني، انسان را تکان می دهد. در جستجوی شباهتهای تاريخی جنبه های عينی کاملا منطبق پروژه های ژئوپليتيکی به مغز آدمی خطور می کند. در اينجا غرب امروزی درست پا در جای پای رايش نازيستی می گذارد. در چنين موردي، واقعيت «ديگری» را، آنجا که روسيه شورايی شکست خورد، می بينيم. بسيار جالب توجه است که تلاشهای «دلجويانه» قدرتهای غربی عيناًًََ تکرار می شود. سعی کردند با آنها مذاکره کنند، ملتی را قربانی دادند، باور داشتند که می توانند با آنها به توافق برسند، و بالاخره، هر بار با فريبکاری و خيانت مواجه شدند. تقريبا رضايت نفسانی خانم کلينتون از مرگ قذافي، شباهت عجيبی با روح خشونت پرستی هيتلر و ياران ايدئولوژيک او دارد. ايدئولوژی و روشهای ديپلوماتيک نيز کاملا شبيه هم هستند. هيتلر نيز به همين ترتيب از حقوق اقليت حمايت کرد، رژيم «ديکتاتوری» را سرنگون ساخت و ايده «صلح جهانی» را مطرح نمود.

اينک مهمترين مسئله روسيه عبارت از اين است که زمانيکه سال ۴۱ نوبتی اش فرارسد، نمونه قذافی ثابت خواهد کرد که برقراری صلح بر مبنای گذشت، دور از احتمال است. رهبر ليبی همه خواستهای غرب را برآورده ساخت. در پاسخ، نيروهای ويژه ناتو جسم او را برای دريدن در اختيار ازدحام گذاشتند. حتي، پسر او، معتصم را نيز به سرنوشت فاجعه آميز دچار کردند.

درک اين حرص شديد خونخواری و منطق غيراخلاقي، که رهبران دموکراسی غرب بنمايش می گذارند، بسيار مشکل است. امتناع آگاهانه از هومانيسم بعنوان مجموعه آن کيفيتهای اخلاقی که حق سرکردگی را به تمدن غرب اعطاء می کند، توسعه استراتژيک تمدن غرب را پشت علامت سؤال قرار می دهد.

تصور کنيد پيش بينی آينده واقعی آمريکا و اتحاديه اروپا نيز همان اندازه غم انگيز می شد، اگر جنگ کثيف استعماری بعنوان تنها گزينه برای خروج از چنين وضعيتی انتخاب می شد.

اينک با احتمال قريب به يقين می توان گفت، که جای روسيه در فهرست عمومی کشورهای نامطلوب که موجوديت ملی و دولتی آنها بايد برچيده شود، تعيين شده است. مسئله اصلی در اين مورد عبارت از اين است که روسيه می تواند ابتکار عمل را در روند تشکيل استعمار جهانی به سرپرستی ناتو بدست بگيرد يا نه. در اينجا ايدئولوژی هم می تواند بر محاسبات نادرست تفوق يابد. در آستانه جنگ در سال ۱۹۴۰، رهبری اتحاد شوروي، با حداکثر وضوح به رهبری رايش تفهيم کرد که اتحاد جماهير شوروی سوسياليستی از چه امکاناتی برخوردار است. ولی اين هم نتوانست از اجرای طرح «بارباروس»(۲) جلوگيری نمايد. آن وقت منطق به بار ننشست و امروز هم ممکن است چنين شود.

تنها يک گزينه باقی مانده است: آماده شدن برای مقابله با حمله نظامي، همه آن کاری است که بخاطر پيروزی بايد انجام داد. لازم به يادآوری است که دقيقاًَ ۷۰ سال قبل، بسياريها علاقمند بودند که در روی جنازه روسيه عکس يادگاری بگيرند. کاملا محتمل است که چنين انسانهايی در آينده نيز يافت خواهند شد. ولی فعلا جنازه معمر قذافی به مهمترين موضوع عکس تبديل شده است.

***

چنين برخورد خشن و غيراخلاقی ممکن است بسياريها را بترساند. اما زندگی می آموزد، «اگر صلح می خواهي، بهر جنگ آماده شو!». و جنگ در سرتا سر جهان جريان دارد. دنيای غرب رهبران قانونی کشورها را ساقط کرده، از زندگی محروم می سازند، هر بار «صدور دموکراسی» به سير قهقرائی جوامع و دولتها، به فاجعه انساني، در اغلب موارد به نسل کشی گروههای قومی «غيرلازم» منتهی می شود.

اين تصور که «انشاءالله گربه است»، تصوری احمقانه و کوته فکرانه است. نه، گربه نيست. همين جان مک کين، يکی از رهبران کليدی حزب جمهوريخواه آمريکا، اخيراًَ روسيه را در فهرست کشورهای نوبتی وارد کرد.

توضيحات مترجم:

(۱)- جغرافی دانان و تاريخ نگاران عرب در قرون وسطي، تمامی اراضی واقع در غرب مصر شامل کشورهای امروزی ليبي، تونس، الجزاير، مراکش و صحرای غربی تا اندولس و همچنين، جزاير بالهاري، ساردين و سيسيل واقع در بخش غربی دريای مديترانه را مغرب می ناميدند که تا امروز هم در زبان عربی حفظ شده است(برداشت و تلخيص از ويکی پديا بزبان روسی).

(۲)- طرح بارباروس- برگرفته از نام فريدريک بارباروس، يکی از سرکردگان جنگهای صليبي، برنامه حمله آلمان فاشيستی به اتحاد شوروی بود. اين طرح در ۲۱ ژوئيه سال ۱۹۴۰، زير رهبری ژنرال پاولوس تنظيم و ۱۸ ماه دسامبر همان سال توسط فرماندهی ورماخت (ارتش آلمان) تصويب گرديد. بر اساس همين طرح، روز ۲۲ ژوئن سال ۱۹۴۱، ساعت ۳ و ۱۵ دقيقه بامداد بوقت مسکو، آلمان هيتلری از جبهه های غربی به اتحاد شوروی حمله کرد و جنگ کبير ميهنی آغاز شد(برداشت و تلخيص از ويکی پديا بزبان روسی).

هیچ نظری موجود نیست: