۱۳۹۱ خرداد ۱۰, چهارشنبه

چه کسانی به تحریکات در حولا نیاز داشتند؟
دمیتری سدوف
برگردان ا. م. شیری
۹ خرداد ۱۳۹۱
توضیح مترجم
از زمانی که در حدود بیش از یک سال پیش حوادث سوریه آغاز شده، امپریالیسم خبری سعی می کند همه آنچه را که در این کشور اتفاق می افتد، بعنوان «بحران سوریه» معرفی نماید. اما واقعیتها از آن حکایت می کنند که اتفاقات سوریه که اکنون به لبنان هم تسری یافته است، یک بحران داخلی نیست. شکی نیست که امروز سوریه با بحران، آنهم بحران داخلی مواجه نیست. سوریه درگیر جنگ است و آنهم نه جنگ داخلی، بلکه، یک جنگ استعماری مثل همه جنگهای استعماری بخصوص دو دهه اخیر که یک طرف این جنگ، دولت و مردم سوریه و طرف دیگر آن، کشورهای امپریالیستی غرب، مجموعه مرتجع ترین کشورهای عربی از جمله، عربستان سعودی، قطر، امارات عربی متحده و غیره و گروههای تروریستی دست آموز غرب مثل القاعده و اخوان المسلمین می باشند. منتها ارتجاع امپریالیستی پس از رسوائی و فضاحت لشکر کشی نظامی- تروریستی به افغانستان و عراق، متد استفاده از ارتش متشکل از مزدوران بومی و غیربومی و تروریستهای حرفه را در پیش گرفت. هم از این رو، در جنگ استعماری علیه سوریه نیز درست مثل لیبی، این رویکرد شناخته شده را بکار بست. در انفجارات، قصابی مردم در شهر و روستاهای سوریه، همه و همه نشان از متد شناخته شده تروریستهای ناتو و ارتشهای مزدور غرب دارند که در کشورهای دیگر نیز بکار بست اند.
با این وجود، کشاندن بحث و گفتگوها بر سر مسائل غیرواقعی مثل دیکتاتوری و دموکراسی، حقوق بشر و این یا آن مسئله، در بهترین حالت، چیزی جز سفسطه بازی و خلط مبحث نیست.
امروز هر کسی و یا هر جریان فکری باید با صراحت و روشنی کامل، موضع خود را در قبال جنگها و لشکرکشیهای استعماری امپریالیسم جهانی و صهیونسم بین الملل اعلام کند و جایگاه خود را یا در کنار اوباما، مک کین، لیبرمن، نتان یاهو، اولاند (سارکوزی «فقید»)، کامرون و دیگر تروریستهای حرفه ای همتای آنها و یا در کنار مردم و دولتهای کشورهایی که از سیاستهای استعماری بانک جهانی، انبار (صندوق) بین المللی پول و دیگر انبارهای پولی- مالی امپریالیسم مشخص نماید.
***
چه کسانی به تحریکات در حولا نیاز داشتند؟
جنایت هولناک ۲۶ ماه مه در سوریه بار دیگر دنیا را تکان داد. شهر کوچک سنی نشین حولا گویا مورد حمله توپخانه ای و تانکها قرار گرفت و در نتیجه آن در حدود صد نفر غیر نظامی، از جمله، ۳۵ کودک کشته شدند. وقوع جنایت در حولا به بحثها در محافل سیاسی جهان در این باره که با سوریه چه باید کرد، جان تازه ای بخشید. در همه حال، بنظر می رسد، این بحث بسود دولت سوریه تمام نخواهد شد، زیرا خود دولت را به انجام این جنایت متهم می کنند. دبیر کل سازمان ملل متحد، بان کی مون و کوفی عنان، همتای سابق او و نماینده ویژه سازمان ملل متحد در سوریه، بیانیه مشترکی بدین شرح صادر کردند: «این جنایت هولناک و بیرحمانه ناشی از استفاده بی رویه از قدرت تخلف آشکار از قوانین بین المللی و تعهدات دولت سوریه مبنی بر عدم کاربرد تسلیحات سنگین و عدم توسل به خشونت در تمام اشکال آن در مناطق مسکونی می باشد».
این واقعیت است که پس از آن، هر دو سیاستمدار همه طرفهای درگیر را به امتناع از کاربرد سلاحهای سنگین فراخواندند.
سخنگوی کاخ سفید واشینگتن اعلام کرد که، این حمله، «تأئیدی قطعی بر عدم مشروعیت رژیمی بود که اعتراضات سیاسی مسالمت آمیز را با چنین روش غیرانسانی پاسخ می دهد». وزیر خارجه فرانسه، لوران فابیوس حمله به شهر حولا را بشدت محکوم کرد و قول داد که جلسه دیدار گروه «دوستان سوریه» را فراخواند. این گروه، از نمایندگان آمریکا، انگلیس، فرانسه و اتحادیه دولتهای عربی مخالف قطعی دولت بشار اسد تشکیل یافته است. در کنفرانس اوایل ماه آوریل در استامبول، «دوستان سوریه» شورای ملی سوریه را بعنوان تنها نماینده قانونی خلق سوریه برسمت شناختند. شورای ملی سوریه از شورای امنیت ملل متحد خواست تحقیقات درباره کشتار جمعی در شهر حولا را آغاز کند، جسله شورای امنیت را فورا فراخواند و درجه مسئولیت سازمان ملل متحد(!) را در پرتو این قتل عام تعیین نماید».
از روز ۱۲ ماه آوریل، میان «ارتش آزاد سوریه» و نیروهای مسلح دولتی آتش بس اعلام شده است. در برنامه حل و فصل بحران سوریه، پایبندی دولت و اوپوزیسیون به یکسری تعهدات، از جمله، پایان دادن همه طرفها به خشونتهای مسلحانه تحت نظارت مؤثر مکانیسم ویژه سازمان ملل متحد، ارائه کمکهای انساندوستانه به آسیب دیدگان و شروع گفتگوی سیاسی بین سوری ها در نظر گرفته شده است. ولی در ۲۶ ماه مه «ارتش» شورشی «آزاد سوریه» اعلام کرد که به تعهدات خود مبنی بر رعایت آتش بس عمل نخواهد کرد، زیرا، «این امر دست دولت را در کشتار غیرنظامیان، ویران کردن شهرها و روستاها باز می گذارد». البته، شورشیان این موضوع را پس از دیدار با سناتورهای آمریکائی، جون مک کین و جوزوف لیبرمن اعلام کردند.
هر دو سناتور بطور ناکهانی به منطقه مرزی ترکیه سفر کرده و در آنجا با فرماندهان «ارتش آزاد سوریه» مصطفی الشیخ و ریاد اسد دیدار کردند. مک کین و لیبرمن با متهم ساختن دمشق به خشونت علیه مردم سوریه، تسلیح آشکار مخالفان سوریه را خواستار شدند و در یک بیانیه مطبوعاتی تأکید کردند که: « یگانه راه برای تغییر این دینامیسم- کمک به مخالفان سوریه برای تغییر تعادل نظامی در شهرها می باشد. این بمعنی ارائه همه کمکهای غیرکشنده است که وعده داده شده است. و در عین حال، این بمعنی اتخاذ تدابیری برای هر چه فراتر رفتن است». در بخش دیگری، سناتورها خواهان «تحویل ابزار دفاع از خود به جنگجویان و استفاده از قدرت هوایی خارجی برای حراست از پایگاههای آنها» شدند. مک کین و لیبرمن قبل از سفر به منطقه مرزی با برهان هالیون، رئیس شورای ملی سوریه و عبدالله گل، رئیس جمهور دیدار کردند.
اتفاقا همزمان با حمله تروریستی ۲۶ ماه مه ابتکار جدید دولت باراک اوباما علنی شد. واشینگتن اینک قصد دارد «نسخه یمن»- طرح تحویل مرحله ای قدرت از بشار اسد به مخالفان را به مسکو پیشنهاد کند. ابتدا اسد، باید همچون همتای یمنی او، رئیس جمهور علی عبدالله صالح، از مقام خود به نفع یک مهره توافقی (مثلا، نخست وزیر) که بتواند با حمایت خارجی اسما بعنوان «رهبر دوره گذار» انتخاب بشود و با مخالفان گفتگو کند، کناره گیری نماید. باراک اوباما این ایده را در دیدار جی ۸ در کمپ دیوید، با دمیتری مدودف در میان گذاشت و اینک واشینگتن بدون اینکه نظر سوریها پرسیده شود، خود را برای اجرای آن آماده می کند.
بدین ترتیب، حمله تروریستی ۲۶ ماه مه بهانه ای شد برای شروع دور جدید فعالیتهای ضدسوری. در همین حال، در اظهار نظرات پیرامون این جنایت به سر در گمی ها و تناقضات دامن زده می شود. بنظر می رسد کسانی که نتوانستند خشم خود را کنترل نماید، دمشق را متهم می کنند. روبرت موود، سرکرده گروه ناظران سازمان ملل متحد هم با رعایت جانب احتیاط اشاره کرد که هنوز نمی توان از متهم اصلی با اطمینان نام برد.
سناریوی استفاده از سلاحهای سنگین خیلی بی پایه بنظر می رسد. نه خبرنگاران، نه ناظران سازمان ملل متحد و نه تروریستهای جنگجو که همه حادثه را فیلم برداری کرده اند، وجود سلاحهای سنگین در اطراف حولا را تأئید نکرده اند. همه مسئله این است که آنها پوکه های خالی گلوله های توپ را درست در مناطق مسکونی پیدا کرده اند. در مقابل، شواهد بسیار زیادی در دست است که از زخم گلوله بر روی اجساد، از جمله تیراندازی از پشت، حتی به کودکان حکایت می کنند.
برای مقابله با شواهد موجود، اینها نسخه دیگری را مطرح کردند که گویا طرفداران رژیم شبانه به حولا یورش بردند و مردم را قتل عام کردند. چرا در حولا و برای چه، بویژه، این شهر را مجازات کردند، هنوز توضیحی نیاندیشده اند. در عوض، ناظران بسیاری این مسئله را مورد توجه قرار داده اند که برهان غلیون، رئیس شورای ملی سوریه استعفا کرد. او و گروه طرفدار او شورای ملی سوریه را بخاطر تسلط «اخوان المسلمین» ترک کردند. اما سؤال این است که آیا ممکن است، برهان غلیون، این کهنه پاریسی آن قاطعیت را در خود سراغ نداشت که متدهای هر چه خشن تر تحریکات خونین، آخرین رویه ای را که اوپوزیسیون سوریه در پیش گرفته، بکار گیرد؟
دقیقا اپوزیسیون، بعبارت دقیق تر، باندهای مسلح شورشی بودند که سایه مرگ را بر سر کشورشان گسترانیدند. هنوز صدای انفجارهای مهیب دمشق که آشکارا بدست اوپوزیسیون بوقوع پیوست و از سوی واشینگتن تقبیح نشد، بگوش می رسد.
قتل عام انسانهای مطلقا بیگناه در حولا فقط می تواند کار آن کسانی باشد که با عبور از پشته های کشته ها، برای سرنگونی دولت قانونی در دمشق خیز برداشته اند.

افسانه بمب اتمی ایران و ریاکاری امپریالیسم، صهیونیسم و اپوزیسیون خودفروخته ایران



در ماه آوریل 2012 مذاکراتی در مسئله حق مسلم ایران در غنی سازی اورانیوم، در استانبول صورت گرفته است، که ادامه آن در بغداد است. ایران توانست محل برگذاری این نشست را، از استانبول در ترکیه به بغداد در عراق منتقل کند. این اقدام ایران تودهنی محکمی به دولت ارتجاعی ترکیه بود، که به بلندگوی امپریالیستها و صهیونیستها و عربستان سعودی در منطقه بدل شده است و نقش بسیار خرابکارانه ای در برهم زدن ثبات منطقه ایفاء می کند. ترکیه نه تنها به عنوان کشوری متجاوز قبرس را در اشغال خود دارد، در اوضاع داخلی سوریه دخالت نموده و مزدور به آنجا اعزام کرده و بر ضد ایران در خدمت منافع امپریالیست آمریکا، پایگاههای ضد موشک در کشورش مستقر می سازد.

در قبل از برگذاری این نشست، طبیعتا دستگاههای تبلیغاتی امپریالیستها و صهیونیستها به کار افتادند، تا با شانتاژ و تهدید به جنگ و اقدام به بمباران و کشتار مردم ایران و تحریم وطن ما، برخلاف منشور ملل متحد، با دست پر و بالا و از موضع قویتر، در این کنفرانس شرکت کنند تا حقوق مسلم مردم ایران را پایمال نمایند و خواستهای غیر قانونی خویش، از جمله پذیرش قرارداد الحاقی منع گسترش سلاح های هسته ای و تعلیق غنی سازی اورانیوم را به ایران تحمیل نمایند.

از زمان خیانت محمد خاتمی رئیس جمهور سابق ایران و تیم مذاکره کننده وی، که بر خلاف آمال ملی مردم میهن ما، به تعلیق غنی سازی اورانیوم در ایران در جهت نیات شوم امپریالیستها به مدت دو سال تن در داد و به زیر قرار داد استعماری الحاقی(پروتکل الحاقی) امضاء گذارد، این نخستین بار است که بحث در این موارد، مجددا طرح می شود و باید قبل از اظهار نظر قطعی، منتظر نتایج این مذاکرات بود و دید که آیا نمایندگان فعلی ایران در مذاکره به همان راه خیانت ملی خاتمی می روند و یا در مقابل زورگوئی امپریالیستها مقاومت می کنند و از حقوق مسلم کشور مردم ایران، صرفنظر از نوع حکومت حاکم، دفاع خواهند کرد.

از همان تاریخ که ایران برای تحققِ حقوق قانونی خویش، اقدام کرد، سیل دروغ و دغل و اتهام و ریاکاری امپریالیستها، علیه حقوق قانونی و ملی مردم ایران شروع شد. در این ریاکاری و جعل و تحریف امپریالیستها، بخشی از اپوزیسیون خودفروخته ایران، که مخالف حقوق کشور خودش است، شرکت فعال داشت و دارد و در خدمت امپریالیستها در مورد بمب اتمی دروغین ایران به پخش اکاذیب در خارج کشور مشغول است. این اپوزیسیون خواستار آن است که ایران علیرغم اینکه قرارداد منع گسترش سلاحهای هسته ای را امضاء کرده است به زورگوئی امپریالیسم و صهیونیسم تمکین کند. آنها تماما در یک جبهه واحد، اعم از چپ افراطی تا راست افراطی قرار گرفته و بر ضد منافع آتی و آنی مردم ایران فعالند، و هر روز از جیب بغلشان اسناد جدیدی بر ضد مصالح ایران بدر می آورند. این اپوزیسیون خودفروخته هر روز شما را از لولوی بمب اتمی ملاها و خطر جنگ جهانی می ترساند. این اپوزیسیون خودفروخته از بمبهای امپریالیستها وصهیونیستهای جنگ افروز و اشغالگر و جنایتکار ترسی ندارد، گویا که امپریالیستها خردگرا هستند و حرفها و تهدیدهایشان باد هواست و هدفشان از تهدیدات استفاده از بمب اتمی نیست. این ملاها بوده اند که در هیروشیما و ناکازاکی بمب اتمی پرتاب کرده اند و یا گلوله های آلوده به اورانیوم رقیق شده را، در تجاوز به یوگسلاوی و عراق و افغانستان بکار گرفته اند. حال ببینید که این اپوزیسیون خودفروخته ایرانی که خودش را پشت بمب اتمی موهومی آخوندها پنهان کرده است با سایر امپریالیستها و تبلیغات آنها چه همخوانی هائی داشته است.  این صورت همخوانی امپریالیستها با اپوزیسیون خودفروخته ایران است:

در سال 1993 بنیامین نتانیاهو مدعی شد ایران در سه تا پنج سال آینده دارای تسلیحات هسته ای خواهد بود.

در سال 1995 روزنامه نیویورک تایمز از قول منابع اسرائیلی و آمریکائی نقل کرد که ایران بمب اتمی را تا سال 2000 بدست خواهد آورد.

در سال 1998 آقای دونالد رامزفلد دروغگوی جنگ عراق و همدست صدام حسین در کشتار ایرانی ها توسط گاز سمی، برای ایجاد رعب و فضای وحشت، به کنگره آمریکا اطلاع داد، که در سال 2003 یک موشک قاره پیمای ایران می تواند خاک آمریکا را هدف قرار دهد.

در سال 2003 مجله اشپیگل آلمان گزارش داد، ایران آشکارا در آستانه ساختن بمب اتم قرار دارد.

کار به این جعلیات از جانب کسانی که ایران را به "راست آزمائی" دعوت می کنند، خاتمه نیافت. یک خانم مفسر تلویزیون آمریکا، بنام ان کلتر Ann Coulter درخواست کرد: "ما باید به رقابت در خایه مالی ملی خاتمه دهیم و سوریه را با بمباران به عصر حجر برانیم و بعدش برای همیشه ایران را خلع سلاح کنیم. (3 ماه مه 2012 کلنر اشتات آنسایگه).

در همان روزنامه می آید: "نامزد ریاست جمهوری آمریکا جان مک کین در سال 2007 در یک گرد همآئی حزبی هواداران جمهوریخوان با خوشحالی سرود زیر را می سرود: "بمب، بمب، بمب بر ایران"- بگذارید ایران را سرانجام بمباران کنیم. و رقیب انتخاباتی اوباما، آقای میت رومنی که مردم ایران را "ملتی با تمایل کشتار جمعی" و "بزرگترین تهدید از زمان نازی ها و شوروی می داند" در 5 ماه مارس 2012 اعلام کرد: "یا آیت ﷲ ها پیام ما را می فهمند و یا ما به آنها درسهائی از قاطعیت آمریکائی می دهیم."

اینها جعلیاتی است که این تاریخ نویسان امپریالیستی در رسانه های گروهی توزیع می کنند و ایرانی های خودفروخته نیز آنها را تائید می نمایند.

