۱۳۸۷ اسفند ۱۵, پنجشنبه

کودکان غزه دچار شوک و عدم تعادل روانی ناشی از جنگ





هدر شارپ
گزاشگر بی بی سی از غزه
هلای هفت ساله بعد از کشته شدن برادرش زبانش بند آمده و هر وقت نام او آورده می شود سرش را زير پتو پنهان می کند 'امسيات' دوازده ساله عصبی و پرخاشگر شده و 'سبحی' يازده ساله با شمع اسباب بازی هايش را سوزانده است.
رويا همام، پرستار متخصص روان درماني، روی تشکی نازک روی زمين چادری در شمال غزه نشسته و همانطور که به درد دل مادر اين بچه ها گوش می کند سرش را مرتب بالا و پايين می برد؛ او می خواهد با حرکت سرش به او اطمينان بدهد که به گفته هايش اهميت می دهد. وفا می گويد بچه هايش بعد از کشته شدن برادرشان در حملات اخير اسرائيل به غزه به اين روز افتاده اند. خانواده وفا می گويند ابراهيم، که 9 سال داشته، روز چهارم ژانويه در پيش روی چشمان خواهرها و برادرهای خود، به ضرب گلوله اسرائيلی ها کشته شده است. والدين مجروحش هم بی حس و حال در گوشه ای ديگر افتاده بودند. جسد ابراهيم چهار روز در حياط خانه آنها افتاده بود چون همسايه ها بايد صبر می کردند از شدت حملات اسرائيل کاسته شود تا آنها بتوانند جسد را با الاغ از اين مکان منتقل کنند.
وقتی از سحی در باره مرگ برادرش سوال می شود سرش را پايين می اندازد و به يک اسباب بازی ور می رود.
صدها تن از 1300 فلسطينی که در حملات 22 روزه اسرائيل در غزه کشته شدند، کودک بوده اند. مرگ و مير غيرنظاميان در اين تجاوز موضوع ارتکاب به جنايت جنگی را مطرح ساخته است. پرستار همام می گويد بعد از مرگ ابراهيم، سبحی شروع کرده به ادای برادرش را درآوردن. مثل او حرف می زد، می نشست، می خوابيد، راه می رفت و از همه خواسته بود او را ابراهيم صدا کنند. وقتی از او پرسيدم "مدرسه چطور است؟" جواب داد: "خوبه. من درس رياضی را دوست دارم." اما بعد سرش را پايين انداخت و اشک هايش روانه شد. مادرش می گويد که او شاگرد اول کلاسش بوده اما بعد از اين حادثه به سختی درس می خواند. خانم همام می گويد هلا با شنيدن اسم ابراهيم سرش را زير پتو می برد و ديای سه ساله هم کله عروسکی که به او هديه داده شده، کنده است.
به خاطر فرزندانم
پرستار همام عضوی از کادر روان درمانگران نوار غزه است که می گويند بعد از حملات اخير اسرائيل، تعداد مراجعين آنها در حدی بالا رفته است که نمی توانند به همه آنها رسيدگی کنند. او بارها به ديدن خانواده وفا، که در چادری در شمال غزه زندگی می کنند، رفته و برای فرزاندان او اسباب بازی برده است. او در اين ديدارها تلاش داشته که بچه ها را ترغيب کند احساسات خود را ابراز کنند و همچنين به آنها ياد داده است که چگونه با تنفس عميق اضطراب های خود را کنترل کنند. وفا در حالی که لبخند می زند و سر به سر دخترهايش می گذارد، موهای آنها را شانه می کند و کمک می کند که برای مدرسه آماده شوند. او روپوش مدرسه آنها را از ميان آوار خانه اشان پيدا کرده است. چادری که اکنون آنها در آن زندگی می کنند پر است از حشرات بزرگ سياه رنگ. از مادر بچه ها می پرسم چه طور با اين شرايط کنار می آيد. در جوابم آه بلندی می کشد و بعد از آن اشک می ريزد. او می گويد: "شايد ببينيد که من با مردم می گم و می خندم اما اين کار را فقط برای بچه هام می کنم." وفا می گويد هر وقت سری به خانه ويران شده اش می زند در محلی که جسد ابراهيم افتاده بود، می ايستد، اشک می ريزد و اشک می ريزد.
متخصصان بهداشتی غزه بدون وقفه در تلاش بوده اند، در مدارس، مهد کودک ها، درمانگاه ها، خانه ها و چادرها به افرادی که تجربيات مشابهی با خانواده وفا داشته اند، کمک کنند. مسئولان مرکز بهداشت روانی غزه می گويند که زير بار کار درمانده شده اند: "برخی اوقات احساس می کنيم تلاش ما بيهوده است. چيزی نخواهد گذشت که اشغالی ديگر، جنگی ديگر و حمله ای ديگر رخ خواهد داد. احساس می کنيم که آنها تمام زحمتی که ما کشيده ايم را دير يا زود به باد خواهند داد.
در سراسر غزه فقط پنج روانپزشک بالينی با استاندارد های بين المللی فعاليت می کنند و روان درمانگری در غزه وجود ندارد. اين در حالی است که سازمان بهداشت جهانی می گويد که در اراضی فلسطينی داروهای آرامبخش و ضد افسردگی هم کالاهايی ناياب است.
"نيازهای ابتدايی زندگی"
جان جنکينز، مسئول دفتر سازمان بهداشت جهانی در کرانه باختری رود اردن می گويد زمان ارزيابی ابعاد مشکلات روانی ناشی از تجاوز اسرائیل به غزه فرا نرسيده است چون آثار سوء ضربات عاطفی ممکن است با فاصله زمانی خود را ابراز کند. اما او گفت: "بشر موجودی مقاوم است و توانايی زيادی برای مقابله با تنش دارد. اغلب مردم به درمان های تخصصی نياز پيدا نمی کنند." آقای جنکينز در ادامه گفت: "آنچه مردم واقعا به آن نياز دارند بر طرف شدن ابتدايی ترين نيازهای زندگی است. مثل ذخيره مناسبی از مواد غذايي، جايی امن برای زندگی و اميد به داشتن کار برای امرار معاش. اين ها همان نيازهايی است که بايد حتما در صدر اولويت های امداد رسانی قرار بگيرد." پرستار همام در حالی که از جلوی رديف طولانی چادرهای موقتی که برای فلسطينيان آواره بر پا شده، عبور می کند، می گويد: "برای کودکانی مثل فرزندان وفا، شرايط جديد زندگی باعث می شود که آنها ديرتر به تعادل روانی خود برگردند. قبلا يک روز عادی برای آنها شامل رفتن به مدرسه، بازگشت به خانه، تماشای تلويزيون و انجام تکاليف می شد اما اکنون زندگی در اين چادر خيلی دشوار است." پرستار همام سرش را با غم تکان می دهد و می افزايد: "خيلی طول خواهد کشيد تا آنها بهبود يابند."

هیچ نظری موجود نیست: