۱۳۹۰ آذر ۶, یکشنبه

بيانيه کنشگران سياسي، اجتماعي، مدنی و فرهنگی داخل ايران پيرامون خطر حمله نظامی به ايران





بيانيه کنشگران سياسي، اجتماعي، مدنی و فرهنگی داخل ايران پيرامون خطر حمله نظامی به ايران



آژيرهای جنگ را چه کسانی به صدا در می آورند؟
صلح اعتراف آشكار به حقيقت است:
با خيل كشتگان چه كرديد؟ (محمود درويش).

1- جنگ مخوف‌ترين پديده‌ای است که انسان از گذشته تاکنون با آن روبرو شده است. در جامعه‌ی ما هنوز سايه‌ی شوم جنگ 8 ساله با عراق بر سر زندگی ميليون‌ها تن از ايرانيان سنگينی مي‌کند. هنوز خاطرات آژيرهای قرمز، پناهگاه‌های نمور، خاموشي‌های شبانه، پيکر‌های بی نام، دست و پا‌های قطع شده، مادران بی فرزند، فرزندان بی پدر، قحطی و گرسنگي، آوارگان بي‌خانه و کاشانه و دهها تصوير دهشتناک ديگر، در گوشه گوشه‌ی ذهن تک تک ما، چه پر رنگ و چه کمرنگ، چه همچون کابوس شبانه و چه همچون بيم هميشگی روزانه سنگينی مي‌کند.
2- در چند سال اخير رسانه‌های مسلط سعی کرده‌اند جنگ را به يک بازی کامپيوتری و بيان تصويريِ آن در رسانه‌ها فروبکاهند. يک نقطه‌ی قرمز از صفحه‌ی رادار هواپيماهای فوق پيشرفته‌ی ناتو شروع به چشمک زدن مي‌کند، و سپس يک انفجار به ظاهر کوچک. اين تصويری از جنگ است که رسانه‌ها به مخاطبان خود تلقين مي‌کنند. اما واقعيت بسيار زشتر و خون آلودتر است. قطعاً اينجا فقط داستان انفجار يک نقطه‌ی قرمز در رادار هواپيما نيست. داستان نابوديِ خانواده‌ای است که شايد سر سفره‌ی غذا در طرابلس نشسته باشند. يا سربازان خسته‌ای که به اجبار در يک مرکز نظامی در بغداد نگهداری مي‌شوند، يا مدرسه‌ای که کودکان يوگسلاوی در آن درس می خوانند و يا يک بازار محلی پر از زندگی و رفت و آمد در محله‌های کابل .... يا هر چيز ديگری که تا چند لحظه قبل زندگی در آن جاری بوده است و اکنون تبديل به تلی از خاکستر شده است. اين واقعيت کثيف را بايد عريان‌تر از هميشه جلوی چشمان مخاطب قرار دهيم تا کراهت جنگ را نشان داده باشيم.
3- جنگ به هر بهانه‌ای مذموم است. نه دموکراسی از دهانه‌ی توپ‌های جنگی ائتلاف بر ضد عراق در ‌آمد، نه حقوق بشر نشسته در جنگنده‌های ناتو بر فراز طرابلس به پرواز در آمد، نه آزادی با پيک موشک‌های دوربرد آمريکا برای افغان‌ها به ارمغان آمد. در اين شرايط با توجه به تجربه‌های گذشته‌، ما به هيچ عنوان و تحت هيچ عنوانی جنگ را نمي‌پذيريم. آن هم در شرايطی که يک جنبش اجتماعی فراگير و ريشه‌ای در سرتاسر جهان و منطقه و ايران در جريان است. دخالت نظامی تنها دست آويزی است برای حاکميت‌های غير دموکراتيک تا بار ديگر از آب گل آلودِ جنگ ماهی بگيرند و با "بحرانی" اعلام کردنِ شرايط، بار ديگر به سرکوب هر چه شديدتر جنبش‌های مردمی و خواست‌ها و مطالبات به حق آن‌ها بپردازند. تنها مقايسه‌ای ساده بين تجربه‌ی افغانستان و عراق، با تجربه‌ی تونس و مصر مي‌تواند واقعيت را برای ما آشکار سازد.
4- ماهيت ذاتی جنبش مردم ايران در چند سال اخير بر اين اصل اساسی استوار بوده است که مردم درون ايران خواستار آن هستند تا سرنوشت خودشان را با دستان خود و در صحنه‌ی عينی مبارزه تعيين کنند. آن‌ها نمي‌خواهند هيچ قدرت داخلی و خارجي‌ قيم‌شان باشد و برای آنان و به جای آنان تصميم بگيرد. در نتيجه هرگونه دخالت خارجی خصوصاً از جنس نظامي‌اش با اين ماهيت در تضاد بنيادين قرار دارد. تمام کسانی که به هر نام و در هر جايگاهی برای بمب افکن‌های ناتو و آمريکا کف و سوت بکشند ديگر در کنار مردم ايران جايگاهی نخواهند داشت و بايد به صراحت به آنان گفت خط شما از خطِ منافع مردم جدا گشته است. آژيرهای قرمز جنگ را تنها کسانی به صدا در مي‌آورند که مي‌دانند در آينده‌ای که مردم ايران، بعد از پروسه‌ی مبارزاتي‌شان و به توان و نيروی خود خواهند ساخت، هيچ جايگاهی نخواهند داشت. آری. تنها کسانی از جنگ استقبال مي‌کنند که به قدرت مردم برای تغيير سرنوشت خويش اميدی ندارند و حيات خود را در "بحران آفرينی" جستجو مي‌کنند.
5- با اين همه مردم ايران به طور قطع از همراهی و حمايت‌های انسان‌های صلح طلب، آزادی خواه و تحول‌گرا در سرتاسر جهان از وال استريت گرفته تا خيابان‌های اروپا و کشور‌های عربی استقبال مي‌کنند. مردم ايران خود را همراه و در کنار تمامی مردم آزادي‌خواه و برابري‌طلب دنيا مي‌دانند که برای ساختن "جهانی ديگر" تلاش مي‌کنند.
6- ما امضا کنندگان اين بيانيه بر اين باوريم که راه انداختن جنگ و دميدن بر آتش آن از طرف نظام سرمايه‌داری جهانی به سرکردگی ايالات متحده و حاميان داخلي‌اش، فقط به ضرر جنبش اجتماعی و اصيل مردم ايران است. جنگ و شرايط بحرانيِ حاصل از آن نه تنها پايه‌‌ی ديکتاتوري‌ها را تضعيف نخواهد کرد، بلکه بهترين بهانه برای سرکوب اين جنبش‌های اجتماعی و کنشگران آن و همچنين بستری برای به قدرت رسيدن نيروهای وابسته و غيردموکراتيکی است که حيات سياسی خود را در جنگ، بحران و سرکوب جستجو مي‌کنند.
امضاکنندگان بيانيه:
يونس آبسالان (نويسنده و کارگردان)، رضا اسد آبادی (روزنامه نگار)، امير عباس آذرم وند (فعال سياسی)، کمال اطهاری (اقتصاددان)، مهرنوش اعتمادی (فعال مدنی)، امير اميرقلی (فعال حقوق بشر)، مريم اميری (مترجم)، مريم اميری (فعال حقوق زنان)، محمد امينی (فعال سياسی)، شهلا انتصاری (فعال اجتماعی)، الناز انصاری (روزنامه نگار)، آيدا اورنگ (روزنامه نگار)، سولماز ايکدر(روزنامه نگار و فعال مدنی)، محمد جواد باستانی کيا (اقتصاد دان)، خسرو باقری (مترجم)، عماد برقعی (فعال دانشجويی)، منوچهر بصير (نويسنده و مترجم)، سيمين بهبهانی (شاعر)، سهند بنی کمالی (پژوهشگر)، نسيم بني‌کمالی (فعال مدنی)، بابک پاکزاد (مترجم و روزنامه نگار)، هادی پاکزاد (نويسنده و روزنامه نگار)، محسن پريزاد (فعال اجتماعی)، ياشار پورخامنه (فعال اجتماعی)، هايده تابش (فعال مدنی)، علی رضا جباری (نويسنده و مترجم)، حميد جعفری (نويسنده و شاعر)، اسماعيل جليلوند (فعال دانشجويی)، پيمانه جمشيدی (نويسنده)، نزهت حافظی سمنانی (از مادران جان باختگان 67)، آيدين حلال زاده (فعال دانشجويی)، ناهيد خيرابی (روزنامه نگار)، مينو حبيبی (فعال حقوق کودک)، سعيد حسن زاده (فعال سياسی)، اختای حسينی (فعال مدنی)، وحيد حلاج (فعال دانشجويی)، مژگان حمزه لو (فعال مدنی)، مهين خديوی (ناشر و شاعر)، مزدک دانشور (روزنامه نگار)، روزبه درنشان (فعال اجتماعی)، ترانه راد (فعال اجتماعی)، پروانه راد (فعال اجتماعی)، فريبرز رئيس دانا (اقتصاددان)، کاوه رضايی شيراز (فعال مدنی)، صادق رضايی گيگلو( فعال دانشجويی)، زهره روحی (پژوهشگر)، گلناز روحی (فعال فرهنگی)، محمد علی رجايی (نويسنده و مترجم)، اردشير زارعی قنواتی (روزنامه نگار)، ناصر زرافشان (حقوق‌دان)، مريم زندی (فعال مدنی)، کاوه سرمست (اقتصاددان)، حسام سلامت (مترجم و ويراستار)، سعيد سلطانی (شاعر)، ميرجواد سيد حسينی (مترجم)، روحی شفيعی (نويسنده و مترجم)، صادق شکيب (فعال اجتماعی)، فواد شمس (روزنامه نگار)، پروانه شميرانی (فعال اجتماعی)، سعيد شيرزاد (فعال اجتماعی)، خسرو صادقی بروجنی (پژوهشگر)، سيد علی صالحی (شاعر)، مازيار صالحی (فعال اجتماعی)، وحيد صباغی (فعال مدنی)، پرويز صداقت (پژوهشگر و مترجم)، سيد محمد صدرالغروی ( پژوهشگر)، سيامک طاهری (روزنامه نگار)، کاظم طاهری (فعال اجتماعی)، مرتضی طاهری (اقتصاد دان)، مصطفی طاهری (فعال فرهنگی)، پويش عزيزالدين (فعال مدنی)، افشين عزيزی (عکاس)، ياسر عزيزی (فعال اجتماعی)، علی عطاپور(اقتصاد دان)، محمدعلی عمويی (فعال سياسی)، محمد غزنويان (فعال اجتماعی)، کاظم فرج اللهی (فعال کارگری)، آزاده فرقانی (مشاور اجتماعی)، ميلاد فدايى اصل (خبرنگار)، نيوشا فدايی (مدرس دانشگاه)، صادق فقيرزاده (فعال سياسی)، نوشين کشاورزنيا (فعال حقوق زنان)، کيميا کورس (فعال حقوق کودک)، روزبه گرجی بيانی (فعال اجتماعی)، محمد مالجو (اقتصاددان)، مريم محبوب (ويراستار)، مهدی محمودی (فعال سياسی)، سعيد مدنی (پژوهشگر اجتماعی)، سميرا مرادی (روزنامه نگار)، فرشيد مقدم سليمی (پژوهشگر اجتماعی)، منيژه منجم عراقی (نويسنده)، پژمان موسوی (روزنامه نگار)، وحيده مولوی (فعال حقوق زنان)، محترم ميرعبداله يانی (ناشر)، ناهيد ميرحاج (فعال زنان)، شيوا نظر آهاری (فعال مدنی)، ارشيا نوری (فعال اجتماعی)، امير نيما (فعال دانشجويی)، لعبت والا (شاعر)، الهام هومين فر (فعال مدنی)، امير يعقوبعلی (فعال مدنی)، احمد يوسف پور(فعال اجتماعی)، عنايت يوسف پور(فعال اجتماعی)، منور يوسف پور(فعال اجتماعی).

Antiwar2011@gmail.com این نشانی پست الکترونیک دربرابر spambot ها و هرزنامه ها محافظت می شود. برای مشاهده آن شما نیازمند فعال بودن جاواسکریپت هستید

۱۳۹۰ آذر ۵, شنبه


اطلاعیه
 
جبهه ضد تجاوز و ضد تحریم اقتصادی علیه ایران در مونیخ
همیهنان عزیز!
با دروغها و تحریکاتی که در رسانه های گروهی امپریالیستی در جهان، علیه مردم ایران انجام می شود، مبارزه نمائیم .
رسانه های گروهی، در کشورهای امپریالیستی، کشورهائی که هرگز دلشان برای مردم میهن ما نسوخته است، مجددا تبلیغات همه جانبه ای را علیه کشور ما، ایران براه انداخته اند. بهانه این تبلیغات مسئله فعالیتهای ایران در زمینه آموزش فنآوری هسته ای و غنی سازی اورانیوم در ایران است. آنها مجددا با هیاهوهای پوچ بر سر بمب اتمی موهومی ایران که نه به بار است و نه به دار، موقعیت را پس از تجاور جنایتکارانه به لیبی و غارت آن کشور،مناسب دانسته اند، تا دوباره در شیپور جنگ و تجاوز به ایران و تشدید تحریمهای غیر قانونی و ضد بشری علیه مردم ایران بدمند. آنها بیش از 20 سال است که روزانه دست یابی ایران به بمب اتمی را در چند سال و یا چند ماه آینده پیشگوئی می کنند، ولی هنوز نتوانسته اند سندی جز دروغهای آشنا و بی پایه ارائه دهند. آژانس بین المللی انرژی هسته ای که زیر نفوذ امپریالیستهاست، خودش در اشاعه دروغ در مورد تاسیسات اتمی و کشتار سلاحهای جمعی در زمان صدام حسین نقش خائنانه ای بازی کرد. آنها دانشمندان عراقی را شناسائی کردند تا توسط تروریستهای اسرائیلی ترور شوند. دقیقا همان کاری را که در ایران می کنند.  
اسرائیل که خود یک دولت متجاوز و اشغالگر است، با بوق و کرنای تبلیغاتی و تهدید ایران، به مانورهای نظامی برای حمله به ایران دست زده است و کسی معترض این تهدیدهای غیر قانونی و مغایر همه موازین برسمیت شناخته شده جهانی، نمی شود. اسرائیل دارای بمب اتمی است و این امر مورد اعتراض این مراجع باصطلاح بی طرف جهانی نیست. امپریالیست آمریکا دوبار از بمب اتمی برای کشتار صدها هزار نفر بعد از خاتمه جنگ جهانی دوم در ژاپن استفاده کرده است. امپریالیستها قصد دارند با ایجاد فضائی مسموم و مملو از تحریک با اختراع سناریوئی با شرکت عربستان سعودی، اسرائیل به سرکردگی آقای اوباما، مجددا قطعنامه های غیر قانونی و ضد بشری دیگری را، در شورای امنیت بر ضد مردم ایران به تصویب برسانند. جلوگیری از لنگر انداختن کشتیهای ایران در بنادر جهان و بستن حسابها و نقل و انتقالات مالیِ بانک مرکزی  ایران، مانع ورود غذا و دوا و مواد اولیه زندگی به ایران می شود. آنها قصد دارند بلائی را که با محاصره عراق و نوار غزه بر سر مردم عراق و فلسطین آورند و می آورند، بر سر مردم ایران آورند، تا به خواستهای جنایتکارانه آنها تسلیم شوند.
در ماده 2 بند 1 منشور ملل متحد می آید: "سازمان برمبنای اصل تساوی حاكمیت كلیه اعضاء آن قرار دارد" و در بند 4 اشاره می کند: "كلیه اعضاء در روابط بین‌المللی خود از تهدید به زور یا استفاده از آن علیه تمامیت ارضی یا استقلال سیاسی هر كشوری یا از هر روش دیگری كه با مقاصد ملل متحد مباینت داشته باشد خودداری خواهند نمود". این اصول هرگز مورد احترام امپریالیستها نبوده و نیست.
جبهه ضد تجاوز و ضد تحریم اقتصادی علیه مردم ایران، هرگونه تجاوز به ایران را محکوم کرده و  کلیه تحریمهای غیر قانونی و زورگویانه شورای امنیت سازمان ملل را بر ضد مردم ایران محکوم می کند. این تحریمها بر خلاف دروغهائی که پخش می شود تنها علیه مردم ایران و گرسنگی دادن و تحت فشار گذاردن آنهاست و نه بر ضد حاکمیت کنونی ایران که موقعیت خویش را تثبیت می کند.
جبهه ضد تجاوز و ضد تحریم اقتصادی علیه ایران در مونیخ ،بر این نظر است که پایان دادن به عمر رژیم استبدادی حاکم بر ایران، تنها وظیفه مردم ایران است و اجانب حق دخالت در امور داخلی ایران و تعیین سرنوشت مردم ایران را ندارند. حق تعیین سرنوشت هر ملتی بدست خودش است و نه بدست امپریالیستها و دست دراز شده آنها در لباس ناتو.
جبهه ضد تجاوز و ضد تحریم اقتصادی علیه ایران در مونیخ، در عین حال بر ضد کسانی که در نقابهای گوناگون، آرزوی تجاوز امپریالیستها به ایران را دارند و می خواهند نقش ستون پنجم آنها را در ایران ایفاء کنند، قاطعانه مبارزه می کند و معتقد است ایران متعلق به مردم ایران است و نه بیک رژیم مستبد مذهبی و نه به نوکران امپریالیسم در ایران. ایرانیان میهندوست دست رد به نمونه تجاوز کارانه و جنایتکارنه لیبی می زنند، که در آن اپوزیسیون اجنبی پرست خود فروخته با همدستی با دشمنان مردم لیبی، همه ثروتها و منابع رو و زیر زمینی لیبی را در اختیار امپریالیستها قرار داد و از کشور مستقل لیبی یک مستعمره کامل در شمال آفریقا ساخت.
بر این اساس، جبهه ضد تجاوز و ضد تحریم اقتصادی علیه ایران در مونیخ از هموطنان عزیز دعوت می کند در فعالیتهای این جبهه شرکت کنند، تا بتوانیم با تبلیغات خویش در سطح محلی و جهانی، دسیسه هائی را که علیه مردم ایران به انجام می رسد و ما تجربه تلخ و خونبار آنها را در افغانستان، عراق، فلسطین و لبنان و لیبی دیده ایم، خنثی کنیم. آزادی ایران تنها با دست مردم ایران باید انجام شود و نه درنده خویان تروریست جهانی با نقابهای ریاکارانه حمایت از حقوق بشر و مبارزه علیه تروریسم.
به اطلاعیه ما در آدرسهای زیر توجه کنید و با ما در تماس باشید. منتظر اطلاعیه های بعدی ما باشید.
آدرس تماس:                                 bijan.n79@gmail.com
جبهه ضد تجاوز و ضد تحریم اقتصادی علیه ایران       jenhezedetajavoz.blogspot.com

نقش جدید ناتو
دیمیتری سدوف
ترجمه: ا. م. شیری
www. eb1384.wordpress.com/2011/11/24/
۳ آذر ۱۳۹۰
در گزارشهای آژانسهای خبری غرب در باره سوریه بیشتر اوقات اخبار دیگری غیر از «سربازان فراری» ارتش سوریه بچشم نمی خورد. اینطور، ۱۶ نوامبر، این «فراریان» به دفتر اطلاعات نیروی هوایی سوریه در اطراف دمشق حمله کردند. همزمان با آن، آنها در اردوگاه نظامی درعا کشتارگاه براه انداخته، چندین ده نظامی را به قتل رساندند. بگزارش آژانسهای خبری، در جریان ناآرامی های ۱۴ نوامبر نیز ۷۱ نفر، از جمله ۳۴ نفر از سربازان ارتش، باز هم بدست همین «فراریان از ارتش» کشته شدند.
رسانه های خبری خارجی در تلاش برای توضیح پیدایش توده «فراریان»، آنها را بنام «ارتش آزاد سوریه» مستقر در ترکیه (*) معرفی می کنند. اما، در اینجا یک چنین سؤالی پیش می آید: در حالیکه «ارتش آزاد سوریه» چندی پیش پا به عرصه وجود گذاشت و، همانطور که در خبرها گفته می شود، متشکل از ۱۰۰ نفر می باشد، پس چه کسانی از بهار گذشته تا کنون بیش از هزار سرباز ارتش دولتی را کشته اند؟
این فراریان از کجا مهمات، تجهیزات جنگی، اطلاعات و دیگر نیازمندیهای خود را تأمین کرده و مهمتر از همه آنها، عملیات خود را در مقیاس کشوری همآهنگ می کنند؟ آنها چند نفر باید باشند که بتوانند همه روزه با ارتش منظم دولتی بجنگند؟
کاملا واضح و روشن است که نام بی مسمای «ارتش آزاد سوریه» فقط یک «پوشش» برای شمار زیادی تروریست می باشد که تحت فرماندهی آژانسهای جاسوسی غرب فعالیت می کنند. دولت سوریه تعداد تروریستهای متشکل در گروههای ضربت را که به نیروهای دولتی حمله می کنند، ۲ هزار نفر، اعلام می کند. شمار کسانی که از گوشه های خلوت هدف گلوله تیراندازان قرار می گیرند، زیاد است. تعداد کشته ها در سوریه مرتب افزایش می یابد، و اکثریت قربانیان، هم نظامی و هم شهروندان عادی، بدست همین گروهها کشته می شوند. البته هدف جنگجویان فقط کشتار ساده سربازان نیست. مثلا، بگزارش آسوشیتدپرس، ۱۶ نوامبر در نتیجه حمله به پادگان نظامی در منطقه درعا، علاوه بر سربازان نیروهای دولتی، «۲۳ نفر از ساکنان روستای واقع در نزدیکی پادگان نیروهای دولتی، قربانی خشم جنگجویان شدند». در تفسیر آژانس آسوشیتدپرس با استناد به «گروههای حقوق بشری»، گفته می شود که سربازان مستقر در پادگان که پیش از آن رفتار مسالمت آمیز داشتند، در جریان درگیری ناگهان عصبانی شده، ساکنان روستای نزدیک را کشتند. اول و آخر این تفسیر بهیچوجه با هم نمی خواند و هر کارشناس بیغرضی می داند که این کار، کار کیست. جنگجویان سوریه درست مثل ترویستهای لیبی عمل می کنند. آنها بمنظور گسترش ترس و هرج و مرج، طرفداران رژیم را به رگبار گلوله می بندند.
ناتو برغم سازماندهی و تسلیح تروریستهای سوریه، هنوز هم نمی تواند به هدف اصلی خود دست یابد. رژیم بشار اسد بخود اطمینان دارد و قصد تسلیم شدن در مقابل دیکته خارج را ندارد. تصمیم اتحادیه عرب مبنی بر تعلیق عضویت سوریه در آن تشکیلات، مشکل بتواند این کشور را به تسلیم وادار سازد. چرا که اولا- این تصمیم کشنده نیست و ثانیا- جهان عرب شاهد آن است که اتحادیه عرب زیر سلطه گروه کشورهای عربی طرفدار آمریکا برهبری عربستان سعودی قرار دارد. این واقعیت، تصمیمات هر چند هشدار دهنده اتحادیه عرب را بی اعتبار می سازد. عضویت لیبی در اتحادیه عرب هم درست یک ماه قبل از آغاز بمبارانهای ناتو متوقف شد. بدین ترتیب، اتحادیه عرب وظیفه خود را نجام داد.
خواست پادشاه اردن، عبدالله دوم از بشار اسد برای کناره گیری از قدرت نیز نمی تواند کسی را به تأمل وادار نکند. بسیار روشن است که اردن در ازای حفظ امنیت مرزهای شرقی اسرائیل کمکهای قابل ملاحظه ای بطور آشکار و پنهان از آمریکا دریافت می کند. بدون این کمکها، اقتصاد این کشور می تواند به زیر علامت سؤال برود. به همین سبب، بر ناظران آگاه پوشیده نیست که ملک عبدالله هم مثل ریاض از واشینگتن دستور می گیرد.
با این وجود، همه اینها با تهدید ترکیه برای قطع صدور برق به سوریه قابل مقایسه نیست. همه شواهد نشاندهنده آن است که رجب طیب اردوغان این تصمیم را با توافق همکاران ناتویی خود گرفته است. اکنون فقط رقص مجازی با آهنگ «حقوق بشر» اجرا می شود. اما فردا کلید برق خاموش خواهد شد، و در آستانه فرارسیدن دوره سرما، بخش بزرگی از سوریه از انرژی برق محروم خواهد گردید.
این اقدام، باعث تغییر کیفی اوضاع و فلج شدن اقتصاد سوریه خواهد گردید. دولت بشار اسد در وضعیت بسیار بدی قرار خواهد گرفت و در چنین شرایطی، موج اعتراضات توده ای تقویت خواهد شد و احتمالا به مرحله وخیمی هم برسد. در چنین صورتی، تدابیر نیمه ناقص نه کمکی به رژیم خواهد کرد و نه گزینه دیگری جز اعلام وضعیت فوق العاده باقی خواهد گذارد. ناتو نیز امید خود را به اعزام «کلاه آبی ها» به سوریه بسته است که باز هم متشکل از واحدهای ناتو و متحدان عربی خواهد بود.
بلوک آتلانتیک شمالی به هر قیمتی در امور داخلی سوریه دخالت کرده و خواهد کرد. ناتو همانطور که در لیبی عمل کرد، سعی می کند بر مبنای قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل متحد به سوریه وارد شود و این یعنی، تضمین جنگ داخلی در این کشور. در این صورت، «کلاه آبی ها» به مربی و فرمانده یکی از طرفهای درگیر جنگ تبدیل می شوند و در مرحله تعیین کننده نیز، سر و کله نیروهای ویژه پیدا خواهد شد و درست مثل طرابلس، مقر دولت اسد را مورد حمله خواهند داد.
بدین ترتیب، ناتو نقش جدید خود را که در لیبی آزمایش کرد، تحکیم نموده و در جنگ داخلی برعلیه رژیمی که تصمیم به سرنگونی آن از قبل گرفته شده، شرکت می کند و یک گام دیگر در راه تأئید نقش ناتو بعنوان ژاندارم بین المللی برداشته خواهد شد.
با این وجود، هنوز یک مشکل حل نشده برای ناتو باقی مانده است. و آن اینکه، «کلاه آبی ها» نیز باید بر اساس قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل متحد به این کشور اعزام شوند. و این هم بمعنی آن است که سرنوشت سوریه را جمهوری خلق چین و جمهوری فدراتیو روسیه رقم می زنند. به همین  جهت، فشار باور نکردنی بر پکن و مسکو وارد خواهد شد. آژیرهای غرب ببهانه مقابله با «خونریزهای گسترده رژیم جنایتکار اسد و ضرورت مداخله بین المللی» با تمام قدرت بصدا در خواهند آمد.
در همه حال، حرف آخر و گره گشا در این سیاست جهانی را رهبری چین و روسیه خواهند زد...
 
افزوده مترجم
(*)- بمنظور درک بهتر سیاستهای همواره ارتجاعی دولتهای پیشین و کنونی ترکیه، توجه خوانندگان را به موضع این کشور در جنگهای جهانی اول، دوم و «سرد» جلب می کنم.

۱۳۹۰ آبان ۲۶, پنجشنبه


اطلاعیه


جبهه ضد تجاوز و ضد تحریم اقتصادی علیه ایران در مونیخ

همیهنان عزیز!

با دروغها و تحریکاتی که در رسانه های گروهی امپریالیستی در جهان، علیه مردم ایران انجام می شود، مبارزه نمائیم .

رسانه های گروهی، در کشورهای امپریالیستی، کشورهائی که هرگز دلشان برای مردم میهن ما نسوخته است، مجددا تبلیغات همه جانبه ای را علیه کشور ما، ایران براه انداخته اند. بهانه این تبلیغات مسئله فعالیتهای ایران در زمینه آموزش فنآوری هسته ای و غنی سازی اورانیوم در ایران است. آنها مجددا با هیاهوهای پوچ بر سر بمب اتمی موهومی ایران که نه به بار است و نه به دار، موقعیت را پس از تجاور جنایتکارانه به لیبی و غارت آن کشور،مناسب دانسته اند، تا دوباره در شیپور جنگ و تجاوز به ایران و تشدید تحریمهای غیر قانونی و ضد بشری علیه مردم ایران بدمند. آنها بیش از 20 سال است که روزانه دست یابی ایران به بمب اتمی را در چند سال و یا چند ماه آینده پیشگوئی می کنند، ولی هنوز نتوانسته اند سندی جز دروغهای آشنا و بی پایه ارائه دهند. آژانس بین المللی انرژی هسته ای که زیر نفوذ امپریالیستهاست، خودش در اشاعه دروغ در مورد تاسیسات اتمی و کشتار سلاحهای جمعی در زمان صدام حسین نقش خائنانه ای بازی کرد. آنها دانشمندان عراقی را شناسائی کردند تا توسط تروریستهای اسرائیلی ترور شوند. دقیقا همان کاری را که در ایران می کنند.  

اسرائیل که خود یک دولت متجاوز و اشغالگر است، با بوق و کرنای تبلیغاتی و تهدید ایران، به مانورهای نظامی برای حمله به ایران دست زده است و کسی معترض این تهدیدهای غیر قانونی و مغایر همه موازین برسمیت شناخته شده جهانی، نمی شود. اسرائیل دارای بمب اتمی است و این امر مورد اعتراض این مراجع باصطلاح بی طرف جهانی نیست. امپریالیست آمریکا دوبار از بمب اتمی برای کشتار صدها هزار نفر بعد از خاتمه جنگ جهانی دوم در ژاپن استفاده کرده است. امپریالیستها قصد دارند با ایجاد فضائی مسموم و مملو از تحریک با اختراع سناریوئی با شرکت عربستان سعودی، اسرائیل به سرکردگی آقای اوباما، مجددا قطعنامه های غیر قانونی و ضد بشری دیگری را، در شورای امنیت بر ضد مردم ایران به تصویب برسانند. جلوگیری از لنگر انداختن کشتیهای ایران در بنادر جهان و بستن حسابها و نقل و انتقالات مالیِ بانک مرکزی  ایران، مانع ورود غذا و دوا و مواد اولیه زندگی به ایران می شود. آنها قصد دارند بلائی را که با محاصره عراق و نوار غزه بر سر مردم عراق و فلسطین آورند و می آورند، بر سر مردم ایران آورند، تا به خواستهای جنایتکارانه آنها تسلیم شوند.

در ماده 2 بند 1 منشور ملل متحد می آید: "سازمان برمبنای اصل تساوی حاكمیت كلیه اعضاء آن قرار دارد" و در بند 4 اشاره می کند: "كلیه اعضاء در روابط بین‌المللی خود از تهدید به زور یا استفاده از آن علیه تمامیت ارضی یا استقلال سیاسی هر كشوری یا از هر روش دیگری كه با مقاصد ملل متحد مباینت داشته باشد خودداری خواهند نمود". این اصول هرگز مورد احترام امپریالیستها نبوده و نیست.

جبهه ضد تجاوز و ضد تحریم اقتصادی علیه مردم ایران، هرگونه تجاوز به ایران را محکوم کرده و  کلیه تحریمهای غیر قانونی و زورگویانه شورای امنیت سازمان ملل را بر ضد مردم ایران محکوم می کند. این تحریمها بر خلاف دروغهائی که پخش می شود تنها علیه مردم ایران و گرسنگی دادن و تحت فشار گذاردن آنهاست و نه بر ضد حاکمیت کنونی ایران که موقعیت خویش را تثبیت می کند.

جبهه ضد تجاوز و ضد تحریم اقتصادی علیه ایران در مونیخ ،بر این نظر است که پایان دادن به عمر رژیم استبدادی حاکم بر ایران، تنها وظیفه مردم ایران است و اجانب حق دخالت در امور داخلی ایران و تعیین سرنوشت مردم ایران را ندارند. حق تعیین سرنوشت هر ملتی بدست خودش است و نه بدست امپریالیستها و دست دراز شده آنها در لباس ناتو.

جبهه ضد تجاوز و ضد تحریم اقتصادی علیه ایران در مونیخ، در عین حال بر ضد کسانی که در نقابهای گوناگون، آرزوی تجاوز امپریالیستها به ایران را دارند و می خواهند نقش ستون پنجم آنها را در ایران ایفاء کنند، قاطعانه مبارزه می کند و معتقد است ایران متعلق به مردم ایران است و نه بیک رژیم مستبد مذهبی و نه به نوکران امپریالیسم در ایران. ایرانیان میهندوست دست رد به نمونه تجاوز کارانه و جنایتکارنه لیبی می زنند، که در آن اپوزیسیون اجنبی پرست خود فروخته با همدستی با دشمنان مردم لیبی، همه ثروتها و منابع رو و زیر زمینی لیبی را در اختیار امپریالیستها قرار داد و از کشور مستقل لیبی یک مستعمره کامل در شمال آفریقا ساخت.

بر این اساس، جبهه ضد تجاوز و ضد تحریم اقتصادی علیه ایران در مونیخ از هموطنان عزیز دعوت می کند در فعالیتهای این جبهه شرکت کنند، تا بتوانیم با تبلیغات خویش در سطح محلی و جهانی، دسیسه هائی را که علیه مردم ایران به انجام می رسد و ما تجربه تلخ و خونبار آنها را در افغانستان، عراق، فلسطین و لبنان و لیبی دیده ایم، خنثی کنیم. آزادی ایران تنها با دست مردم ایران باید انجام شود و نه درنده خویان تروریست جهانی با نقابهای ریاکارانه حمایت از حقوق بشر و مبارزه علیه تروریسم.

به اطلاعیه ما در آدرسهای زیر توجه کنید و با ما در تماس باشید. منتظر اطلاعیه های بعدی ما باشید.

آدرس تماس:                                 bijan.n79@gmail.com

جبهه ضد تجاوز و ضد تحریم اقتصادی علیه ایران       jenhezedetajavoz.blogspot.com     

۱۳۹۰ آبان ۱۵, یکشنبه

... بهر جنگ آماده شو!
الکساندر کوستين(Alexander Costin) / مترجم: ا. م. شيری
http://www.terra-america.ru/gotovsya-k-voine.aspx

www.eb1384.wordpress.com/

۱۳ آبان ۱۳۹۰

پيامدهای جنگ استعماری ليبی از محدود مغرب(۱) خارج می شود.

تنها يک گزينه باقی مانده است: آماده شدن برای مقابله با حمله نظامي، همه آن کاری است که بخاطر پيروزی بايد انجام داد. لازم به يادآوری است که دقيقاًَ ۷۰ سال قبل، بسياريها علاقمند بودند در متن روسيه مرده عکس يادگاری بگيرند. کاملا محتمل است که چنين انسانهايی در آينده نيز يافت خواهند شد. ولی فعلا جنازه معمر قذافی به مهمترين موضوع عکس تبديل شده است.

«مرگ رسمی» رهبر جماهيری موجب برگشتن باز هم بيشتر چشمها به سوی حوادث ليبی شده است. رسانه های ارتباط جمعی و مجامع سالم، تفاسير مختلفی از قتل معمر قذافی و همچنين، از شقوق مختلف روند حوادث ليبی ارائه می دهند که با برقراری ثبات در اين کشور هنوز فاصله بسيار زيادی دارد.

در مجموع، علاقمندی عمومی همچنانکه انتظار می رفت، در همان مسير شبيه سازی شده سير می کند. دوستداران خوراکهای سرپايی اطلاعرسانی مجذوب تصاوير دلخراش آخرين لحظات زندگی سرهنگ قذفی شده اند. اما تصاوير تلويزيوني، هرچند کشتارهای خيابانی واقعی هم باشند، واقعيت امر را منعکس نمی سازند.

با تماشای اين فاجعه در فضای مجازي، بی اختيار صحنه هايی از فيلم مشهور (و کتاب کم شهرت) «مرد هميشه در حال فرار» که در آنها، بشريت به «گوشت» مجازی مصرفی خونالود و بد بو تبديل می شود، در جلو چشمانم پديدار گرديدند. برای پيشينيان ما، هنوز تا آن آينده روشن سوسياليستي، تصور اين پديده که کانالهای تلويزيونی جهان با اشتياق کشتار انبوه انسانهای هر چند مقصر اما دارای حق دفاع و محاکمه را بطور زنده پخش خواهند کرد، مشکل بود. (در داخل پرانتز می گويم که از برخی ناهنجاريها در چشم انداز آينده، حتی زمانيکه داستانهای تخيلی- علمی اتحاد شوروي، پيروزی خرد و فناوری توأم با صحنه های خوفناک و آخرالزمانی از فانتزی غرب پس از تئوری «پايان تاريخ» فوکوشيما را به تصوير می کشيد، همواره شگفت زده می شدم. اما امروز می بينم که تخيل غربی به واقعيت نزديک تر بود).

***

برای مطالعه اوضاع، از آخر- از چگونگی قتل رهبر انقلاب ليبی شروع می کنم. برای اين پژوهشگر کم و بيش کوچک روشن است که: زمان و چگونگی کشته شدن معمر قذافي، هيچ اهميتی ندارد. علاوه بر آن، مرور اينگونه صحنه ها بشدت زيان آور است چرا که، در ورای تصاوير روشن کانالهای تلويزيوني، محتوای داخلی روندهای هنوز سرّي، هم در داخل کشور و هم در خارج از آن پنهان مانده است. تمام اطلاعات جعلی منتشره توسط رسانه های جمعی- بوسيله اين قدرت موازی و مجازي، کمترين قرابتی با واقعيت امر ندارد. و قتل سرهنگ- پسآهنگ آنهاست.

بايد صادقانه اذعان کرد که نتيجه قابل پيش بينی بود. قذافی در سر راه پيشرفته ترين و قوی ترين ماشين جنگی جهان ايستاده بود. از همان آغاز حمله تا اثرات مداخله نظامي، معلوم بود که او تنهاست.

قتل قذافی واقعيت افزايش بهای وسايل توليدی را، اينکه قيمت کدام توليدی افزوده خواهد شد، برای همه روشن کرد. اينها، همان وسايل ارتباطی هستند که چندان هم مبتذل بنظر نمی آيند. سيستم ارتباطی استراتژيک مطمئن، يعنی داده ها و رمزگذاريها. و اين يک ارزيابی شخصی نيست، بلکه يک نتيجه گيری عملی کاملا مشخص می باشد. اوضاع را با در نظر گرفتن اين واقعيت که بزرگترين بازيگر منطقه ای در مواجه با تجهيزات تعيين موقعيت آمريکايی يا مشابه اروپايی آنها، که به امنيت ملی هر کشوری نقطه پايان می گذارد، از چنان امکانی برخوردار نبود، بروشنی می توان درک نمود.

کاملا واضح است که ميزان تقاضا به تجهيزات ارتباطي، به سيستم متمرکز در ماهواره های غيرقابل کنترل غربی و خدمات رمزنگاری- زمانيکه به محصول نظامی- سياسی استراتژيک تبديل می شوند، قطعا افزايش خواهد يافت.

در جهان امروزی توسعه پروژه سيستم ماهواره ای ارتباطات جهانی مفهوم مطلقا ديگری کسب می کند. هر ساختار نظامی- سياسی بدون داشتن سيستم ارتباطی بسته، چيزی جز يک «دفتر باز» برای خواندن نخواهد بود.

در اختيار داشتن اين سيستم (بدون فروش تکنولوژی)، روسيه را قادر به بازسازی موقعيت ژئوپليتيک خود ساخته، به يک بازيگر جهانی واقعا تأثيرگذار صاحب ابزار کنترل اوضاع و پر نفوذ در جهان تبديل می کند. در اختيار داشتن کانالهای بسته اطلاع رساني، ابزار هدايت و استراق سمع راديوئي، می توانند همان برگ برنده ای باشند که بلحاظ اهميت، با شرکت در عمليات نظامی در يک رديف قرار می گيرند. آينده ژئوپليتيک روسيه، عملا با توسعه امکانات تکنولوژيکی صنايع نظامی برای ساخت تجهيزات ارتباطات جهاني، هدفدار و هوشمند بر پايه سيستم ماهواره اي، وابستگی مستقيم دارد.

***

لازم به ذکر است که نتايج سياسی قتل رهبر جماهيری ليبی- بهيچوجه يک امر بديع و تازه نيست. آن نظم جهانی که نه تنها بوسيله ايالات متحده آمريکا، حتی با شرکت متحدان اروپايی آن طراحی شده، فقط به کشورهای مغرب محدود نخواهد بود. تحميل جنگ داخلی از خارج و به ليبی و عملا اشغال اين کشور، در واقع آغاز مرحله بعدی فرارسيدن دوره سير قهقرايی در بعد جهانی و بازگشت به ايده های کاملا بدوی و خشن استعمار کهن است.

کشورهای غربی حق موجوديت و استقلال ملی جهان نو را برسميت نمی شناسند. رژيمهای جوان ملی را که چشم انداز گذار از ساختار گروهبنديهای قومی- مذهبی به تشکل ملی را روشن می سازند، يکی بعد از ديگری از ميان بر می دارند و دقيقا همين غرب مبتکر پروسه هدفمند تخريب دولت و ملت می باشد.

در جهان امروزی پروژه سلفی در شکل کاملا ديگری نمود می يابد و آشکارا به مسئله مبرم غرب در متن توسعه ترقيخواهانه سوسياليستی مدل کشورهای عربی(در کليت خود) تبديل شده است. خلقها و ملتها، زمانيکه به اشکال مختلف، چه با ايدئولوژی سلفی و يا با نگرش جدايی خواهانه، با موازين نابودکننده مواجه می شوند، تخريب ايدئولوژيکی و مبنای ساختاری دولتهای جوان بوقوع می پيوندد.

تشکيل يک ملت بمعنای واقعی کلمه در مصر عملا منتفی شده است. گسترش مناقشات داخلی بر اساس خط دينی عربها (مسلمانان)- قبطی ها (مسيحيان)، نه فقط پايه ثبات داخلي، حتی همه منطقه را هم مين گذاری کرده است. چنين روندی در ايران نيز گر چه فعلا بطور پنهان از چشم غيرمتخصصان، با تمسک به اقليتهای دينی و قومی در شرف تکوين است. منطق تعديل کنندگان اين پروسه روشن و قابل درک است. در شرايط هرج و مرج بهای هر گونه ذخاير شرطی چند برابر کاهش می يابد و روال حمل اين ذخاير تا سطح فرمول شمارش ابتدايي، ساده می شود. گفتگو با خوانين محلی بسيار سهل تر از مذاکره با دولتی خواهد بود که از حمايت کشور و جامعه برخوردار می باشد.

***

همه آن مسائل قابل درک، همين است. اين است که اين بازگشت به تاريخ، اين درجه سقوط اخلاقی و خونخواری برخی رهبران دنيای غرب، از نقطه نظر انساني، انسان را تکان می دهد. در جستجوی شباهتهای تاريخی جنبه های عينی کاملا منطبق پروژه های ژئوپليتيکی به مغز آدمی خطور می کند. در اينجا غرب امروزی درست پا در جای پای رايش نازيستی می گذارد. در چنين موردي، واقعيت «ديگری» را، آنجا که روسيه شورايی شکست خورد، می بينيم. بسيار جالب توجه است که تلاشهای «دلجويانه» قدرتهای غربی عيناًًََ تکرار می شود. سعی کردند با آنها مذاکره کنند، ملتی را قربانی دادند، باور داشتند که می توانند با آنها به توافق برسند، و بالاخره، هر بار با فريبکاری و خيانت مواجه شدند. تقريبا رضايت نفسانی خانم کلينتون از مرگ قذافي، شباهت عجيبی با روح خشونت پرستی هيتلر و ياران ايدئولوژيک او دارد. ايدئولوژی و روشهای ديپلوماتيک نيز کاملا شبيه هم هستند. هيتلر نيز به همين ترتيب از حقوق اقليت حمايت کرد، رژيم «ديکتاتوری» را سرنگون ساخت و ايده «صلح جهانی» را مطرح نمود.

اينک مهمترين مسئله روسيه عبارت از اين است که زمانيکه سال ۴۱ نوبتی اش فرارسد، نمونه قذافی ثابت خواهد کرد که برقراری صلح بر مبنای گذشت، دور از احتمال است. رهبر ليبی همه خواستهای غرب را برآورده ساخت. در پاسخ، نيروهای ويژه ناتو جسم او را برای دريدن در اختيار ازدحام گذاشتند. حتي، پسر او، معتصم را نيز به سرنوشت فاجعه آميز دچار کردند.

درک اين حرص شديد خونخواری و منطق غيراخلاقي، که رهبران دموکراسی غرب بنمايش می گذارند، بسيار مشکل است. امتناع آگاهانه از هومانيسم بعنوان مجموعه آن کيفيتهای اخلاقی که حق سرکردگی را به تمدن غرب اعطاء می کند، توسعه استراتژيک تمدن غرب را پشت علامت سؤال قرار می دهد.

تصور کنيد پيش بينی آينده واقعی آمريکا و اتحاديه اروپا نيز همان اندازه غم انگيز می شد، اگر جنگ کثيف استعماری بعنوان تنها گزينه برای خروج از چنين وضعيتی انتخاب می شد.

اينک با احتمال قريب به يقين می توان گفت، که جای روسيه در فهرست عمومی کشورهای نامطلوب که موجوديت ملی و دولتی آنها بايد برچيده شود، تعيين شده است. مسئله اصلی در اين مورد عبارت از اين است که روسيه می تواند ابتکار عمل را در روند تشکيل استعمار جهانی به سرپرستی ناتو بدست بگيرد يا نه. در اينجا ايدئولوژی هم می تواند بر محاسبات نادرست تفوق يابد. در آستانه جنگ در سال ۱۹۴۰، رهبری اتحاد شوروي، با حداکثر وضوح به رهبری رايش تفهيم کرد که اتحاد جماهير شوروی سوسياليستی از چه امکاناتی برخوردار است. ولی اين هم نتوانست از اجرای طرح «بارباروس»(۲) جلوگيری نمايد. آن وقت منطق به بار ننشست و امروز هم ممکن است چنين شود.

تنها يک گزينه باقی مانده است: آماده شدن برای مقابله با حمله نظامي، همه آن کاری است که بخاطر پيروزی بايد انجام داد. لازم به يادآوری است که دقيقاًَ ۷۰ سال قبل، بسياريها علاقمند بودند که در روی جنازه روسيه عکس يادگاری بگيرند. کاملا محتمل است که چنين انسانهايی در آينده نيز يافت خواهند شد. ولی فعلا جنازه معمر قذافی به مهمترين موضوع عکس تبديل شده است.

***

چنين برخورد خشن و غيراخلاقی ممکن است بسياريها را بترساند. اما زندگی می آموزد، «اگر صلح می خواهي، بهر جنگ آماده شو!». و جنگ در سرتا سر جهان جريان دارد. دنيای غرب رهبران قانونی کشورها را ساقط کرده، از زندگی محروم می سازند، هر بار «صدور دموکراسی» به سير قهقرائی جوامع و دولتها، به فاجعه انساني، در اغلب موارد به نسل کشی گروههای قومی «غيرلازم» منتهی می شود.

اين تصور که «انشاءالله گربه است»، تصوری احمقانه و کوته فکرانه است. نه، گربه نيست. همين جان مک کين، يکی از رهبران کليدی حزب جمهوريخواه آمريکا، اخيراًَ روسيه را در فهرست کشورهای نوبتی وارد کرد.

توضيحات مترجم:

(۱)- جغرافی دانان و تاريخ نگاران عرب در قرون وسطي، تمامی اراضی واقع در غرب مصر شامل کشورهای امروزی ليبي، تونس، الجزاير، مراکش و صحرای غربی تا اندولس و همچنين، جزاير بالهاري، ساردين و سيسيل واقع در بخش غربی دريای مديترانه را مغرب می ناميدند که تا امروز هم در زبان عربی حفظ شده است(برداشت و تلخيص از ويکی پديا بزبان روسی).

(۲)- طرح بارباروس- برگرفته از نام فريدريک بارباروس، يکی از سرکردگان جنگهای صليبي، برنامه حمله آلمان فاشيستی به اتحاد شوروی بود. اين طرح در ۲۱ ژوئيه سال ۱۹۴۰، زير رهبری ژنرال پاولوس تنظيم و ۱۸ ماه دسامبر همان سال توسط فرماندهی ورماخت (ارتش آلمان) تصويب گرديد. بر اساس همين طرح، روز ۲۲ ژوئن سال ۱۹۴۱، ساعت ۳ و ۱۵ دقيقه بامداد بوقت مسکو، آلمان هيتلری از جبهه های غربی به اتحاد شوروی حمله کرد و جنگ کبير ميهنی آغاز شد(برداشت و تلخيص از ويکی پديا بزبان روسی).

۱۳۹۰ آبان ۱۳, جمعه

تهدیدات تجاوز کارانه امپریالیستها و صهیونیسم

وزیر خارجه ایران: ما برای جنگ آماده هستیم!
دویجه وله : در رابطه با انتشار برخی از گزارش‌ها و گمانه‌زنی‌ها درباره احتمال حمله به تأسیسات هسته‌ای ایران، آندرس فوگ راسموسن، دبیر کل سازمان پیمان آتلانتیک شمالی اظهار داشت که ناتو به هیچ وجه قصد ندارد در ایران مداخله کند.

فرمانده ارشد ناتو روز پنجشنبه (۳ نوامبر) در یک اجلاس مطبوعاتی در بروکسل گفت: «ناتو از تلاش‌های سیاسی و دیپلماتیک برای حل مناقشه هسته‌ای با ایران حمایت می‌کند». آقای راسموسن از جمهوری اسلامی ایران خواست که از قطعنامه‌های شورای امنیت سازمان ملل پیروی کند و به برنامه غنی‌سازی اورانیوم پایان دهد.