حال شما بیکباره با تغییر لحن امپریالیستها و صهیونیستها مواجه می شوید که چگونه از "ملاهای وحشی" و "غیر قابل محاسبه" و "جنگ افروز" و  "دیوانه"، با توجه به شکل و شتابِ پیشرفت مذاکرات در استانبول و بغداد، و با توجه به بحران مالی جهانی که گریبان آنها را گرفته است، آدمهای "خردگرا"، "عاقل"، "توانمند در درک منافع ملی" می سازند. دیگر بمبهای "وحشتناک آخوندها" نه تنها وحشتناک نیست، اساسا بمبی در کار نبوده و نیست تا وحشتناک باشد. تمام گزارشات آژانس جهانی انرژی هسته ای در وین، که مرتب اسرار بمب اتمی ایران را فاش می ساخت و در اختیار رسانه های گروهی جهانی قرار می داد، بیکباره فاقد اعتبار بوده و همه این اظهارات بر اساس حدسیات بوده است. شما شاهد هستید که دیگر از آن سخنان پر طمطراق و انبارهای بمبهای اتمیِ هزار کیلوئی ایران، که گویا امنیت جهان سراسر امن وامان را، به خطر انداخته است، خبری نیست. بیچاره آن اپوزیسیون خودفروخته ایران که همه را از بمب اتمی آخوندها می ترسانید، حالا چه خاکی به سر کند. این اپوزیسیون خودفروخته چه سرنوشت غم انگیزی پیدا کرده است. از سال 1993 تا سال  2012 حدود 19 سال می گذرد. با محاسبه امپریالیستها ایران باید هم اکنون صدها بمب اتمی داشته باشد، که در زیر کوه ها و در داخل جنگلها آنها را مخفی کرده است. ولی این باستانشناسان امپریالیست هر چه بیشتر می گردند، کمتر می یابند. بیچاره اپوزیسیون خودفروخته ایران که اسیر دست این عده شده و مانند بزاخوش بدنبال تبلیغات آنها بر خلاف مصالح و منافع ملی ایران راه افتاده است. روشن است که این اپوزیسیون اکنون تلاش می کند بی سر و صدا از کنار این خیانت ملی فرار کند. 

حال این شما و این هم نظریات منابع امپریالیستی که تغییر لحن داده اند:

"ژنرال مارتین دمپسی رئیس نیروهای آمریکا" قبول ندارد، که ایران بمب اتم دارد. وی در ماه فوریه 2012 اعلام کرد: "ما معتقدیم ایران یک بازیگر خردگراست و تصمیم نگرفته است تسلیحات اتمی بسازد".

حتی رئیس پیشین موساد مائیر داگان تاکید می کند که "احمدی نژاد در مسئله هسته ای خردگرایانه عمل می کند. ایران را در حال حاضر بمباران کردن، احمقانه ترین نظری است که تا کنون شنیده ام."

آقای توتن هوفر که یک سیاستمدار دست راستی آلمانی است، پس از بازدید از ایران و پژوهش در مسئله اتمی نوشت: "برای ایران تسلیحات هسته ای در واقع معنائی ندارد". وی که در ایران با یکی از مخالفین حکومت که در جنبش 22 خرداد شرکت داشته است صحبت می کند، در مورد مسئله هسته ای می نویسد: "در مسئله هسته ای وی مانند همه ایرانی ها که ما با آنها دیدار داشتیم حق را به جانب دولت ایران می داد. هیچکس در ایران خواهان سلاح هسته ای نیست. ولی همه ایرانی ها از حق استفاده صلح آمیز از انرژی هسته ای، مانند هر کشور دیگری در دنیا حمایت می کنند. این یک همگرائی ملی است"(3 ماه مه 2012 کلنر اشتات آنسایگه).

"رئیس ستاد ارتش اسرائیل بن گانتس ساختن بمب اتمی از جانب ایران را غیر محتمل می داند. روزنامه "هاآرتص" از قول وی نوشته است: "ایران به مرحله ای نزدیک می شود که می تواند تصمیم بگیرد که آیا تمایل به ساختن بمب اتمی دارد." لیکن هنوز رهبر انقلاب آیت ﷲ خامنه ای تصمیم نگرفته است. گانتس مطمئن نیست که خامنه ای از این راه برود. "من فکر می کنم رهبری ایران مرکب از انسانهای کاملا خردگرائی تشکیل شده است""(نشریه کلنر اشتات آنسایگه 26/04/2012 به نقل از خبرگزاری آلمان).

"بر اساس ارزیابی نتانیاهو اغلب ممالک عربی که در آنها انقلاب اتفاق افتاد، قابلیت پذیرش دموکراسی را ندارند. این جوامع باید نخست یک دوره استبداد اسلامی را از سر بگذرانند، قبل از اینکه دموکراسی لیبرال را بپذیرند. در کنار اسرائیل در این لحظه، در منطقه فقط ایران است که توانائی پذیرش دموکراسی را دارد. نتانیاهو: "به چه دلیل؟" برای اینکه زمانیکه ایرانی ها در سه سال پیش یک انتخابات نسبتا آزادی داشتند، افراطی ها را بیرون کردند و بعد از آن احمدی نژاد و خامنه ای در آرای میلیونی تقلب نمودند و مردم را سرکوب کردند.". مردم اگر امکان داشته باشند ملاها را از قدرت کنار می زنند"(23 آوریل 2012 کلنر اشتات آنسایگه).