او به تکرار تصریح کرد: «اجازه دهید تاکید کنم که پیمان ناتو به هیچ وجه قصد مداخله در ایران را ندارد و ناتو در خصوص مساله ایران درگیر نیست.»

آندرس فوگ راسموسن حاضر نشد درباره رزمایش نظامی هفته گذشته اسرائیل در پایگاهی متعلق به پیمان ناتو در ایتالیا اظهار نظر کند، اما اندکی بعد امیلیانو بیاسکو، سخنگوی وزارت دفاع ایتالیا، این خبر را تایید کرد. سخنگوی وزارت دفاع ایتالیا بدون ذکر جزییات گفت که اسرائیل و اعضای دیگر ناتو در پایگاه دسیمومانو رزمایش مشترک برگزار کرده‌اند.

این تائیدی بر گزارش افشاگرانه روزنامه اسرائیلی "هاآرتص" است که خبر داده بود هفته گذشته ارتش اسرائیل به همراه ایتالیا و آلمان رزمایش ۵ روزه مشترکی در پایگاه هوایی دسیمومانو واقع در جزیر ساردنی برگزار کرده‌اند.

بنا به گزارش "هاآرتص" در این رزمایش که با شرکت‌ جت‌های جنگنده برگزار شد، عملیات بر سیستم‌های هشداردهنده و سوخت‌گیری هوایی متمرکز بوده است.

تأکید بر ادامه دیپلماسی

اجتماع سران گروه بیست در شهر کن در جنوب فرانسه، تا حد زیادی زیر سنگینی بحران اقتصادی یونان قرار گرفت، اما مناقشه هسته‌ای ایران نیز در گفت‌وگوها جای خاصی داشت. سران قدرت‌های بزرگ در این فرصت نظرگاه خود را درباره شیوه تعامل با ایران ابراز داشتند.

باراک اوباما، رئیس جمهور ایالات متحده روز پنجشنبه در حاشیه اجلاس "گروه ۲۰" گفت که نگرانی‌های خود پیرامون برنامه هسته‌ای ایران را با نیکلای سارکوزی، رییس جمهور فرانسه در میان گذاشته و هر دو در این نظر توافق دارند که "فشار بین‌المللی باید همچنان بر ایران ادامه یابد."

آقای اوباما در برابر خبرنگاران گفت: «آژانس بین‌المللی انرژی اتمی، قرار است هفته آینده گزارشی درباره برنامه اتمی ایران منتشر کند و رئیس جمهور سارکوزی و من هم‌عقیده‌ایم که باید فشار بی‌سابقه‌ای بر ایران وارد آوریم تا به تعهدات خود عمل کند.»

سران کشورهای بریتانیا، آلمان و ایتالیا نیز بر آمادگی کشورهای خود مبنی بر شدت بخشیدن اقدامات تنبیهی علیه ایران تأکید کردند.

ادامه تهدیدات دو طرف

در روزهای گذشته ایران و اسرائیل با لحنی تند و گزنده یکدیگر را به حملات ویرانگر تهدید کرده و برای هم خط و نشان کشیده‌اند. همراه با جنگ لفظی، رسانه‌های جمعی از دورخیز ارتش اسرائیل برای حمله به تأسیسات هسته‌ای ایران خبر داده و ارتش این کشور با آزمایش موفقیت‌آمیز یک موشک دوربرد اتمی به قدرت‌نمایی پرداخته است.

مقامات ایران با شدت به این تهدیدات پاسخ داده‌اند. در واکنش به آزمایش موشکی اخیر اسرائیل، مقامات نظامی ایران گفته‌اند که ارتش جمهوری اسلامی به سیستم موشکی پیشرفته‌ای مجهز است و می‌تواند هر حمله اسرائیل را بی‌درنگ دفع کند و ضربه‌ای مهلک به این کشور وارد آورد.

علی اکبر صالحی، وزیر امور خارجه ایران، در گفت‌وگویی با نسخه انگلیسی روزنامه ترکی "حریت" گفته است که ایران به هرگونه تعرض اسرائیل به شدت جواب خواهد داد. آقای صالحی گفت که جمهوری اسلامی از سالهای دور با این تهدیدات اسرائیل آشناست. او تصریح کرد: "ما برای جنگ آماده هستیم". اظهارات وزیر خارجه ایران در رسانه‌های جمعی اسرائیل به شکل وسیع بازتاب یافت.

اختلاف نظر در اسرائیل

به گزارش رسانه‌های جمعی اسرائیل میان دولتمردان گوناگون این کشور در نحوه برخورد با ایران اختلاف نظر جدی وجود دارد. بنیامین نتانیاهو نخست وزیر و ایهود باراک وزیر دفاع، تلاش می‌کنند موافقت سایر اعضای کابینه را با حمله به ایران جلب کنند.

روز پنجشنبه (سوم نوامبر) رسانه‌های جمعی اسرائیل دیدگاه‌های برخی از دولتمردان این کشور را بازتاب دادند. از جمله از قول میر داگان، رئیس پیشین سازمان اطلاعاتی "موساد" نوشتند که او حمله به ایران را "احمقانه" دانسته است. در برابر، برخی از محافل سیاسی تندرو اظهارات این مقام امنیتی پیشین را "خائنانه" دانسته، خواهان محاکمه او شدند.

افکار عمومی مردم اسرائیل نیز نسبت به حمله به ایران، متضاد و پراکنده است. بنا به یک نظرخواهی که به سفارش روزنامه لیبرال "هاآرتص" انجام گرفته است، حدود ۴۱ درصد شهروندان این کشور موافق و ۳۹ درصد مخالف حمله به ایران هستند. حدود ۲۰ درصد از جمعیت نظر روشنی ابراز نکرده‌اند.

بیشتر رسانه‌های جمعی و محافل سیاسی اسرائیل عقیده دارند که هنوز نقشه معینی برای حمله نظامی به تأسیسات هسته‌ای ایران تهیه نشده است، اما دولت از آماده‌سازی غافل نیست. گفته می‌شود که گزارش آینده "آژانس بین‌المللی انرژی هسته‌ای" درباره برنامه اتمی ایران، می‌تواند نقش مهمی در این رهگذر ایفا کند.

آژانس اتمی قرار است چهارشنبه آینده (۹ نوامبر) در وین گزارش تازه‌ای از شیوه همکاری ایران ارائه دهد. آژانس در آخرین گزارش‌ها از همکاری ناکافی جمهوری اسلامی شکوه کرده بود. برخی از رسانه‌های جمعی این "شایعه" را پخش کرده‌اند که آژانس به اسنادی دست یافته که حدس تسلیحاتی بودن برنامه هسته‌ای جمهوری اسلامی ایران را قوت می‌بخشد. جمهوری اسلامی همواره این موضوع را رد کرده و گفته است که برنامه هسته‌ای ایران صرفا جنبه صلح‌آمیز دارد.

۱۳۹۰ مهر ۳۰, شنبه

Meddelandetext

پروژه عظیم آبرسانی قذافی*
نوشته پاول پامئتکین
تارنمای جنگ و صلح
مترجم: ا. م. شیری
٢٩ مهر ١٣٩٠