خانم کلینتون برای اینکه چیزی گفته باشد، که بتواند به موقع سر خر را بگرداند، مدعی است که استفاده صلح آمیز از انرژی هسته ای اشکالی ندارد، فقط نباید مورد استفاده نظامی قرار گیرد. وی می گوید:

"وزیر خارجه آمریکا خانم هیلاری کلینتون از ایران مدارک روشن می خواهد، که ثابت نماید ایران انرژی هسته ای را برای مصارف مسالمت آمیز می خواهد و تلاشهای نظامی اش را کنار می گذارد."(14 و 15 آوریل 2012 کلنر اشتات آنسایگه).

"آقای جیمز کلاپر رئیس سازمانهای جاسوسی آمریکا، در ماه ژانویه در مقابل سنای آمریکا اظهار داشت: "16 سازمان جاسوسی آمریکا در این زمینه "مدرکی ندارند که ایران می خواهد بمب اتمی بسازد"" (14 و 15 آوریل 2012 کلنر اشتات آنسایگه).    

کیهان لندنی را همه می شناسند. نشریه ای است که تاکنون چند بار جنگ دشمنان بشریت با ایران را آغاز کرده و با پیروزی آمریکا و اسرائیل به پایان رسانده است و "ثابت" کرده است، که ایران چندین انبار، بمب اتمی مخفی دارد و به امپریالیستها هشدار داده و می دهد که نباید فریب ایران را بخورند و از حمله به این کشور خودداری کنند. سرویس سیاسی این نشریه با این سابقه ننگین و جنگ افروزانه و تحریک آمیز که در وابستگی اش به اسرائیل و آمریکا نباید شک و تردید داشت، نوشت: "هفته گذشته شیمون پرز رئیس جمهوری اسرائیل، درست در جهت عکس سخنان تند و اخطار آمیز نتانیاهو نخست وزیر آن کشور، دعوی مشابهت هلوکاست(کشتار یهودیان در جنگ دوم جهانی) را با تهدیدی که از جانب ایران متوجه اسرائیل است، وارد ندانست و گفت "هلوکاست یک چیز و ایران چیز دیگری است. مقایسه بین این دو درست نیست. در زمان هیتلر جهان در خواب بود. این واقعه امروز نمی تواند اتفاق بیفتد. جهان بیدار شده است".

 رئیس ستاد ارتش اسرائیل از این هم فراتر رفت و اظهار عقیده کرد که اصولا بعید می داند ایران به دنبال تولید بمب هسته ای باشد."(کیهان 12 تا 20 اردیبهشت 1391).

"اسرائیل بطور خستگی ناپذیر در رسانه های گروهی به این اشاره می کند: "بمب در دست ایرانی ها موقعیت راهبردی عمومی را در تمام خاور میانه شدیدا تغییر می دهد-به این نحو که عربستان سعودی و مصر نیز در پی دستیابی به بمب هسته ای خواهند بود. یک بمب ایرانی به بنیادگرایان و افراطی های اسلامی یک بُعد تهدید آمیز جدیدی می دهد، که نه فقط اسرائیل، بلکه می تواند بخشهای بزرگی از اروپا را از نظر هسته ای تهدید کند. از این، اسرائیل به این نتیجه اجبارِ ضروری می رسد، که این خطر را با ضربه نظامی هدفمند به تاسیسات اتمی ایران رفع کند، قبل از اینکه تهران در شرایطی باشد که واقعا بمب را بسازد." تکیه از توفان (28 مارس 2012 کلنر اشتات آنسایگه). 

ژنرال ابی زید John P. Abizaid  رئيسِ سابق فرماندهي مركزي آمريكا در خاورمیانه، در یک مصاحبه مطبوعاتی با یان وِ. بروگلمن Jan W. Brügelmann، منتشر شده در نشریه کلنر اشتات آنسایگه، مورخ 10 تا 11 ماه مارس 2012 در مورد "بمب اتمی" موهومی ایران  نظر می دهد و می گوید: "تا کنون فقط حدسیات موجود است که ایران می خواهد بمب بسازد. برای من قابل فهم نیست که چرا ایران اساسا می خواهد سلاح اتمی بسازد. به نفع ایران نیست، زیرا در نتیجه آن رقابت تسلیحاتی در یک منطقه جغرافیا سیاسی ای که بهر صورت خیلی بی ثبات است، با فرجام غیر قابل محاسبه آغاز می شود، که شاید برای تروریستها هم امکان دسترسی به آن را فراهم آورد که نمی تواند مورد علاقه تهران باشد."