طرح عظیم احداث روخانه- عظیم ترین پروژه بلندپروازانه جماهیری لیبی- شبکه آبرسانی، تأمین آب آشامیدنی مناطق بی آب و بخش صنعتی شمال لیبی با آبهای منابع زیرزمینی در جنوب این کشور بشمار می رود. بر اساس ارزیابی های کارشناسان مستقل، این پروژه عظیم ترین طرح مهندسی تا کنونی در جهان است. علت عدم شهرت پروژه این است که رسانه های غربی عملا در باره آن سکوت اختیار کردند و برای اجرای آن ٢۵ میلیارد دلار هزینه شد که به جای خود، بزرگترین سرمایه هزینه شده برای سازندگی در تاریخ جهان بود.
قذافی کار روی طرح خود را در سال ٨٠ آغاز کرد و این طرح تا شروع جنگهای کنونی عملا اجرا شده بود. مخصوصاًَ تدکید می کنیم که برای اجرای این طرح حتی یک سنت پول خارجی صرف نشد. تحقق این پروژه نشاندهنده این واقعیت را است که سلطه بر منابع یکی از فاکتور مؤثر در تنظیم سیاست جهانی می باشد. آیا جنگ کنونی برعلیه لیبی، اولین جنگ برای سلطه بر آب آشامیدنی نیست؟ جنگ افروزان حتماًَ می دانند بخاطر چه می جنگند! آب جاری در رودخانه های مصنوعی، از چهار منبع عظیم آب زیرزمینی واقع در مناطق حمدا، کوفرا، مرزوق و سیرت که ذخیره آب آنها ٣۵ هزار کیلومترمکعب تخمین زده می شود، تأمین می گردد! این میزان آب می تواند تمام خاک کشوری مثل را آلمان به ارتفاع ١٠٠ متر بپوشاند و بر اساس آخرین مطالعات انجام شده، آب چاههای لیبی تقریبا تا ۵٠٠٠ سال کفایت می کند.
علاوه بر این، این پروژه آبرسانی را بجای خود می توان «هشتمین معجزه جهان» نامید، زیرا، اگر انتقال روزانه ۶ و نیم میلیون مترمکعب آب از کویر را هم به آن اضافه کنیم و در نظر بگیریم که بطور حیرت انگیزی چه صحرای وسیعی را به اراضی زیر کشت جهان می افزاید، صحت این نامگذاری ثابت می شود. طرح احداث رودخانه های مصنوعی به هیچوجه قابل مقایسه با پروژه آبیاری مزارع پنبه آسیای میانه اتحاد شوروی که باعث تخریب آب و هوای اورال گردید، نبود. تفاوت جدی پروژه آبرسانی لیبی در این است که برای آبیاری مزارع کشاورزی از منابع آبها زیرزمینی استفاده می شود نه از آبهای موجود در سطح که گاهی نیز خساراتی ببار می آورند. انتقال آب بواسطه ۴ هزار کیلومتر لوله فولادی تعبیه شده در عمق زمین انجام می گیرد. با پمپاژ آب از چند صد متر از آبهای ٢٧٠ معدن زیرزمینی، در حوضهای آرتیزان ذخیره می شود. یک مترمکعب آب زلال مثل کریستال، با احتساب تمام مخارج استخراخ از معادن زیرزمینی و انتقال آن برای دولت لیبی تقریباًَ 35 سنت هزینه برمی دارد که معادل قیمت یک مترمکعب آب سرد در شهرهای بزرگ روسیه، مثل مسکومی باشد. اگر این را با بهای یک مترمکعب در کشورهای اروپایی (تقریبا ٢ یورو) مقایسه کنیم، در اینصورت ذخیره آبهای زیرزمینی لیبی، طبق برآوردهای تخمینی، تقریبا ۶٠ میلیارد یورو خواهد بود (در ذکر این رقم، مثل اینکه نویسنده محترم، مرتکب اشتباه ریاضی شده است. زیرا، ٣۵ هزار کیلومترمکعب، با قیمت ٢ یورو برای هر متر مکعب، ٧٠ تریلیون یورو خواهد بود، نه تقریبا ۶٠ میلیارد یورو). تردید نداشته باشید که چنین حجم آب با توجه به افزایش دائمی بهای هر متر مکعب آن، بسیار بیشتر از نفت اهمیت دارد.
تا جنگ در حدود ١۶٠ هکتار اراضی کشاورزی با آب رودخانه های مصنوعی آبیاری می شد و در جنوب در مناطق کویری، آبهای زیرزمینی برای تأمین آب شرب حیوانت به نهرها جاری شده بود. و اما مسئله مهم این بود که شهرهای بزرگ کشور، از جمله طرابلس، با آب آشامیدنی تأمین شده بود.
در اینجا تاریخهای مرتبط با اجرای پروژه آبیاری لیبی را ذکر می کنم که در سال ٢٠٠٨، تحت عنوان «طرح عظیم رودخانه های مصنوعی» در کتاب رکوردهای گینس ثبت شد:
٣ اکتبر سال ١٩٨٣- کنگره خلقی جماهیری لیبی تشکیل گردید و جسله فوق العاده ای بمنظور تشریح منابع تأمین مالی آغاز عملیات اجرایی پروژه برگزار کرد.
٢٨ اوت سال ١٩٨۴- رهبر لیبی سنگ بنای اجرایی طرح را گذاشت.
٢۶ اوت سال ١٩٨٩- مرحله دوم ساخت پروژه آبیاری آغاز شد.
١١ سپتامبر سال ١٩٨٩- سد اجدابیه آبگیری شد.
٢٨ سپتامبر سال ١٩٨٩- سد عمر مختار آبگیری شد.
۴ سپتامبر سال ١٩٩١- سد القردابیه آبگیری شد.
٢٨ اوت سال ١٩٩۶- تأمین طرابلس با آب دائم آغاز شد.
٢٨ سپتامبر سال ٢٠٠٧- کار آبرسانی به شهر قاریان پایان یافت.
با در نظر گرفتن اینکه کشورهای همسایه لیبی، از جمله مصر از کمبود منابع آب رنج می برد، این مدعا کاملا منطقی بنظر می رسد که جماهیری لیبی با اجرای این پروژه آبرسانی ، کاملا قادر به گسترش حوزه نفوذ خود در منطقه و بر انگیختن انقلاب سبز، هم بمعنی مجازی و هم بمعنی واقعی کلمه در آنها بود. بویژه اینکه بحساب آبیاری اراضی شمال آفریقا، اکثر مشکلات ناشی از کم آبی در آفریقا سریعا حل می شد و استقلال اقتصادی منطقه تأمین می گردید. شاید در همین رابطه بود که قذافی مرتباًَ روستائیان مصر را برای کار در لیبی دعوت می کرد.
اجرای این پروژه یک سیلی واقعی بر صورت همه غرب بود، بخصوص اگر فراموش نکنیم که هم بانک جهانی و هم وزارت خارجه ایالات متحده آمریکا طرحی را برای شیرین کردن آب دریا به عربستان سعودی پیشنهاد می کنند که هر مترمکعب آن به قیمت ۴ دلار و البته فقط به نفع خود آنها تمام می شود.
نکته بسیار شایسته تعمق این است که اول سپتامبر سال گذشته، سرهنگ قذافی ضمن سخنرانی خود در مراسم سالگرد آغاز اجرای این پروژه گفت: «با اجرای این طرح، تهدیدهای آمریکا برعلیه لیبی دوچندان خواهد شد». علاوه بر این، قذافی چند سال قبل نیز اعلام کرد که پروژه آبیاری لیبی، جدی ترین پاسخ به آمریکا ست که لیبی را همواره به حمایت از تروریسم متهم کرده و حیات کشور ما را وابسته به دلارهای نفتی می داند. پشتبانی صریح حسنی مبارک، رئیس جمهور سابق مصر از این پروژه نیز که احتمالا یک اتفاق ساده نبود، بسیار حیرت انگیز است.
*- پانوشت مترجم:
درست دقایقی که مشغول نوشتن برگردان آخرین جملات مقاله فوق بودم، انتشار خبر ترور معمر قذافی از تلویزیون یورونیوز افکارم را آشفته کرد. بگفته این کانال امپریالیستی، بمب افکنهای سازمان تروریستی ناتو وی را هدف قرار دادند. طبیعی بود نمی توانستم از کنار مسئله ترور قذافی مثل کشتن هر انسان دیگر بی تفاوت بگذرم. چرا که قتل انسان، صرفنظر از کیستی او، به هر شیوه و روشی، خواه در زندان، در زیر شکنجه و یا اعدام، خواه در زیر بمباران یا به شکل ترور، بخصوص قذافی که سه نسل بلافصل این خانواده(پدر بزرگ قذافی تا فرزندان و خودش) قربانی تروریسم استعمار می شوند، غیرقابل توجیه است. البته ترور قذافی اولین ترور رهبر یک مملکت نیست و احتمال نمی رود حتی در کوتاه مدت هم آخرین نخواهد باشد. قبل از وی نیز بسیاری از رهبران ملی، مترقی و یا حتی اندک مخالف سیاستهای دولتهای امپریالیستی- تروریستی، برغم تفاوتهای شخصیتی، جهان بینی و مواضع سیاسی خود، قربانی تروریسم دولتی امپریالیسم غرب شدند. از میان آنها می توان احمد سوکارنو، عمر توریخوس، سالوادور آلنده، پاتریس لومومبا، موریس بیشاب، آلدو مورو، ضیاءالحق، دکتر نجیب، میلوشوویچ، صدام حسین و پسرانش را نام برد.
با این وجود، گمان نمی کنم با توجه به اوضاع مالی- اقتصادی کنونی امپریالیسم در مقیاس جهانی، جشن و سرور گماشتگان نهادهای مالی تحت کنترل صهیونیسم بین الملی امپریالیسم، مثل اوباما، کلینتون، سارکوزی، کامرون، مدوداوف، برسلکونی، مرکل، اشتون، راسموسن و بسیاری دیگر بخاطر ترور معمر قذافی چندان بطول انجامد. چرا که مردم جهان به پا خاسته و عنقریب «گواهی فوت» نظام ضد انسانی موجود را امضاء خواهد کرد.
از این گذشته، خواهشمندم تصاویر مربوط به نوشتار فوق را در نشانی منبع، (تارنمای جنگ و صلح) ملاحظه نمائید و ببینید که چگونه فقط همین چند تصویر، صحت ارزیابی نویسنده از پروژه آبرسانی لیبی بعنوان «هشتمین معجزه جهان» را تأئید می کنند! معجزه ای که خلق لیبی در دوره ۴٢ ساله استقلال ملی، در صحاری خشک و بی آب و علف آفریدند. معجزه ای که نتیجه اجرای طرح عظیم آبیاری و رودخانه سازی رژیم قذافی بحساب منابع مالی داخلی بود، کمپانی تروریستی ناتو در زیر پرچم سازمان ملل متحد تاکنون بخش اعظم آنها را به همراه جان دهها هزار لیبیایی، آوارگی و بیکاری ٢ میلیون نفر و فراری دادن یک میلیون کارگر خارجی از لیبی ۶ میلیون نفری، نابوده ساخته و قرار است در اجرای قطعنامه شماره ٢٠٠٩ شورای امنیت سازمان ملل متحد نیز هر جا که احتمالا اثری از این دستاوردهای معجزه آسا باقی مانده، بمباران نماید!
در همه حال، ما برای افشای جنایات امپریالیسم به واقعیات تکیه می کنیم. چرا که بدون خنثی کردن دسایس و دعلکاریهای امپریالیسم، هر گفت و سخنی از آزادی و استقلال و ترقی، یاوه ای بیش نخواهد بود و در همین حال، بگذار کارچاقکنها امپریالیسم هم تا دلشان می خواهد بر دهان جوجه دمکراتهایشان «دمکراسی» و «حقوق بشر» قی کنند.

۱۳۹۰ مهر ۲۷, چهارشنبه

ماموریت سازمان ملل متحد در لیبی ــ تلاش برای مشروعیت بخشیدن به تجاوز ناتو
(یا شورای امنیت سازمان ملل متحد را بیشتر بشناسیم. مترجم)
الکساندر مزیایف (Alexander Mezyaev)
مرکز فرهنگ استراتژیک
مترجم: ا. م. شیری
شورای امنیت سازمان ملل متحد در جسله ١۶ سپتامبر قطعنامه شماره ٢٠٠٩ خود را دایر بر تشکیل نیروی «حافظ صلح» در لیبی تصویب و یان مارتین انگلیسی را بریاست آن تعیین کرد.
این قطعنامه «ارائه کمکها به لیبی و پشتیبانی از آن» را برای دستیابی به یکسری اهداف مد نظر قرار داده است. بازسازی امنیت ملی بعنوان اولین هدف، تعیین شده است. همچنین، وظیفه «هماهنگی» کارها برای تهیه پیشنویس قانون اساسی جدید؛ گسترش حوزه نفوذ حاکمیت دولتی؛ دفاع از حقوق بشر؛ حمایتهای معطوف به نظام قضایی؛ بازسازی اقتصاد کشور؛ همآهنگی حمایتهای آتی در «برقراری روابط با کشورهای دیگر»، به این نیرو سپرده شده است...
اولین وظیفه محوله به سازمان ملل بدین معنی است که چون شورشیان به قدرت رسیده در لیبی  از عهده برقراری کنترل بر کشور بر نمی آیند، حضور دائمی نظامیان خارجی در آن الزامی است. یعنی مردم آن، همچون بنگلادشی ها و پاکستانها بخاطر منافع غربی ها، بخاطر منافع تأمین کنندگان سربازان صلح بان سازمان ملل متحد(٧٠ درصد) کشته خواهند شد. مسئله اصلی عبارت از تأمین فرماندهی ناتویی ها می باشد... اگر سابقاًَ حضور نظامی ناتویی ها در لیبی غیرعلنی بود و تخلف از حقوق و موازین بین المللی محسوب می شد، اینک، علنی و گویا منطبق بر قوانین بین المللی خواهد بود.
فرمولبندی دایر بر «همآهنگی» کارها برای تدوین قانون اساسی جدید و برگزاری انتخابات، بسیار قابل توجه است. این، بدین معنی است که متن قانون اساسی جدید لیبی تا کنون نوشته شده و نه در لیبی نوشته شده است. اگر چه این داستان تازه ای نیست، اما آن را اکنون علنی نموده و بعنوان یکی از وظایف سازمان ملل تعیین کرده اند. آنچه که به برگزاری انتخابات مربوط می شود، البته که در اصل، عبارت از قانونی کردن شورای موقت انتقالی می باشد، اما، برگزاری این انتخابات بدون پشتیبانی ارتشهای خارجی ممکن نیست. بدین ترتیب، وظیفه محوله به سازمان ملل متحد کاملا روشن است.
«گسترش حوزه نفوذ حاکمیت دولتی»، شوم ترین هدف تعیین شده می باشد. با توجه به اینکه سازمان ملل متحد فقط شورای موقت انتقالی را بعنوان «حاکمیت دولتی» می شناسد، مأموریت سرکوب خلق لیبی در صورت قیام برعلیه شورای موقت انتقالی و اشغالگران خارجی به سازمان ملل متحد حواله شده است. و البته، با توجه اینکه شورای امنیت سازمان ملل متحد در سایه تلاشهای کشورهای عضو ناتو مسئولیت همآهنگی حمایتهای آتی در «تنظیم روابط با کشورهای دیگر» را در میان وظایف خود گنجانیده است، تعیین «دیگر کشورها»، چندان مشکل نیست.
و اکنون در باره قالب جدید هجوم نظامی علیه لیبی که گویا با موازین حقوق بین الملل منطبق خواهد بود.... ما آنقدر به حضور نیروهای حافظ صلح سازمان ملل متحد عادت کرده ایم که برای دادن پاسخ این سؤال که آیا اصلا تشکیل آنها قانونی هست یا نه، زیاد تعمق نمی کنیم. اقدامات سازمان ملل متحد برعلیه لیبی آنقدر ظالمانه است که بررسی دقیق آن، بارها و بارها لازم است. مبنای حقوقی وظایف محوله به سازمان ملل متحد در مقدمه قطعنامه شماره ٢٠٠٩ بر شمرده شده است. متدولوژِی تنظیم قطعنامه عامداًًَ پیچیده شده و دلایل دخالت سازمان ملل متحد و مبنای حقوقی تصویب قطعنامه برای احاله وظایف، آش شله قلمکار تازه پخته را با قطعنامه های پیشین شورای امنیت سازمان ملل متحد و «محکومیت گسترده» خشونت علیه شهروندان غیرنظامی با هم مخلوط کرده است. ولیکن در هیچیک از قطعنامه های پیشین، هیچ مبنای حقوقی مبنی بر دادن مأموریت به سازمان ملل متحد در نظر گرفته نشده است. تنها مورد ظاهرا قانع کننده عبارت از این است که مأموریت بر اساس «سر فصل هفتم منشور سازمان ملل متحد و اتخاد تدابیر در انطباق با ماده ۴١ آن» داده شده است. اما واقعیت مفهوم ماده ۴١ این است که به شورای امنیت سازمان ملل متحد حق تعیین وظیفه برای سازمان ملل متحد را نمی دهد.
این هم متن کامل ماده ۴١ منشور سازمان ملل متحد: «شورای امنیت اختیار دارد تصمیماتی بگیرد که برای اجرای آنها نیازی به استفاده از نیروهای مسلح نباشد و می تواند اجرای این تصمیمات را به عهده اعضای سازمان بگذارد. این تصمیمات می تواند ناظر بر متوقف ساختن تمام یا بخشی از روابط اقتصادی و ارتباطی، شامل راههای ریلی، دریایی، هوایی، پستی، تلگرافی، رادیویی و دیگر وسائل ارتباطی و قطع روابط سیاسی باشد». همانطور که می بینیم، شورای امنیت سازمان ملل متحد با این اقدام که می تواند به سازمان ملل متحد مأموریت بدهد، ماده ۴١ منشور سازمان ملل متحد را جعل می کند. آنچه که به انطباق با «سر فصل» مربوط می شود، این است که چنین انطباقی، یک امر بسیار متقلبانه است. زیرا نه در فصل هفتم و نه در دیگر ماده ها، دادن مأموریت به سازمان ملل متحد در دیگر کشورها در نظر گرفته نشده است. علاوه بر آن، ممنوعیت بکارگیری تصمیمات حقوقی در ارتباط با استانداردهای تعریف نشده (اصل قطعیت حقوقی)، بطور کلی نقض می شود.
شایسته توجه است که شورای امنیت به ماده ۴٢ منشور سازمان ملل متحد که بر حق این شورا در استفاده از «نیروهای هوایی، دریایی و زمینی» و حتی در اتخاذ دیگر تدابیر ضروری برای «حمایت یا برقراری صلح و امنیت جهانی» در چنین مواردی تأکید می نماید، اصلا اشاره نمی کند. دلیل اصلی عدم اشاره به ماده ۴٢ عبارت از این است که در این ماده فقط «تظاهرات» یا «محاصره» منظور شده و تحت عنوان «مأموریت»، هیچگونه حملات زمینی به اراضی دیگر کشورها را در نظر نمی گیرد.
علاوه بر احاله وظایف جدید به سازمان ملل متحد در لیبی، قطعنامه شماره ٢٠٠٩ شورای امنیت، یکسری تدابیر دیگری، از جمله، لغو ممنوعیت ارسال اسلحه (بند ١٣ قطعنامه) را نیز در نظر گرفته است. نکته بسیار جالب توجه این است که شمول این بند به «همه انواع» اسلحه(!) و توجیه آن با این عبارت که این «تسلیحات فقط در جهت تأمین امنیت و خلع سلاح» استفاده خواهند شد، چیزی را تغییر نمی دهد. قطعنامه، حسابهای دو کمپانی نفتی (شرکت ملی نفت لیبی و زویتینة») را آزاد نموده ولی «ممنوعیت پرواز» را هنوز هم لغو نکرده است. پیشنهاد برخی اعضای شورای امنیت (از جمله روسیه و آفریقای جنوبی) مبنی بر افزودن یک بند دایر بر لغو «پرواز ممنوع» به قطعنامه پذیرفته نشد. سفیر روسیه، ویتالی چورکین (Vitali churkin) ضمن تأکید بر جانبداری کشورش از قطعنامه و با اظهار امیدواری به اینکه شورای امنیت مسئله «منطقه پرواز ممنوع» را در آینده نزدیک حل خواهد کرد، رضایت طرف روسی را اعلام داشت. متاسفانه، در متن قطعنامه زمینه این امیدواری بهیچوجه مشاهده نمی شود. در واقعیت امر، قطعنامه نشان می دهد که شورای امنیت بر «آمادگی خود» برای لغو منطقه پرواز ممنوع تأکید می کند، اما آن را به وجود «شرایط مساعد» و «اگر اوضاع اجازه دهد»، مشروط می سازد. همانطور که می بینیم، هیچ نکته دال بر «آینده نزدیک» در اینجا ذکر نشده و ضوابط هم طوری تنظیم شده است که تردید نسبت به نیات واقعی تنظیم کنندگان آن را رفع نمی کند.
روسیه و آفریقای جنوبی موفق نشدند بند مربوط به پایان دادن فوری نسل کشی مستمر سیاهپوستان در لیبی را در متن قطعنامه ٢٠٠٩ شورای امنیت بگنجانند. «هشدارهای» نمایندگان رسمی روسیه و آفریقای جنوبی در مورد «تعقیب و اعمال خشونتهای بی اساس برعلیه آفریقائی تباران» نیز در متن قطعنامه نوشته نشد. برغم این، سخن دقیقاًَ بر سر نسل کشی هولناکی است که بگفته نماینده روسیه در اجلاس ١۶ سپتامبر شورای امنیت سازمان ملل متحد، جنایتکاران وابسته به شورای موقت انتقالی، نه تنها آفریقایی نژادان دیگر کشورهای آفریقایی، حتی سیاهپوستان لیبیائی را نیز بدلایل نژادی می کشند. در این حال، تعریف حقوقی نسل کشی (Genocide) را هم نمی توان نادیده گرفت- کشتار انسانها در لیبی دقیقاًَ دلایل نژادی دارد. این هم یکی از  خصایل «حاکمیت» جدید است که سازمان ملل متحد آن را در لیبی برسمیت می شناسد.
شورای امنیت با دادن مأموریت به سازمان ملل متحد، در واقع به پیمان ناتو مأموریت داده است در زیر پرچم سازمان ملل متحد، وجب بوجب خاک لیبی را طی عملیات نظامی به زیر سیطره کامل خود در آورد. با این وجود، همانطور که بررسی های حقوقی نیز ثابت می کنند، برافراشتن پرچم سازمان ملل متحد در لیبی نمی تواند بر عملیات نظامی زمینی مشروعیت بدهد. اقدامات سازمان ملل متحد نیز مثل عملیات ناتو غیرقانونی است... (تمام و یا اغلب تصمیمات شورای امنیت سازمان ملل متحد ثابت می کند که تعریف این سازمان بعنوان «اسب تروای امپریالیسم» پر بیجا نیست. مترجم) *

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
* بازگشت بهایم استعمار به لیبی