ایهود اولمرت، روز سه شنبه 12 اردیبهشت 2012 در مصاحبه با کریستین امانپور، خبرنگار سی ان ان، در مورد اختلافاتی که در میان صهیونیست ها در مورد حمله به ایران ایجاد شده است، گفت: "جنگی بین آنها نیست، بلکه این یک بحث است. آخرین راه حل گزینه نظامی است و من ترجیح می دهم این کار توسط آمریکا با حمایت کشورهای بین المللی انجام بشود و اگر تلاش های غیر از این باشد به شکست منتهی خواهند شد. آری تنها آمریکا باید این کار را بکند و اوست که باید این تصمیم را بگیرد. اسرائیل تنها باید قسمتی از آن باشد."
اولمرت در مورد سخنان رئیس سابق سازمان امنیت داخلی اسرائیل مبنی بر خطرناک بودن حمله به ایران گفت: "این غیر طبیعی بود و نشان دهنده تفاوت نظرات است، ولی همانطور که گفتم بهترین راه، همکاری با آمریکاست. نباید به اوباما دستوری داد و یا او را مقصر اعلام کرد و یا به او چیزی را دیکته کرد. معلوم است که بین مقامات اسرائیل اختلاف وجود دارد. ما قبلاً به بوش اعتماد داشتیم و با او همکاری می کردیم و باید اکنون نخست وزیر اسرائیل هم این کار را بکند. من شکی ندارم که اوباما دوست اسرائیل است"
نخست وزیر پیشین رژیم صهیونیستی در مورد سیاست های ایران هم گفت: "من می دانم که رهبران ایران به دنبال تولید بمب هسته ای نیستند و افرادی عاقل و متفکر هستند. اکنون آنها در موقعیت تهدید برای ما نیستند و نباید برای گزینه نظامی عجله کرد. ایران حساب شده قدم برمی دارد."(تکیه از توفان).

هین نمونه های کوچک نشان می هد، دشمنان ایران و سایر ممالک جهان، تا به چه حد بی شرم و دورو و ریاکار و غیر قابل اعتمادند. یکشبه رنگ عوض کردند. پاسخ به امپریالیستها مقاومت در مقابل آنهاست و نه تمکین به تمایلات آنها که پایانی بر آن متصور نخواهد بود و به نابودی تمکین کننده می انجامد. هنوز خاطره معمر قذافی از ذهن تاریخ دور نشده است.

حال در این میانه کار سازمان مجاهدین خلق بکلی زار است. آنها نه تنها از ترور دانشمندان اتمی ایران ابراز مسرت کردند و بر اساس همه شواهد در این امر با موساد همکاری داشته اند، اکنون برای خودشیرینی و جنگ افروزی و دلیل تراشی برای ادامه تحریمهای ایران و گرسنگی دادن به مردم ایران، به تدوین اسناد جعلی مبادرت کرده اند و مانند جرج بوش که با اختراع اسناد ساختگی به عراق حمله کرد،  آنها نیز چنین اسنادِ اختراعی کشف کرده و در اختیار موساد گذارده اند، تا کار مذاکرات هسته ای ایران با سران ممالک غارتگر را به بن بست بکشانند و تدارک جنگ و تجاوز به ایران را ببینند. آنها نام 60 مهندس ایرانی را به موساد داده اند، تا آنها را ترور کنند و این خیانت ملی و جاسوسی را موجب افتخار خود می دانند. ببینید رادیو بی بی سی در مورد آنها چه نوشته است:

تلویزیون فارسی بی بی سی(BBC PERSIAN) در روز یکشنبه 24اردیبهشت 2012، خبر داد: "در آستانه مذاکرات هسته ای ایران و غرب در بغداد، شورای ملی مقاومت که شاخه سیاسی مجاهدین خلق شناخته می شود، مدعی شد 60 دانشمند و مهندس ایرانی زیر نظر وزارت دفاع ایران در حال تحقیق برای ساخت تسلیحات اتمی هستند. این گزارش در چند روزنامه رسمی از جمله روزنامه "جروزالم پست"(Jerusalem Post) هم منتشر شد."(این نشریات اسرائیلی هستند-توفان).

"کامبیز فتاحی" خبرنگار بی بی سی فارسی در بیت المقدس، در این خصوص گفت: "جزئیات زیادی، حداقل در روزنامه های اسرائیل، منتشر نشده است. روزنامه جروزالم پست در مورد این ادعای سازمان مجاهدین خلق مطلبی منتشر کرده، منتها در این گزارش اسامی آن 60 نفری که ادعا شده، نیامده است. فقط به نام "محسن فخری زاده" اشاره شده که نامی است آشنا و ظاهرا از مقام های ارشد برنامه اتمی ایران است و شورای امنیت سازمان ملل متحد هم چند سال پیش او را تحریم کرده است."

خبرنگار شبکه دولتی انگلیس افزود: "بنا بر ادعای سازمان مجاهدین خلق بخش نظامی برنامه اتمی ایران 7 زیرمجموعه دارد، که در 11 نهاد مختلف نظامی و غیرنظامی ایران پخش هستند و دارند روی ساخت بمب اتمی کار می کنند."

فتاحی در پاسخ به این سؤال که "واکنش ها به این خبر در داخل اسرائیل چه بوده است؟" عنوان کرد: "دولت اسرائیل از واکنش خودداری کرده است. تماسی با دفتر نخست وزیر اسرائیل داشتیم، ولی صحبتی با ما نکردند و سکوت اختیار کردند. در داخل رسانه ها هم کسی توجه زیادی نکرد. اگر امروز به وب سایت های رسانه های اسرائیل سری بزنید، می بینید که تمام آن ها بر مسائل داخلی تمرکز کرده اند و در مورد این ماجرا -حداقل امروز- هیچ صحبتی نبوده است."

از فتاحی پرسیده شد: "دیدار دوباره ایران و گروه 1+5 در بغداد نزدیک است و همچنین دیدار دیگری که ایران با بازرسان سازمان ملل در وین دارد. این همزمانی چه معنایی می تواند داشته باشد".

او پاسخ داد: "اگر این ادعای سازمان مجاهدین خلق درست باشد، در واقع یک "نَشتِ بزرگ اطلاعاتی" از داخل ایران است و ضربه بزرگی به ایران خواهد زد. منتها در حال حاضر، اگر قصد مجاهدین خلق تضعیف مذاکرات اتمی در بغداد باشد، حداقل می شود گفت در این یکی دو روز به هدفش نرسیده است؛ به خاطر اینکه در رسانه های عمومی -حتی در داخل اسرائیل- توجه چندانی به گزارش آن ها نشده است و دولت هم صحبت چندانی نکرده است، ولی به هر حال باید صبر کرد و دید که آیا در چند روز آینده جزئیات بیشتری منتشر خواهد شد یا حداقل دولت ها و رسانه ها به ادعای این سازمان توجهی خواهند کرد یا خیر؟ اگر نکنند بعید است که تأثیری داشته باشد."

مجری بی بی سی هم در پایان این گزارش خاطرنشان کرد که: «دیپلمات ها هم با دیده شک به گزارش مجاهدین خلق نگاه کرده اند."

بر اساس گزارش روزنامه صهیونیستی "یدیعوت احرونوت"(Yedioth Ahronoth) نیز همزمان با اشاره به خبر فوق، با تکیه به مدعیات مجاهدین نوشته است: "ایران در حال تسریع و توسعه فعالیت های خود در "پارچین" است و هدف ساخت یک کلاهک هسته ای را دنبال می کند."

این روزنامه اسرائیلی افزوده است: "جمهوری اسلامی ایران یک ساختار تحقیقاتی جامع و پیچیده را با بالاترین درجه محرمانه بودن ایجاد کرده است. همچنین شبکه ای لجستیکی ایجاد شده که با دریافت تجهیزات مورد نیاز، وصول به هدف مورد نظر را تسهیل می کند."

به نوشته یدیعوت احرونوت: "در گزارش مجاهدین خلق اسامی و حتی شماره تلفن های برخی از دانشمندان هسته ای ایران نیز منتشر شده است."

خوب است بدانیم، آقای دیوید آلبرت، بنیانگذارموسسه دانش و امنیت بین‌الملل، که از جانب آمریکا و اسرائیل فعالیت‌های هسته‌ای ایران را دنبال می‌کند، به خبرگزاری رویترز گفته است: از سال ۲۰۰۲ به بعد، مجاهدین کارنامه چندان روشنی ندارند. آنها اطلاعات بدون سند و گمراه کننده ارائه می دهند که قابل اطمینان نیست. ما با شک و تردید بسیار به آنچه آنها می‌گویند برخورد می کنیم.

این است واقعیت بمب اتمی ایران و افسانه سرائی امپریالیستها و صهیونیستها برای تمکین ملتها. کثیفترین نقش را در این میان اپوزیسیون خائن و خود فروخته ایفاء می کند. مردم ایران این خائنان را هرگز نخواهند بخشید.



حزب کارایران(توفان)

خرداد ماه 1391


toufan@toufan.org